بخشی از مقاله


کاربرد کامپوزیتها در بازسازي بناهاي تاریخی

چکیده

ما معماران و مرمتگرانِ ثروتهاي فرهنگی-تاریخی از دیرباز تا به امروز با مواد مرکب آشنایی داشته ایم و همیشه بر آن بودهایم که با دستیابی به شناختی درست از این مواد و مصالح ساختمانی از آنها به خوبی در فراورده-

هاي معماري امروزي و دیروزي مان بهره بگیریم، چنانکه پدران ما موادي را که نمیشناختند کمتر در معماريشان بکار میبردند. پس چه بهتر این مواد توسط معماران و مرمتگران نیز مورد بررسی قرار گیرند تا آنکه به صورت ناشناخته و همه گیر آن هم به بدترین شکل ممکن شاهد هجومشان به عرصه یاد شده نشویم. مواد مرکب یا همان مواد کامپوزیت مواد نویی هستند که امروزه در جاهاي گوناگون به خصوص ساختمانسازي خود را نشان میدهند.
دراین نوشته سعیمان بر آن است که استفاده از این مواد را در بازسازي بناهاي تاریخی مورد بررسی قرار دهیم.

واژه هاي کلیدي : بناهاي تاریخی، مرمت، بازسازي ساختمانی، تکنولوژي مرمت


-1مقدمه

هر آینه بر آن باشیم همانند پزشکی که به بیمارش رسیدگی میکند، ثروتهاي فرهنگیمان را مرمت کنیم، نمیتوانیم بی ارائهي تعاریفی و مفاهیمی که از سرآغاز کارمان با آنها سر و کـار داریـم نپـردازیم. بـه خصـوص اگر قرارمان بر آن باشد که مواد و مصالحی دگر از آنچه در کالبد و ساختار فـراوردههـاي معمـاريمـان اسـتفاده شده، براي مرمت شان انتخاب کنیم.


-2تعریفی از معماري

نگاهی به تعریفی از "گالوانو دلا ولپه" بیاندازیم: »معماري, ایدهها و ارزشهایی را بـه وسـیله منظومـه اي از عناصر سه بعدي(یا عناصر بصري) بیان میکند.« این تعریف پرقدر و جهانی را با دقتـی بـیش بنگـریم. ایـده هـا و ارزشها در ذات خود پویا هستند و مدام در حال دگر شدن، چرا که خاستگاه ایـن دو کـه هـم فـردي مـیتواننـد باشند و هم اجتماعی را بایست در جامعه جستجو کرد, جامعه خود و هرچه که به آن وابسته هسـت نیـز مـدام در حال دگر شدن هستند و بزرگترین خصیصه ي جامعه را میتوان دگرپذیرياش دانست.

در این تعریف "منظومه" است که بار فنی و ساختاري معماري و تکنولوژیک آن را بدوش میکشد که البته زمان را همواره بصورتی پنهان با خود دارد. دیگر کلید تعریف را میتوان "بیان" به شمار آورد, چرا که بیان در معماري فعلی زوري و دستوري نیست و بیانی خودجوش است. هر اثر معماري به پس از به دنیا آمدن، مستقل از دست و نظر آفرینندهاش زندگی مستقلی را آغاز میکند.[1]

-3تعریفی از مرمت معماري

مرمت معماري به تعادل پویا بردن وضعیت ساختمانی داده شدهاست. سالهاست که با این مفهـوم از مرمـت آشناییم و زندگیاش میکنیم, این تعریف در پیدا و پنهان خود براي کسانی که می خواهند در این زمینه فعالیـت کنند نکات بسیار مهمی دارد، که شاید مهمترین آنها این است که تصمیمگیريهـا و تصـمیمسـازيهـاي فنـی-

کاربردي را به شکلی صلب و یک بار براي همیشه تعیین شده نمیدهد. چرا که پویایی را میتوانیم در ماده بکـار رفته در معماري ببینیم چه آنگاه به روابط بین اتمها و ذرات درونی آن و چـه وقتـی کـه در روابـط بـین مـاده در عناصر و ساختارهاي تشکیل دهنده معماري توجه شود.[1] از سویی اندیشه نیز به خودي خود داراي پویایی است که نتیجه آن را از روزهاي آغازین که انسان توانستهاست فعالیتهاي خود را مکتـوب کنـد تـا بـه امـروز کـه بـه تسخیر زمین و آسمان دست مییازد، همواره میتوان یافت.

هر آینه دگر شدن را با ذات ماده بدانیم بازگشت پذیري در مرمت برايمان امري پذیرفتنی نخواهد بود، بنایی سنگی را در نظر بیاوریم که سنگ بخشی از دیوار که تا دیروز سالم بوده امروز بر اثر آسیب هایی که به هر دلیل به آن وارد شده معمر و فرسوده شدهاست، و مرمتگر بنا به طرحی که اندیشیده است اقدام به برداشتن آن میکند – میتوان این فرض را نیز داشت که خود سنگ از دیوار مورد نظر جدا شدهاست- در این هنگام مرمتگر سنگی نو را جاي گزین سنگ آسیب دیده میکند و فردایی دیگر چه واسطه عدم کارایی طرح و چه به واسطه به میان آمدن اندیشههایی مترقی، لازم دانسته میشود که سنگ جاي گزین شده برداشته شود، حال


کمی به سنگ کناري سنگ جایگزینی توجه کنیم که از سنگ هاي اصلی به شمار می رود. این سوال اساسی پیش میآید که آیا سنگ قدیمی همان سنگی است که به روزهاي ساختش بوده است یا اینکه گذر زمان آن را دگر کرده است؟ پاسخ ما به این سوال میتواند راه گشاي ما براي پذیرفتن یا عدم پذیرش بازگشت پذیري باشد.

به عقیده ما دگر شدن ماده باعث میشود که مواد ساختمانی به سان دیگر مواد به رغم ظاهرشان همواره تغییر میکنند و باز گرداندن آنها به حالت اولیه شان کاري است ناممکن.
با این تعبیر به نظر میرسد که بهتر است، به دنبال مفهومی پویاتر باشیم تا در مداخهها بر روي بناها و سایر ثروت-

هاي فرهنگی این مرز و بوم را به بهترین شکل ممکن نسلهاي دیگر انتقال دهیم. شاید بتوانیم روشهایی را اتخاذ کنیم که راه را براي اقدامات دوباره، باز نگاه دارد و به همین سبب واژه رفتار دوباره را بدین منظور پیشنهاد میدهیم.


-4 سنت

سنت بالذاته باززایی است و هر باززایی تجدید حیات سنت است، و از همین رهگذر است که می بینیم فعـل سنت(= انتقال) مستلزم انجام شدن در حال است.[2]

سنت آن چیزي است که به انسان توان و مهارت میبخشد، همچنانکه انسان آنگاه که بارها انجام دادن کاري، آن را در دفعات بعد به آسانی و با سرعتی بیشتر انجام میدهد. به همین سبب میگویند: ملتی که گذشته خود را زیر پا گذاشته و از یاد برده همانند کودکی است که می باید همه چیز را از نو بیاموزد.

سنت باید تداوم یک جریان همه جانبه تاریخی و فرهنگی باشد که تداوم و پیوستگی خود را، در عین پویایی و پیشرفت، در مظاهر اساسی زبان، ادبیات، هنر و فلسفه و راه و رسم زندگی نشان دهد. جامعه ایرانی باید باري دیگر داراي فرهنگ و ادبیات و هنر و فلسفه شود و چنانکه گفته شد این بدان منظور نیست که فقط موزههايمان را پرکنیم از آثار باستانشناسی یا اینکه هر روز تعدادي پرشمار از بناها و بافتهاي شهريمان را به دفتر ثبت بسپاریم، بلکه بایستی آنها را از نو تفسیر کنیم و معنا بدهیم و آگاهانه عناصر پویاي آنها را در اندیشه و هنر بکار گیریم.[2]

-5 ایرانیان و اندیشه تجدد

ایرانی همواره تجددخواه بود یعنی خواست تغییر داشتهاست و میرزا آقاخان کرمانی همان کلمه فرانسوي

"شانژمان" را در این باره به کار می برد. ولی همیشه حد این تغییر و تجدد و اصلاح مورد بحث بودهاست. داستان


همان داستانِ کشتی تزه در اساطیر یونان است. کشتی تزه در اسکله آتن متوقف بود و هر روز کارگران بعضی از قطعات بدنه را عوض میکردند و قطعات تازه به جاي آن میگذاشتند و کم کم این بحث پیش آمد که اگر روزي همه قطعات قدیم عوض شود آیا باز هم این همان کشتی تزه خواهد بود؟ و بعد از یک بحث فلسفی به این نتیجه رسیدند که مساله آخرین قطعه تعویض مهم است و باید دید حد این کار در کجاست و در چه موقعی واقعاً کشتی هویت قدیم خود را از دست خواهد داد .[3]

براي برخیها هنوز مفهوم سنت روشن نیست. گمان میکنند که هر چیزي که قدیمیاست سنتی است و چون مفهوم سنتی همراهاست و قدیم نوعی بار عاطفی در ذهن ما دارد بنابراین به این نتیجه میرسند که هر چه قدیمیاست معتبر و ارزشمند در حالی که جدید یعنی بیریشه و مصنوع و زودگذر. گهگاه در این روزها میبینیم که سنت را در برابر مدرنیته قرار میدهند و حتی در برابر صنعت!

ایجاد تضاد میان سنت و مدرنیته درست نیست که البته ناشی از نبود آگاهی از تعاریف این دو مفهوم است.

برخی سنت را معادل همه ارزشهاي گذشته یک جامعه میدانند، و درباره آن قضاوت ارزشی دارند و معتقدند که همه سنتها را میبایست حفظ کرد، چون شایسته حفاظت هستند. در مقابل این اعتقاد وجود دارد که سنت به معناي گذشتهاست و ما را از پیشرفت باز می دارد. سنت برخلاف آنچه که بعضیها میپندارند و هنوز هم تکرار می کنند، در جامعه متجدد جایی دارد و همراه با مدرنیتهاست. روابط میان سنت و مدرنیته روابط دیالکتیکی است نمیتوان این بحث را به صورت دوقطبی مطرح کرد. اگر سنت را به معناي تکرار برخی رفتارها در طول زمان و دوباره زیستن زندگانی پدرانمان بدانیم بدیهی است که حفظ آن دردي را دوا نمیکند. باید در برابر سنت دید دیگري داشت و بخشی از سنتها را بعنوان ریشههاي فرهنگی یک جامعه دانست و نگاه داشت.

سنت در لغت به معناي حفظ و انتقال باورها و رفتارها از دوره اي به دورهاي دیگر از تاریخ است کهمعمولاً به صورت شفاهی رخ مینماید. بنابراین در درون موضوع سنت، تحرك وجود دارد و به زبان دیگر آنچه امروز سنت نامیده میشود روزي جدید و به قول امروز مدرن بوده و در طول زمان تغییر شکل داده و این روند در آینده هم ادامه خواهد داشت. سنت یعنی حضور گذشته در حال. در عمل حال هیچگاه حال به صورت خالص وجود ندارد. حال همیشه همراه گذشتهایست که ادامه مییابد و آینده ایست آماده تظاهر و این استمرار جامعهاست که به سنت معنی میدهد. پیشرفت به معناي ریشهکن کردن گذشته نیست و ما همواره با حافظه جمعی خود زندگی میکنیم.[3]

-6تکنولوژي

در مورد تکنولوژي دیدگاههایی فراوان و متفاوت وجود دارد، چه در میان فلاسفه و اندیشمندان ایرانی و چه غیر ایرانی. در برخی از موارد شاهد هجوم آن ها به تکنولوژي هستیم، مانند مارتین هایدگر (نگاه شود به کتاب فلسفه تکنولوژي ) و جلال آل احمد (رجوع شود به کتاب غربزدگی). اما ما معماران و مرمتگران تکنولوژي را از زاویهاي که دوست داریم نگاه میکنیم، چرا که ما در تکنولوژي چیزهایی را میتوانیم ببینیم که فراخور اندیشهها و حرفهمان است و آن، تغزل و زیبایی و آفرینش است که فلاسفه یاد شده، یا از آن بیبهره هستند و یا در پیاش نیستند. هر آینه تکنولوژي مرمت معماري را امري بدانیم که بهذات آفرینشی است و نه متکی بر تقلید و یا بازآفرینی تجربههاي حتی موفق دیگر آدمیان، بسیار بیش به گستردگی مسئولیت پذیريهایی پی میبریم که مرمت معماري، به عنوان دانشی نو و مدرن برايمان به میدان میآورد.[4]

با توجه مطالب گفته شده بدون اتکا بر نگرشی کهذاتاً نظري است و به تمامی اقداماتی که براي مرمت یک بناي تاریخی صورت میگیرند، طراحی فائق را نمیتوانیم به میان آوریم. تدوین نظریههاي خاص براي مرمت یک بناي تاریخی چه به روشهایی که شناخته شدهاند و چه جز آنها نمیتواند به چگونگیهاي اجرایی کاري که در دست است نپردازد. و این مهم را سواي آنچه در باب شاخههاي آمیختگی معماري آوردیم بر دو مقوله اساسی استوار میدانیم.

تکنولوژي در مقوله مرمت معماري در گسترههاي تغزل و زیبایی و آفرینش داراي شاخه و برگها و ابزارهاي کاربردي و گذارهاي ابداعی مهمی میشود که کاري بس دشوار اما الزامی را پیش روي مرمتکننده می-

گذارند. هر گاه تکنولوژي مرمت را امري بدانیم کهذاتاً آفرینشی است و نه متکی بر تقلید یا بازآوري تجربه-

هاي حتی موفق دیگر آدمیان، بسیار بیش به گستردگی مسئولیتپذیريهایی پی میبریم که مرمت، را به عنوان یک دانش نو برايمان به میدان میآورد.[1]

-7موادکامپوزیت1

مواد کامپوزیتی از ترکیب دو یا چند ماده ساخته میشود تا ویژگیهاي ترکیبی بینظیري را ایجاد کند. البته بیان فوق یک تعریف کلی است و میتواند آلیاژهاي فلـزي، پلیمرهـاي پلاسـتیکی، مـواد معـدنی و چـوب را در بگیرد. »مواد کامپوزیتی مسلح شده با الیاف« با مواد گفته شده متفاوت هستند، زیرا اجزاي سازندهي ایـن مـواد از نظر مولکولی با هم فرق دارند و بصورت مکانیکی قابل جدا شدن هسـتند. بطـور کلـی اجـزاي تشـکیل دهنـدهي


. 1 کامپوزیتها را با عناوینی چون مواد مرکب و مواد چند سازه نیز می شناسند. به لاتین: Composites Materials


مسلح شده با هم عمل میکنند، اما در عین حال شکل اصلی خود را حفظ میکنند. خواص نهایی مادهکامپوزیتی از خواص مواد تشکیل دهنده آن به مراتب بهتر است.به دیگر سخن کامپوزیتها موادي چند جزئـی هسـتند کـه خواص آنها در مجموع از هرکدام از اجزاء بهتر است. ضمن آنکه اجزاي مختلف، کـارایی یکـدیگر را بهبـود می بخشند. اگرچه کامپوزیتهاي طبیعی، فلزي و سرامیکی نیز در این بحث می گنجند، ولی در اینجـا مـا تنهـا بـه کامپوزیتهاي پلیمري میپردازیم.

در کامپوزیتهاي پلیمري حداقل دو جزء مشاهده میشود(شکل:(1

فاز تقویت کننده که درون ماتریس پخش شده است.

فاز ماتریس که فاز دیگر را در بر میگیرد و یک پلیمر گرماسخت یا گرمانرم میباشد که گاهی قبل از سخت شدن آنرا رزین مینامند.[5]


شکل1 تشکیل یک ماده کامپوزیت با استفاده از الیاف و رزین

مفهوم اصلی کامپوزیت به معنی دارا بودن یک ماده زمینهاي (ماتریس) مناسب است. همانگونه که در شکل زیر نشان داده شده،معمولاً مواد کامپوزیتی بوسیله الیاف مسلح کننده در یک زمینه رزینی ساخته میشوند. مسلح کنندهها میتوانند الیاف، ویسکرها و.. . بوده و زمینه میتواند از جنس فلزات، سرامیکها یا پلیمرها باشند. مسلح کنندهها میتوانند از پلیمرها، پلاستیکها، و فلزات ساخته شوند. الیاف میتوانند بصورت بهم پیوسته، زنجیرههاي بلند یا کوتاه باشند. کامپوزیتهایی که با زمینه پلیمري ساخته میشوند، رایجتر هستند و بطور وسیع در صنایع مختلف بکار میروند. در این قسمت کامپوزیت هایی که زمینهي آنها از جنس رزین بر پایه-پلیمري است، بررسی میشوند. این مواد میتوانند جزء »رزینهاي ترموست« یا »رزینهاي ترموپلاستیک« باشند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید