بخشی از مقاله
چكيده مقاله:
حسابداري در صدد گزارش وضعيت مالي و عملكرد اقتصادي اشخاص اعم از حقيقي و حقوقي است، زماني كه پارامتر انسان در گزارش وضعيت مالي و نتيجه عمليات مد نظر قرار نگيرد، ارزشهاي انساني نيز جايي در حسابداري ندارد. به نظر ميرسد به منظور حصول اهداف ذيل بايد حسابداري منابع انساني جنبههاي كمي و عملي پيدا كند:
1- ثبت ارزش اقتصادي انسان در گزارشهاي مالي
2- احتساب سرمايهگذاري يك سازمان در منابع انساني خود
3- افزايش كارآيي مديريت منابع انساني و ايجاد امكاناتي براي ارزشيابي خطمشيهاي پرسنلي نظير برنامههاي آموزشي و توجيهي
4- ارزيابي منابع انساني يك سازمان از نظر حفظ شدن، تحليل رفتن و يا توسعه يافتن .
5- شناسايي سود غير عملياتي و بهرهوري ايجاد شده ناشي از سرمايهگذاري در منابع انساني.
6- محاسبه ميزان ارزشي كه منابع انساني در ساير منابع مالي و فيزيكي يك سازمان ايجاد ميكند.
با توجه به نياز مديريت به اطـــلاعات براي تصميمگيري، حسابداري منابع انساني (HUMAN RESOURCE ACCOUNTING) اطــــلاعاتي فــــراهم ميآورد كه مديران هر چه بهتر و مفيدتر بتوانند از منابع انساني تحت اختيارشان استفاده كنند.
يكي از هدفهاي عمدهي حسابداري منابع انساني، گسترش كاربرد روشهاي معتبر و درخور اطمينان براي اندازهگيري ارزش منابع انساني (كاركنان) در سازمان است. براي تعميم روشهاي اندازهگيري ارزش منابع انساني بايد ارزش خدمات كاركنان و عواملي را كه روي اين ارزش اثر مي گذارند، مشخص كنيم.
ارزش در علم اقتصاد داراي دو معني متفاوت به شرح زير است:
الف) قابل استفاده بودن يك منبع
ب) قدرت خريد آن منبع
تمام نظريههاي ارزش در اقتصاد مبتني بر اين فرضيه است كه منبع بتواند در آينده مطلوب باشد و خدمات ايجاد كند. لادويك وان اقتصاددان معروف در اين مورد گفته است «كسي كه ميخواهد يك نظريه مقدماتي ارزش و قيمت را بنا كند بايد در درجه اول به مطلوب بودن آن فكر كند. » بهطور مشابه ايروينگ فيشر چنين ميگويد:
«ثروت فعلي، ارزش تنزيل شدهي ارزش سرمايهاي درآمدهاي آينده است، اگر چيزي در آينده بازدهي مورد انتظار را نداشته باشد، ارزشي نخواهد داشت.»
بنابراين ارزش يك دارايي، ارزش بازدهي مورد انتظار آن در آينده است.
تاريخچه حسابداري منابع انساني:
حسابداري منابع انساني مولود نيازهاي عصر خود، رشد و گسترش دانش بشري و نيز نيازهاي اطلاعاتي استفادهكنندگان اطلاعات حسابداري است. تحقيقات در اين زمينه از سال 1960 آغاز شده و همگام با مكتب «مديريت انساني» گسترش يافته است، اين مكتب انسان را به عنوان يكي از منابع با ارزش هر سازمان مورد توجه خاص قرار ميدهد و معتقد به رفتاري شايسته و در خور اين ارزشهاست.
تعيين نقطه شروع حسابداري منابع انساني به عنوان يك موضوع تحقيقي يا مطالعاتي مشكل است. در سال 1976 مجله حسابداري، فهرست سازمانها و جوامع مربوط به اين مبحث را كه يازده مورد از آنها مربوط به پايان نامههاي منتشر نشده دوره دكتري بود و نيز اولين مرجع را كه اساس كار دابلين[1] و لاتكا[2] در سال 1930 بود، منتشر كرد.
سالهاي 1971 تا 1976 را ميتوان دورهي توجه هر چه بيشتر به حسابداري منابع انساني دانست. اما از 1976 تا 1980 توجه به حسابداري منابع انساني از طرف محافل علمي و تجاري كاهش يافت. در سال 1970 بسياري از نويسندگان علاقهمند بودند تا به عنوان پيشكسوتان حسابداري منابع انساني و ارايهكنندگان انديشههاي جديد مطرح شوند. اين انديشهها به طور متداول به حسابداري دارايي هاي انساني اشاره ميكرد اما بيانيههاي كوتاه آن دربارهي كاركنان در بلندمدت موجب تعميم اهميت منابع انساني شد.
واژهي حسابداري داراييهاي انساني را ميتوان در ادبيات دههي 1960 تحت عنوان مديريت كاركنان در پوشش جديد خود يا مديريت منابع انساني بازيافت كه براي تحكيم ادعاي اهميت محوري در مديريت كوشش ميكند. شايد يك علاقهمندي واقعي در برخي از مديران اجرايي براي سنجش ارزش منابع انساني برحسب واحد پول، موجب پديداري دوبارهي حسابداري منابع انساني در عصر حاضر شده باشد، تا مديران ارشد را آماده نمايند كه كاركنان را به عنوان ارزشمندترين داراييها، مورد توجه قرار دهند.
فلم هولتز[3] پنج مرحله را در توسعهي حسابداري منابع انساني ذكر ميكند:
¨ مرحله اول سالهاي 1966-1960: در اين دوره مفهوم حسابداري منابع انساني استنتاجي از نظريهي اقتصادي «سرمايه انساني» و متأثر از مكتب «منابع انساني نوين » و روانشناسي سازمانهاي متمركز و تاثير نقش رهبري در سازمان بود.
¨ مرحلهي دوم سالهاي 1971-1966: تحقيقات فني و عملي در اين دوره به الگوهايي براي اندازهگيري دقيق و تعيين هويت استفادهكنندگان بالقوه اين روش و استفاده تجربي حسابداري منابع انساني در سازمانهاي واقعي معطوف گشت.
¨ مرحلهي سوم سالهاي 1976-1971: اين دوره را ميتوان دورهي توجه پژوهشگران و سازمانها به حسابداري منابع انساني دانست. سازمانهاي كوچك تلاش بيشتري براي به كار بردن حسابداري منابع انساني داشتند. برآوردها و نتيجهگيريهاي به عمل آمده بر اساس تاثيرات بالقوه اطلاعات حسابداري منابع انساني بر مديريت اجرايي و تصميمات سرمايهگذاران بود.
¨ مرحله چهارم سالهاي 1980 – 1976: اين دوره، دورهي توجه نكردن محققان حسابداري و موسسههاي بازرگاني به حسابداري منابع انساني بوده است.
¨ مرحله پنجم از سال 1980 تا كنون: كه دوره توجه دوباره به حسابداري منابع انساني است. اين مساله به كمك مطالعات جديد، به صورت كوشش بعضي از سازمانهاي بزرگ براي استفاده از حسابداري منابع انساني نشان داده شده است.
در سال 1980 تفكر نويني در زمينه منابع انساني در علم مديريت بوجود آمد و پس از شناور شدن نرخ ارز و از ميان رفتن ارتباط سنتي طلا و دلار، موضوع نيروي انساني به عنوان پشتوانه توليد و پول كشورها مانند يك اصل بديهي مطرح شد.
در مباحث جديد مديريتي در موضوع منابع انساني و راهكارهاي ارزيابي اين منابع در دهه اخيـــر جايگاه و اهميت ويژهاي يافته است كه از يك طرف جزو منابع نامحدود تلقي ميشوند و از طرف ديگر كم توجهي به آن، كليه منابع ديگر را تحت تاثير قرار خواهد داد و در حسابداري نوين نيز مباحث خاصي را مطرح كرده است، امروز ترديدي نيست كه منابع نيروي انساني نيز بايد قيمتگذاري و بهعنوان بخشي از داراييهاي شركتها در ترازنامه منعكس شوند و استهلاك اين منابع نيز به شيوهي خاص محاسبه و منظور شود. همچنان كه در بسياري از كشورها استهلاك منابع انساني نيز در مجموعه هزينههاي قابل قبول مالياتي قرار داده ميشود كه اين موضوع به نوبهي خود سود را افزايش ميدهد.
حسابداري منابع انساني عبارت است از معيارها و استانداردهاي اندازهگيري نيروي انساني در يك سازمان صنعتي، بازرگاني يا خدماتي با توجه به تجزيه و تحليل كمي و كيفي اينگونه سرمايهگذاريها. به عبارت سادهتر يك موسسه صنعتي يا بازرگاني بايد از ارزش سرمايهگذاري در نيروي خود آگاه باشد. همچنين بتواند نرخ بازگشت اين سرمايه را نيز محاسبه كند و بداند كه آيا بازده سرمايه گذاري رضايت بخش است يا خير؟
حسابداري منابع انساني چيست ؟
حسابداري منابع انساني در واقع كاربرد مفاهيم و روشهاي حسابداري در محدودهي مديريت نيروي انساني است. اين حسابداري معيارسنجي و گزينش هزينه و ارزشگذاري نيروي انساني به عنوان منابع اصلي هر موسسه است، اين هزينهها، نظير ساير هزينهها، از بخشهاي جاري و سرمايهاي _ يا به تعبير ديگر هزينههاي مستقيم و غير مستقيم _ تشكيل ميشود.
هزينههاي منـــــابع انســــاني از دو بخش هـــزينهي اوليه وهزينهي جايگزيني تشكيل ميشود:
1) هزينههاي اوليه: هزينههاي اوليه منابع انساني كليه وجوهي هستند كه براي تامين و پرورش نيروي انساني مصرف ميشود و شامل هزينههاي گزينش نيرو، استخدام،
استقرار، جهتدهي و آموزش حين خدمت، بازآموزي و آموزشهاي كاربردي و تخصصي براي كسب مهارتهاي لازم ميشود. اين تعريف در مورد ساير منابع نيز ً كاربرد مشابهي دارد، چرا كه هزينههاي اوليه كارخانجات و تجهيزات همان مبالغي هستند كه براي تحصيل اين منافع صرف مي شود.
2) هزينههاي جايگزيني: هزينههايي هستند كه بايد براي جايگزيني كاركناني كه در حال حاضر در موسسه يا واحد مشغول به كار هستند، متحمل شد. اين هزينهها به دو بخش تقسيم ميشود:
الف – هزينههاي جايگزيني پستي يا شغلي
ب – هزينههاي پرسنلي
الف – هزينههاي جايگزيني پستي: هزينههايي هستند كه بايد براي جايگزين كردن فردي در يك پست سازماني با شخصي كه بتواند خدمات مشابهي را در اين پست سازماني ارايه دهد، پرداخت شود و اين گونه هزينهها خود از سه بخش (تأمين، پرورشي يا آموزشي و كنارهگيري) تشكيل ميشوند.
هزينههاي كناره گيري: مبالغي هستند كه براي كنارهگيري هر يك يا تعدادي از شاغلان پستهاي سازماني صرف ميشوند. اين هزينهها عبارتاند از هزينهي پاداش يا اجرت كنارهگيري، هزينهي مابهالتفاوت پيش از كنارهگيري، هزينهي خالي ماندن پست سازماني. نبايد فراموش كرد كه هزينه پاداش يا اجرت كنارهگيري در واقع همان هزينهي بازخريد سنوات خدمت (مزاياي پايان خدمت) است و هزينههاي مابهالتفاوت پيش از كنارهگيري ناشي از كاهش بهرهوري فرد قبل از كنارهگيري است. هزينههاي خالي ماندن پست سازماني، هزينهاي است غير مستقيم كه از كاهش كارآيي پستهايي كه از خالي ماندن پست مورد نظر تاثير مي پذيرند.
ارزش اقتصادي منابع انساني: ارزش اقتصادي منابع انساني مانند ار
زش اقتصادي همه منابع به ظرفيت كارفرما براي استفاده از توان نهفتهي اين نيروها بستگي دارد. به طور مشخص ارزش اقتصادي نيروي انساني همان ارزش فعلي خدماتي است كه در آينده از آنها انتظار مي رود.
اندازهگيريهاي غير پولي منابع انساني:
برخي از صاحبنظران حسابداري منابع انساني به اهميت بالقوه معيارهاي غيرپولي در امر تصميم گيري تاكيد داشتند. يكي از اين معيارها ميتواند تهيه ليستي از افراد مهم سازمان و مهارتهاي آنها به عنوان دارايي باشد. ميزان دانش، مهارت، سلامت، قابليت بهرهبرداري از آنها و عملكرد شغلي كاركنان ميتواند به عنوان ساير داراييهاي انساني تلقي شوند.
مهمترين گروه معيارهاي رفتاري غير پولي توسط زيسني ليكرت به وجود آمده است. مدل او شامل:
1- متغيرهاي سببي (متغيرهاي مستقلي كه توسط مديريت قابل تغيير است)
2- متغيرهاي واسطهاي (داراي بازتاب بر سلامت داخل سازمان مانند وفاداري، رفتار، حركات، عملكرد و هدفها و درك اعضاي سازمان است)
3- متغيرهاي نهايي (مانند قدرت توليد، هزينهها، رشد، سهم بازار و درآمد)
برخي روشهاي اندازهگيري ارزش منابع انساني بهشرح زير است كه تعدادي از آنها را بررسي ميكنيم:
1- ارزش اقتصادي ( فعلي)
2- ارزش جايگزيني
3- ضريب ارزشي
4- الگو ارزشگذاري پاداشهاي تصادفي
5- الگوهاي كل سازمان
6- نظريه مزايده
7- بهاي تمام شده تاريخي
نظريه ارزش اقتصادي ( ارزش فعلي)[4]: اين نظريه مبتني بر تيوري ارزش سرمايه است طبق نظر ايرونيگ فيشر «سرمايه به مفهوم ارزش سرمايهاي، ارزش تنزيل شده درآمدهاي آينده است». برخي از محققان بر اساس اين نظريه معتقدند كه قيمتهاي بازار داراييها عبارت است از ارزش تنزيل شده منافعي كه در آينده از اين داراييها حاصل مي شود، اما بايد توجه داشت كه
تحليلهاي مسايل اقتصاد كلان به طور كامل در سطح اقتصاد خرد تعميم نمييابد. قيمت بازار داراييها، قيمت پرداختي براي تمام منافع و خدمات بالقوه اين داراييهاست. اين مساله در مورد حقوق و دستمزد كاركنان مصداق ندارد. زيرا حقوق و دستمزد پرداختي بهاي استفاده از خدمات كاركنان براي يك زمان مشخص و يا براي مقدار كارمعيني است. بنابراين قيمت بازار كار به مفهوم دقيق قابل مقايسه با قيمت داراييها نيست.
به علاوه، ميتوان استدلال كرد كه بازار كار به شدت تحت تاثير قانون كار، مقررات منفي و قراردادهاي دستهجمعي كار است. در نتيجه مقايسه بازار كار با ساير بازارها چندان عملي نيست. به هر حال بر اساس اين نظريه، برخي معتقدند كه درآمدهاي آينده حاصل از خدمات منابع انساني را ميتوان تنزيل كرد و به عنــــــوان ارزش منابع انساني به حساب آورد.