بخشی از مقاله
1- اتكينسون – اسميت – بم – هكسما – اتكينسون زمينه روانشناسي هيلگارد (ويرايش دوازدهم). ترجمه: رفيعي محسن، سميعي مرسده، ارجمند محسن، تهران: انتشارات ارجمند، 1382، جلد 2 ص 145 – 143 و 136 – 133.
2- پايان نامه 307 لازاروس و فولكمن به نقل از Bramon و … اصلاح شود.
3- Mosley TH, Perin SG, Neral SM, etal. Stress, coping and well – being among third year medical students. Acad – Med 1994; 69 (9): 765 – 767.
4- Stewart SM, Beston C, Marshall I, etal. Vulnerability in medical students. Med-Educ 1995; 29 (2): 119 –127.
5- Uehara T, Sakadok, Sato T, etal. Coping measurement and the state effect of depression and anxiety in psychiatrci outpatients. Psychopathology 2002 Jan – Feb; 35 (1): 48 – 51.
6- Katrina Mofat, Alex Mc Connachie, Sue Ross, et al. First year medical student stress and coping in a problem – based learning medical Curri culum. Med-Educ 2004; 38: 482 – 491.
7- انستيتو يعقوي پالاهنگ
8- Guthrie EA, Black D, Shaw CM, etal. Embarking upon a medical: Psychological morbidity in first year medical students. Med-Educ 1995; 29:337-41.
9-
10-
11- محمد حسيني، الهه – بررسي سلامت روحي – رواني دانشجويان پزشكش بوشهر و شيراز با اسفتاده از پرسشنامه سلامت عمومي (GHQ) – پايان نامه دكتراي عمومي – دانشكده پزشكي – دانشگاه علوم پزشكي بوشهر – 1381 – ص 31.
12- Lambert VA, Lambert CE, Itom. Workplace stressors, ways of coping and demographic characteristics as predictors of physical and mental health of Japanese hospital nurses. Int J Nurs stud. 2004 Jan; 41 (1): 85-97.
13- Mehmet A, Karaman T, Yigiter senol Y, et al. Anxiety, depression and stressful life events among medical students: a prospective study in Antalya, Turkey. Med – Educe 2001; 35:12-17.
14-Benitez C, Quintero J, Torres R. Prevalence of risk for mental disorders among undergraduate medical students at the Medical school of the catholic university of chile. Rev-Med-Chil 2001; 129 (2): 173 –178.
15- Ko-SM, Kua EH, Fones Cs. Stress and the undergraduates. Singapore – Med J 1999; 40 (10): 627 –630.
16- Ashton CH , Kamali F.Personality ,Life styles , alcohol and drug consumption in a sample of British medical students. Med- Educ 1995; 29(3)187-192
«چكيده»
سابقه و هدف:
سلامت روان از موضوعات بحثانگيز در روانپزشكي است. از جمله عوامل مرتبط با آن توانايي مداراي افراد با تغييرات و استرسها ميباشد. اين پژوهش با هدف بررسي سلامت روان و شيوههاي مدارا در دانشجويان جديد الورود (مهرماه 83) دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي انجام پذيرفت.
مواد و روشها:
اين پژوهش بر روي 249 نفر از دانشجويان پنج دانشكدة دندانپزشكي، پزشكي، پرستاري و مامايي، تغذيه و توانبخشي به شيوة مقطعي و با استفاده از پرسشنامههاي سلامت عمومي 28 سؤالي (GHQ-2-8)، پرسشنامه مداراي بلينگز و موس و يك پرسشنامه اطلاعات دموگرافيك انجام و با شيوههاي آماري كايدو و T-Student Test تجزيه و تحليل گرديد.
يافتهها:
در كل 1/36% از دانشجويان مورد مطالعه امتياز بزرگتر يا مساوي نمرة برش در GHQ (نمره 23) را بدست آوردند كه بين دو جنس تفاوت معناداري مشاهده نشد (05/0P>).
افرادي كه با استفاده از GHQ به عنوان مشكوك به اختلالات روانپزشكي تلقي ميشوند (نمره بالاتر يا مساوي با نمرة برش)، بيش از بقيه از راهبرد مداراي جسماني كردن و مهار هيجاني استفاده مينمودند (05/0P<) و افراد با امتياز كمتر از نمرة برش در GHQ (افراد با سلامت روان بيشتر) از توانايي حل مسأله و ارزيابي شناختي بيشتري برخوردار بودند (05/0P<).
از نظر جلب حمايت اجتماعي بين دو گروه با امتياز GHQ كمتر از نمرة برش (نمره 23) و امتياز بالاتر يا مساوي نمره برش تفاوت معناداري بدست نيامد.
وضعيت سلامت روان افراد با متغيرهاي جنس، تأهل، رشته تحصيلي، تعداد دفعات شركت در كنكور، وضعيت رضايتمندي از رشته تحصيلي و عوامل مؤثر در انتخاب رشته تحصيلي ارتباط معنادار آماري نداشت.
نتيجهگيري:
افراد با سلامت رواني بيشتر از شيوههاي مداراي فعال و مؤثرتري استفاده كرده، بيشتر اقدام به ارزيابي شناختي مشكلات و يافتن راهحل مينمايند. باتوجه به جدايي ناپذيري استرسها از روند زندگي و تحصيل، آموزش شيوههاي مؤثر مدارا به دانشجويان خصوصاً در ابتداي دوران تحصيل ميتواند مصونيت آنها را در برابر پريشاني رواني افزايش دهد.
واژگان كليدي: سلامت روان، مدارا ، GHQ
«مقدمه»
موضوع سلامت روان از موضوعات بحثبرانگيز در روانپزشكي است. از جمله عوامل مرتبط با سلامت روان، توانايي مداراي افراد با تغييرات و استرسها ميباشد كه به نظر ميرسد اين دو رابطهاي دوجانبه با يكديگر داشته باشند. يعني برخورداري از توانايي انطباق و مداراي بهتر، در حفظ سلامت روان افراد دخيل است و از طرفي برخورداري از سلامت روان، اتخاذ شيوههاي انطباقي را در پي خواهد داشت.(1)
از جمله مهارتهاي مدارا (Coping) ميتوان به شيوههاي مداراي مشكلمدار (Problem-focused) و مداراي هيجانمدار (Emotion-focused) اشاره كرد كه در شيوههاي مشكلمدار شخص ميتواند به مسأله يا وضعيت خاصي كه پيش آمده بپردازد و به دنبال راهي باشد براي تغيير دادن وضعيت و اجتناب از آن در آينده. در شيوة هيجانمدار، شخص ميتواند حواس خود را بر تسكين و تخفيف هيجانات همراه با موقعيت پرفشار متمركز ميكند، حتي اگر نتواند آن موقعيت پرفشار را تغيير دهد. اكثر مردم در مواجهه با استرس از هر دو نوع مدارا استفاده ميكنند.(1)
چهار نوع اساسي فرايند مدارا وجود دارد كه عبارتند از (2):
الف) مداراي رويآوري- شناختي (Cognitive-approach coping): تجزيه و تحليل شناختي و ارزيابي مجدد مثبت، پذيرش مسئوليت و خويشتنداري.
ب) مداراي رويآوري- رفتاري (Behavioral-approach coping): شامل جستجوي راهنمايي و حمايت و به كارگيري عمل معيني متناسب از قبيل مداراي مبتني بر حل مسأله در رويارويي مستقيم با يك رويداد و پيامد آن است.
ج) مداراي اجتنابي- شناختي (Cognitive-avoidance coping): شامل پاسخهايي كه هدف آن انكار يا به حداقل رساندن جديت يك بحران يا پيامدهاي آنست.
د) مداراي اجتنابي- رفتاري (Behavioral-avoidance coping): شامل مشوقهاي جايگزين است كه در آن شخص سعي ميكند درگير فعاليتهاي جديد شود و آنها را به عنوان جايگزين فقدانهاي ناشي از بحرانها تعيين كند. افرادي كه در موقعيتهاي پرفشار از مداراي مشكلمدار استفاده ميكنند كمتر دچار افسردگي ميشوند.(1)
در پژوهشي در سال (3 و1992) مشخص شد كه دانشجوياني كه از مكانيسمهاي مداراي درگير شدن يا روي آوردن (Engagement) استفاده ميكنند از ميزان افسردگي كمتري نسبت به گروهي كه از مكانيسمهاي اجتنابي استفاده ميكنند برخوردارند(3) در مطالعهاي ديده شد كه شيوههاي فعالمدارا (Active coping styles) داراي ارتباط منفي با پريشاني رواني بود.(4) در بررسي ديگري مشخص شد كه نمرات كسب شده در آزمونهاي مشكلمدار تحت تأثير افسردگي و مداراي هيجانمدار تحت تأثير ميزان اضطراب واقع ميشوند ولي شيوههاي مداراي اجتنابي بطور قابل توجهي از ميزان اضطراب و افسردگي افراد متأثر نميشوند.(5)
در بررسي ديگري در انگلستان ديده شد، افراد مشكوك به ابتلا به اختلالات روانپزشكي (براساس آزمون GHQ) از مكانيسمهاي مداراي رفتاري- اجتنابي و انكار بيش از ساير افراد استفاده ميكنند.(6)
نتايج تحقيقات موس و شافر (1993) بيانگر آن است كه اكثر افرادي كه بيشتر بر مداراي رويآوري متكياند، در زندگي بهتر با عوامل استرسزا سازگار ميشوند و نشانگان روانشناختي كمتري را تجربه ميكنند.(2)
اين مطالعه با هدف بررسي سلامت روان و شيوههاي مدارا و بررسي ارتباط بين اين دو در دانشجويان جديدالورود (مهرماه 83) دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي انجام پذيرفت.
«مواد و روشها»
اين مطالعه يك مطالعه مقطعي (Cross-Sectional) از نوع توصيفي تحليلي با حجم نمونه 249 نفر ميباشد.
نمونه مورد مطالعه از ميان دانشجويان جديدالورود (مهرماه 1383) 5 دانشكدة دندانپزشكي، پزشكي، پرستاري و مامايي، تغذيه و توانبخشي دانشگاه علوم پزشكي شهيدبهشتي شركتكننده در كارگاههاي آموزش ارتباط مؤثر به شيوة غيرتصادفي ساده انتخاب شدند.
محدودة سني شركتكنندگان 34-18 سال با متوسط سني 97/18 سال بود. از مجموع 249 شركتكننده، 162 نفر (1/65%) در مقطع كارشناسي، 85 نفر (1/34%) در مقطع دكتراي عمومي و 2 نفر (8/0%) در مقطع كارشناسي ارشد مشغول به تحصيل بودند. در مجموع 198 نفر (5/79%) شركتكنندگان مؤنث و 51 نفر (5/20%) مذكر، 246 نفر (8/98%) مجرد و 3 نفر (2/1%) متأهل بودند.
شيوة جمعآوري اطلاعات به صورت پرسشنامهاي بود. پرسشنامهها بدون ذكر نام و شامل يك پرسشنامه اطلاعات دموگرافيك، يك پرسشنامه سلامت عمومي 28 سؤالي (GHQ-28) و پرسشنامه مداراي بلينگز و موس (Billings , moos) بود. در پرسشنامه اطلاعات دموگرافيك راجع به سن، جنس، تأهل، مقطع تحصيلي، رشته تحصيلي، انگيزه اصلي انتخاب رشته، تعداد دفعات شركت در كنكور، وضعيت رضايتمندي از رشته تحصيلي و سابقه مصرف مواد شامل: سيگار، الكل، حشيش و ترياك سؤال گرديد.
علاوه بر توضيحات كتبي، به صورت شفاهي در مورد نحوة پر كردن پرسشنامهها توضيح داده شد و باتوجه به بينام بودن پرسشنامهها در مورد مخفي ماندن و عدم پيگيري اطلاعات به شركتكنندگان اطمينان داده شد.
پرسشنامه سلامت عمومي GHQ به بررسي وضعيت رواني فرد دريك ماهه اخير مي پردازد و شامل نشانه هايي مانند افكار و احساسات نابهنجار و جنبه هايي از رفتار قابل مشاهده مي باشد. سوالها در چهارحوزه طرح شده است. الف) افسردگي ب) اضطراب و احساس آشفتگي رواشناختي ج) رفتار قابل مشاهده عيني و اختلاف عملكرد اجتماعي د) هيپوكندريازيس (7)
در اين مطالعه از پرسشنامه 28 سؤالي سلامت عمومي (GHQ-28) هنجاريابي شده توسط آقايان حسن پالاهنگ و نورا… يعقوبي در سال 1374 در انستيتو روانپزشكي تهران استفاده شد همچنين از روش نمرهگذاري ليكرت ساده (Simple Likert) كه بصورت (3-2-1-0) ميباشد (الف 0 ، ب 1، ج 2، د 3 امتياز)متوسط حساسيت پرسشنامه GHQ-28 برابر 84% و متوسط ويژگي آن برابر با 82% ميباشد.(7)
مطالعات مختلف حاكي از پايايي بالاي پرسشنامه (GHQ-28) است. ضريب پايايي بازآزمايي اين پرسشنامه برابر با 55/0 ، ضريب پايايي بازآزمايي با خرده مقياسهاي آن بين 42/0 تا 47/0 ، ضريب آلفا براي كل مقياس برابر 88/0 و براي خرده مقايسها بين 66/0 تا 85/0 ميباشد.(7) در اين پژوهش افراد با نمرة برابر يا بيشتر از نمرة برش به عنوان موارد مشكوك به بيماري تلقي شده، توصيه به مصاحبه تشخيصي روانپزشكي در آنها ميگردد.
نمره برش پرسشنامه GHQ-28 در پژوهش حاضر براي هر دو جنس 23 ميباشد.
پرسشنامه مداراي بلينگزوموس (2)
در اين پژوهش همچنين از پرسشنامه 32 مادهاي مداراي «بلينگز و موس» كه توسط براهني و موسي (1371 به نقل از حسين قدمگاهي 1376) هنجاريابي و توسط حسين قدمگاهي تنظيم مجدد شده است استفاده گرديد كه ضريب پايايي آن 79/0 گزارش شده است.
سوالات اين پرسشنامه 5 خرده مقياس را در بر مي گيرد: (r بيانگر ميزان پايايي پرسشنامه براي هر خرده مقياس است)
الف) مداراي مبتني بر بيان جسمي: 905/0 = r
ب) مداراي مبتني بر مهار هيجاني: 651/0 = r
ج) مداراي مبتني بر جلب حمايت اجتماعي: 903/0 = r
د) مداراي مبتني بر ارزيابي شناختي: 688/0 = r
هـ) مداراي مبتني بر حل مساله: 903/0 = r
اطلاعات حاصل با نرمافزار SPSS-win 11 مورد تجزيه و تحليل واقع شد. آزمونهاي آماري كايدو (Chi-Square) و T-Student test بكار گرفته شد. ارتباطي از نظر آماري معنادار تلقي شد كه داراي P.Value كمتر يا مساوي 05/0 باشد.
«يافتهها»
از مجموع 249 پرسشنامة با پاسخ كامل، از نظر توزيع عامل اصلي مؤثر در انتخاب رشته تحصيلي در 127 نفر (51%) علاقه شخصي، 19 نفر (6/7%) تمايل و اصرار خانواده، 92 نفر (9/36%) موقعيت اجتماعي رشته و در 11 نفر (4/4%) عوامل ديگر نقش داشتند. 169 نفر (9/67%) بعد از يك نوبت شركت در كنكور سراسري، 78 نفر (3/31%) بعد از 2 نوبت و 2 نفر (8/0%) بعد از بيش از 2 نوبت، وارد رشته موردنظر شده بودند.
100 نفر (9/79%) از رشته تحصيلي خود اظهار رضايت و 50 نفر (1/20%) اظهار نارضايتي كردند.
وضعيت مصرف سيگار، ترياك، الكل و حشيش در بين افراد مورد مطالعه آورده شده است.(جدول1)
از نظر نمرة كسب شده در GHQ ، از ميان 249 نفر، 159 نفر (9/63%) امتياز كمتر از نمره برش (نمرة23) را كسب نمودند و 90 نفر (1/36%) امتياز بزرگتر يا مساوي 23 كه به تفكيك رشته تحصيلي در جدول 2 آورده شده است. رابطه آماري معناداري بين متغيرهاي جنس، وضعيت تأهل، وضعيت رضايتمندي از رشته تحصيلي، عوامل مؤثر در انتخاب رشته تحصيلي با وضعيت سلامت روان افراد بدست نيامد (جدول 3).
ماده ترجيحي در هنگام مواجهه با استرسها، سيگار در 2 نفر (8/0%) الكل در 2 نفر (8/0%)، ترياك در صفر نفر (0%) حشيش در صفر نفر (0%) گزارش شد. در 245 نفر (4/98%) هيچ مادهاي ترجيح داده نشد.
رابط بين نمرة GHQ و مقياسهاي 5 گانه پرسشنامه مداراي (بلينگز و موس) آورده شده است(جدول5). از 5 مقياس مذكور، نمرات دو گروه تقسيم شده براساس نمره GHQ، در مقياسهاي بيان جسمي، مهار هيجاني و ارزيابي شناختي و توانايي حل مسأله از نظر آماري تفاوت معناداري داشتند.
«بحث»
از 249 شركتكننده در اين پژوهش، 90 نفر (1/36%)امتياز بالاتر يا مساوي نمرة برش (نمره 23) را در پرسشنامه GHQ كسب نمودند. اگرچه درصد دانشجويان مؤنثي كه نمرة بيشتر يا مساوي نمره برش را كسب كرده بودند بيش از دانشجويان مذكر بود، ولي اين اختلاف از نظر آماري معنادار نبود (05/0P>). رقم بدست آمده از مطالعه حاضر با رقم بدست آمده از مطالعه Guthrie و همكارانش كه در ميان دانشجويان سال يك پزشكي منچستر انگلستان به عمل آمده بسيار نزديك است (36%). وضعيت سلامت رواني دانشجويان در مناطق مختلف با استفاده از پرسشنامه سلامت عمومي GHQ در جدول5 آورده شده است. (8)
شايد بالاتر بودن ارقام بدست آمده در اكثر اين مطالعات نسبت به پژوهش حاضر بدين علت باشد كه همگي اين مطالعات در ميان دانشجويان پزشكي كه از پراسترسترين رشتههاي تحصيلي ميباشد انجام شده ولي جمعيت مورد مطالعه در پژوهش حاضر جمعيتي متشكل از دانشجويان رشتههاي مختلف تحصيلي علوم پزشكي بوده است و به علاوه همگي جديدالورود بودند و تحت شرايط استرسزاي تحصيل واقع نشده بودند.
عليرغم بالاتر بودن شيوع بسياري از اختلالات روانپزشكي شايع مثل اختلالات افسردگي و اضطراب و شبهجسمي در زنان (2) و تعدادي از مطالعات ديگر (8و6) تفاوت معنيداري بين دو جنس از لحاظ امتياز GHQ بدست نيامد.
در مطالعة مشابهي كه با استفاده از GHQ-28 در دانشگاه علوم پزشكي شهيدبهشتي و در ميان دانشجويان ورودي سال 1377 انجام شده درصد افراد با نمره GHQ بزرگتر يا مساوي نمره برش 4/30% بوده است(9) و در مطالعه مشابهي با استفاده از GHQ كه در مراكز خوابگاههاي دانشجويي دخترانه و پسرانه شهيد بهشتي انجام شده، رقم مزبور 38% بدون اختلاف معنادار بين دو جنس بدست آمده بود(10)
كه تشابه زيادي با نتايج پژوهش حاضر دارد ولي در مطالعه مشابه ديگري كه در ميان دانشجويان پزشكي دانشگاه علوم پزشكي بوشهر به عمل آمده(11) از لحاظ جنس تفاوت آماري معناداري وجود داشته (4/52% در جنس مؤنث و 1/32% در جنس مذكر)
در مطالعهاي كه در سطح جمعيت عمومي كشور در سال 78 انجام شده (16) درصد افراد با نمرة GHQ بالاتر يا مساوي نمرة برش 21% گزارش شد، كه كمتر از مطالعه حاضر است و همچنين تفاوت معناداري بين دو جنس ديده شد (9/14% در مذكر و 9/25% در مؤنث). بالاتر بودن رقم مزبور در پژوهش حاضر شايد به اين علت باشد كه مطالعه در جمعيت محدودي انجام شده كه همگي در سال اول رشته تحصيلي بودهاند و تحت يك شرايط خاص استرسزا و تغيير عمده در زندگي يعني ورود به دانشگاه قرار داشتهاند. و دليل ديگر شايد ناشي از تغيير شيوههاي محاسبه امتيازات GHQ بوده باشد كه در مطالعه كشوري از شيوه امتيازدهي سنتي (1-1-0-0) و در اين مطالعه از شيوة ليكرت ساده (3-2-1-0) استفاده شده است.