بخشی از مقاله
مقدمه
یکی از موارد مورد توجه روانشناسان، مقوله شخصیت انسان است و به زعم بسیاری از آنها، محیط مهمترین عاملی است که در شخصیت مؤثر میافتد. لذا در صحبت از محیط، ناگزیر باید عالوه بر انسان مؤثر، انسان متأثر را نیز در نظر داشت. به عبارت دیگر، انسان و محیط در رابطه تعاملی تأثیر و تأثر قرار دارند. آدمی، خویشتن خویش، همنوعان، رفتار آنها و از جمله محیط مصنوعی که ازطرف خود یا سایرین ساخته میشود، از نیروهای مؤثر محیطی به شمار میروند که همواره نیز سعی در کنترل و هدایت هوشمندانه آنها شده است. بر این اساس، در بررسی محیط مصنوع، آثار طراحان و از جمله معماران، بهعنوان کسانی که مهمترین نقش را در شکلدهی محیط کالبدی دارند، مورد توجه قرار میگیرد. اما مشکل از آنجا حادث میشود که نظر روانشناسانه به انسان و تحلیلی که بر او و روان او ارائه میدهد و نیز آموزههای این علم، با زبان مفاهمه طراحان محیطی، قدری فاصله دارد و این خود انفکاکی بین این دو حوزه ایجاد کرده است. فلسفه ایجاد حوزه جدیدی در علوم تجربی به نام "روانشناسی محیط" را نیز میتوان پرکردن شکاف مزبور و برقراری ارتباط علمی بین آن دو حوزه دانست. این پژوهش، با رویکرد روانشناسی محیط و به منظور شناخت ما به ازای کالبدی نظریه روانشناسانه شخصیت اریکسون صورت میگیرد.
.1 طرح مسأله پژوهش
در نظام تحلیل شخصیت و بررسی عوامل مؤثر در منش آن، مجموعه عوامل گوناگونی که هر یک برخاسته از نگرش ویژهای به نوع تأثیرپذیری شخصیت میباشند، در نظر گرفته میشوند، از جمله تربیت، اراده و رشد. یکی از این عوامل مهم، محیط کالبدی پیرامون فرد است که تأثیرات ویژه خود را در منش شخصیت آدمی دارد.
شناخت این محیط کالبدی براساس مدلهای مفروضی که از ناحیه روانشناسان بر موضوع شخصیت ارائه میشود،
از مسائل تأثیرگذار در حوزه شناخت و طراحی محیط مصنوع میباشد. در راستای شناخت ویژگیهای مطلوب محیطی در رشد شخصیت انسان، این پژوهش با این سؤال اصلی آغاز میشود که: «اصلیترین ویژگیهای محیط مصنوع،
به نحوی که بتواند زمینه الزم را برای رسیدن فرد به هر یک از صفات و تواناییهای اصلی مراحل رشد مورد اشاره در نظریه اریکسون فراهم کند، چیست؟»
.2 روش پژوهش
در این پژوهش، فرض بر ثبات مجموعه عوامل تأثیرگذار بر رشد شخصیت انسان بوده و تنها عامل، محیط کالبدی پیرامون است که به عنوان متغیر اصلی وارد تحلیل پژوهش میگردد. براساس نظریه اریکسون، فرض بر آن است که روان آدمی در هر یک از مراحل رشد، با بهرهمندی از محیط بتواند کسب توانایی کند. لذا به منظور شناخت دقیقتر شخصیت و محیط کالبدی مفید در رشد آن، هشت دوره رشد از یکدیگر مجزا میشوند و شخصیت در هر دوره، بهطور مجزا بررسی میشود. در هر دوره فرض بر ثبات عوامل محیطی کالبدی است و بهرهمندی شخصیت پویا از این محیط در حوزه نفوذ خاص آن مرحله.
به منظور تبیین صفات محیط کالبدی در هر یک از مراحل رشد شخصیت، ابتدا هدف محیط، آنگاه رویکرد و رفتار مطلوبی را که از محیط به منظور نیل شخصیت به آن هدف انتظار میرود، تشریح میگردد. گزارههای این سه مرحله براساس نظریه اریکسون شکل میگیرند. در مرحله بعد، مؤلفههای محیط کالبدی یا به عبارت دیگر، حوزههای گوناگون فضایی که در هر مرحله از رشد فرد عموماً در آنها قرار دارد، بیان میشود. در مرحله آخر نیز صفات عام هر یک از حوزههای فضایی، در راستای چهار مرحله قبل و در قالب حکمهایی محیطی ارائه میشوند.
گزارههای حاصل از این پژوهش را، میتوان در پژوهش دیگری با ابزارهای تجربی نیز آزمود و حتی در روند دیگری نیز میتوان با طی مراحل پژوهش از صفات به اهداف محیط کالبدی، تأثیر هر یک از آن صفات پیشنهادی محیط را بر
روان آدمی با معیارهای دورههای مختلف رشد سنجش نمود.
.3 نظریه شخصیت اریکسون
اریکسون 1994( ـ 1902 میالدی(، به عنوان یکی از با نفوذترین روانکاوان، شخصیت آدمی را تحت تأثیر عوامل زیستی و عوامل اجتماعی میداند و بر این اساس، رشد شخصیت را به هشت مرحله روانی- اجتماعی تقسیم میکند. اریکسون پیشنهاد کرد که رشد انسان، شامل یک رشته تعارض است. توان حل این تعارضها، به صورت زمینههای فطری از هنگام تولد در ما وجود دارد و هریک در مراحل رشد، یعنی آنگاه که محیط درخواستهای بهخصوصی از ما میکند، بارز میشود.
در این راستا، هر رویارویی و مواجهه انسان با محیط، بحران نامیده میشود. این بحران در طول زمان تغییر میکند و ما را ملزم میدارد تا مطابق با درخواستهای جدید هر مرحله از زندگی، انرژی غریزی خود را تنظیم مجدد کنیم. بنابراین
تحليلی بر ويژگیهای محيط در نظريه شخصيت اريكسون
43
شماره صفحه مقاله: 41-50
در هریک از مراحل رشد، بحران یا نقطه تحولی وجود دارد که انسان در پاسخگویی به هریک از این بحرانها، در دو شیوه مخیر است: شیوه سازگارانه یا مثبت و شیوه ناسازگارانه یا منفی .)Schultz, 2001, p.243(
به اعتقاد اریکسون، در هریک از مراحل رشد، فرصتی برای پرورش تواناییهای اصلی فراهم میشود. این تواناییها یا مزیتها، زمانی حاصل خواهند شد که بحران در هر مرحله از رشد بهطور مناسب حل شده باشد که این امر در واقع مرتبط با نحوه حل تعارض موجود در هرمرحله است. تواناییهای اصلی الزم و ملزوم یکدیگرند؛ یعنی تا زمانی که توانایی در هر مرحله محرز نشده باشد، امکان پرورش توانایی جدید در مرحلة بعد وجود نخواهد داشت.
جدول :1 مراحل روانی ـ اجتماعی رشد در نظریه اریکسون
سن تقریبی در هر مرحله )سال( شیوههای کنار آمدن سازگارانه در برابر ناسازگارانه
توانایی اصلی
از تولد تا 1 اعتماد در برابر بی اعتمادی امید
1 تا 3 خودمختاری در برابر تردید، شرم اراده
3 تا 5 ابتکار در برابر گناه هدف
6 تا 11 تا بلوغ جنسی سختکوشی در برابر حقارت
شایستگی
12ـ 18 وحدت هویت در برابر سردرگمی نقش
وفاداری
18ـ 35 صمیمیت در برابر انزوا عشق
35ـ 55 خالقیت در برابر رکود نگرانی و دلواپس بودن
55 به باال انسجام من در برابر ناامیدی خردمندی
)Schultz, 2001, pp.239-269(
.4 تفسیر محیطی مراحل رشد شخصیت
در دانش روانشناسی محیط، هر آنچه که آدمی و وجود مادی و معنوی او را در بر میگیرد، محیط نامیده میشود. از این نظرگاه مجموعهای از عوامل مادی و کالبدی تا مفاهیمی چون اجتماع، فرهنگ و حتی خویشتن خویش نیز در زمره محیط قرار میگیرد.
اکنون با اشارهای که به طور خالصه به رئوس نظریه شخصیت اریکسون شد، سؤال مطرح آنست که بیان کالبدی این نظریه چیست؟ در تعامل انسان و محیط کالبدی، محیط را چگونه می توان طراحی و ارائه کرد تا زمینه ساز رشد شخصیت انسان، آنگونه که اریکسون میگوید، باشد؟ لذا به قصد کشف صفات این محیط کالبدی، این پژوهش، هر مرحله از رشد
شخصیت را با رویکردی معمارانه از هدف محیط تا رسیدن به صفات آن بررسی و تحلیل میکند:
نخست: درک محبت و امنیت )تولد تا یک سالگی(
آنگاه که کودک پا به عرصه زندگی خارج از رحم میگذارد و با شرایط جدیدی مواجه میشود، قوای ادراکی حسی او درحداکثر حساسیت خود قرار دارند. نوزاد در اولین ساعات زندگی چنانچه انگشت فردی را در کف دست خود حس کند، به سرعت دست خود را میبندد و این نشان از هوشیاری او در درک محیط است. هدف محیط در این مرحله رشد، ایجاد حس امید در درون طفل است. بر این اساس، رویکرد محیط جوابگویی به نیازهای کودک است به نحوی که او بتواند به اطراف خود اعتماد کند.
برخالف روشهای مرسوم گذشته که کودک تا بیست و چهار ساعت بعد از تولد از مادر خود دور بوده، بهتر است که کودک بعد از انجام اعمال بهداشتی به آغوش مادر برگردانده شود و در پناه حرارت آن و آهنگ قلب مادر آرام گیرد. در این دوره، مؤلفههای محیطی کودک را، میتوان شرایط خود نوزاد، شرایط مادر به عنوان اصلیترین منبع ارتباطی کودک و ویژگیهای اطاق او دانست. ویژگیهای هر یک از این مؤلفهها را، طوری که نوزاد بتواند در آن دوست داشتن را تجربه کند و با درک محبت و امنیت، حس اعتماد را در خود بپروراند، میتوان این گونه برشمرد:
.1 شرایط نوزاد
شرط الزم برای ادراک محیط آن است که دستگاه عصبی نوزاد، از نعمت سالمتی برخوردار بوده، حواس و مغز و هوش کودک طبیعی و سالم باشند.
نوزاد باید در شرایط مناسب بهداشتی بوده، از پوشش مناسبی برخوردار باشد . سایر نیازهای فیزیولوژیک کودک نیز باید برآورده شود. این نیازها براساس نظریه مازلو، پایینترین سطح نیازهای انسانی و ابتداییترین آنها میباشند
آرمانشهر 1390 زمستان و پاییز . شماره7
44
)Schultz, 2001, p.342( و ارضاء آنها، شرط الزم برای پیدایش نیازهای باالتر است.
.2 شرایط مادر
به منظور برقراری مفاهمهای صحیح بین مادر و کودک، مادر باید از لحاظ جسمی در سالمت باشد؛ مغز، هوش و حواس سالمی داشته باشد. هم چنین باید قادر به برقراری ارتباط کالمی محبتآمیز با نوزاد باشد. و آنچه که بسیار با اهمیت است این که مادر باید آغوشی آرام برای نوزاد خود داشته باشد. این امر مستلزم آنست که از اضطراب، دلشوره و افسردگی رها بوده و در زندگی گذشته خود به اندازه دوست داشته باشد. آرامش مادر شرط سالمت روان فرزند است
.)Majd, 1998, pp.81-82(
.3 شرایط اتاق کودک
محل حضور فیزیکی نوزاد و برقراری ارتباط مادر و نوزاد، با رویکرد تأمین امنیت و اعتماد شرایطی را می طلبد: الف( فضا فاقد مزاحمت و استرس فیزیکی باشد. لذا بهداشت عمومی فضا و نیز تنظیم میزان نور، حرارت، رطوبت، بو، صدا و سایر پارامترهای فیزیکی فضا در محدوده آسایش کودک، از اهمیت ویژهای برخوردار خواهد بود. بهطور مثال نصب پردههای ضخیم جلوی پنجره یا تمهیدات دیگر جهت ورود غیرمستقیم نور، استفاده از تورهای مانع ورود حشرات و به کارگیری تخت نوزاد برای پیشگیری از آزار حشرات سطح زمین را میتوان پیشنهاد کرد.
ب( فضای مزبور باید خلوت بوده و به دور از رفت و آمد، هیجان و محرکهای شدید محیطی باشد و تا حدی ساکت نیز باشد. آن چه در مجموع اهمیت پیدا میکند، آرامش فضاست که در آرامش کودک و مادر مؤثر واقع می شود. به شرط آن که فضا از محرکهای حسی محیطی خالی نشود، به تدریج و با گذشت زمان میتوان در مقدار و نوع این محرکها تا اواخر یک سالگی تغییر داد.
ج( در طراحی این فضا و ملزومات و اثاثیه کودک، به منظور ایجاد حس امنیت در وی و دستیابی به فضایی ملموس که ابعاد اجزاء آن قابل درک باشد، باید تناسبات و ابعاد انسانی ویژه کودک را مورد توجه داشت. همچنین باید از پیچیدگی فضا و عناصر فضائی که در ادراک فضایی نوزاد ایجاد خلل میکند، اجتناب کرد و فضا را تا حد امکان ساده طراحی کرد. د( فضای نگهداری کودک با محل کار و فعالیت روزانه مادر، ارتباط فیزیکی نزدیکی را می طلبد. به نحوی که مادر بتواند در مواقعی و نیز پس از شنیدن صدای کودک، خود را فوراً به او برساند. در این ارتباط فضایی، کودک و مادر متقابالً باید یکدیگر را در میدان دید خود بیابند.
1390 زمستان و پاییز . شماره7 آرمانشهر
دوم: آغاز راه رفتن و حرکت در فضا )یک تا سه سالگی(
هدف محیط در این مرحله، ایجاد اراده در کودک است. لذا رویکرد محیط باید به نحوی باشد که او را به سمت تصمیمگیریهای خودمختارانه و به دور از تردید در فضاهای حرکتی خود سوق دهد.
از آنجا که کودکی یک تا سهساله، با رشد تواناییهای بدنی همراه است، مؤلفههای محیطی جدیدی نیز برای او مطرح میشود که هر یک ما به ازاء محیطی خود را میطلبد:
.1 در این دوره، کودک شروع به راه رفتن میکند. بر این اساس:
الف( تناسبات و ابعاد فیزیکی فضایی که کودک در آن میتواند حرکت کند، باید متناسب با دامنه حرکتی کودک بزرگتر شود؛ به آن شرط که خطرات ناشی از حرکت کودک در فضا نیز قابل کنترل باشد؛ ب( خطرات حرکت کودک در فضا باید برطرف گردد. لذا اتاق مورد استفاده باید در کف، دیوارها و وسایل امن و ایمن
باشد؛ مصالح کاربردی به گونهای باشد که برخورد احتمالی کودک با دیوار و کف، برای او خطر جدی نداشته باشد و وسایل نیز از پایداری و ایمنی الزم برخوردار باشند.
ج( تناسبات و ابعاد فیزیکی عناصر موجود در فضا باید متناسب با کودک باشد به نحوی که بتواند در محدودهای که به او اجازه حرکت داده میشود، بدون مانع حرکت کند. خود روی صندلیاش بنشیند، در را باز و بسته کند. مهم آزادی عمل کودک، در راه رفتن است که تأمین آن به دو جنبه کالبدی فضایی و نیز عدم امر و نهی والدین به کودک برمیگردد؛ د( به منظور کاهش حس تردید، حرکت کودک در ابتدا باید با همراهی و تشویق والدین انجام پذیرد؛
2. از آنجا که در این مرحله از رشد، کودک به انجام کارهای خود عالقمند است، والدین باید با هدف ایجاد محیطی آزاد برای تصمیمگیری کودک و با توجه به فاصلهگذاری، کودک را در انجام برخی امور آزاد بگذارند و به او استقالل کافی بدهند. غذا خوردن، راه رفتن پس از یادگیری، پوشیدن لباس، بازی کردن و انجام تکالیف و کارهای کوچک زندگی از این امور هستند که محیط معماری نیز باید این آزادی نسبی در رفتار را برای او ایجاد کند.