بخشی از مقاله
لزوم معرفت به خدا
در بخش اخلاق الهی که ناظر به رابطه انسان با خدا است، نخستین فعل نفسانی که مطرح میشود، ایمان است.پیش از این دانستیم:
1- ایمان ریشه ارزش دیگر رفتارها و صفتهای اخلاقی است.
2- از آن جا که ایمان یک فعل اختیاری و نفسانی است، در حوزه بحثهای اخلاقی قرار میگیرد 3- برای تحقق ایمان، شناختن متعلق ایمان ضروری است.
4- از آن جا که علم معمولا از راههای اختیاری حاصل میشود، تحصیل علم میتواند در شمار افعال ارزشمند اخلاقی قرار گیرد.
از مجموع امور یاد شده نتیجه گرفته میشود، تحصیل علم به متعلق ایمان ـ مانند: خدا، فرستادن پیامبران، انزال کتابهای آسمانی، بعث، نشور و حساب ـ از لحاظ اخلاقی امری شایسته و بایسته است؛ آنچنان که بدون آن، راه به جایی نتوان برد.در این میان، بنیادینترین علوم، علم به خدای سبحان است که اساس و پایه سایر معارف دینی است.
انواع معرفت به خدا
شناخت خدای سبحان برای انسان از دو راه ممکن است: شناخت حضوری؛ شناخت حصولی شناخت حضوری نیز دو گونه است:
1- درک فطری یا خداشناسی فطری که یک علم حضوری غیر اکتسابی در نهاد انسان و بیرون از محدوده اختیار او است و از این رو در عرصه اخلاق نمیگنجد. (1)
درک فطری در بیشتر انسانها تنها استعداد و مایهای است که آدمی با تلاش خود میتواند آن را از استعداد به فعلیت و از حالت ابهام به مرحله درک حضوری آگاهانه برساند.
2- علم حضوری اکتسابی، که یک علم حضوری روشن و آگاهانه است و آدمی با تلاش و پس از پیمودن مراحل تکامل، این شایستگی را مییابد که خداوند آن را به او افاضه کند.اینعلم حضوری دارای مراتب گوناگون شدید و ضعیف است.
آخرین مرحله این نوع علم ارزشمند، همان هدف نهایی آفرینش و بالاترین مرتبه کمال انسانی است.از این رو، فعالیت اخلاقی نیز باید رو به همین سوی داشته باشد.در متون دینی با تعابیر گوناگونی مانند رؤیت، شهود و نظر، به این حقیقت اشارت رفته و آمده است که اولیای خدا در جهان دیگر بدان نایل میگردند و بدین سان به سعادت جاودان خویش میرسند.
هر چند دریافت معرفت حضوری مستقیما در اختیار آدمی نیست، اما مقدمات دستیابی به آن، افعال اختیاری است.در حقیقت، افاضه این کمال، پاداش بخشی از افعال اختیاری آدمی است که به صورت تام و کامل در آخرت به او داده میشود؛ اگر چه مراتب پایینتر این درک حضوری به صورت حال یا ملکه، گاهی در دنیا نیز برای اولیای خدا فراهم میگردد.
آنچه با موضوع این نوشتار تناسب دارد، دو چیز است:
1- ادراکهای حصولی و استدلالی که نسبت به خدای متعال، صفات و افعال او میتوانیم به دست آوریم.
2-کارهای اختیاری شایستهای که در نزدیک شدن انسان به ادراک حضوری آگاهانه مؤثرند.
ارزش خدا شناسی
دانستیم ریشه تمام ارزشهای اخلاقی ایمان به خدا است و این ایمان بر معرفت و شناخت خداوند مبتنی است، و هر چه این معرفت کاملتر و زندهتر باشد، آن ایمان نیز بارورتر و کاملتر بوده انسان بر خوردار از آن، سعادتمندتر خواهد بود
.بنابراین علم و معرفت به متعلق ایمان پایههای ارزشهای اخلاقی است.این معرفت هرچه شدیدتر و کاملتر باشد، از طریق تأثیر در ایمان، ارزش والاتری میآفریند و در نیل آدمی به سعادت جاودان، تأثیرعمیقتری خواهد داشت.از این رو، لازم است پس از حصول این معرفت، با توجه مکرر به آن و احضار آن در ضمیر آگاه خود، آن را زنده و فعال نگه داریم؛ در غیر این صورت، خاموش و بیاثر میگردد.در آیاتی که خداوند مؤمنان را رستگار میخواند؛ به ایمانی نظر دارد که زنده، فعال و در رفتار فردی و اجتماعی آدمی مؤثر است.
تأثیر معرفت بر ایمان
معرفت خداوند از دو سو در تکامل انسان تأثیر میگذارد:
1- .هر چه شناخت آدمی استوارتر، روشنتر و از تردید و ابهام پیراستهتر باشد ـ یعنی به یقین برسد و آن یقین نیز افزایش یابد ـ به همان میزان انسان از ایمان قویتر و بارورتر و التزام عملی عمیق و گستردهتری بر خوردار خواهد بود.
2- آدمی علمی را که تحصیل کرده و بدان توجه دارد و بکوشد آن را در زندگی روزمره خود تأثیر دهد، در پناه آن میتواند ایمان خویش را مصون و محفوظ دارد.
تأکید فراوان قرآن بر فضیلت علم و معرفت از همین جا است.روشنترین و کاملترین مصداق علمی که در قرآن ستایش شده، معرفت به ذات، صفات و افعال خداوند است؛ بلکه برخی از آیات تنها به همین معرفت نظر دارد.
و کذلک نری ابراهیم ملکوت السموات و الارض و لیکون من الموقنین ، و این گونه ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نمایاندیم تا از جمله یقین کنندگان باشد. (سوره انعام، آیه 75) و برخی در آخرت بدان میرسند:
وجوه یومئذ ناضرة الی ربها ناظرة ، رخسارهایی در آن روز برافروخته [و به چشم دل] به سوی [جمال] پروردگارشان نظر کنندهاند. (سوره قیامت، آیه 23)
.3- قد افلح المؤمنون . (سوره مؤمنون، آیه 1)
4- بحث درباره راهها و روشهای شناخت خداوند و دیدگاه قرآن در این باره، بر عهده دروس معارف اسلامی است و در این مجال نمیگنجد.
واژة كليدي دين اسلام كه خود و مشتقات آن در صدها آيه از قرآن مجيد تكرار شده است. گرچه مفهوم ايمان مستقيماً در قرآن توضيح داده نشده، ولى دربارة موضوعات عمده و اساسى مربوط به آن مطالب زيادي در اين كتاب آسمانى آمده است.
موضوعات عمده و اساسى مربوط به ايمان در قرآن را مىتوان چنين برشمرد: 1. محور اساسى ايمان الله است و از همة انسانها خواسته مىشود كه به الله ايمان آورند؛ اما در آيات بسياري ضرورت ايمان آوردن به «پيامبران و رسولان»، «كتابهاي نازل شده از سوي خدا»، «ملائكه» (فرشتگان) و «روز واپسين» (آخرت)
، نيز به «ايمان به الله» افزوده شده است (بقره /2/62، 285). 2- در برخى از آيات چنين آمده كه ايمان با اسلام متفاوت است و در مرتبهاي بالاتر از آن قرار دارد (حجرات /49/14). 3. ايمان حقيقتى است كه دوست داشتن شديد خداوند را همراه دارد
(بقره /2/165). 4. خداوند مؤمنان را از «ظلمات» (تاريكيها) بيرون مىآورد و آنها را به [عالم] «نور» (روشناييها) وارد مىكند (بقره /2/257). 5. در آيات بسياري بلافاصله پس از ذكر و ستايش ايمان به انجام دادن «اعمال صالح» توسط مؤمنان به گونهاي تصريح شده است كه تلازم خارجى ايمان و عمل صالح از آن فهميده مىشود.
6. ايمان حقيقتى است كه قابليت «ازدياد و نقصان» دارد (توبه /9/124). 7. قلبهاي مؤمنان با ايمان اطمينان (آرامش) پيدا مىكند (رعد /13/28). 8. مؤمنان ممكن است دچار «يأس» شوند (رعد /13/31). 9. مؤمنان با «قول ثابت» (سخن استوار) از سوي خداوند در زندگى دنيوي «تثبيت»
مىشوند (ابراهيم / 14/27). 10. شيطان هيچگونه سلطهاي» بر مؤمنان ندارد (نحل/ 16/99). 11. قرآن «شفا» و «هدايت» مؤمنان است (فصلت/41/ 44). 12. پيامبر(ص) نمىدانست كه ايمان چيست، ولى خداوند آن را «نوري» در قلب وي قرار داد (شوري /42/52). 13. خداوند «ايمان» را در نظر مؤمنان محبوب ساخته، و در قلبهاي آنان زيبا جلوه داده است (همانجا).
14. ايمان واقعى آن است كه در قلبها نفوذ مىكند (حجرات/ 49/14). 15. ايمان در قلبهاي مؤمنان نوشته مىشود (مجادله /58/ 22). 16. «نزول سكينه» (فرودآمدن آرامش) از سوي خدا در قلب مؤمنان موجب زياد شدن ايمان آنان مىشود (فتح /48/4). 17. پيامبر اسلام خود به آنچه بر وي نازل شده، ايمان آورده است
(بقره /2/285). 18. مؤمنان كسانيند كه وقتى نام خدا برده مىشود، قلبهايشان احساس خشيت مىكند (انفال /8/2). 19. مؤمنان به هنگام «امتحان الهى» ممكن است دچار تكانهاي بسيار شديد [روحى] گردند (احزاب /33/ 11). 20. خداوند «ولى» مؤمنان است (آل عمران /3/68). 21. با اكراه نمىتوان هيچ انسانى را مؤمن گردانيد
(بقره /2/256). 22. برخلاف علاقة شديد پيامبر(ص)، اكثر مردم مؤمن نيستند (يوسف /12/ 103). 23. مؤمنان با خداوند «عهد» (پيمان) مىبندند (احزاب /33/23). 24. براي مؤمنان در آسمانها و زمين نشانههايى (آيات) وجود دارد (جاثيه /45/3). 25. عهد خدا را به ياد مؤمنان آوردن به حال آنها سود مىبخشد ذاريات /51/55). 26. خداوند با مؤمنان «ميثاق» بسته است (حديد /57/8)
علاوه بر موضوعات اساسى ياد شده كه در قرآن كريم دربارة ايمان آمده است، چند نكتة مهم ديگر را نيز در اين باره بايد مورد توجه قرار داد: 1. در پارهاي از آيات ايمان در مقابل كفر، و در پارهاي ديگر در مقابل فسق قرار داده شده است (منافقون /63/3؛ سجده /32/18).
2. در پارهاي از آيات تعبير «ايمان به باطل» به كار رفته است (نحل / 16/72). 3. واژههاي مؤمن، مؤمنون و مؤمنات و صفات و حالات مربوط به مؤمنان در بسياري از آيات قرآن به گونهاي حاكى از آن به كار رفته است كه مؤمنان گروه مخصوصى از انسانها هستند و نحوة زندگى آنها از غير مؤمنان كاملاً متمايز است.
آنان با جهانبينى، افكار، حالات، آداب و عاداتى كاملاً متمايز از غير مؤمنان زندگى مىكنند. محور زندگى آنان را وفاداري به عهدِ بسته شده با خدا تشكيل مىدهد (مؤمنون /23/1-6؛ توبه /9/71؛ انفال /8/74؛ احزاب /33/23). 4. در عين حال مؤمنان انسانهاي بىنقص و بىخطا و گناه نيستند. در آيات متعددي از قرآن خطاها و نقصها و گناهان مؤمنان به آنها گوشزد گشته، و از آنان خواسته شده است كه خود را اصلاح كنند (صف /61/2؛ منافقون /63/9؛ ممتحنه /60/1؛ حجرات /49/1-12؛ مجادله /58/9
در روند پيدايش مباحث كلامى، فلسفى و عرفانى در ميان مسلمانان، اين پرسش براي آنان مطرح شد كه حقيقت ايمان چيست؟ چنانكه گفته شد، در قرآن مجيد دربارة حقيقت ايمان توضيحات مستقيم نيامده بود، اما متكلمان، فيلسوفان و عارفان دربارة حقيقت ايمان توضيحهايى دادند و بحثهايى به وجود آوردند.
تفاوت اصلى در ميان آراء اين گروههاي سهگانه در باب ايمان به اين مسأله مربوط مىشود كه محور اساسى و هستة اصلى ايمان چيست؟ با توجه به اين محور و هسته مىتوان 4 گونه تعريف اصلى براي ايمان در ميان گروههاي ياد شده دستهبندي كرد: 1. ايمان عبارت است از تصديق قلبى به آوردههاي پيامبر اسلام (ماجاء به النبى) (ايمان شهادت گرايانه).
2. ايمان تبعيت عملى از يافتههاي عقل و آوردههاي پيامبر اسلام در باب خداوند و نبوت و خوب و بداخلاقى است (ايمان عمل گرايانه). 3. ايمان عين معرفت فلسفى به خداوند و ساير حقايق هستى است (ايمان معرفت گرايانه). 4. ايمان رويكردي با تمام وجود به سوي خداوند است (ايمان تجربت گرايانه). متكلمان اشاعره شاخصترين طرفدار تعريف اول هستند.
تعريف دوم را متكلمان معتزله و همفكران آنها به ميان آوردهاند؛ تعريف سوم را فيلسوفان مسلمان مطرح كردهاند و تعريف چهارم را عارفان مسلمان بيان نمودهاند. اكنون هر يك از 4 تعريف ياد شده به اختصار توضيح داده مىشود:
تعريف اشاعره از ايمان: در نظر متكلمان اشعري و ديگر متكلمان همفكر آنان حقيقت ايمان عبارت است از تصديق قلبى به وجود خداوند، پيامبران و اوامر و نواهى خداوند كه بر پيامبران فرود آمده است و اقرار زبانى به همة اين تصديقهاي قلبى. در نظر اشاعره اين تصديق قلبى آنگاه صورت مىپذيرد
كه پيامبران مىآيند و مخاطبان خود را به تصديق خداوند و پيامبران و اوامر و نواهى الهى دعوت مىكنند. به موجب اين دعوت، تصديق موردنظر، از سوي خداوند بر انسانها واجب مىگردد و ايمان كه پذيرفتن اين ايجاب و تصديق قلبى آن است، محقق مىگردد. اين تصديق قلبى در واقع اعتراف كردن و شهادت دادن به حقانيت «ماجاء به النبى» است
. اگر پيامبران از سوي خدا نمىآمدند، ايمان معنى پيدا نمىكرد، زيرا خطاب و ايجاب الهى متوجه انسان نمىشد و از او تصديق طلب نمىگرديد و انسان متعلقى براي تصديق (ايمان) نداشت. تحقق ايمان فرع بر تحقق پيشين خطاب و ايجاب الهى است.
عقل گرچه مىتواند وجود خداوند را درك كند، اما نفس اين درك ايمان نيست. همچنين عقل نمىتواند تصديق قلبى اين حقيقت درك شده را از انسان طلب كند و آن را بر وي واجب گرداند، چون عقل از طلب كردن و واجب گردانيدن ناتوان است. براساس اين تفكر اشعري عمل به واجبات شرعى و ترك محرمات داخل در حقيقت ايمان نيست و بدين سبب، مرحلة متوسطى ايمان و كفر وجود ندارد و شخصى كه مرتكب گناه كبيره مىشود، در صورت تصديق پيامبران مؤمن است (اشعري، مقالات...، 293-294، اللمع، 75-76؛ بغدادي، 250-284؛ ايجى، 384- 388
تعريف معتزله از ايمان: از نظر متكلمان معتزله حقيقت ايمان «عمل همراه با معرفت» است، عمل به همة وظيفهها و تكليفها كه نخست عقل آنها را برعهدة انسان مىگذارد و سپس پيامبران آن را بيان مىكنند. در نظر معتزله تصديق وجود خدا و پيامبران و اوامر و نواهى الهى از اساسىترين وظايف انسان است
و وقتى انسان اين وظايف را به جا مىآورد، مؤمن شناخته مىشود. در نظر آنان انسان يك موجود «مكلف» و «وظيفه مند» است. عقل وي هم وجود خداوند را درك مىكند و هم شكر او را به عنوان منعم، و اطاعت از امر او را به عنوان «مولى» بر انسان واجب مىگرداند. اصول واجبات و محرمات شرعى نخست به صورت واجبات و محرمات عقلى دريافت مىشود
و آنچه شرع در اين باره مىگويد، يا تأكيد بر همانهاست و يا تفصيل جزئيات آنها. واجب گردانيدن نخستين، كار عقل است، نه شرع؛ ايمان در درجة اول تبعيت عملى از ايجابهاي عقلى است و در درجة دوم تبعيت عملى از ايجابهاي شرعى. در نظر معتزله مرتكب گناهان كبيره نمىتواند مؤمن باشد، چون ارتكاب اين گناهان تخلف آشكار از عمل به وظيفه است. چنين انسانى در مرتبهاي ميان ايمان و كفر قرار دارد (منزلةٌ بين المنزلتين) (قاضى عبدالجبار، 4/174- 175؛ مانكديم، 701-707؛ اشعري، مقالات، 266-272؛ شهرستانى، 1/73
تعريف فيلسوفان مسلمان از ايمان: فيلسوفان مسلمان حقيقت ايمان را همان معرفت فلسفى به واقعيتهاي هستى دانستهاند.
در نظر آنان ايمان عبارت است از سير نفس انسان در مراحل كمال نظري. عمل به واجبات و ترك محرمات گرچه سير نفس در مراحل كمال عملى است، ولى اين سير اثر خارجى همان كمال نظري است. مؤمن كسى است كه عقايد او با واقعيات هستى تطابق دارد. هرچه انطباق اين عقايد با واقعيات هستى، مستقيمتر و بىپردهتر و از اوهام دورتر باشد، ايمان كاملتر است. فيلسوفان مسلمان بر اساس اين تفكر، كلام اسلامى را فلسفى كردند
و به خود اجازه دادند روش نقلى و دفاعى غالب بر كلام اسلامى را - كه از طرفى معطوف به تفسير قرآن مجيد براي دريافت عقايد اسلامى، و از طرف ديگر معطوف به رد شبهات بود - كاملاً تغيير دهند. آنها يك رشته بحثهاي فلسفى درباب وجود و صفات خداوند، حقيقت نبوت و معاد و مانند آن را جايگزين كلام اسلامى سنتى نمودند. فلاسفة مسلمان وحى را از جملة تواناييها و مقدورات خود انسان دانستند
و آن را با عنوان اتصال نبى به عقل فعال تبيين كردند. با اين تبيين، ايمان به وحى حقيقتى جز معرفت فلسفى نمىتوانست داشته باشد. آنان با روش جديد خود، در واقع نزاع ميان ايمان و عقل را از ميان برداشتند. البته اِعمال اين روش در مواردي به مشكل عمده برخورد مىكرد كه مسألة «معاد جسمانى» از بارزترين آنهاست. در هر حال ايمان فيلسوفان مسلمان، «معرفت گرايانه» بود (صدرالدين، 6/8 بب
تعريف عارفان مسلمان از ايمان: عارفان مسلمان در مقام بيان حقيقت ايمان از گونهاي تجربة معنوي سخن گفتهاند. در تعريفهاي آنان از ايمان اينگونه تعبيرات ديده مىشود: «ايمان اقبال به خداوند است»، «ايمان عبادت كردن خدا از روي حُبّ و شوق است»، «ايمان محافظت سرّ توحيد است»، «ايمان مشاهده با نوريقين است»، «ايمان دريايى است كه درياها را در خود فرو مىبرد»
، «ايمان كشف عالم غيب است كه چون مَركبى شخص مؤمن را به حضور قدسيان مىبرد»، «ايمان نوري است كه بر عقل رجحان دارد و آنچه را با عقل نمىتوان درك كرد، با ايمان مىتوان يافت» و سرانجام «ايمان سكون و استقرار قلب و اطمينان نفس است». لازمة ايمان ترس از خدا، اميدواري به فضل او، اشتياق قرب او، تعظيمِ تعظيم كنندگان او، بىاعتنايى به بىاعتنايان به او، راضى بودن به قضاي او، حذر كردن از مكر او، شكرگزاردن به نعمتهاي او، توكل بر او و تسبيح يا ستايش اوست (حكيم ترمذي، 38 بب؛ غزالى، 4/63؛ جيلانى، 2/89؛ نقشبندي، 264؛ خلاصه...، 227- 228
همة متكلمان و فيلسوفان و عارفان مسلمان كه دربارة حقيقت ايمان سخن گفتهاند، سعى كردهاند تا ريشهها و مبانى تعريف خود از ايمان را در قرآن كريم نشان دهند. در نظر هر يك از اين گروهها بعضى از موضوعات مربوط به ايمان در قرآن كه در آغاز مقاله آورده شد، عمده و مهم جلوه كرده، و منشأ تفسيرها و تأملات آنان دربارة ايمان گشته است. البته عارفان تجربههاي خود را نيز در تعريف ايمان وارد كردهاند.
مباحث مربوط به ايمان: پيرامون موضوع ايمان در تاريخ تفكر دينى اسلامى مباحث متعددي مطرح شده كه مهمترين آنها عبارت است از: 1. رابطة ايمان با يقين و شك، 2. زيادت يا نقصان پذيري ايمان، 3. تفاوت ايمان با اسلام، 4. ارتباط ايمان با عمل صالح و گناه كبيره و گناه صغيره، 5- ايمان و تقليد، 6. ايمان و معرفت، 7. متعلق ايمان (خدا، پيامبران، فرشتگان، كتابهاي نازل شده و روز واپسين يا آخرت)، 8. اثر ايمان در نجات اخروي.
ويژگى ايمان اسلامى: تعريفهاي گروههاي ياد شده از ايمان نشان مىدهد كه در نظر آنان ايمان اسلامى «دست آوردي انسانى» است كه براي شخص مؤمن حاصل مىشود. در فطرت، يا عقل، يا تواناييهاي انسان براي رياضت و تهذيب نفس اين سرمايه برحسب آفرينش وجود دارد كه خداوند و پيامبران و كتابهاي او را بشناسد و به آنها ايمان آورد و با ايمان زندگى كند. ايمان در اين مفهوم ايمان به يك «راز» نيست
. ظاهراً از اين جهت تفاوت اساسى ميان ايمان اسلامى و ايمان مسيحى وجود دارد. ايمان مسيحى ايمان به يك «راز» است. در مسيحيت، هم وحى يك حقيقت مافوق طبيعى است و هم ايمان؛ و اين دو حقيقت مافوق طبيعى قلمرو آشكار شدن رازگونة خداوند براي انسان از طريق عيسى مسيح(ع) است.
مآخذ: اشعري، على، اللمع، به كوشش مكارتى، بيروت، 1952م؛ همو، مقالات الاسلاميين، به كوشش ريتر، ويسبادن، 1400ق/1980م ايجى، عبدالرحمان، المواقف، بيروت، عالم الكتب؛ بغدادي، عبدالقادر، اصولالدين، بيروت، 1401ق/ 1981م؛ جيلانى، عبدالكريم، الانسان الكامل، قاهره، 1368ق؛ حكيم ترمذي، محمد، بيان الفرق بين الصدر و القلب و الفؤاد و اللب، قاهره، 1958م؛ خلاصة شرح تعرّف مستملىبخاري، به كوشش احمدعلىرجايى، تهران، 1349ش؛ شهرستانى،عبدالكريم، الملل و النحل، به كوشش عبدالعزيز محمد وكيل، قاهره، 1387ق/1968م؛ صدرالدين شيرازي، محمد، الاسفار، تهران، 1383ق؛ غزالى، محمد، احياء علومالدين، بيروت، 1992م؛ قاضى عبدالجبار، المغنى، قاهره، 1960م؛ قرآن كريم؛ مانكديم، [تعليق] شرح الاصول الخمسة، قاهره، 1384ق/1965م؛ نقشبندي، احمد، جامعالاصول فى الاولياء، قاهره، 1298ق. محمد مجتهد شبستري
موضوعى كه در اين کتاب، مورد اهتمام جدى قرار گرفته است تحليل سيستمى از ايمان دينى با توجه به مستندات دينى و بر اساس مدل مورد نظر در حوزه فرد و اجتماعى مىباشد.
تحلیل حاضر، تحليل نظرى و نظامند از ايمان دينى، با نگاهى به رويكردهاى كلامى و فلسفى دين، در دو حوزه مسيحيت و اسلام مىباشد که مرور اجمالى به نوع رويكردها و نگرشها، اختلافات دامنه دار و آراء و نظرياتى كه در این زمینه داراى تفاوت و تعارض بنيادى هستند دارد. در واقع هدف نویسنده پرداختن عميق و ريشه دار به اختلافات و تعارضات، نخواهد بود بلكه با گذرى سريع، به آراء اختلافى به تشريح چگونگى پيدايش ايمان و تكامل آن می پردازد.
ایمان
ایمان
دل مشغولى دیرپاى و مقدس انسان نیل به سعادت و جاودانگى است و تنها راه رسیدن به این مقصود ایمان است. ایمان، به انسان حیات و پویایى مى بخشد. مؤمن کسى است که دیوارهاى بلند خودیت را فرو ریخته و با تمام وجود با خداى هستى پیوند خورده است. تنها ایمان است که انسان را از لبه ى تاریکى رانده او را به وادى نور و بهجت وارد مى کند. انسان بى ایمان به تاریکى ها و تیرگى ها چشم دوخته است
و نومیدى را تجربه مى کند. ایمان به انسان آرمان، عقیده، انتخاب، تحول و روشن دلى مى بخشد. مسأله ى ایمان و چالش هاى آن، از مهم ترین مباحث کلامى و فلسفى است.که آقاى محمدتقى فعالى به دو پرسش در این زمینه پاسخ داده اند.
ایمان چیست؟ حقیقت و ماهیت آن کدام است و چه عناصرى را مى توان براى تعریف آن ذکر کرد؟
سوال : ایمان چیست؟ حقیقت و ماهیت آن کدام است و چه عناصرى را مى توان براى تعریف آن ذکر کرد؟ محمد تقى فعالى