بخشی از مقاله
ايدئولوژي انقلاب در تفكر امام خميني (ره)
در قرنهاي اخير، بررسي زندگي اجتماعي انسان و تفكر درباره آن به طور سيستماتيك درآمده است. از آنجا كه تاسيس حكومت از دشوارترين اقدامات بشري است، به همين ميزان نقش خودباوري در بنا نهادن چنين حكومتي ارزنده تر جلوه مي كند. رابطه ايدئولوژي و انقلاب رابطه اي پيچيده است.
مقدمه
در قرنهاي اخير، بررسي زندگي اجتماعي انسان و تفكر درباره آن به طور سيستماتيك درآمده است. از آنجا كه تاسيس حكومت از دشوارترين اقدامات بشري است، به همين ميزان نقش خودباوري در بنا نهادن چنين حكومتي ارزنده تر جلوه مي كند. رابطه ايدئولوژي و انقلاب رابطه اي پيچيده است. در زمينه سياست نيز هر دولتي با دقت از يك ايدئولوژي پيروي مي كند. اگر جمهوري اسلامي ايران را يك نظام ايدئولوژيك معرفي كنيم ريشه اين ايدئولوژي در فرهنگ ملي ايرانيان قرار دارد. بدون شك بايد اذعان داشت ايدئولوژي انقلاب از منظر امام (ره) با قبول تاكيد زياد بر عقل و مصلحت زماني و مكاني بر اجتهاد و تشكيل حكومت اسلامي نيز تاكيد دارند. حضرت امام (ره) مسير انقلاب خويش را منتهي به صراط مستقيم و نشأت گرفته از مفاهيم بلند قرآن و احكام اسلامي دانسته و الگوي حكومتي ايشان اقتباس از حكومت علي (ع) ذكر شده و به حق نيز با تعيين اين خط مشي در اين راه پرفراز و نشيب به درستي به سر منزل مقصود رسيدند.
مفهوم ايدئولوژي و انقلاب
اصطلاح ايدئولوژي به طرق مختلف مورد استفاده قرار گرفته است. در زبان فارسي گاهي مترادف با مكتب اعمال مي شود ولي اغلب با همان مفهوم ايدئولوژي مورد استفاده قرار مي گيرد. ايدئولوژي در معناي عام آن تحليلي از قوانين رفتاري، بنياني است كه كل روابط انساني را در بر مي گيرد. عنصر متغيري كه به جدايي بين گروههاي اجتماعي منجر مي گردد، ايدئولوژي آنها يا به عبارت ديگر ساخت ارزش هر يك از گروهها است. (1) اما از واژه انقلاب استفاده هاي
گوناگون و متفاوتي شده است. بطور كلي در رشته هاي مختلف علوم از تجربي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي نيز به عنوان دگرگوني و تغيير اساسي ياد مي كنند. در قرآن كريم هم انقلاب به معناي: «زير و رو شدن» آمده است.» (2) از نظر لغوي، انقلاب كه معادل لاتين (Revolution) است به معاني زيرآمده است: «حالي به حالي شدن، دگرگون شدن، برگشتن، تغيير و تحول، تغيير كامل و مشخص در چيزي، يك دور يا چرخش در افلاك و ستارگان را كه در يك دايره و با منحني مشخصي كه بازگشت به نقطه مركزي دارد. از نظر جامعه شناسي انقلاب به معناي يك تغيير ريشه اي و بنياني و عميق در جامعه و ساختهاي اجتماعي به ويژه زماني كه به صورت ناگهاني و اغلب با خشونت باشد بيان شده است. در جامعه شناسي، انقلاب داراي سه عنصر اساسي است:
1- عملي ارادي در آن دخيل است.
2- عامل تقدس و تعالي در آن نهفته است. بدين صورت كه هر دگرگوني را كه جنبه سقوط و نقص داشته باشد انقلاب نمي گويند.
3- عنصر نفي و انكار در آن دخالت دارد، به اين ترتيب انقلاب در مفهوم اجتماعي آن عبارت از وضعي را با اراده خود خراب كردن براي رسيدن به وضعي بهتر است.» (3)
¤ عناصر بنيادين انديشه حضرت امام خميني (ره )
وقتي سخن از ايدئولوژي انقلاب از منظر امام مطرح مي شود شامل موارد ذيل مي باشد.
«1- بحث حكومت كه از سويي در ارتباط با امامت و ولايت مطرح مي شود.
2- بحث ولايت فقيه كه گونه اي از حكومت موردنظر امام بوده است.
3- بحث جمهوري اسلامي كه در واقع به نحوي رابطه بين مقتضيات زمان در قالب جمهوريت و اساس مكتب اسلاميت به هم پيوند مي دهد و شكل خاص جمهوري اسلامي را مطرح مي كند.
4- بحث آزادي
5- بحث عدالت
6- بحث مصلحت كه به عنوان يكي از اصول بنياد ين انديشه حضرت امام مي باشد.» (4)
بي شك عمده ترين ملاك ارزيابي موارد فوق و فهم و ارائه آن از منظر حضرت امام (ره) شناخت درست در راه رسيدن به جامعه مطلوب و سالم بوده است.
مباني معرفتي انقلاب در انديشه امام خميني (ره)
با رواج و گسترش تفكرات مادي و غيرالهي كه اساساً انسان را تك بعدي مطرح مي كنند جهان نظرگاهي بسيار تنگ جلوه مي نماياند. «استاد شهيد مطهري در مباحث اسلام شناسي خود اسلام را از نظر جهان بيني و ايدئولوژي داراي ويژگي هاي جامع، فراگير و جهان شمول عنوان مي كند. در تحليل اين متفكر اسلام به دليل آن كه مبتني بر فطرت آدميان است و انسانيت انسان رابه عنوان جوهر و ماهيت واحد مورد خطاب قرار مي دهد، مرزهاي خوني، نژادي و زباني را در مي نوردد و تا مرز انسانيت امتداد مي يابد و چون ميان وحي آسماني و عقل زميني جمع مي كند و عنصر پويايي اجتهاد را مطرح مي نمايد در همه زمان ها و مكانها كارآيي داشته و از جامعيت برخوردار مي باشد.» (5) رويارويي و برخورد با استكبار از جمله ويژگي هاي ممتاز رهبري انقلاب حضرت امام بوده است. ايشان دراين زمينه فرمودند:
«اجازه نخواهيم داد كه هيچ قدرتي با ما مواجهه كند و تصرف در مقدرات مي كند و شما هيچ از اين ابرقدرتهاي بزرگ نترسيد كه شما در پناه خدا هستيد.(6)در پژوهش مباني معرفتي حضرت امام(ره) ريشه مشروعيت الهي و مردمي به حساب آمده است.
تحليل محتوا ي نظام ارزشي انقلاب اسلامي ايران
نظام ارزشي تجلي واقعي يك نظام فرهنگي است و رابطه تنگاتنگي با دين و دستورات مذهبي دارد. مجموعه گفتارها، خطبه ها و بيانات برجسته رهبر كبير انقلاب امام خميني(ره) بر پايه ايدئولوژي منبعث از نگرشها، آداب و ارزشهايي است كه ساليان دراز بر ذهنيت ايرانيان حكمفرمايي كرده اند.«مذهبي بودن به عنوان يك ارزش و نشانه پاي بندي به فرهنگ خودي و رعايت گفتار، پندار و رفتار نيك از دير باز يكي از پايه هاي نظام ارزشي فرهنگ ايران را تشكيل مي دهد و برعكس بي ديني و لامذهبي به صورت يك ضدارزش بدترين برچسبي است كه برپيشاني يك فرد مي خورد. رفتار رضاشاه در آستانه به قدرت رسيدن و پاشيدن كاه برسر وصورت خود در روز عاشورا يا شركت محمدرضاشاه در عزاداري محرم آن هم به رغم بيگانگي او با آئين هاي مذهبي و دهها نمونه ديگر حكايت از تاثير
عميق اين ارزش در جامعه ايراني دارد.» (7)نمي توان كتمان كرد كه از ديد افكار عمومي و رهبران انقلابي، وابستگي شديد رژيم هاي گذشته علت اصلي عقب ماندگي ايران در تمامي صحنه هاست. و در نتيجه شكل گيري بنيانهاي نظري نظام ارزش انقلاب اسلامي بر دگرگوني هاي اجتماعي صحه گذاشت. بدون ترديد انقلاب اسلامي بر مؤلفه هايي همچون:قانون الهي، عدالت اجتماعي و استقلال همه جانبه از قدرت هاي بيگانه تاكيد ورزيد و دراين راه پرپيچ و خم نيز بسيار محكم و استوار گام برداشت.
نقش رهبري
در هر ايدئولوژي انقلابي چهره رهبري نهفته است كه در يك جامعه انقلابي نحوه تحقق و پيروزي سريع انقلاب را طراحي مي كند. اين شخص معمولا داراي نبوغ و استعداد و خلاقيت ويژه اي است. بدون شك امام خميني(ره) بعنوان يك ايدئولوگ يا همان راهگشاي فكري انقلاب بدرستي توانستند نقش واقعي را ايفا نمايند.
خاستگاه انديشه امام خميني(ره) در مرحله اول در برخورد با رژيم شاهنشاهي اين بود كه چگونه نظام سياسي موجود را تغيير داده و درمرحله دوم به جاي نظام سياسي قبلي چه چيزي را جايگزين كنند و در مرحله سوم استقرار جمهوري اسلامي و شناخت آسيب هاي انقلاب و در مرحله آخر پايداري نظام اسلامي كه برپايه ارزشهاي اسلامي استوار گشته و ماهيت يك نظام متعادل و فعال را داشته باشد و بي ترديد دراين راه موفق و سربلند بوده است.
با نگاهي به اثرات علايق ژئوپلتيك در رفتار ابرقدرتها نسبت به ايران تا قبل از انقلاب اسلامي در مي يابيم كه موقعيت ژئوپلتيك ايران تا اين مقطع بيشتر با تأكيد بر متغيرهاي مطرح در نظريات سنتي ژئوپلتيك ، ارزيابي مي شد . در اين راستا سياست هاي آمريكا در منطقه بر مسائل امنيتي تأكيد داشتند و ژئوپلتيك منطقه از اين جهت كه منابع انرژي را براي كشورهاي غربي تأمين مي كرد ، حائز اهميت بود .
در نظريات كلاسيك ژئوپلتيك ، ژئوپلتيست ها تأكيد بسياري بر فاصله ، فضا و مرزها داشتند ، يعني ارزش هايي كه در پديده تكنولوژي نظامي آن دوره حائز اهميت بودند ، ولي در سده حاضر ، ديگر قدرت نظامي ، شاخص قدرت رهبري براي كشورها در صحنه بين المللي نيست ، زيرا در حال ورود به عصري هستيم كه نزاع مستقيم ، فرصت بروز نمي يابد و فاكتورها و متغيرهاي جديد ، روش ما را در ارزيابي موقعيت هاي ژئوپلتيكي تعيين مي كنند .(1)
در حال حاضر ، توجه به عوامل فرهنگي و اعتقادي در امر ژئوپلتيك ، حيطه هاي ديگري از هم نشيني جغرافيايي را مطرح كرده است . تا پيش از انقلاب اسلامي ، دين اسلام تنها يك دين فاقد كاركردهاي سياسي محسوب مي شد ، اما انقلاب ايران جنبه هاي بالقوه سياسي آن را بالفعل ساخت و تفكر شيعي با انسجام ساختاري در ايران نشان دارد كه توانايي به ظهور رساندن يكي از بزرگ ترين انقلاب هاي تاريخ را دارد . اين توانايي باعث شد كه بسياري از نهضت هاي رهايي بخش و جنبش ها توجه خود را به ايران و اسلام معطوف كنند .
به اين ترتيب نقش حساس اسلام در صحنه سياست بين المللي باعث شد كه ژئوپلتيك كشورهايي كه تمام يا اكثريت جمعيت آنها مسلمان بودند ، در نگرشي مجدد ارزيابي شود. اين امر در جايي اهميت خاص مي يافت كه پيوستگي جغرافيايي و جايگاه خاص و ويژه اين حيطه از جهان به لحاظ دسترسي به عظيم ترين منابع نفتي خودنمايي مي كرد و پديده اي به نام جهان اسلام را مطرح مي ساخت . (2)
در اين چهارچوب ، موقعيت حساس ژئوپلتيك جهان اسلام و جمعيت بيش از يك ميليارد نفري مسلمانان در جهان، صاحب نظران و سياست مداران غرب را وادار ساخته تا در حوزه ژئوپلتيك به اسلام، خصوصا عنصر تشيع بپردازند .
از منظر جغرافياي سياسي، پيدايش نهضت هاي اسلامي به منزله يكي از عوامل متغير ژئوپلتيك موجب افزايش حساسيت ها در مورد ديگر عوامل ثابت آن شده است. از اين منظر با توجه به مرام و ايدئولوژي خاص جنبش هاي اسلامي ، دست يابي آنها به منابع نفتي، قدرت سياسي مناطق حساس و ترانزيت جغرافيايي ، اهميت ژئوپلتيك آنها را چند برابر مي كند و به همين دليل غرب تلاش مي كند تا مانع چنين رويدادي شود كه از نظر آنها تهديد جدي به شمار مي آيد . (3)
با توجه به مطالب فوق مي توان علل نگراني از انقلاب اسلامي در منطقه را بر اساس رابطه متقابل ساختار ( موقعيت ژئوپلتيكي شيعيان ) و كارگزار ( ايدئولوژي انقلابي تشيع ) و تأثير آن بر منافع غرب در منطقه تحليل و بررسي كرد .
انقلاب اسلامي و تأثير آن بر كارگزار
براي بررسي جايگاه و اهداف هر تحول و انقلاب ايدئولوژيك ، اولا بايد مكتب حاكم بر انقلاب را با توجه به روح و عمق و كليت آن بازشناخت و ثانيا به تلقي افرادي كه با تكيه بر آن قيام كرده اند ، توجه داشت. (4) از طرفي، ايدئولوژي به منزله نوعي نقشه و راهنما براي كارگزاران محسوب مي شود و كنش و رفتار دولت ها را هدايت مي كند و نيروي محركه كنش سياسي توده ها و كارگزاران سياسي به شمار مي رود.(5)
با توجه به مطالب فوق به نظر مي رسد، فهم انقلاب اسلامي ايران نيز كه اساسا هويتي ديني دارد، بدون شناخت ايدئولوژي تشيع كه نقش ايدئولوژي انقلاب را ايفا كرد ، و هم چنين درك نقش امام خميني (ره ) به عنوان ايدئولوگ و كارگزار اصلي انقلاب اسلامي و تفسير وي از آموزه هاي تشيع، ميسر نيست. با توجه به نقش و اهميت ايدئولوژي در رفتار و كنش كارگزاران مي توان گفت تشيع ويژگي هاي ايدئولوژي انقلابي را داست و توسط ايدئولوگ انقلاب اسلامي توانست هم نظم موجود را زير سؤال ببرد و هم نظام مطلوب جايگزين را نه تنها براي ايران بلكه براي ساير كشورها پي ريزي كند. (6)
پتانسيل دروني اسلام شيعي و وجود عواملي در داخل اين مذهب ، امكان ارائه تفسير مكتبي از آن را ممكن ساخت و از طرفي وجود عناصري ، زمينه هاي هژمونيك شدن آن را آسان كرد؛ از جمله اين موارد مي توان به عدالت اجتماعي و امامت انسان صالح و توانايي بالقوه باز تفسير يا تفسير ايدئولوژيك در تشيع بود . به دليل وجود مفاهيمي مانند تقيه، شهادت ، غيبت ، انتظار ، منجي گرايي و ... ، امكان انتقال تفسير مكتبي به پيروان و تسهيل روند پذيرش آن با شكل گيري عامل اجتهاد، نقش قابل توجه امام در مقام ايدئولوگ و معمار انقلاب اسلامي و مهم تر اين كه تشيع مكتبي توانست در روند بسيج منجر به انقلاب، كاركردهاي معمول يك ايدئولوژي را به نحو مطلوب انجام دهد، يعني در انتقال آگاهي سياسي براي صف آرايي ، نقد ترتيبات اجتماعي موجود براي زير سؤال
بردن وضع موجود ، ارائه مجموعه جديد ارزش ها و طرح كلي جامعه مطلوب و ... و بالاخره موفقيت در توجيه پيروان ، مبني بر اين كه بر حقانيت و عقلانيت مبتني است، موفق شد و اين موفقيت در انجام كاركردهاي معمول ايدئولوژي در روند انقلاب به شكلي مطلوب به هژمونيك شدن آن انجاميد. (7)
به اين ترتيب با توجه به مبادي نظري اعتقادي شيعه مي توان گفت تشيع ، دكترين ها ، نظريه ها ، آموزه ها و مفاهيم و نمادهايي داشته كه با ارائه قرائت هاي راديكال از آن يا دست كم با به حاشيه راندن قرائت هاي محافظه كارانه و به متن آوردن قرائت هاي انقلابي ، ايدئولوژيك شده است .
نقش امام خميني در روند ايدئولوژيك شدن تشيع
در فرايند انقلاب اسلامي ، اسلام شيعي به مثابه ايدئولوژي راهنماي عمل و رهايي ساز جلوه گر شد . در اين راستا نقش امام خميني به عنوان ايدئولوگ انقلاب اسلامي برجسته است.
مهم ترين اقدام امام در اين زمينه، ايجاد تغييرات اساسي در تفكر اجتهادي شيعه نسبت به سياست بود. مبناي اين تغييرات تفسير جديدي بود كه امام از مفاهيم ، آموزه ها و نمادهاي اسلام شيعي انجام داد . بر مبناي اين مكتب، اهداف اصلي جنبش هاي اسلامي و انقلاب اسلامي ايران عبارتند از : (8)
1. استقرار حاكميت اسلام و حفظ وحدت جهان اسلام .
2. مبارزه با دشمنان اسلامي ، استعمارگران و استثمارگران سرزمين هاي اسلامي ؛
3. مبارزه با ظلم ، سلطه و استعمار در سطح جهاني ؛
4. كمك به نهضت هاي اسلامي ، انساني و رهايي بخشي در سطح جهان ؛
5. استقرار صلح و آرامش در جهان از راه براندازي ظلم ، سلطه و استعمار و ...
به اين ترتيب، انقلاب اسلامي به عنوان يك انقلاب ايدئولوژيك و با جهان بيني نشأت گرفته از مكتب اسلام ، نه تنها در بعد ملي احياگر برنامه ها و نظريات خاص اسلام براي حكومت و دولت مداري است، بلكه در بعد جهاني نيز با توجه به جهان شمولي مكتب اسلام افكار و نظريات خاصي دارد.
امام خميني، خواهان عدالتي جهاني بود و اعتقاد داشت كه فقط نظم جهاني اسلامي مي تواند چنين عدالتي را فراهم آورد . امام خميني كاملا تأكيد مي كرد كه مقصد اسلام ، عرضه عدالت براي همه عالم و نه صرفا براي ايران يا براي جهان اسلام است .
اسلام خاص يك مملكت ، چند مملكت ، يك گروه يا حتي مسلمين نيست . اسلام براي بشر آمده است ، اسلام به بشر خطاب مي كند و تنها بر حسب مورد مؤمنين را خطاب مي سازد . اسلام مي خواهد همه بشر را زير چتر عدالت خود بياورد . (9)
از اين رو انقلاب اسلامي با توجه به ايدئولوژي جهان شمول خود ، احياي هويت واحد اسلامي و مبارزه با ناسيوناليسم و برقراري اتحاد جهان اسلام در برابر غرب را هدف خود قرار داد . بر همين اساس از نظر كارگزاران انقلاب اسلامي ، وطن اسلامي توسعه مي يابد و در نهايت كل جهان را در بر مي گيرد و از آن جا كه برنامه اسلام نجات انسان هاست ، لذا در اين راستا اولين قدم ، بحث صدور انقلاب است و به اين ترتيب صدور انقلاب به مفهوم صدور ارزش ها ، آرمان ها و تجربيات انقلاب اسلامي هم چون استقلال ، نيل به خصلت هاي انساني ، خودكفايي و حمايت از مستضعفان ، ايجاد عدالت اجتماعي و ... در دستور كار انقلابيون قرار گرفت .
از ديدگاه امام ، اعتقاد به اسلام و ارزش هاي متعالي آن مترادف با احساس مسئوليت دائمي نسبت به سرنوشت كليه انسانهاست ... امام ، انقلاب اسلامي را الگوي ارزش هاي مطلوب مردم ستم ديده مي دانستند و معتقد بودند انقلاب اسلامي از آن جهت كه معرف آرمان هاي مردم محروم و مسلمانان مظلوم است ، مورد پذيرش آنها قرار خواهد گرفت و مشي خود را بر نفي ظلم پذيري ، نفي سلطه ، سلطه گري و نفي سكوت و برخورد انفعالي قرار دادند . (10) ايشان انقلاب اسلامي را به منزله امري عملي و تحقق پذير به دنيا صادر كردند. با اين اوصاف به نظر مي رسد هيچ جنبه ديگري از انقلاب اسلامي به اندازه مسئله صدور انقلاب و تهديد ثبات منطقه و امنيت منافع غرب ، ترس دولت هاي غربي و دولت هاي دست نشانده آنها را در منطقه بر نيانگيخته است . به عبارت ديگر ، رويكرد انقلابي نظام اسلامي ايران به مثابه الگويي براي ديگر جنبش هاي اسلامي در سراسر جهان اسلام بوده است . در اين ميان انقلاب اسلامي بيش از هر كشور ديگري در كشورهاي حوزه خليج فارس و خاورميانه ، سرمنشأ تحولات دامنه دار از درون و بيرون گرديد . ايده هاي انقلاب اسلامي به تدريج در منطقه خاورميانه گسترش يافت و موجب بي ثباتي هاي داخلي در بسياري از كشورها گرديد.
انقلاب اسلامي در عرصه داخلي با تلاش براي تغيير بافت فرهنگي و اعتقادي جامعه ، رو در روي نظام هاي ارزشي وارداتي قرار گرفت و با دعوت براي بازگشت به اسلام راستين ، موفق به تجديد رفتار دولت مردان و تغيير در سياست ها و اقدامات حكومت و ايجاد تحول در نظام ارزشي و مقابله با جريان هاي فكري – عقيدتي ضد ديني در جامعه اسلامي ايران شد . انقلاب اسلامي در مورد اصلاح سياسي – اجتماعي نيز چالشي همه جانبه را براي رفع توهم جدايي دين از سياست در عرصه هاي نظري و عملي آغاز كرد و آن را منوط به تأسيس حكومت اسلامي دانست . كارگزاران انقلاب اسلامي ، ادبيات سياسي و ساختار سياسي اي را پيشنهاد كردند كه قرائتي دموكراتيك و مردمي از حكومت اسلامي را در قالب جمهوري اسلامي عرضه مي كرد . (11)
به اين ترتيب اندكي پس از پيروزي انقلاب اسلامي يك روند فراگير ، سراسر جهان اسلام را فرا گرفت و نه فقط مسلمانان را بلكه تمام مستضعفان جهان را به حركت در آورد . از اين رو غرب ، وقوع انقلاب ايران در منطقه را تهديدي براي نظام جهاني و منافع ابرقدرتها تلقي مي كند . از طرفي با توجه به اين كه اصولا تهديد نظامي از سوي جهان اسلام هيچ گاه مد نظر سياست مداران غرب نبوده است ، به نظر مي رسد يكي از علل نگراني غرب از انقلاب اسلامي در منطقه به آموزه هاي ايدئولوژيكي – فرهنگي اسلام برمي گردد كه در انقلاب اسلامي نمود عيني يافت . فوازي جرجيس به اين موضوع چنين اشاره كرده است :
اگرچه تهديد نظامي از سوي جهان اسلام از پايان قرن هفدهم متوقف شده بود ، چالش فكري و مذهبي اسلام ، هم چنان بر تصور بسياري از مردم غرب سايه افكنده است . (12)
در چنين فضايي به دلايلي آموزه هاي ايدئولوژيكي تشيع از حساسيت بيشتري براي غرب برخوردار است ؛ چرا كه تشيع با اعتقاد به غاصبانه بودن حاكميت غيرمعصوم هر گونه تسلط غيرمسلمان بر مسلمان را جايز نمي داند . از اين رو اعتقاد به همين باور اساس استعمار را به چالش مي كشد . در اين ميان غرب از آموزه هاي تشيع ايراني بيشتر احساس خطر مي كند به طوري كه آمريكا مطرح كرده كه هراس اش از ايدئولوژي اسلام انقلابي ايران است . زبان انقلابي ايران خطرناك است ، چون فهم رايج از نقش آرام و خاموش مذهب در سياست را هدف قرار مي دهد . (13)
تحليل انقلاب اسلامي در سطح كلان نشان مي دهد كه انقلاب ايران اساسا در تعارض با نظام بين الملل رخ داد و ارزش ها و هنجارهايي را مطرح نمود كه با منافع قدرت هاي حامي حفظ وضع موجود تعارض داست . از طرفي تحقق حاكميت تشيع در ايران ، افق هاي تازه اي به روي شيعيان جهان گشود و شيعيان به عنصري تأثير گذار در تحولات منطقه اي و جهاني تبديل شدند . نهضت حزب الله لبنان ، تجلي عيني انديشه هاي سياسي امام خميني بود كه نخستين پيروزي مسلمانان و اعراب را در برابر اسرائيل محقق ساخت و بدين ترتيب راه پيروزي را به همه مسلمانان نماياند .
ايدئولوژي انقلاب اسلامي و تأثير آن بر شيعيان
عده اي از صاحب نظران غربي معتقدند ، حساسيت آموزه هاي ايدئولوژيكي شيعه زماني بيشتر خواهد شد كه موقعيت هاي ژئوپلتيكي شيعه هم در نظر گرفته شود . ژئوپلتيك شيعه به مفهوم امتداد جغرافياي سياسي شيعه در كشورهاي مختلف خاورميانه بزرگ با هارتلند ايران است . (14) در واقع ، كمربندي از تشيع ، حيات اقتصادي ، استراتژيكي و تاريخي اسلام را در بر مي گيرد و بخش هايي از لبنان ، سوريه ، عراق ، عربستان ، كويت ، بحرين ، ايران ، افغانستان ، پاكستان و هندوستان را مي پوشاند . اين كمربند كه در كشورهاي مختلف به اكثريت و اقليت شيعه تقسيم مي شود ، خود دنيايي است كه تأثيرات گوناگون در آن به سرعت انتقال مي يابد . (15)
از طرفي با توجه به خصوصيات ژئوپلتيكي كشورهاي واقع در حوزه ژئوپلتيك شيعه ، ساختار طبيعي و انساني ژئوپلتيك شيعه ، صفاتي را به آن بخشيده كه به منزله يك واحد كاركردي فعال و مؤثر در نظام جهاني عمل مي كند . صفاتي نظير منابع ، جمعيت ، طرز قرارگيري ، موقعيت جغرافيايي و نظاير آن ، منطقه را در مسائل مهم جهاني نظير انرژي ، عمليات و راهبرد نظامي ، انديشه ديني ، امنيت بين المللي ، تجارت جهاني و ... درگير نموده است .
براي مثال شيعيان خليج فارس در منطقه بسيار حساسي از نظر جغرافياي سياسي قرار دارند . خليج فارس به منزله مهم ترين و بزرگ ترين مخزن نفتي جهان نقش تعيين كننده اي در سرنوشت اقتصادي جهان دارد . با اين حال اهميت اين منطقه صرفا در وجود منابع گسترده نفتي و معدني آن خلاصه نمي شود و نقش سياسي منطقه خليج فارس با توجه به اهميت ايدئولوژيكي ، ارتباطي ، ژئواكونوميك و ژئواستراتژيك آن متبلور و آشكار است .
نگاهي به شرايط اقتصادي سياسي جمعيتي شيعيان منطقه روشن مي سازد كه به غير از ايران در هيچ كشوري قدرت مطلق در دست شيعيان نيست و اكثر آنها در وضعيت نابسامان اجتماعي زندگي مي كنند ، به نحوي كه حتي از داشتن يك زندگي معمولي محروم گشته اند و در بيشتر اين مناطق با شيعيان همانند شهروند درجه دوم رفتار مي شود و در اكثر كشورهاي منطقه ، اقليت غيرشيعي همواره شيعيان را در معرض انزوا قرار داده اند . همين محروميت هاي همه جانبه اي كه بر شيعيان منطقه اعمال مي شود ، به اعتراض اين اقليت مذهبي انجاميده است . اين اعتراض ها كه به دنبال بالا رفتن سطح آگاهي
اجتماعي متبلور شده اند ، روز به روز ابعاد گسترده تري به خود مي گيرند . تاريخ اين منطقه هم بازتاب مبارزات مردمي به ويژه شيعيان در راه رسيدن به آزادي ، استقلال ، حاكميت اسلامي و مشاركت سياسي و اقتصادي است . در اين راستا تحولات منطقه اي و بين المللي ، تأثير فراواني در استمرار اين حركت ها داشته اند ، به ويژه وقوع انقلاب اسلامي ايران ، افق هاي تازه اي به روي شيعيان منطقه گشود و آنان را براي مبارزه براي تغيير وضع موجود رهنمون ساخت و
اين در حالي است كه دولت هاي منطقه بي توجه به فاكتورهاي جغرافيايي سياسي شيعيان و مؤلفه هاي مثبت جغرافيايي آنها ، به گرايش ها و تعصبات قومي – مذهبي متكي هستند . جداسازي شيعيان از ديگر گروه ها و جمعيت ها و در انزوا قرار دادن ، و هم چنين عدم مشاركت آنان در قدرت و حاكميت كشور ، نمود بارز بي توجهي به جنبه هاي مختلف جغرافيايي سياسي از سوي دولت هاي منطقه به شمار مي آيد . (16)