بخشی از مقاله
چكيده
اين تحقيق با كلياتي راجع به پرچم و علل بوجود آمدن آن آغاز، و در فصلهاي بعد مشخصاً به پرچم ايران پرداخته شده. ضمن بيان تاريخچه مختصري از پرچم ايراناز دوران باستان تاكنون ، با تغييراتي كه در اين پرچم بوجود آمده ، نمادشناسي وبررسي رنگهاي آن ، شرح داده شده است.
در فصول بعدي از كل كشورهاي جهان، بيست كشور براي مطالعه گزينش شده که جداگانه و مختصراً به آنها رسيده و سرانجام از اين ميان پرچم ملي پنج كشور براي كارطراحي انتخاب گرديد . روي آنها مطالعه نهائي صورت گرفت و سرانجام در فصلپاياني نتيجهگيري و منابع و ماخذ آمده است.
مقدمه
در ترمهاي گذشته متوجه اين موضوع شدم كه ميتوان از تمام اشياء (از نرمترين تاسختترين) براي طراحي يك لباس سود جست.
شروع به جستجو نمودم كه بدليل علاقهام به علل بوجود آمدن پرچم و علت انتخابرنگ و نشان روي آن اين موضوع را جهت پروژه پايان نامه انتخاب کردم. پس از تحقيقي كهبه سختي و با منابع بسيار اندك صورت گرفت، توانستم از رنكها و نقش مايه آنها الهامبگيرم و براي طراحي لباسهايم استفاده كنم.
كارآيي و استفاده:
بنظر من استفاده از رنگ و نقش پرچم هر كشوري براي يك لباس ميتواند نمايانگرآن كشور خاص باشد و در يك مجلس ميهماني بطور مشخص بدرخشد. يك مجلسميهماني بين المللي كه از ساير ملل نيز در آن شركت دارند بهترين محل براي استفاده از چنينلباسي است تا بدون معرفي متوجه شد كه شخص استفاده كننده آن لباس بكدام كشورتعلق دارد.
در اين زمينه خاص هيچ تحقيقي تاكنون صورت نگرفته. هيچ دانشجويي اين موضوع را براي پايان نامه خود انتخاب ننموده است. بعبارتي ديگر تاكنون طرحي ازپرچم بر روي لباس نيامده است و اين مورد بيسابقه است.
هدف اصلي از انتخاب اين پژوهش علاقه شخصي و گردآوري اطلاعات محدوديدر اين موضوع ميباشد (در مورد علل بوجود آمدن پرچم و انتخاب رنگها و نشانها برروي آن از زمان باستان كه اولين پرچم پديد آمده تاكنون) ضمناً براي استفاده وبهرهبرداري علاقهمندان نيز بوده است.
چون در زمينه پرچمهاي ملل و تجزيه و تحليل آنها تاكنون هيچ تحقيق و كتابيانتشار نيافته است بنابراين كمبود و محدوديت منابع مطالعاتي در اين زمينه بسيار استاما با مراجه به سايتهاي اينترنتي و كتابخانههاي معتبر كشور و منابع محدود باجستجوي بسيار توانستم مطالبي در اين زمينه بدست آورم تا شايد بتواند فتح باب ومقدمهاي باشد براي تحقيقات كاملتر و جامعتر در اين زمينة خاص براي علاقهمندان اينموضوع.
فصل اول
1-1- علل بوجود آمدن پرچم:
پرچمها همانطور كه براي معرفي كشور و يا سازماني بكار ميروند، ميتوانندبراي ارسال پيام نيز استفاده شوند. مانند كشتيها با پرچمهايي كه داراي كد بينالملليهستند و پيام ارسال ميكنند. همچنين علامت دادن در ارتشها (نيروي دريائي) اغلب با پرچمها صورت ميگيرد. يك پرچم وارانه نشانگر اندوه و سختي است. پرچمي بر روييك تير نصفه نشان صبحگاه است. تسليم شدن با يك پرچم سفيد نشان داده ميشود.شورش يا انقلاب با پرچم قرمز است و راهزني و دزدي (در كشتي دزدان دريائي) و قدرتبا پرچم سياه مشخص ميشود. همچنين بيماريهاي مسري با پرچم زرد به نمايشدرميآيند. يك پرچم سفيد با علامت صليب سرخ توسط سازمان صليب سرخ در زمانجنگ براي نشان دادن بخش بيمارستاني و درماني استفاده ميشود.
2-1- سابقه استفاده از پرچم در بين ملل:
دانش اجتماعي به ما چنين ميگويد:
جامعه آغازين بصورت كلان كه سادهترين نوع گردهمآيي است زندگيميكردند. در كلان همه با هم خويشاوند و نيازهاي مشترك و افكار اقتصادي -سياسي - فرهنگي مشترك داشتند و در نماد ويژه كلان نيز مشترك بودند. اين نمادرا Totem ميناميدند. نقش اين توتم از جانوران يا گياهان بود، كه مردم يككلان خود را بازمانده آن ميدانستند و با آن نام، خود را ميخواندند و توتم را ستايشميكردند.
خلاصه مطلب اينكه كلان اجتماعي بود كه افراد آن داراي يك توتم يا نشانه بودند وهمه خود را موظف ميدانستند كه كارهائي كه بسود كلان و توتم است انجام دهند و بقيهامور را نادرست ميدانستند و از آن دوري ميجستند توتم نماد دين و خداوندكارانسانهاي اوليه بوده است.
دانشمندان جامعهشناسي اين اسم را مبنا قرار داده و پرستش اشياء را بطور كليتوتم پرستي ناميدهاند.
درفش يا بيرق يا پرچم نيز نماينده گروه و جمعيتي است كه داراي يك سرزمينواحد بوده و زيرنظر يك حاكميت اداره و رهبري ميشدند.
بنابراين ميشود گفت كلاني كه بسيار گسترش يافته و داراي نقاط مشتركهمخوني، نژادي، فرهنگي و تاريخي يكسان است، با يك پرچم يا بيرق مشخص ميشدند.
بكاربردن بيرق يا پرچم از روزگاران قديم در ميان تمام ملل رواج داشته است. ازپرچمها و بيرقها در جنگ براي برقراري نظم و ايجاد شور و هيجان انقلابي استفادهميشده است. بيرق نشانه ايستادگي و استواري در رزم بوده است. در جنگها بيرق بدست پرچمداري نيرومند و چالاك داده ميشد زيرا افراشتگي و جنبش پرچم به انگيزهافزايش نيروي رواني رزمندگان و برقراري نظم و سازماندهي و فرماندهي شايسته بودهاست. و برعكس واژگوني آن ناتواني رواني و شكست و گريز جنگجويان را در پي داشتهاست، زيرا مبارزان ميپنداشتند كه فرمانده
كشته شده و نظم و رشته فرماندهي از همگسيخته ميشد و در نتيجه پراكندگي و فرار سربازان صورت ميگرفت. پس در نبردهاي قديم فرماندهان همواره ميكوشيدند كه پرچم افراشته نگاه داشتهشود .
پرچم (پَ - چَ) (رَ) چيزي باشد كه سياه و مدور كه برگردن نيزه و علم ببندند. (برهان)ابريشم و موي اسب يا دم گاوي كه بر گردن علم ببندند (از فرهنگي خطي) پرچمتكهاي پارچه يا شنل با اندازهها، اشكال در رنگهاي متفاوت كه معمولاً لبه آن به يك تيرچهيا ريسمان متصل است كه معرف يك جامعه، ارتش، كشور و يا ساير ساختارهاي سياسيو يا حتي سازمان و مؤسسه ميباشد. و معمولاً وزن پرچم را سنگين ميكردند كه بهراحتي دشمن نتواند آنرا با خود ببرد. جنگجويان با ديدن و در اهتزاز بودن آن نيزومندي وپايمردي بيشتري از خود نشان ميدادند.
برگزيدن رنگها و نشانهها بر روي پرچم بدون شك با شيوه انديشه، هدف، صلحدوستي و نوع پرستي کيش و مليّت و موقعيت جغرافيائي و سرانجام توتميسم ملتهابستگي گسستني ناپذيري داشته.
در انتخاب رنگ پرچمها موقعيت جغرافيائي محل سكونت آن جمعيت تأثير بسزائيداشته است.
مثلاً مردماني كه در كنار درياها و اقيانوسها زندگي ميكردند و از راه دريا به داد وستد و بازرگاني مشغول بودند، رنگ آبي در انديشه و درون آنان جائي خاص پيدا مينموداين امر را امروزه ميتوان در پرچم كشورهايي مانند (استراليا - انگليس - سومالي - هلند.هندوراس - گواتمالا - يونان - اوكراين - سوئد - ازبكستان - زلاندنو - فنلاند و...) بخوبيمشاهده نمود كه يكي از رنگهاي انتخابي آنان رنگ آبي است.
رنگها ضمن آنكه با موقعيت جغرافيائي كشور همسازي دارد، با صلح دوستي واعتقادات مردم نيز بستكي دارد و با شور و احساس آنان در پيوند است. در پارهاي از دينهامانند اسلام، رنگ سبز مورد احترام و علاقه پيروان اين دين است. زيرا نماد و نشانه ويژهپيشوايان مذهبي بوده، از اين رو رنگ سبز در پرچم بيشتر كشورهاي اسلامي مانند(ايران - اردن - افغانستان - پاكستان - عربستان - سودان و...) پذيرفته شده است.
همچنين رنگ آبي سالياني است كه نشان كليساي كاتوليك است. رنگ سرخ، يكرنگ انقلابي، يك رنگ شورانگيز و انتقام آميز و بالاخره رنگي است كه تلاشها و كوششهاو خونهاي ريخته شده در راه آرمانهاي بزرگ آئيني و ملي را بيان ميكند.
برخي از كشورها پس از يك جهش يا خيزش رنگ سرخ را براي پرچم خودبرگزيدهد. مانند اتحاد جماهير شوروري سابق و يا آن را يكي از رنگهاي پرچم خودانتخاب نمودند. مانند ايران بعد از انقلاب مشروطيت.
«انسانها دوست دارند، خونهائي كه به خاطر وطن و عقيده و ايمان و بدست آوردنپيروزي ريخته شده است را ارج نهند. و بهترين روش پاسداري و گراميداشت از اينجانبازان و دليران آن است كه رنگ خون آنان در نماد و نماينده كشور يعني درفشافراشته و در جنبش خويش ببينند تا يادآور سخت كوشي و از خودگذشتگي نياكان باشد» .
به همين ترتيب گزينش نشانهها با پنداري كه مردم درباره سرزمين خود دارندپيوند دارد چنان كه در كشورهايي كه خورشيد در آن ممالك نقش بسزائي دارد، در پرچمآن كشورها نقش ميبندد. مانند چين - ايران
همانگونه كه قبلاً يادآور شديم، درفش يا بيرق از روزگاران قديم تاكنون نزدحكومتهاي دنيا نقشي ارزنده و پرشكوه و در خور داشته است. چنانكه در كتابهاي ديني وحماسههاي ملي هر ملتي ميتوان يادماني از انرا جستجو كرد.
در كتابهاي ديني ايران باستان نيز كه آئيني است صلح دوست و خواهان خلع سلاحو دوستدار همزيستي و آرامش و خواستار كار و كوشش، براي نگاهباني كشور و استوارداشتن خانه و دودمان و ميهن به واژههاي (سپاه - جنگ - جنگافزار - سواران - گردونه- سردار - مرز - درفش - مرزبان) بر ميخوريم كه خود نشاني از ارتش و سازماندهينيروي پدافندي و دفاعي كشور و نگاهباني خانه و گسترش داد و عدل و آسايش وپاسداري از فرهنگ و تمدن و هنر و آئين است.
از سوي ديگر مشخص است كه درفش از ديرباز تا امروز كاربردي نمادين با رنگهاو نقشهاي گوناگون داشته كه هريك از رنگها و نقشها يادمان فداكاريهاي نياكان است كهبا قهرمانيهاي آنان پيوندي ناگسستني دارد.
چنانكه اين درفشها نشانه نيرومندي - استواري - ماندگاري و پيروزي حاكميتبشمار ميرفته است.
همانگونه كه بارها و بارها ميتوان در كتاب ديني زرتشتيان (اوستا) ديد كه زرتشتبا كلماتي مانند (با درفش برافراشته - درفش بزرك - درفش خونين - درفش گشوده)معتقدان به آئين و نيكان را به مبارزه با ديوان، پليدان و جادوها به ميدان مبارزه فرا خواندهاست.
3-1 گوناگوني پرچم ها و تنوع رنگ در آنها
بيشترين رنگهايي كه در پرچم كشورها استفاده ميشود شامل:
قرمز: 140 سفيد: 95 آبي سير و روشن، 85 سبز: 78 زرد: 47 سياه: 32 نارنجي: 9
كشورهايي هستند كه فقط رنگ را براي پرچم خود انتخاب نمودهاند بدون نشانمخصوصي كه اين كشورها، 55 كشور هستند.
تنها كشوري كه داراي يك رنگ و بدون نشان مخصوص است: ليبي است. كشورهايي كه در روي پرچم خود از نمادهاي مذهبي استفاده نمودهاند، نيز 4 كشور هستند مانند: ايران - عراق - عربستان - كومور.
62 كشور هستند كه از نماد ماه و ستاره و خورشيد استفاده نمودهاند كه ايننمادها بيشترين نماد در روي پرچمهاي دنياست: 10 كشور نيز از نشان گياهبر روي پرچم خود استفاده نموده اند.
كشورهايي هستند كه از نماد حيوان بر روي پرچم استفاده نمودهاند آنها نيزتقريباً 11 كشور هستند.
رنگهاي پرچمها:
1-3-1- رنگها:
رنگ سرخ: بيشترين رنگي است كه كشورها براي پرچم خود انتخاب نمودهاند (140كشور). شايد اين رنگ در باور بيشتر ملتها رنگ خون و قيام و آزادي خواهي است.
بايد به ياد داشته باشيم كه بيشتر ملل دنيا در اين دو صده اخير است كه توانستهانداستقلال خود را بدست آورند و حكومتهاي استعمارگر را از كشورهاي استعمار شدهخود بيرون برانند و مستقل شوند. مسلماً در راه بدست آوردن اين آزادي، خونها ريختهشده است و اين دليل محكمي براي انتخاب رنگ سرخ براي يكي از رنگهاي پرچم آنها گرديده است.
رنگ سفيد: بعد از رنگ سرخ، رنگ سفيد است كه در اغلب پرچمها ديده ميشود. (95كشور)
دليل انتخاب اين رنگ ميتواند عقيده به صلح و دوستي و آشتي بين ملتهاباشد كه اين رنگ نشانه آن است.
آبي: و بعد از دو رنگ مذكور رنگ آبي در بين پرچم كشورها وجود دارد (85 كشور)اين رنگ نماد دريا و آب است. دليل انتخاب اين رنگ در روي پرچم كشوري شايد به دليلنزديكي آن كشور به دريا يا اقيانوس و يا چون آب نشانه زندگي است، علاقه به اين رنگوجود دارد. و رنگ آسمان که نشانه بلند پروازي و پاکي و پرواز است . البته رنگي است كه در بين مسيحيان مذهبي نيز رنگ باارزشي است.
سبز: اين رنگ براي پرچم 78 كشور انتخاب شده است.
دليل انتخاب اين رنگ شايد نمادي از سبزي و طراوت و خرمي و شادابي و زندگيباشد كه دلخواه همه مردم است.
در بعضي از ملل مسلمان اين يك رنگ مذهبي بشمار ميآيد و علت آنهم علاقه خاصپيشوايان مذهبي اسلام به اين رنگ است كه بعضي از كشورهاي اسلامي به دليل اعتقاداتخود اين رنگ را همراه با كلماتي از قرآن بكار بردهاند مانند كشور عربستان سعودي كهرنگ سبز مطلق با شمشير و جمله (لا الله الا الله محمد الرسول الله) را براي پرچم خودانتخاب نموده است.
زرد: رنگ زرد را نيز برخي از كشورها يكي از رنگهاي پرچم خود انتخابنمودهاند. شايد بتوان دليل آنرا اين تصور نمود كه رنگ زرد نشان از خورشيد و نور،درخشش دارد. اغلب اين كشورها كه رنگ زرد در پرچم آنها وجود دارد. كشورهايپرآفتاب و گرمي هستند كه نور خورشيد در آنجا زياد وجود دارد.
رنگ زرد در اعتقاد بعضي ملل نشان از هوش و دانايي دارد.
رنگ سياه نيز در رنگ پرچم 33 كشور وجود دارد، شايد بتوان براي آن نقدسمذهبي عنوان نمود. يا بعضي از اقوام آنرا نشان قدرت ميدانند و بعضي آنرا نشان قارهآفريقا بدليل رنگ پوست مردمان آن قاره ميدانند. رنگ نارنجي كه در پرچم 9 كشور بكاررفته، اين رنگ تلفيقي از دو رنگ زرد و قرمز است، شايد بتوان آنرا به اين عبارت تعبيرنمود كه با آزاديخواهي به روشني و نور خواهند رسيد.
2-3-1 نماد پرچمها
نماد خورشيد - ماه - ستاره (صور فلكي)
اين سه نماد آسماني در باور بيشتر ملتها نشان از نور و روشنائي و قدرتخداوندي است.
1-2-3-1نماد خورشيد:
«روزگاري در جهان، خورشيد بعنوان خداي بلندمرتبه و خداي روشني، همهنگر ومنبع حاصلخيزي و حيات مورد پرستش بود.
همچنين به سبب غروب و طلوع خود ، نماد مرگ و رستاخيز بشمار ميآمد». در کشورهاي كهن مانند چين ،ژاپن و هند ، آثاري از پرستشخورشيد ديده ميشود اما خورشيد در فرهنگ ژاپن و چين نماد قدرت امپراتور نيز هست.
2-2-3-1 نماد ماه:
حكايت از روشنائي و قدرت را دارد كه بر تاريكي شب فائق آمده و شب را ميتواندروشن كند تا روشني بر تيرگي پيروزي يابد
در ژاپن، خدايان ماه و خورشيد در آئين كهن شينتويي به ترتيب مادينه و نرينهبودند. آنهارا چشم چپ و راست خداي آفرينش بنام ايزاناگي، متولد شدند. از آنجا كهامپراتور، فرزند خورشيد (خدا) بود ماه را نماد همسر اپراتور ميدانستند.
در بعضي از تمدنهاي مديترانه، مراحل ماه حاكي از زندگي دوباره يعني فراوانيمحصولات بود.
براي بودائيان، دايره بدر نماد حقيقت محض و آشنائي كامل و معرفت بود»
3-2-3-1 نماد ستاره
ستاره نيز مانند ماه نشان از قدرت خداوندي و روشنائي و روشننمودن شب تيره دارد كه به همراه ماه بر تيرگيها ميتوان پيروز شد. ستاره، در بسيارياز ملل باستاني قابل پرستش و نماد خداوندي داشته. ستارگان و مجمع الكواكب عبارت ازخداونداني بودند كه در امور زميني تأثير داشتند . اما ستاره پنجپر در نماد قدرت پادشاه بود. و بعضي از ستارهشناسان و ساحران نيز در امور سحر وجادو و براي دور نگه داشتن ارواح خبيثه از آن استفاده ميكردند. اين ستاره بعنوان يك نماد عيسوي نيز آمده است كه حكايت از پنج زخم بر روي بدن حضرت مسيح است.
4-2-3-1 نماد حيوانات:
شاهين (عقاب) اين پرندگان يا ديگر پرندگان بلند پرواز بيشترين نماد شكل حيوانياست كه در پرچمها ديده ميشود.
بطور يقين دليل استفاده از اين نماد اين است كه نشان از قدرت و بلند پروازي اينپرندگان قدرتمند است. عقاب در اساطر باستان نماد قدرت و پيروزي بوده است و به هميندليل در روي اغلب پرچمها از زمان باستان تاكنون وجود داشته و دارد.شاهين يا عقاب بلندپرواز بطور گسترده با خدايان خورشيد همراه بودهاند. بسياري از اقوام باستاني پرندگان بزرگ را با خورشيد، خدايان و آسمان همراهميدانستند و تصويري كه از جنگيدن يك پرنده با مار وجود دارد. نماد كشمش مياننيروي خورشيدي و آسماني با زميني بوده. بعضي از خدايان هندي نيز به نقش يك پرندهبودند. پرندگان از نمادهاي هوا و آسمان هستند.
شكل اژدها، اژدها بعقيده بعضي از ملل از شكل تمساح نشأت گرفته و چون تمساحدر آب زندگي ميكند، بعنوان آورنده باران و محصول خوب آن را ميپرستيدند.
5-2-3-1 نماد برگ و گل:
در برخي از پرچمها نماد برگ و يا گل ديده ميشود، مثلاً برگ درخت كه در پرچمكانادا ديده ميشود. شايد دليل انتخاب اين نماد يا وجود زياد درخت در اين كشور است ويا نمادي از هميشه سبزي و پايداري است. نماد يك درخت برروي پرچم لبنان نيز ديدهميشود. و يا برگ زيتون را در روي برخي از پرچمها مشاهده ميكنيم.
برگ زيتون از زمانها دور تاكنون هميشه نشان صلح و دوستي و آرامش بودهعيسويان نخستين ، زيتون را بعنوان يك نماد مذهبي انتخاب كردند و در دخمههاي گور مردگان يك شاخه زيتون را ميتوان ديد كه كبوتري آنرا با نوشته (در آرامش) حمل ميكند.يعني اميد است روح متوفي با آرامش از جسم جدا شود. زيتون بعنوان نشانه مريم عذرانيز بكار ميرفته است.
6-2-3-1 نمادهاي اجسام و اشكال:
كليد: در هنر عيسوي كليدهاي بهشت نشانه عمده پترخواري حضرت مسيح و نمادكليساست. خداي ايتاليايي درها و دروازهها، كليدي در دست دارد. (ص 176 فرهنگنگارهاي) (پرچم واتيكان) يك جفت كليد است كه يكديگر را قطع ميكنند و تاج و علامت(W) كه يك نماد مسيحي است بر روي پرچم مشاهده ميشود و منزله آغاز و انجام همهچيز. اين حرف را ميتوان بر روي كتيبهها در دخمههاي رومي و گاه درنقاشيهاي دوره رنسانس يافت و در بعضي نمادها به معني تثليت است.
1-6-2-3-1 علامت يين و يانگ
اين علامت را يين و يانگ ميگويند كه بر اثر كيهان شناختي چين باستان كه بعدها بهژاپن انتقال يافت يك جهان دوگانه، متكي بر اصول منفي و مثبت يعني يين و يانگ وجوددارد.
بين بر مونث و زمين و تاريكي و ماه دلالت داشت و يانگ حاكي از رمز آسمان وروشني و خورشيد و عامل فعال در طبيعت بود. در اين شكل تاريكي و روشني به جايزرده و سفيده نشان داده ميشد. اين خود نمادي از اصل و منشاء همه آفرينش است.اين نماد را در پرچم مغولستان و كره جنوبي مي توان مشاهده كرد.
2-6-2-3-1 شمشير
اين نماد قدرت، توانائي ، دادگستري، نشانه خدايان، قهرمانان و شهيدان است. ازنظر تالوييها شمشير نماد غلبه بر نيروهاي تاريكي است.
در هنر قرون وسطي و رنسانس شمشير نشان عدالت، اعتدال است اين نماد دربرخي از پرچمها ديده ميشود.
3-6-2-3-1 سپر
سپر سلاح دفاعي است كه علامت استقامت و پايداري است.
4-6-2-3-1 نيزه:
سلاح مشترك جنگجويان، شكارچيان و خدايان زن و مرد است. بعنوان سلاحيعمل ميكند كه بديها را نابود ميسازد. و حاكي از قدرت مرد است.
نيزه سه شاخه:
اين نماد خداي ناشناخته و شايد آذرخش است. در غرب نشانه خدايان دريايي بويژهنپتون بوده كه قدرت او در برانگيختن توفان در درياست نيزه شاخه در مراسم قربانياسرائيليان بكار ميرفته. گاهي نيز اين نماد بعنوان نماد تثليت بودائي بوده. در هنرعيسوي نيز گاهي نيزه سه شاخه نماد تثليت بوده و نماد چنگالي كه بوسيله شيطان وديوهاي او در دوزخ بكار ميرود.
5-6-2-3-1 نمادهاي مختلف:
در برخي از پرچمها نيز نمادهاي كه خاص آن كشور كه به اعتقاداتشان و يا منطقهجغرافيائي آنها مربوط است وجود دارد. مثل پرچمهائي كه منطقه آب و هوايي را نشانميدهد.
4-1 تقسيم بندي پرچمهاي ملل
پرچم کشورهاي دنيا به چند گروه قابل تقسيم بودند:
1- پرچمهايي که در آنها فقط رنگ بکار رفته است.
2- پرچمهايي که از صور فلکي الهام گرفته اند.
3- کشورهايي که طرح خاصي را بر روي پرچم خود نقش کرده اند.
4- کشورهايي نيز هستند که نقوش از هندسي بهره جسته اند.
نيزه سه شاخه:اين نماد خداي ناشناخته و شايد آذرخش است. در غرب نشانه خدايان دريايي بويژهنپتون بوده كه قدرت او در برانگيختن توفان در درياست نيزه شاخه در مراسم قربانياسرائيليان بكار ميرفته. گاهي نيز اين نماد بعنوان نماد تثليت بودائي بوده. در هنرعيسوي نيز گاهي نيزه سه شاخه نماد تثليت بوده و نماد چنگالي كه بوسيله شيطان وديوهاي او در دوزخ بكار ميرود.
1-4-1 پرچمهايي كه فقط رنگ در آن موجود است:
1- استوني 2- ايتاليا 3- اتريش 4- اكوادور 5- اوكراين 6- ارمنستان 7- اندونزي8- آلمان 9- آفريقاي جنوبي 10- ايرلند 11- آرژانتين 12- امارات متحده عربي 13-باهاما 14- بلژيك 15- بوليوي 16- بنين 17- بلغارستان 18- بحرين 19- بوتسوانا 20-تايلند 21- ترينيدامرتو باگو 22- تانزانيا 23- پرو 24- فرانسه 25- كلمبيا 26- ليتواني27- موناكو 28- مجارستان 29- ليبي 30- گينه 31- كستاريكا 32- سيرالئون 33- چاد34- ساحل عاج 35- كويت 36- روسيه 37- گويان 38- مالي 39- يوگسلاوي 40- يمن41- نيجريه 42- لهستان 43- گواتمالا 44- جامائيكا 45- سودان 46- كولزامبورگ 47-موريس 48- گامبيا 49- فنلاند 50- هلند 51- لايوتا (لتوني) 52- گابون 53- سيشل 54-سان مارينو 55- چك 56- ماداگاسكار 57- قطر 58- روحاني 59- سوئد 60- كنگو 61-فلسطين 62- گرجستان.
2-4-1 پرچمهايي كه در آن صور فلكي موجود است:
1- پورولزي 2- آذربايجان 3- بوسني و هرزگوين 4- توگو 5- تونس 6- كنگو«زئير» 7- زلاندنو 8- آفريقاي مركزي 9- كوبا 10- فيليپين 11- كومور 12- سورينام13- تووالو 14- پاكستان 15- سوريه 16- سائوتومروپرنسيپ 17- الجزاير 18-جيبوتي 19- سومالي 20- كيپ ورد 21- گينه بيسائو 22- مغرب «مراكش» 23-ميكرونز 24- ونزوئلا 25- ويتنام 26- نائورو 27- سامواغربي 28- پاناما 29- ناميبيا30- مارشال الجزاير 31- اتيوپي 32- اردن 33- چين 34- شيلي 35- كامرون 36-موريتاني 37- صحرا 38- سليمان، الجزاير 39- مالديو 40- سنت كيتس ونوس 41-هندوراس 42- مالزيا 43- ازبكستان 44- تايوان 45- كره شمالي 46- ليبريا 47- غنا48- سنگاپور 49- ايالات متحده آمريكا 50- استراليا 51- بوركينافاسو 52- تركيه 53-سنگال 54- اتحاديه اروپا 55- اوروگوئه 56- گونادا 57- تركشان (اشكال ديگري هم درآن موجود است) 58- آنيتگوآوباربودا 59- اسرائيل 60- تيمور شرقي 61- مالاوي 62-نپال
3-4-1 پرچمهايي كه در آن طرح خاصي موجود است:
1- روسيه سفيد «بيلاروس» 2- گينه استوايي 3- مصر 4- ميانمار «برمه» 5-وانراتو 6- واتيكان 7- اسپانيا 8- اوگاندا 9- بوتان 10- رواندا 11- عمان 12-موليراوي 13- نيكاراگوا 14- موزامبيك 15- عربستان صعودي 16- دومينيكن 17- دومينيكا 18- كروواسي 19- لسوتو 20- تاجيكستان 21- بليز 22- سري لانكا23- مكزيك 24- هائيتي 25- كامبوج 26- پرتقال 27- السالوادور 28- برونئي 29-مغولستان 30- اندورا 31- كيريباتي (كيريباس» 32- ليختن اشتاين 33- قزاقستان 34-انگولا 35- قبرس 36- پاراگوئه 37- افغانستان 38- باربادوس 39- پاپواگينه نو 40-زيمبابوه 41- كنيا 42- فيجي 43- آلباني 44- اسلووني 45- زامبيا 46- سوازيلند 47-اسلوواكي 48- ايوان 49- تركشان (در آن صور فلكي هم موجود است.) 50- عراق
4-4-1 پرچمهايي كه در آن نقوش هندسي موجود است:
1- سنت لوسيا 2- كره جنوبي 3- نيجر 4- بنگلادش 5- مالت 6- هند 7- مقدونيه8- لائوس 9- برزيل 10- سوئيس 11- سنت وسيننتاوگرنادين 12- پالائو 13-قرقيزستان 14- ژاپن 15- سوئد 16- تونگا 17- ايسلند 18- فنلاند 19-ترينيدادوتوباگو 20- انگلستان 21- دانمارك 22- نروژ 23- يونان
5-4-1 پرچمهايي كه در آن نقوش گياهي موجود است:
1- لبنان 2- كانادا 3- اريتره 4- ميانمار «برمه»
فصل دوم: پرچم ايران
1-2- درفش كاوياني:
درفش كاوياني ديرينه درفش كشور ايران است كه سالها ماندگار شد و داستانچگونگي پيدايش اين درفش چنين است كه: ضحاك بيگانه سالها بود كه بر ايران فرمانميراند و پس از سالها چنان تبهكار و اهريمن خو شده بود كه هيچ كس بر جان و زندگيخود ايمن نبود. اين ستمكاري ادامه داشت تا بعد از چندي دو زخم برجسته سياه ومارگونه (شايد نوعي سرطان) بر شانههاي او ظاهر شد و پزشكان از درمان آن ناتوانماندند. اهريمن بصورت طبيعي حاذق بر او ظاهر گشت و دستور داد براي شفاي دردضحاك بايد غذائي كه از مغز سر دو جوان فراهم ميگردد، آماده كنند و آهسته، آهسته بهمارها بدهند تا آنها بتدريج از پاي درآيند.
مردم در رنج و عذاب فراوان بودند و هميشه نگران و مضطرب كه چه وقت نوبتجوانان آنان ميرسد. سرانجام دو مرد بنام (ارمايل) و (كرمايل) با يكديگر قرار گداشتند تا بههر ترتيب كه شده خود را بعنوان آشپز وارد آشپزخانه ضحاك كنند. آنها هر روز دوجوان را تحويل ميگرفتند كه بكشند و با مغز آن غذاي مارهاي دوش ضحاك را آمادهكنند. اما آنان يكي را ميكشتند و يكي را فراري ميدادند تا در كوههاي بلند و بسيار دورپنهان شوند، تا شايد روزي بتوانند انتقام مردم را از ضحاك ستمگر بگيرند. آنان نيز دركوهستانها بدليل زندگي سخت و انگيزه انتقام تبديل به جنگ آوران نيرومندي ميشدند.
آشپزها نيز مغز يك جوان را با مغز يك گوسفند مخلوط كرده و به مارهاميخوراندند بدين گونه هر ماه سي جوان از مرگ رهائي مييافت.
شبي ضحاك در خواب ديد كه مردي با گرزي كه نقش گاوي بر آن است بر سرشكوبيد و او را به بند كشيد.
چندسالي گذشت تا از مردي به نام ابتين و زني بنام فرانك فرزندي پديد امد كه او رافريدون ناميدند.
پدر فريدون از ترس ضحاك در بدر و آواره كوهها شده بود كه بالاخره روزيمأموران او را يافتند و كشتند.
مادر فريدون (فرانك) فرزندش را برداشت و به دشتي كه گاوها در آن به چرامشغول بودند. برد و از نگهبان مرغزار خواست تا از پسر او نگهداري كند و با شير گاو اورا بزرگ كند.
پس از چندي مادر براي در امان بودن فرزند از خطر تصميم به سفر به هندوستانگرفت اما در پاي كوه البرز به موبدي وارسته برخورد نمود و به او راز فرزند را گفت وخواست كه از او همچون پدر مهربان نگهداري كند تا در آينده او با سرنگوني ضحاككشور را از بيدادگري برهاند و مردم ايران را از ستم ضحاك آزاد سازد.
پير پذيرفت واو را بزرگ نمود و جواني دلير و جنگ آور و كارآموزده پرورد.فريدون چون به 16 سالگي رسيد نزد مادر ، از پدر جويا شد. مادر داستان مرگ پدر ومأموريتي را كه براي فريدون مقرر شده بود را براي او باز گفت. گويند روزي آخرين پسريك مرد آهنگر را به زور از خانهاش بردند تا مغزش داروي درمان مارهاي ضحاك شود.مرد آهنگر كه كاوه نام داشت شروع كرد به داد و فرياد و از ظلم و ستم ضحاك سخنگفتن. پادشاه براي خاموش كردن صداي حقطلبي او پسرش را آزاد كرد و از او خواست تابه عدالت خواهي و دادگستري پادشاه گواهي دهد. اما كاوه آهنگر در جواب گفت كه هرگزگواهي نخواهد داد كه: مردي تازي نژاد و ديو صفت كه در زادگاه اهورائي او ظلم و ستمبسيار روا داشته، مردي است عادل و به نيكي فرمان رانده است؟ زهي بي شرفي...
آتش و شور دروني كاوه كه از سوز دل سرچشمه ميگرفت مردم ايران را بهشورش و خيزش فرا خواند. مردمي كه خود زهر جانکاه ضحاك ستمگر و اطرافيانبيدادگرش را ديده و چشيده بودند. اين آتش چنان اثر بخشيد و هيجان پديد آورد كه درزمان اندكي جنگ جويان فراواني كه در كوهستانها مخفي شده بودند به دور او جمع شدندو به جنگ با ضحاك آماده شدند شروع اين قيام با كاوه آهنگر و رهبري آن با فريدون بودكه توانستند ضحاك را به بند كشند و در كوه دماوند زنداني كنند.بعد از اين پيروزي، يعني برتري و چيرگي فروغ و روشنائي و
راستي بر دروغ وتاريكي و ظلمت، پيش بند چرمين كاوه كه او بعنوان بيرق عدل و داد بپا داشته بود ونيروهاي انقلابي را در زير آن گرد آورده بود، نماد ملتي كهن و درفش سرفرازي وپيروزي بر ظلم و ستم ايران گرديد. و نيروبخش و روشنگر راه ارتشيان ايران بسويپيروزي و نگاهباني مرزهاي كشور شد. از اين رو ميگوئيم كه درفش كاوياني نه به معناي يك درفش پادشاهي بلكه بعنوانيك درفش مردمي در تمام تاريخ ايران است.پس از اين پيروزي و سرنگوني ضحاك بيگانه، فريدون در ماه مهر تاجگذاري كرد.به گفتاري جشن مهرگان يادماني از
رهائي مردم ايران زمين از چنگال ديو بيگانه ميباشد.و براي گراميداشت اين انقلاب مردمي برپا ميشده است اما در تاريخ كهنسال ما اين جشنشايسته و در خور بجا مانده است. فريدون پس از تاجگذاري درفش كاوه آهنگر را باگوهرهاي گرانبها و پارچههاي نفيس ديبا و ابريشم است و آنرا همه جا در بالاي سر خودنگاه ميداشت.گوهرهايي كه به درفش كاوه آويخته شده بود چنان پر تلائلو و درخشان بود كهاين درفش در شبها همچون خورشيد پرتوافشاني ميكرد و نوراني بود.تمام پادشاهان ايران اين درفش را گرامي داشتند و نگاهباني از
آن را به بهترين وورزيدهترين سردار خود ميسپردند.آن درفش تا زمان اسلامي شدن ايران ،نزد ايرانيان عزيز بود و داشتن آن را به فالنيك ميگرفتند.در روزگار باستان هركدام از سران سپاه براي خود درفشي مخصوص داشتند.بطوريكه در هنگام اردو زدن در ميدان رزم، با برپا شدن آن درفش در جلو چادر، سربازانو گماشتگان متوجه ميشدند آن چادر متعلق به كدام سردار است. پادشاه نيز بيرق خاصخود را داشت.در زمان گشتاسب شاه بود كه ايرانيان به آئين زرتشت درآمدند و زرتشتي گرديدندو شاه نيز اين دين را پذيرفت.
2-2- دوران هخامنشيان
بعد از روي كار آمدن هخامنشيان، پرچم يا بيرق مخصوص كوروش با علامت عقاب بال گشوده بود كه سه گوي زرين (يكي در بالاي سر و دو گوي ديگر در زير دو پنجهاو) قرار ميگرفت، بود.
بعضي از تاريخ نويسان اين سه گوي را به گفتار زرتشت:
(پندار نيك - گفتار نيك - كردار نيك) تغيير كردهاند و برخي ديگر آنرا نشانه علاقهكوروش به همبستگي تمام دنيا با هم و ان سه گوي را به اتحاد سه قاره (آسيا - اروپا -آفريقا) تشبيه كردهاند عقاب نيز مظهر قدرت و بلندپروازي و بال گشوده او هم نشانهآسمان بيانتهاست.
بكار بردن پيكره عقاب (شاهين) در پرچم يا نماد شاهنشاهي ايران به ديگر ملتهايجهان رسيد و حكومتهاي مختلف به تقليد از ايران باستان نقش عقاب را بر پرچمها و يانشان سلطنتي و يا مهر دولتي خود نشاندند.
3-2- دوران اشكانيان
از پرچم زمان اشكانيان اطلاعات دقيق در دست نيست. اما اين نيز غيرممكن استكه دولتي با ان اقتدار كه با دولت روم از نظر ارتش برابري ميكرده، بدون پرچم باشد. ايننيست مگر آن كه بضاعت دانش و اطلاعات ما ياري نميكند. باشد تا شايد بعدها دل زمينبيش از اين شكافته شود. در بقاياي شهرهاي كهن مدارك و شواهدي از اين راز تاريخيآشكار شود.
البته در سكهها و نقشهاي گوناگون بدست آمده نقش اسب - گراز - ماه - خورشيدعقاب ديده ميشود ولي پرچم واحد كشور مشخصاً چه بوده معلوم نيست.
1-3-2- فرته داران
همزمان با فرمانروائي اشكانيان در بخشي از ايران (پارس و كرمان) گروهي به نام(فراته دار FRATADAR) حكومت ميكردند.
اين گروه خود را جانشين هخامنشيان ميدانستند و مي گفتند از پيشينيان ساسانيان هستند.در سكهها و پرچمهاي آنان بيرق كاوياني مشاهده ميشود. ولي مشخص نيست آيا بهواقع اين گروه از درفش كاوياني مطلع بودند و براي پاسداشت آن را همچنان نگاه داشتندو به ساسانيان سپردهاند؟ گروهي از مورخين و پژوهشگران درفش رسمي ايران را درزمان ساسانيان درفش كاوياني ميدانند. مسعودي در كتاب مروج الذهب، در گفتار خلافت دوم و گذار سپاهيان عرب از رودفرات مينويسد:
(در اين روز سردار سپاه ايران بهمن جادويه بود وپرچم ايران را كه فريدون هنگامشورش مردم بر ضحاك داشته بود و معروف به درفش كاويان بود همراه داشت. درفشاز پوست پلنگ بود و ايرانيان آن را مبارك ميشمردند. و در ايام سختي ميافراشتند)
4-2- دوران ساسانيان
عكسهاي صفحه 156 و بالاي ص 157
درفشهاي زمان ساسانيان
5-2- درفش ايران پس از گسترش دين اسلام
خلفاي اسلامي هركدام رنگي را براي بيرق خود انتخاب ميكردند. مثلاً امويان رنگسرخ و علويان رنگ سفيد و عباسيان رنگ سياه و گاهي نيز آيههايي از قرآن را بر رويبيرق ها مينوشتند.
يك ايراني بنام ابومسلم خراساني كه از ظلم و ستم امويان به تنگ آمده بود بر آنانشوريد تا عباسيان را كه ميپنداشت عدالت جوتر هستند تقويت كند. از اين رو او بيرق سياه عباسيان را برافراشت و خود و يارانش جملگي به نماد ياري عباسيان سياه پوشيدندو با امويان جنگيدند و آنان را از خلافت خلع و عباسيون را به حكومت رساندند. اماعباسيان نيز پاداش اين از جان گذشتگي و فداكاري اين گروه را بخوبي داد. (اين گروه بهسياه جامگان معروف شدند) منصور عباسي وقتي به خلافت رسيد، ابومسلم را با نيرنگكشت و اين گروه نيز از هم پاشيده شد.
زماني كه مأمون به خلافت رسيد. حضرت رضا را به وليعهدي برگزيد و بيرقهايسياه را برانداخت و رنگ سبز را براي پرچمهاي خود برگزيد
1-5-2- طاهريان
هارونالرشيد دو پسر بنام امين و مأمون داشت كه امين را وليعهد و مأمون را كه ازمادر ايراني بود جانشين امين نمود.
اما بين دو برادر جنگ درگرفت و طاهر سردار ايراني كه در سپاه مأمون بود،توانست سپاهيان امين را شكست دهد.و سپهسالاري مأمون را بعهده گرفت.
بعد از مأمون به خراسان آمد و سلسلهطاهريان را پايه گذاري نمود اما حكومت زيرنظر خليفه بود. بيرق طاهريان همچونفرمانروايان ديگر از سوي خليفه واگذار ميشد.
2-5-2- صفاريان
يعقوب ليث نيز يك ايراني ميهن پرست بود كه در زمان متوكل عباسي به پا خاست وتوانست هرات - كرمان - فارس - نيشابور - همدان را تصرف كند و تا خوزستانپيشروي نمايد. در آنجا يعقوب بيمار ميشود و ميميرد. و در گندي شاپور بخاك سپردهميشود.
بعد از او برادرش با خليفه كنار ميآيد و از پيشروي و ادامه راه يعقوب منصرفميگردد. از درفش صفاريان نيز اطلاعات درستي در دست نيست. ولي يك بيرق سياهرنگ سه گوش كه در وسط آن دايرهاي سفيد رنگ بوده است كه در ميان آن با خط كوفينوشتههايي وجود دارد و يك دايره سفيد كوچك با دايره كوچكتر سياه در ميان آن نيز درپائين در سمت علم بيرق ديده ميشود كه شايد نشان از خورشيد است وجود دارد كهشايد متعلق به دوره صفاريان باشد.
3-5-2- سامانيان
پايه گذار اين سلسله مردي بنام سامان بود كه بر خراسان، سيستان، بلخ و بخارا وسمرقند فرمانروائي ميكرد و خود را از نسل بهرام چوبينه سردار خسروپرويزيميدانست.
سامانيان مردمي ايران دوست بودند كه در راه گسترش فرهنگ و ادب و زبانپارسي كوشش فراوان نمودند. رودكي شاعر بزرگ ايراني در اين دوره ميزيسته و همينطور بوعلي سينا دانشمند بزرگ كه در تمام دورانها و تمام جهان از علوم و دانش او بهرهجستهاند، در اين زمان ميزيسته و از كتابخانه بزرگي كه سامانيان در شهر بخارا ساختهبودند با كتابهاي گرانبها و نفيس استفادهها برد. كه بالاخره اين كتابخانه بينظير در آتشخشم و جهالت سپاهيان ترك سوخت.متأسفانه اگاهي از درفش اين دوره نيز نداريم.
اما همانگونه كه در قبل اشاره شده اين خاندانها كه زيرنظر خلفاي اسلامي حكومتميكردند. بيرقهايشان از جانب خليفه معين ميشد و فرستاده ميشده است.
4-5-2- ديلميان
پايهگذار اين خاندان علي (عمادالدوله) پسر بويه بود كه به دستور مردآويچفرمانروائي همدان را داشت.
مردم سرزمين ديلم و تبرستان با در دست داشتن رشته كوههاي البرز و جنگهاي فراوان توانستند بيش از 250 سال با تازيان در نبرد و ستيز باشند. آنها در پناه كوهها وجنگلها جنگيدند و آزادي و دين باستاني خود را حفظ كردند.
بالاخره از اين سرزمين فرزندان بويه بپاخاستند و عباسيان را دست نشانده خودكردند.
علي همراه با دو برادرش احمد (معزالدوله) و حسن (ركن الدوله) فارس، كرمان وخوزستان را به تصرف درآوردند. و راهي بغداد شدند در آنجا خليفه مستكفي را كور وبركنار كردند و مطيع را به خلافت گماشتند و دست نشانده خود كردند.
شاهان ديلمي به آئين ملي پايبند بودند و بعد از سالها جشنهاي باستاني مانندنوروز را به پا داشتند. و خود را شاهنشاه خواندند و ارتش سازمان يافته تشكيل دادند.
عضدالدوله ديلمي در سال نخست حكومت خود در سال 356 ه از تخت جمشيدديدن كرد تا به گذشته پرافتخار خود نظري اندازد سپس تاجي همچون تاج پادشاهانساساني براي خود ساخت.
درفشهاي سلسله ديلميان
5-5-2- زياريان
اين خاندان نيز ايران دوست و فرهنگ پرور بود و به آئينهاي ايراني پايبند.جشنهاي ايراني را برپاي داشت از جمله جشن سده اما از درفش اين دوره نيز اطلاعدرستي در دست نيست.
6-2- خاندانهاي که تا قبل از سلسله صفويان بر ايران حکومت كردند:
از اين پس ما با بيرق هاي ترك نژاد مانند غزنويان - سلجوقيان - اتابكان -خوارزمشاهيان كه در بخشي تا در تمام ايران حكومت ميكردند، آشنا خواهيم شد.
و بعد ار آن حمله مغول در سال (616 ه) كه مدتي هلاكوخان و ايلخانيان در اينسرزمين حكومت كردند، را ميخوانيم.
سپس تاخت و تاز تيموريان را كه آنها نيز مدني حكمفرمائي كردند و همزمان باآنان در آذربايجان دو قبيله قره قويونلو و آق قويونلو نيز مدتي به حكومترسيدند را بررسي خواهيم نمود.
1-6-2- غزنويان
پايهگذار اين سلسله سبكتكين پدر محمود غزنوي بود، كه پرچمي سياه رنگ با نقشماه داشته است.
بعد از محمود غزنوي، مسعود غزنوي به انگيزه دلبستگي كه به شكار شير داشتدستور داد نقش و نگار يك شير را جايگزين ماه مي كند و از آن پس تقريباً هيچگاه اين تصويراز روي پرچم ايران برداشته نشده است. تا انقلاب اسلامي سال (1357 ش)
2-6-2- سلجوقيان
تركان سلجوقي نخست بر خراسان دست يافتند. سپس طغرل سلطان نيرومند ايندودمان بخشهايي ديگر از ايران را گرفت.
پرچمهاي عصر سلجوقي از پارچههاي ابريشمي به رنگهاي مشكي و سفيد و سرخبوده شكل شير و پلنگ و اژدها - ماه - سيمرغ - بر آن نقش ميبسته است. بعلاوه بر نيزهبيرقها نيز نقش ماهيچهاي (كمان ماه) ميگذاشتند و اين علامت در نيزه بيرقها در دورانپادشاهان سلجوقي و ديگر رؤساي ترك وجود داشت. شايد يك دليل آن اين بوده است كهروساي ترك بدليل نداشتن سواد به جاي امضا از نقش بر زير فرمانهاي خود استفادهميكردند و شايد اين علامت را در نيزه بيرقها نيز استفاده ميكردند.
كمكم اين هلال ماه بر مناره گنبدها راه يافت و هنوز در كشورهاي اسلامي نشانهسازمان نيكوكاري و انساندوستانه هلال احمر گرديد اين يك نشانه تركانه است.
3-6-2- اتابكان
پس از سنجر دولت سلجوقي چند گروه شد:
سلجوقيان خراسان كه پايتختشان مرو بود.
سلجوقيان عراق كه پايتختشان همدان بود.
سلجوقيان آسياي صغير كه پايتختشان قونيه بود.
و سلجوقيان بزرگ كه پايتختشان اصفهان بود.
سلجوقيان رم كه پايتختشان ديار بكر بود.
و سلجوقيان در كرمان مدتي سلطنت كردند.
كم كم سران سپاه آنان به نام اتابكان در سرزمينهاي زيرنفوذ خود فرمانروا شدندو سلجوقيان نيز به آئين خليفهها و مانند پيشينيان ترك خود به فرمانروايا نشان علم وبيرق ميدادند.
پس علم اتابكان از طرف حكام سلجوقي تعيين و فرستاده ميشد.
4-6-2- خوارزمشاهيان
خوارزمشاهيان از نژاد اتابكان بودند و در بخشي از ايران به حكومت رسيدند ازپرچم در اين دوران آگاهي درستي در دست نيست.
اما گفته شده است كه شايد بيرق آنان به رنگ سياه با نقش ماه بوده است.
و از طرفي سكههايي يافت شده كه بر روي آن نقش خورشيد بر پشت شير بوده،رسمي كه بسرعت در مورد پرچمها نيز رعايت گرديد.
در مورد علت استفاده از خورشيد دو ديدگاه وجود دارد: يكي اينكه چون شيرگذشته از نماد دلاوري و قدرت، نشانه ماه مرداد (اسد) هم بوده و خورشيد در ماه مرداددر اوج بلندي و گرماي خود قرار دارد. به اين ترتيب همبستگي ميان شير (برج اسد) با ميانهتابستان (خورشيد) نشان داده ميشود. نظريه ديگر اينكه بر اثر نأثير آئين مهرپرستي وميترائيسم در ايران دلالت دارد و حكايت از آن دارد كه بدليل تقدس خورشيد در اين آئين،ايرانيان كهن، ترجيح دادند كه خورشيد بر روي سكهها و پرچم آنان بر پشت شير قرارگيرد.
5-6-2- شاهان تبرستان
نويسنده تاريخ طبرستان، بيرق اردشير شاه مازندران در سفر حج را چنينمينويسد: (هفت صد و پنجاه سر استران او بودند كه روز كوچ رخت دبة او كشيدندي وبيست و پنج سر طبل و كوس و دوازده علم و يك جفت نشان همه زرد علامت و باز زرينبر سر)
گرچه در اين جا رنگ علم (شايد برخي زرد) و چگونگي يك جفت نشان به درستيدانسته نميشود، ولي بكاربردن باز زرين بار ديگر در اين خاندان بازمانده از نژادانوشيروان و قباد ساساني رايج گرديده است.
7-2- مغولان
بيرق چنگيز داراي 9 دم گاوميش سفيد بوده است مغولان بر سر بيرقهاي خودشرابههائي از موي دم گاوميش مخصوص معروف به پاك ميآويختند و اين رسم از قديمدر ايران مرسوم بوده است و همان است كه در سابق معروف به پرچم بوده است. از ايلخانان مغول سكهاي در دست است كه بر روي آن شيري نقش شده و به جاينقش خورشيد كلمه رسول الله حك شده است. و رنگ بيرقشان نيز سفيد بوده است.
1-7-2- تيموريان
تيمورلنگ از سال (807-772 ه) دولتي پهناور بوجود اورد كه از ديوار چين در خاورتا مركز روسيه در شمال و كرانههاي خاوري مديترانه و حدود مصر در باختر را گستردهبود. در دو حمله بزرگ به نام يورشهاي پنج ساله و هفت ساله ايران را گشود و سپس هندرا فتح كرد. هنگامي كه به جنوب ايران تاختند در اصفهان مردي آهنگر به پاخاست و دفاعنمود. به پا خاستن اين آهنگر يادآور جنبش كاوه آهنگر است. اما چرا نام و نشاني ازاين مرد آهنگر در كتابهاي تاريخي بدرستي نميبينيم؟
حكومت تيمور و جانشينانش در ايران درخشان نبود ولي در هندوستان 300 سالحكومت كرد.
نشان خاص تيمور سه دايره كوچك كه شكل يك مثلث را مشخص ميكنند است بود( ) كه اين همان مهر خاص تيمور است. اما بيرقي كه تيمور در كنار چادر خود برپاميداشت نقش يك عقاب بسيار بزرگ با بالهاي باز است كه سه شاهين نيز برديوارههاي چادر او نقش بسته بود كه به اين ميمانست كه عقاب در حال گرفتن شاهينها است.
8-2- گروههاي تركمني كه بر ايران حكومت كردند:
پس از اميرتيمور دو گروه از تركمانان به ايران تجاوز كردند:
1-8-2- قراقونيلو:
پايهگذار قراقوينلو، قرايوسف نام داشت كه اين گروه آذربايجان - عراق - قزوين -اراك - ساوه - سلطانيه را تصرف و پايتخت خود را شيروان قرار دادند. بيرق آنها نقشيك گوسفند سياه بود.
2-8-2- آق قويونلو:
قراقويونلو بدست آق قويونلوها در هم شكست و و آق قويونلوها به سر كار آمدند.پايهگذار اين دسته قراعثمان نام داشت كه از سوي تيمور حكومت ارمنستان عراق رابدست داشت و سپس ديار بكر را هم گرفت و مركز خود قرار داد. نقش بيرق اين گروهگوسفند سفيد بود.
از رنگ پرچم اين دو گروه اطلاع درستي در دست نيست. اما بگفته عدهاي رنگ پرچمها برعكس رنگ گوسفندهاي منقوش در روي بيرق ها بوده است.
اين گروه مدتي نيز بر فارس و خوزستان حكمراني كرد تا شاه اسماعيل صفويآنان را سرنگون نمود.
9-2- صفويان
در تاريخ پس از اسلام ايران چند دوره درخشان و پرافتخار وجود داشته كه باعثغرور ملي ايرانيان است.
دورهي كه تا دويست سال طول كشيد. دوره ابومسلم خراساني - يعقوب ليثصفاري - سامانيان - زياريان و ديلميان بوده است و بعد از آن دورهها، دوران پراقتدارصفوي بوده است كه دانش - هنر - صنعت و ارتش و بازرگاني رونق فراوان يافت.
پادشاهان صفوي كه حدود 230 سال بر ايران حاكم بودند از تبار مردي بنام شيخصفي الدين اردبيلي هستند. شيخ جنيد از نوادههاي شيخ صفي كه نفوذ روحاني و سياسيفراواني بر پيروان خود داشت.
بعد از او شيخ حيدر و بعد از حيدر فرزندش بنام اسماعيل قدرت مذهبي، سياسي رابدست گرفت، كه او قدرت مذهبي، سياسي را تبديل به سياسي، نظامي نمود. و واژه شاه رابجاي شيخ استفاده نمود.
تنها شاه اسماعيل اول و شاه طهماسب بودند كه بر روي پرچم خود نقش شير وخورشيد را نداشتند.
پرچم شاه اسماعيل اول يكسره سبزرنگ بود و بربالاي آن تصوير ماه قرار داشت.
شاه طهماسب نيز چون خود زاده ماه فروردين (برج حمل) بود دستور داد بجايشير و خورشيد تصوير گوسفند (نماد برج حمل) بود را بر روي پرچمها و سكهها ترسيمكنند.
در زمان شاه عباس بزرگ پيكره شير و خورشيد بر روي بسياري از سكهها وبيرق ها ديده ميشود. بعد از اين ميتوان گفت كه نقش شير و خورشيد نشان نيمه رسميدولت ايران گرديد.
قاليچه نفيس زمان صفويه كه در چهار گوشه آن شير و خورشيد بافته شده است.
در زمان صفويه چند نوع بيرق وجود داشت:
1- بيرق با آيههايي از قرآن كه داراي نقش گل و بوته زردوزي شده.
2- بيرق با نقش ذوالفقار امام علي (ع)
3- پرچم سفيدرنگ دو زبانه با نقش شير و خورشيد
4- پرچمهائي كه در ماه محرم استفاده ميشد و در جنگها از اين علمها براي تهيجسپاهيان استفاده ميكردند.
5- علمهائي در بالاي دژها و يگانهاي ويژه نظامي به اشكال مختلف در اهتزاز بود.
سلاطين صفوي تصميم گرفتند كه با توجه به سرودههاي فردوسي براي خودبيرقي با نقش زيبا و قدرتمند بيابند. بنابراين شير و خورشيد را انتخاب نمودند كهخورشيد در نيرومندترين وضع خود يعني در برج اسد (مردادماه) قرار ميگيرد را نشاندهند.
پرچم ايران از دوران دودمان صفويه به بعد رنگهاي گوناگون بنابر ذوق و سليقهمردم داشته. ولي از زمان شاهنشاه كشورگشا نادرشاه افشار پرچم لشگر را دور قرمز وپرچم كشور را دور سبز قرار دادند. اين قضيه تا زمان سلطنت مظفرالدين شاه ادامهداشت.
البته در بعضي از نوشتهها نيز آمده است كه پرچم ايران در تمام حاكميت صفويانسبز رنگ بوده و شير و خورشيد بر روي آن زردوزي ميشده. البته موقعيت و طرز قرارگرفتن شير در همه اين پرچمها يكسان نبوده شيرگاه نشسته و گاه نيمرخ و گاه نگاهبسوي بيننده داشته در برخي موارد نيز خورشيد از شير جدا بوده و گاه چسبيده به آن.
به استناد سياحت نامه ژان شاردن جهانگرد فرانسوي، بيرقها نوك تيز و باريك وبر روي آن آيهاي از قرآن و تصوير شمشير دوسر حضرت علي (ع) يا شير و خورشيدبوده است. بنظر ميآيد كه پرچم ايرانيان تا زمان قاجاريه، مانند عربها سه گوش بودهاست.
10-2- افشاريان
سلسله افشاريان بدست نادر كه مردي خودساخته بود تأسيس شد او توانست باكوششي عظيم ايران را از حكومت ملوك الطوايفي رها ساخته بار ديگر يك پارچه و متحدسازد. سپاه او از جنوب تا دهلي و از شمال تا خوارزم، سمرقند، بخارا و از غرب تا موصل وكركوك و بغداد و از شرق تا مرز چين پيش رفت. در همين دوره بود كه تغييراتي در پرچمملي و نظامي ايران بوجود آمد. درفش شاهي با بيرق سلطنتي در دوران نادرشاه ازابريشم سرخ و زرد ساخته ميشد و بر روي آن تصوير شير و خورشيد نقش ميبست امادرفش ملي ايرانيان در اين زمان سبز، سفيد، سرخ رنگ، شير در حالت نيمرخ و در حال راهرفتن بوده كه خورشيد نيمه برامدهاي بر پشت آن قرار داشته و در درون دايره خورشيدنوشته شده بود (الملك الله)
سپاهيان نادر در تصويري كه از جنگ او با محمد گوركاني، پادشاه هند كشيده شدهاست. بيرق سه گوش با رنك سفيد در دست دارند كه در گوشة بالاي آن نواري سبزرنگ ودر قسمت پائين آن نواري سرخ رنگ دوخته شده است. شير با دم افراشته بصورت نيمرخدر حال راه رفتن است و در درون دايره خورشيد باز هم كلمه (الملك الله) ديده ميشود.
بر اين اساس ميتوان گفت كه پرچم سه رنگ ما در عهد نادر پايهگذاري شده است.زيرا از اين زمان بود كه براي نخستين بار اين سه رنگ بر روي پرچمهاي نظامي و مليايران آمد. هرچند هنوز پرچمها سه گوش بودند.
البته در بعضي از كتب نيز اينگونه نقل شده است كه:
جان هانوي بازرگان انگليسي كه در زمان نادرشاه به ايران آمده است كتابي به نام(گزارش تاريخي بازرگاني انگليس در درياي خزر) نوشته كه شماري از درفشهاي آندوره را چنين نام ميبرد:
نادرشاه دوگونه درفش داشت:
1- يكي از آنها راه راه سرخ، آبي، سفيد بود.
2- ديگري راههاي سرخ، آبي، سفيد، زرد بود.
وي ميافزايد اگرچه بيرقهاي قديم دوازده نفر براي حركت دادن لازم داشت، اما شاهچوبهاي آنها را درازتر مينمود و باز هم سنگينتر از پيش و رنگهاي ديگري نيز به آنميافزود. يكي از آنها راه راه سرخ و زرد داشت و آن ديگري زرد رنگ كه دور آن دارايباريكهاي نوار سرخ.
علت بزرگ كردن اين بيرقها اين بوده است كه دشمن نتواند به آساني آنها را بهغنيمت بگيرد. اين بازرگان مينويسد هر بخش و فرهنگ ارتش پرچم ويژهاي داشت كهبيشتر از پارچههاي راه راه به رنگ سرخ و سفيد سازمان يافته بود.
(نكته:) براي جمع آوري يك مطلب تاريخي
در كتب تاريخي و اسنادي كه احتياج به مراجعه به نوشتههاي گذشتگان استمتأسفانه نوشتههاي ضد و نقيض زياد ديده ميشود و ما نميدانيم كدام يك ميتواندسنديت محكمتري داشته باشد بنابراين مجبور هستيم تمام نوشتهها و گفتهها را ياد كنيم.البته شايد يك علت اين تناقض هم در اين است كه ما ايرانيان هيچ وقت تاريخ نويسانخوبي نداشتيم و اصولاً ايرانيان كمتر عادت به نوشتن و ثبت وقايع دارند. البته تا هم اكنوننيز اين عادت باقي است. و اين ميتواند دليلي باشد بر نداشتن منابع مستدل و محكم برايما كه بخواهيم نگاهي به گذشته پرافتخار خود بياندازيم و هميشه مجبور به مراجعه بهنوشتهها و كتب بيگانگان اعم از سياح يا بازرگانان و يا عوامل دولتي كه از دربار خارجيانبه اين سرزمين آمده بودند هستيم.