بخشی از مقاله
هجمه نظامی آمریکا به عراق و اشغال آن از منظر حقوق بین الملل
چکیده
تهاجم نظامی آمریکا به عراق موجب تحول نگرش جامعه بین المللی به سیستم امنیت دسته جمعی و اعتبار و توان سازمان ملل متحد در مدیریت بحرانهای بین المللی گردیده و قواعد حقوق بین الملل را تا حدی کمرنگ نموده است.
ارزیابی پیامدهای حمله به عراق و استمرار اشغال آن هم چنان بعنوان مهمترین معضل بین المللی مورد تحلیل حقوقدانان و پژوهشگران روابط بین الملل قرار دارد و جای امیدواری است کهتقریباً در مورد تخلف آمریکا از قواعد بنیادین حقوق بین الملل اجماع وجود دارد از منظر حقوق بین الملل حمله به عراق که بدون مجوز شورای امنیت صورت گرفته، تجاوز و جنایت جنگی محسوب می شود و توسل به زور ایالات متحده آمریکا مبین تخطی این دولت از قوانین پذیرفته شده بین المللی و بهره برداری مقامات این کشور از برخی اصول حقوق بین المللی از جمله حق طبیعی دفاع مشروع میباشد. در حال حاضر سوء استفاده از مقوله دفاع مشروع مستمسکی است برای رسیدن آمریکا به اهداف و منافع خود.
در این چشم انداز که تنها مرجع حفظ صلح (سازمان ملل متحد) در موضع ضعف و انفعال قرار گرفته و دولت آمریکا بعنوان قدرتمندترین کشور دنیا سعی دارد با اعتبار بخشیدن به قدرت، از آن بعنوان ابزاری برای رهبری جهان استفاده نماید، با وقوف به اینکه در عرصه بین الملل تفاوت بارزی میان کشورها به لحاظ نظامی، تکنولوژی و اقتصادی وجود دارد، تکیه بر قدرت و تأیید بر کاربرد آن برای حل مسائل و معضلات بین المللی فقط به سود دولتهای قدرتمند بوده و در این عرصه کشورهای متوسط و ضعیف منفعل و متضرر خواهند شد.
واﮊگان کلیدی
شورای امنیت، مجمع عمومی، نظام تک قطبی، دفاع مشروع، دفاع مشروع پیشگیرانه، عدم توسل به زور، عدم مداخله، حق آزادی ملل درتعیین سرنوشت، جنگ تجاوزکارانه، حقوق بشر دوستانه، جنایات جنگی
جامعه جهانی در حال حاضر, تحولات مهم و سرنوشت سازی را تجربه می کند.
دورانگذار جامعه بین المللی پس از پایان جنگ سرد به مراحل پر فراز و نشیبی رسیده است و حادثه 11 سپتامبر، مناسبات بین المللی را وارد مرحله جدید و در عین حال پر تلاطمی نموده است. تروریسم، مواضع فعلی دولت آمریکا، جایگاه سازمان ملل متحد و عملکرد رژیم بعثی عراق از عواملی هستند که دغدغه هایی را برای افکار عمومی و جامعه جهانی ایجاد نمودهاند. بدون تردید، تجاوز آمریکا به عراق و اشغال این کشور یکی از مهمترین رخدادهای کنونی جامعه بین المللی است.
بررسی وقایع عراق و آنچه که درحال حاضر در این کشور شاهد آن هستیم به لحاظ تأثیرات سوئی که بر نظام بین الملل، صلح و امنیت و سیستم امنیت دسته جمعی دارد، حائز اهمیت است. بویژه اینکه کشور ما در همسایگی عراق قرار داردمسلماً بحران این کشور در اوضاع و احوال کشور بیتأثیر نخواهد بود.
مواضع جدید آمریکا، در پی روی کار آمدن مجدد بوش، با تکیه بر قدرت، پشت کردن به قواعد بین المللی، تضعیف سازمان ملل متحد و رهبری جهان قابل تبیین است. از این روی این کشور با تعابیر و تفاسیر خودسرانه از مقوله های حقوقی و اصول بین المللی بر اساس منافع و مصالح خود, سعی دارد کشورهای دیگر را مدیریت و رهبری نماید. در این رهگذربعضاً از کشوری حمایت نموده و یا کشور دیگری را دشمن قلمداد می کند و مورد تهاجم قرار میدهد.
استمرار چنین رویهای موجب میشود که هیچ کشوری احساس امنیت ننموده, پیوستـه موجب میشود که هیچ کشوری احساس امنیت ننموده, پیوسته در معرض خطر قرار گیرد و جامعه جهانی نیز دچار بحران گردد. بدین لحاظ تحلیل و ارزیابی عملکرد آمریکا در قبال کشور عراق که دشمن تلقی شده, میتواند به کشوری مثل ایران که از سوی آمریکا محور شرارت نام گرفته، جهت اتخاذ سیاستهای صحیح و منطقی کمک نماید.
بطور کلی حمله نظامی آمریکا به عراق و پیامدهای آن از دو دیدگاه قابل تبیین و بررسی است:
یکی از بعد تخلفات دولت عراق از اصول و موازین مهم و بنیادین که حقوق بین الملل در این راستا از منظر جامعه بین المللی بعنوان یک دولت خاطی شناخته شده است. در حقوق بین الملل معاصر قواعد مهمی وجود دارد که به عنوان قواعد1 تعهد در برابر کل جامعه بین المللی شناخته شدهاند.
بنابراین نقض آنها برای دول دیگر این حق را به وجود می آورد که به دولت خاطی اعتراض نمایند. عملکرد رژیم عراق نیز در این حوزه قرار می گیرد. واقعیت این است که صدام حسین در طول دوران زمامداری خود مرتکب جنایات علیه بشریت و جنایات جنگی گردید و به همین جهت مورد اعتراض دولتهای دیگر قرار گرفت.
منشأ این جنگ را از بعد دیگر در رویکرد آمریکا به سیاست یک جانبه گرایانه و نظامیگری جورج بوش باید جستجو نمود. با سپری شدن دوران جنگ سرد و فروپاشی شوروی، آمریکا خود را متولی تحقق نظم و امنیت بین المللی و مدافع حقوقداند،بشر می بویژه بعد از وقایع 11 سپتامبر، این کشور دیگر خود را مقید به رعایت اصول و موازین بین المللی نمیداند.
سیاست گذاری آمریکا و خاورمیانه بعد از سپتامبر 2001
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، دولت آمریکا اهداف و سیاستهای خود را در راستای تثبیت نظام تک قطبی بنا نهاد. وقوع حوادث تروریستی 11 سپتامبر فرصت طلایی را برای رهبری جهان در اختیار آمریکا گذاشت و محافظه کاران جدید نیز بخوبی از این فرصت استفاده کردند و توانستند بعد از حادثه مذکور نظام »تک قطبی« را که در دهه 1990 نتوانسته بود استقرار یابد، آن گونه که خود می خواهند تثبیت نمایند (سجادپور، 1380، ش,4 ص.(972
در این مقطع، زمامداران آمریکا جهت دستیابی به اهداف خود، رویکرد و نگرش تازهای را به مسائل بین المللی اتخاذ نمودند و ساختار نظامی را جایگزین ساختار قانونی نموده، رعایت قواعد و اصول بین المللی و احترام به آنها را کنار گذاشتند.
استراتژی جدید آمریکا جهت استقرار نظام »تک قطبی« بر اساس سرکوب و برخورد با واحدهای ضعیف و نه قدرتمند تبیین شد (آسایش طلب، ,1381 ش,3 ص.( 792 لذا بعد از حمله به افغانستان، اعلام نمود که در دنیا کشورهایی هستند که محور شرارتند و کشورهای ایران و کره شمالی و عراق را در این لیست جای داد. منتهی رژیم عراق بنا به دلایلی در الویت قرار گرفت.
ـ بعد از حمله عراق به کویت درسال ,1990 نگاه دولتمردان آمریکا به رژیم عراق این گونه بود که این کشور دو جنگ را پشت سر گذاشته و در داخل نیز با شورشیان و معترضان روبرو بوده است.
بنابراین وجود یک کشور ضعیف در منطقه نه تنها خطری برای آمریکا ایجاد نمی کند، بلکه دستاویز خوبی برای استمرار حضور آمریکا در خلیج فارس، به بهانه حفظ امنیت و حمایت از کشورهای منطقه در مقابل خطر احتمالی رژیم عراق به این کشورها بود. پس آمریکا صدام حسین را حفظ کرد.
بعد از حوادث 11 سپتامبر حقیقت ضربهپذیری آمریکا در برابر یک گروه تروریستی عیان شد. حال با اتخاذ سیاست مبارزه با تروریسم، آمریکا دلیل بهتری برای حضور در منطقه خلیجفارس داشت و دیگر نیازی به حفظ صدام نبود.
موضع گیری رژیم عراق در قبال مسأله فلسطین و دشمنی آن با اسرائیل و تحریک اعراب برای مبارزه با اسرائیل یکی دیگر از عوامل سرنگونی صدام حسین بود. بطور کلی رژیم عراق در مقایسه با دولتهای عربی،ظاهراً موضع رادیکالتری نسبت به رژیم صهیونیستی داشت و پیوسته از مسأله فلسطین به عنوان یک ابزار سیاسی برای کسب مشروعیت در جهان عرب بهره برداری میکرد.1 بنابراین تغییر رژیم در عراق و استقرار یک رژیم دست نشانده در این کشور، بستر مناسبی را جهت کنترل هرچه بیشتر منطقه برای آمریکا فراهم کرد. خواست آمریکا این بود که با استفاده از جنگ، آرایش سیاسی خاورمیانه را دگرگون ساخته، با ایجاد تغییرات دموکراتیک در ساختار سیاسی کشورهای منطقه، روند صلح اعراب و اسرائیل را بهبود بخشد (برتری دلار، ,1382 ش,29 ص.(25
از بعد اقتصادی نیز حمله آمریکا به عراق قابل درک است. سیطره بر جهان، دسترسی به منابع و ذخایر نفتی و انرژی جهان را میطلبد. بنابراین تسلط آمریکا بر کشورهایی چون عراق، کویت و عربستان، بستر مناسبی را برای این کشور جهت دسترسی به منابع عظیم نفتی منطقه خلیج فارس ایجاد می نماید. بر این اساس تجاوز آمریکا به عراق به منظور کنترل ذخایر نفتی این کشور که مقام دوم را درجهان دارد، قابل توجیه است.
حمله نظامی به عراق از منظر حقوق بین الملل
دلایل حمله نظامی
الف ـ تخلفات عراق از اصول و موازین بین الملل
بررسی عملکرد رژیم عراق از زمان تجاوز این کشور به جمهوری اسلامی ایران، مبین این واقعیت است که رژیم بعثی عراق بنا به دلایل مطروحه زیر در صحنه سیاسی جهان، دولتی خاطی معرفی شده است:
-1 عراق همواره در جنگهای بین اعراب و اسرائیل نقش فعالی داشت. در جنگ 1948 اعراب و اسرائیل, عراق دههزار نیروی نظامی به جبه ه جنگ اعزام نمود. در جنگ 1967 تعداد سربازان نظامی عراق کمتر بود, ولی فعالانه عمل کردند. در جنگ 1973 بین اعراب و اسرائیل نیز, عراق 60 هزار نیروی نظامی و تجهیزات جنگی جهت رویارویی با اسرائیل به جبه هها اعزام داشت.
ـ در دو دهه گذشته صدام حسین با اتخاذ سیاستهای توسعه طلبانه خود، دو بار خاک همسایگانش را مورد تعرض و تجاوز قرار داد. در 22 سپتامبر1980 به تهاجمی گسترده علیه ایران مبادرت ورزید (وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران, هشت,1361 ج,1 ص.(45 که سال طول کشید. در این جنگ نیروهای رژیم بعثی با استفاده از سلاحهای مخرب شیمیایی و تجاوز به افراد غیر نظامی و زنان و تخریب شهرهای مرزی، مناطق وسیعی را در غرب کشور ما اشغال کردند (نوری تهرانی, ,1368 ج,2 ص.(90 منتهی به دلیل جو حاکم بر شورای امنیت و گروگانگیری اعضای هیأت دیپلماتیک آمریکا در تهران1 شورای امنیت مسأله تجاوز به ایران را مورد توجه قرار نداد و از اتخاذ »تدابیر لازم برای حفظ صلح و امنیت بین المللی« طفره رفت و نه تنها مسؤولیت بین المللی دولت عراق بعنوان متجاوز مطرح نشد، بلکه این رژیم از طرف آمریکا و برخی از کشورهای غربی مورد حمایت نیز قرار گرفت.
ـ مورد دوم، تجاوز رژیم بعثی عراق به کویت در 12 اوت1990 بود که منجر به اشغال خاک کویت گردید. در این مقطع، شورای امنیت عکس العمل بسیار سریعی از خود نشان داد و با اعلام آتش بس خواستار عقب نشینی بیقید و شرط عراق گردید .(S.C.Res 660 ,1990) متعاقب آن نقض صلح و امنیت بین المللی را احراز نموده،2 با تصویب قطعنامهای تحریمهای کامل و لازم الاجرا و همه جانبهای را بر ضد عراق اعمال نمود .(Ibid, 661 ,1990) سپس شورای امنیت بطور قاطع و سریع مبادرت به اتخاذ یک سلسله ترتیبات جهت تنبیه متجاوز و دفاع از کشور عضو خود نموده، مجوز توسل به زور را بر ضد عراق صادر کرد .(Ibid, 678 ,1990) موفقیت شورای امنیت در این مورد را باید
25 ژوئن 1950 در مورد جنگ، لونیاس طی قطعنامه 502 مورخ 3 آوریل 1982، در مورد جنگ عراق علیه ایران طی قطعنامه 598 مورخ 20 ژوئیه 1987 (که این قطعنامه 8 سال پس از گذشت آغاز مخاصه صادر شد)
و در مورد حمله عراق به کویت طی قطعنامه 660 مورخ 2 اوت 1990 اعلام شده است.
در پایان یافتن جنگ سرد1 و منافع مشترک کشورهای غربی جهت باز نگهداشتن جریان نفت دانست. قابل ذکر است که تحریم های اعمال شده بر ضد عراقو گسترده ترین وسیعترین تحریمی بود که سازمانملل متحد تاکنون بر ضد یک دولت عضو اعمال نمـوده است (میرزایی نیگجه, 1376، ش,12 ص.(447
ـ یکی از موارد اتهام رژیم بعث عراق نقض حقوق بشر و سرکوب مردم این کشور است. به دنبال خروج نیروهای عراق از کویت در مارس,1991 ناآرامی در شمال و جنوب عراق رو به گسترش نهاد (امین زاده, ,1378 ش,4 ص.(1151 نیروهای دولتی به سرکوب این شورشها پرداختند که منجر به آواره شدن تعداد زیادی از اکراد به ایران و ترکیه گردید در پی این فاجعه انسانی و رنج مردم عراق، دولت ایران خواستار رسیدگی شورای امنیت گردید .(U.n. Year book, 1991, P.204) شورای امنیت با تصویب قطعنامهای (S.C.Res. 668, 1991) دولت عراق را به خاطر سرکوب مردم غیرنظامی محکوم نمود و از عراق خواست که اجازه دهد کمکهای انسان دوستانه در اختیار نیازمندان قرار گیرد (میرزایی نیگجه, ,1373 ش, 86-85 ص.(21
ـ نقض حقوق جنگ یکی دیگر از اتهامات دولت عراق است. این دولت در طی دو بار تجاوز به خاک همسایگانش حقوق جنگ و قواعد عرفی بین المللی را که همه دولتها ملزم به رعایت آن هستند، نقض نمود. استفاده از گازهای خفه کننده2 در شهر حلبچه که موجب شهادت تعداد زیادی از غیر نظامیان عراقی و ایرانی گردید (عالم، 1368، ج2، ص.(237 حمله به مناطق غیر نظامی و سوء رفتار با غیر نظامیان و اسیران در اراضی اشغال شده و نقض کنوانسیونهای چهار گانه ژنو3 در مورد حقوق جنگ، و نقض صلح از مواردی که مسؤولیت دولت عراق را مطرح مینماید.
ـ از منظر سازمان ملل متحد، دولت عراق به دلیل دارا بودن سلاحهای کشتار جمعی و بیولوژیک و شیمیایی و اقدام به گسترش آنها، دولتی خطرناک برای صلح و امنیت بین المللی شناخته شده و عدم همکاری این کشور با بازرسان تسلیسازمانحاتی و هستهای ملل متحد، دل مشغولیهای جامعه بین المللی را در پی آورد. از این روی بعد از جنگ خلیجفارس، خلع سلاح عراق در دستور کار شورای امنیت قرار گرفت و لغو تحریمهای اعمال شده علیه عراق مشروط بر انهدام سلاحهای کشتار جمعی این کشور تحت نظارت سازمان ملل متحد اعلام شد .(S.C.Res.687, 1991)
ـ و بالاخره عدم توجه به قطعنامه های سازمان ملل متحد و عدم اجرای آنها نیز از دیگر موارد اتهام دولت عراق بود. از زمان حمله عراق به کویت تا تهاجم آمریکا به کشور عراق، بیش از سی قطعنامه توسط شورای امنیت در مورد عراق صادر شد1 که رژیم عراق به اغلب آنها بیتوجه بود و آنها را اجرا نکرد.
ب ـ قطعنامه1441 شورای امنیت
علیرغم مخالفت جامعه بین المللی، حمله نظامی آمریکا به کمک نیروهای انگلیسی و بدون مجوز سازمان ملل متحد و به بهانه ایجاد صلح و امنیت بین المللی در20 مارس 2003 29) اسفند (1382 آغاز شد. علت حمله, تخلفات رژیم بعثی عراق مبنی بر داشتن جنگ افزارهای کشتار جمعی و از سرگیری برنامه تسلیحاتی، دغدغه آمریکا در مورد حمایت عراق گروه های تروریستی2 و احتمال کمک تسلیحاتی و مالی این کشور به تروریستها بطور پنهانی، اعلام شد؛ اما طی حمله به عراق و بازرسی های انجام شده، هیچ سلاح کشتار جمعی در این کشور بدست نیامد (کلارک, ,1382 ش,36 ص.(33 منابع اطلاعاتی آمریکا و انگلیس نیز گزارشهایی مبنی بر عدم وجود تسلیحات کشتار جمعی ارائه نمودند.
سازمان سیا نیز هیچ گونه ارتباطی بین رژیم صدام حسین و القاعده پیدا نکرد (همو).
بنابراین ادعای آمریکا اعتبار خود را از دست داد و دیگر هیچ حقانیتی برای سیاستهای
آمریکا مبنی بر ادامه حمله به عراق باقی نماندنهایتاً, کاخ سفید اعلام کرد که هدف آمریکا دیگر خلع سلاح عراق نیست و اینک موضوع تغییر حکومت در میان است (جلنان, 1382، ش,190-189 ص.(51 لذا، فرآیند تهاجم نظامی آمریکا به عراق با هدف خلع سلاح و تضعیف توان رزمی این کشور آغاز شد و به بهانه اشاعه دموکراسی و آزادی تداوم یافت و منجر به اشغال این کشور گردید.
توجیه آمریکا جهت تهاجم مسلحانه به عراق، تصویب قطعنامه 1441 شورای امنیت میباشد .(S.C.Res.1441, 2002) هنوز متن قطعنامه مذکور منتشر نشده بود. که »کالین پاول« اعلام نمود آمریکا به موجب این قطعنامه, مجوز حمله نظامی به عراق را در صورت گردن ننهادن بیقید و شرط صدام حسین به خلع سلاح کامل و پذیرش بازرسان سازمان ملل متحد دریافت کرده است. بدین ترتیب آمریکا مدعی شد که این قطعنامه مجوز حمله به عراق را صادر کرده است.
قطعنامه مذکور در دو بخش قابل بررسی است. قسمت اول به عدم اجرای قطعنامه های پیشین شورای امنیت و بویژه قطعنامه های 678 و 687 که الزامهایی مثل خلع سلاح کامل و انهدام جنگ افزارهای کشتار جمعی و مبارزه با تروریسم را برقرار کرده, تأکید مینماید و اظهار میدارد که عراق مرتکب نقض فاحش اصول اساسی قطعنامه های سازمان ملل متحد شده است.1
قسمت دوم این قطعنامه یک سلسله ترتیبات و اصولی را اتخاذ نموده، عراق را به خلع سلاح کامل و همکاری بدون قید و شرط این کشور با بازرسان سازمان ملل متحد و ارائه گزارش به بازرسان ظرف مدت 30 روز ملزم مینماید و هشدار میدهد چنانچه دولت عراق به تعهدات خود بر اساس این قطعنامه عمل نکند, باید منتظر »عواقب سخت و وخیم این وضعیت« باشد. به عبارت دیگر, هرگونه کوتاهی و قصور در این مورد می تواند شرایطی حاد و وخیم برای این کشور ایجاد نماید. آمریکا و انگلیسنهایتاً گزارشهای ارائه
شده از سوی عراق به بازرسان تسلیحاتی را مبهم دانسته و اعلام کردند که همکاری عراق با بازرسان تسلیحاتی بطور کامل صورت نگرفته است.
در خصوص قطعنامه 1441 دو نگرش وجود داشت. دیدگاه آلمان, فرانسه و روسیه این بود که اگر عراق به تعهدات مطرح در این قطعنامه عمل ننماید, اتخاذ هر گونه تصمیم و اقدام در حیطه اختیارات و وظایف شورای امنیت است و بنابراین نه تنها توسل به زور از قطعنامه مذکور مستفاد نمی شود, بلکه برای اقدام قهری نیاز به مجوز از سوی شورای امنیت است و حال آنکه نگاه آمریکا و انگلیس به گونهایی دیگر بود. این کشورها که عراق را به نقض فاحش اصول و الزام هایی که مقرر شده در قطعنامه اخیر متهم میکردند، استناد مینمودند که قطعنامه مذکور به انضمام دیگر قطعنامه های شورای امنیت که از زمان اشغال کویت علیه عراق تصویب شده,1 برای توسل به زور کفایت می کند؛ لذا خود را مجاز به عملیات قهری میدانستند.
مبنای استدلال آمریکا بیان قطعنامه 1441 بود که تصریح میکرد عراق در صورت تخطی از مفاد آن باید منتظر »عواقب وخیم و حاد« این وضعیت باشد بنابراین معیار کاربرد زور توسط متحدان بر پایه استدلال آنها از لحن محکم و قاطع قطعنامه بود. آنها