بخشی از مقاله

مقدمه:
ما امروزه در دوراني بسر مي‌بريم كه مشخصات بارز آن را مي‌توان افزايش جمعيت، شهرنشيني، گسترش مؤسسات و پيچيدگي‌هاي تكنولوژي در ارتباطات دانست و اين موارد بيش از پيش جوامع و انسانها را به هم نزديك كرده و باعث شده تا آنها در جهت رقابت با سايرين به تكاپو تلاش بيشتر وارد نموده است. و از اين طريق افزايش توقعات و انتظارات روزافزون جامعه نيز در جهت رفع اين توقعات و حل موارد فوق مثمر ثمر نخواهد بود اين ناشي از اين است كه محدوديت توان و امكانات انسان و محيط وي دانست و يكي از مهمترين موضوع كه ما با آن بيشتر در اين تحقيق سر و كار داريم استرسها و عواملي كه باعث اين فشارهاي عصبي است كه همه ما با آن درگير

هستيم و بايد آنها را بشناسيم. امروزه استرس به عنوان مهمترين فاكتور در جوامع مي‌باشد كه باعث بوجود آمدن امراض روحي، جسمي و رفتارهاي انسانها است. استرس و اضطراب رابطه تنگاتنگ دارد و اضطراب يكي از عوارض آني و شايع استرس مي‌باشد، پاسخ استرسها پاسخي است كه از زماني ديگر طول عمر تغيير مي‌كند. به گفته‌ها هانس سليه «مهم اين نيست كه چه اتفاقي براي شخص افتاده مهم آن است كه آنرا چگونه درك كرده و انسان از ديدگاه‌هايش رنج مي‌برد و نه بلاهايي كه بر سرش مي‌آيد.» به اين دليل استرس توجه بسياري از روانشناسان و دانشمندان علوم رفتاري و مديريت را به خود معطوف كرده به طوري كه فشارهاي عصبي نقش مهمي در فراهم نمودن مشكلات روحي و جسمي در انسانها ايفا مي‌كند.


استرس در زندگي روزمره به شيوه‌هاي متفاوتي بروز مي‌كند: پرخاشگري ناگهاني در پاسخ به يك سؤال ساده‌لوحانه، سردرد شديد در پايان يك روزگار سخت، بروز عصبانيت به صورت زدن دست روي فرمان ماشين در ترافيك است براي همين وجود اين استرسها در طول روز طبيعي هستند. با وجود اين استرس طولاني و شديدتر اغلب سبب بروز علائم ناراحت كننده‌اي مي‌شود كه اشخاص در مورد آن نگران مي‌شود بنابراين بشر در سر تا سر دوران گذشته خود استرس را تجربه كرده است.


گروهي از صاحبنظران رفتاري استرس را بيماري شايع‌ قرن نامگذاري كرده در حالي كه در عصر حاضري كه در آن هستيم عصر استرس و فشارهاي عصبي است. دوره‌اي كه در ان انسان بيش از هر زمان ديگري در معرض عواملي موجود استرس قرار گرفته و مسائل و مشكلات بي‌شماري از هر طرف او را احاطه كرده است.

بيان مسئله
واژه استرس در نزد متخصصين متخلف معاني متفاوتي دارد، استرس در سالهاي اخير بسيار مورد توجه قرار گرفته است در حالي كه مسأله استرس در جامعه به طور گسترده‌اي تشخيص داده شده است روان‌شناسان باليني و سايرين ارتباط بين فشار رواني و بهداشت رواني را به دقت مورد بررسي قرار داده‌اند. در روانشناسي استرس به معني تحت فشار روحي و رواني قرار گرفتن تعريف شده است. در اين حالت جسم روان آدمي به تقاضاهاي دروني و بيروني با فشار پاسخ مي‌دهند. استرس هنگامي رخ مي‌دهد كه فرد واكنشهاي خود را در مواجهه با محركهاي دروني و بيروني ناتوان ببيند كه همانا پيامد آن از دست رفتن تعادل رواني فرد است (خواجه‌پور، 1377، ص 5) استرس را گاهي ناشي از محركات خارج مي‌دانند و گاهي آن را پاسخ فرد به پاره‌اي از مزاحمت‌ها عنوان كرده‌اند. بررسي‌هاي جديد و تئوريهاي جامع راجع به استرس به تعامل فرد و محيط تأكيد دارد.


محققان سالهاي 1950 استرس را پاسخ فرد به فرآيندهاي دروني و بروني كه بر ظرفيت ادغام نيروهاي جسمي و رواني فشار وارد مي‌كنند توصيف نموده‌اند.
كلاس وسينگر، در تحقيق خود نشان دادند فشارهاي عصبي مي‌تواند باعث كاهش ميزان تحمل و ناكامي شود. در اين تحقيق نشان داده شده است كه كاركنان سازمان فشارهاي عصبي ناشي از سروصداهاي آزار دهنده و دخالت‌هاي بي مورد در انجام وظايف شغلي خود را تحمل مي‌كنند، اما از ميزان تحمل آنان در برابر ناكامي كاسته مي‌شود (منتقل از پايان‌نامه رجب‌پور، 1379)


اگر چه عمده‌ترين هدف كار كردن انسانها، تأمين نيازهاي زندگي و به عبارتي كسب درآمد مي‌باشد اما عوامل ديگري نظير به ثمر رسانيدن انگيزه‌ها، عملي كردن تمايلات، انتظارات اجتماعي، علاقه‌مند بودن به كار، فشار محيطي و خانوادگي و رقابت نيز در كار كردن دخيل هستند ولي نمي‌توان از كسب درآمد به عنوان تنها علت اشتغال آدميان نام برد (اسفرجاني، 1353، ص 50)


استرس در زندگي روزمره به وفور ديده مي‌شود و همه افراد به دفعات متعددي تحت تأثير استرس قرار مي‌گيرند و آن را تجربه مي‌كنند و وقتي كه كسي دچار استرس شده، وارد محيط كار خود مي‌شوند و معمولاً همكاران ومسئولين متوجه مي‌شوند و در تعامل با ديگران و استرس فرد به آنان سرايت مي‌كند و براي همين با توجه به آنچه گفتيم در اين تحقيق به بررسي ميزان استرس و تجربه استرس در بين معلمين زن كلاس اول و دوم و سوم ابتدائي را انجام مي‌دهيم. به اين دليل كه استرس از شغلها به وفور ديده مي‌شود ولي شغلهاي داراي استرس زيادتر هستند مثل پزشكي، مديران. پرستاران، معلمان و … مي‌باشند وبراي همين در اين تحقيق به سراغ محيط مدرسه مي‌رويم كه در بسياري از مواقع بسيار استرس‌از هستند چه براي كاركنان و چه براي دانش‌آموزان. مي‌خواهيم بدانيم چه عواملي در محيط مدرسه باعث استرس مي‌شود و معلمان سطوح مختلف اول و دوم و سوم ابتدائي چقدر مورد عوامل استرس‌از قرار مي‌گيرند، اين عوامل چه چيزهايي هستند و تجربه استرس معلمان در زندگي روزمره آنها تا چه اندازه‌اي مي‌باشد و شيوه‌هاي مقابله با استرس را بررسي مي‌كنيم.


اهداف تحقيق
هدف كلي:
مقايسه ميزان استرس و تجربه استرس معلمين زن مقاطع مختلف ابتدائي
هدف جزئي:
1- شناخت ميزان استرس معلمين زن در مقطع اول و دوم و سوم ابتدائي
2- شناخت تجربه استرس معلمين زن در مقطع اول و دوم و سوم ابتدائي
سؤالات
1- آيا ميزان استرس معلمان زن مقاطع مختلف ابتدائي با هم تفاوت دارد؟


2- آيا تجربه استرس معلمان زن مقاطع مختلف ابتدائي با هم تفاوت دارد؟
فرضيه
1- بين ميزان استرس معلمان كلاس اول و دوم تفاوت معني‌داري وجود دارد.
2- بين ميزان استرس معلمان كلاس اول و سوم تفاوت معني‌داري وجود دارد.
3- بين ميزان استرس معلمان كلاس دوم و سوم تفاوت معني‌داري وجود دارد.


4- بين تجربه استرس معلمان كلاس اول و دوم تفاوت معني‌داري وجود دارد.
5- بين تجربه استرس معلمان كلاس اول و سوم تفاوت معني‌داري وجود دارد.
6- بين تجربه استرس معلمان كلاس دوم و سوم تفاوت معني‌داري وجود دارد.

اهميت و ضرورت تحقيق
ضرورت اين تحقيق در راستاي بررسي ميزان استرس معلمين و در جهت بررسي و مقايسه ميزان استرس و ميزان تجربه استرس صورت گرفته و مي‌تواند اطلاعات مفيدي را در حيطه تصميم گيري متعدد فراهم سازد. كه اين اقدام از طريق انجام تحقيقات منظم و شناسايي ميزان استرس و ميزان تجربه استرس معلمين امكان‌پذير است و پژوهش فوق در ضرورت اينگونه اقدامات جاي گرفته است. در واقع مي‌خواهيم بدانيم كه در سطوح مختلف تحصيلي ميزان استرس معلمين چقدر است و هر كدام از عواملي كه در مقياس هنرور راهه وجود دارد، معلمين در سطوح مختلف چقدر تجربه نسبت به آنها دارند. در رابطه بين آنها در سطوح مختلف را بررسي و آنها را مقايسه مي‌كنيم و راهكارهاي مفيدي كه باعث كاهش دادن اين استرس‌ها مي‌شود، را ارائه بدهيم.


عواملي كه اهميت اين تحقيق را نشان مي‌دهد اين است كه محيط مدرسه محيطي است كه باعث مي‌شود معلمان هر روز در معرض فشارهاي كلاسي قرار بگيرند، وجود تجربه استرس در معلمان باعث كاهش در علمكرد آنها و موجب مي‌شود تا آنها از نظر سلامتي دچار اختلالاتي مي‌شوند. براي همين بدنبال اين هستيم تا اين عوامل را شناسايي در راهكارهاي مقابله با آنها را بررسي كنيم.

تعاريف نظري
استرس حالتي پويا و هيجان‌انگيز است كه فرد با يك فرصت، محدوديت يا تقاضاي غيرعادي مواجه مي‌شود و واكنشهاي احساسي فيزيكي و شناختي از خود نشان مي‌دهد. (مقيمي 1378، ص 435)
استرس يك نوع تحريك و محروم شدن از محركهاست و فقدان استرس به مفهوم مرگ است. استرس تجربه جديدي براي انسان نيست و هركس همه روزه با استرس سروكار دارد. (قريب، 1371)


معلم معلم نقش مهمي در مدرسه دارد. نقش معلم تربيت و نوسازي افراد است كه مهمترين امر مي‌باشد و افرادي هستند كه طي حكمي به صورت تمام وقت و يا پاره‌وقت به صورت رسمي يا حق‌التدريس در مقاطع مختلف تدريس مي‌كنند (مجله رشد، 1380، ص 5)
تجربه استرس ناكاميهاي كه مي‌تواند مرتبط با جريان پيشرفت حرفه‌اي افراد، ترسهاي ناشي از ناتواني در مقابله با روشهاي جديد و تغييرات تكنولوژي بر زندگي رواني معلمان تأثير فراواني مي‌گذارد. (دادستان 1377، ص89)


تعاريف عملياتي:


در جامعه‌اي هستيم اينطور معلوم است كه براي اندازه‌گيري استرس، خود عامل استرس دهنده را مورد مطالعه قرار مي‌دهند، در صورتي كه اين درست نيست و وجود يك مهمان ناخوانده در يك بدن ممكن است به هيچ‌وجه مورد اعتنا واقع نشود و بدن در مقابل آن عكس‌العملي نشان ندهند و در بدن ديگري آنقدر مهم و قابل اعتنا باشد كه همه زنگهاي خطر را به صدا درآورد و بدن را به عكس‌العمل شديد وا دارد. بنابراين براي اندازه‌گيري استرس بهتر است تغييرات حاصله از آن را در بدن مورد دقت قرار داد و آنجا كه ورود يك عامل جزئي است تحريك شديد دستگاه‌هاي بدن و هيپوتالاموس مي‌شود آن را به خوبي و به موقع شناخت و از ورودش جلوگيري كرد. (پريور، 1372)
در اين تحقيق براي سنجش استرس در بين معلمين زن كلاس اول و دوم و سوم ابتدائي از آزمون يكطرفه در گروه‌هاي مستقل استفاده مي‌كنيم و براي سنجش راههاي مقابله با استرس نيز از آزمون t و تفاوت ميانگين استفاده مي‌شود تا شيوه‌هاي مقابله با استرس را در ميان معلمين زن كلاس اول و دوم و سوم سنجيده شود تا از اين طريق معلمين هر پايه، هر كدام از چه روشهايي را براي كنار آمدن استفاده مي‌كنند.


تجربه استرس در اين تحقيق براي ارزيابي تجربه استرس از مقياسي به نام هلمز و راهه استفاده مي‌كنيم و داراي 43 موارد است كه مي‌خواهيم از اين طريق ببينيم كه معلمان در زندگي روزمره خود كدام موارد را تجربه كرده‌اند و به وسيله اين پژوهش‌ها مي‌كوشيم تا معناي وجود همبستگي‌ها بين تعداد و ماهيت رويدادها را با بيماريهايي كه در پي دارند، آشكار كنند.

فصل دوم
ادبيات تحقيق:
- مقدمه
- مفهوم استرس
- استرس بعنوان پاسخ دروني
- مراحل استرس
- علل فشار رواني


- شرايط ايجاد كننده استرس
- پاسخ‌هاي فيزيولوژيك بدن انسان به استرس
- استرس مثبت و منفي
- استرس طبيعي يا نرمال


- استرس شغلي
- ابعاد گوناگون استرس شغلي
- استرس از نظر جنسيتي
- ديدگاه‌هاي نظري درباره استرس
- پزشكي
- روانشناسي
- اجتماعي
- پيشينه تحقيق


مقدمه:
از آنجايي كه عصر حاضر را دوران اضطراب و استرس ناميده، پيچيدگيهاي جاري جامعه بشري، سرعت تغييرات و بي‌توجهي نسبت به زمينه‌هاي مذهبي و ايدئولوژيك و نظام اجتماعي و عاطفي خانواده براي افراد و اجتماع بشري تضادها و تعارضهاي تمدن بشر و ارتباطات اجتماعي استرسهاي تازه‌اي نيز پديد آورده است كه مقابله با آنها براي هر فردي لازم و ضروري است. از طرفي نيز همه استعدادهاي عظيم و كشف نشده‌اي براي رشد و تكامل و دگرگوني، توانايي يافتن معاني ژرفتر، دست يافتن به توفيق يشتر در زندگي بهره‌منديم. بنابراين استفاده از توانائيهاي و استعدادها براي مقابله با انواع استرسهايي كه در زندگي روزمره برايمان پديد مي‌آيد، امكان‌پذير مي‌باشد.


مفهوم استرس
در سال 1936، پروفسور هانس سليه اهل مونترال اولين رساله خود را در مورد واكنش‌دهنده منتشر ساخت، نامبرده در آوريل و در 1948 در مجموعه‌اي از كنفرانسهايش در كالج فرانسه و سپس در ژوئن 1950 در بيمارستان لانيك سندرم عمومي سازگاري (S.G.A) را با جنبه‌هاي بيوشيميايي و مكانيسم‌هاي هورموني‌اش بيان كرد (هيپوفيز غدد فوق كليوي سينه قند كرشه كه بسياري از پژوهشگران پيش از او، اختلال ارگانيسم را به هنگام پاسخ به تهاجمات محيط خارج بيان كرده‌اند:
- نظر كاريوكلارنيك مربوط به داستين، وي واكنشهاي بافتي مربوط به واكنشهاي هشداردهنده را در دستگاه لنفوئيد، تيموس مشاهده كرد:


نظريه راسل داپيگز آماس منسوج نرم، در سال 1932 كانن «ترشح سريع آدرنالين را به عنوان پاسخ در برابر ترس و خشم» متذكر شود. نامبرده در كتاب خود تحت عنوان «فروتن» مكانيسم‌هاي متفاوتي را كه سبب ثبات ميزان قند، پروتئين‌ها، مواد چربي، كلسيم، اكسيژن، حالت خنثي و درجه حرارت خون مي‌شود تحليل مي‌كند. كانن تحليل سيستماتيك پديده‌هاي سازگاري را كه براي حفظ حيات در برخي شرايط ضروري هستند، بنيان نهاد، با اين همه سليه تأكيد مي‌كند كانن هرگز نقش هيپوفيز يا قشر غدد فوق كليوي را به منظور بررسي واكنشهاي غيراختصاصي سازگاري، در مقابل هرگونه تقاضاي محيطي و نيز جدا كردن سندرمي كه در برابر اثرات مختلف آن، يكسان است، مورد مطالعه قرار نداده است. پي.اي.روكس والكساندر- جي يرسين در انستيوپاستور خاطرنشان ساختند كه در خوكچه هندي مبتلا ديفتري غدد فوق كليوي غالباً متورم و دچار خونريزي است ولي كاوشهاي آن از حداين يافته فراتر نرفت. (كوپر، 1373، ص 40)


اين پژوهشگران در مجموع استرس را، دست كم در برخي از جنبه‌هاي آن، احساس كردند و با آنها را به اثبات رساندند. يك فرانسوي به نام رئيس در سال 1943، پديده‌هاي است ولي كاوشهاي آن از حداين يافته‌ها فراتر نرفت.


اين پژوهشگران در مجموع استرس را، دست كم در برخي از جنبه‌هاي آن، احساس كردند و يا آنها را به اثبات رساندند. يك فرانسوي به نام رئيسي در سال 1934، پديده‌هاي واكنشي غيراختصاصي را، تحت عنوان سندرم تحريك شرح داده است كه البته با تغييري متفاوت به توضيحات سيله بسيار نزديك است. اكتشافهاي مهم، غالباً تصادفي مي‌افتد، به شرطي كه براي دريافت قوانين پوشيده و بسدت آوردن حقيقت، قضاياي القا كننده با ذهن تصميم‌دهنده تلاقي كند. (پيرلو، 1371، ص 28 و 29)
استرس را هر چند بطور مشخص مي‌توان زائيده تمدن صنعتي و شهري شدن دانست، اما هيچ دوره از تاريخ انسان و زندگي فرد را نمي‌توان سراغ گرفت كه با استرس همراه نبوده باشد، تنها مي‌توان گفت كه بتدريج از ماهيتي فيزيكي مانند گرسنگي، سرما، بلاهاي طبيعي، مرگهاي دسته‌جمعي و زودرس تبديل به ماهيت رواني و اجتماعي شده است.


ديرينه پرداختن به استرس را مي‌توان با ديدگاه دوگانه انگاري تن و روان و تأثيرات هر يك بر ديگري در نظريات افلاطون و ارسطو مربوط دانست.
از قدماي انديشمند ايراني، ابوعلي‌سينا كاملاً با موضوع استرس واثرات آن بر جسم آشنا بوده است. علاوه بر اين در پزشكي قديم ايران تأثير عوامل محيطي بر بيماريهاي تحت عنوان اعراض نفساني مورد نظر بوده است. (قريب 1371، ص 187)


از نظر واژه‌شناسي، استرس كلمه يوناني است كه در قرن 17 به معناي سختي و دشواري بكار رفته است، در اواخر قرن 18 از استرس به معناي نيرو و فشار زياد و تلاش بسيار استفاده شده است. در سال 1910 سرعت بروز بسياري از آنژينهاي صدري (سكته خفيف قلبي) در بين مشاغلين يهود در محيطهاي كاري برخورد تند و هيجاني آنها دانست (كوپر، 1373، ص 97)


تعريفات استرس بنا بر نظريه تعاملي كه به روابط بين فرد و محيط تأكيد مي‌كند بيشترين تائيد را بخود اختصاص داده است از جمله:
نظر لازاروس كه استرس نتيجه فرآيند قضاوت ارزشي افراد از حوادث و موقعيت‌هاست، تعريف جامعي است. در توضيح اين مطلب بايد گفته شود كه وقتي فرد با حوادث و يا موقعيت‌هاي گوناگون روبرو مي‌شود، در گير فرآيند ارزشي در مورد آن حادثه يا موقعيت تا زمانيكه معني آن حادثه را درك كند و همچنين قضاوت مي‌كند كه آيا امكانات و توانائيهاي او به اندازه كافي هستند تا تقاضاهاي محيط را برآورده سازند در اينجا استرس نتيجه اين فرآيند قضاوت ارزشي مي‌باشد.


استرس نيروي قدرتمندي است با آثار مثبت و منفي. به آب رودخانه‌اي مي‌ماند كه با ايجاد دس مي‎توان آن را مهار و مورد بهره‌برداري قرار داد يا اينكه آنرا به سيل ويرانگري تبديل نمود. علي‌رغم اين نظر كه استرسهاي مفيد وجود دارد و قدري فشار رواني جهت ايجاد انگيزه در انسان ضروري است اما زماني كه از آن بحث مي‌گردد به نتايج منفي آن نگاه مي‌شود و منظور استرس مضر است. (الواني 1371)


فرهنگ جامع و روانشناسي و روانپزشكي (1373) استرس را چنين معني مي‌كند:
«هر چيزي كه در تماميت زيست‌شناختي ارگانيسم اختلال به وجود آورد و شرايطي ايجاد كند كه ارگانيسم طبيعتاً از آن پرهيز مي‌كند استرس شمرده مي‌شود. استرس ممكن است بصورت محركهاي فيزيكي، عفونت‌ها، واكنش‌هاي آلرژيك و نظاير آن باشد يا بصورت تغيير در جو اجتماعي مرداني. اولي يك عامل استرس‌زاي فيزيولوژيكي است، دومي نه تنها با قدرت تهديدي كه اصولاً در عامل استرس‌زا نهفته است بلكه با كيفيت درك شخص از آن عامل ارتباط دارد. (صفحه 1449)
(الواني 1377) براي روشن شدن مفهو فشار عصبي ذكر چند نكته را ضروري مي‌داند: 1- استرس همواره به علت عوامل ناخوشايند و نامطلوب در فرد به وجود نمي‌آيد. يك خبر مسرت‌بخش نيز مي‌تواند به اندازه يك حادثه ناگوار استرس‌زا باشد.


2- استرس را نبايد پديده‌اي منفي در نظر گرفت بلكه ميزان مشخص از آن بعنوان محرك افراد لازم است.
3- استرس به مفهوم اضطراب نيست زيرا اضطراب جنبه رواني در حالي كه استرس صرفا‌ً‌حالت رواني نيست و جنبه رواني تني دارد و بيماري جسماني نيز نيست زيرا بيماري داراي تظاهرات اختصاصي و غيراختصاصي است در حاليكه استرس تظاهرات غيراختصاصي يا عمومي دارد. در همين ارتباط جان لاكت (1374) اظهار مي‌كند: بدون استرس چيزي حاصل نمي‌گردد و ميزان سالمي از آن جهت انسان ضروري است تا هر چيزي را بدست آورد. استرس پاسخي است كه فرد براي تطبيق با يك وضعيت خارجي متفاوت با وضعيت عادي به صورت رفتاري رواني يا جسماني از خود بروز مي‌دهد. (الواني 1371)


از حالت تعامل خارج مي‌شود و در نتيجه رابطه وي با دنياي پيرامونش دچار اختلال مي‌گردد.
استرس بعنوان پاسخ دروني
نظريه‌پرداز اصلي اين ديدگاه هانس سليه است، او در اواخر 1930 مقاله‌اي منتشر ساخت كه باعث تحول درك دانشمندان از استرس گرديد، دكتر سليه ابتداء آگاهانه از بكار بردن واژه استرس براي بيان حالتي كه تحقيق او كشف نموده بود امتناع مي‌كرد، اما متعاقباً نظرش را تغيير داد.


مهمترين جنبه حائز اهميت ديدگاه سليه اين بود كه وي كاربرد سنتي را ملغي ساخت او به تصوير استرس، برخلاف نماياندن آن بعنوان عامل يا نيرو، بعنوان نتيجه‌اي كه در اثر حضور عامل يا نيروي ديگري درون يك موجود زنده ايجاد مي‌شود توجه داشت. درك سليه از استرس در ارتباط با علم فيزيولوژي است كه ريشه در مراحل تكاملي وابسته به علم زيست‌شناسي موجودات زنده دارد. الگوي زيست‌شناسي سليه مبناي رويكردهاي ديگري به مسأله استرس قرار گرفته است (بلورچي 1367، ص 217) از نظر استرس پاسخ غيراختصاصي بدن نسبت به نيازهايي است كه در آن بوجود آمده است. براي درك اين تعريف نخست بايد مفهوم غيراختصاصي روشن شود.
هر نيازي در بدن حالت يگانه و خاص خود را دارد كه مختص آن نياز است. مثلاً‌ هنگامي كه در معرض سرما قرار مي‌گيريم بدنمان مي‌سوزد كه گرماي بيشتري توليد شود، رگهاي خوني منقبض مي‌شوند كه گرماي كمتري از دست برود. هنگامي كه در معرض گرما قرار مي‌گيريم از دست دادن آب بصورت تعريق در سطح پوست، تأثير خنك كننده‌اي دارد.


هر دارو يا هورموني اثرات خاص خود را دارد. داروهاي توليد ادرار، آن را افزايش مي‌دهند. هورمون آدرنالين نبض را تند و فشار خون را افزايش مي‌دهد و همزمان قند خون را بالا مي‌برد. در حالي كه انسولين، قند خون را كاهش مي‌دهد با اين وجود بدون در نظر گرفتن تغييرات ايجاد شده تمام اين عوامل يك چيز مشترك دارند، آنها نياز براي سازگاري مجدد را افزايش مي‌دهند، اين نياز غيراختصاصي است و صرفنظر از اينكه مشكل چيست انطباق با آن ضروري است، به عبارت ديگر عواملي كه بر ما تحميل مي‌شوند علاوه بر اعمال اختصاصي‌شان، ايجاد يك نياز غيراختصاصي براي انجام كنشهاي سازگاري و ايجاد دبواره وضعيت بهنجار را در بر دارند كه اين مسأله، مستقل از فعاليت‌هاي اختصاصي آنها است. نياز اختصاصي براي فعاليت، ماهيت و اساس استرس است.


تصور اينكه مسائل متفاوتي مانند سرما، گرما، داروها، هورمونها، غم و شادي مي‌توانند واكنش يكسان بيوشيميايي در بدن ايجاد نمايند مشكل است و مدتها طول كشيد تا وجود چنين واكنشهاي كليشه‌اي در پزشكي پذيرفته شد. (قريب، 1371، ص 81)
آنچه در بالا اشاره رفت نظريه سليه در مورد استرس بود. پژوهشگراني كه در زمينه فيزيولوژي هستند (مثلاً مالسون و سليه) استرس را بعنوان يك پاسخ يا يك واكنش و يا يك سازگاري كه معمولاً بدني است، نسبت به محركات محيطي و يا تغييري مي‌دانند. در حاليكه در گفتگوهاي معمولي و كلاً در زمينه‌هاي روان‌پزشكي، روانشناسي و جامعه‌شناسي، استرس نه به عنوان يك واكنش بلكه به عنوان يك محرك در نظر گرفته مي‌شود. از ديدگاه سليه، استرس هميشه در زندگي شخصي عامل منفي بشمار نمي‌آيد. در ديگاه او فقط زماني كه استرس، شخص را مغلوب ساخته و موجب ناراحتي وي مي‌گردد، آسيب رساننده است.

 


در اواخر دهه 1930 و اوايل 1940 سليه يك پاسخ پيچيده در آزمايشات حيواني را به يك سري وقايع آسيب رسان گزارش داد، اين وقايع شامل تزريق مواد آلوده، عفونت، ضربه، گرما، سرما و محركهاي عصبي بود و تغييرات همزمان با آنها يعني بزرگ و فعال شدن غدد فوق كليوي و تحليل غده تيموس و برآمدگي لنفها و ايجاد زخم معده روده‌اي را مشخص ساخت (قراچه‌داغي، 1373، ص 72)


مراحل استرس
پاسخ افراد به تهديدات خارجي در سه مرحله نمود پيدا مي‌كند كه آن را به عنوان مراحل استرس مي‌دانند (الياسي، 1376 به نقل از هانس سليه 1973) فشار را به مانند حالتي توصيف مي‌نمايد كه به طرز يك نشانگان خود را ظاهر مي‌سازد وهر عامل استرس اگر فشار كافي داشته باشد منجر به ايجاد واكنشي دردورن فرد مي‌گردد كه سليه (1974) آن را نشانگان سازگاري كلي مي‌داند وشامل مراحل زير است:
1- مرحله واكنش اخطار:


عبارت است از ازدياد ترشحات هورمونهاي بخش قشري غده فوق كليوي كه واكنشهاي شديدي همچون افزايش تنفس، رنگ پريدگي، ضربان قلب، فشار خون، عرق سرد و بهم خوردن تعادل بدن را دربر دارد.
2- مرحله مقاومت:
اگر عامل فشاري كه واكنش اخطار را ايجاد كرده است هنوز موجود باشد بدن در مرحله مقاومت براي مبارزه با عامل فشار عملاً بسيج مي‌شود. شاخص برجسته واكنش اخطار طي دوره مقاومت ناپديد خواهد شد و به نظر مي‌رسد كه بدن در حالي كه به شدت با عامل فشار مبارزه مي‌كند به حال عادي خود برگشته است، در اين مرحله بدن در وضعي بالاتر از حد متوسط است و در برابر فشار مقاومت مي‌كند.


3- مرحله فرسودگي:
اگر مرحله مقاومت در فرد زياد به درازا بيانجامد و بدون وي به حالت عادي برگشت ننمايد فرد بي‌آنكه فرصت بازسازي را پيدا نمايد ذخاير خويش را از دست مي‌دهد و در حقيقت خسته و فرسوده مي‌شود و اين همان نقطه‌اي است كه منابع دفاعي حياتي رو به پايان مي‌رود و در حقيقت نقطه شروع فشار است.

علل فشار رواني
فشار رواني همواره جزئي از زندگي بشر بوده و غيرقابل اجتناب است، گذراندن اوقات زندگي انسان نيز در سه بخش عمده صورت مي‌پذيرد، سازمان، جامعه، خانواده با توجه به همين موضوع عوامل بروز فشارهاي رواني را مي‌توان به سه دسته كلي ذيل تقسيم نمود:
1- عوامل استرس‌زاي فردي كه بطور مستقيم با شخصيت و خصوصيات فردي مرتبط است و با توجه به نوع نگرش و نحوه توجه افراد به محيط پيراموني خويش تعيين مي‌شود.


2- عوامل استرس‌زاي گروهي و سازماني كه زائيده ارتباط جمعي در داخل گروه يا سازمان مي‌باشد و بطور مستقيم با محيط كار و شرايط آن مرتبط مي‌باشد.
3- عوامل استرس‌زاي محيطي كه شامل تمامي محيطهاي فرهنگي، اجتماعي، سياسي و حتي نظامي جامعه كه بر فرد، گروه و سازمان تأثير دارند و حتي گاهي اثر نيز مي‌پذيرند مي‌شود (ممي‌زاده، 1373، ص 47)


در اينجا تذكر دو نكته الزامي است:
1- گرچه بسياري از عوامل استرس‌از را مي‌توان در يك مقوله قرار داد اما بايستي به اين نكته توجه نمود كه برخي از اين عوامل بصورت جمعي عمل مي‌كنند زيرا ممكن است تا يك عامل استرس‌از به تنهائي قدرت ايجاد فشار بر فرد را نداشته باشد ولي هرماه با عامل ديگر باعث بروز فشار در فرد شود.
2- عوامل استرس‌زا داراي ارتباط متقابل مي‌باشند بطوريكه از يكديگر تأثير مي‌پذيرند و بر همديگر تأثير مي‌گذارند. (ممي‌زاده، 1373، ص 98)
عوامل فردي:


در محيط پيرامون فرد تغيير و تحولات فراواني به دليل پيدايش فرصت يا موقعيتي جديد، مانع يا محدوديتي نو، و يا نيازي تازه رخ مي‌دهد و اگر او قادر به سازگاري با آن شرايط باشد فشاري بر او وارد نخواهد آمد اما زماني كه قادر به برقراري سازش با محيط و شرايط آن نباشد دچار استرس مي‌گردد. در رابطه با عوامل فردي به نمونه‌هاي بي‌شماري مي‌توان اشاره نمود كه در اينجا مختصري از آنها يادآوري مي‌گردد:


از مهمترين عوامل فردي ايجاد استرس به تعارض، ابهام و تغييرات زندگي مي‌توان اشاره كرد. داشتن متعارض در زندگي، تعارض در هدفهاي فردي و همچنين ابهام شغلي كه ناشي از عدم آگاهي و نبود اطلاعات لازم در حرفه فرد است و نيز اتفاقات غيرمنتظره در پيش‌بيني نشده در زندگي فرد از جمله اين مسائل است (ابطحي والواني 1371).
ممي زاده 1373) برخي عوامل فردي استرس‌ را اينطور بيان مي‌دارد:
1- تعارضات در نقش، باورها، اهداف و ارزشهاي فردي
2- هيجانات ناشي از حوادث خوشايند و ناخوشايند زندگي
3- تغييرات در الگوهاي رفتاري، اجتماعي، نگرشها، هنجارها، نيتها و عقايد. (ممي‌زاده، 1373)
تعارض در نقش- ابهام درنقش، تعارض در هدفهاي فردي، اتفاقات غيرمنتظره در زندگي جهت افراد همانند مرگ همسر يا فرزندان يا يكي از اعضاي خانواده، بيماريهاي لاعلاج بيكاري و فقر از عوامل استرس‌زاي فردي است.


خصوصيات شخصيتي و روحيه افراد در دچار شدن افراد به فشار رواني بسيار مؤثر است، در حين زمينه گونه‌هاي متفاوت شخصيتي «الف» و «ب» هر كدام واكنشهاي خاصي نسبت به استرس از خود نشان مي‌دهند. در اينجا ويژگيهاي اين دو تيپ متفاوت شخصيتي بيان مي‌گردد.
1) ويژگي‌هاي افراد گونه «الف»:
1- انجام كار بيش از حد حتي در ايام تعطيل
2- داشتن فشار زماني در انجام امور
3- داشتن حس رقابت و گزينش اهداف بالا
4- بي‌قراري دائمي و عدم آرامش
5- داشتن اضطراب و ناتواني در ايجاد آرامش روحي


6- تعدد در اهداف و كوشش در تحقق آنها
7- بي‌توجهي به اوقات فراغت ونداشتن هيچ‌گونه سرگرمي به جز كار
8- سنجش كمي موفقيت و مشغوليت ذهني در رابطه با آن
9- بي‌صبري، پرخاشگري، خشونت
10- كمبود وقت و شتابزدگي در انجام امور مختلف (الواني، 1371)
2) ويژگيهاي افرادگونه «ب»:
1- صبور شكيبا هستند
2- خونسرد و آرام مي‌باشند


3- در برخوردها ملايم هستند
4- براي تفريح كار مي‌كنند نه براي برنده شدن، در كار كردن متعادل هستند و در اين مورد افراط نمي‌كنند.
5- نسبت، موعدهاي كاري خيلي حساسيت‌ نشان نمي‌دهند.
6- رقابت جو نيستند
7- انجام استراحت و لذت بردن از اوقات فراغت
8- اهل لاف و گزاف نيستند
9- انجام هر كاري به جاي خود
همانگونه كه از خصوصيات دو گروه برمي‌آيد گونه «الف» نسبت به گونه «ب» زمينه مساعدتري براي ابتلا به فشار عصبي دارد (الواني، 1371 ص 124)
عوامل محيطي


محيطهاي اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي، سياسي و حتي نظامي در يك تعامل متقابل هم بر فرد تأثير گذارده و هم از آن اثر مي‌پذيرند در اين تعامل اگر نقش محيطها مخرب باشد فرد را دچار فشار رواني مي‌نمايد در همين ارتباط دو تن از محققين بنامهاي هولمز و راهه بدين نتيجه رسيدند كه شدت اين عوامل بيشتر از عوامل فردي و گروهي است. (ممي‌زاده، 1373)
الياسي از عوامل محيطي ايجاد كننده فشار رواني، به محيط فيزيكي و اجتماعي، تزلزل در سيستم اقتصادي و امكانات و عدم اطمينان در زمينه تكنولوژي اشاره مي‌نمايد.
ابطحي و الواني علل اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي مربوط به استرس را چينن ذكر مي‌كنند:
1- توفيق افراد فرصت‌طلب
2- پايين بودن سطح فرهنگ
3- عدم رعايت قوانين و مقررات توسط ديگران


4- مشكلات مربوط به مسكن
5- كمبود امكانات تفريحي سالم
6- عدم احساس امنيت اجتماعي و يا شغلي
7- ضعف در ايمان و معتقدات مذهبي ديگران
8- كمبود جو محبت و دوستي
9- آلودگيهاي موجود در محيط همانند (آب، هوا، صدا و غيره) (ابطحي والواني، 1371).

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید