بخشی از مقاله

چکیده

در دور اسلامی، در چند مرحله زبان فارسی موردهجوم شدید زبانهای عرب و ترک و مغول قرار گرفت. با این همه، در دور قاجار نیز زبان فرانسه بهصورت گستردهای وارد پهن زبان فارسی شد. البته چگونگی ورود این زبانها به ایران باهم متفاوت بود. سه مورد اول بهصورت نظامی بود، اما مورد چهارم، یعنی زبان فرانسه از راههای سیاسی- فرهنگی وارد پهن زبان فارسی شد که چگونگی آن نیازمند بررسیهای گستردهتری است.در توضیح بیشتر باید گفت که در پی جنگهای روسیه و ایران، نیاز ایران به کمک فرانسه از یکسو و از سوی دیگر، روی آوری ایرانیان به فرهنگ و تمدن غرب، بهویژه فرانسه و نیز کوششهای فرانسویان برای گسترش زبان و فرهنگ خود در جهان، از جمل مهمترین عوامل نفوذ زبان فرانسه در ایران بهشمار میروند. در دور قاجارها، زبان فرانسه در ایران تا آنجا پیشرفت که تبدیل به نخستین زبان خارجی در ایران گردید.

درنتیجه، هزاران واژ فرانسوی وارد زبان فارسی شده اند که بسیاری از آنها- بیآنکه معادلسازی شوند- همچنان در زبان روزمر ما بهکار میروند.1 بنابر آنچه گفته شد، این پرسش مطرح است که چه علل و عواملی سبب شدند که زبان فرانسه تا این حد وارد زبان فارسی شود؟ در این رابطه نخست باید اهداف و کوششهای نهادهای آموزشی و فرهنگی فرانسویان مانند، لازاریستها، آلیانس فرانسه و آلیانس یهود را برای ورود به ایران مورد مطالعه قرار داد. سپس باید زمینههای سیاسی-اجتماعی داخلی و نیز دیگر علل روی آوری ایرانیان به زبان فرانسه مورد مطالعه قرار گیرد. مجموع این عوامل سبب شدند تا زبان فرانسه بیشترین نفوذ را در دور معاصر- نسبت به دیگر زبانهای اروپایی- در زبان فارسی داشته باشد.

واژههای کلیدی: زبان فرانسه، مدارس، لازاریستها، آلیانس، قاجارها.

مقدمه

از دور صفویه، بسیاری از مبلغان مذهبی، بازرگانان و گردشگران فرانسوی، در ایران رفت و آمد داشتنه اند. با این همه، در آن دوره، زبان فرانسه یا دیگر زبانهای غربی چندان در ایران رواجی نداشته اند. اما در دور قاجارها بود که نفوذ زبان و ادبیات فرانسه در حیط زبان فارسی بسیار گسترش یافت. در این رابطه، علل و عوامل سیاسی- اجتماعی گوناگونی نقش داشته اند. از این رو، این پرسش بنیادی در اینجا مطرح است که چه عوامل و ضرورتهایی سبب شدند که زبان فرانسه، در جامع ایران عصر قاجار، به آن میزان گسترش یابد که تبدیل به نخستین زبان خارجی ایرانیان گردد و در نتیجه زبان فارسی را عمیقا تحت تاثیر قرار دهد ؟

در این رابطه، باید به عوامل سیاسی- اجتماعی تاثیرگذار در دو دوره عنایت بیشتری داشت: نخست در دور محمد شاه 1250-1264 - ق. - . در این دوره، تعامل آزادمنشان محمد شاهبا اقلیتهای مسیحی، ظهور آرمانهای نوگرایانه که روی به سوی فرنگ داشته اند، شرای سیاسی- اجتماعی حاکم و روی آوری شاه و بسیاری از شاهزادگان و اعیان به زبان فرانسه، بستر چنین نفوذی را فراهم کرده بودند. دوم، دور ناصرالدین شاه 1264-1313 - ق. - و  پس از آن، که شور و شوق نوگرایی در جامعه شدت بیشتری یافت و سبب رویآوری فزایند ایرانیان به زبانهای فرنگی، بهویژه زبان فرانسه گردید که زبان فرهنگی- سیاسی آن روزگار نیز بهشمار میرفت. به عبارت دیگر، این زبان هم زبان »روسو« و »ولتر« و »دانتون« و »روبسپیر« بود، و هم زبان دیپلماتیک جهان آن روز که از این دیدگاه نیز برای دولتمردان ایران اهمیت ویژهای داشته است.

اهمیت زبان فرانسه در آن روزگار چنان بود که حتی در مدارسی که روسها و انگلیسیها بر پا کرده بودند، برای جذب شاگردان بیشتر، ناگزیر فرانسه را بهعنوان زبان خارجی تدریس میکردند.گذشته از اینها، مجموعهای از نهادهای نوین آموزشی و فرهنگی فرانسه زبان که در دور قاجارها در ایران پاگرفته بودند، نقش بسیار مهمی در گسترش آموزش زبان و ادبیات فرانسه داشته اند. این نهادها را نیز میتوان به دو دست عمده تقسیم کرد: یکی، نهادهای آموزشی که فرانسویان تاسیس کرده بودند، مانند مدارس کاتولیکها - لازاریستها - ، مدارس آلیانس فرانسه و مدارس آلیانس یهود. دیگر، مدارس نوین دولتی و خصوصی که ایرانیان تأسیس کرده بودند و در آنها نیز زبان و ادبیات فرانسه تدریس میشد مانند دارالفنون و مدارس رشدیه. بنا بر آنچه گفته شد، در این پژوهش کوشش بر این است که نقش و کارکرد عوامل و نهادهای یاد شده، در گسترش زبان فرانسه در ایران، مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد.

الف- نقش ایرانیان در گسترش زبان و ادبیات فرانسه

در دور قاجارها، بسیاری از دولتمردان و دانشآموختگان نوگرا، راه برونرفت از بنبستهای سیاسی- اجتماعی را رویآوری به فرنگ میدانستند. رویکرد به فرنگ را، نخست باید از پیامدهای شکستهای ایران از روسیه، در 1227 - 1812 ق. - و 1242 - 1826 ق. - بر شمرد که افزون بر بحرانهای سیاسی- اقتصادی، بحران هویت نیز آفرید. بهعنوان مثال، برخی از نوگرایان چون طالبوف، راه برونرفت از بنبستهای سیاسی و فرهنگی را در برپایی مدارس نوین و آموزش زبانهای فرنگی میدانستند. وی نوشت: »ایجاد مدرسه، از نان شب واجبتر است«، زیرا هرکس پای به مدرسه گذارد، »در سال هفتم، پرده از چشم او بر افتد.« سپس میافزاید: از کجاست که امروزه، »کشور دیگری که به انداز ما نفوس دارد، سی هزار مکتب و مدرسه دارد، اما ما ده مکتب مقدمات و ده کتاب اطفال نداریم« - آدمیت، . - 80 :1363

یحیی دولت آبادی نیز، در دیباچ »مکتوب به آکادمی« فنلون، در راه پیشرفت وطن، به اهمیت زبانهای فرنگی و فارسی تکیه داشت. وی نیز بر این باور بود که ایرانیان برای اینکه بتوانند به دانش و علوم جدید راه یابند، ناگزیرند زبانهای فرنگی را بیاموزند - فنلون، :1311 دیباچه - .بدین سان، برای ایرانیان، دست یافتن به زبان فرنگی، بهویژه فرانسه که زبان »روسو« و »ولتر« هم بود، ابزاری برای دست یافتن به دانش و مدنیت جدید انگاشته میشد. در همین راستا،گرایش ایرانیان به مدارس فرانسوی از چند بابت بود: یکی اینکه به خطا یا به درست، فرانسویان را در سیاستهای استعماری روس و انگلیس سهیم نمیدانستند. دیگر این که فرانسویان را وارثان بیچون و چرای اندیشههای عصر روشنگری و انقلاب کبیر میدانستند - ناطق، . - 9 : 1375 از این رو، نه تنها پیدایش این مدارس را خوشآمد گفتند؛ بلکه در آستانه مشروطیت، خود نیز به برپایی آموزشکدههایی با همان الگوی مدارس فرانسوی برآمدند.

ازسوی دیگر، روی آوری بسیاری از شاهزادگان و حاکمان وقت- به دلایل سیاسی و یا علاقه شخصی- به زبان و ادبیات فرانسه، درگسترش آن مؤثر بودند. برای نمونه، ملک قاسم میرزا حاکم اورمیه، از دوستداران زبان و ادبیات فرانسه بود. وی این زبان را نزد آموزگار خصوصیاش »مادام دولا مارینیه« آموخت که در زمان عباس میرزا، برای آموزش زبان فرانسه به فرزندانش، به تبریز دعوت شده بود. در نتیجه، محمد شاه 1250- 1264 - ق. - نیز که پرورد این بانوی فرانسوی بود، فرانسهدوست بار آمده بود. وی حتی بهجای پزشکان انگلیسی، پزشکان فرانسوی را بهخدمت گرفت و گروهی را نیز به فرانسه اعزام کرد که در میان آنان کسانی چون میرزا ملکم خان، میرزا حسین خان سپهسالار و یحیی خان مشیرالدوله دیده میشدند - ناطق، . - 105 -107 :1989

اما مدارس نوینی را که ایرانیان تأسیس کرده بودند، نقش مهمی در گسترش زبان فرانسه داشتند. در میان مدارس نوین دولتی، دارالفنون نخستین مدرسهای بود که در سال 1266 قمری تأسیس شده بود و زبان فرانسه را نیز آموزش میداد - آدمیت، /457 : 1356 احتشام السلطنه، . - 27-9 :1367 همچنین، مدارس نوینی که به کوشش میرزاحسین خان سپهسالار در ایران پا گرفته بودند، زبانهای خارجی، بهویژه فرانسه را نیز آموزش میدادند. وی حتی در اندیش برپایی »لیسه - Lycée - «، یا دبیرستان بهسبک فرانسه افتاده بود. سپهسالار مدرس نظامی »اتاماژوری« را نیز بنا نهاد که علاوه بر دروس نظامی، زبان فرانسه هم در آن تدریس میگردید - آدمیت، 388 :1356 و . - 429 یکی دیگر از اقدامات او، تأسیس دارالترجمه دولتی، در سال 1289 قمری بود که بهصورت بنگاه جداگانهای درآمده و در آن چهار زبان فرانسه، انگلیسی، روسی و ترکی استانبولی را آموزش میدادند.

در مدرس سیاسی نیز که در سال 1313 قمری توس مشیرالملک بنا شده بود، درس فرانسه اجباری بود - همان: . - 456در تبریز نیز چند مدرس خصوصی به تدریس فرانسه اشتغال داشتند. از جمله، مدرس دو زبان میرزا حسن رشدیه که در سال1300 قمری بنا شد و مدرس معروف لقمانیه که توس لقمان الممالک، پزشک مخصوص محمدعلی میرزا و با حمایت »دوفرانس«، سفیر فرانسه، در سال 1317 - 1899 ق. - برپا گردید و نیز مدرس نه چندان معروف سعادت - غفاری، . - 175 :1368افزون بر مدارس خصوصی و دولتی، دو عامل دیگر هم نقش تعیین کنندهای در رواج زبان و فرهنگ فرانسه در ایران داشتند. یکی اینکه از سال 1320 - 1902 ق. - ، آشنایی با زبان فرانسه برای کلی داوطلبان مشاغل دیوانی اجباری شده بود. چنان که ادار گمرکات کشور که در اختیار بلژیکیها بود، دانستن زبان فرانسه را برای کارمندان تمام شعبههای خود الزامی کرده بود. دیگر

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید