بخشی از مقاله

چکیده

امروزه حضور زنان در عرصه داستان نویسی امری پذیرفته شده است . زنان چه به عنوان نویسنده و چه به عنوان خواننده سهم عظیمی در شکل گیری ادبیات داستانی جهان به ویژه فرم رمان دارند. در نقد زن محور با زنان به عنوان نویسنده مواجه هستیم. از این نظرگاه، باید مدل های تازه ای را که بر اساس تجربیات زنان آفریده شده توضیح داد. این تجربهها شامل رابطه زنان با یکدیگر نیز هست. نقد زن محور به مطالعه درباره تاریخ، انسانشناسی، جامعه شناسی و روانشناسی میپردازد تا فرهنگ زنانه را کشف کند. از ضروریترین بخش های این مطالعه شامل مطالعه کانونی رنج و درد زنان در محیط و جامعه نامهربان پیرامونشان است.

زنان نویسنده و شاعر ایران هم این مرحلههای گذار از دوره Female به Feminine را گذرانده اند و ادبیات معاصر زنان ایران در دهه اخیر تلاش می کنند تا به مرحله Female literature ادبیات زنانه دست یابند. ادبیاتی که در آن زنان و روایت از طرف زنان و زنانه تولید شود که منجر به پدید آمدن واژگان تازه با بسامدهای متفاوت، لحن و شیوه بیان و ساختار تازه در داستان با شخصیتپردازی و زاویه دید جدید است. در ادامه باید اشاره داشت که »زبان و نوشتار زنانهecriture - .« - feminine به عنوان گونهای تازه از زبان، توسط نویسندگان و شاعران، پا به عرصه حیات گذاشته است. . در آثار ادبی زنانه، ما با »سبک نوشتار زنانه.« که حامل تجربه، لحن و عناصر درونمایهای زنانه است، مواجه هستیم و زبان و نوشتار مستقل زنانه چنانکه ادعا می شود، نمیتواند تعین داشته باشد.

ذکر این نکته لازم است که از روایتهای زنانه در رمانهای منتخب میتوان به این نتیجه رسید که نگاه نویسنده زن به مردان، نگاهی چندان احترام آمیز نیست و حتی به مردان مجال حضور و ابراز عقیده چندانی داده نمی شود. بازگشت به رویا و گذشته در تمامی رمان ها نمود دارد و نویسندگان منتخب از زاویه دید منتخب خود به منظور تصویرسازی روایت زنانه بهره بردهاند . در این مقاله گروههای خاص زنان حیطه دفاع مقدس، از جمله اقشاری در نظر گرفته شدهاند که مورد مطالعه و تحلیل محقق هستند.

نقد و بررسی و معرفی آثار نویسندگان و شاعران زن، بیتردید موجبات ارتقای کیفی پدیدآورندگانش را فراهم میآورد. بر این اساس حقوق زنان همواره از انتشار نقد آثار زنان نویسنده و شاعر استقبال می کند. بیآنکه موضع گیری خاصی در انتشار این نقدها اعمال کند یا با زاویه دید، تحلیلها و نحوه نگرش ناقدان همرای میباشد؛ بلکه هدف این پژوهش، ایجاد فضایی برای چاپ انواع نقدهای متفاوت و متقابل، به انگیزه بالا بردن آثار ادبی زنان است.

مقدمه

در این پژوهش کوتاه، تلاش شد تا نویسندههای برتر در حیطه ادبیات دفاع مقدس و پایداری برگزیده شوند. تمامی نویسندگان منتخب از نویسندگانی هستند که بارها مورد لطف جوایز مختلف در جشنوارههای ادبیات داستانی شدهاند. نویسندگان منتخب، رویکردهای یکسانی نسبت به جنگ و دفاع مقدس دارند. همه به جنگ تحمیلی ایران و عراق، با رویکردی محترم و مقدس مینگرند و    به آرمانهای آن احترام میگذارند. ابتدا توضیحاتی کوتاه از روایت زنانه و زنان در دفاع مقدس، مطرح شده است. پس از آن، به معرفی رمانهای منتخب پرداختهایم. در ادامه، نویسنده هر رمان را بسیار کوتاه معرفی کرده و پس از آن، خلاصهای کامل و جامع - به نحوی که تمامی شخصیتها معرفی شوند و وجهههای مختلاف روایت زنانه آشکار باشد - مطرح شد.

سپس به تحلیل روایت زنانه در این آثار پرداختیم. تلاش محقق بر این امر است که در لابهلای هر تحلیل، گوشه هایی از رمان به عنوان شواهد و نیز به منظور تبیین مطالب گنجانده شود. لازم به ذکر است که این پژوهش کوتاه، با تکیه بر چهار رمان مربوط به سه دهه پس از انقلاب اسلامی تدوین شده است: دل فولاد - منیره روانیپور - سرود اروندرود - منیژه آرمین - خالهبازی و بازی آخر بانو - بلقیس سلیمانی - تمامی این نویسندگان، همواره مشکلات و    شخصیت زن ایرانی را به خوبی در داستانهای خود مورد توجه قرار دادهاند. حال از وجهه تازهتری باید به این رمانها نگریست.

روایت زنانه

این امر بدیهی به نظر میرسد که استعداد زبانی و نشانههای آن محصول ذهن آدمی است. اما درباره ماهیت خود ذهن هنوز ابهامات انبوهی پیشاروی بشر قرار دارد. یکی از اسرار ذهن که مرتبط با مبحث ماست، رابطه ذهن با جنسیت است. پرسش این است که آیا ماهیت ذهن مرد و زن با یکدیگر تفاوت دارند؟ اگر بپذیریم ذهن مردانه و ذهن زنانه دو ذات مجزا از هم هستند، آنگاه تفاوت محصولات آنها امری دور از انتظار نخواهد بود. اما بالعکس، اگر عامل جنسیت در ماهیت ذهن تأثیرگذار نباشد، بالطبع محصولات آن نیز مردانه و زنانه نخواهد بود.

در فلسفه غرب تقریبا به جز اسپینوزا، همه متفکران بر این باورند که ذهن آدمی امری فراجنسیتی است. از جمله، توماس آکوئیناس با سنت اگوستین همعقیده است که »در ذهن انسان . . . هیچ تمایزی از نظر جنسی نیست.« - لوید، - 1387:67 بنابراین، زبان نیز نهتنها به عنوان یکی از مهمترین فرآوردههای ذهنی، بلکه تنها ابزار تجلیبخش ذهن، خارج از دایره تمایزات جنسیتی قرار خواهد گرفت. در زمانهای که فردینان دوسوسور طی تدریس مسائل زبان شناسی همگانی خود، علم زبانشناسی نوین را پایهریزی میکرد، هنوز مباحث فمنیسم لااقل در حوزه فرهنگ رشد چندانی نیافته بود. به همین دلیل، در تحلیل زبان، عامل جنسیت در آرا و عقاید او مورد توجه قرار نگرفته است. باوجوداین، از لابهلای سخنان او میتوان در تأیید فراجنسی بودن زبان، نشانههایی پیدا کرد.

به عنوان نمونه، سوسور در تعریف زبان به نکاتی اشاره کرده است که میتواند استدلالی محکم علیه ادعای فمنیستهای پسامدرن و رادیکال باشد. به نظر او، »زبان، بخش اجتماعی قوهء ناطقه و مستقل از فرد است که به تنهایی نه میتواند آن را بیافریند و نه آن را تغییر دهد. زبان تنها به سبب نوعی قرارداد، موجودیت مییابد که میان اعضای جامعه بسته شده است.« - دوسوسور، - 1382:22 در این بخش از سخن سوسور چند نکته اساسی وجود دارد. نخست اینکه قوه ناطقه یا زبان - language - وابسته به بخش اجتماعی ذهن آدمی است و نه بخش فردی آن و میدانیم در مفهوم اجتماع، زنانگی و مردانگی معنایی ندارد و اصولا شکلگیری و تداوم جامعهای تکجنسیتی به لحاظ عقلانی و واقعیتهای این جهانی نه در گذشته سابقه داشته و نه در آینده امکان تحقق خواهد داشت.

اینکه پاره ای از فمنیستهای افراطی نظیر مری دیلی، کیت میلت و مریلین فرنچ شعار استقلال از جامعه مردسالارانه و تشکیل جامعهایصرفاً زنانه را مطرح میکنند. به نظر غیرعقلایی میآید. - ر. ک. تانگ، - 207B205 :1387؛ زیرا، به فرض تشکیل نیز چنین جامعهای، به دلیل عدم زاد و ولدB زیرا باروری بدون عنصر مردانه محال استB یک نسل بیش دوام نخواهد آورد. نکته دوم در سخن دوسوسور، شکلگیری زبان در فراسوی آگاهی فردی است و با قصد و نیت مشخص، نه میتوان زبانی را خلق کرد و نه میتوان آن را تغییر داد.

لذا ادعای فمنیستها، مبنی بر نغییر نشانههای زبانی و بر ساختن زبان زنانه، ادعایی باطل و ناممکن است. چنانکه علیرغم تلاش های فراوان هنوز نتوانستهاند تعداد معدودی واژه غیرجنسیتی یا زنانه را در زبان مرسوم جا بیاندازند. به عنوان نمونه، آنا پاولز، منتقد استرالیایی، با تحلیلهای آماری نشان داده جنبش زنان در براختن و جا انداختنن واژگانی مانند: spokes woman و chair woman به جای spokesman و chair man توفیقی نداشته است. - pauwels,1998:5 -

نکتهء سوم سخن سوسور، این است که زبان امری قراردادی بین افراد اجتماع، صرفنظر از زنان و مردان است. همین امر ادعای دیگر فمنیستهای پسامدرن و رادیکال مبنی بر مردانه بودن زبانهای موجود را نقض میکند. میدانیم سوسور درباره نوع و کیفیت»قراردادی - arbitrary - .« بودن نشانههای زبانی به صراحت سخن نگفته است. معادل دقیق arbitrary در زبان فارسی، » دلبخواهی« و »مندرآوردی« است. این دو صفت برای توصیف رفتار و اقوالی به کار میرود که فرد بدون هیچ دلیل، برهان عقلی و رابطه منطقی آن را انجام میدهد و یا بر زبان میراند. - طاهری، - 89 :1388 - ر. ک. 

در بحث زبان،کلمهای که برای نامیدن و توصیف شیء یا حالتی انتخاب میشود و رابطهای معنادار بین »کلمه« و »مدلول« آن وجود ندارد، دلخواهانه از گنجینه بالقوهء زبانی برگزیده میشود. سوسور تنها به این نکته تأکید میکند که چون بین نشانه و مدلول آن هیچگونه پیوند طبیعی وجود ندارد، بر ساختن نشانههای زبانی امری اختیاری و قراردادی است. - ر. ک. دوسوسور، - 1382:100 اگر غیر از این بود، حتما تمام ملتها برای نامیدن یک شئ خاص، یک نشانه واحد میداشتند.

اما سوسور درباره اینکه اختیار و انتخاب نشانه توسط فرد یا جمعی از افراد صورت میگیرد؛ آگاهانه است یا ناآگاهانه و به فرض اگر انتخاب نشانه جدید توسط یک فرد انجام میشود، چگونه و با چه فرایندی مقبولیت عام مییابد؛ سخن چندان دقیقی بیان نکرده است؛ جز اینکه در فصل دوم، ذیل عنوان »دگرگونیناپذیری و دگرگونیپذیری نشانه« اصطلاح »اختیار اجباری« را در همهگیر شدن کاربرد نشانهها به کار می برد. اصل سخن سوسور چنین است: »اگرچه صورت در ارتباط با مفهومی که نمایان میسازد، انتخابی آزاد به شمار میرود؛ در عوض نسبت به جامعه زبانیای که آن را به کار میبرد، آزاد نیست؛ بلکه تحمیل میشود. توده اجتماع در انتخاب صورت ها هیچ دخالتی ندارد و نمیتواند صورت دیگری را جایگزین کند که زبان برگزیده است.

این مسئله که ظاهرا تناقضی را دربردارد، می تواند به زبان ساده »اختیار اجباری، نامیده شود .« - دوسوسور، - 1382:103 به نظر میرسد سوسور نمیخواسته یا ضرورتی برای پیگیری مسائلی که بیان گردید، احساس نمیکرده است. اما حقیقت این است که یکی از ابهامات و خلأهای پژوهشی در عرصه زبان، همین نقطه حساس است. در توجیه این فرایند میتوان گفت دو نوع متفاوت از »قرارداد« و یا »اختیار « در جوامع بشری وجود دارد. نوع اول، قرارداد و اختیاری آگاهانه است که در بستری از علم، عقلانیت و منطق انجام میگیرد؛ به گونهای که میان صورت و ماده انتخاب، رابطهای طبیعی و منطقی برقرار است. در حوزه زبان، نشانههایی که امروز در فرهنگستانهای زبان انتخاب میشوند؛ همگی از نوع همین قراردادهای عالمانه عدهای معین به شمار میآیند.

همهگیر شدن این قراردادها در قضاوت کلی سخت و دشوار است و اغلب نشانههای وضعشده مقبولیت عام پیدا نمیکنند. اما در نوع دوم از قرارداد و انتخاب، عامل آگاهی پیشینی و نیز رابطه طبیعی و منطقی بین صورت و ماده وجود ندارد. به بیان روشنتر، کسی یا کسانی که به چنین انتخابی دست می زنند، هیچ اشرافی به کار خود ندارند. در امر نشانههای زبانی نیز به نظر میرسد همینگونه است. کسانیکه نشانهها را میسازند، نه سواد زبانی دارند و نه دغدغه رشد و توسعه زبان. همینکه در بستر تعاملات روزمره قرار میگیرند، برای برطرف کردن نیازهای عادی خود، به صورتکاملاً غیرارادی نشانههایی را میسازند و بین خود به کار میبرند.

برد، نفوذ و همهگیر شدن و مانایی این نشانهها به مراتب بیش از نشانه های نوع اول است. به عنوان نمونه، اصطلاحات »سه شدن« یا »گیر سه پیچ دادن« و صدها واژه و تعبیری از این دست که در زبان عامهء این روزگار ساری و جاری است، توسط کسانی ساخته و قرارداد شده است که کمترین اطلاعاتی از علم زبان ندارند. بنابراین، میتوان گفت نشانه زبانی در تعاملات روزمره بنا به نیاز اهل آن ساخته میشود و چون اهل زبان را تنها مردان تشکیل نمیدهند و هر دو جنس سهمی بیش و کم مساوی در تعاملات و ارتباطات عمومی و خصوصی دارند، ناخواسته و ناآگاهانه در حال اختیار نشانههای زبان و رشد و غنی کردن آن هستند و لذا باید تصریح کرد توانایی بر ساختن و اختیار نشانههای زبانی، هم در اعصار کهن و هم در حال حاضر، منحصر به یک جنس خاص نیست و ادعای فمنیستها در مردانه بودن زبان بشری، محل تأمل جدی است.

نکته دیگر اینکه اگر زبان را »توانایی برساختن و کاربرد نشانهها« می دانیم، آیا این توانش مختص به یک جنس خاصمثلاً مردان است؟ و زنان با تأسی از آنان، نشانههای زبانی را به کار می برند؟ به نظر میرسد هیچیک از زبانشناسان توانایی ساخت و کاربرد نشانهها و دستور زبان را به یک جنس خاصی منتسب نکردهاند؛ اما درباره قوت و ضعف و تقدم و تأخر در یادگیری زبان بین دو جنس تفاوت هایی کشف کردهاند. ولی لاکان می گوید در فرآیند عبور کودکان از مرحله آینگی به نظم نمادین - زبان - پسر و دختر به یکسان این مرحله را طی نمی کنند. لاکان زبان را جایزهای برای پسران از سوی پدر در ازای گسست از مادر میداند و میگوید : »دختران به دلیل شکل اندام خود نمیتوانند در این نمایش جنسی روانی کاملا با پدر خود همانندسازی کنند.

درنتیجه، پذیرش و درونیسازی نظم نمادین در دخترها به طور کامل صورت نمیگیرد. از این نکته می توانیم یکی دو نتیجه بگیریم؛ از یک سو میتوان نتیجه گرفت که زنان از نظم نمادین حاذف میشوند و به حاشیهء آن محدود میمانند یا به بیان دیگر در برهوت سرما رها میشوند . . . از سوی دیگر، میتوان نتیجه گرفت که نظم نمادین زنان را سرکوفته میکند، چون به خلاف میل خود به ورود به آن مجبور می شوند. از آنجا که زنان کمتر میتوانند »قانون پدر« را ملکه ذهن خود سازند، این قانون باید از بیرون بر آنان تحمیل شود. زنانگی دستخوش خفقان و خاموشی و بازداشت می شود؛ زیرا تنها کلماتی که به زنان میدهند، کلمات مدانه است.« - طاهری، - 90 :1388

روایت زنانه، رمان و نویسندگی

در عرصه نویسندگی، زنان حضور خود را با نوشتن رمان آغاز کردند. سنت رماننویسی، سنتی زنانه است که حدود 150 سال پیش با حین آوستن آغاز شده بود. زنان »مادران رمان« نامیده شدهاند . - فیروزه مهاجر و دیگران، 1382، - 306 بین افزایش تعداد رمانها و کسب وجهه ادبی حرفهای در زنان رابطه متقابلی وجود دارد. از همان آغاز زنان خواه در مقام خواننده و خواه نویسنده با رمان احساسی پیوند خوردند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید