بخشی از مقاله
چکیده
ترجمهري غزلیات حافظ در آلمان در مجموعهري بزرگتري قابل مطالعه است که به توجه مغرب زمین به شرق برمیرگردد، همان که از آن به اورینتالیسم تعبیر میرشود. این حرکت فکري، ابتدا به صورت منفی ظهور کرد، که با نگرش منفی اصحاب کلیسا در قرون وسطی نسبت به اسلام و قرآن مربوط میرشود.رولی این نگرش رفته رفته تغییر جهت داد، به طوري که از همان زمان در نوشتهرهاي آلبرترکبیر در زمینهري علوم عبري و عربی میرتوان نخستین نشانهرهاي این تغییر جهت را باز شناخت.
آن چه به دامنهري این توجه خارج از حیطهري اعتقادات مربوط میرشود،ربه خصوص در حوزهري ادبیات، باید از ترجمهري داستانر هاي هزار و یکررشب نام برد، که در دنبالهري جنگرهاي صلیبی اتفاق افتاد و در نتیجهري آن داستانرها در سراسر مغرب زمین چنان رواجی یافت، که دامنهري آن،رهم به اقشار و تودهرهاي مردم محدود نماند، بل که رفته رفته به ادبیات کشیده شد، که به عنوان نخستین و شاید هم بارزترین آن دکامرون راثر بوکاچور ایتالیایی است. ولی همین جا لازم به ذکر میردانم که این تأثیر پس از آن هم هرگز فروکش نکرد.
ربه عنوان نمونه میرتوان از شاعر بزرگ آلمان نام برد، که در سراسر کار ادبیراش، هرگز از تأثیر آن بري نبوده است. از این که بگذریم، که در حوزهري ادبیات عامیانه و فولکوریک قرار میرگیرد، ترجمهري ادبیات به معنی اخص، یعنی ادبیات مکتوب به قرن هفدهم میلادي باز میرگردد که نخستین بار آثار ادبی از زبان فارسی به آلمانی ترجمه شد: توسط آداماولیاریوس، که پس از بازگشت از سفر ایران، نخست گلستان سعدي و پس از آن بوستان را به کمک یک فارسی زبان، حقورديرنامی، به زبان مادري خود برگرداند. ولی این گام نخست، هنوز چنان انعکاسی در پی ندارد که بتوان از هواي تازه و حرکت نوینی در فضاي ادبی آلمان سخن گفت. تا یک قرن، این تنها کاري است که در این زمینه انجام شده است.
آن گاه در قرن هجدهم میلادي، از نیمهري قرن با ترجمهرهایی که به زبانرهاي لاتین و انگلیسی از ادبیات شرقی به آلمان میررسد، چنین اتفاقی میرافتد. به خصوص ترجمهري ویلیام جونز، قاضی انگلیسی در هندوستان، که مجموعهراي از ادبیات مشرق زمین ررا به چاپ میررساند، که در میان آنرها تعدادي از غزلیات حافظ نیز به چشم میرخورد. همرزمان با ترجمهري جونزکهر فوراً هم به آلمانی ترجمه و منتشر میرشود، در واقع سه سال پیش از آن، یعنی در سال 1771رشانزده غزل از دیوان حافظ توسط رویتسکی راتریشی ترجمه و منتشر شده است.
این ترجمه راکه بعداً توسط فریدلربه آلمانی ترجمه و منتشر شد، میرتوان اولین گام در این راه دانست.رر آن چه در این جا جلب نظر میرکند، توجهی است که این بار به حافظ و غزلیات او میرشود. بیهوده نیست که هردر، عالم کلیسایی، ادیب و سخنور از این همه توجه به شاعر غزلرسراي شیراز، زبان به شکوه میرگشاید و براي جلب نظر همگان به سعدي که بیشتر مورد توجه و علاقهري اوست، چند قطعهرر از گلستان را با برگردان جدیدي ارایه میرکند، از آن جمله قطعهري هر نفسی که بر آید... که گوته هم بعدرها با تغییراتی در زبان و سبک بیان و با دستکاري اندکی که در محتواي آن در جهت افکار و جهانربینی خود میرکند، آن را در دیوان شرقی و غربی رمیرآورد.
با این همه از رونق شعر حافظ هیچ نمیرکاهد، سهل است، بر گرمی بازارش هم میرافزاید. چنان که وقتی در 1814رترجمهري هامررمنتشر میرشود، که ترجمهري کامل دیوان است با همهري اشعار منسوب به حافظ که در آن زمان جزء دیوان به حساب میرآمد، شاعر بزرگ آلمان چنان از آن به وجد میرآید که دست به قلم میربرد، چنان که در یادداشترهایش از آن به عنوان مسابقه با شاعر ایرانی که خود راراز آن ناگزیر میربیند، یاد میرکند.
گوتهردربارهي این کار خود که در حال تکمیل آن است و نیز دربارهي ترجمهري هامرردر نامهراي به تاریخ 16رمه 1815ربه ناشر خود کوتا5راز تلاش خود در راه پیوند دادن شرق و غرب، گذشته و آینده، شعر آلمانی و شعر فارسی یاد میرکند و از کتابی که قصد تألیف آن را دارد، به نام اشعار آلمانی در ارتباط مدام با دیوان سرایندهري فارسی محمد شمسرالدین حافظ رسخن میرگوید. از ترجمهري هامررمیرگوید: براي من داراي ارزش بسیار است. ولی خوانندگان بسیاري نخواهد یافت، از آن جا که در احوال و افکار و سبک و سیاق شاعري با شعر ما فاصلهري بسیار دارد.
این سخنان شاعر آلمانی نه تنها دربارهي کار مترجم حافظ، گویاي نکاتی است، بل که از رموز کار خود او نیز پرده بر میردارد، به خصوص حاوي این نکته است که شاعر آلمانی چنان که در یادداشت فوق نیز گفته است در کار سبقت گرفتن از شاعر ایرانی شده است. گفتنی است که گوتهردر دیوان خود که نیمی از آن به نثر نوشته شده، در بخشی که به کار مترجمان اختصاص داده است.