بخشی از مقاله
تعریف جنگ
در ارائه تعریفی جامع از جنگ ابهامهای زیادی به چشم می خورد و هریک از تعاریف عنوان شده، نیازمند تفسیرند تا به درک بیشتر این مفهوم کمک کنند. در بین دانشمندان علوم مختلف بیش از همه جامعته شناسان در ارائه تعریف جنگ آغازگر بوده اند. البته آنان برخوردهای مسلحانه بین گروههای انسانی را مبنای تعریف خود قرار داده اند. جنگ می تواند از نزاع بین گروههای کوچک تا مقیاس منطقه ای و حتی جهان تعمیم یابد، لذا در تعریف جامع از جنگ توجه به این نکته ضروری است. کوینسی رایت می نویسد : «جنگ شرط قانونی است که به دو یا چند گروه متخاصم فرصت می دهد تا نزاعی را با نیروهای مسلح، احساسات مردمی، تعصبان حقوی و فرهنگهای ملی سازمان دهند» او اضافه می کند : «جنگ هنگامی آغاز می شود که دولتی نیت خود را برای توسل به آن، از طریق اعلان جنگ یا ضرب الاجل اعلام می دارد.» کوینسی رایت علاوه بر اعتقاد به جنگ در ابعاد مختلف، به دو شرط اساسی،
وجود دولتف و اعلان حالت جنگی توجه می نماید.
کلازویتس می گوید : « جنگ عمل خشونت باری است که هدفش وادار کردن حریف به اجرای خواستة ماست. جنگ ادامة سیاست است، جنگ نه تنها خصیصة نظامی بلکه دیپلماتیک، روانشناسی و اقتصادی را نیز دارد.»
برداست کلازویتس از جنگ در سطحی وسیع و تا حدودی همه جانبه است، زیرا او جنگ را زمانی مجاز می داند که نتوان از راه دیپلماسی به هدف رسید. در این صورت جنگ ادامة سیاست است و برای نیل به اهداف سیاسی باید از همة ابزار کمک گرفت.
فون بوگوسلافسکی جنگ را عبارت از «منازعة گروه مشخصی از انسانها، قبایل، ملت ها ، مردم یا دولت علیه یک گروه متجانس دیگر »می داند.
اپنهایم جنگ را «جدل بین دو دولت از طریق قوای نظامی، با هدف تفوق و غلبه بر دیگری و اعمال شرایط دلخواه طرف پیروز » تعریف می کند.
وردوس جنگ را چنین تعریف می کند : «جدلی مسلحانه بین دولتها، که در آن کلیة روابط صلح آمیز معلق شده باشد»
از تعاریف ذکر شده دربارة جنگ چنین برمی آید که جنگ با صلح در تضاد است و در این وضعیت، نزاع سازمان یافته آغاز می شود. اگر تعریف کلازویتس از جنگ را در کنار تعریف وردوس قرار دهیم نتیجة مناسبی از نگرشهای متفاوت از جنگ، به دست می آید.
یکی جنگ را ادامة سیاست می داند و دیگری، تعلیق روابط صلح آمیز همراه با جدال مسلحانه را جنگ می داند. اگر سؤال کنیم که کدام نوع از جنگ، تجاوزکارانه و کدام یک قانونی است، پاسخی نخواهیم داشت. گاستول بوتول می نویسد «جنگ مبارزه مسلحانه و خونین بین گروههای سازمان یافته است.» او به کارگیری اسلحه در نزاع، خونین بودن آن و سازمان داشتن گروههای متخاصم را وجوه برجستة جنگ می داند. مارکس جنگ را «مامای انقلاب» می داند و تروتسکی می گوید : « جنگ یک فن و مهارت است.»
عده ای به جای استفاده از واژة جنگ از ترکیب «برخورد مسلحانه» استفاده می کنند. در برخی از اسناد سازمان ملل نیز این جابجایی انجام شده است. عده ای معتقدند که اگر این تغییر و جانشینی تنها به خاطر تسری حقوق جنگ به جنگهای داخلی است. آیا به جا نبود که تعریف جنگ توسعه یافته و برخوردهای مسلحانة غیردولتی را هم در برگیرد؟
فارغ از مجادلاتی که در این خصوص وجود دارد، اما واژه جنگ را در این بررسی رساتر می دانیم. همچنین تعریف از جنگ را با توجه به هدفهایی که دنبال می شود جنگ از ابعاد علل وقوع بروز عینی آن و استراتژیها و تاکتیک های متداول مورد بررسی قرار می گیرد.
در حال حاضر جنگ هم از نظر مفهوم و هم از جهت شیوه های اجرای آن بسیار پیچیده شده است به نحوی که تشخیص مرز جنگ و صلح کار آسانی نیست. علل این پیچیدگی را در جای خود مورد بحث قرار خواهیم داد. با توجه به تعاریف ذکر شده، جنگ در موارد زیر وجود خواهد داشت :
1- حداقل دو گروه متخاصم وجود داشته باشند.
2- حداقل یکی از آنها از قوای مسلح استفاده نمایند.
3- برخورد، هرچند ساده ، برای مدت طولانی بین آنها جریان داشته باشد.
4- هر دو طرف به اندازه معمول سازمان داده شده باشند.
حال که دانسته ایم جنگ برخورد مسلحانه و سازمان یافته بین گروههای متخاصم است باید بگوییم این برخورد یا برخوردها نیاز به دانش و تجربه ای عمیق دارد. هرجنگ شامل چند نبرد و هر نبرد شامل چندین رزم است. طراحان و هدایتگران جنگ در سطوح مختلف برای نیل به هدف نهایی تلاش می کنند و هریک نقش مهمی را به عهده می گیرند.
بررسی تحول جنگ
بررسی تاریخ، تمدن و سیاست جوامع نشان می دهد که جنگ به مرور زمان تحول یافته و از نظر کمی و کیفی تغییر شکل داده است. مثلاً گفته می شود که جنگ در جوامع اولیه یک واقعه اتفاقی بوده و احتیاج به مقدمات، ابزار و برنامه ریزی نداشت به همین جهت به سرعت به وجود آمده و در مدت کمی خاتمه می یافت. نیروها، دامنه و میدان نبرد محدود بود. این جنگها که در جریان عادی و روزمره زندگی افراد جامعه ایجاد اختلال جدی نمی کرد، اغلب از حد چند زد و خورد مختصر یا یک حمله ناگهانی به مرزهای همسایه تجاوز نمی کرد و به همین دلیل جنگ حوزه معینی نداشت. با پیشرفت و توسعه جوامع ، جنگ هم تحول یافت. نیروهای ویژة این کار برگزیده و سازمان و تشکیلات خاصی عهده دار امر جنگ شد. از جهت علمی هم جنگ دچار تحول بوده است. برای مدتی مذهب و اخلاق ، اصول خود را بر صحنه های نبرد حاکم گردانیدند. اصول و معیارهای حقوقی، ارزشی، اخلاقی و مذهبی روابط و نتایج و سطج برخورد نیروها را تنظیم می کرد.
به عنوان انگیزه های جنگی می توان از سیاست های توسعه ارضی امپراتوریها نام برد. پیدایش سیستم های متمرکز قدرت، سبب شد که حکومت ها در پی غلبه بر دیگران باشند. در این عرصه یا غلبه می کردند یا مغلوب می شدند. جنگ در این راه ابزاری برای استقرار امپراتوریهای جدید و سرنگونی امپراتوریهای قدیم گردید. امپراتوری روم جزء اولین دولتهایی بود که در فنون نظامی تبحر داشته و در کاربرد جنگ موفق بود. در یونان هم دولت شهرهایی به وجود آمد که جنگ را مورد توجه قرار می دادند. از جمله اسپارت را می توان نام برد که در فنون نظامی و جنگی پیشرفت قابل ملاحظه ای کرد. با افول تمدن یونان دورة تازه ای در غرب آغاز شد. دین حضرت مسیح (ع) برای مدت زیادی حقوق جنگ را مورد تأیید و تفسیر قرار داده و به تدریج شاهان نیز وارد صحنه شدند تا بر مبنای نیات جاه طلبانه خود جنگها را به راه انداخته و اداره کنند.
از قرن چهاردهم به بعد که تحولات اجتماعی غرب آغاز می شود، زمینه برای استقرار ارتش حرفه ای فراهم می گردد. نظام فئودالی اروپا به تدریج جای خود را به نظامهای سیاسی متمرکز داده و پس از تأسیس ارتش های ملی (فلورانس فرانسه) جنگ نیز وارد مرحله تازه ای شد. انقلاب صنعتی با اثرات مختلف خود موجب افزایش تحرک نیروهای نظامی، دقت بیشتر آتش، وسعت بیشتر میدان نبرد و بالاخره فراگیر شدن جنگ شد. پس از این دوره لزوم برخورداری از ارتش های کار آمد مورد توجه قرار گرفت. در این مرحله با ظهور لیبرالیزم و ناسیونالیزم جنگ جهانی اول محصول برخورد نیروهای لیبرال سوسیالیست با سایرین بود. در این دوره ناسیونالیزم یکی از مهمتین انگیزه های اساسی در جنگها شد. در دوران جنگ
جهانی از انگیزه های ناسیونالیستی حتی استالین و هوشی مین هم بهره گرفتند. با پایان جنگ جهانی دوم و آغاز جنگ سرد مسابقه تسلیحاتی دو ابرقدرت وقت، موجب تغییرات اساسی در شیوه ها و فنون جنگ گردید. پس از انفجار اولین بمب اتمی عده ای فکر می کردند که این خود در جهت حفظ صلح مؤثر است اما بعد از آن نیز جنگها از صورت جهانی خارج و به صورت منطقه ای و محلی نمودار گشت. به جای جنگهای عمومی جنگ ها ی محدود در همه جای جهان رخ داد. این جنگها از نظر عده ای ناسیونالیستی، استقلال طلبانه و ضداستعماری بود.
اولین فرمان جنگ
پیامبر بزرگ اسلام همانند دیگر پیام آوران الهی در آغاز رسالتش با مشکلات و سختیهای فراوانی مواجه بود: زخم زبانها، تهدیدها، شکنجه ها برنامه عادی دشمنان اسلام نسبت به پیامبر و یارانش بود.
یاران حضرت را به شدیدترین وضع شکنجه می کردند، گاه شکنجه ها تا حد مرگ پیش می رفت. چنانکه یاسر و سمیه در زیر شکنجه به شهادت رسیدند.
گاه می شد مسلمانانی را عریان کرده در هوای گرم و سوزان حجاز بر ریگزارهای داغ خوابنده شلاق بر پیکرشان می نواختند.
در این دوران علی رغم اصرار فراوان مسلمین به قتال و جنگ با مشرکان قریش، حضرت اجازه نمی داد و فقط می فرمود : « مقاومت کنید».
دورة سخت مقاومت در مکه به پایان رسید.
پیامبر گرامی اسلام به مدینه هجرت فرمودند. و با هجرت حضرت به مدینه پایه های اساسی حکومت اسلامی ریخته شد.
پیامبر با ورود به مدینه در اولین گام «وحدت» و اتحاد بین اقشار مختلف جامعه برقرار کرده صفا و صمیمیت را حاکم ساخت و به دنبال آن حکومتی در ظاهر کوچک اما در واقع بزرگ در مدینه بنیان نهاد که مقر آن «مسجد» بود و تمامی نهادهایی که یک حکومت لازم داشت در آن مستقر کرد.
در سال دوم هجرت بود که رسماً دستور جنگ از ناحیه حضرت حق به مسلمین ابلاغ شد. ممکن است این سؤال مطرح شود که چرا این دستور در مکه صادر نشد؟
پاسخ روشن است : جنگ و نبرد نیازمند به نیرو و تجهیزات نظامی است و بدیهی است که بدون شرایط مساعد سیاسی و نظامی جنگ به ثمر نمی رسد. این شرایط در مکه فراهم نبود و با هجرت نبی اکرم (ص) به مدینه فراهم شد. دورة سخت مکه در حقیقت دورة سازندگی بود، حضرت در این دوره سربازانی فداکار پروراند، سربازانی که در جنگهای پیامبر اکرم افتخارات فراوانی برای اسلام و مسلمین آفریدند.
به هر حال در سال دوم هجرت بود که شیپور جنگ نواخته شد و با این آیه دستور قتال ابلاغ شد «اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا و ان الله علی نصرهم لقدیر» سوره حج، آیه 39
به آنها که جنگ بر آنها تحمیل شده اجازه جهاد داده شد چرا که مورد ستم قرار گرفته اند و البته خداوند بر یاری آنها قادر است. از زمان صدور این دستور تا پایان عمر مبارک حضرت نبی اکرم (ص) حضرت با بیش از 80 جنگ درگیر بوده است. در بعضی جنگها خود حضرت نیز به عنوان فرمانده حضور داشته که اصطلاحاً نام اینگونه جنگها را «غزوه» می گذارند و در برخی
دیگر گروهی را می فرستادند و فرمانده نصب می کرده اند که اصطلاحاً این نوع جنگها را «سریه» می نامند. در بعضی از سفرهایی که تحت عنوان غزوه یا سریه صورت می گرفت جنگی روی نمی داد و لشکر اسلام بدون آنکه با دشمن برخوردی داشته باشد به مدینه باز می گشت و علت آن یا عقب نشینی دشمن قبل از رسیدن لشگر اسلام بود یا آنکه در اصل هدف لشگریان اسلام ایجاد رعب در دل دشمن بوده و گاه همین برخوردها سبب بستن قراردادهای مفیدی به نفع مسلمین می شده است.
حمله روسیه به فنلاند
در پاییز 1939 روسیه سه کشور کناره بالتیک (استونی – لتونی و لیتوانی ) را که پس از سال 1918 به استقلال دست یافته بودند، بار دیگر به خود منضم ساخت و پس از آن مسکو از دولت فنلاند درخواست امتیازهای ویژه ای به این کشور نمود.
این درخواست شامل سرزمینهای میان خلیج و دریاچه لادوگا بود که تا شهر بزرگ لنینگراد افصله چندانی نداشتند. فنلاند در ابتدا پذیرفت که تمامی درخواستهای روسیه به استثناء الحاق ناحیه هانگو در خلیج فنلاند را علمی سازد اما سرانجام ارتش سرخ در ماه دسامبر به فنلاند حمله برد و پس از نبردهای سخت دولت فنلاند کلیه شرایط مسکو را پذیرفت. فنلاند با تسلیم شکایت به جامعه ملل خواستار اقدام این سازمان در مورد تجاوز روسیه به خاک این کشور شد. و جامعه ملل نیز در 14 دسامبر رسماً روسیه را از این سازمان اخراج کرد.
در حقیقت جامعه ملل در این دوره فاقد هر گونه کارآیی لازم در زمینه دفع تجاوز بود. فرانسه و انگلستان هم که در پی کمک رساندن به فنلاند بودند. از آنجا که نمی خواستند بی طرفی سوئد و نروژ را نقص کنند از فرستادن سربازان خود از طریق این دو کشور خودداری کردند.
مرور کلی بر هشت سال دفاع مقدس
هدف کلی
آشنایی با روند جنگ تحمیلی و استراتژی متقابل در آن
هدفهای رفتاری
پس از مطالعة مطالب این فصل از خواننده انتظار می رود:
1- علل و اهداف تهاجم سراسری ارتش متجاوز عراق به ایران را بیان کند.
2- تحرکات عراق قبل از تهاجم را توضیح دهد.
3- اقدامات تدافعی جمهوری اسلامی در جنگ را بیان کند.
4- با بعضی از عملیات بزرگ نیروهای خودی علیه ارتش متجاوز عراق آشنا شود
5- علل عقب نشینی سراسری ارتش عراق را بیان کند
6- با بعضی از عملیاتهای محدود و پی در پی رزمندگان اسلام آشنا شود
7- استراتژی دفاع متحرک عراق را توضیح دهد
8- نحوة پایان جنگ تحمیلی را بیان کند.
علل تهاجم سراسری ارتش متجاوز عراق به ایران
در بررسی علل جنگ به علل نزدیک و دور اشاره می کنند. شاید بتوان گفت که علل دور در برگیرنده استراتژی و علل نزدیک تاکتیک را شامل می شود. تجاوز عراق به مرزهای کشور جمهوری اسلامی از هر دو منطقه ذکر شده تبعیت می کند. با نگاهی گذرا به تاریخ روابط دو کشور در می یابیم که همواره بر سر خطوط مرزی بین دو کشور اختلاف وجود داشته است. در دورة امپراتوری عثمانی که عراق بخشی از آن امپراتوی مذکور محسوب می شد اختلافات دو کشور همشه بر سر اراضی سرحدی بود و عثمانیها هیچگاه نسبت به حاکمیت ایران در مورد اروند رود اعتراض نداشتند. در سال 1937 میلادی عهدنامه ارز روم (1847) و پروتکل استانبول (1913) و صورت جلسات تجدید حدود (1914) بین دو کشور به امضاء رسید. به
موجب این عهدنامه مرز دو کشور در اروند رود در مقابل بنادر آبادان و خرمشهر که بر اساس خط تالوگ تعیین گردید ساحل ایرانی اروند رود تعیین شد. تجدید مرزهای زمینی بعدها صورت گرفت. به ظاهر اختلافی بین دو کشور مشاهده نشد و عهدنامه الجزایر شاید محکمترین سند رفع اختلافات بین دو کشور ایران و عراق محسوب شده که بر اساس آن وضعیت مرزهای زمینی و آبی کاملاً روشن و دو کشور همسایه متعهد شدند که به مفاد آن احترام بگذارند. پیروزی انقلاب اسلامی و برقراری نظام جمهوری اسلامی در یکی از حساسترین نقاط جهان، آن هم در مقطعی حساس برای کشورهای غربی به رهبری آمریکا، منطقه ژئوپلیتیک خلیج فارس را دچار دگرگونی اساسی نمود.
فشارهای همه جانبه استکبار جهانی به انقلاب اسلامی دارای اهداف بلند مدت و کوتاه مدت بود. در این راستا تجاوز ارتش بعث عراق به جمهوری اسلامی در حقیقت کمک به اهداف بلند مدت آمریکا در خلیج فارس محسوب می شد. رژیم بعث عراق در تاریخ 17 سپتامبر 1980 طی یادداشتی به سفارت جمهوری اسلامی در بغداد لغو یک جانبه قرارداد الجزایر را اعلام نمود. مقامات عراقی برای توجیه لغو قرارداد الجزایر ادعاهای واهی به ویژه دلایل زیر را عنوان کردند :
الف . اصل تغییر فاحش اوضاع و احوال
ب. عدم اجرای قسمتی از ماده یک عهدنامه از طرف ایران
ج. نقص ماده 3 عهدنامه از طرف ایران
د. تحمیلی بودن عهدنامه
مقامات عراقی، همچنین به دفعات اعلام کردند که : در شرایط کنونی رسالت ارتش عراق ایجاب می کند تا کنترل امنیت خلیج فارس را به دست گرفته و نقش خود را ایفاء کند. شاید این طرز تفکر برای حلب حمایت غرب از تجاوز عراق به ایران حکایت کند و خود سرآغازی بر اجرای نیات توسعه طلبانه حاکمان بعثی عراق محسوب می شد. آغاز جنگ تحمیلی از سوی عراق در حقیقت مقابله عملی با انقلاب اسلامی و از پا در آوردن نظام نوپای جمهوری اسلامی به حساب می آید. هرچند تجاوز گسترده عراق ابتدا با موافقیتهایی همراه بود اما دیری نگذشت که شیرینی تجاوز به تلحی زهرآگین شکست، برای حاکمان بغداد بدل شد. در حقیقت کلاس درس هشت سال دفاع مقدس ما در برابر تجاوز، بسیاری از آموزه های هنر جنگ را متحول ساخت و خود می تواند به عنوان بحثی مستقل و در بخش های متنوع مورد استفاده علاقه مندان علوم نظامی قرار گیرد.
اهداف رژیم بعثی عراق از تجاوز به ایران
الف) براندازی نظام جمهوری اسلامی در راستای اهداف استکبار جهانی
ب) تسلط بر اروند رود
ج) تصرف استان زرخیز خوزستان
د) تسلط بر منطقه شمالی خلیج فارس
سران رژیم عراق به پیروزی کوتاه مدت در جنگ امیدوار بودند و شاید اوضاع سیاسی بحرانهای داخلی ایران، آمادگی ارتش عراق، و اطمینان از پشتیبانی غرب به این امیدواری شدت می بخشید. از نظر نظامی وضعیت و شرایط نامطلوب نیروهای نظامی کشور ما عامل اساسی در ترغیب ارتش عراق به آغاز عملیات نظامی و ایجاد اطمینان در کسب پیروزی به حساب می آمد. وضعیت ارتش پس از تصفیه و اخراج مستشاران خارجی قابلیت یک نیروی دفاعی مناسب را نشان نمی داد. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هرچند از بهترین نیروهای مؤمن و فداکار تشکیل شده بود اما نوپایی آن و درگیری در کردستان به همراه محدودیتهای شدید تجهیزاتی نمی توانست به عنوان یک نیروی دفاعی مناسب در مقابل ارتش مجهز عراق
محسوب شود. مجموعة عوامل و دلایل ذکر شده ارتش عراق را به گردابی کشاند که جز خوش خدمتی به دشمنان اسلام ثمرة دیگری برای او نداشت. سران رژیم عراق از تحلیل یک جریان عمیق، اصیل، ریشه دار و پایدار عاجز بودند و آن هم نقش رهبری انقلاب اسلامی و روحیة ملت بزرگ ایران که چون کوهی استوار در مقابل تجاوز متحد شده و از امام خویش عاشقانه فرمان می برد و هنر جنگ و تحلیل نبرد شاید نتواند و البته عاجز از بیان این واقعیت است و ما نام آن را هدایت الهی در صحنه های نبرد می گذاریم عشق به شهادت، اطاعت از ولایت فقیه، تعمیق الهی روح عرفانی از بارزترین ویژگی دفاع مقدس ماست. این واقعیت ها مخصوص ماست و شاید کمتر صحنه هایی در طول تاریخ ملتها به آن شباهت دارد. واقعیتی که جهاد اصغر را شامل و جهاد اکبر را در برمی گیرد.
تحرکات قبل از تهاجم
قبل از تهاجم سراسری ارتش متجاوز عراق به کشور ما، تحرکات و نیز تحریکات نیروهای عراقی حاکی از آغاز تهاجمی وسیع بود. مجموعه اقدامات نیروهای عراقی که از سال 1358 تا تجاوز سراسری در طول مرز با کشور در جریان بود به شرح زیر قابل ذکر است :
- تقویت پاسگاههای مرزی
- احداث سنگر و مواضع دفاعی
- تحرکات و جابجایی نیرو و امکانات
- احداث جاده و حفر کانال
- انتقال توپخانه به مرزها
- تقویت نیروهای نظامی خود در طول مرز
- تجاوز هوایی محدود
- شناسایی مرزی و نفوذ به داخل خاک کشور ما
- تیر اندازی سبک و سنگین به پاسگاههای مرزی ما
- اعزام گشتی های رزمی
نیروهای عراقی در مرزهای غربی از تاریخ 14/6/59 تهاجمهایی را آغاز و نقاطی چون خان لیلی (زین القوس) و حوالی قصر شیرین و نیز میمک را اشغال کردند. همچنین از روز بیست و دوم شهریور 1359 در نوار مرزی جنوب درگیریهای پراکنده آغاز شد.
تهاجم سراسری ارتش متجاوز عراق
جنگ رسمی و تجاوز همه جانبه ارتش عراق با حرکت نیروی زمینی، همزمان با بمباران شدید مناطقی از ایران از جمله فرودگاه مهر آباد در 31 شهریور 1359 آغاز شد.
ارتش عراق به استعداد 12 لشگر شامل 5 لشگر پیاده، 5 لشگر زرهی، و 2 لشگر مکانیزه ، 15 تیپ مستقل شامل 10 تیپ پیاده ، 1 تیپ زرهی ، و 2 تیپ مکانیزه و 2 تیپ نیروی مخصوص تجاوز رسمی خود را شروع نمود نیروهای فوق تحت فرماندهی 3 سپاه قرار داشت و در قالب نیروی زمینی با استعداد 195000 نفر که با 600 قبضه توپ، 5400 دستگاه تانک و نفربر، 400 قبضه توپ ضدهوایی تجهیز شده بود عمل می کرد. در آن زمان نیروی هوایی عراق 366 فروند هواپیمای جنگنده و 400 هلی کوپتر در اختیار داشت.
معابر وصولی و محورهای عملیاتی
ارتش عراق توان عمدة خود را صرف تصرف استان خوزستان نمود و به ترتیب زیر محورهای عملیاتی خود را انتخاب کرد :
لشگر 3 زرهی و 11 پیاده به اضافه 3 تیپ نیروی مخصوص از محور شلمچه برای تصرف خرمشهر و آبادان.
لشگر 5 مکانیزه از محور کوشک به منظور هجوم به اهواز
لشگر 6 زرهی از محور طلائیه به سمت هویزه
لشگر 9 زرهی از محور چزابه به منظور تصرف بستان و سوسنگرد و پیشروی به سمت اهواز
لشگر یک مکانیزه و 10 زرهی از محور فکه به سمت شوش و دزفول و نیز دهلران
همانطور که ملاحظه کردیم عملاً توان ارتش متجاوز عراق متوجه محورهای جنوبی بوده است و در واقع هدف اصلی خوزستان بود. بقیه توان ارتش عراق عمدتاً صرف جبهة میانی حد فاصل سرپل ذهاب تا دهلران و موسیان گدید. حرکت دشمن در جبهه میانی بیشتر به منظور دستیابی به خط دفاعی مطمئن حفاظت از بغداد در قبال واکنش احتمالی ما بوده است. در منطقه شمالی بخصوص از محور از گله به بالا عراق بخش کوچکی از نیروی خود را به کار گرفت و در این مناطق بیشتر به تقویت نیروهای ضد انقلاب داخلی (عوامل وابسته به استکبار) بسنده کرد.
در یک تقسیم بندی می توان جبهة درگیری ارتش عراق با نیروهای جمهوری اسلامی را به شرح زیر تقسیم نمود:
الف. جبهة جنوبی – حد فاصل خرمشهر و آبادات تا دهلران
ب. جبهة میانی – حد فاصل دهلران تا جنوب دبند یخان
ج. جبهة شمالی – حدفاصل دربندیخان تا اشنویه
لشگرهای 1 و 5 مکانیزه ، 3 و 9 و 10 زرهی و تیپ 33 نیروی مخصوص تحت امر سپاه سوم در جبهه جنوبی گسترش یافت.