بخشی از مقاله
فرهنگ، خلاقیت و برنامه ریزی فضایی
در گذشته، فرهنگ موضوع کاملاً فراموش و نادیده انگاشته شده ای در برنامه ریزی فضایی بود. هرچند در دوره ای از جهانی شدن و رقابت فزاینده شهری، بعد فرهنگی توسعه شهری و منطقه ای در شهرها و مناطق توجه بیشتری را از سوی مجریان آکادمیک و برنامه ریزی دریافت کرده است. این مقاله ابعاد متعددی از فرهنگ را در پروسه های برنامه ریزی فضایی و ساختن شهر در اروپا، نقش اش برای بازاریابی و تصویر کردن شهری، برای توسعه اقتصاد محلی و ایجاد شغل، و برای بقای هویت و کیفیت زندگی برای شهروندان در قرن 21 ارائه می دهد.
ویروسی به اسم خلاقیت :
هنگام بررسی مقالات و سخنرانی های گذشته Abercrombie ، فهمیدیم که اولین سخنرانی عملی ای است که در مورد فرهنگ و برنامه ریزی است. تا به حال موضوعات و تم ها، علاوه بر تم های دیگر، شامل توسعه اقتصاد محلی، توسعه دوام پذیر، برنامه ریزی برای اروپا، معماری، برنامه ریزی و طراحی شهری،
تاریخچه برنامه ریزی برنامه ریزی و کردارشناسی بوده است. آیا انتخاب تم ها حکایت از آن دارد که فرهنگ از زمان شروع این خطابه ها موضوع برنامه ریزی و برنامه ریزان نبوده است؟ متأسفم این گونه حکایت می کند و متعجبم که چرا؟ بنا به علل مختلف، به نظر می رسد ابعاد فرهنگی برنامه ریزی فضایی در تئوری برنامه ریزی عمل برنامه ریزی یا آموزش برنامه ریزی درنظر گرفته نشده است. چرا این طور است؟ فرض می کنم که در مورد شک اندیشی به سوی جغرافیایی
فرهنگی محافظه کار و جدایی دردناک از معماران در مکاتب برنامه ریزی کار خاصی دارد. می توانم آن را شرح مبسوط دهم و همچنین مشاهداتم را به تردید افراد جوان برای برنامه ریزشدن در این روزها، متصل کنم. گرچه، شما را با چنین تحلیلی خسته نمی کنم. در عوض به رابطه فرهنگ ها و شهر، و برنامه ریزی شهر نظر می کنم. همچنین وارسی می کنم برنامه ریزان فضایی کجا می توانند بعد فرهنگی توسعه شهری و منطقه ای را در اروپا افزایش دهند.
ویروس دوستانه ای در ابتدای قرن 21 وجود دارد. این ویروس مساعد و دوستانه براجتماع برنامه ریزان اثر کرده و به ما کمک می کند به عنوان حرفه خلاقیت بقا یابیم. این ویروس خلاقیت و نوآوری نامیده می شود، گاهی اوقات محیط خلاق و صنایع خلاق یا حتی شهر یا طبقه خلاق هم نامیده می شود.
در اصل این واژه پیشگام شد و توسط Ake Andersson ، دانشمند منطقه ای سوئدی معرفی شد. تعجبی ندارد که خلاقیت با فرهنگ به عنوان back pack به عرصه برنامه ریزی فضایی آمد، کشفی از مناقشه بحث انگیز در مورد آینده شهر اروپایی. در آغاز قرن 21 ، فرهنگ و خلاقیت به مفاهیم کلیدی در برنامه کار مدیران شهری، کارگزاران توسعه و برنامه ریزانی تبدیل شده، که به صورت جداگانه اصول جدید توسعه شهری را با بودجه های زندگی شهر جستجو می کنند. لیورپول پیشگام این حرکت در انگلستان است یا حداقل آن را ترقی می دهد.
به نظر می رسد الگوهای قدیمی توسعه دوام پذیر و اجتماعی در مورد از دست دادن مقداری از جذابیت سابق شان است. آیا Zeitgeist پست مدرن خاصی است، که از کشف دوباره بُعدی حمایت کرده که در برنامه ریزی فضایی در طول ربع قرن گذشته در آلمان، انگلستان یا ایالات متحده هیچ نقش عمده ای ایفا نکرده، گرچه بنا به تعریف در فرانسه و ایتالیا نقش بزرگتری داشته است.
در سبک خوش بینی امریکایی در این مقاله اول بحث می کنم، که بعد فرهنگی توسعه فضایی کلید توسعه شهری و منطقه ای در اروپای کهن است و دوم اینکه، برای افزایش بعد فرهنگی به منظور حفظ روح اروپایی شهرها و مناطق این قاره حکومت خلاق تر و برنامه ریزی فضایی تخیلی تر لازم است. دلایلی ارائه می دهم که چرا فرهنگ و خلاقیت توجه زیادی به خود جلب کرده اند، و، برنامه ریز بودنی که در مطالعات فرهنگی پیش زمینه ای ندارد بعضی از افکار در مورد این که چگونه برنامه ریزان باید با این علاقه جدید در بعد نادیه انگاشته شده فرهنگ در برنامه ریزی کنار بیایند، در حالی که امید دارند زیاد در تله Zeitgeist نیفتند را گسترش و بسط خواهم داد. پیش از آن رابطه فرهنگ، شهر و برنامه ریزی را در 7 زمینه واشکافی می کنم :
• فرهنگ و تصور – فرهنگ و تصورات شهر را حدت می بخشد (و بالعکس)
• فرهنگ و هویت – فرهنگ و هویت شهر را تقویت می کند (و بالعکس)
• فرهنگ و فضا – فرهنگ ارزش مکان ها را زیاد می کند(و بالعکس)
• فرهنگ و سرگرمی – فرهنگ سرگرم می کند (و بالعکس)
• فرهنگ و تحصیلات – فرهنگ آموزش می دهد (و بالعکس)
• فرهنگ و خلاقیت – فرهنگ خلاقیت را ترقی می دهد (و بالعکس)
• فرهنگ و اقتصاد – فرهنگ به توسعه اقتصاد محلی کمک می کند و شغل ایجاد می کند (و بالعکس)
فرهنگ، خلاقیت و برنامه ریزی فضایی، واژه های مورد استفاده در این مقاله، به توضیح مختصر نیاز دارند :
اول، فرهنگ وجود دارد. مطابق لغت نامه ای که در تهیه کردن این مقاله به آن رجوع کردیم، فرهنگ معانی محدود وسیعی دارد. عامه پسندترین معنی فرهنگ «سیستم خاص هنر، اندیشه و عادات اجتماع» یا «هنرها، عادات، عقاید و تمام محصولات تفکر بشری که انسان در زمانی خاص آن را ساخته» می باشد. در تمام محیط های فرهنگی در اروپا می توان کتاب های محبوبی را یافت که 1000 تعریف و بیشتر در مورد فرهنگ برای متکلمانی ارائه می دهند که برای جشن های تولد، افتتاح آئین های تشریفاتی یا خاکسپاری سخنرانی آماده می کنند. به شما تعریف پرمایه ی دیگری از فرهنگ ارائه نخواهم کرد. درک من از فرهنگ حول محور هنر، فیلم و موسیقی، معماری و طراحی است – فرهنگی که در تاریخ و هویت مکان ها ریشه دارد و از آن شکل می گیرد.
لیورپول مکانی فرهنگی است درست مثل فلورانس، پورت میریون، نیویورک، پکن، پاند بوری ( چه کسی دوستش داشته باشد یا نه) ولاس وگاس. مشاهده و یادداشتی دارم که می خواهم در اینجا با شما در میان بگذارم. بیش از یک بار، وقتی در مورد فرهنگ، شهر و موسسات فرهنگی در منطقه زندگی ام صحبت می کردم با مهربانی به من یادآوری شد که تعریف خاص خود از فرهنگ را پیش از ادامه صحبت ها با دقت توضیح دهم. در مقایسه، هنگام صحبت در مورد
موسسات فزهنگی در کترانس ها برای اعضای اتاق بازرگانی یا شو رای توسعه اقتصادی هرگز از من خواسته نشد اول اقتصاد را تعریف کنم، پیش از آن در مورد موضوعات اقتصادی بحث کنم. هنگام تماشای ویدئوهای تبلیغاتی تقاضای لیورپول برای پایتخت فرهنگی اروپا در سال 2008 ، فهمیدم که ورزش (و احتمالاً تبهکاران هم ) عنصری از فرهنگ شهر است.
هرم، ما خلاقیت دارم. لغت نامه آکسفورد می گوید خلاقیت «توانایی تولید ایده ها و اشیاء جدید و اصیل است.» این منطقی به نظر می رسد. گرچه، واقعاً به برنامه ریزی که در کار روزانه اش در حال کشمش با مقررات، قوانین مالی و همین طور با مفاهیم سیاسی و اجتماعی و مطلاحظات آنها است کمکی نمی کند. هرگاه طرحهای جدیدی را به وجود می آورد یا برای حل مشکلات خاص راهکارهایی را بسط می دهد به زودی به وی یادآوری می شود که عملی بودن ایده اصیل را فراموش نکند. تعریف Csiksentmihalyi از خلاقیت بسیار سودبخش است - «خلاقیت و نوآوری هر عمل، ایده یا محصولی است که قلمرو فعلی را تغییر می دهد، یا چیزی که قلمرو فعلی را به قلمرو جدیدی تبدیل می کند.» و تعریف وی از خلاق «فردی که افکار یا اعمالش قلمرویی را تغییر می دهد، یا قلمرویی را پایه گذاری می کند» است. اضافه می کنم که خلاق بودن برای فرد برنامه ریز یا طراحی بدان معناست که وی گاهی چریک شهری یا منطقه ای باشد تا دستور جلسه های سیاسی و دیوان سالارانه مقرر شده را سست کند.
سوم، برنامه ریزی فضایی وجود دارد. آموخته ایم که برنامه ریزی در انگلستان به برنامه ریزی فضایی تبدیل شده است. حداقل در این جنبه، با استفاده از واژه اروپایی «برنامه ریزی فضایی» (که در اصل از آلمانی به انگلیس اروپایی ترجمه شده) انگلستان اروپایی می اندیشد. RTPI دو تعریف ارائه می دهد. یکی این
است «برنامه ریزی فضایی تفکری انتقادی در مورد قضا و مکان به عنوان مبنای عمل و مداخله است.» دومی تعریف بهتر و ساده تری است که برنامه ریزی فضایی را به عنوان «ساختن از محل و اصلاح فضا» تعریف می کند. این تعریف دوم حداقل برای خودی ها ساده و تعجب آور است. هرچند، دانش آموزان دبیرستانی به تعریض کمتر پرمایه نیاز دارند. احتمالاً، برای آنها واژه سنتی و قراردادی برنامه ریزی شهر و کشور بدیهی و آشکار است.
فرهنگ تصورات را افزایش و ترفیع می دهد :
برای دلایل مورد تأکید قرار گرفته در مقالات بازاریابی شهر، تصور از شهرها برای جذب سرمایه گذاران افراد مجرب و توجه رسانه ای بی نهایت مهم شده است. و ما همگی آگاهیم که فرهنگ (در فرم تاریخ شهری، معماری و وقایع و تسهیلات فرهنگی ) جزئی مهم از مبارزات تبلیغاتی شهری است.
سال قبل، پس از رقابت بی امان در میان 8 رقیب انگلیسی، لیورپول به عنوان پایتخت اروپایی فرهنگ برای سال 2008 انتخاب شد. پایتخت اروپایی فرهنگ لقبی است که هیچ کشوری روش نمی کند. به دست آوردن درود و آفرین به معنای تصور ارتقاء یافته است، با حمایت مالی بیشتر برای فعالیت های فرهنگی. توریست های بیشتری هم به آنجا می روند، اقتصاد محلی رونق می باد، حداقل برای مدت محدودی، آنچه حیاتی است و افرادی که در چنین بلوف هایی
هستند آن را به طور کامل می دانند، این است که تایخ و یک رقابت منجر به تصمیماتی می گردد که بدون آن هماوری هرگز اتخاذ نمی شوند. می توان پروسه های تصمیم گیری سیاسی را به طور عظیم سرعت می بخشید و در صورتی به فرهنگ تاکید بیشتری کرد که به اندازه اینجا در لیورپول پذیرفته شده باشد. رقابت برای عنوان و مسابقه به پول، زمان و تلاش نیاز دارد، که در پایان، حتی اگر موفقیت آمیز نباشد، همیشه سرمایه گذاری خوبی در آینده شهر است. به همین علت است که نیوکاسل، که در مسابقه فرهنگ در رده دوم قرار گرفت، این ایده را به بعد موکول نکرده است. بالعکس، این شهر تصویر خود را دوباره نامگذاری کرده و هدفش پیشرفت طبق برنامه ریزی با راهکار بازاریابی جدید برای کسب عزم حرکت است.
در آلمان در حال حاضر 17 شهر رقابت شان را آماده می کنند تا بخ پایتخت فرهنگی سال 2010 اروپا مبدل شوند. در اکثر شهرها نوعی مخالفت وجود دارد که از اجتماع فرهنگی محلی نشاءت می گیرد. در یکی از شهرها، شهر دوقلوی لیورپول یعنی کلن، به نظر می رسد مخالفت شدید باشد. اخیراً، یک نویسنده
محبوب آلمانی به اسم Guenther Wallraff به همراه دیگر هنرمندان، شهر را برای حضور شهر را برای حضور در رقابت و خرج کردن پول مالیات دهندگان در رقابت و تعداد اندکی از پروژه های گزاف متصل با آن را مورد انتقاد قرار داده اند. وی پیشنهاد می کند ایشان رقابت را رها کنند پول را به عوض آن به هنرمندان محلی بدهد. متأسفم، هرچند تعدادی استدلال در این مباحثه است، که وی آگاهی حاصل و تلاش های بازاریابی این مجاهدت ها را محیط های وابسته غیرهنری کاملاً کمتر تخمین زده است. حدود 15 درصد از بازدیدکنندگان نمایشگاه کاملاً موفق MOMA در برلین، برای مثال هرگز قبلاً به موزه هنری مدرن نرفته بودند.
هنگام قیاس راهکارهای انگلستان و آلمانی برای این رقابت جالب است خاطرنشان کنیم که شهرهای آلمان به نظر می رسد که استدلال اقتصادی زیربنایی را سرکوب کرده باشند. مدیران فرهنگی آلمان جرأت نمی کنند حوزه های فعالیت اقتصادی و فرهنگی را آزادانه ترکیب کنند. فرهنگ «گاوی مقدس» است که نباید برای مصرف و سرگرمی قربانی شود. بنا به عرف، این حوزه سیاسی است که فردی واقعاً در مورد پول حرف نمی زند. پول باید مهیا باشد، و هرچه بیشتر بهتر،
و ترجیحاً از بخش خصوصی (که بین 1 و 5 درصد از بودجه محلی را در تسهیلات و رقابت های فرهنگی در آلمان صرف می کند). البته در صورتی که فعالیت های فرهنگی در یک شهر به صورت گسترده به عنوان ابزار بازاریابی برای فروش شهر به مصرف کنندگان، توریست ها و سرمایه گذاران بالقوه، یا به عنوان وسیله تبلیغ توسعه اقتصاد محلی و احیای شهری مصرف شود باید بدان طنین شد. این به آسانی منجر به از دست دادن شخصیت روشنگری و آموزش اصیل شان می گردد.