بخشی از مقاله
چکیده
سرمایه فکری را میتوان به مجموعهای از داراییهای دانشی متعلق به سازمان تعریف کرد که موجب افزایش ارزش سازمان و بهبود وضعیت آن میشود. سرمایه فکری به عنوان منابع فکری، دانش، اطلاعات و داراییهای فکری در نظرگرفته میشود که منجر به خلق ارزش و سودآوری برای شرکت میگردد. سرمایه فکری شامل سرمایه انسانی، سرمایه ارتباطی و سرمایه ساختاری میباشد. برای رویارویی با تغییرات جدید، سازمانها باید به فراتر از سازگاری با تغییر بیاندیشند به دنبال بهرهگیری از فرصتهای بالقوه باشند.که یکی از پارادایمهای افزایش انعطاف پذیری، سرعت و کیفیت، ایجاد خلاقیت سازمانی است. هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه سرمایه فکری و خلاقیت سازمانی در شرکت سهامی بیمه ایران استان آذربایجان غربی میباشد. روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی است و از نظر هدف، از نوع تحقیقات کاربردی است. نمونه آماری پژوهش حاضر شامل کلیهی کارکنان رسمی و قراردادی شرکت سهامی بیمه ایران استان آذربایجان غربی است که تعداد آنها 75 نفر و همگی به طور تمام وقت در استخدام این شرکت میباشند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه سرمایه فکری و خلاقیت سازمانی استفاده شده است. روایی پرسشنامه بوسیله خبرگان تقویت و پایایی پرسشنامه سرمایه فکری با محاسبه آلفای کرونباخ % 79 و پایایی پرسشنامه خلاقیت سازمانی با آلفای کرونباخ % 87 مورد تائید قرارگرفتهاند. برای تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون ضریب همبستگی پیرسون و از آزمون فریدمن جهت اولویتبندی ابعاد سرمایه فکری (سرمایه انسانی، ساختاری و ارتباطی) استفاده شده است. یافتههای پژوهش نشان داده است که سرمایه انسانی با ضریب همبستگی % 409 و سرمایه ساختاری با ضریب همبستگی % 209 و سرمایه ارتباطی با ضریب همبستگی % 097 دارای بیشترین اهمیت می باشد.
واژههای کلیدی
سرمایه انسانی، سرمایه ساختاری، سرمایه ارتباطی، خلاقیت سازمانی
-1 مقدمه
عصر کنونی، دوره تحولات شتابنده و غیر قابل پیش بینی است.وضعیت مدیریت در جامعه ما بیانگر عدم توازن میان پیچیدگیهای روز افزون سازمانها و عدم تواناییهای این سازمانها در پیش بینی و مقابله با این تحولات وپیچیدگیهاست.سازمانها برای مقابله با تهدیدات محیطیو استفاده از فرصتهای احتمالی، ناچار هستندظرفیتها و توانمندیهای بپردازند.مسایل و مشکلات مدیریت آن چنان پیچیده و درهم شده است که
تشخیص مشکل به آسانی میسر نیست و ماهیت انسانی سازمانها و پیچیده بودن رفتارهای کارکنان، این پیچیدگی را مضاعف نموده است.در چنین شرایطی سازمانهایی موفق و کامیاب هستندکه ضمن کسب دانش و آگاهی وسیع ازعوامل محیطی برای حفظ بقاء و حیات خود بتوانند زمینه رشد و پویایی و افزایش عملکرد سازمان را بهبود و ارتقا بخشند. محیط کسب و کار مبتنی بردانش نیازمند مدلی است که دارائیهای ناملموس
سازمانی از قبیل دانش و شایستگیهای افراد، نوآوری، رابطه با مشتری، فرهنگ سازمانی، سیستمها و فرآیندها و ساختار سازمانی را در برگیرد.در این وضعیت، رشته نوظهور » سرمایه فکری« توجه روز افزونی را به خود جلب کرده است.در اقتصاد دانش محور، از سرمایه فکری به منظور ایجاد ارزش برای سازمان استفاده میشود و در دنیای امروز موفقیت هر سازمانی به توانایی مدیریت این دارائیها بستگی دارد.امروزه خلاقیت درحکم رمز بقا و کلید موفقیت افراد و سازمانها شناخته شدهاست.تحولات پرشتاب جهانی درعلم و تکنولوژی، صنعت، مدیریت و بهطور کلی ارزشها و معیارها، بسیاری از سازمانها و شرکتهای موفق جهان را برآن داشته که اهداف، گرایش و علایق خود را در جهت به کارگیری خلاقیت هدایت کنند. صاحب نظران خلاقیت را محورحرکت جهانی در قرن21 میدانند.در شرایط متغیر کنونی، خلاقیت ونوآوری شرط بقا و کلید موفقیت سازمانهاست و ضرورت وجود آن در سازمانها تا حدی است که برخی منابع نبود خلاقیت و نوآوری را با نابودی سازمان در دراز مدت یکی دانستهاند.خلاقیت، توانایی نگاه جدید و متفاوت به یک موضوع یا فرآیند شکستن و دوباره ساختن دانش خود در باره یک موضوع و به دست آوردن بینش جدید نسبت به ماهیت آن میدانند.بنابر این در این پژوهش سعی بر آن است که رابطه بین دو متغیر حیاتی برای سازمانهای امروزی بررسیگردد،این دو متغیرحیاتیعبارتند از مدیریت سرمایههای فکری و خلاقیتهای سازمانی.
-2 بیان مساله
امروزه یکی از مهمترین و با ارزشترین سرمایههای هرسازمان سرمایههای فکری است.درسازمانهای دانش محورسرمایههای فکری جایگزین سرمایه-های مالی و فیزیکی شده است .
با افزایش رقابت جهانی و پیشرفت تکنولوژی، سیستمهای حسابداری سنتی با مشکلاتی روبرو شدهاند.یکی از این مشکلات اساسیعدم کفایت و ناتوانی آنها در سنجشوملحوظ نمودن سرمایههای فکری در صورت های مالی شرکتها است.درعصر جدید تنها با تکیه بر سرمایههای فیزیکی و داراییهای مشهود نمیتوان به کارآیی و بهرهوری رسید بلکه در بدبینانهترین حالت تولید هم باید سرمایههای فکری را مد نظر قرار داد تا از این طریق برمزیتهای رقابتی شرکتها افزود.سرمایههای فکری به عنوان سرمایه واقعیو جزء استراتژیک ترین سرمایههای سازمانهای عصرحاضر به ویژه برای مراکز تحقیقاتی و سازمانهای دانش بنیان مطرح میباشند.لذا سازمانهای دانش بنیان جهت کسب مزیت رقابتی پایدار نیازمند شناساییو مدیریت آگاهانه و نظام مند سرمایههای فکری خود می باشند.در اقتصاد امروز دانش بهعنوان مهمترین سرمایه جایگزین سرمایه مالی و فیزیکی
شده است.سرمایه مشهود به داراییهای فیزیکی ومالی سازمان اشاره دارد.ارزش این داراییها به طور ادواری توسط شرکتهای بخش عمومی افشا میشود و بهآسانی بر روی ترازنامه به دست آمده از ثبتهای
مالی این شرکتها یافت میشود. داراییهای فیزیکی میتواند به معنی زمین، ماشینآلات، موجودی کالا، تجهیزات باشد، درحالی که داراییهای مالی به حقوق صاحبان سهام، سودهای انباشته، سرمایه درگردش، پیش پرداخت هزینهها، حسابهای دریافتنیگفته میشود.اهمیت داراییهای نامشهود مانند مهارتهای نیروی کار و سازمان درتعیین سودهای آتی به طور فزاینده-ای در حال افزایش است.علاوه براین، شناسایی کردن این داراییها مشکلتر است و این سختی مربوط به تعیین ارزش آنهاست که از گذشته تا به امروز ادامه داشته است و به همین خاطر است که در بیشتر شرکتها اصلا گزارش نمیشوند.همین امر باعث شده است که این داراییها برای جهان خارج از موسسه، نامرئی باقی بمانندو حتیگاهی اوقات برای کارکنان درون سازمان نیز قابل تشخیص نباشند.توماس استوارت میل یکی از پیشگامان مطالعه در این زمینه، اصطلاح پولی"سرمایه فکری"را برای این داراییها مطرح کرد(دستگیر و محمدی، .(1388
خلاقیت پدیدهایستا که عمیقاً در رفتار انسانها با جهان اطراف خود شکلگرفته است.جهانی که پیش روی ما در حال شکل گرفتن است ایجاب میکند که رویکردهای ما بیش از گذشته با خلاقیت آمیخته شود.
از دیدگاه سازمانی خلاقیت یعنی ارائه فکر و طرحی نوین برای بهبود و ارتقای کمیت یا کیفیت فعالیتهای سازمان مثل افزایش بهرهوری، افزایش خدمات و تولیدات، کاهش هزینهها و ارائه خدمات و تولیدات جدید و بهتر است.در سال 1996 پائول پلیسک مدل تلفیقی فرآیند خلاقیت را معرفی میکند.این مدل شامل 4 مرحله کلی: آمادگی، تصور، توسعه و عمل است.در این مدل فرآیند خلاقیت از مرحله آمادگی یعنی مشاهده نیاز یا مشکل شروع و بعد از تجزیه و تحلیل آن به کمک قدرت تصور و تخیل و ایدههای جدیدی بدون توجه به منابع آن تولید میگردد و سپس ایدههای ایجاد شده با توجه به اهداف و منابع قابل دسترس جمع آوری، تدوین و انتخاب میشود.درمرحله بعد ایده انتخاب شده تقویت و نقاط ضعف آن رفع میگردد تا در مرحله ارزیابی، با اهداف و نتایج مورد انتظار مقایسه گشته ونهایتاً پس از تایید نهایی از مرحله فکر به عمل برسدو این فرآیند همواره تکرار میگردد.به عبارت دیگر همواره شخص در جستجوی مشکلات و نیازهای جدید است تا بعد از شناسایی آنها فرآیند خلاقیت را طیکند.
نیروی انسانی از سرمایههای اصلی سازمان است و تحقق اهداف سازمانی بدون نیروی انسانی ماهر ناممکن است.مدیران با شناخت عوامل و شرایطی که سبب خلاقیت کارکنان میشود و فراهم کردن این شرایط نقش مهمی
در افزایش کارآیی، ظهور و پرورش خلاقیت درمیان کارکنان سازمان ایفا میکنند.خلاقیت نیازمند فضای مناسبی است که ترکیب مطلوبی از عوامل مختلف را در شرایطی معین برای نیل به هدفی خاص به وجود میآورد. در دراز مدت موفقترین شرکتها آنهایی هستند که مدیران آنها برآموزش نیروی انسانی و بالا بردن مهارت کارکنان خود توجه ویژه داشتهاندو انگیزه بهترکار کردن، حفظ کیفیت استاندارد و ایجاد فضا برای رشد خلاقیتهای کارکنان سازمان را فراهم آورند.تلقی مدیران از جوسازمانی برسطح خلاقیت سازمانها تأثیرگذار است.مدیران برای گسترش خلاقیت درسازمان علاوه بر توجه به مهارتهای فردی باید به محیط مناسب برای گسترش خلاقیت نیز توجه داشته باشند.