بخشی از مقاله


اسپانیا، کشوری است که در ساحل مدیترانه و در جنوب غربی اروپا قرار گرفته است و یکی از مناطقی است که اروپا را به آفریقا متصل میسازد. در طول تاریخ، اسپانیا شاهد حضور اقوام مختلف در سرزمین خویش بوده است؛ چه در دوران باستان که فنیقیهها در خاک آن قدم گذاشتند و رومیان آن رادرنوردیدند و چه در دوره اسلامی که اعراب و اقوامِ بربر شمال آفریقا آن را مورد هجوم قرار داده، مدت هفت قرن آنجا را تحت نفوذ خویش گرفتند. این حوادث تاریخی، باعث شد تا عناصر جدیدی در ترکیب جمعیت و فرهنگ اسپانیا وارد شود.1 در پی این مهاجرتها و به دنبال موقعیت راهبردی اسپانیا، اقوام و نژادهای مختلفی در این سرزمین مأوا داشتند که هریک بهنسبت از پایگاه تأثیرگذاری برخوردار بودند. یکی از این اقوام و نژادهای تأثیرگذار، سامیها هستند. سامیهای اسپانیا، شامل دو گروه »یهودیان« و »اعراب2« میشدند. گروههای سامی، در زمینههای اقتصادی و سیاسی با یکدیگر تعامل پویایی داشتند که این امر، ناشی از وجود دشمن مشترکی به نام »مسیحیان اسپانیا« بود.

از زمان پیروزیهای مسلمانان در اسپانیا، این سرزمین پیشرفتهای بسیاری در زمینههای مادی و معنوی نمود؛ تا آنجا که در دوران خلفای اموی3، آندلس، به فعالترین مرکز صنایع و فرهنگ4 در اروپا بدل شد و در سده دهم میلادی، «مدینةالزهراء» پایتخت


سال شانزدهم، شماره دوم، تابستان 1394، شماره مسلسل 62 177

هنرمندان، شاعران و فیلسوفان شده بود.5 پیشتازی اسپانیا در ابعاد اقتصادی، نظامی و علمی، تا حد زیادی بر پیکره اقوام سامی در این سرزمین مبتنی بود. بازرگانان یهودی و مسلمان، از طریق جادههای نمک و طلا در آفریقا و نیز تجارت با دیگر ممالک اسلامی و اروپایی، قدرت اقتصادی را در دست داشتند؛ البته در کنار تجارت، کشاورزی نیز رونق فراوانی داشت.6

حکومت مسلمانان در اسپانیا، چند قرن، یعنی از قرن هشتم تا پانزدهم میلادی، دوام آورد؛7 تا آنکه این حکومت، از قرن چهارم هجری مصادف با دهم میلادی، چهره غالب خود را در برابر حکومتهای مسیحی از دست داد و بهتدریج قوای مسیحیِ شمال اسپانیا توانستند قدرت خویش را در جنوب گسترش داده، سرانجام در سال 1492م8 به طور کامل، مسلمانان را از شبهجزیره ایبری9 بیرون کنند؛ اما وجود تعداد بسیاری از مسلمانان و یهودیان که به آنها سامی اطلاق میشد، موجب گردید تا دولت اسپانیا با استفاده از دادگاه تفتیش عقاید، برای از بین بردن قدرت آنان برای همیشه و ایجاد وحدتی مبتنی بر مسیحیت کاتولیک، اقدام نماید. حال با وجهت به مطالبِ یادشده، نگارنده با تکیه بر روش تبیینی در پی پاسخ به این پرسشهاست:

چرا دادگاه تفتیش عقاید اسپانیا، دارای رویه متفاوت بوده است؟ این تفاوت، در چه زمینههایی است؟

در این تحقیق، فرض بر آن است که در اسپانیا تفتیش عقاید جهت ایجاد وحدت ازدسترفته اسپانیا در نتیجه حضور اقوام مختلف، بهخصوص سامیتبارها میباشد. در این سرزمین، نوع تفتیش عقاید، به افرادی مربوط میشد که زمینه نژادی خاصی داشتند؛ نهصرفاً کسانی که از افکار یا اعتقادات متفاوتی برخوردار بودند.

از مشکلات این پژوهش، کمبود منابع است؛ چه اینکه در این زمینه، تحقیقات موجود، بهویژه به زبان فارسی، بسیار محدود است و بهطورکلی، بیشتر بر تفتیش عقاید در اروپا تأکید شده و به صورت خاص، به موضوع تفتیش عقاید در اسپانیا پرداخته نشده است. در مقالاتِ انگلیسی جستوجوشده نیز مقالات یا در زمینه تاریخچه یهود نوشته شده یا اینکه برای تبرئه کاتولیک از اعمال خود، تألیف شده اند؛ اما تأثیر ضد سامیگری در این مسئله، چندان مورد توجه قرار نگرفته است؛ چه اینکه ممکن است انگیزه تفتیش عقاید در اسپانیا


871 انگیزههای ضد سامیگری و تأثیر آن بر تفتیش عقاید در اسپانیا

متفاوت از سایر نقاط اروپا دانسته شود.

با توجه به مطالب بیانشده، بخش اوّل این پژوهش به شرح دادگاه تفتیش عقاید بهطورکلی می پردازد. در بخش دوم، اوضاع اسپانیا بررسی میگردد و آنگاه با توجه به فصلهایاوّل و دوم پژوهش، در فصل سوم به تفتیش عقاید در اسپانیا پرداخته میشود تا تفاوت میان تفتیش عقاید اروپا و دادگاههای تفتیش عقاید در اسپانیا و نیز تأثیر اوضاع این سرزمین بر این محاکم و روند آنها روشن گردد.

دادگاه تفتیش عقاید یا انگیزاسیون

در اواسط دوره قرون وسطا، مسائلی مانند: انشقاق کلیسای کاتولیک، فساد درونی دستگاه پاپی و ثروتاندوزی کشیشان، باعث گردید تا کلیسا دچار ضعف شود. در چنین شرایطی، از دهههای 1170 و 1180م دو فرقه که متمرکز بر توبه و فقر بودند، در جنوب فرانسه توسعه پیدا کردند10 و تهدیدی برای نظام رومی11 محسوب شدند.12 محاکم قضایی تفتیش عقاید، جایگاهایی بودند که کلیسا در دوره قرون وسطا جهت پیگیری این فرقهها مثل آلبیژواها 13 و کاتارها14 و افراد ضد کلیسا یا کسانی که افکارشان مخالف مصالح کلیسا بود، برپا نمود. در دورهای خاص، تفتیش عقاید یکی از راههای درآمد کلیسا بود و محاکم کلیسا با همکاری حکام محلی، رشد یافتند.15 در واقع، محکمههای تفتیش عقاید، در حدود سال 1229م به دستور پاپ گریگوری نهم16 با رشد و گسترش فرقه آلبیژواها که در جنوب فرانسه17 بودند، دایر گردید. این فرقهها، علیه حاکمیت کلیسا و مسائل مربوط به آن فعالیت میکردند و به مرور زمان، دامنه فعالیتهای آن گسترش یافت.18 دادگاههای تفتیش عقاید، کمکم به تعقیب افرادی پرداختند که افکار آنها بوی الحاد میداد و همچنین، مخالفان کلیسا و حکومت به شمار میرفتند. با ورود به دوره رنسانس و قرون جدید، این محاکم اندکاندک منسوخ گشتند؛ اما این محاکم در کشورهای مختلف در زمانهای متفاوت و در شکلهای گوناگون همچنان ادامه یافتند که کشور اسپانیا یکی از این موارد بود و در آن، دادگاه تفتیش عقاید جهت برخورد با گروههای مختلف مردم، از جمله مسلمانان و یهودیان، برقرار گردید.

دستگاه تفتیش عقاید یا انگیزاسیون، با هدف پیگیری کسانی که ملحد بودند، بر اساس


سال شانزدهم، شماره دوم، تابستان 1394، شماره مسلسل 62 179

انجیل اقدام به عمل نمود و کسی که جرم وی با شهادت سه تن مشخص میشد، اموال وی ضبط میگردید و محکوم به مرگ میشد و در هنگام گرفتن اعتراف، انواع شکنجه نیز مورده استفاده قرار میگرفت. بهطورکلی، تفتیش عقاید، به دو دادگاه تقسیم می گردید؛ یکی، تفتیش عقاید اسپانیا19 و دیگری، تفتیش عقاید رومی یا پاپ بود که تحت نام »اداره مقدس«بود؛ البته تفتیش عقاید رومی، در اِعمال شکنجهها ملایمتر بود.20

اسپانیا، پیش و پس از فتوحات مسلمانان

تاریخ اسپانیا را در قرن یازدهم میلادی که مصادف با قرن پنجم هجری قمری است، میتوان به دو مرحله تقسـیم کـرد؛ مرحلـه اوّل، رهبـران اسـپانیای مسـلمان بودنـد و بـا مسیحیان و سایرین مدارا میکردند و در مرحله دوم که فتوحات بـزرگ مسـیحیان در آن تأثیر داشت، وضـعیت تغییـر کـرد21 و رفتـار مسـیحیان و مسـلمانان، بـا یکـدیگر رنـگ انسانیتری گرفت؛ اما باید این مسئله در نظر گرفته شود که حضور بیگانگان، در همه جـا مسئلهساز است.22 در زمان حمله اعراب به اسپانیا، به سبب اختلافاتی کـه در آنجـا بـین کاتولیک ها و یهودیان وجود داشت و آن ها ضربه های بسیاری از دولت ویزیگتها23 دیـده بودند و همچنین، ضعف دربار اسپانیا، وضعیت به گونه ای بود که یهودیـان بـه لشـکریان مسلمانان کمک نمودند تا مسلمانان بر ویزیگتها فایق آیند و یهودیان با اعـراب ارتبـاط برقرار نمودند و در صدد انهدام دولت ویزیگتها برآمدند و این، مسئلهای بـه دور از ذهـن نبوده است؛ چراکه در دوران ویزیگتها، یهودیان تحت آزار حکومت بودند. ازاینرو، حاضر بودند با هر مهاجمی که شرایطی بهتر را برای آنان فراهم کند، سازش نمایند.24

از طرفی، باید گفته شود که اسپانیا به بخشهای مختلفی تقسیم میگشت. بخش مسیحینشین اسپانیا نیز دچار تفرقه داخلی بود و در این دوره، پادشاهی گالیسیا25 در شمال غربی، پادشاهی آستوریاس26 و جانشینان حکومت لئون در شمال، دولت کاستیل27 در مرکز شبهجزیره و آراگون28 نیز در در شمال شرقی نیز وجود داشت و بارسلون در شمال شرق، مهمترین ایالت اسپانیا بود؛29 ولی نکته قابل توجه، تفاوت و عدم اتحادی بود


081 انگیزههای ضد سامیگری و تأثیر آن بر تفتیش عقاید در اسپانیا

که این مناطق با یکدیگر داشتند30. در سال 712م93 /ه.ق امیر موسی بن نصیر 19) ـ 97ه.ق638 / ـ 716م)31 شکست

سختی به حکومت ویزیگت ( 567م تا 711م) وارد نمود و مسلمانان توانستند شهرهای اسپانیا را یکی پس از دیگری، با عنوه (فتح با غلبه و چیرگی) و یا صلح، فتح نمایند.32

حضور اسلام و یا اعراب در اسپانیا و سیسیل از قرن هشتم میلادی به بعد و نیز حضور اروپا در مدیترانه، به اختلاط فرهنگی منتهی گردیده بود. در جامعه زمان فتح، اقوام مختلف در کنار هم بودند و هرکس آزادی مذهبی خود را داشت؛ چنانکه در کنار مسجد مسلمانان، کلیسا و کنیسه نیز قرار داشت؛33 درحالیکه در سرزمین مسیحیان، چنین اجازهای برای سایر عقاید صادر نمی شد. در این زمان، یهودیان، نهتنها آزادی مراسم مذهبی داشتند، بلکه در شئون مختلف اجتماعی نیز شرکت میجستند و دارای آزادیهای فردی و حقوقی بودند.34

دادگاه تفتیش عقاید در اسپانیا

با توجه به شرایطی که برای اسپانیا بیان شد، میتوان تا حدودی علت شروع دادگاه تفتیش عقاید در اسپانیا را متوجه شد. در سال 1290م، در قشتاله35 دادگاه تفتیش عقاید دایر گردید؛36 اما بعدها در سال 1480م، زمان فردیناند1452) 37 ـ 1516م) و ایزابل38 1451) ـ 1504م) را شاید بتوان شروع دوباره و رسمی دادگاه تفتیش عقاید در اسپانیا دانست. این دادگاه، در تمام شهرهای اندلس شکل گرفت.39 مسیحیان، زمانی که توانستند در سال 1499م شهر غرناطه40 را بگیرند، فشارشان بر مسلمانان و دیگران شروع شد و از همان سال، مسلمانان را وادار نمودند کیش مسیحی اختیار کنند. ایزابل، در سال 1502م فرمانی صادر کرد که طی آن، مسلمانان یا باید کیش مسیحیت را اختیار مینمودند، یا غرناطه و دیگر شهرهای اندلس را ترک میکردند. آنها حق خروج طلا و نقره را نداشتند41 و این افراد، به بهانه نفاق، به دادگاه تفتیش عقاید کشانده میشدند. از زمان ایزابل و فردیناند، سوزاندن و اخراج مسلمانان شروع گردید و اسقف اعظم، طلیطله کزیمنس42، دستور داد که اعراب غیرمسیحی را با زن و فرزند از زیر تیغ بگذرانند و حتی راهبی به نام »بلدا43«را اعلام کردند؛ به این بهانه که احتمال نفاق اَعرابِ مسیحی نیز


سال شانزدهم، شماره دوم، تابستان 1394، شماره مسلسل 62 181

میرود. وی فرمان داده بود که باید همه را کشت که البته این حکم، اجرا نشد. در زمان فیلیپ سوم 1578) ـ 1621م)44، در سال1610م حکم اخراج مسلمانان صادر گردید و عده بسیاری از مسلمانان به آفریقا رفتند. ساکنان طلیطله در آن زمان، 200,000 نفر بودند و در سال 1884م تعداد آنها بهسختی به 17000 نفر میرسید و اینگونه، شهرهای آباد آن بسیار کاهش یافت.45

بنابراین، یکی از تفاوتهای تفتیش عقاید اسپانیا در افرادی بود که تحت تعقیب قرار میگرفتند. آنها دارای ملیتی متفاوت بودند؛ نه مذهبی متفاوت یا مخالف با مذهب رسمی اسپانیا. در واقع، از نژاد سامی بودند.46 البته باید این نکته را نیز در نظر گرفت که بربرهای مسلمانِ شمال آفریقا نیز در جرگه اعراب و سامیها قرار میگرفتند47 و این مقوله، در راستای وحدتی است که ذکر آن رفت؛ زیرا این دو نژاد، نقشی مؤثر در استمرار حکومت
مسلمانان در اسپانیا داشتهاند.

در هر جامعهای برای پیشبرد امور، به قدرت اقتصادی و سیاسی نیاز است. در جامعه اسپانیای زمان مورد نظر ما، قدرت سیاسی در دست طبقه مسلمان، و قدرت اقتصادی در دست یهودیان که طبقه بازرگان و تاجر را تشکیل میدهند، قرار داشت. گفتنی است، برای کنترل دوباره اوضاع و تسلط بر امور، به دست گرفتن این دو قدرت دارای اهمیت بود. بنابراین، در این زمانها بدترین شکنجهها را برای مارانوها48 که احتمال برگشت آنان به صورت پنهانی به آیینشان میرفت، اعمال میکردند49 تا بتوانند هم از قدرت آنها بکاهند و هم به آنان اِعمال فشار نمایند. جامعه مسیحی اسپانیا، برای رهایییافتن از آنها و ایجاد

یکدستی در جامعه، انگیزاسیون را وسیلهای مناسب یافتند و در نظر مردم اسپانیا، جلوگیری از آزادی این اکثریت و تفتیش عقاید، بهمنزله اقدامی جنگی در راه وحدت ملی علیه مسلمانان بود.50

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید