بخشی از مقاله
مقدمه
دين مقدس اسلام بهرهبردارى مشروع از نعمتهاى الهى و زيباييهاى زندگى را مباح و روا و اسراف و زيادهروى را حرام و ناروا مىداند و اين بدان جهت است كه مسلمان به تناسب امكانات و توانايى و كارآيى خود، در برابر جامعه مسؤوليت دارد. در اين صورت فرد اسرافكار قهرا از اجراى مسؤوليت و تعهدات اجتماعى خود بازمىماند و از اين رهگذر بر پيكر جامعه ضربه مىزند.
قرآن مجيد اين حقيقت را در ضمن مباحث اجتماعى در قالبهايى زيبا بيان مىكند و با هشدار به پيروان خود مىفرمايد: (و انفقوا فى سبيل الله ولاتلقوا بايديكم الى التهلكة) (1) يعنى در راه خدا انفاق كنيد و با دستهاى خود، خود را به هلاكت و نابودى نيفكنيد. از اين آيه شريفه چنين استفاده مىشود كه اگر مال در راه خدا و به سود جامعه و رفع نيازمنديهاى مردم مصرف نشود سرنوشت آن جامعه و ملتبه هلاكت و سقوط مىانجامد.
صرفنظر از اهميتخوددارى از اسراف و تبذير در دين از نظر موقعيتخاص كشور اسلامى كه در محاصره حكومتهاى سلطهگر قرار گرفته اگر ما بتوانيم تجملات زندگى را حذف كنيم و رعايت اقتصاد و ميانهروى را در همه حال مدنظر و برنامه عمل قرار دهيم، به استقلال كشور كمك كردهايم و به پيروزى نهايى نزديكتر شدهايم. در نتيجه اين شعار را در اقصى نقاط عالم و دنياى اسلام و بالاخص ايران اسلامى اعلام كردهايم كه ما از تنگناهاى اقتصادى نمىهراسيم و قدرت آن را داريم كه روى پاى خود بايستيم و به هيچ قدرتى جز خداوند متعال متكى نيستيم.
مفهوم اسراف
راغب اصفهانى مىگويد: «السرف تجاوز الحد فى كل فعل يفعله الانسان» (2) اسراف به معنى تجاوز از حد و معيار در هر كارى است كه از انسان سر بزند، گرچه استعمال آن در موارد زيادهروى در انفاق مال بيشتر است و گاهى به خروج از اعتدال در مقدار خرج مال و زمانى هم به چگونگى بذل مال و مورد آن اطلاق مىشود. اما بنا به مفهوم سخن راغب و روح معنى «كل فعل» و بر پايه شواهد فراوان در قرآن و حديث، اسراف به هر گونه تجاوزكارى و زيادهروى گفته مىشود و در هر حال اسراف عملى است ممنوع و محكوم، و مورد خشم و انزجار خداوند متعال است و از آن به شدت منع شده است.
خداوند در سوره اعراف مىفرمايد: «كلوا واشربوا ولاتسرفوا انه لايحب المسرفين» (3) بخوريد و بياشاميد و اسراف نكنيد كه خداوند مسرفان را دوست ندارد.
مفهوم تبذير
تبذير برخلاف اسراف و تنها واژهاى اقتصادى است. تبذير از ريشه «بذر» يعنى تفريق و پخش كردن چيزى; اصلش از ريختن و پاشيدن بذر است كه به طور استعاره درباره كسى كه مال خود را بيهوده تلف و پخش مىكند، به كار رفته است و نيز گفته شده است كه تبذير، انفاق مال در راه معصيت است.
با اين توضيحات ملاحظه مىكنيم كه «اسراف» در برابر اقتصاد و ميانه روى قرار دارد و به هرگونه تجاوز از حد، در غير طاعةالله و به قصور از حقالله اطلاق مىشود. در قرآن كريم واژه قصد و مشتقات آن در معانى; راست، متوسط و معتدل به كار رفته است. مانند «واقصد فى مشيك» (4) در راه رفتن اعتدال را رعايت كن.
فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخيرات (5) از ميان آنها عدهاى بر خود ستم كردند و عدهاى ميانهرو بودند و عدهاى به اذن خدا در نيكىها از همه «پيشى» گرفتند.
حضرت على(ع) در مورد قصد مىفرمايند: «عليك بالقصد فى الامور» (6) بر تو باد ميانهروى در كارها. در خطبه همام از نشانههاى متقين و پرهيزگاران مىفرمايد: «و ملبسهم الاقتصاد» (7) يعنى پوشاكشان ميانه بود، بدين معنى افراط و تفريط در كارها و زندگيشان وجود ندارد.
از مجموع اين نظريهها اين چنين برمىآيد كه بين واژه اسراف به معنى اقتصادى آن با واژه تبذير فرق زيادى وجود ندارد و تنها ممكن است در جهت تمايز بين اين دو واژه گفته شود كه با توجه به خصوصيات تعابير لغتشناسان در معنى تبذير، مقصود از اين واژه تلف كردن و ضايع نمودن مال است و زيادهروى در انفاقات شخصى و امور خيريه را شامل نمىشود، در حالى كه اسراف فراگيرتر از آن و در برگيرنده همه موارد از به هدردادن و زيادهروى در مصارف شخصى و خانوادگى و انفاقهاى مستحب مىباشد. و به عبارت ديگر هر تبذيرى اسراف است ولى هر اسرافى تبذير نيست.
از امام صادق(ع) جمله كوتاهى نقل شده است كه ممكن است همين نكته را از آن استفاده كرد. آن حضرت فرمود: «ان التبذير من الاسراف» يعنى، تبذير از اسراف است. در اين حديثشريف، براى اسراف انواعواقسامى فرض شده، كه تبذير شاخهاى از آن معرفى گرديده است.
اسراف از نظر قرآن
در قرآن كريم واژه «اسراف» و مشتقات آن مكرر به كار رفته است ولى در بيست و سه مورد لفظ «اسراف» استعمال شده كه در هر مورد، مفهومى ويژه دارد. در غالب موارد، مقصود از اسراف جنبههاى اخلاقى، عقيدتى و تجاوز از حدود الهى است، و تنها در چهار مورد جنبه مالى را شامل مىشود كه با دو آيه «تبذير» شش آيه مىشود.
به آيات زير توجه كنيد:
1- كذلك زين للمسرفين ماكانوا يعملون. (8)
اينگونه براى اسرافكاران اعمالشان زينت داده شده است.
2- ولا تطيعوا امر المسرفين. (9)
اطاعت فرمان مسرفان نكنيد.
3-ان الله لايهدى من هو مسرف كذاب. (10)
خداوند اسرافكار دروغگو را هدايت نمىكند.
4-و ان فرعون لعال فى الارض و انه لمن المسرفين. (11(
و به راستى فرعون برترىجويى (و طغيان) در زمين روا داشت و او از اسرافكاران بود.
اما آياتى كه تنها ظهور در جنبههاى اقتصادى دارند عبارتند از:
1- انعام، آيه 141.
2- اعراف، آيه 31.
3- فرقان، آيه67.
4-اسراء، آيات27 و 28.
حال به ذكر چند آيه مىپردازيم:
1- وات ذاالقربى حقه والمسكين وابن السبيل ولاتبذر تبذيرا ان المبذرين كانوا اخوان الشياطين و كان الشيطان لربه (12) كفورا.
و حق نزديكان را بپرداز! و (همچنين) مستمند و در راهمانده را، و هرگز تبذير مكن چرا كه تبذيركنندگان برادران شيطانند و شيطان كفران (نعمتهاى( پروردگار كرد.
واژه «تبذير»، تنها يك واژه اقتصادى است و در قرآن كريم تنها در همين دو آيه از سوره اسراء به كار رفته است. و شايد در قرآن كريم كمتر مواردى بتوان پيدا كرد كه با چنين لحن تند و شديدى از عملى نهى شده باشد.
2- خذوا زينتكم عند كل مسجد و كلوا واشربوا ولا تسرفوا انه لايحب المسرفين (13) زينتخود را در هر مسجد برگيريد و بخوريد و بياشاميد و اسراف نكنيد همانا كه خداوند مسرفان را دوست نمىدارد.
تمامى آيات مربوط به اسراف را مىتوان به طوركلى به دو بخش تقسيم كرد:
1-اسراف در مال.
2-اسراف در غيرمال.
اسراف در مال
آيات مربوط به زيادهروى در صرف مال شامل دو بخش است:
الف) اسراف در مصرف شخصى; مىفرمايد: كلوا من ثمره اذا اثمر) ... 14) از ميوه آن به هنگامى كه به ثمر مىنشيند بخوريد و حق آن را به هنگام درو بپردازيد، اسراف نكنيد كه خداوند مسرفين را دوست نمىدارد.
بنابراين اسرافى كه در بعد اقتصادى بيشتر مورد توجه است و موجب تضعيف بنيه مالى محرومان و لذتطلبى مسرفان مىشود و از بلاهاى بزرگ اجتماعى است و فقر و محروميتبيشتر به دنبال دارد همين نوع اسراف است كه هر مسلمان با توجه به وظيفه و تعهد و مسؤوليتى كه در برابر خداوند و اجتماع دارد لازم است، در مخارج زندگى خويش رعايت اعتدال را بكند و جدا از اسراف پرهيز نمايد.
ب) اسراف به خاطر ديگران; وقتى انفاق از حد تعادل خارج شود نسبتبه انفاق شونده و انفاقكننده هر دو عوارض سوء و زيانبار خواهد داشت، به اين جهت است كه قرآن مجيد وقتى در آياتى از سوره شريفه فرقان ويژگيهاى مؤمنان و بندگان واقعى را برمىشمارد يكى از آن ويژگيها را اينگونه معرفى مىفرمايد:
اذا انفقوا لم يسرفوا ولم يقتروا و كان بين ذلك قواما; (15zz كسانى هستند كه هرگاه انفاق كنند نه اسراف مىكنند و نه سختگيرى، بلكه در ميان اين دو اعتدالى دارند. و نيز قرآن، خطاب به حضرت پيامبر(ص) مىفرمايد: و لا تجعل يدك مغلولة الى عنقك ولا تبسطها كل البسط فتقعد ملوما محسورا (16) هرگز دستت را بر گردنت زنجير مكن (و ترك انفاق و بخشش منما) و بيش از حد آن را مگشا تا مورد سرزنش قرار گيرى و از كار فرومانى، و در همين رابطه حضرت على(ع) مىفرمايند: «ما عال امرء اقتصد» (17) كسى كه ميانهروى پيشه سازد تنگدست نگردد. و حضرت رسول(ص) مىفرمايند: من اقتصد اغناه الله، و من بذر افقره الله» (18) هر كس در دخل و خرج ميانهروى كند خدا بىنيازش مىكند و هر كس اسراف و تبذير نمايد خداوند فقيرش گرداند.
زيربناى آفرينش بر تعادل گذاشته شده است «و كل شىء عنده بمقدار« (19) و هر چيزى نزد او مقدار معينى دارد و در مورد ديگر مىفرمايد: «انا كل شىء خلقناه بقدر» (20) ما هر چيزى را به اندازه آفريديم.
حساب هر چيزى در پيشگاه خداوند متعال براساس حكمتبالغه او و مصلحت و عدالت و از روى اندازه و بدور از افراط و تفريط است، و اساس حكومت را هم عدالت تشكيل مىدهد و اقامه عدل از اهداف مهم بعثت انبياى عظام الهى بوده است تا آنجا كه معيار مالكيت مشروع را عدم زيان و اضرار و ستم به فرد و اجتماع، و ضابطه انفاق و احسان را كرامت و سخاوت بدور از بخل و امساك و نيز بدور از اسراف و زيادهروى قرار داده است و بالاخره تحكيم بنيان اقتصادى جامعه و ميانهروى مطلوب و مورد تاكيد شارع مقدس اسلام است.
اسراف در غيرمال
الف) اسراف در قتل; در دوران جاهليت رسم بر اين بود كه هرگاه كسى از روى ظلم و تعدى به قتل مىرسيد بستگان مقتول با توجه به خوى و خصلت جاهلى و حس كينهتوزى و انتقامجويى چند نفر از بستگان قاتل را به قتل مىرساندند. قرآن كريم اين تجاوز و انتقامجويى را مردود دانسته و فرمود: «فلا يسرف فى القتل» (21) . اما در قتل اسراف نكنيد، يعنى، براى قتل يك نفر، فقط يك نفر را به قتل برسانند آن هم با توجه به صدر آيه كه مىفرمايد: «ولا تقتلوا النفس التى حرم الله الا بالحق»، نفسى را كه خداوند حرام كرده است نكشيد مگر از روى حق، يعنى اين كشتن هم فقط در مواردى تجويز شده است كه قاتل مستوجب كشته شدن باشد و با علم و عمد مرتكب قتل نفس شده باشد.
ب) اسراف در نفس; كسى كه از نظام اعتدال خارج مىشود و با ارتكاب گناه و معصيت از حريم انسانى خود تجاوز مىكند اسرافكار است، اما اسرافكارى كه مشمول پيام رحمت و اميد الهى قرار گرفته است: قل يا عبادى الذين اسرفوا على انفسهم لاتقنطوا من رحمة الله ان الله يغفر الذنوب جميعا انه هو الغفور الرحيم. (22) بگو اى بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كردهايد از رحمتخداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را مىآمرزد.
ملاحظه مىشود كه هرگونه گناه و تجاوز از حد و مرز و حريم انسانى اسراف بر نفس شمرده مىشود.
در جاى ديگر مىبينيم، مجاهدان جنگ احد به درگاه خداوند متعال دست نياز برمىداشتند: و ما كان قولهم الا ان قالوا، ربنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فى امرنا و ثبت اقدامنا وانصرنا على القوم الكافرين (23) گفتار آنها فقط اين بود كه پروردگارا گناهان ما را ببخش و از تندرويهاى ما در كارها چشم بپوش، قدمهاى ما را ثابتبدار، و ما را بر جمعيت كافران پيروز بگردان.
از آيه شريفه مستفاد مىشود، آنچه از آن عدول كرده و بجا نياوردهاند اطاعت امر پيامبر(ص)، و سستى و منازعه بوده است.
هر نوع گناه، اسراف و تجاوز از حد فطرى و طبيعى انسان است كه با ارتكاب آن از مسير اعتدال بيرون مىرود و به راه زوال و نيستى كشانده مىشود و اين درستخلاف آن هدف عالى است كه انبياى الهى براى آن مبعوث شدهاند. قرآن در اين مورد مىفرمايد: ولقد جاءتهم رسلنا بالبينات ثم ان كثيرا منهم بعد ذلك فى الارض لمسرفون)24( و رسولان، با دلايل روشن به سوى بنىاسرائيل آمدند، اما بسيارى از آنها بر روى زمين تعدى و اسراف كردند. در اين آيه شريفه مراد از «مسرفون» كسانى هستند كه از انبيا و طريق حق تبعيت نكردند و در نتيجه اين سركشى به گناه آلوده شدند.
معيار اسراف
احاديثى از حضرت امام صادق(ع) نقل است كه در مورد اسراف به اصحاب مىفرمايند: كمترين حد اسراف اين است كه لباسى را كه بيرون خانه براى حفظ آبرو مىپوشى در داخل خانه نيز بپوشى يا باقيمانده آب و غذا را كه در ظرف مىماند دور بريزى و يا خرما را خورده و هسته آن را دور اندازى. (25) در بعضى از احاديث آمده است كه در هنگام وضو گرفتن بايد مواظب باشيم كه دچار اسراف نشويم و مقدار يك مد (معادل سه چهارم ليتر) آب براى وضو كفايت مىكند. و نيز در ذيل آيه شريفه 31 سوره اعراف: «كلوا و اشربوا...» احاديثى از حضرت امام صادق(ع) نقل شده است كه از آن جمله اين حديث است كه «عياشى از ابان بن تغلب» از آن حضرت نقل مىكند كه مال و ثروت از آن پروردگار است كه آن را در نزد مردم به امانت گذاشته است و به آنها اجازه فرموده كه در حد اعتدال و ميانهروى بخورند و بياشامند و لباس بپوشند، و نكاح كنند، مركب سوارى داشته باشند و مازاد آن را به فقراى مؤمنين ببخشند و بدينوسيله اختلافات طبقاتى را از بين ببرند و پراكندگيها را ترميم كنند و كسى كه اينگونه عمل مىكند، آنچه را كه مىخورد و مىآشامد، اعمالش مباح است و نكاح او و استفاده از مركوبش نيز حلال مىباشد و كسى كه از اين حد تجاوز كند بر او حرام است و سپس فرمود كه اسراف نكنيد كه خداوند مسرفان را دوست ندارد.
از فرمايش امام(ع) كه نظرشان را به صراحت اعلام و مىفرمايند: «من عدا ذلك كان عليه حراما» (26) حرمت اسراف به وضوح آشكار مىشود و وقتى از حد متعادل و مشخص كه در اين حديثشريف بدان تصريح شده تجاوز شد به حرمت مىانجامد و به دليل اينگونه احاديث و يا به دليل نهى صريح قرآن (لاتسرفوا) اسراف و تبذير نوعى حريمشكنى و عصيان در برابر امر پروردگار و از گناهان كبيره محسوب مىشود. در حديثى ديگر مىفرمايد: «كسى كه چيزى را در غير اعتخدا انفاق كند او مبذر است و كسى كه در راه خدا چيزى را انفاق كند او مقتصد است. (27) در اين جا معلوم مىشود كه بذل و بخشش اگر به قصد و نيت الهى نباشد حكم اسراف را دارد و اصولا از ديد اسلام چنين عملى اخلاقى و پسنديده نيستحال كه بحث اخلاقى به ميان آمد متناسب است تا اشارهاى اجمالى بكنيم به اين كه چگونهعملى، از نظر اسلام مقبول است.
عمل اخلاقى از ديدگاه اسلام
اسلام عملى را خير و اخلاقى مىداند كه داراى دو جنبه باشد. به اين معنى كه هر عمل از روح و نيت «حسن فاعلى» و شكل و صورت «حسن فعلى» تشكيل شده است و عمل خير بايد حسن فعلى داشته باشد يعنى صورت و شكل عمل صحيح باشد. مثلا كسى كه مالى را از راههاى نامشروع جمع كرده و با اين مال به قصد قربت اقدام به خيرات و مبرات مىنمايد از او پذيرفته نيست و يا مال مباح و مشروع را خواسته باشد براى ريا و خودنمايى و در غير رضا و طاعت پروردگار انفاق و بخشش كند اينجا هم مردود است و بنا به نظر حضرت امام صادق(ع) چنين كسى مبذر و مسرف است.
معيار و ملاك هزينهها
اصولا توجه به اين نكته ضرور است كه هر كس چقدر حق هزينه دارد كه وقتى از آن حد گذشت مشمول اسراف مىشود و بايد از آن خوددارى نمايد، به اعتبارى مصرف و مخارج زندگى را مىتوان به دو قسم تقسيم نمود، مخارج روا و مخارج ناروا، قضاوت در مورد روا و ناروا بودن مخارج با عرف و افراد اجتماع است. همانطور كه قضاوت در مورد اباحه و حرمتبه دستشرع است، هر كس براساس ايمان و عدل اسلامى موظف است زندگى خويش را طبق شان و موقعيتى كه در اجتماع دارد تنظيم كند (البته اين با معنى مساوات اسلامى منافاتى ندارد، زيرا اين تفاوت براساس تفاوت در شهرت و ضعف استعداد و ميزان تلاش و فعاليت هر كس و مراحل مختلف افراد است) مثلا در باب خمس داريم كه افراد در مورد منافع كسب بايد مخارج سالانه خود را طبق شان تامين كنند و آنچه از اين معيار اضافه باشد مشمول خمس مىشود و يا در باب زكات شرط است كه نيازمندانى مىتوانند آن را دريافت نمايند كه هزينه لباس و غذا و ساير مخارج ضرور زندگى آنان تامين گردد و توسعه يابد تا همسطح ساير افراد قرار گيرند.
در مورد نفقه زن كه بر عهده شوهر است معيار چنين است كه مرد خوراك و پوشاك زن را در حد شايسته و شرافتمندانه كه در خور شان و موقعيت اجتماعى اوست تامين نمايد در اين زمينه قرآن مجيد مىفرمايد: «و على المولود له رزقهن و كسوتهن بالمعروف لاتكلف نفس الا وسعها» (28) بر آن كسى كه فرزند براى او متولد شده (پدر) لازم استخوراك و پوشاك مادر را به طور شايسته و در مدت شيردهى بپردازد حتى اگر طلاق گرفته باشد، هيچ كس موظف به بيش از مقدار توانايى خود نيست.
مىبينيم آن قسمت از مخارج و هزينههايى كه با موقعيت اجتماعى و شؤون زندگى انسان موافق و سازگار است اقتصاد و تقدير معيشت است و آنچه از اين حد و مقدار تجاوز كند، اسراف و زيادهروى است و موجب غضب پروردگار خواهد بود. لازم به تذكر است كه شايد نتوان معيار و مقدار معينى براى اسراف در نظر گرفت. بلكه اسراف مفهومى است كه در افراد مختلف و اوضاع گوناگون و اجتماعات مختلف مصاديق متفاوت و مختلفى مىيابد، مثلا ممكن است پوشيدن لباس و يا خوردن غذايى خاص در شرايطى كه در جامعه نيازمند و محتاج وجود ندارد اسراف نباشد لكن همان پوشاك و خوراك در جامعهاى فقير و يا زمانى خاص زيادهروى و اسراف محسوب شود و اين خود توجه دادن ثروتمندان استبه اين كه مسايل مهمتر را در نظر بگيرند و بر تمام ابعاد زندگى خود را زير نظر گيرند و احساس مسؤوليت كنند و بدانند كه همگان در پيشگاه ايزد متعال مسؤولند; مسؤول در برابر خود و جامعه خود. غنى بايد در فكر فقير و رفع نيازهاى او باشد كه در تعاليم اسلام بر اين مساله تاكيد فراوان شده است و براى نمونه علاوه بر آيات شريفه قرآنى كه وارد شده استبه اين كلام مشهور حضرت رسول9 اكتفا مىشود كه فرمود: «من اصبح و لا يهتم بامور المسلمين فليس بمسلم»، پس بايد غنى در فكر فقير و در راه رفع حوايج او باشد و افراد كم درآمد در مرز خود حركت كنند تا امتيازهاى نابجا از ميان برود و اصول در جامعه رشد كند و بحرانهاى اقتصادى پديد نيايد.
اسراف موجب تنگدستى و فقر است و ميانهروى مايه توانگرى ________________________________________
در حديثى از امام على(ع) آمده است كه «القصد مثراة و السرف مثواة» (29) يعنى اقتصاد و ميانهروى موجب ثروتمندى و اسراف و ولخرجى موجب سقوط و فقر مىگردد و نيز امام زينالعابدين(ع) از رسول خدا(ص) نقل مىفرمايد كه فرمود: «ثلاث منجيات فذكر الثالث القصد فى الغنى و الفقر» (30) حضرت رسول سه عامل براى نجات معرفى مىفرمايند كه سومين آن ميانهروى و اعتدال در توانگرى و نيازمندى است. پس افراد توانگر هم حق ندارند به بهانه اين كه امكانات مالى وسيع دارند به اسراف پردازند. نكته مهمى كه از اين حديث استنباط مىشود اين است كه اسراف و تبذير موجب فقر و تنگدستى است.
اسرافى كه هميشه حرام است
سه قسم اسراف است كه در همه جا و در همه حالات حرام است و اختصاص به شخص يا زمان، يا جاى خاصى ندارد.
1-ضايع كردن مال و بىفايده كردن آن، هر چند آن مال كم باشد. مانند بقيه ظرف آب را ريختن در جايى كه آب كمياب باشد و به آن مقدار رفع نياز مىگردد. يا لباسى را كه قابل استفاده شخصى يا ديگران است، پاره كردن و يا دور انداختن و يا خوراكى را نگهداشتن و به ديگرى ندادن تا اين كه ضايع و تباه شود و يا دادن مال به دست صغيرى كه آن را تلف مىكند و نظاير اينها.
حضرت صادق(ع) ميوه نيمخوردهاى را ديدند كه از منزل ايشان بيرون انداخته شده بود. آن حضرت ناراحت و خشمگين شدند و فرمودند اين چه كارى است كه كرديد؟ اگر شما سير شدهايد بسيارى از مردم هستند كه سير نشدهاند، پس به آنهايى كه نيازمندند بدهيد. متاسفانه در حال حاضر مىبينيم در جامعه اسلامى، چه مقدار از غذاها و يا ميوههايى كه قابل استفاده است در سطلهاى آشغال و زبالهدانها ريخته مىشود! در حالى كه افراد بسيارى به آن نياز دارند. نسبتبه دور ريختن تتمه طعام بخصوص خرده نان (مگر در صحرا براى حيوانات) روايات تهديدآميزى رسيده است كه ذكر آنها موجب طول كلام است.
خوردن چيزهاى مضر هم اسراف است
2-از موارد اسراف، صرف كردن مال است در آنچه به بدن ضرر برساند، از خوردنى و آشاميدنى و غير آنها مانند خوردن چيزى پس از سيرى هر گاه مضر باشد. چنانچه صرف مال در آنچه كه براى بدن نافع و به صلاح آن است، اسراف نيست.
صرف كردن مال در محرمات اسراف است
3-- صرف كردن مال در مصرفهايى كه شرعا حرام است، مانند خريدن شراب و آلات قمار و اجرت فاحشه و خواننده و رشوهدادن به حكام و صرف نمودن مال در چيزى كه ظلمى در بردارد يا ستمى به مسلمانى مىرساند و نظير اينها، و در چنين مواردى از جهت مخالفت امر خدا معصيت است، يكى گناه بودن اصل عمل و يكى اسراف بودن صرف مال در آن موارد.