بخشی از مقاله

عملكرد خانواده


مقدمه :
بدون كوچكترين مبالغه بايد گفت كه تداوم انقلاب اسلامي وحفظ وبقاي نظام اسلامي نيز به عملكرد خانواده هاي عزيز بستگي دارد زيرا با اين كه فضاي كلي جامعه هم در آدمي تاثير دارد ولي آن چه تربيت خانوادگي با يك كودك ونوجوان مي كند هيچ عامل ديگري قادر به اين كار نيست يك مادر آگاه ومومن باشدي خود مي تواند فرزند سالم و پويايي را پرورش دهد وبه عنوان عضوي تاثير گذار به جامعه تحويل دهد ويك پدر شايسته قادر است با رفتار انساني وقاطع خود روحيه ي مبارزه وجهاد را در فرزند خود به وجود آورد و به عزت اقتدار جامعه اسلامي ياري رساند .


پدر به سب نقش تربيتي و فرهنگي خود مي تواند در پرورش فرزندان متفكر آگاه و بالغ بسيار تاثير گذار باشد اگر ابعاد اين نهاد ترتيبي به درستي تحليل شود و معلوم مي گردد كه سلامت و پوياي جامعه به سلامت و پوياي پدر ومادر خانواده بستگي دارد .
تعادل نظر وعمل


مرد يا زني را تصور كنيد كه درباره ي امور مختلف سخن مي گويند وتوضيحات گوناگون ارائه مي كند ولي رفتار و عمل وي باگفته هايش انطباق ندارد . در اين حالت چه اتفاقي مي افتد وچه فضايي در خانواده به وجود مي آيد به اولين اثر آن بي اعتبار شدن حرف ها و نظريات است اعضاي خانواده مي بيند كه حرف ها در يك طرف قرار دارند واعمال از جنس ديگرند وبدين ترتيب بي اعتمادي به تدريج در بين اعضاي خانواده شكل ميگيرد در عوض تعادل نظر وعمل بر بقا استحكام

واطمينان خانواده مي افزايد و سبب ميشود كه گفته ها مسموع باشد در منابع ديني ها عالمان غير عامل مورد نكوهش قرار گرفته اند عالمي كه به علم خود عمل نمي كند افراد از دين و حقيقت اموردفع مي كند و گفته هاي او خريدار نخواهد داشت در مقابل با عمل درست مي توان به اندازه ي چند پيام نظري بامردم حرف زد و در آنان اثر گذاشت .

تعادل معنويت و ماديت
خانواده ايي كه البته اوقات تدبيرهاي آن بر محور امورمادي قرار دارد وملاك هاي داوري آن عمدتا از ماديات گرفته مي شود فرزنداني با شاكله ي مادي تربيت خواهد كرد زيرا هر چند معنويت با جوهر انسان تركيب يافته است ولي شرايط زندگي اوضاع را عوض مي كند در وي فطرت اوليه رامي پوشاند تعادل بين معنويت وماديت در زندگي مناسبترين حالت است بعضي ها با افراط در معنويت را بايد در انگيزه ها جست نه در انگيخته ها چه بسا كاري در صورت مادي باشد ولي در محتوا معنوي وچه بسيارند اموري كه در صورت معنوي ولي در باطن مادي اند .


اين نكته از جهت تربيت اهميت فوق العاده دارد پدر متعادل وقت وفكر خود را طوري تقسيم مي كند كه هم به امور مادي زندگي يعني تامين نيازهاي مادي برسد وهم به نيازهاي معنوي پدري كه به اقامه ي نماز اهميت مي دهد حرام و حلال را مهم مي شمارد واحسان ونيكوكاري راجزء فرهنگ وضرورت هاي زندگي خود تلقي مي كند ودر مراسم دعا ونيايش شركت مي كند درواقع كارهاي معنوي انجام مي دهد شكل كاملا مطلوب آن است كه فردمسلمان در انجام كارهاي روزمره انگيزه ايي داشته باشد .
اگر اين حالت ميسر نشود حداقل بخشي از زمان را بايد براي پرداختن به مسائل معنوي گذراند .

تعادل مديريت و مشاركت
مرد خانواده مدير جهت دهنده به امور خانواده است اين نكته درنظام فكري اسلامي مورد تاكيد قرار گرفته است ولي مديريت استبدادي و خشن شرعا وعقلا مورد تاييد نيست بلكه از طريق اداره ي بايد زمينه هاي رشد اعضاي خانواده را فراهم ساخت امور خانه باهم فكري و مشاركت همسر وفرزندان قابل حل است چرا كه هر كدام از آنان داراي عقل وانديشه اند ويقينا در سامان دهي امور مي توانند موثر باشند درچنين فضايي اعتماد دو اطمينان به يكديگر رشدميكند ونشاط

وانبساط خاطر را در افراد وجود مي آيد استبداد درهر شرايطي نامطلوب است درجامعه ايي كه در آن يك ديكتاتور حكومت مي كند همه چيز به سوي انحطاط پيش خواهد رفت واستعداد ها سركوب خواهد شد درخانواده هايي كه يك پدر مستبد وجود داشته باشد زمينه براي جامعه ي استبدادي شكل مي گيرد و انسان هاي سركوب شده به جامعه تحويل ميگردد اين افراد هر جا قرار بگيرند گرفتاري به وجود خواهند آورد چون انسان هر چيزي را بدست آوردهمان راتحويل مي دهد .

تعادل منطق و عاطفه
زندگي انسان با منطق عقل پذير مي شود وبا عاطفه دل پذير هيچ يك از اين دو به تنهايي براي زندگي مطلوب كافي نيست يك خانواده نيز نمي تواند بايكي از آن ما به سعادت برسد منطق و تدبير انديشي درزندگي كاري بسيار مطلوب است به طور اصولي نمي توان بدون ملاك هاي عقلاني زندگي قابل قبول داشت ولي تنها منطق وعقل نيز زندگي را زيبا نمي سازد خانواده هايي را در نظر بگيريد كه در آن مرد بازن خود كاملا عقلاني برخورد مي كند ومناسبات خود را با

همسر خود براساس صغرا و كبراي منطقي تنظيم مي نمايد در اين حالت زن قانع مي شود ولي قانت نمي گردد يك فرد در صورتي كه دلش متوجه چيزي شود قانت مي گردد واگر قانت شد دل بستگي خواهد داشت زندگي خانوادگي هم به برهان محتاج است وهم به عشق وعاطفه گاهي يك سخن توام با عشق وعلاقه ي يك مرد به زن خود آن چنان او را به حركت در مي آورد كه او نمي تواند كارهاي عقلاني گوناگون را انجام دهد . گاهي نيز به سبب بي توجهي و بي

علاقگي مرد و زن نسبت به يكديگر ويا به فرزندان انگيزه ها از بين مي رود واراده ما ضعيف مي شود بين عقل وعاطفه رابطه اي بسيار قوي وجود دارد كه اگر نيازهاي عاطفي تاميل شود تفكر قوت پيدا مي كند وهمين طور مي توان با سخنان عقلاني فردي را براي انجام كاري ترغيب كرد در مجموع بايدگفت كه زندگي خانوادگي هم به منطق نياز دارد وهم به عاطفه منطق بدون عاطفه زندگي را سردوبي روح مي كند وعاطفه ي بدون منطق زندگي را بيش از حد معمول سيال مي كند و پدر ومادر نقش مهمي در


تربيت فرزندان خود دارند .

تعادل هدف هاي تربيتي
انسان چند بعدي به برنامه چند بعدي نياز دارد و براي تنظيم برنامه چند بعدي بايد هدف هاي تربيتي چند بعدي داشت خانواده در اين خصوص چه وظيفه اي بر دوش دارد ؟ پدر ومادر درهيچ مرحله از زندگي نبايد اين نكته را از ياد ببرند كه فرزندشان عقل دارد وبراي پرورش عقل او بايد برنامه داشته باشند او احساس وعاطفه دارد وبايد براي پاسخ دادن به نيازهاي عاطفي اش برنامه ريزي كرد او نيازهاي جسماني ، اجتماعي ويژه دارد وبراي همه آنها نيز بايد تدبيري انديشيد اگر خانواده اين حساسيت را داشته باشد و مدارس نيز چنين كنند ، دانش آموزان چند صورت معنوي ، ولي در باطن مادي اند . اين نكته از جهت تربيت ،

اهميتي فوق العاده دارد پدر متعادل وقت و فكر خود را طوري تقسيم مي كند كه هم به امور مادي زندگي يعني تامين نيازهاي مادي برسد وهم به نيازهاي معنوي پدري كه به اقامه نماز اهميت مي دهد حرام و حلال را مهم مي شمارد ، احسان و نيكوكاري را جزء فرهنگ وضرورت هاي زندگي خود تلقي مي كند ودر مراسم دعا ونيايش شركت مي كند ، درواقع كارهاي معنوي انجام مي دهد شكل كاملا مطلوب آن است كه فرد مسلمان در انجام كارهاي روزمره انگيزه اي داشته باشد . اگراين حالت ميسر نشود ، حداقل بخشي از زمان را بايد

 

نقش پدر در خانواده :
خانواده از پد رومادر و فرزندان تشكيل شده وهر كدام براي پايداري اين جامعه مي كوشند .


معمولا هميشه بالاترين مقام وارزش رابه پد رمي دهند پدري كه هميشه زحمت مي كشد تا نيازهاي خانواده اش را بر طرف سازد پدري كه براي انجام وظيفه اش و خدمت به جامعه شب و روز تلاش مي كند به راستي كه اگر پدر نباشد خانواده تشكيل نمي شود ووجود و پايداري اين خانواده به اين گوهر پاك و وابسته است او هميشه در تلاش است و زندگي بدون او معني ندارد اصلا خانواده بدون پدر خانواده نيست و بدون او زندگي ارزش ندارد پد رفعاليت مي كند تا نيازهاي مادي ، معنوي ودر مجموع نيازهاي اقتصادي كه مي تواند خوراك و پوشاك آموزش بهداشت و .. را در بر داشته باشد برطرف سازد ، به طور كلي آنچه كه ما رابه اينده ي زندگي اميدوار مي سازد وجود


پدر براي حاكم كردن ارزش ها در زندگي لازم است .
كمبود پدردرخانواده باعث سقوط اخلاقي وانحطاط افراد آن جامعه مي شود .
نقش پدر از نظر جامعه شناسي و روان شناختي نقش اساسي به شمار مي آيد چيزي كه در زندگي افراد لازمه است باور كردن اين موجود است واين نتيجه ي مطلوبي را در زندگي حاصل مي كند.


متاسفانه چيزي كه امروزه درجامعه ما رواج پيدا كرده است كار كردن بيش از حد پدران است كه اين افراد نقش خود را نشاخته اند وبراي آينده زندگي كردن گذشت رافدا مي كنند كه اين نوع وارونه ي زندگي است
پدر تكيه گاه خانواده است .

كار پدر
كار پدر را ميتوانيم به 6 قسمت تقسيم كرد ودر گروه جامعه شناسي چنين است .
درباره ي هر كدام توضيح مختصري به شرح زير است .
موضوع اصلي تحقيق نقش پدر خانواده است .


شايد شما در حال حاضر اصطلاحا تامين مخارج خانواده را به عهده دارد اما چنين نيست آن چيزي كه در به عنوان نقش پدر در خانواده رفتار وكردار و محبت اوست كه هر كدام باعث هنجار و ناهنجار درجامعه مي شود .


1- رفتار و كردار : اگر پدر در رفتار خود ايراد داشته باشد فرزند از همان كودكي كه دوست دار كارهاي ديگران را تقليد كنند از پدر ياد مي گيرد وباعث ايجاد هنجار وناهنجار مي شود اگر هنجار شود چه بهتر و زيرا مي توان باعث پيشرفت وتوسعه تكنولوژي جامعه بشود واگر ناهنجار شودباعث عقب ماندگي اجتماعي خواهيم شد .
2- محبت : محبت از طرف پدر ومادر خيلي در رفتار فرزند تاثير مي گذارد و درست سلام كردن اما منظور از محبت اين نيست منظور اين است كه حتي كشيدن دست نوازش بر سر فرزندان باعث ايجاد رفتاري مثبت در آينده او و فرزندان تاثير مي گذارد .
1-خانواده : نقش اساسي پدر در همين جامعه خلاصه و آغاز مي شود كه مي تواند بافكر و تجديد نسبت به كار هاي ديگران كه در خانواده انجام ميشود براي كارهاي ديگر آماده ميشود . مانند تربيت فرزندان
2-مديريت : مديريت دركار پدر به دو قسمت داخلي و خارجي تقسيم مي شود .
الف : داخلي : به منظور ازداخلي يعني درخانواده او اگر نتواند كار مديريت را انجام بدهد كل كار او مختل واشتباه مي شود درخانواده كار مديريت سخت است زيرا مي خواهد كساني را به جامعه تحويل بدهد كه بتواند جامعه اسلامي را اداره كنند .
مانند هنجار ها وناهنجاري هاي جامعه كه جوانان ايجادكرده اند از بي دقتي پدر ومادر البته بيشتر پدر درباره ي مديريت درخانواده سرچشمه گرفته
مديريت بيروني به مديريت هاي اداري براي گذراندن امرومعاش را مديريت بيروني گفته ميشود مانند كاركردن در اداره .
3- اجتماعي همان هنجارها وناهنجارها را داخلي وتحويل كار مثبت براي جامعه و رفع نياز مردم را بيروني گفته مي شود كه هر كدام از نظر جامعه شناسي تفاوت زيادي باهم دارند ( 1) اختلاف نظر ( 2) رفتار (3) نوع كار
4- عاطفي : اين يكي از خصوصياتي است كه بيشتر آن در داخلي انجام مي شود وخيلي كمدر بيروني انجام مي شود از نظر روان شناسي يكي از مهمترين كار پدر در داخلي همين عاطفي بودن رفتار اوست ودر بيرون نرمي لطافت در رفتار او در كار درجهت مثبت تاثير زيادي گذاشته است مانند= دست نوازش بر سر فرزندان
5- اقتصاد : بيشتر آن جنبه ي بيروني را در پيش دارد زيرا از نظر اقتصاد ميتواند زندگي وحتي جامعه رابچرخانند مانند كار كردن در اداره
6- سياسي : گروه سياسي و اجتماعي كشوردر موردنقش پدر سياست مرد براي اداره ومديريت و واقعيت بيشتراز خانم هاست مثلا چرا رئيس جمهور يك اقاست .
همانطور كه پدر درخانواده نقش دارد به اعضاي خانواد ه اش تجربه هاي خود رابگويد وبه آنها چيزهايي زيادي ياد مي دهد در جامعه بايد رفتارش كه بر ديگران تاثير بگذارد واگر خطايي ديد به آن شخص خطايش را بگويد و رفتارش هم بايد درجامعه تاثير گذار باشد البته تاثير گذار خوب و جامعه پسند .
پس در خانواده هم پدر اخلاقش بر فرزندانش تاثير مي گذارد يعني مي توانيم بگوييم الگوي خانواده است .
پس اخلاق و رفتار پدر بر فرزندان تاثير مي گذارد و فرزندان هم فكر مي كنند كار درستي انجام مي دهند وبخاطر همين است كه بعضي از خانواده ها به صورتي درجامعه ظاهر مي شوند كه خبر و خانواده هاي جامعه به حساب نمي آيند .
پدر هم مانند مادر است وبايد به كارهاي بچه ها رسيدگي كند ولي بيشتر مادر بايد در اين كارها سهيم باشد تا پدر .
همانطور كه در خانواده اين نقش ها اهميت بسياري دارد بايد درجامعه هم كارهاي بسيار مهمي را به عهده بگيرد يكي از اين نقش ها كمك به اقتصاد جامعه است مانند كمك به مردم ، محبت كردن به اطرافيان و ... اگر درمنزل اشكالات و مشكلاتي باشد وظيفه ي پدر است كه آنها رارفع كند پدر در خانواده تصميم مي گيرد وبا اعضاي خانواده درميان گذاشته وبا مشورت كردن با آنها تصميم قطعي را مي گيرد يعني پدر خانواده بايد به نظر اعضاي خانواده اهميت دهد واگر خودش تصميم بگيرد وعمل كند هيچ گاه درجامعه پيشرفت نميكند وبه خود خواهي معروف مي شود .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید