بخشی از پاورپوینت
--- پاورپوینت شامل تصاویر میباشد ----
اسلاید 1 :
قبل از جنبش روشنفکری، در طول دوران سیطره فلسفه و فیزیک ارسطوئی بر دانش بشری، فلسفه محوریت اصلی را در مباحث کیهانشناسی عهدهدار بود و علم و دین متناسب با نگرشهای فلسفی تفسیر میشدند.
حتی پس از آن هم کیهانشناسی همچون گذشته به تبعیت از طبقهبندی کریستین ولف که کانت نیز از وی پیروی نمود، در طبقهبندی علوم و در تمایز صریح با فیزیک در عداد الهیات و روانشناسی از بخشهای متافیزیک خاص به شمار آمد.
شروع کیهانشناسی نوین از مقالهای است که در سال ۱۹۱۷ توسط آلبرت اینشتین تحت عنوان «ملاحظات کیهان شناختی در نظریه نسبیت عمومی» انتشار یافت.
اسلاید 2 :
Peebles : این که عالم منبسط و سرد می شود، اساس نظریه ی مهبانگ است . شما توجه خواهید کرد که من هیچ چیزی راجع به یک انفجار نگفتم. نظریه ی مهبانگ شرح می دهد که چگونه جهان گسترش یافت، نه این که چگونه جهان آغاز شد.
شواهد محکمی وجود دارد که جرم زیادی از عالم هست که ما نمیبینیماش؛ که به آن اصطلاحاً «ماده تاریک» می گوییم. ساختار و ویژگی های ماده تاریک هنوز کاملا مشخص نیست، اما این طور تصور می شود که بخش اعظم ماده تاریک موجود در جهان، «غیر باریونی» باشد، که به معنا آن است که دارای هیچ اتمی نیست و به وسیله نیروی مغناطیسی به سمت مواد معمولی جذب نخواهد شد.
اسلاید 3 :
اسلاید 4 :
این که چگونه تصویر ما از عالم در کمتر از یک قرن تغییر کرد، بسیار جالب است.
وقتی اینشتاین در 1917 تئوری نسبیت عام اش را عرضه کرد، برپایه ی حس غالب و محکم عمومی که عالم ایستاست، حتی وقتی معادله هایش نشان داد که عالم باید منبسط شود، او قبول نکرد و با وارد کردن ثابت کیهان شناختی، ایستا بودن عالم را حفظ کرد.
اما در 1929 ادوین هابل رصدهایی روی کهکشان های دیگر انجام داد و نشان داد که عالم در حال انبساط است.
اسلاید 5 :
اسلاید 6 :
سوال اصلی اینجاست که آیا تصویری که کیهان شناسی علمی به ما می دهد، آغاز مطلق جهان را برای ما تصویر می کند، یا زمان خیلی نزدیک به مبدأ جهان را؟
توجه به این نکته ضروری است که قوانین اولیه ی طبیعت که توسط اینشتاین در نسبیت عام بیان شده است، وقتی به آغاز جهان نزدیک می شویم دیگر کارگر نیست.
ما با سوال مهمی مواجه هستیم : آیا علم می تواند راهی پیدا کند برای صحبت راجع به آغاز مطلق جهان یا این خارج از حوزه ی علم است؟
اسلاید 7 :
اسلاید 8 :
در 1983 James Hartle و Stephen Hawking گفتند تمایز معمول بین آینده و گذشته، در لحظات آغازین جهان وجود ندارد. همان طور که فضا، لبه ندارد، زمان هم آغاز قابل شناسایی ای ندارد.
هاوکینگ جای دیگر نوشت : نقطه ی تکینگی ای که قبل از آن قوانین طبیعی کار نکند، وجود ندارد. فضا-زمان لبه ای ندارد که برای تبیین آن، متوسل به خداوند یا قوانین جدید شویم.
هاوکینگ : اگر جهان آغازی داشته باشد، باید خالقی داشته باشد، اما اگر جهان، کاملاً بی نیاز از بیرون باشد، و بدون حد، دیگر نه آغازی خواهد داشت و نه پایانی، و دیگر چه جایی می ماند برای یک خالق؟