بخشی از مقاله
مقدمه
»خودمهارگري« بهعنوان توانایی عالی انسانی براي یک زندگی ارزشمند، امـري حتمـی و اجتنـابناپـذیر است. خودمهارگري، ویژگی کلیدي است که وجود آدمی را از سایر گونههاي حیوانی متمـایز مـیسـازد (کراس و میشل،2010، ص .(428 درواقع، خودمهارگري افراد را قادر میسازد تا بر روي ابعـاد فـردي و اجتماعی زندگی خود، مهار ارادي داشته باشند (میید و دیگران، 2010، ص .(380 مسئله خودمهـارگري، از زمان فیلسوفان یونان مورد توجـه و بحـث بـوده اسـت. امـروزه موضـوع خودمهـارگري نـهتنهـا در روانشناسی، بلکه در حوزههاي اقتصاد، سیاست، و فلسفه نیـز مطـرح شـده اسـت (هـافمن و دیگـران، .(2009 در روانشناسی نوین، خودمهـارگري و مفـاهیم مـرتبط بـا آن، از مـدتها پـیش، مـورد توجـه نظریهپردازان عرصه روانشناسی قرار گرفته است (کراگلانسکی و کوپتز، 2010، ص .(297
به اعتقاد روانشناسان، خودمهـارگري در سـطوح مختلـف کـاربرد دارد مـروزها تقریبـاً مشـکلات شخصی و اجتماعی افراد، مستلزم نوعی شکست در خودمهارگري تلقـی میشـود (بامیسـتر و دیگـران، 2007، ص .(517 در سطح شخصی، افراد با خودمهارگريِ مناسب، قادر به پیشرفت در تحصـیل و کـار خواهند بود، با اجتناب از ولخرجی پساندازي براي آینده خواهند داشت. با اجتناب از پرخوري، وضعیت متناسب بدن خود را حفظ خواهند نمود (میید و دیگـران، 2010، ص .(376 همچنـین افـراد، سـازگاري روانشناختی بهتر و خودپنداشت و حرمتخود بالاتري را تجربه میکنند (تانجنی و دیگران، .(2004
در سطح اجتماعی نیز پژوهشها نشان میدهند که خودمهارگريِ مناسب، به افراد کمـک میکنـد تـا از تقلب، ارتکاب جرایم، و رفتارهـاي جنسـی نـاایمن خـودداري نماینـد (مییـد و دیگـران، 2010، ص .(377 این افراد، قادر خواهند بود که احتمال ابتلا بیماريهـاي مقـاربتی و بارداريهـاي غیرقـانونی را بـا ارتقاي سطح خودمهارگري کاهش دهند (واس و بامیسـتر، 2004، ص .(3 آنهـا بـا خودمهـارگري بـالا، ارتباط بهتر و تعارض کمتر خانوادگی را به نمایش گذاشته، خشم کمتر و مدیریت بهتر خشـم را تجربـه میکنند (تانجنی و دیگران، .(2004 با این حال، علیرغم توافق روانشناسان بر محوریت مهارخود بـراي توصیف طبیعت انسان، دربارة نام، تعریف، و اندازهگیري این سازه اختلافنظـر وجـود دارد (داك ورث و دیگران، .(2009
این مفهوم، که در زبان روزمره »قدرت اراده« نامیـده میشـود، حـدود یـک قـرن فـراز نشـیب را در روانشناسی طی کرده است. در ابتدا، کنشگرایان به آن پرداختند. ویلیام جیمز (1890) بـا انتشـار کتـاب اصول روانشناسی و با طرح موضوعات مهمی چون اراده، توجه، و عادت، جزء اولین کسانی اسـت کـه
تبیین سازه خودمهارگری براساس اندیشه اسلامی ۷
این موضوع را به عرصه روانشناسی کشاند. از نگـاه وي، مفهـوم اراده بـا توانـایی مهـار افکـار و رفتـار توسط خویشتن پیوند خورده است (پاولسکی، 2009، ص .(537
روانتحلیلگران نیز بهگونهاي دیگر مفهوم مهارگري را مورد توجـه قـرار دادنـدنگـرش. فیلسـوفانِ باستان در زمینه تعارض عقل و وسوسـه، مجـدداً در نظریـات نـوین همچـون نظریـه زیگمونـد فرویـد (1925) منعکس شده است (کراگلانسکی و کـوپتز، 2010، ص .(297 مفهـوم »خودمهـارگري« در نگـاه فروید را باید در زمینه حل تعارض موجود بین تکانههاي »نهاد« و مطالبات »فـرامن« جسـتوجو نمـود. ازآنجاکه نهاد یا بن، منبع امیال فرودست و تکانشـی، و فـرامن نمایـانگر معیارهـاي فرادسـت انتزاعـی و ارزشمند است، نیرویی باید وجود داشته باشد تا معیارهاي فرادست را بر امیال فرودسـت مسـلط نمایـد. این نیرو، همان خودمهارگري است که توسط »من« به راه میافتـد. پـس ویژگـی اصـلی خودمهـارگري
عبارت است از: مدیریت تعارض بین بن و فرامن (اسکالر و هیگینز، 2010، ص .(313
امّا در اوج استقرار رفتارگرایان، موضوع مهار و اراده، به اتهام غیرعلمی بودن به کنـاري نهـاده شـد و یا تحلیلهاي سـطحی از آن بـه میـان آمـد (میشـل و آیـدوك، 2004، ص .(99 از نظـر بـیاف اسـکینر (1971)، موضوع اراده و آزادي در انسان یک افسانه است. موضوع مهار انسان توسط خویشـتن، معنـاي محصلّی نخواهد داشت. با این حال، اسکینر با برداشت متفاوتی از »خودمهارگري« سخن بـه میـان آورده است. وي معتقد است: افراد تنها میتوانند متغیرها را درون محـیط خـود دسـتکاري نمـوده و میزانـی از
خودمهارگري را اینگونه بهکار بگیرند (فیست و فیست، 2006، ص .(457
بررسیهاي تاریخی در زمینه خودمهارگري و خودنظمبخشی، علاوه بر رویکردهاي مـذکور، نظریـه شناختی پیاژه، نظریه پردازش اطلاعات، و نظریـه یـادگیري شـناختی اجتمـاعی را نیـز شـامل میشـود. هریک از این رویکردها، در پی آن هستند تا دلیل موجهی براي این موضوع اقامه کنند کـه چگونـه افـراد به توانایی نظمبخشی هیجانات و تنظیم فرایندهاي فکـري خـویش دسـت مییابنـد (رویـدا و دیگـران، 2011، ص .(284
با این حال، در سالهاي اخیر، پژوهش در موضوع خودمهارگري با رشد سرسـامآوري مواجـه بـوده است. در بررسی و مرور مقالات منتشره در زمینه خودمهارگري از سال 2001 تـا 2010 نشـان داده شـد که تعداد این پژوهشها، بیش از مقالات منتشرشده در کل چهار دهه پیش از آن است (مـاگن و گـراس، 2010، ص .(335
در این تحقیقات روانشناختی، اصطلاحات و مفاهیم متنوعی به چشم میخورد که هریک، بـهنحوي
۸ ، سال هفتم، شماره سوم، پاییز ۳۹۳۱
در پــی تبیــین مفهــوم مهــار خویشــتن میباشــند. برخــی از مهمتــرین ایــن اصــطلاحات عبارتنــد از: »خودمهارگري«، »خودنظمبخشی«، »بازداري پاسخ«، و »کنش اجرایی خـود.« امـا بهراسـتی چـه ارتبـاطی میان مجموعه این مفاهیم وجود دارد؟ و در مهار خویشتن، کدامیک از این مفـاهیم، محوریـت داشـته و کدامیک، مفهوم فرعی بهشمار میآیند؟ سؤالاتی که نیاز به بررسی بیشتر دارد.
علاوه بر این، ارائه مدلها و الگوهاي مختلف، در تبیـین »عملکـرد« خودمهـارگري نیـز بـر جایگـاه موضوع و بر ابهام آن افزوده است. برخی از این مـدلها عبارتنـد از: مـدل سـه مؤلفـهاي خودمهـارگري کانفر و کارولی (نورمن و نانسی، 2000، ص (570، نظریه سیستم مهار سـایبرنتیک (کـارور، 2004، ص (13، مــدل »نیــروي خــودنظمبخــش« (اسمیشــل و بامیســتر، 2004، ص (85، و مــدل سیســتم دوگانــه تکانشی-متفکرانه (هافمن و دیگران، .(2009
همانطور که مشاهده میشود، پژوهشگران، موضـوع خودمهـارگري را در قلمروهـاي گونـاگون بـا مفاهیم و الگوهاي متنوع مورد بررسی قرار دادهاند. به اعتقاد محققان، نتیجه همه این تحقیقات منجـر بـه ازدیاد نظریهها، مدلها، و رویکردهایی شده است که هرکدام در جاي خود مهمانـد، امـا ارتبـاط روشـنی با هم ندارند (ماگن و گراس، 2010، ص .(335 ازاینرو، ما هنوز نیازمنـد بررسـی فراگیـري هسـتیم تـا دانش ما را در مورد پدیدة خودمهارگري ارتقا بخشد (کراگلانسکی و کوپتز، 2010، ص .(297 از سـوي دیگر، تعدادي از پژوهشها (براي نمونه، رفیعیهنر و جانبزرگی، 1389؛ خدایاريفرد و شـهابی، 1388؛ مککولا و دیگران، 2009، دیسموند و دیگـران، (2007، وجـود رابطـه مثبـت و معنـادار بـین خودمهـارگري، دینداري افراد، و رفتارهاي فضیلتمندانه اخلاقی را تأیید کردهاند. هریک از این متغیرهـا، بـا کـاهش رفتارهـاي مجرمانه نیز در ارتباط بودهاند. گییر و بامیستر 2005)، ص (415، ازجمله مؤلفانی هستند که قـدرت دیـن را در پرورش و تقویت رفتارهاي فضیلتمندانه اخلاقـی از طریـق بهبـود خودمهـارگري مـورد بررسـی قـرار داده، شیوههایی را که دین به تسهیل عناصر خودمهارگري میپردازد، مورد بررسی قرار دادهاند.
از سوي دیگر، برخی پژوهشگران روانشناسی دین، معتقدند آنچه که هنوز در زمینـه خودمهـارگري مورد مطالعه قرار نگرفته است، سازهاي به نام »خودنظمبخشـی معنـوي« اسـت. بـه اعتقـاد آنهـا، مفهـوم خودنظمبخشی معنوي میتواند براي فهماَشکال مختلف معنویت مفید بوده، بـراي آشـکارسـازي نحـوة تأثیر مداخلههاي معنوي، تصحیح مفهوم سلامت معنوي، و طراحی مداخلههاي جدید معنوي مـوردنیـاز باشد (اومان و ثورزن، 2005، ص .(451
بنابراین، به دلیل اهمیت موضوع مهار خویشتن در سطوح مختلف فردي و اجتماعی، فقدان تعریـف
تبیین سازه خودمهارگری براساس اندیشه اسلامی ۹
روشن از مفهوم خودمهارگري، وجود اصطلاحات متنوع و گاه همپوش در این عرصه، اخـتلافنظـر در زمینه تکبعدي یا چندبعدي بودن این سازه، فقـدان توصـیف و تحلیـل مفهـومی ایـن سـازه از دیـدگاه اسلام، ضرورت بررسی آن از نگاه روانشناسی و منابع اسلامی روشن میشود. ازایـنرو، ایـن پـژوهش در پی بررسی پرسشهاي ذیل برآمده است:
خودمهارگري در روانشناسی با چه مفاهیمی معرفی شده و چه ارتبـاط منطقـی بـین آنهـا میتوانـد حاکم باشد؟ آیا میتوان »ساختار خودمهارگري« را با نگرش اسلامی ارائه نمود؟ آیـا سـاختار مـذکور از روایی محتوا برخوردار است؟
با جستوجو در منابع موجود و در حد وسع، در منابع فارسی تحققی نسبتاً جامعی در موضوع مهـار خویشتن در قلمرو روانشناسی انجام نگرفته است. در قلمرو اسـلامی نیـز شـاید بتـوان بـه چنـد مـورد تألیف اشاره نمود که یا در پی تحلیل روایات اسلامی بوده و تبیینهاي روانشناختی مدنظر قرار نگرفتـه است (ر.ك: پسندیده، (1388 و یا جهتگیري تحقیقات در حیطه رفتار (یعنیصرفاً یکـی از حوزههـاي کنشوري خودمهارگري) بوده است. بهعلاوه، از تحقیقات جدید و گسترده روانشناختی کمتـر اسـتفاده شده است و بهتبع، تبیین ساختار و الگوهاي اسلامی نیز کمتـر بـه چشـم میخـورد (شـجاعی، .(1388 بنابراین، میتوان این تحقیق را از اولین پژوهشهاي رسمی در زمینه خودمهارگري در ایران دانسـت کـه میتواند در راستاي بومیسازي و اسلامیسازي روانشناسی، راهگشاي پژوهشگران گردد.
روش پژوهش
این پژوهش، بهطور کلی از نوع تحقیقات بنیادي است که در پی افزایش حیطه دانش و آگاهی اسـت. از سوي دیگر، میتوان روش تحقیق در این پـژوهش را از نـوع »توصـیفی-تحلیلـی« دانسـت کـه هـدف محقق، جمعآوري، توصیف، دستهبندي، مقایسه، و تجزیه و تحلیل مفاهیم مرتبط بـا »خودمهـارگري« در متون روانشناختی و منابع دینی میباشد. علاوه بر این، براي بررسی روایی محتواي سازه خودمهـارگري اسلامی، از کارشناسان دینی و متخصصان علوم اسلامی اسـتفاده شـده و بـراي تحلیـل نظـرات آنـان، از شاخصهاي آمار توصیفی و روش همبستگی استفاده شده است.
یافتههای پژوهش
براي ارائه یافتههاي پژوهشی مطابق پرسشهاي پژوهش، مباحث در سه قسمت ارائه میگردد:
۰۱ ، سال هفتم، شماره سوم، پاییز ۳۹۳۱
الف. بررسی و تحلیل مفاهیم مرتبط به مهار خویشتن در روانشناسی
در بررسی آثار روانشناسی، اصطلاحاتی که هریک بهنحوي در پی تبیین مفهوم مهار خویشتن میباشـند و محقق بدانها دست یافته، عبارتند از: خودمهارگري، خودنظمبخشـی، بـازداري پاسـخ، کـنش اجرایـی خود، تأخیر ارضاء، تعالی، قـدرت اراده، خـودداري، خـودانضـباطدهی، مهـار مـن- تـابآوري مـن، و مدیریت خود.
تعریف مفاهیم کلیدی
انتخاب پاداش بزرگترِ با تأخیر بهجاي پاداش کوچکتر آنی (بـارکلی، 2004، ص (304، توانـایی غلبـه بر واکنشهاي شدید (واس و بامیسـتر، 2004، ص (1، و توانـایی پایـداري در برابـر وسوسـه (مـاگن و گراس، 2010، ص (337 از تعاریف ارائهشده در زمینـه اصـطلاح »خودمهـارگري« میباشـند. اصـطلاح »خودنظمبخشی«، در نیمه دوم دهه 1980 در عنـاوین روانشناسـی پدیـدار شـد و پـس از یـک مرحلـه نهفتگ،یمجدداً در دهه 1990 در مباحث مربوط به مهـار و تنظـیم خویشـتن نمایـان گردیـد (برونلـی و دیگران، 2000، ص .(306
فعالیتهایی که افراد براي تغییر نتیجـه رویـداد کنـونی انجـام میدهنـد (بـارکلی، 2004، ص (304، تلاش و کوششی که آدمی، جهت تغییر و دگرگونی حالات یا فرایندهاي درونی خود بـهکـار مـیگیـرد (واس و بامیستر، 2004، ص (1، و هدایت یا تنظیم رفتارهاي خویش بهمنظور رسیدن به برخـی اهـداف یا حالات غایی مطلوب (مک کولا و دیگران، (2009، ازجمله تعاریف خودنظمبخشی میباشد. درواقـع، خودنظمبخشی، به تنظیم توسط خود ونه صرفاً تنظیم خود اشاره دارد (واس و بامیستر، 2004، ص .(2
»کنش اجرایی خود«، سازهنسبتاً جدیدي در عرصه پژوهشهاي مربوط بـه مهـار خویشـتن بهشـمار میآید. اما در تعریف و ارزیابی آن، تناقضهـایی بـه چشـم میخـورد. در اصـطلاحات عمـومی، سـازة مذکور به فرایندهاي شناختیهدف محـورِ سـطح بـالایی اشـاره دارد کـه مهـار از بـالا بـه پـایین را بـر فرایندهاي شناختی سطح پایینتر اعمال میکند (داك ورث و دیگران، .(2009
رابطه مفاهیم خودنظمبخشی، خودمهارگری، و کنش اجرایی خود
برخی مؤلفان (مادوکس، 2009، ص (889، دو اصـطلاح خودمهـارگري و خـودنظمبخشـی را متـرادف دانستهاند. اما برخی دیگر (واس و بامیستر، 2004، ص (2، بین آنها تمـایز قایـل شـدهاند، بهگونـهاي کـه خودمهارگري زیرمجموعهاي از خودنظمبخشی در نظر گرفتهکه تعمّدي، هشیار و نیازمند تـلاش اسـت.
تبیین سازه خودمهارگری براساس اندیشه اسلامی ۱۱
درحالیکه خودنظمبخشی، به طبقه وسیعتري از کنترل رفتاري هشیار و ناهشـیار اشـاره دارد کـه گـاهی غیرارادي بوده، نیازمند تلاش شخص نیست (مانند تنظیم دماي بدن).
اما رابطه دو اصطلاح مذکور، با مفهوم کنش اجرایی خـود چیسـت؟ اسمیشـل و بامیسـتر معتقدنـد: خود داراي کنشهاي اجرایی مختلف و متنوعی میباشد که توانمندي خودمهـارگري و خودنظمبخشـی را باید از مهمترینِ این کنشها بهحساب آورد. درواقع، کنش اجرایـی خـود، اصـطلاح عـام و فراگیـري است که علاوه بر مفـاهیم خودمهـارگري و خودنظمبخشـی، شـامل توانمنـديهاي دیگـر نیـز میشـود (اسمیشل و بامیستر، 2004، ص .(85 براي نمونه، میید و دیگران معتقدند، تصمیمگیـري و نیـز پایـداري افراد در برابر تأثیرپذیري ناخواسته، از جانب دیگران از کنشهاي اجرایی خود بهشـمار میآینـد (مییـد و دیگران، 2010، ص .(380
رابطه مفاهیم بازداری، تعالی، و خودمهارگری
درواقع، »بازداري پاسخ« را میتواناز مقوّمـات خودمهـارگري قلمـداد کـرد. فـرد تـا زمـانی کـه هنـوز تکانشگرانه و بدون تصمیم به رویدادهاي بیدرنگ پاسخ میدهد، نمیتواند فعالیتهـا و رفتارهـا را بـه سمت مقاصدش هدایت نماید (بـارکلی، 2004، ص .(304 از سـوي دیگـر، »تعـالی«، کـه یـک توانـایی روانشناختی در واکنش نشان دادن به چیزهایی است که حضورفیزیکیِ فعلی ندارند (سایت و گـریفین، 2011، ص (509، نقش مؤثري در »به تأخیر انداختن ارضاء«، کـه نشـانه توانـایی مهـار خویشـتن اسـت (اسکالر و هیگینز، 2010، ص (313 خواهد داشت. بنابراین، مـیتـوان گفـت: بـازداري پاسـخ، پیشنیـاز خودمهارگري بوده و تعالی یکی از عناصراساسی براي خودمهارگري مؤثر بهشمار میآید.
رابطه مفاهیم خودانضباطدهی، خودداری، مدیریت خود، و قدرت اراده
تایلر و دیگران (2001) و ساسون 2009)، ص (5 معتقدند: دو اصطلاح خودانضـباطدهـی و خـودداري، مترادف اصطلاح خودمهارگري میباشند. به گفته تانجنی (2004)، خودانضباطدهی، نشانه توانـایی خـود در مهار خویش میباشد. »مدیریت خود«، اصطلاح دیگري است که برخی پژوهشگران (مـزو و هیبـاي، (2004، براي خودمهارگري بهکار گرفتهاند. هرچند این اصطلاح بیشـتر در بـازپروري بیمـاران جسـمانی بهکار میرود (جردن و آزبرن، .(2007 از سوي دیگر، بیشتر محققان (بامیستر و دیگران، 2007؛ ساسـون، 2009؛ جاب، 2010؛ باکشول، (2010، »قدرت اراده« را هممعنا و یا شکلی از خودمهارگري میداننـد کـه بهواسطه تمرین و استقامت، قابلیت تقویت را داراست. بنابراین، چهار اصطلاح مذکور، متـرادف هـم بـه
۲۱ ، سال هفتم، شماره سوم، پاییز ۳۹۳۱
کار برده شدهاند. در نهایت، به اعتقاد گرامزو و دیگران (2004)، دو مفهوم »مهار مـن و تـابآوري مـن«، بیانگر فرایندهاي خودنظمبخشی هستند که موجب ایجاد تفاوتهـاي فـردي در هیجـان، فکـر، و رفتـار میگردند.
بنابراین، براساس شکل (1) چگونگی ارتبـاط مفـاهیم چندگانـه مـرتبط بـه مهـار خویشـتن نمایـان میگردد. تحلیل آن در نتیجهگیري خواهد آمد.
کنش اجرایی خود
خودنظم بخشی خودمهارگري
(قدرت اراده، خودداري، خودانضباط دهی) مهار من- تاب آوري من
تعالی-تأخیر ارضاء
بازداري پاسخ
شکل(.(1 نحوه ارتباط مفاهیم مرتبط با موضوع مهارخویشتن
ب.تبیین »ساختار خودمهارگری« با نگرش اسلامی مفهوم سازه و ساختار
در پژوهشهاي روانشناسی، با واژگانی مواجه میشویم که علیرغم مشابهت، تفاوتهاي دقیق معنـایی بــاهم دارنــد. ازجملــه آنهــا، واژههــاي »مفهــوم«، »ســازه«، و »ســاخت« میباشــد. بــراي تبیــین موضــوع خودمهارگري با نگرش اسلامی، لازم است واژة صحیح و متناسب را در مورد آن بهکار گرفت تـا دچـار اشتباه مفهومی نگردیم. از نگاه مؤلفان (هومن، 1386، ص (172، »مفهـوم« را میتـوان انتـزاع یـا تجریـد رویدادهاي مشاهدهپذیر دانست. تشکیل مفهوم، راهی است کوتاه براي تعریف و توصـیف واقعیتهـا و مقصود از آن، ساده کردن امر تفکر است.