بخشی از مقاله
شرحي بر مديريت منابع سازمان (بنگاه) ERP
1.1. تاريخچه
راهحل ERP با وجود برخورداري از ساختار سيستمي و توانمندي در يكپارچه سازي فرايندهاي سازمان , يك سيستم جامع صرف نميباشد بلكه عملي ساختن مفاهيم نوين مديريت , كنترل دقيق عرضه و تقاضا و بهرهگيري از فاكتورهاي موفقيت در بازار را نيز محقق ميسازد.
از اين رو به منظور آشنايي با تاريخچه ERP , اشاره به سرگذشت صنعت و تلاشهاي جوامع در دستيابي به حداكثر بهرهوري بعد از ظهور انقلاب صنعتي از يك سو و از سوي ديگر سير تحول در سيستمهاي نرمافزاري مغتنم خواهد بود :
3.1.1) ظهور ERP در گستره توليد
ظهور انقلاب صنعتي در كشورهاي غربي سرآغاز تحولات شگرف در زمينه توليدات و ارايه خدمات محسوب ميشود. رشد جوامع مصرفي, توسعه بازارهاي رقابتي, نگرش توليد انبوه و كاهش قيمت تمام شده از عوامل عمده در سير اين تحولات بودند.به موازات اين تغييرات در حوزه مديريت, محققان پيوسته در جستجوي راهحلهاي رياضي بمنظور استفاده بهينه از مواد, تجهيزات و منابع انساني بودند.
تا اواخر دهه 1970 و اوايل 1980 كاركردهاي توليد و توزيع يك سازمان بطور مجزا با حداقل سيستم ها بصورت دستي و بعضاً اتوماتيك اداره ميشد. در اين دوره سيستمهاي تامين, توليد و عرضه مبتني بر انبار بوده كه به سيستمهاي" انبار- مبنا " (Stock Driven ) شهرت دارند. برنامهريزي احتياجات مواد كه ايده آن در اوايل دهه 60 با عنوان " رويكرد كامپيوتري به برنامه ريزي تدارك و توليد مواد" شكل گرفته بود در اين دهه از شكل دستي خارج و امكان بكارگيري از جزئيات تكنيك MRP كه نقشي اثربخش در مديريت موجوديهاي درحال توليد و ارايه برنامه زمانبندي براي سفارشات خريد و توليد دارد , توسط كامپيوتر فراهم گرديد. شركتها با درك و فهم خوب از MRP , منطق آن را با فرايند توزيع محصول منطبق ساخته و بعنوان " برنامهريزي نيازمنديهاي توزيع (DRP)" منتشر ساختند.
با آغاز دهه 80 ميلادي مباحث و كاربردهاي بيشتري براي MRP مشخص شده كه گستره مديريت منابع توليد را در ابعاد وسيعتري پوشش داد. در اصطلاح به اين نسخه متحول شده MRP II اتلاق گرديد.در ادامه جهان غرب فلسفه "توليد همزمان" (JIT ) را كه براي اولين بار توسط ژاپنيها مطرح شده بود فراگرفته و با توجه به برداشتهاي مبهم و عجولانه كه متاثر از موفقيتهاي كمپانيهاي ژاپني در آن برهه زماني بود , آنرا جايگزين سيستمهاي MRP نمودند. با وجود آنكه اين حركت باعث ظهور سيستمهاي"سفارش-مبنا " (Order Driven ) و مفاهيمي چون بهبود مستمر, آموزش حين كار به كاركنان و يكپارچه سازي طرح محصول و فرايندگرديد اما مقتضيات بهره گيري از نسخه توسعه يافته MRP را مرتفع نساخت. از اين رو تلاشي براي فهم و چگونگي پكپارچه ساختن كاركردهاي برنامهريزي MRP با تكنيكهاي JIT آغاز شد.
طي اواخر دهه 1980 و اوايل دهه 1990 علوم كامپيوتر و تكنولوژيهاي سختافزاري و نرمافزاري به پيشرفتهاي شگرفي نائل آمد. از طرفي بنگاههاي تجاري در جهت بهبود كارآيي اقدام به سرمايهگزاري نموده و با اعتقاد به تفكر مشتريمداري سعي در كاهش زمان تحويل سفارش و قيمت تمامشده نمودند.عواملي نظير موارد ذكر شده, مقدمهاي براي ادغام سيستمهاي پشتيباني تصميمگيري DSS با سيستم MRP II و در نتيجه ظهور راهحل ERP گرديد.
در اواسط دهه 90 ,پروژههاي ERP گسترش يافته و علاوه بر يكپارچه سازي فرايند درون سازماني و كنترل منابع در فرايند توليد , با بسط روابط سازمان با تامين كنندگان و مشتريان به حوزه كنترل و مديريت زنجيرهاي مواد و مديريت روابط مشتريان نيز احاطه يافت.
در شكل صفحه بعد ارتباط ميان MRP II و DSS در ساختار ERP نمايش داده شده است:
3.1.2) ظهور ERP در مسير توسعه نرمافزاري
در مسير تحولات بهرهگيري از سيستمهاي مكانيزه همواره پاسخگويي سريع به تغييرات محيطي , استفاده از راهحلهايي كارآمد در مواجه با مشكلات روزافزون تجاري و بهرهمندي از فرصتهاي جديد براي شركتها و سازمانها مطرح بوده است. يكي از مهمترين موارد, نحوه طراحي و پيادهسازي و زمان مورد نياز براي انجام اين امور بود كه امروزه تسريع و تسهيل آنها به عنوان يك انتظار از جانب مشتريان و كاربران اعلام ميگردد. در حقيقت اين سوال مهم هميشه مطرح بوده است كه (( سازمانها چه ميزان زمان براي تغيير فرآيند كسب و كار خود در اختيار دارند؟)), بديهي است اين مسئله رابطه مستقيمي با پويايي محيطهاي كاري در عصر حاضر دارد.
از اين رو تحولات بهرهگيري از سيستمهاي اطلاعاتي و در ادامه استفاده از فناوري اطلاعات در سازمانها و بنگاههاي اقتصادي كه منتهي به ظهور راهحل ERP گرديد در يك تقسيمبندي زماني ارايه ميگردد:
3.1.2.1) توسعه سفارشي 1970-1960
اولين كاربرد كامپيوتر در مكانيزهنمودن فرآيند تجاري, در سيستمهاي پرداخت حقوق بود. ناحيه بعدي, applicationهاي مالي شامل دفاتر روزانه, حسابهاي دريافتي و داراييهاي ثابت بود كه كانون توجه قرارگرفت.
در عمليات توليد يك application سازمان مشكلات زيادي را متحمل ميگرديد كه در مجموع باعث بروز شكست در اهداف كلان سازمان ميشد. تهيه كنندگان برنامهها افرادي شاغل در دپارتمانهاي كاركردي و برخوردار از آشنايي محدود نسبت به برنامهنويسي بوده و دورههاي آموزش تخصصي را طي نكرده بودند. همچنين ضرورت پيادهسازي سريع , پيچيدگيهاي برنامهنويسي را تحتالشعاع قرار ميداد. و از همه مهمتر , عدم مشخص شدن الزامات كسب و كار عامل ناكارآمد شدن applicationها ميشد .
در اين دوره فقدان مواردي نظير بهرهگيري از زبانهاي برنامهنويسي سطح بالا, سيستمهاي مديريت پايگاه داده رابطهاي, حافظه مطلوب به منظور كامپايل و روشهاي موثر برنامهنويسي در جهت ارتباط با ترمينالهاي كاربر شديداً احساس ميشد.