بخشی از مقاله
آثار تاریخی سلطانیه
در فاصله 25 کیلو متری سمت شرقی شهرستان زنجان ما بین دورشته ارتفاعات که در جهت- شرقی ممتداند ، دشت وسیعی قرار گرفته که امروزه به نام چمن سلطانیه معروف است . این دشت بعلل گوناگون چه از نظر موقعیت اقلیمی – کشاورزی و چه از نظر سوقالجیشی و استراتژیکی ، بویژه در ادوار گذشته ، دارای اهمیت شایانی بوده است . این محل سرچشمه دو رودخانه محلی بنام زنجانرود و ابهر رود است ،اولی از طریق قزل اوزن به بحر خزر و دومی به دریاچه نمک (
حوض سلطان ) میریزند. این دشت سرسبز با این ویژهگیها در نظر طوایف مختلف ، من جمله مهاجرین گلهداری که در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری قمری از چین شمالی و ماورالنهر بداخل ایران حرکت کرده اند ، در این محل سکنی گزیده و آن را قنغونالنگ نامیدند . که النگ در لغت ترکی بمعنی چمن است . مادام دیولا فوآ جهانگرد فرانسوی این دشت را کنگرلند بمعنی سرزمین عقابان می داند که اشتباهی بیش نیست، زیرا قنغور نام طایفه مستقر در چین میباشد مسئله دیگری که حائز اهمیت است، موقعیت سوق الجیشی منطقه است، زیرا اقوام مغول که دارای سپاه سواره نظام بودهاند ، این دشت برای تعلیف اسبان و مانورهای جنگی محل بسیار مناسبی را عرضه می نمود، با این خصوصیات این به پایتختی و تشکیل مراکز سیاسی خان مغول انتخاب گردیده است.
بر طبق مدارک تاریخی شهرسلطانیه ابتدا در دوران ارغون خان مغول ساخته شده و سپس در زمان سلطان محمد خدابنده ملقب به اولجایتو به اوج شکوه نسیده است.
بر پائی شهر سلطانیه از نظر سیاسی از این جهت حائز اهمیت است که، قبل از حکومت ایلخانان، شهر بغداد که از معتبرترین شهرهای اسلامی بشما ر میرفت و در عین حال از مراکز مهم مذهبی، سیاسی و تجاری بود با ایجاد شهر جدید سلطانیه، بغداد اعتبارخود را ازدست میداد بطور یکه باروی شهر در زمان او لجایتواز دوازده هزار گام به سی هزار گام افزایش یافت.
در ارتباط با شهر سلطانیه بلحاظ عظمت و گسترده گی سهر در اوایل قرن هشتم هجری قمری مطالب فراوانی در کتب تاریخی و سفر نامه ها ذکر شده است که در اینجا تنها به چند مورد اشاره میشود .
حمد الله مستوفی در کتاب نزهه القلوب راوندی که به سال 704 هجری قمری مصادف با بر پایی شهر سلطانیه است در این باره چنین نوشته :
«سلطانیه از اقلیم چهارم است و شهر اسلامی، طول از جزایر خالدات (فهد) و عرض از خط استوا (لط) ارغون خان بن ابقای خان بن هلاکو خان مغول بنیاد فرمود ، پسرش اولجایتو سلطان تغمده الله بغفرانه با تمام رساندو بنام خود منسوب کرد طالع عمارتش برج اسد و دور بارویش که ارغون بنیاد کرده بود دوازده هزار گام وانکه اولجایتو سلطان می ساخت وبسبب وفات او تمام ناکرده ماند سی هزار گام و در او قله ایست از سنگ تراشیده که خوابگاه اولجایتو سلطان است و دیگر
عمارت در آنجاست و دور آن قلعه دو هزار گام بود . هوایش بسردی مایل است و آبش از چاه و قنوت است نیک هاضم و چاه آنجا از دو سه گزی است ، تا به ده گز و ولایت سرد سیر و گرمسیر در حوالیش بیک روزه راهست و هرچه مردم را بکار آید در آن ولایت موجود و بسیار است . و علفزار های بغایت خوب و فراوان داردو در هیچ شهر دیگر نیست . مردم آنجا از هر ولایت آمده اند و آنجا ساکن شده اند از همه ملل و مذاهب هستند و زبانشان هنوز یک رویه نشده اما به
فارسی ممزوج مایلترست . حقوق دیوانی آنجا بتمغا مقرر است و در این سالها اگر اردو ها در آنجا می بودی سی تومان و الابیست تومان حاصل داشت و از سلطانیه تا دیگر بلاد عراق عجم مسافت برین موجبست. ابهر نه فرسنگ طارم ده فرسنگ اصفهان صدوشش فرسنگ اسد آباد سی وهفت فرسنگ ری پنجاه فرسنگ زنجان پنج قرسنگ ساوه چهل و دو فرسنگ ، سجاس پنج فرسنگ ، قزوین نوزده فرسنگ شهاب الدین خوافی ملقب به حافظ ابرود رذیل کتاب جامع
التواریخ رشیدی در ذکر احداث سلطانیه اشارت فراوانی دارد که ذیلا جملاتی از آن نقل میشود .» یک روز سلطان اولجایتو نشسته بود ، امرا و ارکان دولت حاضر بودند و در صنعت پادشاهان و آثاری که از ایشان یادگار مانده است سخن گفت :که یک روز پیش پدر خود پادشاه ارغون که از پادشاهان گیتی بداد و عدل و دانش ممتاز بود حاضر بودم او را داعیه عمارت سلطانیه بر خاطر خطور کرده بود که همچنان من پادشاه جهانم می خواهم که شهری بناکنم که آن شاه بلاد،
جماعتی که حاضر بودند بسی موضع نام بردند و هم یک را آنچه را عیب و هنر دانستند باز نمودند آخر الامر موضع قنغور النگ اختیار کردند که یایلاقی بغایت منزه است و قرای بسیار در حوالی این و مرغزای های خوب و هوای خوش سردسیر و گرم نزدیک و علف خوار بسیار، فزمانفرمود تا طرح شهر بر کشیدند و بهبنای قلعه آن از سنگ تراشیده اشارت فرمود. فاما چون بنیاد عمارت کردند زمانه فرصت نداد که به اتمام رسد، اکنون آنچه پدر من بنا کرده بود اگر حق سبحانه توفیق
بخشید با تمام رسانم، چه فرزند شایسته آنست که پیروی مادر و پدر کند و نام او را زنده دارد. بسبب اعتقادات پادشاه در اندک زمانی شهر عالی معمور شد و قلعه آن را دیوار سنگ تراشیده کرده اند بر سر دیوار آن چهارسوارپهلوی یکدیگر توانند راند و اصل قلعه مدبع نهادهاند طول و عرض مساوی، هر دیواری بگزشرع پانصدگز چنانچه دو هزارگز دور آن باشد و یک دروازه و شانزده برج دارد بغیر دروازه و در اندرون قلعه هر کسی از امرا موضعی عمارت کرده بودند و سلطانیه او
لجایتو از برای مدفن خود در اندرون قلعه عمارتی ساخته است و آن را ابواب البر نام نهاد و گنبدی مثمن بزرگ و عالی که قطر آن 60 گز است در غایت تکلیف و ارتفاع آن صد و بیست گز چنانچه در اقصای بلاد عالم مثل آن عمارتی نشان نمی دهند. پنجره های آن آهنکوب بسیارکرده ازآن جمله یک پنجره سی ارش طول در پانزده ارش عرض دارد و متصلآ گنبدچند عمارت عالی ساخته است مسجدی بتکلیف، و دارالضیافه و دارالسیاده و موقوفات بسیار بر آن وقف کرده و سرای
بهجت خاصه خوددر اندرون قلعه ساخت .....»
گنبد تاریخی سلطانیه
در قسمت جنوب غربی ارگ یکی از بنا های بسیار عظیم اسلامی و شاید با شکوهترین آنها همچون نگینی سر بر افراشته، خود نمایی می کند، که به گنبد سلطانیه معرف است. این بنا در دوران حکومت سلطان محمد خدا بنده »اولجایتو » احداث شده و بنای آن به سال 703 آغاز و در سال 713 هجری قمری به اتمام رسیده است .
در ارتباط با این بنای عظیم تاریخی مطلب فراوانی در متون تاریخی ف جغرافیایی و سفر نامه ها، آمده است در این جا بلحاظ رعایت اختصار تنها نوشتار و صاف الحضره را از کتاب تجربه الامصار و تزحیه الاعصار که بسال 712 هجری قمری تدوین یافته نقل میگردد.
»تمام عمارت قنغور النگ را پدر نیکوی پادشاه موسس فرموده بود ، چون به منزل موعود بی خیل و خول کوچ کرد ، نا تمام مانده و بعد از آن بتواند اعصار تقاطر و ابل طل طلل آن نیز علل خلل خواست پوشیده یرلیغ موکد نفاذ یافت و آن را سلطانیه لقب نهاد و وجود و عمارت و مومات و اجناس آلات بر متوجهات ممالک
حوالت رفت علی التفصیل و ایلچیان بر صهوات تعجیل تحصیل را روان گشتند و بنایان حاذق و مهندسان چابک که بنا مهارت سنمار را بدست تخجیل عرصه شفا جرف هار سازند بعمل اشتغال نمودند و از اصناع ممالک اصناف و انواع محترفه با اهل و سکن برای توطن و تمدن باسم تارقچی روان گشتند و قهرمانان کافی قیمان داهی و بقیه دهات و تتمه کفات جهان بودند نصب رفت و بر ایشان معماران و سر کاران تمین دقیقه بین نکته گیر و حرفه شناس و مسارت عمل و
استدراک هر خلل بگماشتند وهر بامداد که نعنار کره زمین استمعار ممالک خاک را بر سر دیوار افلاک قدم نهاد ی اهل حرف هر یک در عمل مخصوص شروع نمودندی و بر مثال فلک از حرکت نیاسودندی و به هنگامیکه کفه آفتاب زر از عمود معیار معدل النهار متمایل گشته علی التدریج بر سطوح افق غرب نشستی تر از وی ادای اجرت بر آرزوی احراز مثوبت برداشتندی و همه شاکر از سعی مشکور و عمل مبرور در دولت پادشاه دادگرمنصور بمنازل خود رفتندی و قاعه عذرا که با فسحت او به چشمان صاف چون نقطه فاسده که قاف بی مقدار نماید.»
علی ایحال قدرت ابتکار و خلاقیت معاران و مهندسان ایرانی در ایجاد چنین بنای عظیمی بحدی است که آن را در اعداد نمونه های منحصر بفرد جهانی در آورده است. گوشه کنار آن نمایانگر ذوق، سلیقه هنرمندان ایران را جلوه گر میسازد. و نهایتا نمونه بارزی است از نتیجه سالها و قرن ها ممارست و تلاشی که از معماری چغارنبیل (اواخر هزارۀ دوم قبل از میلاد) در خوزستان و مقادیر امیر اسماعیل سامانی و سلطان سنجر در مرو آغاز شده و در دوران اسلامی – سلجوقی به حد کمال رسیده و پس از آن در دوان ایاخانی بدرجه ای از اوج رسیده که هنرمند و صنعتگر از مرز هنر برای هن گذشته، احساسات و عواطف خود را در راه هنر برای خدا پیش آورده است.
بهر تقدیر این بنا با مشخصات و مختصات منحصر بفردی 52 متر ارتفاع و 26 متر دهنه قوس و هفت متر پهنای حرزها و پی ها با پلان هشت ضلعی، این بنا را در ردیف بزرگترین بناهای اسلامی جهان جای داده است، و پس از گذشت 700 سال با استواری تمام ایستاده؛ فلسفۀ وجودی این بنا را در جو سیاسی – مذهبی حاکم در جامعۀ آن روز بوضوح می توان باز یافت، و آن عامل تعیین کننده، و قلوب توده های عظیم مردم مسلمان بود که تماماً متوجه عراق عرب و قبور ائمه
اطهار (ع) بود، اولجایتو که شخصاً پایبند به عقیدۀ مذهبی نبود، بای ادامه حکومت ننگین خود مذهب و مکتب والای اسلامی را مستمسک قرار داده و خود را مسلمانیمتعصب جلوگر ساخت، در این رابطه طرحی داد ارتجاعی، مبنی بر ایجاد بنای باشکوهی که قبور ائمه اطهار (ع) را بر این محل انتقال دهد، و با این کار خلاء بین خود و توده های میلیونی مردم را پر نمید، با توجه بهاین سیاست موذیانه دستور به آن صادر گردید. تزئینات اولیۀ بنا که کلمات محمد (ص) و علی (ع) را در کمپزسیونهای مختلف و عملکردهای متفاوت دراجزاء بنا تعبیه شده گواه بر این مدعاست.
پس از اتمام بنا فکر سلطان هرگز ججامه عمل نپوشید، و بر طبق موازین شرعی با محافظت شدید رهبران مذهبی و مردم مواجه گردید و بای سرپوش گذاشتن بر این شکست، شایع شد که اولجایتو خوابی دیده و از این عمل منصرف شده است.
بهر تقدیر اولجایتو پس از انصراف از مسئله مصصم گردید که بنا را بعنوان آرامگاه خود اختصاص دهد و نتیجتاً محراب بزرگی به نام تربت خانه و یک سردابه بصورت الحاقی به بنا افزوده است.
این بنا تاریخی هشت ضلعی که طول آن 17 متر و عرض حرزها 7 متر با سه طبقه و یک سردابه و جمعاً دارای 32 اطاق که بصورت غرفه وایوان ساخته شده که این شبکه بندی موجب لطافت و سبکی در عین غرفه و ایوان ساخته شه که این شبکه بندی موجب لطافت و سبکی در عین عظمت گردیده است. در طبقه سوم هشت مناره یا موذنه بسیار با پلان هشت ضلعی منتظم تعبیه شده که این مناره ها علاوه بر زیبایی موجب کاهش نیروهای رانشی گنبد و تبدیل آن به نیروهای فشاری و انتقال آن به پی رها و جرزها، که از نظر استاکچر و مقاومت امری لازم و ضروری بوده، حائز کمال اهمیت است.
مایۀ تأسف است، که گلدستۀ این مناره ها در ادوار گذشته فرو ریخته و تاکنون در هیچ یک از سفرنامه ها و متون تاریخی اشاره ای به کیفیت آنها نشده، لکن این امر مسئلۀ بازسازی و مرمت مناره ها را دچار اشکال نموده.