بخشی از مقاله
ابوسعيد محمد بن سرخ نيشابوري
نام وي به عنوان استاد نظامي عروضي در تاريخ آمده است و از وي با عناوين فاضل و دانشمند ياد كرده اند كه شاگرد و مريد ابوالهيثم (احمد بن حسن جرجاني) بود. در سياق التاريخ آمده كه او شعر نيز مي گفته و در اواخر قرن پنجم در نيشابور وفات يافته است.
حسن بن علي بن قاسم بن عبدشادياخي
تنها دانشمندي كه به شادياخي ذكر شده است او مكني به ابوبكر بوده و در كتاب انساب سمعاني آمده است كه وي به حضور ابوالقاسم قشيري رسيده و از فضلا و علماي قرن پنجم بوده است.
(سياق التاريخ ـ ص 25)
ابوالحسن علي بن حسن بن علي صندلي
يكي از مشاهير فقهاي حنفي در قرن پنجم و صاحب نفوذ و شهرت و اعتبار بيش از حد بود. وي حنفي معتزلي و واعظي خوش سخن بود. با طغرل به بغداد رفت و در بازگشت به نيشابور عزلت و انزوا گزيد و چون ملكشاه از وي در اين باب جويا شد بر او عتاب كرد و پاسخ داد: من مي خواستم كه تو بهترين پادشاه باشي كه به زيارت علما مي آيي و من بدترين علما نباشم كه به ديدار شاهان مي روند. (حديث از رسول اكرم (ص))
وي به اعتبار مذهب فقهي (صنفي) و هم به اعتبار مذهب كلامي (معتزلي) با شافعيه و اشاعره نيشابور از قبيل ابومحمد جويني و ابوالمعالي جويني مخالفتها و جنگها داشته است صندلي منسوب به شغل كفش فروشي است. از اين خاندان مردان بزرگي برخاسته اند وي در 17 ربيع الاخر سال 484 به روايتي سال 480 فوت كرده در مدرسه خود در نيشابور مدفون شد.
(تعليقات اسرارالتوحيد بخش دوم دكتر محمدرضا شفيعي كدكني)
محمد بن فضل فراوي
محمد بن فضل بن احمد ملقب به ابوعبدالله را به عنوان امام متقين و اهل مناظره و محدث و واعظ نوشته اند كه در ميان مردم و اهل علم مورد محبت و وثوق بوده است و در سال 503 در نيشابور فوت كرد.
(ياقوت در كتاب معجم البلدان)
عبدالله ابوسعد قشيري (414 ـ 477 هـ . ق.)
بزرگترين پسر ابوالقاسم قشيري و فاطمه دقاق بود كه در سال 414 در نشابور متولد شد و مباني فقه و حديث و روايت را از پدر و مادر آموخت و محدثي چيره دست و مصنري معروف و استاد در زبان عربي شد. وي عمر بسيار كوتاهي نمود و در سال 477 از دنيا رفت از مخول فضلا و سرآمد علماء عصر خود بود. علم اصول و تفسير را درس مي گفت و شيخ مشايخ خراسان شد او داراي اشعار و قصايد نيك بود.
(تاريخ نيشابور ـ سيد علي مؤيد ثابتي)
عبدالله ابوسعيد قشيري
دومين پسر ابوالقاسم قشيري كه مادرش ام البنين فاطمه دقاق بود كه فرزند چنين پدر و مادري بايد به مقامات عالي علمي برسد. وي مدت 15 سال خطيب مسجد منيعي نيشابور بود و هر جمعه از نو خطبه اي مي خواند و نوشته اند كه هيچ گاه خطبة او تكرار نشد و در زمان زندگي پدرش در مدرسة نظاميه نيشابور عصرهاي جمعه مجلس املاء داشت. در سال 494 هـ . ق. فوت كرد و در مدرسه دقاق نزديك پدرش دفن شد.
(مشاهير نيشابور ـ ص 479)
ابوالمظفر عبدالمنعم قشيري
كوچكترين پسر ابوالقاسم قشيري در صفر 455 هـ . ق. متولد شد و از نَسَوي و حسان منيعي (سازنده مسجد منيعي در نيشابور) حديث آموخت كه بالطبع پدر و مادرش نيز معلمين او بوده اند. وي به مدت بيست سال در نيشابور به روايت حديث پرداخت و بعد از 77 سالگي در سال 532 در نيشابور درگذشت. و در مقبره خانوادگي دفن شد.
(مشاهير نيشابور ـ ص 499)
سيد ابوعبدالله الحسين بن علي بن الداعي بن يحيي العلوي
معروف به نسابه در سال 440 متولد و در سال 513 در نيشابور وفات يافت. (شايد كتاب لباب الانساب را ابوجعفر بن محمد بن هرون براي او يا يكي از اعقاب او نوشته است.)
(تاريخ نيشابور ـ سيد علي مؤيد ثابتي ـ ص 269)
ابن عبدالله عتيق ابن محمد الشورياني
ابوبكر شيخ الكاشف وي صوام بالنهار (روز ، روزه) قرام با الليل (شب زنده دار) بود در سال 494 وفات يافت. وي ظاهراً همان ابوبكر سورآبادي صاحب تفسير مشهور است كه در زمان الب ارسلان تأليف شده است، نسخه اي از اين قرآن كه وقف بر مزار شيخ احمد جام و در گنجينه آن مزار محفوظ بود در سالهاي اخير قسمتهائي از تفسير آن منتشر شد و قصص قرآن مجيد مستخرج از اين تفسير را دانشمند محترم آقاي دكتر يحيي مهدوي در سال 1345 به چاپ رسانيد.
(تاريخ نيشابور ـ سيد علي مؤيد ثابتي ـ ص 284)
يعقوب ابن احمد بن مجمد بن محمد بن احمد القاري
استاد اديب عالم معروف كثيرالتأليف اصول را نزد ابي سعد دوست آموخت. و مصاحبت كرد با امر ابوالفضل ميكال و ابي العميد ابابكر مهستاني وي تأليفات و مكاتبات و اخوانيات بسيار بنظم و نثر داشت و در سال 474 وفات يافت.
(لغت نامه دهخدا ـ ج )
طاهر بن محمد بن احمد بن محمد بن يوسف الثعامي
ابوعبدالرحمن اديب فقيه فاضل از خانوادة علم و فضل كه از اصحاب اصم استماع حديث كرده بود و همينطور از اصحاب ابي علي الرفا و در مجالس اصلاً در نيشابور حديث مي گفت. بزرگان و ائمه و همچنين خواجه نظام الملك در مجالس او حضور ميافتند وي كتابي به فارسي در شرايع و احكام تأليف كرد در سال 399 متولد شد و در سال 479 وفات يافت.
(سياق التواريخ ـ عبدالفاخر ………)
عبدالرحيم بن عبدالكريم هوازن قشيري
ابونصر امام الائمه وي در انواع علوم تبحر بود و براي تحصيل علم شب زنده داري مي كرد و چون به مكه عزيمت نمود جمعيت بسياري با او همراه شدند موقعيكه به بغداد رسيد چيزي در آن شهر اقامت ساخت و مجلس درس برقرار كرد بسياري از خواص و عوام از جمله ابي اسحق شيرازي و ائمه ديگر در مجلس درس او حضور مي يافتند وي شعر نيكو مي گفت عاقبت در روز جمعه 28 جمادي الاخر سال 514 در نيشابور وفات يافت و در مقبره باب عروه دفن شد.
ابن خلكان مي گويد او امامي بزرگ بود و علماء بغداد مي گفتند مانند او نديده اند و بسبب اعتقاد و تعصبي كه او در مذهب اشاعره داشت حنابله را با وي حضومت و دشمني بود و كار به فتنه مي كشيد و جماعتي از دو طرف كشته شدند تا اينكه نظام الملك او را به نيشابور فرستاد.
(تاريخ نيشابور ـ سيد علي مؤيد ثابتي ـ انجمن آثار ملي ـ 1335 هـ . ش.)
ناصرخسرو علوي قبادياني
(در نيشابور مذهب حاكم بر جامعه روح ناصر خسرو را سيراب نمي كرد.)
ناصرخسرو بعد از اينكه سفرها كرد و مباحثات فراواني نمود. سفرهايش در ايران، ارمنيه، آسياي صغير، شام، فلسطين، حجاز، سودان، قيروان و مصر بود. سه سال در مصر اقامت گزيد و چهاربار حج بجا آورد. در مصر به مذهب اسماعيلي و باطنيان گراييد و پيش از آنكه در اين آيين مراحل مستجيب و مأذون را پشت سر گذاشت و شايستگي دعوت و سمت داعي را احراز نمود به دستور خليفه فاطمي به عنوان «حجت جزيره خراسان» به بلخ بازگشت. در اين سال 50 سال از عمر مي گذشت و با شور و اعتقادي استوار و تعصب سخت به نشر دعوت باطنيان پرداخت. دستگاه خلافت و اهل سنت و جماعت دعوتگري او را برنيافت و با وي از در دشمني درآمدند.
(چشمه روشن ـ دكتر غلامحسين يوسفي ـ انتشارات علمي تهران ـ 1369)
حكيم ناصرخسرو دوبار به نيشابور آمد. در بار دوم ظاهراً علما و روحانيون با او نظر خوبي نداشتند و شايد در اين سفر متنكراً به نيشابور وارد شده است و براي اطمينان بيشتر در خانه قاضي القضات امام ابوسهل صعلوكي كه امام و بزرگ خراسان بود منزل گزيده اما اقامت وي در نيشابور با وجود حمايت صعلوكي شايد خالي از مخاطره نبوده است بهمين جهت بگفته سياق التواريخ روزي صعلوكي به وي گفت كه تو مرد بزرگي هستي و چنين مي بينم كه علماء خراسان قصد تو مي كنند. صلاح در آن است كه از اين ديار سفر اختيار كني.
ناصرخسرو از شهر نيشابور بجانب بلخ متواري و عزيمت نموده و از آنجا بكوهستان بدخشان رفت و در دره يمگان اقامت گزيد و در همانجا وفات يافت. اهالي ديزباد بالا (عليا) كه در كوههاي نيشابور واقع است و نيز بعضي از مردم شش طراز سبزوار اسماعيلي هستند شايد اقامت ناصرخسرو در نيشابور و تبليغات پنهاني او در گرايش بعضي از مردم آن حدود باين آيين مؤثر بوده است.
(تاريخ نيشابور ـ ثابتي ص 352 و 353)
ابوبكر پوشنگي
سال 473 در هرات متولد شد و علم فقه را آموخت. وي را امامي فاضل و پرهيزكار نوشته اند كه به نيشابور آمد و مدتي تدريس كرد. تا سال 543 هـ . ق. در همين شهر درگذشت.
(مشاهير نيشابور ـ ص 580)
ابوالحسن واحدي
علي پسر احمد ناصر نامبردار به واحدي نيشابوري از دانشمندان بزرگ نحو و حديث و از مردم نيشابوري. وي به بسياري از شهرها سفر كرده است و در نزد خواه نظام الملك احترامي بسيار داشته وي در سال 468 هجري در نيشابور چشم از جهان فرو بست. از نوشته هاي او مي توان كتاب البسيط در تفسير قرآن و كتاب الوسيط و كتاب الوجيز را نام برد.
(فرهنگ 3000 تن از بزرگان و ناموران ايران ـ دكتر عبدالعظيم رضايي ـ انتشارات اقبال 1383)
ابوالمعالي
عبدالملك پسر عبدالله از فقيهان نامدار و از بزرگان مذهب شافعي در سال 419 هجري در نيشابور زاده شد و در همان شهر نزد پدر خود دانش هاي آن روز را آموخت. سفري هم به حجاز و بغداد كرد. خواجه نظام الملك اوقاف دانشگاه نظاميه نيشابور را به او واگذاشت و او مدت 30 سال در آنجا سرگرم تدريس بود. در سال 478 در نيشابور درگذشت.
(فرهنگ 3000 تن از بزرگان ـ ص 152)
احمد بن حسين بن احمد خزاعي
رازي الاقامه، نيشابوري الاصل ، خزاعي القبيله، جد عالي شيخ ابوالفتوح مفسر مشهور از اكابر علماي قرن پنجم هجرت مي باشد كه سيد رضي و سيد مرتضي و شيخ طوسي (متوفي سال 490 هـ . ق.) درس گرفته و از تأليفات اوست:
1ـ امالي الحديث در چهار جلد
2ـ الروضه در فقه و سنن
3ـ عيون الاحاديث الروضه در فقه
4ـ المفتاح در اصول و غير اينها و سال (480 هـ . ق.)
(ريحانه الادب ج 2 ص 134 در دايره المعارف تشيه ص 147 از اكابر علماي اماميه بوده است.)
محمد بن احمد بن حسين خزاعي
جد شيخ ابوالفتوح رازي مفسر مشهور، كنيه اش ابوسعيد، لقبش شيخ مفيد از ثقات و اعيان علماي اماميه مي باشد كه بسيار جليل القدر بود و تأليفاتش بدين شرح است:
1ـ اليفهيم في بيان التقسيم
2ـ الرساله الواضحه في بطلان دعوي الناصبه
3ـ الروضه الزهرا في مناقب الزهرا يا في تفسير فاطمه الزهرا (ع)
4ـ الفرق بين المقامني و تشبيه علي (ع) بذي القرنين
5ـ كتاب الاربعين في فضايل اميرالمؤمنين
6ـ مني الطالب في ايمان ابي طالب
7ـ المولي كه همة آنها را شيخ ابوالفتوح رازي نوة مؤلف بواسطه پدرش از خود مؤلف روايت
مي نمايد.
(ريحانه الادب ج 2 ص 134)
ابوعبدالله الخبازي
محمد بن علي بن محمد بن الحسن المقري الامام ابوعبدالله الخبازي از بزرگان مشهور نيشابور بزرگ محافل و مجالس بود. استاد در قرائت قرآن كه در مجلس او بزرگان و فرزندان ائمه حاضر مي شدند و بوسيله او تبرك مي جستند. مؤلف كتاب الأبصار محتوي اصول روايات و عزائبش مي باشد كه در سال 449 در ماه رمضان فوت نمود.
شبها بيدار مي ماند و قرآن مي خواند و دعا مي كرد و گريه مي نمود. و درباره او گفته اند كه مستجاب الدعوه بوده كه بعد از او مثلش ديده نشده است.
(سياق التاريخ ج 1 ص 66)
ابوبكر الشحام
محمد بن محمد بن احمد بن ابي عبدالرحمان محمد بن يوسف ابوبكر ابن ابي نصر الشحام الشروطي امقري از فضلاي مشهرو و ثقه و از زهاد و عباد بود. قرآن زياد قرائت مي كرد. نماز زياد مي خواند و در يك ركعت يا دو ركعت نماز ختم قرآن مي كرد و بر اين كار مداومت مي كرد. در سال 442 فوت كرد و در مقبره الحسين نزديك يحيي بن يحيي دفن شد.
(السياق ج 1 ص 44)
الفامي الفارسي
محمد بن عبيدالله بن محمد بن محمد بن عبدالله الفامي الفارسي ابوبكر فاضل و حديث فراوان شنيد و در راه كسب حديث تمام مالش را هزينه كرد و در نزد الحاكم ابي عبدالله تلمذ نموده و در سال 420 فوت نمود.
(السياق ج 1 ص 46)
صاعدي فراوي
محمد بن فضل بن احمد بن محمد بن احمد بن ابوالعباس صاعدي فراوي نيشابوري ملقب به ابوعبدالله كمال الدين، از محدثين و فقهاي قرنهاي پنجم و ششم نيشابور بود كه محضر درس امام الحرمين را درك كرده و پس از مسافرتهايي به حجاز و عراق به نيشابور بازگشت و در مدرسة ناصحيه و امامت مسجد مطرز مشغول شد.
فراوي از بسياري از دانشمندان حديث شنيد. او در سال 441 متولد شد و در سال 551 در همين شهر فوت كرد.
(مشاهير نيشابور ـ ص 408)
ابوعلي حسن بن مظفر
از بزرگان نيشابور و از مشايخ // بوده در سده پنجم مي زيسته و در سال 442 يا 443 هجري بدرود زندگي گفته است. كتابهايي نوشته از آن جمله تهذيب اصلاح المنطق ابن سكيت ـ تهذيب ديوان الادب اسحق بن ابراهيم فارابي ـ ذيل يتمه اليتمه عبدالملك ثعالبي و ديوان شعر.
(فرهنگ 3000 تن از دانشمندان … ص 1107)
ابريشمي نيشابوري
ابوالحسن ابريشمي نيشابوري از حافظان قرآن و امام جامع نيشابور بوده است وي را حريص در تحصيل نوشته اند كه در اكتساب فضايل و تحصيل علوم حكمي بذل و همتي آزمندانه داشت. او همراه پسرش محمود به غزنه رفت و مورد حسادت حكماي آن جا قرار گرفت و آزار زياد ديد. وي را مجبور كردند در سلك قاريان قرآن دربار درآيد كه نوشته اند هر روز به دارالسلطنه غزنه مي رفت و وظيفه قرائت را بجا مي آورد يا وفات يافت. پسرش محمود در طب و هندسه دستي داشت و مورد توجه سلطان بود.
(مشاهير نيشابور ص 367)
العلوي الحسيني (405 ـ 480)
محمد بن محمد بن زيد العلوي السيد الامام ابوالحسن و ابوالمعالي داراي دو كنيه بود و فاضل در دين و ثقه در عصر خودش. ابوسعد المسعاني گويد: افضل علويين زمانش بود و او معرفت كامل به حديث داشت. يوسف بن ايوب الزاهد درباره او گفته: علويي فاضل تر از او نديدم.
الامام ابوالحسن داراي اشعاري به عربي است. و احاديث فراواني از ابي علي بن شاذان و ابي علي الواسطي و غيرهم نقل كرده است. به سمرقند برگشت و در سال 480 در آنجا كشته شد.
(تاريخ نيشابور ـ المنتخب من السياق ـ الحافظ ابوالحسن عبدالفاخر بن اسماعيل الفارسي ناشر جماعه المدرسين في الحوزه العلميه في قم المقدسه سال 1403 هـ . ق 1362 هـ . ش ص 62)
ابوالقاسم العلوي
محمد بن احمد بن مهدي العلوي ابوالقاسم فاضل و از مروجين مذهب شيعه بود كه جامع علوم بود و عارف به مذهب تشيه در سال 465 هـ . ق. فوت كرد. و در مقبره الحيره دفن گرديد.
(المنتخب السياق ـ ص 68)
هبه الله بن محمد بن الحسين الشيخ الامام الموفق بن قاضي
«امام موفق نيشابوري»
امام و ركن الاسلام ابي عمر بسطامي نوة شيخ امام ابي الطيب سهل بن محمد بن سليمان صعلوكي كه در ايام شباب مقدم و رئيس اصحاب شافعي بود و امام ابي اسحق اسفرايني و زيادي و ساير ائمه و مشايخ از او تبعيت مي كردند و در مكاتبه از طرف ديوان سلجوقي او را جمال الاسلام مي نوشتند و از طرف القائم با مردالله شيخ الاجل خطابه مي كردند در سال 404 وفات يافت. امام موفق همان كسي است كه عميدالملك كندري را به طغرل معرفي كرد و او را به وزارت رسانيد. امام موفق از هواخواهان سلجوقي بود و سلطان مسعود كينة او را در دل داشت.
به همين جهت موقعي كه بسلطان مسعود نيشابور از دست طغرل خلاص ساخت و طغرل بجانب مرو گرويد. امام موفق نيز به اتفاق او از نيشابور خارج شد.
(تاريخ نيشابور ـ سيد علي مؤيد ثابتي ص 388)
عميدالملك ابونصر منصور بن محمد كندري
وزير طغرل سلجوقي از دهقان زاده هاي ناحية بشت از قراء كندر بود در ايام جواني به نيشابور آمد و در زمرة عمال دولت منسلك شد و جزو مأمورين ماليات گرديد و پس از چندي در خدمت امام موفق نيشابوري درآمد و اين موقعي بود كه امام موفق در دستگاه طغرل صاحب نفوذ بود. ابونصر كندري بوسيلة امام موفق بخدمت طغرل راه يافت و چون مردي باهوش و دانا بود بزودي معروف گرديد.
ابونصر كندري مردي عالم و دانا و خوش سيما و خوش بيان بود و بيشتر زبانهاي را به خوبي ميدانست. از جمله زبانهاي عربي و هندي و تركي را و با هر طايفه اي بزبان خود آنها صحبت مي كرد. وي مردي نويسنده و اديب و نيكو شعر بود و چون به مقام صدارت رسيد دستور داد ديوانها و دفترهاي دولتي و مكاتبات رسمي را بفارسي نويسند و تركان را به آموختن فارسي تشويق كرد.
عميدالملك كندري مذهب حنفي داشت و در اوايل در اين مذهب متعصب بود. اما بعد از اين تعصب دست كششد. او شغل وزارت را بخوبي از عهده برآمد و با ثروت و تمكن زيادي كه داشت همة امراء و رؤساء و لشگريان را بخود جلب كرده بود. ولي نسبت به اهل سنت و جماعت مخالف شديدي داشت و سعي مي كرد آنها را متفرق ساخته و از ديار خود آواره نمايد و شايد يكي از دلايل دشمني شديد خواجه نظام الملك 16 و همين موضوع بود. در كتاب منشأت بهاني تأليف غياث الملك اسمعيل بن نظام الملك ابرقوهي كه در سال 746 تأليف شده مي نويسد:
ابونصر كندري عميدالملك در زمان وزارت سلطان طغرل بر ولايت و رعيت توقيعي نداشت. (يعني حقوق نميگرفت) اما بهر وقت از خزانه اخراجات عالي همتانة او كردندي. چون سلطان طغرل وفات يافت و اولادي از او باقي نماند برادرزادة او الب ارسلان سلجوقي جانشين او شد و خواجه نظام الملك را بوزارت برگزيد وي كه با عميدالملك كندري بسيار دشمن بود دستور داد تا او را دستگير و زنداني ساختند و پس از چندي او را مخلولاً به نيشابور نزد ابي علي حسان بن سعيد منيعي فرستاد.
منيعي همان كسي است كه جامع منيعي نيشابور را ساخت و اين در موقعي بود كه منيعي رياست نيشابور را داشت و قطعاً قبل از آن زماني بود كه منيعي امور دنيايي را ترك گفته و بعبارت و اعتزال بسر مي برده است.
عميدالملك كندري را يك چند در نيشابور در بند داشتند پس از آن او را به مرو فرستادند و يك سال ديگر نيز در آنجا زنداني بود تا اينكه عاقبت او را با وضعي فجيع بقتل رسانيدند و سرش را به نيشابور و جدش را به كندر فرستادند و اين در سال 456 بود. (كامل ابن ايثر)
حسن صباح در ضمن نامه اي كه در جواب سلطان ملكشاه سلجوقي نوشته و ايرادهايي كه در آن نامه بكارهاي ناصواب خواجه نظام الملك مي گيرد چنين مي نويسد. نظام الملك كه كدخداي ملك است. خواجه اي چون ابونصر كندري را كه در هيچ عهدي و در هيچ ملك چنان كدخدائي پاي در ميان كار ننهاده بتزوير آنكه در ملك وصال سلطان تصرف مي كند. شهيد كرده و از ميان برداشت.
(كتاب اسناد و نامه هاي تاريخي ص 35)
امام علامة رضي الدين نيشابوري كه از اجلة علما و فقها است در نيشابور سكونت دارد حكايت مي كند:
كه وقتي طغرل به نيشابور آمد. وزير او ابونصر كندري بود. سلطان معتزلي بود وزيرش شيعي او امر كرد بر بالاي منبر تمام مذاهب را لعن كردند و چون امام قشيري اين شنيد از مملكت طغرل خارج شد و گفت من نمي توانم در مملكتي كه مسلمانان را لعن مي كنند بمانم و امام الحرمين نيز از نيشابور خارج شد و به حجاز رفت.
(آثار البلدان ـ ص 474)
عميدالملك كندري در موقع مرگ بيش از 40 سال نداشت و شايد يك دليل ديگر قتل او علاوه بر موضوع اختلاف مذهب اين بود كه الب ارسلان ميترسيد كه عميدالملك با آن همه لياقت و علم و تدبيري كه داشت فته اي برانگيزد و داعيه اي بر پاي سازد. عميدالملك كندري در نظم و نثر استاد بود داراي معلومات و فضايل بسيار بوده است و در اغلب كتب رجال اين موضوع تصريح شده است. سخن سراي نامي فخرالدين اسعدگرگاني در مدح عميدالملك كندري اشعاري دارد كه در ضمن آشنايي او به زبانهاي مختلف وصف مي كند. آنها به زبان داني عميدالملك و ضمناً به شاعري او نيز اشاره مي نمايد و از اين اشعار نيز چنين معلوم مي گردد كه ترغيب و تشويق او در پيشرفت و رونق نثر و نظم فارسي بسيار مؤثر بوده است.
چو ايزد بنده ئي را يار باشد دو چشم دولتش بيدار باشد
ز پيروزي بدست آرد همه كام ز به روزي بچنگ آرد همه نام
حكيمي زيركي مرد آزمائي كريمي نيكخوئي نيك رأي
سخنگوئي سخنداني ظريفي هنرمندي هنرجوئي لطيفي
كجا درگاه سلطان را عميد دست بهر كاري و هر جائي حميدست
به پيروزي و بهروزي مؤيد ابونصر است و منصور و محمد
ازين گيتي سوي دانش گرايد زدانش يافتن دانش فزايد
خرد را پيش خود دستور دارد دل از هر ناپسندي دور دارد
هر آوازي بداند چون سليمان هزاران ديو را دارد فرمان
چنان گويد زبان هفت كشور كه گويي زان زمنش بود گوهر
طرازي ظن رد كاو از طراز است حجازي نيز گويد از حجاز است
چو نژ هر زبانش خوشتر آيد بنظم آن زبان معجز نمايد
دري و تازي و تركي سرآيد با لفاظي كه زنگ از دل زدايد
چو با كهتر ز خود سازد پدروار چو با مهتر همي سازد پسروار
بود با همسران مثل برادر نباشد رادمردي زين فزونتر
ز هر شهري بدو گرد آمدستند ببحرجود او غرقه شدستند
اگر او نيستي ما را خريدار نبودي شاعري را هيچ مقدار
منابع: (تاريخ نيشابور ـ سيد علي مؤيد ثابتي ص 290 و 294 به نقل از كامل ابن ايثرـ آثار البلدان السياق التواريخ)
امير عالَم ابوالفضل عبيدالله بن احمد بن علي بن اسماعيل بن عبدالله بن محمد بن ميكال
وي جمال دودمان آل ميكال و در فضل و ادب و اصالت و نسب يگانه خراسان بود در مجلس درس او را ائمه و فقها و قضات و دانشمندان حاضر مي شدند و از محضر او كسب فيص مي نمودند. شعراي بسياري او را مدح گفته اند وي داراي تأليفات بسياري است از آنجمله كتاب المنتجل و كتاب مخزون البلاغه وي در سال 436 در نيشابور وفات يافت.
كتاب ثمارالقلوب را ابومنصور ثعالبي بنام وي تأليف كرده است. آل ميكال از خاندانهاي بزرگ نيشابور و اكثر آنها عالم و فاضل و دانشمند بوده اند.اين خاندان ايراني كه بقول الحاكم نسب آن به بهرام گور مي رسيده است رئيس و حاكم واقعي نيشابور و داراي ثروت و تمكن بسيار بوده اند. در تاريخ بيهق مي نويسد ميكاليان خانداني قديم است در نيشابور و بيهق و از اين خاندان است ابوالعباس اميراسماعيل بن عبدالله بن محمد بن ميكال و از اولاد امير ابوالعباس اميرابومحمد عبدالله است كه رئيس نيشابور بود و دارائي خود را وقف خيرات و ميراث ساخته بود. وي در سال 392 وفات يافت.
(تاريخ نيشابور ـ سعيد علي مؤيد ثابتي ص 294 و 295)
ابوعلي نيشابوري
حسن بن مظفر اعمي مكني به ابوعلي نيشابوري تأليفات او از اين قرار است. التهذيب اصلاح المنطق ابن اسكيت، تهذيب ديوان الادب اسحق بن ابراهيم فاريابي، ديوان شعر، ذيل تتمه اليتيمه عبدالملك ثعالبي، وي در سال 442 يا 443 درگذشت. در معجم الادبا كتابهاي محاسن من اسمه حسن ـ زيادات اخبار خوارزم، ديوان رسائل بن را جزء تأليفات او مي نويسد.
(تاريخ نيشابور ـ ثابتي ص 302)
امام ابوعبدالله محمد بن علي بن محمد بن الحسن مقري خبازي نيلي
از بزرگان متقدمان نيشابور كتاب الابصار را كه محتوي اصول و غرايب است تأليف كرد و در سال 449 وفات يافت.
(تاريخ نيشابور ـ ثابتي ص 307)
حسن صباح در نيشابور درس خواند
حسن صباح كه همدرس خيام و خواجه نظام الملك بود. مدتي در نيشابور اقامت داشت و در نزد امام موفق نيشابوري درس مي خواند. موقعي كه سلطان ملكشاه سلجوقي از جنگ قاوردبن جعفر بيك فارغ شد و به نيشابور آمد. حسن صباح در اين شهر او را ملاقات كرد.
(تاريخ نيشابور ـ ثابتي ـ ص 343 به نقل از حبيب السير)
قاضي ناصحي
محمد بن عبدالله بن الحسين ابوبكر قاضي القضات ناصحي فقيه و فاضل استاد در علم كلام و خطي وافر در ادبيات و طب و عبدالفاخر فارسي گفته: افضل زمانش بود بين اصحاب ابي صيفه با امام الحرمين مناظره كرد و امام او را تعظيم نمود. قاضي نيشابور بود.
در سال 484 در راه سفر حج نزديك اصفهان وفات يافت.
(المنتخب السياق ـ ص 75)
قرن ششم
رضي الدين نيشابوري
نامش رضي الدين ابوجعفر محمد نيشابوري، زادگجاهش نيشابور، زاد روزش در جائي ثبت نشده اما سال فوتش را 598 هـ . ق. ذكر كرده اند.
تذكره نويسان و نويسندگان از او با تعابير و عناوين و اوصاف ستايش آميز ياد كرده اند. از جمله: خواجه، امام، استاد رضي الدين، استاد // پيشواي دانشمندان و استاد البشر … در حلقه درس او چهارصد فقيه فاضل به شاگردي مي نشستند.
او در تدريس روشي داشت كه پيشينيانش نداشتند، پيش از او روش مناظره قانونمند نبود و او براي آن قاعده نهاد، از اين رو شاگردانش از همروزگاران خويش برتر بودند، قدوة علماء بود، عالِمي كامل بود كه در دس او هفت صف از طلاب علم مي نشستند و به همت كريمانه او حوائج هر كس مهيا مي گشت، استاد عصر بود از مخول رجال بود و در فقه تبحر داشت و با وجود اهميت مقام علمي در شاعري هم شهرت يافت و اين كه مؤلف المعجم بارها از شعر او شاهد مي آورد، اهميت او را در هنر شاعري در عصر خويش نشان مي دهد.
استاد فروزانفر آورده است : رضي الدين نيشابوري از اَجله فقها و علماي قرن ششم بشمار مي رفت و او علاوه بر مراتب علم و دانش، داراي ذوق سرشار و طبعي لطيف بود و اشعار نيك مي سرود و بيشتر مهارت او در قصيده و قطعه مي باشد.
مولانا جلال الدين اين بيت رضي الدين را :
گلي يا سوسني يا سرو يا ماهي نمي دانم از اين آشفته بي دل چه ميخواهي نمي دانم
در دفتر ششم مثنوي موضوع حكايتي لطيف قرار داده است كه حكايت از قبول شعر رضي الدين در آن عصر دارد. ديوان او قريب به 4000 بيت شعر دارد. از رضي الدين علاوه بر ديوان شعري به فارسي تأليفات ذيل را ذكر نموده اند:
1ـ روضه الوفاء 2ـ كتاب محيط
3ـ مكارم اخلاق 4ـ الطريقه الرضويه
(تلخيص از كتاب: ديوان رضي الدين نيشابوري شاعر قرن ششم هجري قمري تصحيح و توضيح ابوالفضل وزيرنژاد ـ انتشارات محقق چاپ اول بهار 1382 )
ابوالفتح رازي
حسين پسرعلي با لقب جمال الدين از دانشمندان بزرگ تفسيرو از ريشه ونژاد ايراني و نيشابوري بود . در موز سال 480هجري زاده شده مدتيدر ري مي زيست و به پند و اندرز سرگرم بود؟ از جمله كتابها و نوشته هاي او تفسير قرآن به زبان فارسي كه در تهران چاپ شده است. وي در سال 552 در ري چشم از جهان فرو پوشيد.
(فرهنگ 3000 تن از بزرگان و ناموران ايران دكتر عبدالعظيم رضايي ـ انتشارات اقبال1383)
نيشابور زادگاه و پرورشگاه ابوالقاسم انصاري نيشابوري
سليمان بن ناصر بن عمران (متوفي 511يا 512 هـ . ق.) از شاگردان امام الحرمين و ابوالقاسم قشري بود و كتابهاي شرح الارشاد في اصول الدين و الغنيه را در اصول تأليف كرد. انصاري مدتي را در حجاز و بغداد بسربرد و پس از بازگشت به نيشابور به خاطر زهد و ديانتي كه داشت به سمت كتابدار نظاميه انتخاب گرديد و هر روز از ظهر تا عصر در محل كتابخانه به درس مي نشست و درسهايي از اصول مي گفت.
(طبقات سبكي: 7/92)
ابوالقاسم مسعود بن احمد بنابوالقاسم نو بهاري
اهل نيشابور وعالم و فقـه و زاهد بود وي در سال 474متولد و در سال 541 وفات يافت و امام محمد يحيي بر او نماز گذارد.
(تاريخ نيشابور ـ سيد علي مؤيد ثابتي ص 289)
سيد تاج الدين ابوالفتح شهرستاني صاحب كتاب
ملل و نحل و تأليفات ديگر در نيشابور درس خواند. در مدرسه نظاميه نيشابور تحصيل مي كرد و علم حديث را نزد ابوالحسن مديني علي بن احمد شافعي از محدثين و علماء بزرگ نيشابور فرا گرفت. ابوالمظفر خواني از فقهاي شافعي و ابونصر قشيري عالم فقيه از استادان وي بودند.
شهرستاني در سال 479 هجري متولد و در سال 548 در شهرستانه وفات يافت و قبر وي اكنون زيارتگاه مردم آن ناحيه است.
(تايخ نيشابور ـ ثابتي ص 357 و 358)
نيشابور زادگاه و پرورشگاه اجل شهيد فتال نيشابوري
الشيخ الثقه المفضال ابوعلي محمد بن حسن بن علي الحافظ الواعظ الفارسي النيشابوري يكي از معاصرين امين الاسلام طبرسي است. (قرن ششم هـ . ق.) متوفي 508 و از علماي بزرگ تشيع مي باشد. شيخ شهيد ابوعلي محمد بن حسن بن علي بن الحافظ الفارسي النيشابوري صاحب كتاب روضه الواعظين و كتاب التنوير في التفسير كه از مشايخ ابن شهر آشوب به شمار مي رود. وي از علماي قرن ششم هجري است كه به دست عبدالرزاق والي نيشابور به شهادت رسيد، ايشان از شاگردان شيخ طوسي و علماي شيخ نيشابوري بوده است.
(الكني و الالقاب ص 228)
شيخ شهيد سعيد عالم بنيل، ابوعلي يا ابوجعفر بن حسن بن علي بن احمد بن علي نيشابوري معروف به فتال (فتيله فروش و فتيله ساز) و فارسي و ابن الفارسي از اكابر و ثقات علماي اماميه قرن ششم هجري، از مشايخ و اساتيد ابن شهر آشوب (متوفي 588 هـ . ق) يا صاحب كشاف از علماي عامه و ابوالفتوح مفسر رازي و فضل بن حسن مفسر طبرسي و نظائر ايشان از علماي طاصيه معاصر و هم طبقه و عالمي است جليل، فقيه بنيل زاهد ، متقي ، متكلم محدث حافظ واعظ ، مؤلف دو كتاب التنوير في معاني التفسير و روضه الواعظين يا بصيره المتعظين و ابن شهر آشوب اين هر دو كتاب را از خود مؤلف روايت نموده و او هم از شيخ ابوعلي پسر شيخ طوسي از خود شيخ طوسي (متوفي بسال 460 هـ . ق) نيز روايت نموده و بواسطة پدر خود از سيد مرتضي هم روايت مي نمايد بلكه در ايام كودكي درسي را كه پدرش از سيد ميخواند شنيده است. عاقبت بدست عبدالرزاق رئيس نيشابور مقتول گرديد.
(ريحانه الادب ج 4 ص 293)
ابن شهر آشوب از شاگردان او بوده و بهترين معرف فتال نيشابوري مي باشد. كتاب روضه الواعظين چندين بار چاپ شده اخرأ با ترجمه و تحشية دكتر محمود مهدوي دامغاني نشر در تهران به سال 1366 چاپ كرده است. تفسير فتال نيشابوري معروف است. عنوان فتال به (تعبير ديگر و احتمالاً اصلي آن) كه نام بلبل مي باشد به جهت طلاقت زبان و صراحت بيان كه بسيار خوش بيان بوده است به ايشان داده شده است.
(طبقات مفسران شيعه ص 402 ـ عقيقي بخشايشي)
در قرن پنجم و ششم شيعه بودن جرم بود و كسانيكه شجاعانه از مردم شيعه بودن دفاع مي كردند جرم سنگين پرداخت مي كردند. براي تحقيق بيشتر به منابع زير مراجعه كنيد:
(دايره المعارف ـ تشيع جلد اول ـ الذريعه ج 4 ـ روضه الواعظين ـ حبيب السير ـ النابس في القرن الخامس)
نيشابور زادگاه و پرورشگاه عبدالرحمن بن محمد نيشابوري
(متوفي بعد از سال 550 هـ . ق) ايشان كتاب امام ابوالقاسم عبدالكريم بن هوازن قشيري را كه مهمترين اثر در تصوف و عرفان مي باشد ترجمه نموده است. بعد از سال 550 هـ . ق و به همت شادروان بديع الزمان فروزانفر تصحيح و طبع شده است.
جلال الدين ابومنصور محمد بن السيد الاجل ابي محمد
در سال 528 سلطان سنجر نقابت نيشابور را بوي تفويض كرد ولي او قبول ننمود و گفت من مقدم سادات و نقيب آنها هستم از حيث علم و ديانت بخود اجازه نمي دهم كه عامل سلطان باشم.
(تاريخ نيشابور ـ سيد علي مؤيد ثابتي ـ ص 283)
ابوجعفر احمد بن علي بن محمد بيهقي
پسر ابوصالح لغت شناسي تفسيرگوي و از فقهاي معروف نيشابور كه در حدود سال 470 متولد و در سال 544 وفات يافت. از تأليفات اوست:
المحيط ـ ينابيع اللغه ـ تاج المصادر
(تاريخ نيشابور ـ سيد علي مؤيد ثابتي ص 284 و فرهنگ اعلام معين و منتخب السياق)