بخشی از مقاله

بحران حاشيه نشيني در شهرهاي بزرگ
نه شهري، نه روستايي حاشيه نشين
گزارش از: ايرج نظافتي


كوچه هايي تنگ و باريك اما مملو از جمعيت، كودك، نوجوان، جوان، سالخورده، از پاافتاده، انبوه بچه هاي قدو نيم قد، تصوير زنگ تفريح مدرسه را به ذهن متبادر مي كند. اما نه» اين همه بچه در ميان اين گردوخاك بخشي از زندگي حاشيه نشيني است. به ساختمان ها نگاه مي كنم، هر كدام تركيبي متفاوت و اندازه اي دلخواه دارند. يكي چند متر از حريم كوچه را اشغال كرده، ديگري چند متر عقب نشيني كرده، آنهم با در و پنجره هايي كاملا غيراستاندارد و ناهمگون، حتي يك خانه وجود ندارد كه اصول معماري در ساخت و ساز آن رعايت شده باشد، بعضي ها بخشي از اتاق پذيرايي يا آشپزخانه را به مغازه اي كوچك تبديل كرده و بدون رعايت هرگونه تركيب و معيار مغازه هاي معمول، انواع و اقسام اجناس مختلف خوراكي و ميوه هاي جورواجور را در آن قرار داده و مي فروشند.


سرگذرها و كوچه ها هم مملو از جواناني است كه به دليل بيكاري و نبود امكانات رفاهي و تفريحي، به پرسه زدن مشغولند و با تيپ ها و قيافه هاي عجيب و غريب و اغلب با پك زدن به سيگار وقت مي گذرانند. مي توان در چهره آنها رؤياهايي دست نيافتني را نظاره كرد كه گويي هيچگاه به واقعيت نمي پيوندد. آنها با گذران عمري بي حاصل و بي نتيجه در كوچه و محله هايي كه در برزخ شهرنشيني و روستانشيني قرار گرفته اند، آينده اي مبهم را براي خود ترسيم مي كنند.
حاشيه نشيني قدمتي نزديك به يك قرن دارد و نماد فقر و محروميتي است كه از شكاف عميق طبقاتي، بيكاري دائم و فقر معيشتي حكايت مي كند و مي توان آنرا بسترساز ناهنجاري هاي مختلف در كلان شهرها به حساب آورد، چرا كه فقر فرهنگي، اقتصادي، كمبود خدمات و امكانات رفاهي و محروم ماندن از حداقل امكانات يك شهروند عادي در آن مناطق تبلوري عيني دارد.


حاشيه نشين كيست!؟
در مناطق توسعه نيافته و محروم كشور كه مردم از مشكلات معيشتي و بيكاري در ميان جوانان رنج مي برند، اغلب تنها گزينه پيش رو را مهاجرت به طرف كلان شهرها مي يابند اما چون سكونت در داخل شهرهاي بزرگ، هزينه هاي زيادي دارد، ناچار به حاشيه ها رانده مي شوند. و معضلي بنام حاشيه نشيني را به وجود مي آورند.


در حاشيه كلانشهري مثل تهران بخش ها و شهرك هايي هستند كه با دارا بودن جمعيت زياد هر ساله پذيراي مهاجران متعددي از نقاط مختلف كشور هستند، و به دليل عدم نظارت، به مراكزي مشكل ساز مبدل شده اند كه از نظر وضعيت بهداشتي، تفريحي، رفاهي، امنيتي و ساير امكانات موجود در حالت مساعدي نيستند و چون كنترل و نظارت دقيق و كافي از جانب مسئولان مربوطه بر اين مناطق اعمال نمي شود، ساخت وسازهاي بي رويه و فاقد اصول و معيارهاي شهري و مهندسي نيز در آن مناطق رو به گسترش است و جالب تر اينكه برخي از اين مناطق از سوي وزارت كشور نه به عنوان شهر رسميت دارند و نه عنوان روستا را دارند. از آنجا كه از سوي مراكز امنيتي، نظارت دقيق و كافي بر اين مناطق حاكم نيست، خلافكاران و بزهكاراني كه در سطح شهر به انواع جرم ها و جنايت ها دست مي زنند، در اين چنين مكان هايي مي توانند مكان امني داشته باشند كه مجريان قانون در آنجا نظارت كمتري دارند.


اما همه ساكنان حاشيه ها، چنين افرادي نيستند. در حاشيه شهرهاي بزرگ افراد و خانواده هاي زيادي هستند كه از اصالت هاي خانوادگي برخوردار بوده و پايبند اصول ارزشي و اسلامي هستند، اما به هر دليل به حاشيه شهر كشيده شده اند. اينان ناچار همصحبت و همسايه افرادي مي شوند كه اغلب آنها فاقد فرهنگ آداب و رسوم شهرنشيني هستند.


دست اندركاران و صاحب نظران فرهنگي، اجتماعي و امنيتي در كلان شهري مثل تهران در ارائه برنامه ها ناگزير از توجه به تاثيرات حاشيه اي آن هستند، حاشيه هايي كه طبق آمارهاي موجود، بالاي يك ميليون نفر جمعيت دارد و اين كثرت جمعيت مشكلات و ناهنجاري هاي مختلفي را فراهم مي كند كه اگر صفحات حوادث روزنامه هاي كثيرالانتشار كشورمان را ورق بزنيد، مي بينيد اكثر مشكلات اخلاقي، اجتماعي و فرهنگي از حاشيه شهرها نشأت يافته است.


«مصطفي حقيقي»، كارشناس فرهنگي در اين رابطه مي گويد: «سكونت و زندگي در مناطقي كه به صورت مجموعه اي غيراستاندارد و غيراصولي در حاشيه شهرهاي بزرگ احداث شده و با مشكلات خاص خود مواجه است، اكثر ساكنان اين مناطق با فرهنگ ها و آداب و رسوم بومي و خرده فرهنگ ها زندگي مي كنند و اكثر آنها نه تنها شهرنشين نبوده، بلكه داراي انگاره هاي قومي و عشيره اي و روستايي بوده و اين تضادهاي فرهنگي در رفتارهاي اجتماعي و حضور آنها در درون شهرها كاملا نمايان است.» نظرات جامعه شناسي در اين رابطه، شهرهاي جديد را سم مهلك براي كلان شهرها مي دانند و برخي از صاحبنظران معتقدند علاوه بر مشكلات زيرساختي، معضلات بزرگي كه منشأ اصلي ناهنجاري ها و قانون شكني هاست، در آن مناطق جان مي گيرد، چرا كه در تحقيقات آسيب شناسي شهري، درصد بالايي از ناهنجاري ها در مناطق حاشيه اي اتفاق مي افتد و اين مسايل ناشي از بي هويت بودن مناطق اطراف شهرها است


«محمد رضايي» كارشناس ارشد جامعه شناسي هنگامي كه نظرش را تلفني در اين رابطه جويا مي شوم، مي گويد: «براساس آمارهاي موجود در ارتكاب جرايم و ايجاد ناامني هاي اجتماعي در شهرهايي مثل تهران اين نتيجه حاصل مي گردد كه بزهكاران متواري و سارقان و قاتلان تحت تعقيب در شهرستان ها و روستاهاي مختلف كشورمان به مناطق حاشيه اي پناه مي برند و همين موارد بستر مستقيم و غيرمستقيم ارتكاب جرايم ديگر در درون شهرها را دامن مي زند و بعضا مراجع قانوني و امنيتي هم دسترسي و نظارت كاملي بر آنها ندارند. با توجه به اين اوضاع و احوال، كلان شهري مثل تهران با تمام مشكلات موجود، اكنون دست به گريبان معضلي به نام حاشيه نشيني است.»


اين كارشناس ارشد جامعه شناسي در ادامه سخنان خود با اشاره به بافت هاي فرسوده در حاشيه شهرها مي گويد: وقتي صحبت از حاشيه نشيني به ميان مي آيد، افكار به سراغ مناطق دور از شهر مي رود، درحالي كه حاشيه نشيني، حتي در دل شهرها هم هست. در منطقه پانزده كه در جنوب شرقي ترين نقطه تهران قرار دارد، هشتاد درصد از بافت شهري كهنه و فرسوده است و سكونت در آنها عملا به حاشيه شهر مبدل گرديده و اين مناطق حتي در برابر يك زلزله 4ريشتري هم مقاوم نيستند، چرا كه رعايت نكردن اصول اوليه شهرسازي بارزترين مشخصه حاشيه شهرها محسوب مي شود آنهم با كوچه هاي باريك و تركيب كاملا غيرمهندسي. ساختار شهري در اين منطقه آنقدر ضعيف است كه حتي ارائه خدمات شهري را هم با مشكل مواجه مي كند، چون خدمت رساني به هر منطقه اي مستلزم يك سري زمينه ها و امكانات است و بستگي به شرايط و نوع شهرسازي مناطق دارد. هنگامي كه در جنوب شهر تهران، كوچه پس كوچه هايي با عرض بسيار كم وجود دارد و در اين مناطق با ساختار ضعيف و كاملا غيراستاندارد شهري مواجه هستيم، قطعا روند ارائه خدمات در بافت هاي فرسوده كند مي شود.


وي با اشاره به مشكلات حاشيه نشينان مي گويد: «يكي از دلايل عمده حل نشدن معضلات شهري و از جمله مشكل حاشيه نشينان عدم وجود مديريت واحد شهري است. يعني بايد نهادي قانوني وجود داشته باشد كه كليه امور شهر بر دوش او گذاشته شود. اگر همه امور شهري، تحت ساماندهي، برنامه ريزي و استراتژي يك مديريت واحد قرار بگيرند، حل مشكلات اساسي مردم تسريع مي شود. مثلا در مورد بافت هاي فرسوده، شهرداري، سازمان نوسازي و وزارت مسكن هركدام به صورت مستقل عمل مي كنند و برنامه هاي خود را پيش مي برند كه بايد گفت اين باعث مي شود كه امكانات كشور تحت عنوان بودجه هاي متفرق از بين برود و نتوانيم از امكانات موجود به خوبي بهره برداري كنيم.»


هزينه دوگانگي دولت و شهرداري را مردم مي پردازند
«محمد خوش چهره»، نماينده مردم تهران و عضو كميسيون اقتصادي مجلس شوراي اسلامي، ريشه بخشي از مشكلات مديريت شهري در زمينه مهاجرت، حاشيه نشيني، زاغه نشيني و عوامل متعدد ديگر را سياست هاي غلط دولت ها عنوان كرده در همين رابطه مي گويد: «سياست هاي نامناسب دولت ها در قالب تمركز و تمركزگرايي در كلان شهرها مسائلي را ايجاد مي كند كه مديريت شهري بايد پاسخگو باشد و دولت در برخي قلمروها به واسطه ماهيت آن ها با حيطه وظايف و مسئوليت هاي شهرداري همچون توسعه حمل و نقل عمومي، تامين مسكن براي قشر آسيب پذير، تامين تسهيلات لازم براي اوقات فراغت و غيره موظف به حمايت قانوني و مالي از مديريت شهري است. از آنجا كه بسياري از مشكلات شهرها و مديريت شهري به واسطه تصميمات نادرست دولت است، بنابراين دولت بايد هزينه كارهايش را حداقل در كلان شهرها پرداخت كند. هرچند اين به معناي آن نيست كه دولت ها براي هركاري به شهرداري ها بايد كمك كنند، اما همراهي مديريت شهري در سياست هاي كلان جزو الزامات است.»


نماينده مردم تهران خاطرنشان مي كند: «با توجه به ارتباط تنگاتنگ و تعاملات بنيادي بين دولت و شهرداري، اگر دوگانگي بين اين دو وجود داشته باشد، هزينه آن را قطعا مردم خواهند پرداخت، چون بسياري از مسائل امور شهرها و اهداف مديريت شهري متاثر از تصميمات دولتي است و به رغم آن كه شهرداري ها در يك سيستم مردم سالار و متاثر از آراي نمايندگان مردم انتخاب مي شوند، اما در عمل متاثر از عملكرد و تصميمات كلان و سياست هاي دولت هستند، همانگونه كه دولت نيز متاثر از عملكرد شهرداري ها است.»

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید