بخشی از مقاله

مقدمه

غزل حافظ 792 - ه ق 1390 / م - برای فارسی زبانان و بیشتر برای کسانی که با پیشینهی ادبیات ایران از جمله اسطوره، دین، تصوف و عرفان آشنا هستند، دل انگیز است. طبعاً به دلیل ابهام و پیچیدگیهای زبانی، غیر فارسی زبانان کمتر میتوانند در حوزهی مفهومی با زبان حافظ ارتباط برقرار کنند. اگر گوته - Johann Wolfgang von Goethe, 1749-1832 - حافظ را شناخت و او را ستود به این دلیل بود که خود از جنس حافظ مینمود.

زمانیکه پارهای از ترجمههای حافظ را فرانظر داشتم و واژگان و ترکیبهای بهکار برده توسط مترجم آنرا میسنجیدم به وضوح مشهود بود که مفاهیم سطوح زیرین ترکیبها را درنیافتهاند. در این زمینه به ترجمههای ویلیام جونز - Sir William Jones, 1746-1794 - ، جفری اسکوایر Geoffrey - - Squires, 1942 و ویلبر فورس کلارک - Wilberforce Clarke, 1840-1905 - مراجعه کرده و غزل معروف خواجه شیراز را با مطلع زیر:            

زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست    پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست    

و در بیت:            

برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگیر    که ندادند جز این تحفه به ما روز الست    

مورد بررسی قرار دادم که در اینجا ترجمهی بیت فوق از هر سه مترجم آورده شده است:

برای مثال واژهی »زاهد« به ترتیب saint of the cell whining hypocrites و Zahid به مفهوم »انسان مقدس و منزوی«، »ریاکار نالان« و »زاهد« ترجمه شده و مبین آن است که مترجمان در پیدا کردن کلمهی جانشین با مشکل مفهومی روبهرو بودهاند. در حالیکه مقصود خواجه از »زاهد« کسی است که فقط ظاهری از »تقوا« دارد و در روزگار او به سالوس و ریا متصف بوده و یا در حقیقت کسی است که نقش مستصوف1 را دارد. بنابراین اختلاف سلیقهها و برداشتهای متفاوت سبب میشود که هر ترجمه مزایا و در عین حال ایرادهایی داشته باشد.

به هر روی تلاش گردید تا در این مقاله ترجمههای مهمی که از حافظ در کشورهای دیگر صورت پذیرفته مورد تحقیق قرار گرفته و پارهای از آنها که میتواند برای محققین مورد استفاده و بهرهبرداری قرار گیرد معرفی گردد. بدین منظور ابتدا مروری خواهیم داشت بر ترجمههای حافظ در کشورهای آلمان، فرانسه، انگلیس و آمریکا و سپس کارآمدترین ترجمههایی که در اروپا از حافظ به دست آمده را ارائه مینماییم.

حافظ و آلمانیها

آلمانیها ایران را از روزگار قرون وسطی میشناختند. شخصیتهایی از کشورهای پرتقال، انگلیس، فرانسه و ایتالیا نیز از طریق آلمانیها با ادبیات ایران الفت پیدا کردند. در زمان شاه عباس، اولین شخصیتها چون رودلف دوم - Rudolf II-1552-1612 - و ماتیاس - Matthias, 1557-1619 - از آلمان وارد ایران شدند. شاه عباس هم متقابلا سفیرانی را به این کشور اعزام کرد. - اولئاریوس، - 81 :1369 به تدریج پای آلمانها به ایران باز شد و در قرن شانزدهم سیاحان آلمانی رفت و آمد خود را به ایران آغاز کردند.

اوایل قرن هفدهم یک جوان آلمانی به نام هنریش پوزر - - Heinrich Von Poser که با پیترو دولاواله - Pietro della Valle, 1586-1652 - ، جهانگرد ایتالیایی، نیز ملاقات داشته است به ایران آمد. - نک: کتاب F. Ratzel , 1888, بیوگرافی عمومی آلمان، چاپ لیپزیک - وی پیش از فوت - سال 1661م - مشاهدات خود را از ایران نوشت که مورد توجه بسیاری از شرق شناسان قرار گرفت. - سفرنامه اولئاریوس، - 14 در اواسط قرن هفدهم آدام الئاریوس - Adam Olearius, 1603-1671 - به فرمان فردریش سوم - - Friedrich III-1659-1616 به عنوان مترجم همراه با یک هیأت سیاسی اقتصادی به ایران سفر کرد.

او که با ادبیات کهن ایران آشنا بود، حاصل سفر خود را در سال 1647م با نام »سفرنامهی مسکو و ایران« چاپ کرد. - همان: ص 49 به بعد - . بدین ترتیب اولئاریوس از اولین کسانی بهشمار میرود که در مورد ایران نوشت و سبب شد آلمانها از جمله گوته با ایران آشنا شوند. در همین عهد بود که »گلستان« سعدی به زبان آلمانی ترجمه شد. اولئاریوس دربارهی سعدی چنین مینویسد: »آثارش آکنده از لطایفی است که به نظم و نثر زینتشان میدهد. 

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید