بخشی از مقاله
چکیده
در دهه های اخیر با آشکار شدن ضعف های دولت و بازار در مدیریت این نواحی، برنامه ریزان روستایی بدین نتیجه رسیده اند که بدون مشارکت نهادهای محلی و مردمی در کنار دو نهاد بالا، دستیابی به توسعه پایدار روستایی غیرممکن است. روش تحقیق مقاله حاضر توصیفی - تحلیلی است. هدف مقاله به تجربه ایجاد دهیاری در سال های اخیر به مثابه بستری برای تحقق مدیریت نوین در روستاهای کشور می پردازد.
پیشینه پژوهشهای انجام شده نشان میدهد که در رویکرد نوین، دولت با نقش تسهیلگر و بسترساز و تمرکز زدا از نقش ها و وظایف پیشین خود و واگذاری آنها به نهادها و مردم روستایی که قابلیت پذیرش این نقش ها را در پرتو توانمند سازی دارا بوده، زمینه ساز توسعه این نواحی می باشد. این امر تنها در صورت تحقق رویکرد حکمروایی خوب میسر است که تشریک مساعی بین دولت، بازار و نهادهای مردمی را می طلبد.
نتایج تحقیق نشان داد که دهیاری ها جهت تحقق این امر، با چالش هایی چون پروژه محوری، دخالت دولت، فقدان مدیریت یکپارچه روستایی در سطح برنامه ریزی کلان کشور و مسأله آموزش نیروی انسانی و تأمین تجهیزات، ابزارها و تاسیسات روبه رو هستند. از سوی دیگر، دهیاری ها دارای ظرفیت هایی می باشند که توجه به آنها می تواند بستر ساز تحقق مدیریت نوین روستایی در برنامه ششم توسعه کشور گردد. با توجه به نتایج تحقیق، این بستر ها شامل اجرای صحیح طرح ها و پروژه های عمران روستایی با تأکید بر فرایند محوری، شکل گیری مدیریت محلی در نواحی روستایی، و بسترسازی برای مشارکت مردم در اداره این نواحی می باشند.
واژگان کلیدی : نواحی روستایی، مدیریت و حکمروایی روستایی، دهیاری ها، برنامه ششم توسعه
مقدمه
روستا یک نظام سکونتگاهی است و خود جزئی از نظام های بزرگتر از خود به شمار می رود که با آنها روابط دیالکتیکی- اثرگذاری و اثرپذیری- دارد. نواحی روستایی بطور مشخصی در ساختار اقتصادی و فعالیت، منابع طبیعی و انسانی، شرایط اجتماعی و جمعیت، و نیز موقعیت، با هم متفاوتند. نواحی روستایی در روش ها و زمینه های مختلفی بوسیله روندهای متفاوتی تحت تأثیر قرار می گیرند . - Marsden, 1999, 503 -
مدیریت روستایی در ایران مانند دیگر سطوح مدیریتی سرزمینی از گذشته های دور تاکنون با تحولات ساختاری، تغییرات سازمانی، و مشکلات عدیده ای روبه رو بوده است. از یک سو، با توجه به تغییر شرایط و مقتضیات زمانی در هر دوره ای، ساختارهای قبلی سنتی اعمال مدیریت در مناطق روستایی نتوانسته است مشکلات را حل کند و از دیگر سو، ساختار مدیریت جدید روستایی بویژه از دهه 1970 به بعد که مبتنی بر مشارکت مردم در امور برنامه ریزی و از پایین به بالا است، به دلایل متعدد از جمله بومی نشدن و مداخله گسترده دولت بطور کامل نهادینه نشده تا بتواند مشکلات روستاهای امروزی را برطرف سازد - فیروزنیا و همکاران، 1389، .169 -
اما پس از انقلاب، مدیریت روستایی بر محور بینش روستاییان و جامعه روستایی استوار گردید و از اینرو مشارکت روستاییان در اداره روستاها از دهه های قبل در چارچوب قانون به صورت سازمان یافته و فراگیر شکل گرفت؛ ویژه آنکه پس از سال 1377 و با تاسیس دهیاری ها در برخی روستاها، اداره روستاها به دهیاری ها که بر خاسته از بطن روستا هستند، سپرده شد - قدیری معصوم و ریاحی،1383، 178 -
با شکل گیری شوراهای اسلامی روستایی و به دنبال آن نهاد دهیاری، متولی قانونی مدیریت روستایی پا به عرصه روستاها گذاشت. رد روند تحول مدیریت روستایی، ایجاد زمینه برای شکل گیری دهیاری ها، رفع خلاً وجود سازوکار اجرای فعالیت های عمرانی در روستا در کنار شوراهای اسلامی روستایی - به عنوان مرجع تصمیم گیری و نظارتی در روستا - و اختصاص بخشی از عوارض متمرکز، فصل نوینی را در مدیریت روستایی گشوده است.
دهیاری ها که مهم ترین بازوی اجرای شورای اسلامی روستا می باشند و به عنوان مدیریت نوین و نوگرا قلمداد می شوند، باید کلیه خصیصه های مدیریت نوگرا را دارا باشند و در جهت توسعه پایدار گام بردارند - مهدوی و کانی،.22:1384 - اما نهاد نوپای دهیاری برای تحقق مدیریت نوین روستایی با چالش ها و موانعی روبه روست. از طرف دیگر، دهیاری ها پتانسیل ها و ظرفیت هایی دارند که می توانند با تکیه بر آن موانع را از سر راه برداشته و مدیریت نوین را در روستاهای کشور تحقق بخشند.
بنابراین هدف مقاله حاضر، شناسایی و تحلیل چالشها، ظرفیتهای پیش روی مدیریت روستایی کشور و الزمات آن برای برنامه ششم توسعه کشور می باشد.
از اینرو، این مقاله به دنبال پاسخگویی به پرسش های زیر است :
- 1 مدیریت نواحی روستایی باید دارای چه ویژگی هایی باشد تا از منافع و مزیت های مشارکت محلی بهره برده و از تهدید های ناشی از آن بکاهد؟ - 2 نهاد مدیریت در مناطق روستایی با چه چالشهایی روبه روست؟
- 3 ظرفیت های دهیاری های کشور در فرایند تدوین برنامه ششم توسعه در چه ابعادی قابل تبیین است؟
- 2 روش پژوهش
بر مبنای تقسیمات متداول تحقیقات به انواع بنیادی، کاربردی و توسعه ای، مقاله حاضر از نوع توسعه ای و به شیوه توصیفی - تحلیلی تدوین شده است. برای گرداوری داده ها از روشهای اسنادی و کتابخانه ای استفاده شده است. دراین پژوهش، از دو روش برای تحلیل محتوای چالش های مدیریت نواحی روستایی بهره گرفته شده است. - 1 مطالعه اسنادی و کتابخانه ای : در این مرحله از انواع کتابها و مقالات داخلی و خارجی برای تبیین مدیریت روستایی نوین بهره گرفته شده است که بصورت مبانی نظری تحقیق چارچوب بندی شده است.
- 2 توصیف و تحلیل یافته ها و نتیجه گیری : در این مرحله نیز با استفاده از مطالعه اسنادی و تحلیل محتوا و تشریح روابط بین متغیرها برای پاسخگویی به دو سؤال مقاله بهره گرفته شده که بصورت یافته های تحقیق چارچوب بندی شده است.
- 3 مبانی نظری
1 - 3 مدیریت نوین روستایی
مدیریت روستایی عبارت از برنامه ریزی برای روستا، سازماندهی اقدامات توسعه ای و هماهنگی و نظارت بر فعالیتهای انجام شده می باشد - دربان آستانه، 1384، . - 7 به عبارت دیگر، مدیریت روستایی، تلفیق و تنظیم عوامل مختلف طبیعی، انسانی و اقتصادی در جامعه روستایی است - طالب، 1375، 5 - .
اهداف مدیریت روستایی ایجاد رابطه منطقی و تنظیم شده بین انسان و محیط برای رسیدن به رضایتمندی در زندگی مردم نواحی روستایی است که در رأس آن وجود عنصری برای برنامه ریزی آینده و اداره امور کنونی روستا ضروری است و این عنصر باید از طریق همکاری متعادل و فعال نیروهای بیرونی - دولت و بازار - و درونی - مردم محلی، تشکل ها و سازمان های محلی - صورت گیرد - افتخاری و همکاران، 1386،7 - دولت، بازار و مردم بازیگران اصلی در عرصه مدیریت روستایی هستند.
در انگاره جدید مدیریت روستایی، دولت تأمین کننده منابع مالی، حمایت قانونی، حقوقی، زیرساختی و فراهم کننده آن بخش از نیازهایی است که روستائیان قادر به تأمین آن نمی باشند. بازار یا بخش خصوصی با هدف تأمین سود و سرمایه گذاری در روستا می تواند زمینه مشارکت افراد روستایی را فراهم سازد و نیز با فراهم ساختن زمینه فروش و نگهداری محصولات تولیدی روستائیان موجب افزایش بهره وری اقتصادی و درآمد روستائیان شود.
و در نهایت سازماندهی مردم و فعالیت آنان در قالب سازمان های غیردولتی روش مناسبی برای بسیج اجتماعی روستائیان به منظور استفاده از منابع محلی موجود و جلب مشارکت آنها در مدیریت روستایی به شمار می آید - افراخته، 1388،39 -
شکست دولت و بازار در عرصه مدیریت در دو قرن اخیر به علت ناکارآمدی دولت و بازار بوده است. اما در دهه های اخیر، از یک سو، مدیران و برنامه ریزان روستایی بدین نتیجه رسیده اند که بدون مشارکت مردم محلی، درکنار دولت و بازار، دستیابی به توسعه پایدار غیرممکن است، و از سوی دیگر، تغییر در شیوه مدیریتی مستلزم نگاهی نو به نقش نهادهای مؤثر در روستاست.
فرایند مدیریت و برنامه ریزی روستایی نیازمند دستیابی به یک نقطه تعادل میان قدرت های مؤثر در آن است که از آن با عنوان مدیریت مشارکتی یاد می شود - افتخاری و همکاران، 1386،1 - واقعیت این است که روستاییان در بسیاری از موارد، در اجراء و پیشبرد پروژه های عمرانی و نیز پایبندی کارشناسان به برخی وعده های توسعه ای اعتماد چندانی ندارند. رفع این بی اعتمادی که اغلب در پیشبرد برنامه ها و طرحهای عمرانی، به عنوان مانع مشارکت روستاییان بروز می یابد، برای کاهش هزینه های تعاملی اهمیتی اساسی دارد.