بخشی از مقاله
نقش طبيعت درهويت دهي فضاي شهري
چکيده
طبيعت يکي از مهمترين و تاثير گذارترين عوامل موثر درشکل گيري ساخت و سازهاي انسان از ابتدا تا کنون بوده است . با توجه به نقش و اهميت طبيعت و پيچيدگي هاي آن به عنوان يک الگوي پايه در زندگي بشر و همچنين مولفه هاي پيرامونش که تأثيربه سزايي بر ساختار فضاي شهري مي گذارد ؛اين مقاله به بررسي اجمالي تأثير ديرينه طبيعت و رابطه انسان با طبيعت ، مفهوم هويت در فضاهاي عمومي شهر که بر گرفته از عناصر طبيعي مي باشدرا در بر مي گيرند از قبيل کوه و زمين ، آب ، نور ، درخت و گل .
پژوهش حاضر به کمک جمع آوري اطلاعات بصورت کتابخانه اي حاصل شده است و هدف از آن بررسي نوع نگرش به محيط پيراموني شهر از منظر طبيعت گرايي و نگاه زيباشناسي بوده که در نهايت اين نتيجه حاصل شده است که طبيعت از انسان دور نبوده و بلکه در کنار يکديگر مي توان تاثيز به سزايي در هويت بخشي فضا در شهر داشته باشد .
واژه هاي کليدي : طبيعت ، انسان و طبيعت ، هنر و طبيعت ، هويت ، فضاي شهري
١- مقدمه
شهرها کانون هايي هستند که در آن ها، آدمي به تصرف و استفاده از کره ي خاک دست يافته است . او هم بر نـواحي پيرامـون خود تاثير مي گذارد و هم از آن ها متاثر مي شود. شهرها نمودار نيازهاي اقتصادي و اجتماعي آدمي هستند و بر اسـاس آن هـا گسترش مي يابند(مزيني ، ١٣٨٧). به عبارتي ، شهرها مغناطيس ملت ها هستند. حال اگر شهر را به مانند موجودي زنده فـرض کنيم ، براي ادامه زندگي به سرزندگي و نشاط نيازمند است ؛ اما آنچه امروزه در طراحي فضاهاي شهري در کشور مرسـوم شـده، تبلور نيافتن مفهوم سرزندگي در شکل و کيفيت فضاهاي شهري است . نقش فضاي عمومي شهري يـا بـه عبـارتي ، فضـايي کـه درآن تعاملات اجتماعي شهروندان شکل مي گيرد و فرهنگ جامعه در بستر آن ارتقا مي يابند، در کشـور روزبـه روز افـول مـي کند(خستو و همکاران، ١٣٨٩).
طبيعت به عنوان بخش جدايي ناپذير از وجود انسان نقش والايي را در تکامل و زندگي بشري ايفـا مـي کنـد . و بـه دنبـال آن روح انساني به وسيله طبيعت پيرامون و هنر اوج مي گيرد . آفرينش کار معمار طبيعت است و چون انسان آفريده اوسـت ، قـادر به آفرينش ميباشد. و اينجاست که چهار عنصر طبيعت : آب ، باد ، خاک و آتش در روند شکل گيري محيطـي زنـدگي بخـش وجود دارد و مي توان الگوهايي را نظير وجود آب و آب نماها ، درخت و گل ها ، کوه و توپـوگرافي ، نـور در طراحـي فضـاهاي شهري جاي داد.
١- طبيعت و خلاقيت
«ارتباط با طبيعت ، ضروري ترين شرط براي هنرمند است . هنر مند انسان است ؛ او خود طبيعـت اسـت ؛ بخشـي از طبيعـت است در ميان فضاي طبيعي »
طبيعت همه جا هست . طبيعت تاثير گذار است و در عين حال مي توان رد پاي آن را در هر پژوهش خلاقيت جست و جو کرد
. طبيعت در شعر شاعران و يقيناً در روح شاعرانه هر آفرينه اي حضور دارد. طبيعت نام خود را (مثل «طبيعي » ، «طبيعت گـرا
») به هر آنچه «واقعي » مي نمايد عاريه مي دهد ؛ طبيعت سرچشمه احساسات ،شور و شعف ، و رايحه فضا و زمان است .
«هنر در طبيعت نهفته است و متعلق به کسي است که آن را از طبيعت استخراج کند.»
٢- رابطه انسان طبيعت
طبيعت آشکارا قصد دارد به انسان نظم ، وضوح و اطاعت از قوانين آفرينش و تکامل بياموزد . بر اين اساس اصولي که بر مبنـاي
آنها روابط انسان با محيط شکل مي گيرد و در آفرينندگي آ نقش دارد عبارتند از :
١- بهره برداري از طبيعت : يعني انسان از عوامل و عناصر موجود در طبيعت استفاده مي کند .
٢- بهره گيري از طبيعت : که در اين راستا بشر در عوامل و عناصر طبيعت دخل و تصرف و گاه دگرگوني هايي انجام مي دهد تا آن را به صورت و شکل مورد نظر خود در آورد .
٣- گاهي بشر به صورت نمادين از مظاهر و عوامل طبيعت بهره مي گيرد : بـراي رسـاندن مفهـومي خـاص .(گلپرورفـرد
،١٣٨٩ ،ص ١٨٥)
٣- رابطه هنر و طبيعت
«آنجاکه طبيعت توقف ميکند، هنر آغاز ميشود.»
از ديدگاه اسلام ، هنر عبارت است از آراستن اشياء به شيوه اي که با طبيعت آنان سازگار باشد . زيرا طبيعـت بـدان جهـت کـه نشأت گرفته از پروردگار است بهره اي از زيبايي واقعي را به همراه دارد.(معمار زاده ،١٣٨٦ ،ص ١٠ ) طبيعت سرچشمه احساسات ،شور و شعف و رايحه فضا و زمان است .( آنتونيادس ،١٣٨١،ص ٤٠١)
همچنين تاثير شگرفي بر روح و روان و انديشه انساني دارد. و بروز طبيعت در هنر ،در جهان کهن ،به منزله يک امر مقدس ودر کتب آسماني بار ها مورد تاکيد و ستايش قرار گرفته است . به خصوص که طبيعت ،جزيي از خود انسـان اسـت وبـين انسـان و طبيعت جدايي نيست .(قباديان ،١٣٨٥،ص ٦٤)
٤- مفهوم فضاي عمومي
فضاي شهري به باور انديشمندان معماري و شهرسازي، از فضاي کالبدي و مؤلفه هاي هندسي آن فراتر است . فضاي شـهري در تعريفي عام ، شامل فضاي زندگي شهرونداني است که آگاهانه يا نا آگاهانه براي رسيدن به مقاصد مختلف طي مي شـود(پـاکزاد،
.(1375
فضاي عمومي فضايي است که آن را با غريبه ها شريک مي شويم ؛ مردمي که الزامأ اقوام يا دوستان يا همکاران ما نيستند. ايـن فضا براي فعاليت هاي سياسي ، اعمال مذهبي ، تجارت، بازي و ... و نيز براي همزيستي با صـلح و رودرويـي هـاي غيـر شخصـي است ؛ بنابراين ، شخصيت فضاي عمومي، زندگي عمومي ما و فرهنگ شهر و زندگي روزمره ما را نشان داده و تنظـيم مـي کنـد.
قلمرو عمومي را بدين صورت تعريف مي کنيم : تمام بخش هاي بافت شهري که مردم به آن ها دسترسـي تصـويري و فيزيکـي دارند. فضاهاي عمومي، فضاهايي است که ما با ديگران تسهيم مي کنيم (اکتاي و جلال الديني ، ٢٠١١).
شهرها کانون هايي هستند که در آن ها، آدمي به تصرف و استفاده از کره ي خاک دست يافته است . او هم بر نـواحي پيرامـون خود تاثير مي گذارد و هم از آن ها متاثر مي شود. شهرها نمودار نيازهاي اقتصادي و اجتماعي آدمي هستند و بر اسـاس آن هـا گسترش مي يابند (مزيني ، ١٣٧٨).
٥- تعريف هويت
«فرهنگ معين » آنچه که موجب شناسايي شخص باشد ، يعني آنچه که باعث تمايز يک فرد از فرد ديگري باشد.
«فرهنگ عميد » هويت را حقيقت شيء يا شخص مي داند که مشتمل بر صفات جوهري او باشد (قطبي ،١٣٨٧: ٨٣- ٧٨).
«فرهنگ آکسفورد» به عنوان چيستي و کيستي فرد، از هويت ياد مي کند.
هويت بخشي از شخصيت وجودي هر انسان است که هويت فردي او را مي سازد؛ مکاني است که خود را با آن مي شناسد و به ديگران مي شناساند. در واقع ميان فرد و مکان رابطه اي عميق تر از صـرف بـودن يـا تجربـه کـردن آن مکـان برقـرار اسـت . (
رضازاده ١٣٨٠ : ٦ ) . آن چه در شهرهاي امروز، قابل توجه است اين که تاريخ زدايي و زدودن خاطرات جمعـي بـراي افـزايش مسيرهاي سواره رو و توجه مسئولين تنها براي رفع نياز هاي سواره موجب افول ارزش هاي بصري شده است و نتيجـه آن کـه
،زماني که مقياس شهرتنها براي سواره ساخته مي شود . پياده روها در فضاي شهري احساس گم گشتگي ، ناامني و بي هـويتي مي کند (پاکزاد ،١٣٨٦ :٢٧١ )
٦- عوامل هويت بخش شهر:
شناخت هويت شهر بايستي بر پايه مولفه هاي تشکيل دهنده شخصيت آن فضا شناسايي شـود؛ از جملـه مولفـه هـاي تشـکيل دهنده شخصيت يک شهر عبارتند از : مولفه هاي طبيعي ، مصنوع و انساني است که اين موارد هر کدام صـفات و متغيـر هـاي خاص خود را دارا مي باشند.
از جمله متغير هاي اين مولفه ها مي توانيم به موارد زير اشاره نماييم :
١- مولفه هاي طبيعي : کوه ، رود، مادي ، تپه ، دشت و.....
٢- مولفه هاي مصنوع : تک بناها، راه ، محله ، ميدان، بلوک هاي شهري و....
٣- مولفه هاي انساني : فرهنگ ، زبان ، مذهب ،آداب و رسوم ،سوادو.....