بخشی از مقاله
آسيب شناسي روابط دختر و پسر
تعريف رابطه دختر و پسر
1. مراد از روابط دختر و پسر، رابطهاي است كه خود رابطه، هدف است و مقدمه چيز ديگري نيست. رابطهاي كه خود رابطه هدف نيست، همانند رابطه و معاشرت دختر و پسري كه نسبت خويشاوندي دارند و يا رابطه علمي، شغلي و اقتصادي بين دختر
و پسر، اشكالي ندارد.
2. در اين رابطه، جنسيت طرفين، موضوعيت دارد؛ يعني نگاه آن دو به هم، جنسيتي است.
3. دراين رابطه، احساسات و عواطف طرفين، حرف اصلي را ميزند.
4. در اين رابطه، يك در هم تنيدگي بين غريزه جنسي و قواي عاطفي طرفين وجود دارد و تفكيك آن دو در بسياري از مواقع، امكانپذير نيست.
پس منظور ما از رابطه و دوستي دختر و پسر، «رابطهاي است صميمانه و گرم و اغلب پنهاني كه احساسات و عواطف طرفين در اين ارتباط، دخالت جدي دارد و نگاه آن دو به هم، نگاه جنسيتي باشد؛ نه نگاه پاك انساني و اغلب از طريق ديدارهاي مخفيانه، رد و بدل كردن نامه، تلفن و ... ايجاد ميگردد».
سه ديدگاه در باره رابطه دختر و پسر وجود دارد:
1. ديدگاه افراطي؛ در اين نگرش، هر گونه ارتباطي با جنس مخالف، آزاد و بدون مانع است(رويكرد ليبراليستي).
فرويد و پيروان وي مدعي هستند كه اخلاق جنسي کهن، بر اساس محدوديت و ممنوعيت است و تمام مشكلات بشر به دليل ممنوعيتها، محروميتها، ترسها و وحشتهاي ناشي از اين ممنوعيتهاست که در ضمير باطن بشر جايگزين شده است.
برتراند راسل نيز همين مطلب را اساس قرار ميدهد و در کتاب «جهاني که من ميشناسم»، ميگويد: «اگر از انجام عملي [رفتار جنسي] زياني متوجه ديگران نشود، دليلي نداريم که ارتکاب آن را محکوم کنيم».1
2. ديدگاه تفريطي؛ بر پايه اين رويكرد، هر گونه ارتباط و پيوند با جنس مخالف، مردود و مورد نكوهش ميباشد. اين ديدگاه، نقطه مقابل ديدگاه افراطي است.
راسل در جاي ديگر ميگويد: «پدران کليسا از از
دواج به زشتترين صورت ياد کردهاند. هدف رياضت اين بوده که مردان را متقي سازد. بنابراين، ميگفتند: ازدواج که عمل پستي شمرده ميشد، بايستي منعدم شود».2
3. ديدگاه اعتدالي؛ بر اساس اين ديدگاه، نه آزادي مطلق و رها پذيرفته شده است و نه محدوديت و منع هر گونه رابطه؛ بلكه ارتباط بين دو جنس مخالف، در يك چهارچوب [Context] مشخص، تعريف شده است.
ارتباط مجاز، ارتباطي است حداقلي و به دور از هر گونه انگيزه شهوي و عاطفي و رابطهاي است كه در آن، نفس رابطه مقصود نباشد و نگاه دو
جنس به هم، نگاه انساني باشد و نه جنسيت
ي. ديدگاه اسلام، ناظر به نگرش سوم، يعني ديدگاه اعتدالي است.
روابط دختر و پسر از نگاه قرآن كريم
قبل از بحث «آسيب شناسي روابط دختر و پسر»، اشارهاي گذرا به ديدگاه قرآن كريم در مورد اين بحث خواهيم داشت.
داستان موسي عليه السلام و دختران حضرت شعيب عليه السلام3
اين داستان، مربوط به زماني است که حضرت موسي عليه السلام با نگراني و ترس از دشمن از مصر به جانب مدين بيرون رفت و چون به سر چاه آبي در حوالي شهر مدين رسيد، آن جا جماعتي را ديد که گوسفندانشان را سيراب ميکردند و دو زن را يافت که دور از مردان، در کناري به جمعآوري گوسفندانشان مشغول بودند. موسي عليه السلام به جانب آن دو رفت و گفت شما اين جا چه کار ميکنيد؟ گفتند: ما منتظريم تا مردان، گوسفندانشان را سيراب كنند و باز گردند؛ آن گاه ما گوسفندانمان را سيراب کنيم و پدر ما هم، مردي سالخورده است.
موسي گوسفندان آنان را سيراب کرد و سپس رو به سايه آورد و دست به دعا برداشت. حضرت موسي عليه السلام هنوز از دعا لب فرو نبسته بود كه ديد يکي از آن دو دختر با کمال وقار و حيا باز آمده و گفت: پدرم از تو دعوت كرده كه به منزل ما بيايي تا در برابر كمك تو به ما، به تو پاداش دهد. وقتي موسي عليه السلام نزد پدر دختران (شعيب) رسيد و سرگذشت خود را با بيان کرد، شعيب گفت: اينک ترسي به خود راه نده که از شر قوم ستمکار، نجات يافتي. در اين هنگام، يکي از آن دو دختر (صفورا) گفت: اي پدر! اين مرد را براي كار خود اجير کن که وي بهترين کسي است که ميتوان براي انجام كار برگزيد؛ زيرا او هم امين است و هم توانا. شعيب خطاب به حضرت موسي عليه السلام گفت: من اراده كردهام که يکي از دو دخترم را به نکاح تو در آورم.
پيامها
1. در يك رابطه ضروري و حداقلي ميان دختر و پسر، بايستي رفتار، نگاه، پوشش و گفتار آن دو، بر اساس اصل «حيا» باشد.
خداوند در توصيف راه رفتن دختر شعيب در آيه 26 سوره قصص، ميفرمايد: «تمشي علي استحياء»؛ زيرا شيوه حرکت، سبک سخن گفتن و نحوه لباس پوشيدن، حامل پيام است و در هر فرهنگي، با مخاطبش سخن ميگويد.
فرق حيا و شرم اين است كه حيا، «کنترل ارادي رفتار، به منظور حفظ حريم بين خود و ديگران است و شرم، يک نوع ناتواني در اظهار وجود و ابراز خود است.
2. پدران و مادران، بايد بر رفتار فرزندان خودشان با مهرباني و احترام به شخصيت آنان و به دور از هر گونه توهين، نظارت كنند و در مقابل، نوجوانان و جوانان هم بايد براي كسب آگاهي بيشتر و استفاده از تجربه پدر و مادر، با آنان مشورت ك
نند.
وقتي كه بر خلاف عادت هر روزه، آن دو دختر، زودتر به خانه برگشتند، پدر با تعجب پرسيد: چه شد که امروز زود بازگشتيد؟ دختران گفتند: مرد صالحي بر سر چاه بود که با مشاهده وضع ما، بر ما ترحم کرد و گوسفندان ما را آب داد و ما زودتر به خانه آمديم.
3. بايد از نگاه ناروا و «چشم چراني»، خودداري ورزيد که از آن به «غض بصر»5 تعبير شده است. فرمان قرآن اين است كه بايد از نگاه خيره، هوسآلود و کنترل نشده، پرهيز كرد.
چه بايد كرد؟
1. بايستي ميان والدين و فرزندان، روابط صميمي حاكم باشد؛ تا فرزندان بتوانند در يك محيط سالم و قابل اعتماد، به راحتي مشكلات خود را با والدين در ميان بگذارند.
2. والدين بايد شرايط نسل جديد و واقعيتها را درك كنند و سعه صدر داشته باشند؛ تا با هوشياري و گفتوگوي منطقي با آنان، براي حل مشكل آنان اقدام كنند.
دختران و پسران مسلمان و پاك، بايد بياموزند كه در اولين برخورد تأثيرگذار با جنس مخالف، آن را با پدر و يا مادر و يا با يك مشاور آگاه و مسلمان، مطرح كنند؛ تا بتوانند از تجربههاي علمي و عملي آنان بهره برده، قبل از اين كه دچار
آسيبهاي جدي شوند، تصميم عاقلانهاي بگيرند. اگر دختر و پسر، مسائل و معاشرتهاي مهم روزانه خود را با افراد مجرب مطرح كنند و والدين و مشاوران نيز بتوانند در حل مسائل آنها نقش مفيد و سازندهاي را ايفا كنند، ميتوان اميدوار بود كه جلوي بسياري از روابط پنهاني و ناسالمي كه احتمال دارد بعد از برخورد نخستين شكل بگيرد، گرفته شود.
داستان حضرت يوسف عليه السلام و زليخا6
در آيه 23 و 24 سوره يوسف چنين آمده است: «وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَن نَّفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ: مَعَاذَ اللّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ؛ و زني كه يوسف در خانه او بود، از يوسف از طريق مراوده و ملايمت
، تقاضاي كامگيري كرد و درها را [براي انجام مقصودش] محكم بست و گفت: براي تو آمادهام. يوسف گفت: پناه به خدا كه او پروردگار من است و مقام مرا گرامي داشته است. قطعاً ستمگران رستگار نميشوند».
«وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَي بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاء إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ؛ و همانا (همسر عزيز مصر) قصد او (يوسف) را كرد و او نيز اگر برهان پروردگارش را نميديد، [بر اساس غريزه] قصد او را ميكرد. اين گونه [ما او را با برهان كمك كرديم] تا بدي و فحشا را از او دور كنيم، زيرا او از بندگان برگزيده م
است».
پيامها7
1. معمولاً عشق بر اثر مراوده و به تدريج، پيدا ميشود. وجود دائمي يوسف در خانه زليخا كم كم سبب عشق مادي شد.
2. حضور مرد و زن نامحرم در يك محيط بسته، زمينه را براي گناه فراهم ميكند.
3. تقوا و ارده انسان، ميتواند بر زمينههاي انحراف و خطا غالب شود.
4. خطر غريزه جنسي به قدري است كه براي نجات از آن، بايد به خداي رحمان پناه برد.
5. تلقين ياد خدا به نفس خود، نقش مهمي در ترك گناه دارد.
6. ياد كردن الطاف الهي و عاقبت گناه، مانع از ارتكاب آن است؛ « مَعَاذَ اللّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ».
7. يك لحظه گناه ميتواند انسان را از رستگاري ابدي دور كند؛ «إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ».
8. انساني كه مقام و منزلت خود را ميداند خود را به بهاي كم و اندك نميفروشد.
9. انبيا نيز در غرايز، مانند ساير انسانها هستند؛ ولي به دليل ايمان به حضور خداوند، گناه نميكنند؛ «وهم بها لولا ان رآي برهان ربّه».
10. بهانه بسته بودن درها كافي نيست؛ بايد به سوي درهاي بسته حركت كرد؛ شايد باز شوند.
11. امام صادق عليه السلام فرمود: برهان رب، همان نور علم و يقين و حكمت بود كه خدا در آيات قبل فرمود؛ «و اتيناه علما و حكما».
آسيب شناسي روابط دختر و پسر
روابط دختر و پسر، داراي آفتها و آسيبهاي رواني و اجتماعي جبرانناپذيري است كه چند نمونه آن به شرح زير است:
1. سركوب شدن استعدادها
يكي از مهمترين عواملي كه با وجود رشد نيروهاي جسمي، فكري و روحي نوجوان، مانع از به جريان افتادن صحيح و اصولي آنها و تأمين سعادت آينده او ميشود، تسلّط ميل جنسي بر وجودش ميباشد. عدم كنترل اين ميل، سبب ميشود كه تمام حواسّ و توجّهات انسان و تمام قواي جسمي و مغزي او معطوف هوسبازيها شود و اگر عملاً هم موفق به هوسبازي نگردد، تمام فكر و ذهن او به وسيله اين خيالات و افكار، اشغال شده و او مجالي براي انجام كار ديگري و شكوفايي انديشه و استعدادش پيدا نميكند. اين شعلهاي كه
در سراسر وجودش زبانه ميكشد، تمام تر و خشك را با هم ميسوزاند و شكوفههاي تازه دميده در گلزار شخصيت معنوياش را طعمه آتش سوزان ميكند.8
آيه الله سبحاني ميگويد: روزي در محضر حضرت آيه الله العظمي بروجردي (ره) نشسته بوديم كه يكي از پزشكان تركيه، به ديدار آيه الله بروجردي آمد و سؤال كرد كه چرا اسلام نوشيدن شراب را حرام كرده است؟ آن مرجع بزرگ فرمود: حقيقت انسان را عقل، قدرت انديشه و تفكر تشكيل ميدهد و اگر عقل انسان نبود، وي با ديگر موجودات زنده تفاوتي نداشت و يكي از اموري كه در تضاد شديد با قوه عقل انسان است، نوشيدن شراب است؛ همان طور كه پزشكان نيز اين مطلب را تأييد كردهاند. بنابراين، چون شراب عقل را از بين ميبرد و حقيقت انسان به عقل اوست، اسلام آن را ممنوع كرده است.
آن پزشك به دنبال اين پاسخ، گفت: درست است كه نوشيدن زياد شراب، باعث از بين رفتن قوه تعقل انسان ميشود و حقيقت انسان زير سؤال ميرود، ولي اگر كسي به مقدار كمي از اين نوع مايعات بنوشد، نميتوان گفت چنين تأثيري دارد؛ پس چرا اسلام آن مقدار اندك را نيز ممنوع كرده و نوشيدن آن را غيرمجاز ميداند. آيه الله بروجردي فرمود: چون انسان، كمالطلب است و هرگز به مقدار كم قناعت نميكند و اگر مجاز شمرده شود، بر اساس كمالخواهياش، به تدريج بر خواسته خود ميافزايد. به همين جهت است كه اسلام از همان ابتدا، حتي مقدار اندك آن را ممنوع كرده است و به عنوان يك قانون قطعي و دقيق، آن را براي تمام افراد چه با اراده و چه كم اراده، به اجرا گذاشته است و چون اين ويژگي يعني كمالطلبي، در ديگر ابعاد و زمينهها جاري است، ديگر قوانين و مقررات و دستورالعملهاي صادره از طرف قانونگذار هستي، بر اساس همين نكته شكل گرفته و آن جا كه ممكن است زيادهطلبي باعث حريمشكني شود و به تدريج انسان در وادي هولناك و در معرض خطرات جاني و روحي قرار گيرد، اسلام با جديت و قاطعيت آن را نهي ميكند.
اظهار محبت به جنس مخالف از جمله همين موارد است كه با يك سلام و احوالپرسي ساده آغاز ميشود و يا به انگيزه اهداف آموزشي و غيره شروع ميشود؛ ولي به تدريج، نوع رابطه و گفتوگو تغيير پيدا كرده، بر ميزان و كميت آن نيز افزوده ميشود و تا آن جا پيش ميرود كه انسان تمام انرژي عاطفي خود را ميخواهد در همين گفتوگوها و ارتباطها هزينه كند و هرگز به همان حداقلي كه در روزهاي اول داشته، اكتفا نميكند و بر همين اساس است كه از همان آغاز، بايد از ايجاد ارتباط عاطفي و مبتني بر احساسات، اجتناب كرد.
بنابراين، ما براي اظهار محبت به جنس مخالف (چه منشأ سوء تفاهم بشود و چه سوء تفاهمي را به دنبال نداشته باشد)، دليل موجه و قابل قبولي را نميشناسيم و در واقع، اگر هم باعث سوء تفاهم نشود، باعث سوء رفتار ميشود و به تدريج، دو طرف در گردونهاي وارد ميشوند كه چه بسا هيچ كدام خواستار آن نبودند؛ گردونهاي كه گاهي رها
يي از آن، مستلزم هزينه كردن تمام انرژي رواني و جسماني فرد و قرار گرفتن در بنبست شديد است. لازم به ذكر است كه اين سخن، يك ادعاي صرف و بدون پشتوانه و دليل نيست؛ بلكه مركز مشاوره ما كه در سطح دانشگاهها فعاليت ميكند، روزي نيست كه نامهاي از جواني كه در چنين دامي قرار گرفته دريافت نكند.
جالب اين است که تقاضاي كمك و فريادرسي از افرادي است كه معمولاً در ابتداي كار، به خود مطمئن بودهاند و تصميم جديشان آن بوده كه وارد ا
رتباط احساسي و غيرمعقول و از نظر اخلاقي غيرصحيح، نشوند و تنها ميخواستند در حد ارتباط عادي و يا به قول شما يك سلام و احوالپرسي و يا اظهار محبت باطني با طرف مقابل داشته باشند. اكنون نمونهايي از اين روابط را از زبان اين افراد ميشنويم:
1. «دختري 19 سالهام... تا قبل از ورود به دانشگاه، با هيچ پسري ارتباط نداشتهام... خودم در اقوام و فاميل از ماجراهاي دوستهاي خياباني كاملا خبر داشتم و ه
ميشه مواظب بودم... كم كم با بچهها خو گرفتم و سلام و احوالپرسي با آنها برايم عادي شد. آنها هم به ما سلام ميكردند... مدتي بعد، سلام كردن به پسرها هم شروع شد... تا اين كه روزي يكي از آنها گفت: ببخشيد مدتي است شما را زير نظر دارم و از اخلاق شما خيلي خوشم آمده، اگر لطف كنيد مدتي با هم دوست باشيم... حالم خيلي خراب شد... حدود 3 ساعت فقط گريه ميكردم و افسوس ميخورم كه...».
2. «يك روز كه براي درس خواندن به پارك رفته بودم، قدمزدنهاي دختر و پسرهاي جوان، دو به دو با هم، توجهام را جلب كرد و حواسم حسابي پرت شد. ناگهان تصميم گ
رفتم... تصميم تازهاي گرفته بودم؛ تصميمي كه از آن هراس داشتم و بيشتر از همه ميترسيدم كه به خطا و گناه افتاده باشم... چند هفتهاي بود كه حتي يك كلمه هم درس نخوانده بودم؛ بيانگيزه و بيحوصله شده بودم ... تا اين كه تصميم خود را عملي كردم و اكنون چند ماهي است كه با دختري رابطه تلفني دارم... شرايط بد گذشتهام جاي خود را به شرايط بدتر امروز داده، زندگيام آرامش قبلي را ندارد و نميدانم اين وضع تا كجا ميخواهد ادامه يابد... اين دختر، اكنون ظاهراً جاي خالي همه چيز و همه كس را برايم پر كرده، اما چه فايده كه در زندگي بيرون و واقعي من، هيچ جايي براي او نيست. ميترسم كه به آلودگي و ناپاكي بيشتر كشيده شوم و كم كم به سوي لجنزار گناه كشيده و در آن غرق شوم».9
2. افت تحصيلي يا ركود علمي
اين گونه روابط، باعث ميشوند كه دو طرف تمام فكر و توجه و تمركز خود را صرف ديدارها و ملاقاتهاي حضوري و تلفني خود كنند و اين بزرگترين مانع براي رشد و ترقي علمي است؛ زيرا تحصيل دانش، نيازمند تمركز نيروهاي فكري و روحي است.
دلمشغولي و اضطرابي كه بر اثر اين گونه پيوندها پديد ميآيد، بزرگترين سد راه تعالي علمي و تحصيلي است؛ از اين رو، مشاوران مدارس و دانشگاهها توصيه ميكنند كه هنگام تحصيل و امتحانات، مراسم خواستگاري و عقد را به تأخير اندازند؛ تا افراد بتوانند با تمركز و آسودگي خيال، در انجام تكاليف درسي و امتحانات موفق شوند؛ چه رسد به روابط فرصتسوز مستمري كه بسيار انرژيسوز است.
مطالعه و درس، در زندگي هر انساني، به ويژه در دوران دانش آموزي، از مهمترين عوامل سازنده شخصيت وي ميباشد كه فدا كردن آن به خاطر تن دادن به دوستيه
اي احساسي و غيرآگاهانه و پاسخگويي به خواستهاي تمام نشدني هوس و ميدان دادن به ميل جنسي، خطايي نابخشودني و شكستي بزرگ و رسوا كننده است. تجربه نشان داده كه اين نوجوانان و جوانان، به علت پريشاني افكار و حواسپرتي، ذوق درس خ
واندن و اشتياق هر گونه مطالعهاي را - اعم از كتابهاي درسي و غير درسي - به كلي از دست ميدهند.
اگر زندگي بزرگان، شخصيتهاي علمي، محققين، نوابغ و دانشمندان و متفكرين را مورد مطالعه قرار دهيم، متوجه خواهيم شد كه همه آنان افرادي بودهاند كه از خوشگذرانيها و هوسبازي خود را كنار كشيدهاند و احتياجات جسمي و غريزي خود را از طريق مشروع و معقول و در حد اعتدال، برآوردهاند.10
دروغ بزرگي است اگر كسي بگويد: ميل جنسي، سراسر وجودش را گرفته و ذهن و زبان او را دوستيهاي نامطلوب با جنس مخالف پر ساخته، اما از نظر درس، مطالعه و تحقيقات علمي، لطمه اساسي بر او وارد نشده است و به ويژه در دوران نوجواني و جواني، تحقق چنين امري، از محالات است.
«با شكلگيري روابط عاطفي بين دختر و پسر و افزايش تدريجي آن، زمينه وابستگي آنها به يكديگر و تشديد آن فراهم ميشود و از آن جا كه نياز به محبت ورزيدن و مورد محبت واقع شدن، در دوران جواني، به اوج خود ميرسد و فضاي نسبتا مناسبي براي ارضاي اين نياز (هر چند به طور غيرصحيح آن) در محيط آموزشي و دانشگاهي وجود دارد، به شكل خودكار، دختر و پسر در اين كانال قرار ميگيرند، در اكثر موارد، به طور ناگهاني و بدون توجه به نتيجه كار، گرفتار چنين گردابي ميشوند و آن را با عنوانهاي عرف پسند و موجه، پوشش ميدهند و باطن غيرموجه آن را با ظاهري نيكو و پسنديده، جلوهگر مينمايند.
به اين ترتيب، علاقه ابتدايي شدت يافته، با وجود تصميم اوليه دو طرف يا يكي از آنها، كم كم به وابستگي به يكديگر تبديل ميشود. اين وابستگي، در بسياري موارد – شايد در تمام موارد - آفت بزرگي براي تمركز حواس، تحصيل و تفكر عميق در امور درسي آنها ميشود؛ به گونهاي كه گاهي مطالعه و حضور در كلاس درس را غيرممكن ميسازد و هر كدام از آنها د
ر تمام اوقات شبانهروز و حتي در كلاس درس، در فكر طرف مقابل است. اين سخن، ادعاي بدون پشتوانهاي نيست و اگر به نوشتههاي چنين افرادي مراجعه كنيم، مثنوي هفتاد من كاغذ ميشود.11
3. ايجاد جو بدبيني
اغلب اين گونه دوستيها و روابط، به ازدواج منتهي نميشود و اگر هم به
ازدواج بينجامد، پس از مدتي، جو بدبيني و سوء ظن آن دو نسبت به هم، فضاي زندگيشان را، جهنمي خواهد ساخت و هر دو در آن خواهند سوخت.
پسر با خود ميگويد: دختري كه به راحتي با من رابطه نامطلوب و نامشروع برقرار كرد، از اعتقاد و ايمان قوي برخوردار نيست. بنابراين از كجا معلوم كه پيش از ارتباط با من، با فرد ديگري هم طرح دوستي نريخته باشد و از كجا كه در آينده و پس از ازدواج با من، با ديگري
ارتباط برقرار نكند؟ دختر نيز همين تصور را نسبت به پسر خواهد داشت. بنابراين، اين گونه ازدواجها، پايدار نخواهد بود و تجربه نشان داده كه منجر به طلاق و جدايي ميگردند.
«بر اساس يك يافته پژوهشي در آمريكا، زوجهايي كه پيش از ازدواج با يكديگر زندگي ميكنند، زندگي زناشويي آنها با مشكلات فراواني رو به رو است و منجر به طلاق ميشود. به گزارش ايسنا، دكتر «كاترين كوهان»، استاد دانشگاه ايالت پنسيلوانيا گفت: طبق آخرين تحقيقات، افرادي كه پيش از ازدواج با يكديگر رابطه داشتهاند، بعد از ازدواج، در حلّ مشكلات خود عاجزند؛ زيرا كه نسبت به يكديگر بسيار بدبين هستند. كوهان گفت: طبيعت ارتباطات آزاد، اين است كه زوجين چندان انگيزهاي براي حل درگيريها و حمايت از مهارتهاي خود ندارند. وي افزود: به نظر ميرسد ارتباطات اين افراد، زودتر از افرادي كه با يكديگر دوست نبودهاند، سرد و منجرّ به طلاق ميشود. وي در پايان گفت: ميتوانم بگويم رابطه قبل از ازدواج، به هيچ وجه، سبب دوام زندگي زناشويي نميشود».12
عشق الهي، رامكننده است و عشق مجازي و شهوي، انسان را وحشي ميكند.
عشق الهي، صبرآور است و عشق مجازي، صبرشكن است.
عشق الهي، نيروزاست و عشق مجازي، نيروبَر است.
عشق الهي، خودخواهيبر است و عشق مجازي، خودخواهيزاست.
عشق الهي، شاديآور است و عشق مجازي، غمافزاست.
عشق الهي، سريان دارد و عاشق الهي، همه پديدههاي عالم را جلوه خدا ميداند و به همه عشق ميورزد. عشق مجازي، عشق به خواستههاي نفساني خود است.
عاشق خدا، از فراق و ياد او، لذت ميبرد. عاشق غير خدا، فقط با وصال دلخوش است و فراق، برايش رنجآور است.
4. اضطراب، تشويش و احساس نگراني
در دوستيهاي موجود بين دختران و پسران، از آن جا که مقاومتي بسي
ار قوي از طرف پدر و مادر يا جامعه براي ممانعت از برقراري اين دوستيها وجود دارد، اين گونه دوستيها، با مخاطرات رواني گوناگوني، مانند اضطراب و تشويش همراه است.
وجود افکار ديگري چون احساس گناه، نگراني از تهديداتي که توسط پسر، براي فاش کردن روابطش با دختر صورت ميگيرد، يک تعارض دروني و اضطراب مستمر را به دنبال دارد.
بنابراين، وجود چنين دلهرهها و اضطرابهايي که گاهي لطمههاي جبرانناپذيري بر جسم و روان انسان وارد ميكند، از آسيبهاي جدي اين گونه روابط است.
همچنين هيجانات كاذب، مثل خيال ازدواج، خوشبختي و در نتيجه، شكست روحي، قرباني شدن دختران به خاطر از بين رفتن آبروي آنها و خانوادهشان و حتي اقدام به خودكشي از ديگر آسيبهاي اين نوع ارتباط است.
5 . فقدان شناخت درست و واقعبينانه
كساني كه مدعياند كه اين گونه روابط و دوستيها با انگيزه ازدواج شكل ميگيرد، با كمي دقّت، در خواهند يافت كه روح حاكم بر اين گونه دوستيها، عاقلانه و از سر انديشه نيست؛ بلكه در آغاز و يا پس از مدتي، تنها عامل ادامه روابط، ميل و كشش جنسي خواهد بود.
امام علي عليه السلام ميفرمايد: «حُبُّ الشّيءِ يُعْمي وَ يُصِمُّ؛ دوست داشتن چيزي [آن هم ناآگاهانه و از سر هيجان و احساسات]، انسان را كور و كر ميكند».
«وابستگيهايي كه بين دختر و پسر ايجاد ميشود، مانع گزينش صحيح و دقيق براي شريك آينده زندگي ميشود و از آن جا كه دختر يا پسر به فردي خاص وابسته شده، تمام نيكيها، خوبيها، زيباييها را در فرد مورد علاقه خود ميبيند و ديگر توان مشاهده عيوب احتمالي طرف مقابل را ندارد؛ زيرا از روي علاقه و از پشت عينك وابستگي، به طرف مقابل نگاه ميكند؛ نه با نگاه خريدار و نه با نگاه نقادانه و بررسي كنندهاي كه تمام نقاط ضعف و قوت او را در ترازوي حقيقت بين، مورد دقت و مشاهده قرار دهد»13.
دوستي و ارتباط احساسي و غيرعاقلانه قبل از ازدواج، راه عقل را مسدود و چشم واقعبين انسان را كور ميسازد و اجازه نميدهد تا يك تصميم صحيح و پيراسته از اشتباه گرفته شود. اين نوع انتخابها كه در فضايي آكنده از احساسات و عواطف انجام ميگيرد، به دليل نبود شناخت عميق و واقعبينانه، اگر هم به ازدواج منتهي گردد، زندگي مشترك را تلخ و آينده را تيره و تار ميسازد.
6 . محروميت از ازدواج پاك
هر انساني در سرشت و نهاد خويش، به دنبال پاكي و نجابت است
. دختراني كه در پي روابط آلوده هستند، در حقيقت، پشت پا به سرنوشت خود زدهاند و اين امر، باعث ميشود كه آنان به جرم آلودگي به اين روابط، شرايط ازدواج پاك را از دست بدهند و اگر به وسيله اين گونه روابط ناسالم، در ازدواج پسران نيز تأخير ايجاد شود دختران بيش از پسران، در معرض اين آسيب قرار ميگيرند.
«روابط دختر و پسر، بيش از آن كه مفيد باشد، تهديد كننده نهاد خانواده در جامعه به شمار ميآيد. با نگاهي به آمار ميتوان ديد كه آمار طلاق در بين كساني ك
ه قبل از ازدواج، ارتباطهاي دوستانه داشتهاند، بالاتر است. از طرفي آشنايي و ارتباط دختر و پسر در محيط اجتماع، بيشتر از آن كه معرفتساز باشد، فروزنده هوسها و معرفتسوز است. عمدتاً ديده ميشود فرد آن گونه كه هست، خود را نشان نميدهد يا به سبب محبت و عشقي كه ايجاد شده، نميتواند عيوب طرف مقابل و جوانب مختلف قضيه را بسنجد. بيشتر رفتارها در آشناييهاي خياباني به شكلهاي تصنّعي ابراز ميشود».
در پايان به چند پرسش اساسي زير اشاره ميشود:
1. به نظر شما يك رابطه و پيوند مطلوب، چه ويژگيهايي دارد؟
2. آيا روابطي كه بر پايه هوسرانيها و سرگرميهاي زودگذر است، ميتواند روابطي پايا و پويا باشد؟
3. آيا هر انساني با هر صفت و ويژگي، شايسته ارتباط و دوستي است؟
4. آيا پسنديده نيست كه انسان، سرمايه عشق و محبت خود را براي زندگي آينده خويش پسانداز کند.
7. عدم اسقبال از تشكيل كانون خانواده
اين گونه روابط و دوستيها، معمولا به انگيزه تفنّن و سرگرمي شكل ميگيرد و در خلال آن از خودباوري و زودباوري دختران، سوء استفاده ميشود. متأسفانه در بسياري از موارد، تفاوت عشق و هوس، ديده نميشود. عشق حقيقي و پاك، با هوسهاي آلوده و زودگذر، تفاوت جوهري دارد. برخي از اين روابط كه مبتني بر هوسراني و سرگرمي است، پس
از مدتي، رو به سردي و افول مينهد. جاذبه و دلرباييها، مربوط به روزها و ماههاي اول دوستي است؛ ولي ديري نميپايد كه اين روابط، عادي شده، به جدايي ميكشد. حس تنوعطلبي انسان از يك طرف و فقدان عامل بازدارنده از طرف ديگر، باعث ميشود كه برخي سراغ ازدواج و تشكيل خانواده نروند. جامعهاي كه از تشكيل كانون خانواده استقبال نكند، هيچگونه ضمانتي براي رشد و شكوفايي فضايل انساني در آن وجود ندارد. اغلب خوبيها و كمالات والاي انساني، در پرتو تشكيل خانوادهاي سالم، به فعليت ميرسد.
8 . كمرنگ شدن ارزشهاي مكتبي و فرهنگ اصيل ايراني
غرق شدن جوانان در عشقهاي آن چناني و دوستيهاي ناباب، نتيج
هاش دوري از معنويات و از دست رفتن ارزشهاي انساني و الهي است كه، نتيجهاش نابودي سر
مايههاي انساني و بهترين فرصت براي رواج فرهنگ بيخدايي و ابتذال غرب و تسلط دشمنان ديرين اسلام و قرآن در كشور است. آيا تجربه كشور اندلس اسلامي كه جوانان را از راه فساد و فحشا، از ارزشهاي الهي و انساني تهي كردند و توانستند شكست را برآنان تحميل كنند، براي ما كافي نيست؟ آيا ميدانيم كه چرا دنياي بيخداي غرب و آمريكا، براي رواج ابتذال و تهيسازي جوانان از ارزشهاي ديني هزينههاي نجومي ميكند؟
9 . انحطاط اخلاقي
شكلگيري شخصيت انسان، تابع نوع رفتار كساني است كه با آنها رفت و آمد دارد. بنابراين، نوع دوست در تعيين سرنوشت و ساختن حقيقت انسان، بسيار مهم است.
ريشه بسياري از مفاسد اخلاقي از همين دوستيها و روابط، ناشي ميشود كه سبب سقوط انسان در گناه و معصيت ميگردد. ما نمونه بارز آن را در جوامع غربي شاهديم. طبق آمار، در دهه 1990، از هر سه كودك آمريكايي، يكي نامشروع بوده است و از همين روست كه انحطاط اخلاقي در غرب، باعث نگراني شده است.
دوستيها و روابط نامطلوب دختران و پسران، بزرگترين مانع رشد و كمال انساني است. دوستيهاي غير صحيح، باعث ميگردد كه دختران و پسران به صورت ابزاري درآيند كه هر روز، تغييراتي در آرايش، پوشش، حركات و... داشته باشند و اين، چيزي جز مشغول شدن به كارهاي بيارزش و دور شدن از هدف اصلي و شناخت خود و شكوفايي خلاقيتها و عقب ماندن از قله كمال نيست. در اين صورت، انسان به دنبال خواستههاي ديگران است و خودش را فراموش ميكند.
در آستانه بلوغ، شرم و حيا در هر نوجوان عفيفي، مانع از اين است كه او به طرف مسائل غريزي تنزل كند و با وجود اين كه در اين دوران، هورمونهاي جنسي شخص را تحريك ميكنند و به جنس مخالف متمايل ميكنند، امّا به جهت همان حجب و حياي فطري، فرد به نوعي احساس حقارت ميكند. شخصيتهاي بزرگ و چهرههاي ماندگار، كساني بودهاند كه با پاكي و تقوا زيستهاند و هرگز عظمت روحي و شخصيت معنوي خود را در قربانگاه نفس و شهوات، ذبح نكردهاند؛ اما افسوس كه برخي از نوجوانان و جوانان، به جهت ضعف اراده و فق
دان تجربه و اطلاعات لازم و يا انحطاط و آلودگي محيط زندگي خود و اطرافيان، با تسليم شدن در برابر طوفان غرايز و شهوات، آن پاكي و معصوميت فطري و ذاتي خويش را از دست ميدهند و راه تكامل و سعادت ابدي را به روي خود ميبندند.14
اگر از ديدگاه قرآن كريم، انسان را تعريف كنيم، درخواهيم يافت كه روابط دختر و پسر، با عظمت و بزرگي انسان، سازگار نيست.
امام علي عليه السلام به فرزندش امام مجتبي عليه السلام فرمود: «نفس خويش را عزيز بشمار و به هيچ پستي و دنائتي، تن مده؛ گرچه عمل پست، تو را به لذت برساند؛ زيرا هيچ چيز با شرافت نفس، برابري نميكند و [به جاي عزت از دست داده] عوضي همانند آن نصيبت نخواهد شد و بنده ديگران نباش كه خداوند، تو را آزاد آفريده است».15
همچنين فرمود: «كسي كه نفس شرافتمند و باعزتي دارد، هرگز آنرا با پليدي گناه، خوار و پست نخواهد كرد».16
شيخ رجبعلي خياط ميگويد: «اگر تو براي خدا قيام کني، تمام عوالم خلقت، دليل راه تو هستند؛ چون کمال آنها، در فناي در تو ميباشد. آنها ميخواهند آن چه را در فطرت دارند، تحويل دهند؛ تا به کمال واقعي برسند و اگر انسان براي خدا قيام کند، همه عوالم وجود سر راه او صف ميکشند؛ تا آن چه در خود دارند، به او عرضه کنند و راهنماي او باشند».
امام علي عليه السلام ميفرمايد: درد تو، در توست و درمان تو نيز در خود توست. تو گمان ميبري كه موجود ضعيفي هستي؛ حال آن كه راز جهاني بزرگ، در كتاب وجود توست».
امام صادق عليه السلام ميفرمايد: خداوند، تمام كارهاي مؤمن را به خود او واگذار كرده، ولي به او اختيار نداده كه خود را خوار و ذليل كند».17
عشقهايي كز پي رنگي بود
عشق نبود، عاقبت ننگي بود
زآن كه عشق مردگان پاينده نيست
زآن كه مرده، سوي ما آينده نيست
عشق زنده در روان و در بصر
هر دمي باشد ز غنچه تازهتر
عشق آن زنده گزين كه او باقي است
كز شراب جان فزايت، ساقي است
عشق آن بگزين كه جمله انبيا
يافتند از عشق او كار و كيا
تو مگو ما را بدان شه بار نيست
با كريمان كارها دشوار نيست
10 . تهديد، مهمترين سرمايه دختر و پسر
دختران و پسران، تا حدي ميتوانند تشخيص دهند كه همسرشان با جنس مخالف ارتباط داشته است يا نه؟ دختران و پسراني كه با گروه مخالف ارتباطي نداشتهاند، يك حس خوبي دارند كه زندگي مشترك را لذتبخشتر و شيرينتر ميكند؛ اما اين حس خوب زنانه و يا مردانه، با روابط عاطفي و غريزي، كشته ميشود و آن حس پاك، از بين ميرود و شريك زندگي، براي او تازگي ندارد و آن لذتي را كه دو همسر پاك از هم ميبرند، اين دو از هم نميبرند و اين نكته تا حدي براي آن دو قابل درك است.
شخصي ميگفت: با زني ازدواج كردم و پس از دو سال ميخواهم از او جدا شوم؛ چون احساس ميكنم كه من براي زنم هيچ جاذبهاي ندارم و پس از جستوجو فهميدم كه روابط بيحد و مرزش با پسران - قبل از ازدواج - موجب اين بيميلي است و موجب شده كه من براي او جاذبهاي نداشته باشم. دختران و پسران نبايد به گونهاي رفتار كنند كه اين حس زيبا، در آنان كشته شود.
در يك نظرسنجي از پسران بيشماري پرسيدند: شما مايليد با كدام دسته از دختران ازدواج كنيد؟ همه گفتند: مايليم با دختراني ازدواج كنيم كه با جنس مخالف، ارتباط نداشتهاند
عشقهاي اين زمان، آن عشقهاي قصه نيست
اين زمان فرهاد كو، مجنون كه شد، افسانه كيست؟
عاشقي را گفتم اَر محبوبه خواهد، كوه از جا ميكَني؟
گفت: عاشق بودن آري، كوه كندن بهرِ چيست؟
گفتم او را عاشقان آواره در دامانِ صحرا بودهاند
گفت: سرگردان به صحرا در شدن از ابلهي است
گفتمش در راه جانان، دست از جان مينهي؟
گفت: بايد شادمان با دلبرِ جانانه زيست!
گفتم: اما عاشقانِ قصّه اين رَه رفتهاند
گفت: امّا اين زمان، اين كارها ديوانگي ست!
گفتم: اي عاشق! اگر محبوبه بد عهدي نمود؟
گفت: دنيايي بزرگ است و پُر از حور و پري است
11. احساس گناه
شكي نيست كه ما در جامعهاي ديني زندگي ميكنيم كه اكثريت مردم از آموزههاي ديني و اخلاقي متأثر هستند و به آنها احترام ميگذارند. گرچه ممكن است هر فردي سالهاي اول زندگي و نسبت به برخي از دستورات ديني، اطلاع دقيقي نداشته باشد، ولي به طور ناخودآگاه و به تدريج، به بسياري از هنجارهاي اخلاقي و اجتماعي جامعه ديني، آگاهي پيدا ميكند. اظهار محبت و طرح رابطه دوستي با جنس مخالف، از رفتارهايي است كه جامعه ديني و ارزشي، آن را نميپسندد و به آن خرده ميگيرد و اگر اندك د
قتي در متون ديني و سخنان رهبران ديني صورت گيرد، روشن ميشود كه ارتباط با جنس مخالف، از چارچوب و قوانيني خاص برخوردار است و آزاد و بدون محدوديت - آن گونه كه در جوامع غيرديني شيوع دارد و به عنوان يك ارزش تلقي ميشود – نيست؛ بلكه نگاه اسلام به اين گونه ارتباطها، منفي است و همه به ويژه جواناني را كه در اوج غريزه جنسي هستند، از ايجاد ارتباط عاطفي و احساسي با جنس مخالف، نهي كرده است.
حال اگر به علت عدم آگاهي، غفلت و يا تغافل، در دوره جواني، فردي مرتكب چنين رفتاري شد، مدت زمان زيادي نميگذرد كه جوان به خود ميآيد و به گذشته خود ميانديشد و رفتارهاي خود را با ملاكها و معيارهاي اخلاقي و شرعي مقايسه كرده و آنها را محك ميزند و يا با قرار گرفتن در موقعيتها و شرايط زماني و مكاني معنوي – كه بسيار هم پيش ميآيد - دچار پشيماني شده و اگر نتواند به درستي از اين فضاي رواني خارج شود، احساس گناه ميكند و اين احساس گناه، منشأ بسياري از ناگواريهاي روحي و رواني ميشود. لازم به ذكر است كه تجديدنظر نسبت به اعمال غيرمعقول و غيرمشروع گذشته و پشيمان شدن از آنها و تصميم بر ترك آنها، امري مقبول و شايسته او بلكه لازم و ضروري است و آن چه به
عنوان يك پيامد منفي در اين جا از آن ياد ميشود، آن احساس گناه منفي و شديدي است که بر فضاي فكري فرد حاكم شده، توان خارج شدن از آن را در خود نميبيند و همراه با يأس و نااميدي مطلق است و توان حركت به سوي اصلاح و تغيير رفتار را از شخص ميگيرد. نكته قابل توجه آن است كه آسيبپذيري جواناني كه به ارزشهاي ديني و اخلاقي احترام ميگذارند و به آنها پايبند هستند، بيشتر است و آنان به خاطر آشنايي بيشتري كه با دستورات ديني و اخلاقي دارند، بيشتر در معرض احساس گناه شديد و پيامدهاي منفي آن قرار ميگيرند.18