بخشی از مقاله

هرمنوتیک به مثابه روشی در پژوهشهای تربیتی

چکیده

امروزه تقریبا در بسیاری از مباحث علوم انسانی میتوان ورود و تاثیرگذاری مبحث هرمنوتیک را مشاهده کرد. به ویژه آنکه یکی از جنبه-های اصلی مباحث هرمنوتیک جوانب روششناختی و استنباط متن و نوع فهم روش اندیشیدن است. این در حالی است که هرمنوتیک دستآوردهای فکری خویش را به سایر رشتههای معرفت بشری از جمله، فلسفه، الهیات، نقد ادبی، اقتصاد، روانشناسی، علوم اجتماعی و خصوصا تعلیم و تربیت منتقل کرده است؛ نگارنده با طبقه بندی رویکردهای گوناگون اصحاب هرمنوتیک، بر این فرض و مدعی است که نظریات هرمنوتیک پتانسیل و استعداد این را دارند که به عنوان قواعد روشی در پژوهشهای تربیتی هم در جایگاه قضاوت و داوری و هم در جایگاه کشف و گردآوری اطلاعات مورد استفاده قرار گیرند، گرچه این استعداد با سلطه رویکرد اثباتگرایی در پژوهشهای تربیتی خصوصا در داخل کشور هنوز فعلیت کامل نیافته است. لذا در این مطالعه نشان دادهایم که برای پژوهش بر اساس قرائتهای مختلف از هرمنوتیک، چه باید کرد و چه اصول و مراحلی را باید در نظر گرفت. برای ارائه پیشنهاد در این مورد، کوشش بر آن است که از الگوی چرخه تاویلی استفاده شود و با الهام گرفتن از آرای هایدگر و گادامر چرخهای برای بررسی در باب پژوهشهای تربیتی مطرح گردد.

کلیدواژهها: روششناسی، روش پژوهش، هرمنوتیک، پژوهشهای تربیتی.

4

مقدمه

شناخت لازمه حیات است، و هر انسان بدان تمسک میجوید. شناخت محیط و حوادث پیرامون از آغاز زندگی مورد توجه انسان قرار می گیرد و نخستین انسانها نیز از آن مستثنی نبودهاند. آنان در باب جهان میاندیشدند و تا حوادث پیرامونشان را تبیین نمیکردند، آرام نمی-گرفتند (ساروخانی، .( 26 :1386 انسانها برای دستیابی به این شناخت راههای متفاوتی را پشت سر گذاشتهاند و کوششهای بسیاری نمودهاند تا بتوانند به حقیقت اطراف خود دست یابند، اما آنچه که بیش از همه نگاه به این رویکرد را تسهیل کرده و به آن تعجیل بخشید انقلاب رنسانس1 در اروپا بود. با پیدایی این انقلاب دید کلیه علوم به سمت و سویی متبادر شد که در پی دستیابی به راههای شناختی برآیند که بتوانند یافتههای خود را به سایر علوم عرضه کنند و با کمترین انتقادها در همه محافل علمی مورد اعتبار واقع شوند؛ لذا چیزی که بیش از همه نظر گروههای علمی را به خود جلب کرد استفاده از ابزاری چون مشاهده، تجربه و آزمایش و به اصطلاح به کار گرفتن روش علمی برای جمعآوری دادهها بود. بنابراین پس از موفقیت علوم طبیعی در کشف قوانین حاکم بر پدیدههای طبیعی و پاسخ به پرسشهای فراونی که قرنها ذهن بشر را به خود مشغول کرده بود، بسیاری از فلاسفه بر آن شدند تا با الگوگیری از این علوم و با یاری جستن از روشهای مورد استفاده در آن با کشف قوانین حاکم بر تاریخ، جوامع و رفتار بشر، به حل معضلات جوامع بشری و علوم مربوط به آن - که به علوم انسانی، فرهنگی، تاریخی و روحی معروفاند- مبادرت کنند. از همان زمان که از سوی برخی فلاسفه ایده به کارگیری روشهای علوم طبیعی در علوم انسانی مطرح شد، بسیاری با آن به مخالفت برخاسته آن را به باد انتقاد گرفتهاند. مخالفان - که از جمله فلاسفه و اندیشمندان اجتماعی بودند- با تاکید بر این نکته که موضوعات مورد بررسی در علوم انسانی (کنشها، پدیدهها و رویدادها) بر خلاف موضوعات علوم طبیعی، آگاه2، با اراده3 و قصدمند4 و تابع زمان و مکان هستند، با هر گونه به کارگیری روشهای این علوم در علوم انسانس به مخالفت برخاستند. همین جدال بین فلاسفه طرفدار به کارگیری علوم طبیعی در علوم انسانی و مخالفان آنان بودند که جریان فلسفی را در آلمان موجب گشت که به تفاوت ماهوی میان این دو علم اعتقاد داشت. شکلگیری هرمنوتیک- 5 به عنوان یکی از روش-های اختصاصی مورد نظر جریان یاد شده برای درک پدیدههای بشری - نتیجه این کشمکش بود (سام دلیری، .(1389 بعد از قرن نوزدهم بهدلیل سرعت گرفتن تحولات علمی، اقتصادی و سیاسی، بررسیها و تأملاتی پیچیده برای فهم متون گذشته ضرورت یافت؛ بنابراین، بعد از قرن نوزدهم مسئله فهمیدن و تفسیر، نیازی بود که رفتهرفته خود را بهوضوح نشان میداد. در رهگذر این بررسیها، نظریهها و روشهای فهمیدن شکل گرفت و هرمنوتیک- آنگونه که امروز هست - بهتدریج به وجود آمد (مجتهد شبستری، .( 15 :1384 بنابراین میتوان گفت که تاریخ پیدایش هرمنوتیک به فیلسوفان و نویسندگان سدههای میانه بر میگردد. در اروپای سدههای میانه، سخن دین، دانش و فلسفه رنگ تأویل به خود گرفت و روش تأویل به مجموعه متون گسترش یافت. فیلسوفان و نویسندگان خود را ناچار یافتند که شرحها و تأویلهایی بر اندیشهها و آثار خویش بنویسند. کتاب »ضیافت« اثر دانته از مهمترین آثار تاریخ هرمنوتیک بهحساب میآید. در هند کهن کتاب آننده وردنه کشف رمز متون را آموزش میداد در کابالا و عرفان یهودی از کتاب آفرینش یاد شده است که رسیدن به تاویل نهای-اش در حکم پایان هستی است. نخستین مسیحیان علم تاویل متون را از »حکمای اسکندریه« آموخته بودند؛ و بنیان بسیاری از اندیشههای مسیحی را میتوان در عقاید گنوسی یافت. رسالههای مشهور به Corpus Hermeticum هرمس خدای یونانی را با توت خدای مصر کهن یکی میدانند. این توت همان خدای است که بنا به افسانهای کهن که افلاطون در فایدروس نقل کرده است، نوشتار را آفریده است. رسالهها نقش مهمی در پیدایش عقاید گنوسی، و سپس اندیشه ها و باورهای مسیحیان داشتند. در میان مسلمانان،اخوان الصّفا، حروفیان، اسماعیلیان، باطنیها و اهل تصوّف تأویل رمزی کلام خداوند را یگانه راه سعادت میدانستند و همانها روش تأویل را کامل کردند



(احمدی، .(496-497 :1372 در واقع فعل یونانی »هرمینویین«1 و اسم »هرمینیا«2 به نام خدای پیام آور تیزپا - یعنی »هرمس«3 بر میگردد. هرمس در اساطیر یونان، پیامآور خدایان یونان برای میرایان بود و آنان را از مقاصد و ارادههای خدایان باخبر میکرد. بنابراین، »هرمینویین« به معنای »بیان کردن« و »اظهار کردن« یا »گفتن« ناظر به وظیفهی »ابلاغی« هرمس بود. در عصر یونانیان، از کلمهی »هرمینیا« برای اشاره به از برخواندن شفاهی - مثلا شعار هومر- استفاده میشد. در »ایون« افلاطون، ایون تاویل کنندهی اشعار هومر بود؛ زیرا با از برخواندن آن بروز دادن حالات خاص در حین خواندن اشعار، معانی ظریف آنها را آشکار میکرد. ارسطو در رسالهی خود »باری ارمینیاس«4 (در باب تعبیر)، تاویل را به معنای »تعبیر لفظی« تعریف میکند که همان معنای »گفتن« یا »اعلام کردن« را در بر دارد. او در عین حال، این کلمه را به معنای »توضیح دادن« نیز به کار برده است که به چیزی بیش از بیان کردن اشاره دارد و آن، توجه به جنبههای استدلالی فهم و ابعاد تبیینی تاویل است (پالمر، 1377، به نقل از باقری و میرزایی، .(1381 در حال حاضر با گسترش حوزه کاربرد هرمنوتیک، این رویکرد به حوزه تعلیم و تربیت راه یافته است و در زمینههای متفاوتی از جمله تدریس، ارزشیابی تحصیلی و برنامه درسی، مورد استفاده قرار گرفته است. به عبارتی میتوان گفت رویکرد تاویلی الهام بخش روش شناسی ویژهای در حوزه علوم تربیتی بوده است. مارتین اگر5 (ترجمه باقری، 1375، به نقل از باقری و میرزایی، .(1381 معتقد است که تاویل در دو نقطه معین به علوم تربیتی راه مییابد: یکی در جریان تحقیق و دیگری در جریان تدریس. از سوی دیگر اسلاتری(2003) 6 اعتقاد دارد که، بررسی روابط بین علم تفسیر، فردیت و زیبایی شناسی در زمینه آموزشی میتواند بحث درونیسازی پژوهشها را پیشرفته سازد و پروژه های ملی تربیتی را فراتر از ابعاد ساختاری و روش شناسی به سمت فهم ادراک شدهای پیش برد که نیازمند تجربه است. اما چیزی که در اینجا مشهود است، درست است که برخی از رشتههای علوم طبیعی نظیر فیزیک، شیمی، زیست و... برای دستیابی به شناخت میتوانند از طریق روش علمی به نتیجه برسند، اما سوالی که پیش میآید اینست که آیا در رشتههای علوم انسانی مانند علوم اجتماعی، فلسفه و... نیز میتوان از همان طرق به نتیجه رسید؟ و آیا برای شناخت انسان که موجودی رمزآلود و ناشناخته است میتوان تنها با دست دراز کردن در پیش روشهای علوم طبیعی به این کشف نائل شد؟ پس از در نظر گرفتن ویژگیهای پژوهشهای کمینگر در مقایسه با پژوهشهای کیفینگر و تاویلی، و برسی قرائت های مختلف از هرمنویتک و تاثیر آنها بر پژوهشهای تربیتی، اکنون لازم است به مسئلهی اصلی نوشتار حاضر در زمینه پژوهشهای تربیتی بپردازیم؛ یعنی اینکه برای پژوهش بر اساس قرائت های مختلف از هرمنوتیک، چه باید کرد و چه اصول و مراحلی را باید در نظر گرفت. برای ارائه پیشنهاد در این مورد، کوشش بر آن است که از الگوی چرخه تاویلی استفاده شود و با الهام گرفتن از آرای هایدگر و گادامر چرخهای برای بررسی در باب پژوهشهای تربیتی مطرح گردد.

روش کیفی در برابر روش کمی

روش کیفی از سطح پارادایمی تا سطح فنون با روش کمی در تقابل بنیادی است، گرچه از منظر پارادایم پراگماتیسم میتوان به تلفیق هر دوی آنها پرداخت. در زیر به مهمترین وجه تقابل این دو روش شناسی در علوم اجتماعی و رفتاری پرداخته میشود.

 

جدول :(1) مقایسه مشخصه های عمده ی دو پژوهش کمی و کیفی

پژوهش کیفی پژوهش کمی پژوهش کیفی پژوهش کمی

نرم سخت تفهم تبیین

انعطاف پذیر قالب مند تفسیری تحلیلی

درون نگر برون نگر استقرایی قیاسی

ذهنی عینی داده های شفاهی داده های عددی

سیاسی بی تفاوت فرایندی مقطعی

موردی پیمایشی بسترگرا صورت گرا

تاملی قواعدای خرد- کلان کلان- خرد

نظریه سازی نظریه آزمایی معناگرا رفتارگرا

زمینه ای انتزاعی نظام معنایی نظام قواعدی

انسان محور محیط گرا اعتمادپذیری اعتبار و روایی

احتمال پذیر تکرار پذیر استفهامی فرضیه ای

قوانین موقعیتی - خاص قوانین جهان شمول روایتی گزارشی

تعمیم تحلیلی تعمیم آماری ارزش مدار فراغت ارزشی

ظهور یابنده و سیال کنترل شده تفسیرهای چندگانه علت و معلول

مفهوم و مقوله متغیر گزارش روایتی گزارش آماری

منبع: بر اساس: برایمن، 1988؛ کروتی، 1998؛ پاتون، 2002؛ سیلورمن، 2005

-1 ذهن گرایی در برابر عین گرایی: روش کیفی به اطلاعات و داده های توجه دارد که بیانگر ماهیت و رفتار کنشگران اجتماعی است، نه صرفا اشکال ظاهری و صوری رفتار، در حالیکه روش کمی بر خصوصیات و آثار خارجی رفتار متمرکز است و عمیق وارد رفتار نمی شود.

-2 تک واقعیتی در برابر چند واقعیتی: در روش کیفی، انسان ها واقعیت های متعددی را ساخته، تجربه و تفسیری می کنند، حال آنکه روش کمی به وجود یک واقعیت عام معتقد است و بنابراین به وجود یک نظم و قانون عام از پیش بینی و کنترل زندگی باور دارد.

-3 کشف در برابر اندازه گیری: کشف بدون پیش داوری های نظری عناصر معنایی و ذهنیت های زیرینی که به رفتارهای انسان جهت می دهند، عمده ترین هدف تحقیق کیفی است. در صورتی که روش کمی به دنبال اندازه گیری و سنجش رفتارها در قالب و اشکال آماری و عددی است.
-4 تحلیل روایتی در برابر تحلیل آماری: گزارش و تحلیل های کیفی داستان گونه، اما متکی بر معنای متاثر از مشاهده ها و تفهم های عمیق هستند، در حالیکه اطلاعات و داده های کمی به صورت اعداد و شمارش ها و در قالب روش های کمی عرضه می شوند.

جدول :(2) مقایسه برخی ابعاد دو تحقیق کیفی و کمی

تحقیق کیفی

محقق یک موضوع یا جریان را جهت مطالعه بر میگزیند،

هدف تحقیق درک، تفهم و تبلور است.


مکان یا فرد انتخاب شده توسط موضوع تحقیق تعیین میشوند؛ مکانها/ افراد/ موارد از نظر تعداد نسبتا اندک هستند. پژوهشگر تنها ابزاری برای گردآوری دادهها است.


فرایند تحقق تا حد امکان در محیط طبیعی و زندگی عادی افراد تحت مطاله خدشه ایجاد نمیکند.


محقق از سوگیریهای خود آگاه است و تلاش میکند

واقعیت ذهنی مشارکت کنندگان را استخراج کند.

محقق یک »لنز با زاویه باز« برای ثبت تاثیرهای بستر یا محیط

بر پدیدهی تحت مطالعه به کار میگیرد. تمرکز تحقیق ممکن است به موازات اینکه مقولههای تحلیلی و نظریه از دادهها »ظهور« می یابند، جابجا شود.

مطالعه کیفی عموما ماهها و شاید سال ها به طول انجامد.


گزارش تحقیق دارای شکل و سبک روایتی بوده و شبیه داستانی با اپیزودهای مختلف است.

تحقیق کمی

محقق بسیار فراتر می رود، مطالعه را محدود میکند، متغیرها

را بر میگزیند، پیش بینیهای انجام میدهد و ...؛ کار وی تایید و یا ابطال فرضیه هایی است که پیشاپیش طرح شده اند. اندازهی نمونه به طور ایده آل با ملاحظه های قدرت آماری تعیین میگردد. اندازه نمونه ترجیحا بیشتر است.

پژوهشگر نسبت به تحقیق، مکان یا سوژه گمنام و بی طرف باقی میماند. وی دادهها را از طریق ابزارهای واسطهای مانند پرسشنامه، آزمونها و طرح های مشاهده ای ساختمند و نظایر آن گردآوری میکند.

مداخله مکن است به نهایت خود برسد، به این معنی که ممکن است به سوژهها مبلغی پرداخته شود تا در مطالعه آزمایشگاهی شرکت کنند.

محقق یک موضع سوگیری نشده را فرض می دارد،

تمهیدهایی برای حفظ عینیت به کار گرفته می شود.

بستر مطالعه به مثابه فضایی با پتانسیل آلوده کردن فرایند و

انسجام مطالعه دیده میشود. رویه هایی برای کاهش تاثیر عوامل اضافی به کار می روند.


مطالعه کمی به طور معمول چند ساعت یا چند روز به طول

میانجامد.

گزارش کمی شامل مجموعه ای از استدلال های آماری و عددی به هم مرتبط است.

-5 غوطه وری در برابر جدایی: محقق کیفی نوعی رابطه دوستانه با میدان تحقیق داشته و فعالانه و همدلانه در آن مشارکت دارد، این در حالی است که محقق کمی صرفا یک مشاهده گر خارجی است و عمیقا درگیر میدان و فرایندهای پژوهش نمی شود.

-6 بستر محوری در برابر بستر گریزی: روش کیفی متکی بر مطالعه بستر است؛ بستری که بر اساس رفتارها شکل گرفته، اجرا و تجربه می شود. در حالیکه محقق کمی با تولیدهای بستر سروکار دارد. وی با گردآوری اطلاعات کمی از محیط سعی بر اصلاح رفتار انسان از طریق بستر و محیط اجتماعی دارد (محمدپور، .(101-103 :1389

بنابراین با توجه به آنچه که در مقدمه ذکر شد علوم به دو دسته تقسیم می شوند، یک دسته، علوم طبیعی مانند پدیده های فیزیکی، زیستی و غیره و دسته دوم علوم انسانی مانند علوم اجتماعی، روانشناسی، فلسفه و غیره. اندیشمندان و محققین در جمع آوری یافته های علمی بر اساس نوع نگاهشان و از حیث روش مطالعه به پدیده های اطراف به سه گروه تقسیم می شوند:

1. بینش آنان که همه دانشها را از حیث روش مطالعه یکی می دانند.

2. بینش آنان که بر افتراق مطلق دانشهای طبیعی و انسانی از روزنه روش تآکید می ورزند (نظریه های تفسیری).

3. بینش آنان که دیدی دیالکتیک و تلفیقی به روشهای مطالعه و تحقیق دارند (ساروخانی، .(27 :1386

گروه اول بیشتر به رویه های کمی نگر، گروه دوم به جنبه های کیفی نگر قضایا و گروه سوم به ترکیب هر دو روش کمی و کیفی در انجام روشهای تحقیق علمی نظر دارند. از جمله دلایل جدایی روش مطالعه بین علوم انسانی و علوم طبیعی عبارتند از :

1. پدیده های طبیعی مستقل از اراده ی انسانها وجود دارند در حالی که پدیده های انسانی تابع اراده ی آزاد انسان هستند.

2. واقعیتهای طبیعی و انسانی به یک شیوه قابل شناسایی نیستند. علوم انسانی ناظر بر فهم جهان است نه تبیین آن، و لذا معرفت فردی است نه جهانی و به همین نحو خالی از ارزش ها نیستند و ازخاصیت ذهنی برخوردارند.

3. علوم انسانی برخلاف علوم طبیعی، جهانی شاعرانه را که به دست انسانی ساخته شده است نمودار می سازد.

4. در علوم انسانی پژوهشگر در مقام انسان به مطالعه ی انسانهای دیگر می پردازد و این تجانس میان پژوهشگر و موضوع پژوهش از بسیاری جهات موجد تفاوتهایی در دو عالم معرفت طبیعی و انسانی خواهد بود.

5. تجربه ی زیسته، آگاهی و منظومه های نهان، مختصات ممتاز انسانی هستند که به موجب آنها عمل انسانی را از پدیده های طبیعی متمایز می سازند و در نتیجه اقتضا می کند تا پژوهشهای علوم انسانی به جای اتکا به علیت متعارف طبیعی، به فهم دنیای انسانی توسل جوید (شعبانی ورکی،.(63: 1385

پس از در نظر گرفتن ویژگیهای پژوهش های کمی نگر در مقایسه با پژوهش های کیفی نگر و تاویلی، اکنون لازم است به مسئله ی اصلی نوشتار حاضر در زمینه پژوهش های تربیتی بپردازیم، یعنی اینکه برای پژوهش های تربیتی بر اساس قرائت های مختلف از هرمنوتیک چه باید کرد و چه اصول و مراحلی را باید در نظر گرفت. برای ارائه پیشنهاد در این مورد، کوشش بر آن است که از الگوی چرخه تاویلی استفاده شود و با الهام گرفتن از آرای هایدگر و گادامر چرخه ای برای بررسی در باب پژوهش های تربیتی مطرح گردد.

قرائت های مختلف از هرمنوتیک ریچارد.ا. پالمر((1377 در کتاب »علم هرمنوتیک « شش مرحله تاریخی را برای هرمنوتیک نام می برد، که عبارتند از:

1. علم هرمنوتیک به منزله نظریه تفسیر کتاب مقدس (عصر کهن)

2. علم هرمنوتیک به منزله روش شناسی لغوی (عصر روشن اندیشی)

3. علم هرمنوتیک به منزله علم فهم زبانی (شلایر ماخر)

4. علم هرمنوتیک به منزله مبنایی روش شناختی برای علوم انسانی (دیلتای)

5. علم هرمنوتیک به منزله پدیدار شناسی »دازاین« و پدیدار شناسی فهم موجودی (هایدگر و گادامر)

6. علم هرمنوتیک به منزله نظام تأویل: بازیابی معنا در برابر بت شکنی (ریکور).

همانطور که در بالا اشاره شده پالمر از لحاظ تاریخی برای هرمنوتیک 6 مرحله متصور می شود، که می توان حوزه های چهارگانه اول را

هرمنوتیک متدلوژیک و حوزه آخر را در قلمرو هرمنوتیک فلسفی یا هستی شناسانه به شمار آورد.

اسلاتری 2003)، (2007 نیز از شش رویکرد به هرمنوتیک سخن به میان می آورد که عبارتند از:

هرمنوتیک مذهبی سنتی :

هرمنوتیک مذهبی سنتی هنر تجربی تفسیر متون مذهبی متعارف از طریق زمینه تاریخیشان به وسیله یک معنی مطلق از تعریف مقصود آن متن هاست. مفسرین، با اهمیتی برای صحت دستوری و زبانشناختی، تخصصی که معیارهای تفسیر لفظی معتبر را تصدیق می کند مورد توجه قرار دادند.

پژوهش هرمنوتیکی تا قرن 19تقریباً منحصر در تجربه پیشین بود. بنابر این، هرمنوتیک های مذهبی به طور انحصاری با فهم متون مذهبی، یعنی همان کتب آسمانی متعارف، مرتبط بودند و نوشته های غیر متعارف از طریق محیط های تاریخی، فرهنگی و اجتماعیشان تفسیر می شدند. دشواری چنین تکالیف تفسیری زیاد است، زیرا که، نگاه جهانی جوامع معاصر نمی تواند به صورت هدف مندی یا کاملاً نگاه هستی شناسی سنتی و فردی به اینکه متن به صورت زیبایی تولید شده بود را تغییر دهد. به علاوه، همانطور که گادامر هشدار می دهد تلاش جهت انجام یک مطالعه هرمنوتیکی که بتواند درونیات و غرض ورزیهای تفسیری را ریشه کن کند، غیر ممکن است.

در ابتدا اندیشمندان یونانی و یهودی با تفسیر مناسب تورات، کتب انبیاء بنی اسرائیل، و ادبیات فرزانگی کتب مقدس زبان عبری آن را مورد توجه قرار دادند. روش رمزی (الگوریتمی) جهت فهم مؤلفه های زبان شناختی و گرامریِ متنِ کُتب مقدس به منظور متناسب ساختن این معنی در بین چهارچوب معنوی وسیع زمان به کار گرفته شد. این مفهوم هرمنوتیک از طریق تأثیر مفسرین مسیحی که می خواستند باورشان را در مورد نجات عیسی مسیح تصدیق کنند گسترش یافت (اسلاتری، 2006، به نقل از اسلاتری، کراسنی و میشایل پاتریک، .(2007 کتب مقدس زبان عبری بر اساس اعتقاد مسیحیان به عیسی تفسیر شد، وعدهای که به اسرائیل داده شده بود مورد بحث قرار گرفت. اریجِن، یکی از نخستین مسیحیان هرمنوتیست، بر نیاز هر مفسر متون مقدس به تفسیر متن در هر دو بعد تاریخی- گرامری (لفظی) و

روحانی جهت میسر ساختن درک و فهم تاکید کرد. به پیروی از اریجِن، اگوستین فلسفه زبانش که نقاط نشانه به چیزها بود را توسعه داد.

در این معنی، نماد شناسی، مشابه هرمنوتیک، جهت تفسیر متون، زمینه ها و مصنوعات با اهمیت است. آن امکان تحلیل مشکلات اجتماعی معاصر و توضیح فرآیند ها و ساختارهایی که از طریق آنها معنی ساخته می شود را فراهم می آورد. این پدیدار شدن فهم نمادشناسی انتقادی، معنای تحت الفظی اگوستین را از نشانه ها به چالش کشیده است. در نماد شناسی فرا ساختاری، نشانه ممکن است به صورت همزمان بر روی هیچ چیزی یا بسیاری از چیزها قرار داده شود و در بسیاری از موارد فرهنگ B زبان B باید از طریق ارتباط درونی تفسیر شود. به علاوه، مشابه اگوستین، توماس اکویناس بر روی بعد لفظی زبان تأکید کرد. اکویناس به نویسنده معتبر در زمینه تفسیر متنی تبدیل شد و در قرن 13 اکویناس از تفسیر لفظی به عنوان حامل واقعی صداقت حمایت کرد (فوکس، 1992، به نقل از اسلاتری، کراسنی و میشایل پاتریک، .(2007
هرمنوتیک فلسفی محافظه کار :

هرمنوتیک فلسفی محافظه کار بر اساس عقاید حکیم پروتستانی آلمان، فردریش شلایر ماخر، و فیلسوف آلمانی، ویلهلم دیلتای، شکل گرفت. گلاخر (9 :1992) نوشت:
»این نظریه پردازان باید حمایت کنند که از طریق متدلوژی صحیح و کار سخت، مفسر باید توانا باشد تا الف) دوره تاریخیش را به منظور فهم مقصود نویسنده گسترش دهد، و/ یا ب ) از محدودیت های تاریخی به منظور فهم فراگیر فراتر رود یا حداقل حقیقت را مشاهده کند..« در صورتی که فعالیت تحت اللفظیِ تفسیر کتاب مقدس در رسوم اسکولاستیک تومیست تا چیره شدن اصلاحات پروتستان ادامه داشت، تأکید بر کُتب مقدس، خواندن و فهمیدن متون مقدس توسط اشخاص با ایمان نسبت به مفسرین اداری را ارتقاء داد. بنابراین اصلاح پروتستان بر روی تأکید مجدد بر تفسیر متون مقدس توسط مجیستِریُم رومی تأثیر گذار بود. به پیروی از روشنفکری، هرمنوتیک توسط شلایر ماخر که تمام رسوم را رد کرد، مورد بازبینی قرار گرفت. شلایر ماخر به ویژه هرمنوتیک مذهبی یا شرعی را بی اعتبار ساخت: هر

متن نوشتاری باید هم بر حسب ابعاد فردی (فهم روانشناختی) و هم بر حسب رویه های زبانشناختی فهمیده شود. هرمنوتیک هم اکنون به عنوان هنر فهم ابعاد متن شناخته می شود. تفسیر رمزی (الگوریتمی) حکم می کند که متن باید به خواننده جهت تفسیر خودش اجازه دهد (شلایر ماخر1 نقل شده در جینارود، /463 : 1988 به نقل از اسلاتری، .(2003

به عبارتی هدف تاویل این نیست که معنای یک اثر و متن را از نقطه نظر مولف و مسبب آن اثر یا رویداد بفهمد، بلکه هدفش اینست که بداند، این متن، اثر، رویداد یا پدیدار صرف نظر از شرایط زمانی و مکانی مبدا اصلی آن یعنی مولف، در حال حاضر و برای ما چه معنا و مفهومی دارد (عبداللهی و جوان، .(1389 از نظر گادامر در هیچ موقعیتی و در مواجهه با هیج متنی خواننده خالی از پیش داوری نیست. به نظر وی درک وفهم و تفسیر به یکدیگر وابسته اند وتفسیر فرایندی تکاملی است بنابراین یک تفسیر معتبر و همیشگی تقریباً ناممکن است (لاورتی، .(2003

ریکور (45 :1981) با جنبش deregionalization که همراه با تلاش جهت استخراج مسئله عمومی از فعالیت تفسیر که هر زمان در متون مختلف به کار برده شده است مخالف بود و دریافت این مسئله مرکزی و یگانه موفقیت شلایر ماخر بود. پیش ازشلایر ماخر فلسفه متون کلاسیک و تفسیر تحت اللفظی از متون مقدس غالب بود. پس از شلایر ماخر این روشن شد که فرآیندهای هرمنوتیکی نیازمند این هستند که مفسر منحصر به فرد باید عملیات ها را که در هر دو شاخه هرمنوتیک (واژه شناسی و تفسیر) مشترک است تشخیص دهد.

هرمنوتیک وابسه به زمینه (بافت) :

هرمنوتیک وابسته به زمینه شرایط اجتماعی و تاریخی را به عنوان عوامل ضروری فرآیند های تفسیر شناسایی کرد. مفسرین هم اکنون پی برده اند که، حرکت در یک دور هرمنوتیکی نیازمند شناسایی شرایط اجتماعی در تفسیر متنی است. گادامر 1975)، به نقل از اسلاتری، (2003 به پیش فهم هایی که اساس تفسیر هستند پرداخت. او شرایط و دیدگاههای مفسر را »خطوط فکری« و عمل فهم ابعاد یک متن را



»آمیختگی خطوط فکری« نامید. از طریق این آمیختگی خطوط فکری، مفسر وارد شرایط متن می شود، و بنابراین در نمایش متون حقیقی سهیم می شود. گادامر (17 :1976) در مورد دور هرمنوتیکی نوشت:

»هر فردی ابتدا در نوعی از دور زبانشناختی قرار دارد، و این دور زبان شناختی در ارتباط با هر فرد دیگری به وجود می آید، و بیشتر و بیشتر الحاق می شود. زبان یک بار دیگر اغلب در واژگان و گرامر به وجود می آید، و هرگز بدون مقدار بی نهایت درونی گفتگویی که در فرآیند های بین دو نفر اتفاق می افتد به وجود نمی آید. این است ابعاد اساسی هرمنوتیک.«

هرمنوتیک مذهبی سنتی و هرمنوتیک فلسفی محافظه کار هردو بر یک متدلوژی معیاری تکیه دارند. با این وجود، این متدلوژِی معیاری تهدید کننده مکالمه دو طرفه نیست. متدلوژی معیاری سنتی توسط یک نویسنده بیرونی تعیین می شد. در مقابل، هرمنوتیک وابسته به زمینه، تفسیری متنی را از طریق گفتگوی افراد فعال در بافت یک دور (سیکل) اجتماعی Bجایی که دیگران خواه افراد انسانی، رسوم یا مصنوعات به عنوان » تو« و نه به عنوان »آن« تجربه می شوندB معتبر می سازد (بوبر1، 1958، به نقل از اسلاتری، کراسنی و میشایل پاتریک، .( 2007 گادامر دور هرمنوتیکی را جهت تسهیل فهم و فراهم آوردن احتمال ها (امکان ها) به کار گرفت، در حالی که رویکرد تکنیکی سنتی به هرمنوتیک به صورت غیر انسانی به نظر می آید.

هرمنوتیک انعکاسی :

هرمنوتیک انعکاسی در آثار ریکور (10:1981) قابل مشاهده است. او کسی است که رویکرد متفاوتی را زمانی که او استدلال کرد که فهم اولیه متن باید از طریق برخی فرآیندهای توضیحی جهت اطمینان از مفهوم متن معتبر شود اتخاذ کرد. ریکور با اینکه حرکت از علوم بنیادی به یک فلسفه بنیادی آماده شکست است، مخالفت کرد.

ریکور (132 :1981)، فرآیند مسئله ای را حول 5 موضوع پیشنهاد می دهد:
1. درک زبان جهت سخن گفتن.

2. درک زبان به عنوان یک فعالیت ساخت یافته

3. ارتباط گفتن و نوشتن در سخن گفتن و در فعالیت های مربوط به سخن گفتن

4. فعالیت سخن گفتن به عنوان تجسم جهان

5. سخن گفتن و فعالیت های مربوط به سخن گفتن به عنوان میانجی خود فهمی.

بنابراین، ریکور از فرآیندهای هرمنوتیکی مربوط به فهم های مذهبی سنتی و فلسفه محافظه کار به سمت سطح عمومی تری از فهم انسانی حرکت کرد.

نظریه فهم هرمنوتیکی ریکور را باید به عنوان ساده شده فلسفه سیاسی هابرماس در نظر گرفت. هابرماس تأکید داشت که تنها یک گرایش انتقادی و خود انتقادی در تفسیر می تواند تحریف های نظاممند ممکن در ارتباط انسانی و تأثیر آنها بر فعالیت تفسیری ما را آشکار کند (جیانروند2، 463 :1988، به نقل از به نقل از اسلاتری، کراسنی و میشایل پاتریک، .(2007 بنابر این در شکل انعکاسی هرمنوتیک با سه فعالیت مرتبط به هم شناخته می شود: فهم شرح و توضیح و ارزیابی انتقادی. مفاهیم اخیر که جامعه مفسرین باید جهت شناسایی تحریف های ایدئولوژیکی روی آنها کار کنند، محدود به تفاسیر و تحلیل های معنی متن می باشند.

گلاخر (1992) از نظرات گادامر و ریکور جهت اثبات اینکه هیچ روشی نمی تواند تفسیر عینی خالصی از کار یک نویسنده را تضمین کند استفاده کرد. چونکه خوانندگان مقید به پیش داوری های وجود تاریخیشان و پیش داوری های که در زبان قرار دارند هستند. در صورتی

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید