بخشی از مقاله


هرمنوتیک و فهم معرفت تاریخی


چکیده

ماهیت و اهمیت تفسیر در تاریخ، امري که پژوهشهاي مختلف تاریخی را از هم متمایز کرده و جنبههاي نسبی و س یال بودن دانش تاریخ را نشان مـیدهـد، مبحث مهمی است که مورخان را در فهم بیشتر موضوعات تاریخی و مهـمتـر از آن، در فهم بستر فرآیندي آن یا همانا ساختار متـداوم جوامـع انـسانی، کمـک شایان توجه میکند، به شرط اینکه فرایند درك و ضبط دادههاي تـاریخی و بـه اصطلاح مقولهي »فاکتولوژي« در پژوهشهاي تاریخی، با رعایت شـروط علمـی، براي تمامی پژوهشگران عرصهي تاریخ یک معنا داشته باشد و بتـوان حـدود و ثغوري منطقی در جمعآوري دادههاي موثق تاریخی قایل شد؛ بحـث مهمـی کـه تاریخ را از ماهیت آنتولوژیک (نظري) و دادههاي محـض مربـوط بـه یـک افـق گفتمانی خاص خارج میکند و برخورداري آن را از دانـشی در خـدمت انـسان و جامعه، ممکن میسازد، تفسیر و چگونگی این تفسیر در قالـب گفتمـانیِ بـوم – زیست محقق است. بدون تردید، همچنان که گردآوري و تنقیذ دادههاي تاریخی، راهکار و رهیافتهاي خاص خود را دارد، فرایند فهم و چگـونگی درك و تفـسیر دادههاي قابل وثوق نیز رهیافتهاي خاصی میطلبد. اگر فراینـد فهـم و تفـسیر دادههاي تاریخی را با دانشی دیرپا و علم نوظهوري که با عنوان »هرمنوتیـک« از آن یاد میشود یکی بگیریم، این مقاله در پی آن است که با بررسی لفظ و معنـا و سیر تاریخی دانش هرمنوتیک، ارتباط متقابل هرمنوتیک و علم تاریخ و چگونگی رهیافتهاي هرمنوتیکی در تاریخ را با تکیه بر آراي مـشهورترین اندیـشمندان هرمنوتیک مورد بحث قرار دهد و تأثیر آن را در معرفت تاریخی به عنـوان علـم شناخت و تحلیل کنشهاي جمعی انسان، بررسی کند.

.1 مقدمه

هرمنوتیک دانشی است که ریشههاي آن در دنیاي غرب تا دوران کلاسیک فلسفهي یونان به عقب برمیگردد و در دنیاي اسلامی نیز در میان نحلهها و جریانهاي فکري و کلامی کاربرد عمده داشته است. با این حال، دانش، رهیافت و یا جریانی نوظهور است و با دگرگونیهاي فکري – فلسفی دنیاي غرب که در پی پروتستانتیزم و تحولات عصر روشنس گري به بعد حاصل شده است در تقارن قرار دارد. به ویژه، در قرن بیستم رو به تعالی نهاده سهم فلاسفه و اندیشمندان آلمانی در گستره و تنوع مفهومی و کاربردي آن برجسته بوده است. از این حیث، یکی از وجوه غالب تفکر فلسفی در غرب معاصر، به شمار میآید و رونق غلبهي گستردهي آن موجب شده است که پارهاي از اصحاب تفکر در ایران نیز به آن گرایش پیدا کنند. در مفهوم جدید، هرمنوتیک در اندیشهي متفکران ایرانی عمري بیش از چند دهه ندارد و شاید بتوان گفت نخستین بار از طریق سید احمد فردید در حوزهي مباحث فلسفی مطرح شد. سپس در دهههاي شصت و هفتاد شمسی بود که مباحث آن با گفتارها و نوشتارهاي کسانی چون بابک احمدي و محمد مجتهد شبستري رو به گسترش نهاد. با این حال، اهمیت موضوع و البته سابقهي کاربرد دیرپاي آن در فرهنگ و تمدن اسلامی، موجب شده است که به عنوان اصطلاحی متداول و پرکاربرد، در حوزههاي فلسفی ادبی استفاده شود. با این همه، به رغم گذشت سه دهه از سابقهي کاربرد موضوع در محافل علمی جامعه ایرانی و حدود هفت دهه از کاربرد این مفهوم از سوي مرحوم رشید یاسمی در رسالهي آیین نگارش در تاریخ 28)، ص: .(52 استفاده از این مفهوم در راستاي بهرهگیري از آن در فهم موضوعات تاریخی در ایران بسیار نادر و چه بسا هیچ بوده است.

این در حالی است که اوج فعالیتهاي علمی در راستاي تثبیت و تعالی هرمنوتیک از منظرهاي »معرفتشناسی« و »هستیشناسی«، خاصه در آلمان، از طرف فلاسفهاي صورت گرفته که رويکرد غالب اندیشهي آنها تاریخی بوده و در ارتقاي این رشته از دانش، سهم بهسزایی داشتهاند. هرمنوتیک در یک معناي عمیق و فلسفی ماهیت تاریخمند پدیدهها و مفاهیم را مد نظر دارد و اگر رويکردي ساختاري به جامعه و تاریخ داشته باشیم، طبیعی است که سهم این مقوله در فهم وثیق تاریخی و درك تحولات ساختاري جامعه در رويکرد بین رشتهاي عمیقتر شده و در تعالی معرفت تاریخی مؤثرتر خواهد بود. از این جهت، آگاهی بر معنا و مفهوم هرمنوتیک براي محققان علوم اجتماعی و انسانی ضرورت تام دارد، اما آنچه این ضرورت را براي محققان تاریخ مضاعف میسازد، ربط وثیق و تأثیر عمیق آن بر علم تاریخ، تاریخنگاري و تاریخنگري، یعنی اموري است که تا به حال مغفول مانده است.
در همین جهت، مقالهي حاضر با توضیح تبار، مفهوم، ساختار و سابقهي تاریخی هرمنوتیک، در پی بررسی تعامل میان هرمنوتیک با تاریخ از منظر معرفتی و روششناختی است. هرچند مقالهي حاضر با در نظر داشتن مغفول ماندن چگونگی ارتباط میان تاریخ و هرمنوتیک و ضرورت طرح آن، تا اندازهاي رويکرد توصیفی به موضوع دارد، اما به نحوي مشخصتر، روي کرد توصیفی– تحلیلی داشته است و پاسخگویی به این سؤال اصلی را در نظر دارد که رهیافت هرمنوتیکی در غناي دانش تاریخ و روشمندي آن چه تأثیري داشته است.

.2 لفظ و معناي هرمنوتیک

ریشهي »هرمنوتیک1« در فعل یونانی »هرمنویین2« به معنی »تفـسیر کـردن« نهفتـه است و صورت اسمی آن »هرمینیا3« (تفسیر) در آثار فلاسفه باستان یافـت مـیشـود 29)،صص: .(13 -11 از جمله، ارسطو به گونهاي آن را مهم مـیشـمرد کـه بخـشی از رسـالهي بزرگ و حجیم خود به نـام ارغنـون را بـه پـاري ارمینیـاس4 بـه معنـی »دربـارهي تأویـل، درخصوص تفسیر« اختصاص داد 30)، صص: 45 .- 30؛ 8، ص: .(19 به طور سـنتی، میـان هرمنوتیک و »هرمس5« خداي پیامرسان یونانیها رابطهي لفظی و معنوي برقرار میکننـد.

بدین معنا که هرمس رابطی بود که به عنوان مفس ر، محتواي پیام خدایان را به صورتی قابل درك براي انسانها درمیآورد 29)، ص: .(11 هرمس که نام وي مأخوذ از »هرمتیک6« بود، معناي مخفی و دستنایافتنی در خود داشت و این نیز احاطهي او بر امور مخفی و مباحثی را که براي انسانها به راحتی قابل درك نبود در خـود داشـت 26)، ص: 24؛ 24، ص: .(76

شأن هرمس این بود که آنچه را فینفسه وراي فهم انسانی است، تغییر صـورت دهـد و بـا توضیح خود آن را به وجهی بیان کند که عقل انسانی بتواند آن را درك کند 11)، ص: .(18
از این حیث، هرمس نمادي از خوي انسانی آدمی در مقابله با جنبهي دیگري از حیات او را در خود داشت که همانا وجـه طبیعـی و غریـزي طبیعـت انـسان اسـت 24)، ص: 76؛ 27،
صص: .(56 -55 بدین نحو، هرمس نماد دانـش برخاسـته از دیالکتیـک در نگـاه سـقراط و افلاطون بود که شناختی بدون پیشفرض و برخاسته از گفتوگو و تعامـل جمعـی را بـراي انسان به ارمغان میآورد. در تقسیمبندي افلاطون، از دو گونـه دانـش یـاد مـیشـود: یکـی »دوکسا7« و دیگري »شناخت8«؛ »اپیـستمه (شـناخت) مرتبـهاي بـالاتر بـود و در نگرشـی دیالکتیکی نابترین مرحلهي کسب معرفت به شمار میرفت 17)، صـص: .(122-121 اگـر این چنین بتوانیم هرمس را نماد و نشانهي استعاري دیالکتیک به شمار آوریم، در یک فهـم چندوجهیِ اسطورهاي، تاریخی، دینی و عرفانی، در فرهنگ و مدنیت ایرانـی و اسـلامی نیـز هستیشناسی در مفهوم هرمنوتیک داراي سابقه است و در نزاع همیشگی خیر و شر، زشت و زیبا، نور و ظلمت، اهورا و اهریمن، روح و جسم، روح نیک و روح پلید و کـشمکش میـان خود و خویشتن براي رسیدن به معبود و مقصود (رسیدنی همراه با شـناخت و خودآگـاهی) تحقق فرایند هرمنوتیکی را میبینیم.
یونانیها کشف زبان و خط را به هـرمس نـسبت مـیدادنـد. زبـان و خـط دو وسـیلهاي هستند که انسان براي درك معنا و انتقال آن به دیگران از آنها بهـره مـیجویـد 29)، ص: 11؛ 26، ص: .(24 به ویژه، اگر زبانِ مفهومی را مد نظر داشته باشیم و آن را پشتوانهي زبان ملفوظی تلقی کنیم، در این صورت، جایگاه هرمس در یک برداشـت اسـطورهاي، و اهمیـت هرمنوتیک در تحقق فرایند فهم، برجستهتر میشـود. جایگـاه زبـان در دو بعـد ملفـوظی و مفهومی و مهمتر رابطهي ذهن و زبان در برداشتهاي هرمنوتیکی و پدیدارشـناختی بـسیار مهم است و بسیاري از اندیشمندان، زبان را دریچـهي ارتبـاطی انـسان بـا هـستی و جهـان قلمداد میکنند 29)، صـص: 115-114؛ 35، صـص: 82-59؛ 26، صـص: 44-38، صـص: .(287 -267 با آنچه پیشتر آمد، میتوان گفت اصل و منشأ دانشواژهي هرمنوتیـک، کـه تا نخستین ریشههاي شناختهشدهاش در زبان یونانی به عقب میرود، متضمن بیان، توضیح، ترجمه و در یک کلام، عمل به فهم آوردن است 8)، ص: .(20

به رغم تداول استعمال اصطلاح هرمنوتیک، تا مدتی پس از نهـضت اصـلاح مـذهبی در قرن شانزدهم میلادي، استفاده از این مفهوم به صورت بحث و گفتاري منظم تحقق خارجی نیافته بود و نخستین بار دان هاور آلمانی هرمنوتیک را در چنین مفهومی به کار برد. جـی.

سی. دان هاور هرمنوتیک را در عنوان کتاب خـویش، بـه نـام هرمنوتیـک قدسـی یـا روش تفسیر متون مقدس گنجاند و بدین نحو، نقطهي عطفی را در تاریخ این دانـشواژه (کـه تـا این زمان، به عنوان اصطلاحی با وجه اسطورهاي – تاریخی و نه شاخهي مـستقلی از دانـش قلمداد میشد) به وجود آورد. هدف دان هاور این بود که اهمیـت روش تفـسیر را در علـوم مختلف گوشزد کند و ضرورت وجودي علمی در راستاي تنقیح و معرفی چنـین روشـی را یادآور شود 26)، ص: 23و.(71 البته مسبوق بر اندیشه و اثر دان هاور، در اقبال گسترده بـه دانش هرمنوتیک، به مانند بسیاري از جریانات فکـري– فرهنگـی (و در راسـتاي بحـث مـا، یعنی تحول و تعالی معرفتشناسـی تـاریخی). نهـضت اصـلاح دینـی نقـش مـؤثر داشـت.

پروتستانتیزم با تأکید بر مقولهي ایمان و شخصی بودن آن و در نتیجه، عدم نیاز به زعامـت کلیسا و مرجعیت بیرونی در مسیحیت و ضرورت اصل قرار دادن کتاب مقدس و تفـسیر آن به عنوان مرجع اصلی ایمان، زمینههاي نیل به وجدان آزاد در مسیحیت را فراهم کرد. ایـن وجدان آزاد که بدون نیاز به تشکیلات، سلسله مراتب و بوروکراسی حاکم بر کلیسا و مجامع کاتولیک مطرح میشد، اناجیل مختلف را یک کلیت منسجم مـیدانـست کـه فهـم آن بـه اصول تفسیري خاص خود نیاز دارد و میبایست این تفاسیر را مـستقل از اصـول و قواعـد و سنن رسمی مد نظر کلیساي کاتولیک جستوجو کرد. چنـین امـري بـه پیـدایش نهـضت گستردهاي دربارهي تفسیر و تنقیح کتاب مقدس در قرون شانزدهم و هفدهم انجامیـد کـه بدون داشتن عنوان هرمنوتیک، در تعالی این دانش نقش مؤثر داشت 26)، صـص:75 - 73؛ 17، ص: .(89 بدین گونه، هرمنوتیک، مفهـومی کـه سـابقهي کـاربرد آن بـه اندیـشههـاي افلاطون و ارسطو میرسید، به عنوان شاخهاي از دانش در قـرن هفـدهم تولـد یافـت و بـه عنوان دستاورد دوران مدرنیته در قرن هیجـدهم، رو بـه رشـد نهـاد و در قـرون نـوزدهم و بیستم، در پرتوي تلاشهاي فلاسفهي بزرگ آلمان و سـپس فرانـسه بـه بـار نشـست 29)،صص:70-12؛ 30، صص:.(210- 30

.3 تعریف و مفهوم هرمنوتیک

هرمنوتیک را به طور معمول، فن و هنر و نظریهي تفسیر یا تأویل نوشتار و گفتار تعبیر میکنند، اما هیچ یک از آنها به طور کامل، وافی به مقـصود نیـستند و بنـابراین هنـوز در زبانهاي اروپایی، همان اصـل یونـانی آن را بـه کـار مـیبرنـد و معـادلی بـراي آن در نظـر نگرفتهاند. از این روي، شاید بهتر باشد که در زبان فارسی نیز این مفهوم با همین لفـظ بـه کار برده شود، چرا که معادلهاي فارسی، رسانندهي تمامی معناي این مفهـوم نیـستند. بـه عنوان مثال، اگر هرمنوتیک را تفسیر یا تأویل بدانیم، این دو مفهوم کاملاً یکی نیستند، چرا که تفسیرْ ناظر به معناي ظاهري و تأویلْ راهیابی به معنـاي بـاطنی نوشـتار و گفتـار اسـت 30)، صص: 3-1؛ 35، صص:21-18؛ 36، صـص:9 - 4؛ 29، صـص:3 - 2؛ 38، صـص:5- 2؛ 39، صص: 258 - 255؛ 31، صص:.(17-16
از هرمنوتیک، تعریفهاي چندي ارائه شده که هر یک معرّف دیـدگاه خاصـی دربـارهي اهداف و کارکردهاي این شاخهي معرفتیاند 26)، صص:.(29-26 تعاریف مختلف حـاکی از گسترهي مباحث هرمنوتیک و تلقیهاي متفاوت نسبت به آن اسـت. پـالمر در کتـاب علـم هرمنوتیک، شش تعریف از این مفهوم به دست میدهد: هرمنوتیـک بـه منزلـهي نظریـهي تفسیر کتاب مقدس، روششناسی لغوي، علم فهم زبانی، مبناي روششناختی علوم انسانی، پدیدارشناسی فهم وجودي، نظام تأویـل یـا بازیـابی معنـا؛ هـر یـک از ایـن شـش تعریـف، گوشههاي متفاوت، اما مهمی از این مبحث را روشن مـیسـازد 8)، صـص:.(54-41 از ایـن روي، میتوان گفـت کـه در عمـل، امکـان ارائـهي تعریـف جـامعی کـه همـهي نحلـههـا و گرایشهاي هرمنوتیکی را پوشش دهد، وجود ندارد. با این حال، با ارائهي تعریفی از جرالـد برانز و بابک احمدي موضوع را پی میگیریم. در نزد جرالد برانز، هرمنوتیک »نسبت تفکر وتأملی فلسفی است که میکوشد مفهوم فهمیدن را روشن کند و به این پرسش پاسخ دهـد که چه چیزي سازندهي معناي هرچیز معنادار است» . «هر چیز«ي که در این تعریف آمـده میتواند شعر، متن حقوقی، عمل انسانی، زبان یا فرهنگ و در جهت مباحث تاریخی، اعمال انسانی را که در گذشته رخ داده و در فهم مشترك حال و گذشته به علم تبدیل شده است، در بر گیرد 29)، ص: .(1 در نگاه بابک احمدي، از محققان ایرانی، که عمدهي فعالیـتهـاي پژوهشیاش در حوزههاي هستیشناسی و پدیدارشناسی است، هرمنوتیـک فعـالیتی اسـت ادراکی و ارتباطی که میتوان آن را به نظریههایی تقلیل داد که با تجربه، تأویـل، توضـیح و تفسیر پدیدارها سروکار دارند 1)، ص: .(7 تعریف بیانشده این حسن را نیز دارد که ناظر بر بخش عمدهاي از مسایل مربوط به حوزهي هرمنوتیک است و با در نظر داشتن این کـه هـر یک از کلمات بهکاررفته در تعریف او، بار معنایی خاص خود را دارند، معـادلهـاي مختلـف هرمنوتیک در زبان فارسی را در خود گنجانده است.9

.4 ساختار و ماهیت هرمنوتیک

هرمنوتیک از سه مؤلفهي متن، مؤلف و مفسر قوام یافته است. آنچه این سه مؤلفه را به هم مرتبط میکند، تأویل (تفسیر) است و تأویل همانا فهم معناي متن است. به بیان دیگر، هرمنوتیک یک ساختار سه ضلعی است که متنْ قاعدهي آن و مؤلف و مفسرْ اضلاع دیگر آناند. کانون این سه ضلعی تأویل و نقطهي مرکزي تأویل نیز فهم است. فهم پدیداري معرفتشناختی و در عین حال هستیشناختی است. از منظر معرفتشناسی، از آنجا که میتواند از تأویل صرف متن فراتر رود، براي علوم انسانی به امري بنیادي تبدیل میگردد و در نتیجهي آن، هرمنوتیک به عنوان روش این علوم، در مقایسه با علوم طبیعی، فهمی کاملتر و انسانیتر را از انسان به دست میدهد. از منظر هستیشناختی، فهم حتی علوم طبیعی را نیز مصادره میکند و میتواند به عنوان بستر جامع علوم انسانی و طبیعی درآید، بنابراین همهچیز در چارچوب هرمنوتیک میگنجد. با در نظر داشتن ساختار سه ضلعی هرمنوتیک، میتوان از سه شیوهي تأویل متنمحور، مؤلفمحور و مفسرمحور سخن گفت.

در متن محوري، متن در مرکزیت قرار دارد و تأویلگر میکوشد با روش دستوري یعنی شرح لغات، نکات دستوري و ارجاعات فنی و تاریخی، معناي متن را دریابد. در هرمنوتیک مؤلفمحور، نقش بارز از آِن مؤلف است. در این شیوه، تأویلگر علاوه بر تفسیر دستوري، باید تفسیر فنی یا روانشناختی را نیز به کار گیرد؛ یعنی از راه مطالعهي زندگینامه و آثار مؤلف و اینکه در چه دوره و زمانهاي میزیسته است، به ذهنیت او پی ببرد و به کمک اینها معناي متن (اثر مؤلف) را دریابد.10 در هرمنوتیک مفسرمحور، که در دوران معاصر به شیوهي غالب تأویل بدل شده است، تأویلگر نقش اصلی را دارد، به گونهاي که متن با تأویل او زنده میشود و بدیهی است که دانش، بینش، روانشناسی و موقعیت اجتماعی و حتی جنسیت تأویلگر است که در دریافت معناي متن، عاملی تعیینکننده محسوب میشود. نقش مفسر در تأویل متون، به حدي است که او حتی میتواند معنا یا معناهاي تازهاي را از متن خلق کند و چه بسا قادر است معناي متن را از خود مؤلف نیز بهتر درك کند. در این باره، به ویژه، هرمنوتیک را متضمن کشاکش میان متنمحوري و مفسرمحوري قلمداد کردهاند که البته مؤلفمحوري خود میتواند جزبی از متنمحوري تلقی شود، چرا که به هر حال، متنْ دستاورد و اندوختهي ذهن و عمل مؤلف است 29)، صص: 2-3و .(99-98

در آن جا که از متنمحوري و اصالت متن سخن میرود، سوژهي تأویلگر (مفسر) میباید به قدرت تأثیرگذار و دگرگونکنندهي متن تن در دهد و برداشتی اوبجکتیویست ارائه کند، اما در بعد مقابل، معناي متن تنها از طریق ابتکار خلاقانهي تأویلگران متن نمود پیدا میکند.

در این بین، به خصوص مفسرمحوري که به روشنترین وجه، ریشههاي خود را در جنبش رمانتیک نمایان میکند، از اندیشههاي ایمانوئل کانت و برداشتهاي بعدي از تفکرات وي تأثیر پذیرفته است. به هر ترتیب، با توجه به ساختار هرمنوتیک میتوان مجادلههاي مطرح در این حوزه را صورتی از کشاکش میان دو دیدگاه متنمحوري (اوبژهمحوري) و

مفسرمحوري (سوبژهمحوري) دانست که در فلسفهي قرن بیستمی نیز سهمی بنیادین داشته است 9)، ص: 834؛ 29، صص: .(4-2

.5 تاریخچه، گرایشها و ویژگیهاي هرمنوتیک

هرمنوتیک را بر اساس محتوا و چگونگی نگرش اندیشمندان هرمنوتیک، در برهـههـاي مختلف، میتوان به سه دورهي تاریخی با عنـاوین دورهي پـیش از مـدرن، دورهي مـدرن و پسامدرن یا به دو دورهي کلی با عناوین هرمنوتیک سنتی و هرمنوتیک فلسفی تقسیم کرد و در چارچوب هر دوره، گرایشهایی قایل شد. البته بیان این نکته لازم اسـت کـه بـه طـور کلی، هرمنوتیک دانشی متعلق به دوران مدرن است و منظـور از دورهي پیـشامدرن، دوران باستان و یا قرون وسطی نیست، بلکه منظور دورهي جنینی و تکوینی هرمنوتیک به عنـوان شاخهاي از دانش در قرون هفده و هجده میلادي است که همراه با اندیشهورزيهاي برخـی از اندیشمندان قرن نوزدهم میتوان آن را هرمنوتیک سنتی نامید. در عین حال، باید اذعان داشت که متن و نوشتار و حتی گفتار همواره همزاد با فهم و تفسیر است و بنابراین میتوان براي هرمنوتیک سابقهاي بس طولانیتر، حتی اگر عنوان هرمنوتیک بر خود نداشـته باشـد، قایل شد. از این حیث، صرف نظـر از دوران باسـتان و مباحـث تـأویلی فلاسـفهي یونـان و اندیشمندان یهودي، در دنیاي اسلامی، علومی همچون فقه و تفسیر و کلام، در فهم متـون دینی، از این شیوه بهره میگرفتهاند11 و در قرون وسطاي مـسیحیت نیـز حـداقل سـابقهي رويکرد هرمنوتیکی در فهم متون دینی و استدلال در چگونگی ایمان به دیدگاههاي سنت آگوستین به قرن پنجم میلادي بر میگردد 26)، ص: 62؛ صص: 49-47و صص:.(58-52

در عصري که با عنوان هرمنوتیک پیش از مدرن از آن یاد مـیشـود، از هرمنوتیـک بـه منظور منقح کردن کیفیت تفسیر متون در هر رشتهي خاص استفاده میشد. به ایـن معنـا که هر یک از علوم چون ادبیات، حقوق، فلسفه، تاریخ، کتـب دینـی و غیـره، مجموعـهاي از قواعد و اصول تفسیري ویـژهي خودشـان را داشـتند و در هـر شـاخهي معرفتـی، از قواعـد تفسیري خاصی استفاده میکردند. بدین گونه، هریک از این معارف، هرمنوتیک مختص بـه سنت فکري و علمی خودشان را داشتند که میتوان به آن دورهي هرمنوتیک خاص اطـلاق کرد. اگر قرار بر این است که دگرگونیهاي علمی مربوط بـه قبـل از قـرون جدیـد را جـزو تقسیمبندي فوق نیاورده، دورهي پیش از مدرن را از زمان تنقیح و تفسیر متـون و اسـتفاده از عنوان هرمنوتیک به وسیلهي دان هاور آلمانی به شمار آوریم، بدون شک میبایست قـرن شانزدهم میلادي و سلسله تلاشهاي پروتستانها، که تحریر کتاب دان هاور نیز در ادامـهي آن تلقی میشود، به عنوان نقطهي عطف رهیافت هرمنوتیکی به شمار آید. تلاش دان هـاور در اصل، نشانهي به بار نشستن و تکامل نهضت پروتستان در برتري بخشیدن به ایمـان، بـر مبناي تفسیر متون دینی، بینیاز از زعامت کلیسا و مرجعیت این نهاد است، بنابراین اصـول تفسیري او که با عنوان هرمنوتیک خاص از آن یاد میشود و بـراي هـر یـک از رشـتههـاي علمی، قواعد هرمنوتیکی خاص آن رشته قایل میشود، تلاشی دینی به حساب میآیـد کـه در طی آنچه در قرن روشنگري بـه وقـوع پیوسـت، رو بـه گـسترش نهـاد و زمینـههـاي هرمنوتیک عام را فراهم کرد 26)، صص:.(73-71 در مقابل هرمنوتیک خاص، میتـوان بـه هرمنوتیک عام قایل شد که به دوران مدرن تعلق دارد.

در هرمنوتیــک عــام، دو گــرایش متمــایز قابــل مــشاهده اســت: یکــی هرمنوتیــک معرفتشناسانه یا علمی و دیگري هرمنوتیک فلسفی یا هستیشناسـانه. چنـان کـه خواهـد آمد گرایش معرفتشناسانه، که از مقولهي روششناسی است، درصدد ارائهي روشی جهـت فهم و تأویل است اما اختصاص به دانش خاصی ندارد و شاخههاي مختلف علوم تفـسیري را در بر میگیرد 29)، صص:.(3-2 این گرایش در قرن هجدهم میلادي، بـا شـلایرماخر آغـاز شد و با دیلتاي به اوج خود رسید و امروزه با املیو بتی و اریک هرش دنبال میشـود. پـیش فرض این گرایش هرمنوتیکی این است که قواعد و اصولی عام بر فهم مـتن حـاکم اسـت و چون تأویل منحصراً مربوط به متن نیست و علاوه بر مکتوبات، میتواند گفتار و حتی رفتـار آدمیان را نیز در بر گیرد، هرمنوتیک عام به منزلهي بنیاد علوم انسانی است که روش آن به طور مضبوط در تمام علوم انسانی به کار گرفته میشود. این وجه از هرمنوتیک بـه ویـژه بـا تلاشهاي ویلهلم دیلتاي، که در جاي خود از آن بحث میشود، رو به رشد نهاد و در ارتقاي معرفت روششناسی تاریخی سهم عمدهاي ایفا کرد 34)، صص:9-3و صص:247-173؛ 29،

صص: .(24-13 اما گرایش فلسفی، که با فراتر رفتن از اندیشههـاي دیلتـاي و ایفـاي سـهم بزرگانی همچون هایدگر و شاگرد او گادامر در آلمان و پل ریکـور و ژاك دریـدا در فرانـسه، سمت و سوي دیگري را در هرمنوتیک دنبال کرد و ادعاي هرمنوتیک عام به مفهومی دیگر داشت به گونهاي پسامدرن محسوب مـیشـود. ایـن وجـه از هرمنوتیـک تأمـل فلـسفی در پدیدهي فهم را وجههي همت قرار داده است. این گرایش نه به اصـول تفـسیر مـتن علاقـه دارد، نه به ارائهي روش در باب علوم انسانی، بلکه در جـستوجـوي روشـن کـردن شـرایط بنیادینی است که زیربناي پدیدهي فهمیدن در همهي اشکال آن است و موضوع آن مطلـق فهم است 34)، صص:270-266؛ 29، صص:.(99-98 به طـور خلاصـه، هرمنوتیـک کـه در دورهي پیشامدرن، یعنی قرن هفدهم میلادي، دلالت بر هنر یافتن تفسیر داشـت، در پایـان قرن نوزدهم میلادي، در پی وضع قواعد علم هرمنوتیک برآمد. بـدین گونـه، در طـی قـرن نوزدهم، هرمنوتیک به بنیاد روششناسی علوم انسانی تبـدیل شـد و بـا چـرخش قـرن بـه هستیشناسی فهم روي گرداند. البته در دورهي پست مدرن، ضمن ایجاد فاصلهي عمیق بـا هرمنوتیک قبل از خود، به نحلهها و گرایشهاي متفاوت و نامتجانس تقسیم شده اسـت. در طی این ادوار تاریخی، هرمنوتیک ویژگیهایی کسب کرده است که با کمی تسامح، میتوان از آن به عنوان پارادایم خاص علوم انسانی یاد کرد.
هرمنوتیک را میتوان از جهات متعددي، قطب مقابل رويکـرد پوزیتویـستی بـه شـمار آورد. در مطالعهي جامعه و انسان، این دو پارادایم چه به لحاظ بینش و چه به لحـاظ روش، از یکدیگر متمایزند، چراکه یکی جامعه را پارهاي از طبیعت میداند و در پـی یـافتن نظـم قانونوار طبیعت و تصرف در آن است و دیگري جامعه را همچون متنی مکتوب مـیبینـد و تنها در پی فهم معناي آن است 25)، ص: .(21 تفاوت ماهوي این دو بینش بالطبع به روش آنها نیز تس ري مییابد. از این حیث، میتوان مهمترین ویژگیها و در عین حال، اختلافـات این دو بینش را چنین برشمرد: هدف اصلی در علوم طبیعی تبیین اسـت در حـالی کـه در هرمنوتیک، به عنوان پارادایم مطالعهي علوم انسانی، تفهم است. دانشمندان علوم طبیعی به علل توجه دارند و با نگرشی مکانیکی تلاش میکنند که رویدادهاي خاص را تحـت قـوانین کلی قرار دهند اما اصحاب هرمنوتیک با دقت در فهم انگیزهها و شناخت دلایل، بـه معـانی علاقهمند بوده، سعی بر آن دارند که هر پدیده را در کلیت خاص خود، درك کنند. در علوم طبیعی، دانشمند همواره خود را در خارج از موضوع تحقیق فـرض مـیکنـد و بـا رويکـرد کاملاً اوبجکتیو12 با موضوع تحقیق برخورد میکند اما در هرمنوتیک، عالم خود را داخل در موضوع پژوهش احساس میکند و بنابراین رويکرد سـوبجکتیو13 دارد. بـهنـاگزیر، اولـی از روش مشاهده و آزمایش (روش تجربی) استفاده میکند و دومی همدلـی و هـمذاتپنـداري (روش شهودي) را به کار میگیرد 31)، صص:21-16؛ 16، صص:.(38-36 خلاصه ایـنکـه، اولی به گونهاي تبیینی، علتکاو، ابجکتیو و از منظر بیرونی، به موضوع نظر دارد و دومی به صورت تفهمی، معناکاو، سوبجکتیو و نگاه از درون، به موضوع پژوهش میپردازد 4)، صـص: 657- 656؛ 17، صص:283-282؛ 23، صص:.(171-163

.6 زمینههاي تکوین و تعالی هرمنوتیک

هرمنوتیک مدرن از دل سه جریان فکري، یعنی فقه اللغـهي کلاسـیک، تفـسیر کتـاب مقدس و نگرش فلسفی عصر روشنگري بیرون آمد. در طول رنسانس، علاقه بـه مطالعـهي متون قدیم یونان و روم باستان شدت یافت. محققان طرفدار اصالت انـسان در ایـن دوران، جریان پرقوتی از روشهاي مبتنی بر فقه اللغه و انتقاد را به راه انداختند که مقـصود از آن، اثبات اصالت یک متن و در حد امکان، بازسازي نـسخهي اصـلی و صـحیح آن بـود. از ایـن روي، مذهب انتقاد مبتنی بر فقه اللغه و لوازم آن، تأثیر مهمی در بـسط و گـسترش بعـدي نظریههاي نظاممند تفسیر داشت(11، ص: .(54 به واقع، ساختار هرمنوتیک که قاعدهاش بر متن بنا شده بود، بر اساس تلاشهاي لغویان، شالودهاي استوار یافت. در این رهگـذر، بـدون تردید سلسله تلاشهایی که به وسیلهي هواداران مکتب کارتزین صورت گرفـت و طـی آن، تلاش میکردند با بهرهگیري از اصول دکارتی به علوم دینی و تاریخی اعاده حیثیـت کننـد نیز در بلوغ این جریان تأثیرگذار بود.14 به ویژه، فعالیتهاي اندیشمندان مسیحی موسوم به بولاندیستها در این طریق، سهم مشخص داشت 23)، ص: .(84 دومین جریان زمینـهسـاز در تکوین هرمنوتیک مدرن، از تفسیر کتاب مقدس سرچشمه گرفت. این جریان بیشتـرین نقش را در تکوین هرمنوتیک مدرن داشته است، به طوري که شایعترین فهم و برداشـت از مفهوم هرمنوتیک به اصول تفسیر کتاب مقدس باز میگردد. در قرون وسطا، تفـسیر کتـاب مقدس بر پایهي مرجعیت کلیسا انجام میگرفت، اما در پی نهضت اصلاح دینـی، مرجعیـت کلیسا به چالش کشیده شد و جاي خود را به ایمان فردي داد و تفـسیر انجیـل بـر پایـهي قرائت افراد مختلف انجام میگرفت. چنین رهیافتی موجب می شد کـه محافـل پروتـستانْ نیاز مبرمی به داشتن کتابهایی در زمینهي تفسیر، احساس کننـد، بـه گونـهاي کـه بـین سالهاي 1720 تا 1820 میلادي کمتر سالی سـپري شـد کـه کتـابی جدیـد در زمینـهي تفسیر کتاب مقدس از سوي کشیشهاي پروتستان منتـشر نگـردد 8)، صـص:43-42؛ 16،ص:75 و 17، صص:.(90-89 تأکیـد اومانیـستهـا بـر کرامـت و اصـالت انـسانی و نگـرش تسخیري و استیلایی آن، به انسانها امکان میداد که همهچیز از جمله امور اعتقادي را، بـر مبناي منفعت و مصلحت خود تعبیر کنند و ایمان پروتـستانی کـه مرجعیـت درونـی را بـر مراجع بیرونی ترجیح میداد و گفتمان اخلاقی نوینی را در پرتوي اندیشههاي امثال کانت و هگل در دستور کار داشت، زمینههاي تحقق دیدگاههاي هرمنوتیکی را هموارتر میکـرد. در تکوین هرمنوتیک، نگرش فلـسفی عـصر روشـنگـري نیـز حـایز اهمیـت اسـت. بـا ظهـور روشنگري، دانش و معرفت به سمت موضوعات و مباحثی سوق پیدا کرد که تأثیر بهسزایی در روند تکوین هرمنوتیک، به همراه داشت.15

فلاسفهي روشنگري با تبعیت از ارسطو، بر این نظر بودند که هرمنوتیک و مـسایل آن به حوزهي منطق تعلق دارد و این امر واقعهي مهمی در تاریخ هرمنوتیک به شـمار مـیرود.
در پرتوي این امر، تفسیر که در سراسر تـاریخ غـرب، از دوران باسـتان تـا سـدهي هفـدهم میلادي، جزو علوم ادبی قلمداد میشد، به یـک موضـوع تحلیلـی، بـه خـصوص در فلـسفه، تبدیل شد. در سراسر عصر روشنگري، هرمنوتیک منطق و روش تفـسیر قلمـداد مـیشـد.

پیشفرض این تلقی آن بود که امکان دستیابی به فهم قطعی و نهایی متن و هر امـر قابـل تفسیري وجود دارد. از این حیث، عقل آدمی توانایی درك حقایق را دارد و تنهـا مـشکل در راه وصول به این هدف، تنقیح و پـالایش روش اسـت. بـر ایـن اسـاس، اگـر روش و منطـق صحیح تفکر به کار گرفته شود، مانعی در مسیر عقل براي نیل به حقایق عالم وجود نخواهد داشت 26)، ص: .(77 در عصر روشنگري چنین تصور میکردند که تفـسیر نیـز هـمچـون دیگر علوم، تابع قواعدي عام و جهانشمول است و در نتیجهي همین طرز تلقی بعدها نظام هرمنوتیک عام به وجود آمد 11)، ص: .(57 از جمله چهرههـاي اصـلی هرمنوتیـک در ایـن عصر میتوان به کریستین ولف(1759-1824م)، فریدریش آست 1778-1841)م) و یوهان مارتین کلادنیوس 1710 -1759) م) اشاره کرد. کلادنیوس که اهتمـام ویـژهاي بـه تـاریخ داشت، توانست قواعد تفسیر در عصر روشنگري را کلیت بخشد و بیان منظمی از آن ارائـه دهد. کلادنیوس نظریهي تفسیر را از منطق جدا کرد و آن را بـه عنـوان علـم کمکـی بـراي سایر علوم قرار داد 26)، ص: .(79 وي مدعی بود که هرمنوتیک براي خودش یـک رشـتهي متمایز است و روشی محسوب می شود که در شعر، فن بیان، ادبیات و تاریخ به کار میآیـد.

همین طور هرمنوتیک را فن دستیابی به فهم کامل تعریف میکند و براي نیل به این نـوع فهم، دو معیار مطرح می کند که اولی بر فهم نیت مؤلف و دومی اسـتفاده از قواعـد عقـل و خرد مبتنی است 16)، ص: .(85 از آراي او دربارهي هرمنوتیک، آنچه بیشتر شهرت یافت، نظر او دربارهي دیدگاه (پرسپکتیو) است. او معتقد بود دیدگاه ریشه در حاق ماهیت انـسان دارد و از آن گریزي نیست. نکتهي مهم در خصوص این نظرگاه کلادینیوس ایـن اسـت کـه وي این مورد را در علوم مختلف از جمله تاریخ، به کار گرفت. به نظـر او، اخـتلاف گـزارش مورخان صرفاً بدان جهت نیست که بعضی از آنها به خطـا رفتـه و اقـوال متنـاقض اظهـار کردهاند، بلکه بدان علت است که دیدگاه متفاوت داشتهانـد 11)، ص: .(63 بـدین گونـه، او اعتقاد دارد که هر مورخی از دیدگاه خاص خویش بـه تـاریخ نظـر مـیافکنـد و اگـر مـورخ دیگري نیز همان دیدگاه را داشته باشد، همانی میبیند که آن مورخ میدید. به طـرز تلقـی کلادینیوس از دیدگاه یا همانا امکان دخالـت چـشمانـداز مفـسر در امـر تفـسیر، بعـدها در هرمنوتیک فلسفی

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید