بخشی از مقاله

نمادشناسی گنبد


چکیده:

در این مجال قصد داریم تا گنبد را با رویکرد نمادشناسی مورد مطالعه قرار دهیم و جنبه هايگوناگونِ آن را از منظر نمادین بررسی کنیم. پرسش اصلی در این پژوهش عبارت است از اینکه گنبد چه معانی و دلالت هاي نمادینی دارد. با توجه به اینکه گنبد یک فرم سنتی است و از آنجایی که هنر سنتی به طور کلی بیان و کارکردي نمادین دارد، بنابراین نمادشناسی می تواند موجب فهم و باز شدن بسیاري ازابعاد معنایی این هنر شود. بنا بر این در این مقاله می کوشیم تا از طریق نمادشناسی به معانی و مفاهیمی که گنبد بر آن دلالت دارد هرچه بیشتر پی ببریم و معناي آن را بیش از آنچه که تا کنون واگشایی شده است آشکار سازیم. در این پژوهش از روش هاي ریشه شناختی، واژه شناختی، تطبیقی، تفسیري و اسطوره شناختی استفاده شده است. به علاوه بسیاري از ارتباط هاي صوري و معنایی در مورد گنبد مورد تأمل و ژرف اندیشی قرار گرفته اند. از میان معانی و دلالت هایی که از طریق این روش ها براي گنبد به دست می آید می توان به این ها اشاره کرد: روح، آسمان، عرش، عالم امر، خانه، خانه ي خدا، الوهیت، کمال، ابدیت، تمامیت، امکانات بالقوه ي هستی، حرکت از زمین به آسمان و از جسم به روح، تولد، زهدان، آغاز، رستاخیز و امید. چگونگی ارتباط این معانی با گنبد در این نوشتار توضیح داده شده است.

کلید واژه ها: گنبد، نماد، نمادشناسی، معماري اسلامی، کره، پایه ي گنبد.

-1 مقدمه

در این نوشتار سعی بر آن بوده است تا با استفاده ازدانشِ نمادشناسی و همچنین با استفاده ازرویکرد تطبیقی وتحلیلِمفاهیمِ موجود در سنت هاي بزرگ بهکشف معانی و همچنین کارکردهاي نمادین ومعناییِ »گنبد« پرداخته شود. در اینواگشاییِ مفاهیم، استفاده از زوایاي گوناگون برايشکافتنِ معناي گنبد و همچنین استفاده از رویکردها و روش هایی که ما را به معانی و دلالت هاي باطنی وژرف گنبد نزدیک می کند، بسیار کاربردي بوده است.
به طور خلاطه باید در نظر داشت که برايواگشاییِ مفاهیمِ یک نماد، باید آن را از زوایاي گوناگون مورد تحلیل قرار داد. براي نمونه استفاده ازتحقیقات معناشناختی، ریشه شناختی و واژه شناختی و همچنین استفاده ازمعارف تطبیقی در سنت هايبزرگ جهان که در این نوشتار به ویژه اسلام، مسیحیت، بودیسم و هندوئیسم مورد نظر بوده اند، بسیار در این راه مفید و راهگشا هستند.

باید توجه داشت که با ورود از هر زاویه می توان بهمعانیِ ژرف نزدیک شد. البته در نهایت اگر هر مسیر درست پیموده شود، به یک حوزه يمعناییِ نهایی می رسیم و این چیزي است که در این مقاله برخی از مصداق هاي آن را می توان رد یابی کرد.
گنبد هم یک سازه ي معمارانه است و هم یکنماد بسیار پر اهیمت و جهان شمول که نمونه هاي آن را هم درادوارِگوناگونِ تاریخی می بینیم و هم در جغرافیاهاي گوناگون و سرزمین هاي مختلف. گنبد یکفرمِکاملاً نمادین است که از طریق بررسیدقیقِنمادشناختیِ آن می توان به دلالت ها ومعانیِ باطنی آن دست یافت. تجلی گنبد در سنت ها و تمدن هاي گوناگون دلالت بر این دارد که این فرم، یکفرمِ جهان شمول است و درواديِ نمادشناسی یک فرمِ ازلی و کیهانی است به گونه اي که این مفهوم را در طی مقاله مشاهده می کنیم. در این میان ارتباط گنبد به ویژه با مکان هاي مقدس و دلالت هایی که
در چنین مکان هایی دارد مورد بررسی قرار گرفته است. از سوي دیگر سعی شده است تا به شکلی جامع و دقیق به تحلیل نمادشناختی گنبد پرداخته شود.
-2 ریشه شناسی واژه ي گنبد

این واژه در بیشتر زبان هاي اروپایی از ریشه ي لاتین domus گرفته شده است که به معناي »خانه« است. (آیتو .(1386 صورتلاتینِ این واژه نیز ازشکلِ یونانیِ dómos گرفته شده است که همان معناي خانه را دارد. در انگلیسی امروزي، شکل dome و در زبان فرانسه dome و در ایتالیایی duomo و در آلمانی dom همگیاشکالِ دیگري از همین ریشه هستند. معناي این واژه در زبان هاي اروپایی چیزي بیش از یک خانه ي محقر است و بیشتر در معناي خانه هاي شاهانه، اشرافی و همچنین پرستش گاه هاي مهم به کار می رفته است؛ به گونه اي که در سده هاي میانه، duomo در ایتالیایی و dom در آلمانی، به معناي کلیساي جامع یا cathedral به کار می رفته است. از اینجامعنیِ دیگري را می توان براي آن در نظر گرفت که همان »خانه ي خدا« است که بیشتر در معنايمسیحیِ آن به کار می رود (Dubois, Mitterand & Dauzat 2007) که متناظر با معناي پرستش گاه یا یکی ازمصادیقِ آن، »کلیساي جامع« است. این کاربرد به ویژه درنامِ کلیسايجامعِ شهر میلان در ایتالیا که نام خاص آن همان Duomo است آشکارا به چشم می خورد. باید اضافه کرد که این
معنا دراواخرِ سده ي 17 میلادي به زبان انگلیسی هم منتقل شده است (آیتو .(1386

پایه ي هند واروپاییِ واژه ي domus همان domo- یا domu- است که در سانسکریت هم به شکل dama- خود را نشان می دهد که همان معناي »خانه« را دارد. این پایه خود از پایه ي سادهترِ dem- و dom- به معناي »ساختن، بنا کردن« است. یکی از مشتق هاي این پایه در زبان انگلیسی domicile (منزل، خانه، محل سکونت) است که خود از شکلکهنِ آن، domicilium در لاتین به دست آمده است که به معناي محل سکونت است. از مشتق هايدیگرِ این پایه در زبان انگلیسی می توان به dominate اشاره کرد که درمعانیِ مسلط بودن، تفوق داشتن و مشرف بودن به کار می رود (همان). این معنا نیز بی ارتباط به نقش وکارکردduomo به معناي کلیساي جامع یا پرستشگاه اصلی نیست که هم بر اشراف و تسلط معنوي دلالت دارد و هم بر تسلط مادي که به نوعی به محوریتداشتنِ آن در حاکمیت و فرمانبردنِ یک اقلیم اشاره دارد. این معنا به ویژه در واژه ي dominion (حاکمیت، سلطه، قلمرو) دیده می شود که از ریشه يلاتینِ dominus به معناي master (سرور، ارباب، استاد) گرفته شده است.

از سوي دیگر در اواسط سده ي 17 میلادي، dome در زبان انگلیسی به معناي گنبد» مدور« به کار رفت .(Cresswell 2010) این همان معناي امروزینی است که اغلب براي dome به کار می رود.
در این جا ریشهشناسیِ گنبد درگروه دیگري از زبان ها مورد بررسی قرار می گیرد. »گنبد« در زبان پهلوي به شکل gunbat وجود داشته است (فره وشی cupola . (1388 در زبان انگلیسیتغییرِ شکلی از گنبد است که همان معناي گنبد یا قبه را دارد. قبه در زبان عربی نیزتغییرِ شکلی از gunbat است که به شکل جنبذ نیز به کار می رود که همان معربِ گنبد است. قابل توجه است که کلبه نیز صورتی دیگر از گنبد است که معناي آن با حوزه يمعناییِ واژه ي dome، یعنی »خانه« یکسان است؛ حتی کومه که خودتغییرِشکلِ دیگري از گنبد است نیزدقیقاً به همان معنا و به معناي کلبه یا آلونک استُپ.که نیز شکل دیگري از gunbat است که به لحاظ آوایی بسیار بهُقبه نزدیک است و درواقع دو صورت از یک واژه هستند.

در زبان هاي ایرانی و یا به طور کلی تر در زبان هاي هندو ایرانی – یا بهتعبیرِ رایج تر، هندو اروپایی - و زبان هاي آلتایی ریشه ي گنبدمعانیِ بسیار جالبی دارد که هر چه بیشتر ما را به ماهیت و عصاره ي گنبد نزدیک می کند. براي نمونه در نمونه هايآلتاییِ نخستین،شکلِ تغییر یافته اي از گنبد شبیه به komp[e] وجود دارد که به معناي قارچ (fungus) است. این واژه با صورت هایی مشابه در زبان هاي ترکی، کره اي و ژاپنی با معناي یکسان وجود دارد.[1] در ریشهشناسیِ ترکی به واژه ي kombe برمی خوریم کهدقیقاً به معناي قارچ (mushroom) است. در این جاشباهتساختاريِ گنبد بافرمِ قارچ بسیار قابل توجه است که به علاوهصورتآواییِ واژه هاي آن ها نیزکاملاً مشابه است.

در قدیمی ترین ریشه هاي هندو اروپایی به ریشه هاي ghamb-، gambh- و gamb- می رسیم که همگی ریشه هاي گنبد هستند و دلالت بر این معانی دارند: گونه، لپ، برآمدگی، ورم، ... . موضوعی که در همه ي این معانی اشتراك دارد وارتباطمعناییِ آن ها را روشن می سازد، برجستگی، برآمدگی و قوس است که همگی با گنبدشباهتفرمیِ بسیاري دارند.

بنا بر آنچه که ذکر شد، به ویژه در ریشهشناسیِ شرقی و همچنین هندواروپاییِ واژه ي گنبد، معناي ویژه اي که می توان براي ریشه ي گنبد ذکر کرد، همان برجستگی و برآمدگی است که به شکل قوس دار و کروي است، که درمعانیِگوناگونِ واژه هايمشابه آن مانند گونه، قارچ، لپ، ورم، برآمدگی، و ...

دیده می شود. این معنا به ویژه درفرمِ »گونه« (در صورت) و »قارچ«کاملاً قابل توجه است که در واقع اشاره به یکقوسِ کروي دارد، همان طور که در گنبد نیزقوسِ کروي چیرگی دارد.
-3 دلالت هاي واژه شناختی گنبد

همان طور که اشاره شد، یک معناي غالب و عمده براي معادل هاي اروپایی گنبد، مانند Dome، همان »خانه« است. از این مفهوم می توان به یک خانه ي مقدس رسید، زیرا مهم ترین فضایی که گنبد در آن دیده می شود، معماريِ مقدس است. از اینجا بهمفهومِ »خانه ي مقدس« می رسیم. خانه ي مقدس در بسیاري از مواقع با »خانه ي خدا« همسانی دارد به گونه اي کهتعبیرِ خانه ي خدا براي مسجد و کلیسا، تعبیري آشنا است و حتی در بعضی از موارد نام برخی از معابد و مساجدکاملاً به همین موضوع اشاره دارد؛ مانند ناممسجد» تاري خانه« کهدقیقاً به معناي »خانه ي خدا« است.

به طور کلی معبد و از جمله کلیسا، استوپا و مسجد، همگی محلی براي ارتباط با حضرِو الهی هستند و حضورِ گنبد در این بناهاي مقدس نشانه اي از حضورِ الهی و ارتباط با آسمان و به تعبیر رودولف اوتوامرِ قدسی است. در استوپا،خاکسترِمقدسِ بودا است که به آن بنا تقدس می بخشد و آن را به فضایی مقدس تبدیل می کند؛ کلیسا، مطابقسنت مسیحی، پیکره ي مسیح (س) تلقی می شود و بنابراین نشانه اي از حضورِ الهی است و به این ترتیب کلیسا مکانی مقدس است؛ مسجد نیز محلی است کهارتباط الهی در آن اصل است و واسطه اي استمیانِ آسمان و زمین و همچنین بسیاري از قواعدي که در محلِ مسجد باید رعایت شود، مانند پاکیزه بودن - که خود از مهم ترین دلالت هاي تقدس است - و انجام ندادن برخی از کارها در آن، همگی نشان از تقدسِ آن مکان و همچنین حضورِامرِ قدسی در آن دارند.
با توجه بهویژگیِکاملاًالهیِ مسیح (س) در مسیحیت، بودا در بودیسم و خانه ي خدا که در سنت اسلامی به مسجد گفته می شود، حضورِ امرِ قدسی در این مکان هاکاملاً آشکار است. بنابراین می توان گنبد را نشانه اي از حضورِامرِ قدسی دانست که درمفهومِ »خانه ي خدا« به بهترین شکل آشکار می شود. هم ریشگی Dome با Domicile (منزل، محل سکونت) خود می تواند اشاره اي باشد بر حضور و اسقرار امر قدسی در مکان مقدسی که گنبد آن را به طور نمادین نشان می دهد.
شاید مهم ترینتجلیِ حضورِامرِ قدسی دردرونِ مسجد، در محراب جلوه گر باشد، همانند محرابِ کلیسا، که مهم ترینتجلیِبیرونیِ آن همان گنبد است. باید به یاد داشت که گنبد تنها منحصر بهمعماريِمقدسِ اسلامی، مسیحی و بودایی نیست، بلکه در گونه هايدیگرِمعماريِ مقدس مانند آتشکده هاي زرتشتی، - براي نمونه آتشکده ي نیاسر - معماريِمقدسِ هندو و غیره نیز وجود دارد.

بنابراین حضورِ گنبد، و به طور کلی کره یا دایره، در بناهاي مقدس نشانی ازتجلیِامرِ قدسی است، به ویژه با در نظر گرفتن این موضوع که کره و دایره به خوديِ خود دلالت بر کمال، آسمانی بودن و الوهی بودن دارند که در ادامه به طور دقیق تر به آن اشاره می کنیم.
-4 گنبد به مثابه ي آسمان

یکی از مهم ترین جنبه هایی که براي معناينمادینِ گنبد می تواند مورد بررسی قرار بگیرد، گنبد به مثابه ي آسمان است. به طور کلی می توان گفت که در نگرش هاي سنتی، همواره آسمان بهشکلِ کره که همانفرمِ گنبد است توصیف شده است. این توصیف حتی در کیهانشناسیِ فلسفه ي اسلامی نیز مورد تأکید بوده است به گونه اي که مطابق آن بالاتر از زمین، آسمان از افلاك، کرات یا همان سپهرهایی تشکیل شده است که یکیبرفرازِ دیگري قرار گرفته اند. این توصیف از جهانارتباط کاملی با سلسلهمراتبِ عقول و همچنین افلاکی دارد که آسمان را تشکیل می دهند و علاوه بر این به شکل کره هاي متحد المرکز همدیگر را در بر گرفته اند. به طور کلی هر یک از این افلاك یک آسمان یا یک سپهر نامیده می شوند که همگی از شکل کروي برخوردارند. به این ترتیب معناي گنبد» آسمان« روشن می شود. از سوي دیگر رنگآبیِ گنبدها به ویژه در سنت اسلامی اشاره اي به آسمان دارد.[2]

براي نمونه اخوان الصفا آسمان را به مثابه ي افلاکی توصیف می کردند که برفرازِ زمین وجود دارند. این نگرش در کیهانشناسیِ فیثاغوریان، ارسطو، بطلمیوس، ابوریحان بیرونی، ابن سینا و بسیاري از دانشمندان دیگر به شکلکاملاً آشکار وجود داشته است، به گونه اي که افلاك که بهشکلِکرات متحد المرکز هستندگرداگرد زمین را فرا گرفته اند.[3]

بسیاري از تزئینات، به ویژه درداخلِ گنبدها، اشاره به این دارند که گنبدنماد آسمان است: »از آنجا که گنبدنماد آسمان است،گنبد معابد، مقابر، مساجد بزرگ، تالارهاي غسل تعمید، تالارهاي مجالسِ ترحیم و قبه هاي کوچک اغلب به صورت تصاویر آسمان، فرشتگان، ستاره ها و پرندگان، ارابه ي خورشید و غیره مرصع و یازینت می شوند« (شوالیه و گربران .(753 : 1385 بنابراین چه در فرم ظاهري و چه در معناي باطنی، گنبد اشاره به آسمان دارد و نمادي آشکار از آسمان است. از سوي دیگر گنبد و پایه ي چهارگوش اش، به نوعی اشاره بهوحدت آسمان و زمین دارد که به ویژه درمفهومِمحورِ جهان خود را نشان می دهد که در همین مقاله به آن اشاره شده است. ...» گنبد همیشه و همه جا نقشی از آسمان است، و این گنبد کروي که بر روي پایه هاي مکعبی قرار گرفته به عنوان ]رمزي از[ اتحاد آسمان و زمین فهم می شود« (بورکهارت .(111 :1386

-5 گنبد به مثابه ي جهان، عرش و عالم امر

در تحلیلمعناییِ بناها به این اصل اشاره شده است که ساختارها و ساختمان هاي سنتی به شکل عمومی داراي معناي کیهانی هستند و به ویژه اشاره به ارتباط عالم صغیر و عالم کبیر دارند .(Guénon 2004) گنبد بهعنوانِ یکی از مهم ترین و جهان شمول ترین ساختارهاي سنتیمشمولِ همین اصل می شوددلالت. دیگر گنبد در این راستا به مثابه يخود کیهان یا جهان است. اشاره هایی مانند گنبد» گردون«، گنبد» آسمان«، گنبد» گیتی« همگی ارتباط میانشکلِ گنبد و جهان و کیهان را آشکار می کنند. بسیار قابل تأمل است که همشکلِ جهان به مثابه ي کره ي زمین، کروي و گرد است که در واژه اي

مانند - Globe به مناي گوي، کره، هر چیز کروي، که به کره ي زمین هم اطلاق می شود - نمود یافته است، و هم کیهان به مثابه ي گیتی کروي و گرد است. یعنی به تعبیري جهان در دومقیاسِ کره ي زمین و گیتی کروي است. این اشاره اي بهشکلِآرمانیِ کره دارد که به ویژه افلاطون در رساله هایی مانند فایدون، تیمائوس، منون، جمهوري و غیره به آن اشاره کرده است.[4] افلاطون به ویژه در تیمائوس اشاره می کند کهشکلِکلِ جهان نیز به تبعیت از الوهیت، ازشکلِ کروي پیروي کرده است؛ و این شکلی است کهتمامیِ اشکال را در خود دارد. به علاوهمفهومِ الوهیت یا خدایی بودنارتباط تنگاتنگی با کمال و آرمانی بودن دارد و کره یا دایره که آرمانی ترین اشکال هستند تجلی اي از این مفهوم هستند که با گنبدارتباط کامل دارد. می توان گفت که از کهن ترین دوران ها، کره همواري نمادي از کمال و تمامیت بوده است (شوالیه و گربران (1385 و از اینجاپیوند آن با فهومِم الهی بودن و الوهیت بیشتر روشن می شود.

به ویژه در آنجایی که با گنبد دربسترِ معبد مواجه هستیم، معناي دیگري از معبد با معناي گنبد جلب توجه می کند، به گونه اي که ازطریقِ همارزيِ این دو معنا می توان گنبد را چکیده و یا نطفه ي معبد تلقی کرد. از مهم ترین دلالت هایی که براي معابد وجود دارد، معبد به مثابه يتصویرِ کیهان یا بازنمودي از جهان است. همان طور که گفته شد گنبد به مثابه ي آسمان است و پایه ي آن که در قالب چهارگوش، هشت گوش یا اشکال دیگر وجود دارد[5]، همگی به مثابه ي زمین هستند و گنبد برفرازِ پایه اش – که حتیکلِساختمانِ مسجد را می توان پایه ي آن تلقی کرد که در برخی از کلیساها به شکلصلیبِ چهار وجهی در می آید – معناي آسمان برفرازِ زمین را دارد و به این ترتیب مسجد همان آسمان، یا به تعبیر دقیق تر، آسمان ها و زمین را متجلی می سازد و تصویري از آن ها است. بهطورِ کلی قرارگیريِ کره بر روي مکعب یا درشکلِ دو بعدي، دایره دراطراف مربع - همانند کعبه ي بزرگ که دایره ي طواف که از انسان ها ساخته می شود بهدورِ مربع یامکعبِ »کعبه« شکل می گیرد که خود رمزي بزرگ است – نشان دهنده ي آسمان و به تعبیر دقیق تر آسمان ها و زمین است که خود رمزي از کل است. به این ترتیب می توان گفت که مسجد و درحالت عام، معبد، تصویري از کیهان است.

در این مورد بسیار قابل تأمل است که نقشه يافقیِ گنبد با پایه ي چهارگوش اش، همانطرحِ کلیِ ماندالا را تشکیل می دهد و ماندالادقیقاً به مثابه ي نماد و تصویري از کیهان مورد توجه است. نمادي کهسطوحِ هستی وابعاد آن را نشان می دهد وکاملاً بر معبد وشکلِنمادینِ آن یعنی کره ي گنبد بر روي پایه ي مکعبی منطبق است.

در مورد قرارگیريِ گنبد برفرازِ پایه ي هشت ضلعی نوعینمادشناسیِ دقیق وجود دارد که با کیهانشناسیِ اسلامیکاملاً مطابقت دارد. مطابق این کیهان شناسی روح – کهدلالت دیگري براي دایره است – در اوج و در مرکزي ترین نقاط وجود قرار دارد و باید در نظر داشت که در مرکزي ترین و بالاترین نقطه که رمزي از باري تعالی است و منطبق است بر نقطه ي رسِأ گنبد که رمزي است از مقاماحدیت مطلق؛ پس از آنجواهرِ ملکی هستند که پایه هايعرشِ الهی را در بر دوش دارند و سپس کرسی و مراتب فرشتگان که به شکل سلسلهمراتبِ نزولی بهعالمِ ناسوت منتهی می شود – که در پایه، ساختمانِزیرینِ گنبد وزمینِ معبد متجلی می شود – همگی به شکل تصویري کامل درفرمِکلیِ مسجد متجلی است (نصر .(1389
در مورددلالت کیهان شناسانه ي ساختمانِ گنبد در مسجد، در هنر و معنویت چنین می خوانیم:
»در مساجد کلاسیک گنبددار، که در آنمرکزِ گنبد،رمزِ اتذ واحد و در سطحی فروتررمزِ »روح« است ودیوارِ هشتوجهیِ آن، که گنبد بر آن تکیه می زند،6]رمزِ[نظمِ آسمانی و پایه هاي چهاروجهیِ آنرمزِ زمین یاجهانِ خاکی است، و چه در اولین مساجد که در آنتمامِعناصرِعالمِ معنوي روحانیِ اسلام به صورت بصري تمثل نیافته است، رابطه ي درونی میانمعماريِ اسلامی و جهان شناسی و فرشتهشناسیِ اسلامی به چشم می خورد. جهان هستی در اسلام بر پایه ي تأکید بر پروردگار به عنوان منشأواحد تمام موجودات و همچنین بر سلسله مراتب وجود که خود متکی بر ذات واحد بوده و بهفرمانِ او انتظام یافته است و نیز برمراتبِ وجود که ماده را بهعالمِ لطیف،عالمِ لطیف را بهجهانِ فرشتگان، فرشتگان را بهفرشتگانِ مقرب،فرشتگانِ مقرب را به روح و روح را به فعلِ خلاقه يازلیِ پروردگار مربوط می دارد، استوار است.[7]«

در زاویه اي که گنبد به مثابه ي عرش و یاعالمِ روح یاعالمِ امر در نظر گرفته می شود، باید در نظر داشت که از نقطه يواحد رسِأ گنبد تا قسمت هاي پایینِ گنبد، بارمزِ سلسلهمراتبِ ارواح، فرشتگان وارواحِموجودات دیگر مواجه هستیم که از نقطه ي واحد تا پایین بهشکلِ سلسله مراتبی نزول می یابد، که با پایین آمدن در ارتفاِع گنبد متناظر است، و همچنین به شکل کثیر شدن از نقط به محیط گنبد که سیري از وحدت به کثرت را می نمایاند. این دو مفهوم، یعنی حرکت از وحدت به کثرت – که در ادامه در پایه ي گنبد وساختمانِزیرینِ گنبد در سطحی دیگر تداوم می یابد – و از بالاترینسطحِ هستی که همان مرحله ي احدیت است تا پایین ترین سطوح، بهشکلِ موازي در گنبد و پایه ي آن نمود می یابد. رسِأ گنبد کهنماد» یکتایی« و »احدیت« است در سراسرِ گنبد به کثرتی می رسد کهکاملاً در راستا و همسو با وحدت و نقطه يیگانگیِ نخستین است. همه ي اجزاي گنبد، در نهایت به یک نقطه می رسند.

در ادامه، این کثرت در پایه ي گنبد به همانفرمِ مربع وار یا مکعب گونه تبدیل می شود کهمصداقِ آن، هم در گنبدهاي اسلامی وجود دارد و هم در کلیساهاي با پلان صلیب که گنبد درمرکزِ آن ها است و همچنین در استوپاي بودایی و هندو. در این جاتبدیلِنمادینِ »یک« به »چهار« را شاهد هستیم که خود یکی از کامل ترین جلیاتتنمادینِ وحدت به کثرت است و با تربیع دایره قابل قیاس است. در این جا سیر ازیگانگیِفوقِ عرش، تا کرتثناسوتیِ عالم عناصر چهارگانه خود را نمایان می سازد.
در این جا »یک« در مرکز است و »چهار« رکن یاارکانِ چهارگانه دراطراف آن قرار می گیرند. این خود یکفرمِنمادینِ ازلی است که درمراتبِگوناگونِ هستی تکرار می شود. درمیانِ عناصر،نسبت آخشیجِ پنجم یا Quinta Essentia که به تعبیري همان اثیر است و در لازمتم روح قرار می گیرد، همین نسبت را متجلی می سازد. این موضوع به ویژه در فلسفه ي نوافلاطونی توضیح داده شده است که در آن بهارتباط روح وعنصرِ پنجم تصریح می شود (کوپر .(1389 اثیر در مرکز و درعینِ حال در مرتبه اي بالاتر ازعناصرِ چهارگانه قرار دارد و متناظر با »روح« است. در سطحی دیگر اینمقارنت یک و چهار – که به بیانیتجلیِ یک در چهار است – درنسبتمیانِ حضرت مسیح (س) که لقب ایشان »روح ا...« است با چهارراويِ انجیل که در واقع یک حقیقت را آشکار

می سازند برقرار است؛ هر چهار رواي ازحقیقت حضرت مسیح (س) و زندگی و کارها و معجزات وتعالیمِ ایشان که یکامرِ واحد است می گویند، ولی با چهار روایت مختلف یا از چهار زاویه. این چهار روایت متجلی کننده ي یک حقیقت درابعاد چهارگانه هستند. گویی واحد براي اینکه کامل متجلی شود، در چهار آشکار می شود، و درعینِ حال »واحد« بودن حفظ می شود. این هماننسبتگنبد دایره با پایه ي مکعبی است.

گنوناصلِتجلیِ »واحد« در چهار – درسطحِ ابعاد - را چنین توضیح می دهد: ...» تنها ازطریقِ سهبعد فضایی است که واحد«» اصل ممکن است به »چهار« تبدیل شود.( Guénon 2004: 248) « در بسیاري از تصاویري که در سده هاي میانه و پس از آن از این موضوع وجود دارد، حضرت مسیح (س) را در میانه نشان می دهد که نمادهاي چهارراويِ انجیل در چهارطرف ایشان قرار گرفته اند. در واقع خود صلیب نیز نمادي کامل از همین امر است: یعنی مرکزِ واحد که در چهار جهت گسترده شده است.[8] همچنیننماد» گامادیا« یا »گامادیون9]«تجلیِ[ دیگري از همین معنا است.[10] در موردي دیگر در شیعه این نسبتمیانِ پیامبر (ص) و چهارتنِ دیگر از پنج تن برقرار است. باید در نظر داشت کهنقشِ پیامبر (ص) نسبت به چهارتنِ دیگر، نقشی محوري و مرکزي است و هماننسبت» واحد« و »چهار« برقرار است. در بالاترین سطوح این نسبتمیانِ حضرت روح و چهار مهین فرشته، برقرار است. باید در نظر داشت کهمطابقِ احادیث اسلامی، »روح« از نظر مرتبه ي وجودي بالاتر از چهار مهین فرشته ي بزرگ است که این تفاوت در سطح – یعنی بالاتر بودن »یک« نسبت به چهار عنصر دیگر - درتمامِ تجلیاتی که از اینفرمِ ازلی ذکر شد،کاملاً آشکار است؛ همان گونه کهتفاوت مرتبه ي وجودي میان »واحد« و »چهار« آشکار است، به گونه اي که چهار – یا بهطورِ کلی کثرت – خودمعلولِ »واحد« است و از وحدت به وجود آمده است و این به معناي تقدم و بالاتر

ودنِب مرتبه يوجوديِ »واحد« است.

تقابلِدیگرِ گنبد در برابر پایه ي آن همانتقابلِعالمِ امر باعالمِ خلق است. درعالمِ روح که دایره و کره نماد آن است، با کامل بودن و بی نهایت بودن مواجه هستیم، در حالی که درعالمِ خلق که مکعب یا مربع یا هشت ضلعینماد آن است، با ایستایی، ثبوت، اندازه هاي مقدر شده و کمیت بردار – کهویژگیِ مکعب و مربع است – و همچنین زمینی بودن و ثقیل بودن مواجه هستیم. از سوي دیگر دایره در نگاره هاي سنتینماد اثیر است که عنصري روحانی است و مربعنماد خاك است که مادي ترین عنصر است و نشان دهنده يسطوحِپایینیِ عالم است که با ناسوت تطابق دارد.
از سوي دیگر »کره نماد شکل اولیه و نماینده ي فضاي نامتناهی است. کره کلی ترین شکلی است که اتاًذ همه ي اشکال دیگر را در خود دارد« (عزام (1378 و ایندقیقاً همان تطبیقی است که دایره را با روح همسان می سازد. روح است کهکیفیات نامتناهی دارد و همچنین قابلیت هاي بالقوه اي دارد که درقالبِ فرم ها و درعالمِ ناسوت متجلی می شود و به زمان و مکان در می آید، هر چند خود وراي زمان و مکان است؛ و این خود در سلطه ي گنبد بر پایه ي مربعشکلِ آن نشان داده می شود، که همانجایگاهگنبد کروي برفرازِ پایه ي مربعی یا مکعبی یا هشت ضلعی است. »به طور کلی گنبد کنایه از آسمان است و بناهایی که گنبد بر آن ها سوار شده کنایه از دنیا هستند« (شوالیه و گربران .(751 : 1385

پایه ي گنبد، هم در گنبدهاي بیزانسی بر چهارراويِ انجیل قرار می گیرد و هم استوپاهاي بودایی – که نمونه هاي دیگري از گنبد را نمایان می کنند – اغلب بر پایه ي مربع شکل قرار دارند (همان) و هم گنبدمساجد اسلامی بر پایه هاي چهار یا هشت ضلعی قرار دارد. این موضوعیادآورِفرشتگانِحاملِ عرش هستند کهتعداد آنها درقرآنِ حکیم هشت ذکر شده است. اینفرمِ کیهانی به ویژه در قبه الصخره متجلی شده است: گنبدي برفرازِ پایه ي هشت ضلعی.
-6 گنبد به مثابه يدرِ آسمان

یکی از دلالت هاياصلیِ گنبد دروازه اي معنوي به آسمان است. باید توجه داشت که گنبد همواره در ارتباط با مکان هاي مقدس و اشخاصِ مقدس، مانند مواردي که به مثابه ي مقبره ي آن ها ساخته می شود – چه براي قدیسین بودایی و چه در مقبره ي پیامبر (ص)، ائمه (س) وفرزندانِمقدسِ آن ها در اسلام - ، و یا در مواردي همچون نگاه دارنده ي استخوان یا اشیاي وابسته با قدیسین – مانند کلیساهاي ارتدوکس و کاتولیک که به ویژهاستخوانِ قدیسین در قسمتی از بنا تعبیه شده است - و در مواردي نیز براي نگاهداريِ مقدس ترین اجسام، مانند استوپاهاي بودایی کهحاويِخاکسترِجسد بودا هستند، مورد اشاره بوده است. این ارتباط با حوزه ي مقدس، همانارتباط زمین و آسمان است و بنابراین گنبد در محلی جلوه گر می شود که این ارتباطمیانِ آسمان و زمین و یا میانجهانِ مادي و جهانِ روحانی یا معنوي برقرار است؛ حتی درمقابرِ معمولی که به مثابه ي محلی هستند که اشاره بهزندگیِ دیگر و یا دروازه

í مرگ دارد که پلی است میان زندگی زمینی و زندگی روحانی.

جالب است که در برخی از نمونه هاي گنبد درمعماريِ آیینی، بخشی از منطقه البروج کشیده می شود، به گونه اي که یکی از دروازه هاي انقلابین
(solistial doors) بر روي سنگ تاج (keystone) قرار می گیرد .(Guénon 2004) در اینجا تأکیدي بر این موضوع است که گنبد و بنایی که گنبد برفرازِ آن قرار می گیرد، دروازه اي به آسمان است.
این معنا درمفهومِمحورِ جهان (axis mundi) که در گنبد و بناي آن بسیار مورد تأکید است، تکرار می شود. به این ترتیب می توان بناي گنبد دار – که معمولاً همچون معبد است، که خود معبد نیز دروازه و دري است به سوي آسمان وعالمِ معنا – و همچنینخود گنبد را دروازه اي به سوي آسمان دانست
که ارتباط با آسمان و عالم روحانی را در آن مکان متجلی می سازد و ایندقیقاً یکی ازمعانیِنمادینِ گنبد است که خود نیز رمزي از آسمان است.

ایننقشِ واسطگیمیانِ زمین و آسمان به طور کلی بهفرمِ کره – یا نیم کره کهکارکردمعناییِ آن با کره یکسان است – برفرازِ مکعب، یا همان پایه ي گنبد، باز می گردد .(Ibid.) باید توجه داشت که اینفرمِکلیِ مسجد یا نیایش گاه بهطورِ عام است. این فرم حتی درلباسِپادشاهانِباستانیِ چین نیز نمود یافته بود. باید توجه داشت کهنقشِ پادشاه درچینِ باستان بهعنوانِ واسطه ي زمین و آسمان مورد توجه بوده است؛ شخصیمیانِ آسمان و زمین؛[11] این نقش، هماننقشِ معبد است که واسطه اي استمیانِ آسمان و زمین و برقرار کننده ي ارتباطمیانِ این دو و مکانی است که شکلگیريِ این ارتباط در آن محقق می شود. بنابراینفرمِ معبد – یا بهطورِ خاص معبد –کارکرد آن را بهشکلِ نمادین متجلی می سازد.

نکته ي دیگري که در این ارتباط می توان به آن اشاره کرد واهیمت زیادي دارد، جهتوريِ گنبد استحرکت.کلیِفرمِ گنبد بر روي پایه، حرکتی است که نگاه را بهسمت آسمان متوجه می سازد. از سوي دیگر، دایره بر روي مربع حرکتی بهسمت بالا ایجاد می کند، زیرا دایره حرکت دارد و مربع سکون. در

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید