بخشی از مقاله
آمار صنعت روستا در ايران
فصل 1: كليات تحقيق
1-1- مقدمه:
حركت به سوي استقلال و خودكفايي كشور با تلاش در جهت بهبود وضع اجتماعي و اقتصادي روستاها و مناطق عشايري از طريق توسعه كشاورزي، دامداري و صنايع روستايي ميسر ميباشد.
يكي از مسايلي كه جامعة ما امروز با آن روبروست مسئله رابطه افزايش جمعيت با تشديد نياز به سرمايه گذاري جهت ايجاد فرصتهاي اشتغال كافي توأم به منظور بهبود سطح زندگي مورد قبول ميباشد كه بدون آيندهنگري و برنامه ريزي دقيق ميتواند زمينهساز يك بحران در آينده تلقي گردد.
تا آنجا كه عملكرد گذشته نشان ميدهد اقدامي اساسي در اين خصوص صورت نگرفته و يا در صورت اقدام بصورت مقطعي و موردي بوده است كه نمونه بارز آن شهر تهران ميباشد. گسترش بيرويه شهر تهران ناشي از فقدان سياست استقرار جمعيت در سطح كشور ميباشد كه نتايجي چون رشد بيرويه جمعيت، افزايش بيكاري، كاهش سطح زندگي ، آلودگي محيط زيست و ديگر مشكلات اجتماعي را در برداشته است.
بمنظور كاهش شتاب مهاجرت روستاييان به شهرها لازمست قسمتي از فعاليتهاي صنعتي كه عموماً مواد اوليه آنها از روستاها تأمين ميشوند به مناطق روستايي سوق داده شوند.
ايجاد و توسعه صنايع روستايي و گسترش فعاليتهاي مواد غير كشاورزي با توجه به نقشي كه در توسعه روستاها دارد بعنوان يكي از راه حل هاي مناسب بايستي مورد توجه برنامه ريزان كشور قرار گيرد.
گسترش صنايع روستايي در تحقق اهداف زير نقش مؤثري را ايفاد خواهد نمود:
1- متنوع ساختن فعاليتهاي اقتصادي روستاييان و افزايش درآمد آنها
2- ايجاد فرصت هاي جديد شغلي در روستاها
3- ايجاد تعادل در توسعه اقتصادي و اجتماعي بين مناطق شهري و روستايي
4- كنترل مهاجرتهاي بي رويه ساكنين نقاط روستايي به شهرها
واقعيت هاي موجود در كشورهاي در حال توسعه بويژه جوامع روستايي حاكي از محدود بودن عوامل كشاورزي از جمله آب، خاك، بالا بودن نرخ جمعيت ، بالا بودن ميزان جوانان جوياي كار، بيكاريهاي فصلي و دايمي در روستاها و عدم انتقال مواهب توسعه و رفاه شهرها بسوي روستا ميباشد كه اين عوامل منجر به مهاجرت بي رويه روستاييان به شهرها گرديده و تبعات و آثار نامطلوبي را براي جوامع روستايي و شهري ايجاد نموده است.
تلاش براي فراهم نمودن زمينههاي لازم به منظور ايجاد و گسترش فعاليتهايي كه بتواند بنوعي اشتغال، درآمد، رفع بيكاري فصلي و دايمي و نيز جذب امكانات شهري در روستاها را موجب شوند، ميتوانند عواملي مؤثر در كاهش اختلاف و دوگانگي بين شهرها و روستاها باشند.
در همين راستا نواحي صنعتي روستاها با هدف تجميع صنايع روستايي منطقه يا شهرستان با فراهم نمودن امكانات زير بنايي از قبيل آب، برق، جاده و ... در يك مكان باعث ايجاد صرفه جوييهاي خارجي شده و با افزايش در آمد و اشتغال در مناطق روستايي موجبات توسعه مناطق روستايي شده و به تعادل جمعيتي شهري و روستايي كشور و نيز بهرهبرداري بهينه از منابع كمك مؤثري خواهد نمود.
1-2-ضرورت تحقيق:
توسعةصنعتي روستايي يكي از اهدافي است كه دولتها در برنامه ريزيهاي خود به آن توجه خاصي دارند . توسعةاقتصادي با سياست توسعةصنعتي هنگامي عملي ميشود كه ابتدا پتانسيلها و امكانات و در حقيقت مزيت نسبي صنايع در نقاط مختلف مورد بررسي قرار گرفته و سپس با توجه به اين بررسيها تصميمگيري و برنامهريزي براي استقرار صنعت و در نتيجه توسعة صنعتي و اقتصادي صورت گيرد.
هدف از توسعة صنعتي بالا بردن توان صنعتي و در نتيجه افزايش بهره وري توليدات صنعتي و در نهايت افزايش درآمد و اشتغال ميباشد كه رسيدن به همةاين اهداف مستلزم تحقيقات همه جانبه در زمينه استعدادها و پتانسيلهاي صنعتي در منطقه ميباشد. علاوه بر اين مكانيابي صحيح صنايع با توجه به همه امكانات مادي و انساني ما را به اهداف مورد نظر رهنمون خواهد ساخت.
در حقيقت با استقرار صحيح نواحي صنعتي روستايي در نواحي مستعد و كارا ميتوان از اتلاف منابع جلوگيري نمود. بنابراين موضوع از هر دو جنبه فوق حائز اهميت ميباشد.
1-3- انگيزه انتخاب موضوع:
ايجاد و گسترش صنايع در مناطق روستايي كشور و طرح آن بعنوان يك شيوه توليدي بصورت گسترده و همه جانبه و بعنوان مكمل و پشتيبان كشاورزي و افزايش درآمد شاغلان اين بخش و همچنين يك جانشين نيرومند براي جذب نيروهاي كار مازاد فعاليتهاي بخش كشاورزي در مناطق روستايي كشورمان يكي از اهداف اساسي ايجاد و توسعةصنايع روستايي است و با توجه به تأثير عميقي كه اين بخش ميتواند در ساخت اقتصادي و اجتماعي جامعه روستايي كشورمان ايفا نمايد برسي نواحي صنعتي و مكانيابي علمي آنها كه در حقيقت صنايع روستايي را در خود جاي دادهاند از اهميت ويژه برخوردار ميباشد.
1-4- اهداف تحقيق:
هدف اصلي در اين تحقيق ارايه الگويي جهت استقرار نواحي صنعتي در منطقه مورد مطالعه جهت استفاده بهينه از امكانات و پتانسيلهاي منطقه ميباشد.
ساير اهداف عبارتند از:
الف) مكانيابي نواحي صنعتي جهت استقرار آنها در نواحي مستعد به منظور افزايش نقش آنها در رشد و توسعه اقتصادي مناطق روستايي
ب) شناخت امكانات بالقوه مناطق روستايي براي ايجاد نواحي صنعتي
ج) تعيين نقاط ضعف و قوت نواحي صنعتي موجود
1-5- روش تحقيق:
روش تحقيق مورد استفاده در اين تحقيق اسنادي ( کتابخانه اي ) مي باشد . براي اين منظور از پرسشنامه هاييکه در قالب چهار فرم توسط کارشناسان مديريت صنايع روستايي جهاد کشاورزي شهرستانها در استان خراسان تکميل گرديده , استفاده شده است .
پس از انتقال دادهها به رايانه و پردازش آنها با استفاده از برنامه نرم افزاري spss تجزيه و تحليل آماري صورت گرفته است.
1-6- محدودة تحقيق:
محدودة اين تحقيق نواحي صنعتي روستايي موجود در استان خراسان و زمان آماري آن تا پايان سال 78 ميباشد.
1-7- فرضيات تحقيق:
فرضيه اول :استقرار نواحي صنعتي روستايي بر اساس شاخصهاي مكان يابي علمي است.
فرضيه دوم : صنايع واقع در نواحي صنعتي روستايي از مزيت بيشتري نسبت به ساير صنايع روستايي خارج از ناحيه برخوردارند .
1-8- نوع تحقيق:
با توجه باينكه اين تحقيق به كاربرد مباني نظري در ميدان عمل ميپردازد و ميتواند نتايج آن براي بهبود وضعيت توليد مؤثر باشد لذا از نوع تحقيقات كاربردي ميباشد.
1-9- منابع دادهها:
در اين تحقيق از اطلاعات آماري موجود در مديريت صنايع روستايي جهاد كشاورزي، اطلاعات آماري و گزارشهاي منتشر شده و اطلاعات بدست آمده از پرسشنامهها استفاده شده است.
1 – 10 - دلايل استفاده از پرسشنامههاي مديريت جهاد كشاورزي
الف) محدودةتحقيق بسيار وسيع ميباشد. لذا هزينههاي مترتب بر آن زياد بوده و زمان طولاني را طلب مينمايد.
ب) از آنجاييكه پرسشنامهها توسط كارشناسان مربوطه تكميل شده است لذا از صحت بيشتري برخوردار خواهد بود و مسايل بطور بهتر مورد كارشناسي قرار گرفته است.
1-11- جامعه آماري:
جامعه آماري شامل كليه نواحي صنعتي روستايي ميباشد. تعداد كل اين واحدها14 ناحيه ميباشد كه از اين نواحي صنعتي در شهرستانهاي فردوس و مشهد و بيرجند هر كدام دو ناحيه و در شهرستانهاي اسفراين، قاين، گناباد ، سبزوار، تايباد، تربت حيدريه، خواف ، شيروان يك ناحيه احداث شده است.
1-12- تعريف مفاهيم:
1-12-1- ناحيه صنعتي روستايي
ناحيه صنعتي روستايي قطعه زميني است عمران شده كه در يك موقعيت مناسب (از نظر مركزيت داشتن به چند روستا) استقرار يافته و جهت احداث صنايع روستايي بر اساس طرح جانمايي و مقررات خاص ايجاد و اداره ميگردد و قبل از احداث ناحيه تمامي استعلامهاي مورد نياز از ادارات ذيربط گرفته شده و در حد امكان با استفاده از بودجههاي دولتي و يا بصورت خودياري در آن تأسيسات زيربنايي ( از قبيل آب، برق، جاده و ...) ايجاد ميگردد.
1-12-2- مجتمع صنعتي
مجتمع صنعتي قطعه زميني است عمران شده با همان شرايط ناحيه صنعتي ولي داراي دو محدوديت ميباشد:الف)حداكثر قابليت استقرار دوازده واحد كارگاه صنايع روستايي را داشته باشد. ب) مساحتي برابر حداكثر كه هكتار را دارا بوده و پيش بيني توسعه براي آن نباشد.(1)
1-12-3- منطقه تحت پوشش ناحيه صنعتي
يك ناحيه و يا منطقه صنعتي روستايي بخشي از يك محيط اجتماعي و اقتصادي است كه در درجه اول منطقهاي را فرا ميگيرد كه نيروي كار از آنجا تأمين ميگردد و د ر وهلة دوم نسبت به مناطقي كه مواد اوليه ، نيرو و خدمات صنعتي از آنجا تأمين ميشود نقش مركزيت داشته باشد. (1(
1-12-4- متقاضي
به كليه كسانيكه داراي جواز تأسيس (اعم از وزارت جهاد يا وزارت صنايع و ...) بوده و كارگاه آنان با استاندارهاي لازم ناحيه صنعتي تطابق داشته باشد ، گويند. (1)
1-12-5-روستا
روستا عبارت از يك مركز جمعيت وحمل سكونت و كار تعدادي خانوار است كه در اراضي آن به عمليات كشاورزي اشتغال داشته و درآمد اكثريت آنان از طريق كشاورزي حاصل شود. (2)
1-12-6-توسعه
از مفهوم توسعه تعاريف متعددي شده كه عليرغم اشتراك در برخي جنبهها، از جمله پويايي و استمرار آن، هر يك از بعد خاصي بدان نگريستهاند.
برخي توسعه را مفهومي ارزشي و متعالي و في نفسه يك ايدئولوژي ميدانند. (3) برخي بر توسعة انساني تأكيد ميورزند و برخي ديگر بر داشتي صرفاً اقتصادي از آن دارند. (4) با اين حال عدهاي نيز بر اين باورند كه توسعه از فرآيندهاي بسياري تشكيل شده ، خود يك فرآيند پيچيده تغيير است. (5)
در اينجا توسعه فرآيندي پويا در نظر گرفته ميشود كه هدف آن تغيير در جهت بهبود شرايط براي اكثريت مردم، تأمين حداقل نيازهاي اساسي و ايجاد و تعميم عدالت است.
1-12-7 - توسعه روستايي:
شامل طيف وسيعي از فعاليتهاي گوناگوني است كه قدرت خود اتكايي مردم روستايي را افزايش داده و با از ميان برداشتن موانع ساختاري، توسعه متعادل اقتصادي، اجتماعي و نواحي مشخص را همراه با توجه خاص به حدااكثر بهرهبرداري از منابع محلي وتوزيع عادلانه و گستردهتر منافع ناشي از توسعه دنبال ميكند. (6)
1-12-8- صنايع روستايي:
در آمارگيري كارگاهي صنايع روستايي،از صنايع روستايي چنين تعريف گرديده است كه:
صنايع روستايي عبارتست از صنايع متناسب با مناطق روستايي آن كشور كه در قالب صنايع تبديلي مواد كشاورزي، صنايع كوچك و صنايع دستي تعريف ميشوند كه مكان استقرار آنها در مناطق روستايي كشور از جمله مراكز دهستانها ، مراكز بخشها در روستاهاي اقماري آنها ميباشد. (7)
سازمان صنايع دستي نيز صنايع روستايي را چنين توصيف ميكند:
معمولا ًبه كليه فعاليتهاي غير زراعي كه در سطح مناطق روستايي انجام ميگيرد، گويند كه خود به دو دسته صنايع روستايي مصرفي و صنايع دستي تقسيم ميشوند. (8)
اما كميته صنايع روستايي جهاد در جديدترين تعريف خود از صنايع روستايي آورده است كه :
الف) حتي المقدور تأمين كننده نيازهاي كشاورزي و دامپروري و مكمل و پشتيبان آن بوده و با شرايط جغرافيايي هر منطقه متناسب بوده و مغاير رشد كشاورزي و دامي نباشد.
ب) حتي المقدور مناسب با احتياجات روستاييان بوده و زمينهساز خودكفايي اقتصادي و صنعتي كشور باشد.
ج) از نظر تكنولوژي در سطحي باشد كه در روستاها قابل ايجاد و بهرهبرداري بوده و به بالا رفتن دانش فني روستاييان كمك نمايد.
د) حتي المقدور سرويس و نگهداري و تعمير آن در محل امكانپذيريباشد.
ه) تأمين مواد اوليه و ابزار آلات آن حتي المقدور به ترتيب در محل يا منطقه و يا در داخل كشور ميسر باشد. (9)
منابع فصل اول:
(1) اداره كل طرحهاي صنعتي و بهرهبرداري جهاد سازندگي- اداره نواحي صنعتي ـ1374. آيين نامه و اصول مكان يابي ،طراحي و اجراي نواحي صنعتي
(2) وثوقي- منصور- جامعه روستايي- صفحه 17
(3) ميسرا. آر. پي- برداشتي نو از مسايل توسعه، گزيده مسايل اقتصادي شماره 46 صفحه 4
(4) هيران. دي. دياس و ديگران ،درسنامه برنامهريزي توسعه روستايي صفحه 17
(5) مأخذ (4) – صفحه 19
(6) بدري- سيد علي- مكان يابي مراكز توسعه روستايي
(7) كميته صنايع روستايي جهاد سازندگي – طرح مقدماتي آمارگيري مشخصات پايهاي كارگاههاي صنايع روستايي
(8) مديريت طرح و برنامهريزي سازمان صنايع دستي ايران- كلياتي در باره صنايع دستي روستاييان ايران
(9) وزارت جهاد سازندگي – برنامه پنج ساله توسعه اقتصادي – اجتماعي «كتاب دوم»
فصل دوم :
بررسي ادبيات موضوع
2-1- مقدمه:
ادبيات مربوط به تئوري مكان يابي اين پديده را از دو نظر مورد توجه قرار داده است اقتصاددانان اين دو زاويه ديد را در قالب بخش عمومي و بخش خصوصي دسته بندي كردهاند.
بدين ترتيب كه بخش عمومي يا دولت (در سطوح مختلف آن) به خاطر ملاحظاتي مانند ملاحظات سياسي نواحي مسألهدار ، فشارهاي ناشي از بحرانهاي زيست محيطي، جابجايي هاي منطقهاي جمعيت در دستيابي به امكانات استقرار يافته (مكان يابي شده)، توزيع منطقي و متوازن فعاليتهاي اقتصادي در بين مكانهاي مختلف، تأمين اهداف توسعه منطقهاي و رعايت اصول و موازين عدالت اجتماعي براي امر مكانيابي بطور اعم اهميت خاصي قائل بوده و اهتمام ويژهاي در هدايت تصميمگيريهاي مربوط به مكانيابي دارد.
همچنين بخش خصوصي يا كار فرمايان اقتصادي نيز بنا به ملاحظات مربوط به اقتصاد خرد، جهت يافتن پاسخي قانع كننده براي سه پرسش اصلي و تعيين كننده براي موضوع مكان يابي اهميت ويژهاي قائلند. سه پرسش اساسي اقتصاد خرد،شامل اينكه چه چيزي توليد شود؟ چقدر توليد شود؟ چگونه توليد شود؟ قبل از هر پاسخي پاسخ ، پاسخ به پرسش كجا توليد شود؟ نيازمند است . بعبارت ديگر در اقتصاد خرد به ترتيب پرسش هاي فوقالذكر، نوع محصول ، مقياس توليد و تكنيك توليد بشدت از مكان توليد متأثر بوده و عملاًنميتوان بدون تعيين وضعيت مكان توليدي در باره نوع محصول،مقياس توليد و تكنيك توليد بحث كرد يا تصميم گرفت.
2-2- مباني نظري:
بررسيهاي كتابخانهاي موجود نشان ميدهد كه از لحاظ نظري،بطور كلي تئوري مكانيابي در تاريخچةشكل گيرياش سه مرحله تكاملي را پشت سر گذاشته است . بطوريكه ميتوان نظريه پردازان اين حوزه فكري را در قالب سه گروه دسته بندي كرد.
دسته اول بر محور موضوعي حداقل هزينه ها در مكانيابي تأكيد داشته و بيشتر طرف عرضه اقتصادي موضوع را مد نظر قرار ميدهد. از اين دسته ميتوان به صاحب نظراني مانند فون تانن و آلفردوبر اشاره كرد.
«فون تانن» با توسل به هزينههاي حمل و نقل و تغييرات آن نسبت به فواصل دستيابي،نوع محصولات كشاورزي كشت شده در زمينههاي اطراف شهر را تعيين ميكرد. وي معتقد بود كه با تكيه بر هزينههاي حمل و نقل، ميتوان نوع كشت و كار را در زمينههاي اطراف شهر، مكانيابي كرد.
«آلفرد وبر» از ديگر صاحب نظران اين دسته،مكان استقرار صنايع كارخانهاي را با تكيه بر سه عامل حمل و نقل، نيروي كار و تجمع صنعتي مورد بررسي عمليتر و منظمتري قرار ميدهد. وي با تعريف شاخص مواد ((MI)) كه نسبت وزن مواد اوليه و وزن كالاي ساخته شده ميباشد و از تلفيق مواد اوليه محلي كه صرفاً در موقعيتهاي خاص جغرافيايي مستقر هستند مانند نفت و ذغال سنگ با مواد اوليه همه جا موجود مانند شن و ماسه و ... همراه با ضريب كاهش وزن مربوط به آنها،معتقد است كه ميتوان مكان استقرار صنايع را در محل عرضه مواد اوليه يا بازار و يا موضعي بينابين آن دو تعيين كرد و اين موضوع را در قالب يك بازار مصرف و در مكان عرضه اوليه مثلث مكانيابي مطرح ميكند.
سومين عامل مورد توجه و بر صرفه جويهاي ناشي از تجمع گرايي صنعتي ميباشد كه اين مزايا در بهرهمندي از نيروي كار ماهر، پيوند اقتصادي بين صنايع، استفاده از ساختارهاي زيربنايي جمعي مانند جاده بندر،شبكههاي آب، راه آهن و غيرو استفاده از خدمات شكل گرفته مانند بيمه،آتش نشاني، خدمات امنيتي و حفاظتي و غيره تعريف ميكرد.
وي تنها زماني استقرار در تجمعهاي صنعتي را توصيه ميكند كه ميزان صرفه جوييهاي ناشي از تجمع گرايي برابر يا بيشتر از ميزان هزينههاي حمل و نقل اضافي باشد.
بي توجهي نظريههاي متكي بر حداقل هزينهها در امر مكانيابي به عامل تقاضا و ظرفيت فروش در بازارهاي نقاط جغرافيايي مختلف،منجر به شكلگيري نظريه تجزيه و تحليل بازار گرديد. در اين دسته ميتوان به نظريه پردازاني مانند آگوستلوش و كريستالر و پروكس اشاره كرد.
رويكرد فكري متمايل به طرف تقاضا امر مكان يابي را با هدف حداكثر كردن در آمدها و تسخير هر چه بيشتر حوزه بازار و تقاضاي شكل گرفته در آن پيش ميبرد. به عقيده «لوش» با افزايش فاصله و مسافت، ميزان تقاضا كاهش مي يابد بطوريكه براي كالاهاي فاسد شدني مانند مواد غذايي در فواصل دور تقاضا بسيار اندك ميباشد. براي تعيين محدوده بازار «مخروط تقاضا» را مطرح ميكند و معتقد است كه مراكز توليدي و حوزه تحت نفوذ آنها براي رسيدن به وضعيت تعادل و نظم هندسي ( شش گوش) از مراحل سه گانهاي كه ترتيب يافتهاند ميگذرد و مكان استقرار خود را با تكيه بر حوزه بازار نفوذي خود تعيين ميكنند.
«كريستالر» نيز در امر مكانيابي از ساختمان شش ضلعي بازار بحث ميكند اساس نظريه او بر پايه نظم و آرايش فضايي مكانهاي مركزي با تأكيد بر كاركردهاي آن مراكز و سلسله مراتب سكونتگاهي قرار گرفته است.
2-3- نظريات مكان مركزي
تئوري مكان مركزي بر اساس موقعيت نسبي مكانهاي مركزي ( شهر، روستا و هر نوع مركز هستهاي ديگر) نسبت به يكديگر بنياد شده است. در واقع موقعيت نسبي هر مكان مركزي ، تحت تأثير يك فضاي رقابتي اقتصادي- اجتماعي موجود در ميان مكانهاي مركزي ناحيه جغرافيايي قرار دارد.
ابداع كننده اين تئوري جغرافيدان آلماني «والتر كريستالر» بوده كه تحت تأثير تئوريهاي مكاني ارايه شده توسط «فون تانن» و «وبر» قرار داشت. وي فرضيههاي جديد خود را با توجه به عقايد اين دو در مورد تئوري مكاني به مرحله مشاهده و آزمايش علمي در آورد. بر اساس اين تئوري، توزيع فضايي مكانهاي مركزي بر مبناي اندازه، جمعيت و درجه مركزيت اجتماعي و اقتصادي، نقشهاي موجود در آنها و به شكل كثير الاضلاعهاي قراردادي و متداخل نمايش داده ميشوند. سلسله مراتب اين مكانها به گونهاي است كه مكانهاي مركزي بزرگتر به تعداد كمتر و با شعاع عملكردي بيشتر و مكانهاي مركزي كوچكتر ،به تعداد بيشتر و شعاع نفوذي محدودتر و از نظر اقتصادي كم اهميتتر در يك ناحيه جغرافيايي قرار دارند. مساحت هر رتبه از يك مكان خاص به اندازة3 برابر پايينتر از رتبه قبلي و معادل يك سوم بالاتر از ناحيه سطح بندي آن ميباشد.
در نتيجه مكانهاي مركزي بزرگتر با دارا بودن منطقه نفوذ اقتصادي وسيعتر،قادر به دربرگرفتن ناحيه نفوذ اقتصادي مكان مركزي كوچكتر ميگردند. (2) شكل شماره يك
«لوش» پس از انطباق شش ضلعيهاي مورد نظر كريستالر و دوران آنها بر روي يكديگر به شش قطاع مختلف كه هر يك درجات مختلفي از سلسله مراتب را مشخص ميكنند، دست يافت.
به اين معني كه نظام پيشنهادي او بر خلاف كريستالر كه سلسه مراتب منظم و انتزاعي تري را نشان ميداد، سيستمي است پيوسته از روابط مقياسهاي مختلف مراكز جمعيتي . (3) شكل شماره دو
بعبارت ديگر و بر خلاف كريستالر كه بوجود سلسله مراتب بين مكانهاي مركزي معتقد بود و بر همين اساس نيز مكانهاي ناحيه مورد مطالعه خويش را با توجه به ميزان جمعيت و درجه مركزيت آنها طبقه بندي نمود. لوش به وجود سلسله مراتب در بين مكانهاي مركزي ناحيه جغرافيايي اطمينان نداشت و وجود يك رابطه ممتد را ميان اندازه جمعيت و درجه مركزيت آنها قابل قبول دانست. در هر صورت وجود يك رابطه منقطع (سلسه مراتبي) و يا ممتد (غير سلسله مراتبي)بين ميزان جمعيت و تعداد و نوع نقشهاي موجود د رمكانهاي مركزي يك ناحيه جغرافيايي ميتواند بصورت توأماً وجود داشته باشد.
بنابراين استفاده از هر دو مدل جهت نماياندن رابطه بين متغيرهاي مورد بحث قابل قبول بوده و اين بستگي به انتخاب و هدف محقق در اين مورد خاص دارد. (4)شكل شماره سه چهار
با وجود تشابهات چندي كه در مفاهيم طرح پيشنهادي كريستالر و لوش ديده ميشود در تحليل و مفاهيم سيستمي آن دو تفاوتهايي به چشم ميخورد.
با اين همه اختلاف اساسي بين اين دو نظريه در تعيين وسعت ايدهآل شش ضلعيها و فضاي نفوذي بازارهاست. بعلاوه در شرايطي كه لوش در پياده كردن نظريه خود از كوچكترين واحدها آعاز ميكند و بتدريج به فضاهاي نفوذي وسيعتر ميرسد،كريستالر از مكان مركز اوليه شروع و به سطوح پايين سلسله مراتب ميرسد يعني حركتي خلاف لوش دارد. (5)
بعد از كريستالر و لوش ، جغرافيدانان ، اقتصاددانان و برنامه ريزان ديگري نيز هر بك به نوبه خود سعي كردند در جهت قوانين اقتصادي و فاكتورهاي ديگر و بر همين اساس، تئوريهاي آن دو را تعميم داده و در آن راه قدمي فراتر نهند د ر اين ميان ميتوان از كارهاي «باك من»نام برد.
او در دنباله فعاليتهاي كريستالر و لوش سعي نمود كه فرمولي جهت خلاصه نمودن نظام روابط مراكز جمعيتي يك منطقه عرضه نمايد. وي سادهترين فرم امكان پذير را انتخاب و يا قبول فرض كريستالر و لوش يعني يكنواختي موقعيت جغرافيايي و در قابل فرمول رياضي نشان داد كه با افزايش اندازه جمعيت مركز و اندازه جمعيت آستانهاي كه از اين مركز سرويس ميگيرد درجه آن در سيستم سلسله مراتب مركز بالا ميرود. يكي ديگر از كساني كه با پيروي از تئوري مكان مركزي و جهت توجيه يك حوزة عرضه و تقاضا ، موفق به ابداع قانون قوه جذب مراكز گرديد «ويليام ريلي» است.
وي معتقد بود كه با در دست داشتن تعداد جمعيت،فواصل و فونكسيونهاي مركزي دستهاي از مراكز جمعيتي، ميتوان بر اساس حجم روابط به خصوصيات حوزه فعاليت مربوطه دست يافت. (6)
با اين همه بعنوان يك ارزشيابي نهايي در تكامل تدريجي تئوري مكانيابي مركزي بايد اظهار داشت كه مشكلات موجود در مدل اوليه اين تئوري كه فقط به توصيف توزيع فضايي مكانهاي مركزي و نقشهاي ارايه شده در آنها در يك نقطه از زمان ميپرداخت، در مطالعات بعدي تجديد نظر شده، بر طرف شده است. تئوري تجديد نظر شده به شناخت عوامل مؤثر و تغييرات طرح توزيع فضايي و مركزيت مكانهاي مركزي در يك مقطع زماني ميپردازد و بعلاوه از جغرافياي رفتاري نيز در كم و زياد شدن مركزيت اين مكانهاي مركزي استفاده ميشود. (7)
دو گونه از سازمانهاي بازار روستايي وجود دارد كه بنظر ميرسد با الگوهاي كلاسيك مكان مركزي منطبق نيستند. اين دو را نظامهاي منظومهاي يا خورشيدي و نظامهاي شبكهاي مينامند.
نظام خورشيدي،نظامي است كه در آن شبكه اي از بازارها در ارتباط با يك مركز رابط (نوعاًشهر) سازمان يافته و يك سلسله مراتب دو سطحي را ايجاد ميكند. با اين تعريف نظام خورشيدي ميتواند بخشي از يك نظام مكان مركزي باشد.
قطب اين نظامها يك شهر مركزي بزرگ (شهر برتر) با كاركرد اقتصادي و سياسي است و بازارهاي دهقاني موجود در حوزه كشش هر مركز معمولاً ادواري بوده و در روستا شهرهاي بسيار كوچك برقرار ميشوند. آنچه كه اين نظامها را از ديگر الگوهاي مكان مركزي مجزا ميكند اين است كه شهركها يا بازارهايي با اندازه متوسط كه نقش رابط را بازي ميكند، وجود ندارد. بنابراين هر مركز شهري داراي يك حوزه كشش داد و ستد نسبتاً مستقلي است. اين نظامها شباهت زيادي با الگوي اداري دارند.
در اين نظامها مركز نقش بازار را نيز داراست. ليكن رقابتي كه لازمه اقتصادي بودن يك الگوست در آن موجود نميباشد. بنابراين به نظر ميرسد كه در اين نظامها قدرت سياسي، تعيين كننده وضعيت اقتصادي است. اين وضعيت در جوامعي بوجود ميآيد كه روابط فئودالي در آنها برقرار باشد، بويژه اگر فئودالها خود نخبگان شهري بوده و در شهر مركزي سكونت داشتهاند در اين حالت فاصله عميق طبقاتي ميان مناطق شهري و روستايي بوجود ميآيد.
2-4- مدلهايي جهت مكان يابي
1- مدل كوله پشتي
2- مدلهاي لاجيت و پروبيت
3- روش مولفه هاي اصلي
4- مدل رتبه بندي تاكسوندي عددي
1 - مدل كوله پشتي:
مدل كوله پشتي مورد استفاده بصورت زير ميباشد.
MA Z = CX
= *
s.t:Ax c
*
كه در آن :
C= ماتريس شاخصهاي مكان يابي
Z = ماتريس اهداف
A= ماتريس ضر ايب مربوط به خالص هزينههاي طرح و استقرار آن ميباشد.
مدل كوله پشتي فوق الذكر با توسل به روش برنامهريزي خطي صفر و يك و از طريق نرم افزار كوارتروبرو مورد محاسبه قرار ميگيرد.
2- مدل لاجيت و پروپيت
به منظور آزمون دخالت يا عدم دخالت عامل شانس و تصادف در مكان يابي هاي صورت گرفته ،مدلهاي اقتصاد سنجي لاجيت و پروبيت بصورت زير مورد استفاده قرار ميگيرد:
YI= B 0 + B1KOL + B2 Dist + B4 EMPL
متغير وابسته
رابطه فوق y¬¬¬i ¬ متغير وابسته مدل و مجازي ميباشد و مقادير آن بصورت زير تعريف ميشود.
چنانكه مكان I ام بعنوان ناحيه صنعتي انتخاب شود = 1
چنانكه مكان I ام بعنوان ناحيه صنعتي انتخاب شود = 0
متغيرهاي مستقل
1- Kol= مجموع جوازهاي صادره از طرف وزارت صنايع و جهاد براي فعاليت صنعتي در شهرستانهاي محل استقرار نواحي صنعتي
2- DIST= فاصله هر ناحيه صنعتي از نزديكترين مركز شهري بمنظور دخالت دادن عامل مهم فاصله از جهت دسترسي به بازارهاي فروش گسترده، بازارهاي خدماتي و ...
3- COST= هزينههاي مورد نياز براي تكميل و راه اندازي هر ناحيه صنعتي كه بصورت خالص محاسبه ميشود اين ارقام درآمد زايي نواحي صنعتي از آن كسر ميشود.
4- EMPL= استفاده حاصله از هر ناحيه صنعتي مورد مطالعه
3- روش مؤلفه هاي اصلي
آناليز Principl component كه در فارسي به مولفه هاي اصلي ترجمه شده يكي از كاراترين تكنيك هاي تجزيه و تحليل داده هاي آماري با واريانسهاي چند بعدي است كه ميتوان آنرا يكي از كاراترين راههاي خلاصه كردن تعدادي از متغيرها به شكل فشرده دانست . اين تكنيك قادر است كه پديده هايي را كه از لحاظ ارزيابي كمّي ، مشكلاتي دارند دسته بندي كرده و جهت توجيه آنها شاخص هايي ارايه دهد .
اين روش يكي از قديمي ترين و معروف ترين تكنيك هاي چند متغيره است . اما قبل از ورود دستگاههاي محاسبات الكترونيكي به دليل پيچيدگي كه در محاسبات دارد مثل ساير تكنيك هاي چند متغيره مورد استفاده چنداني قرار نگرفته است .
از كاربردهاي مهم اين تكنيك كاهش حجم داده ها ، براي وقتي است كه يك همبستگي خطي نسبتاً بالايي بين متغيرها وجود داشته باشد ، اين كاهش از طريق انجام تبديلاتي روي داده هاي اصلي صورت مي گيرد بطوريكه داده هاي تبديل يافته از يكديگر مستقل مي باشند كه آنها را مؤلفه اصلي ناميده و به اختصار با PC نمايش مي دهند . اين روش به طريقي تنظيم مي شود كه چند مؤلفة اصلي اول ، تقريباً تمامي تغييرات را در متغيرهاي اصلي تبيين مي كند . براي اين كار بايد ضريب همبستگي ميان شاخص ها و متغيرها را محاسبه كنيم .