بخشی از مقاله

تعليم و تربيت قرآني
يا
مهندسي فرهنگي

مقدمه
تعليم و تربيت قرآني
تأسيس اسلام و مهندسي فرهنگ آن به وسيله ي رسول مكرم اسلام تنها با قرآن كريم شروع شد.


رفتار رسول مكرم اسلام صلي الله عليه و آله نيز طبق آيه كريمه ي «واعتصموا بحبل الله جميعاً و لاتفرقوا» تنها با قرآن تطبيق داده مي شد. هرگونه رفتار فرهنگ ساز رسول خدا، هر گونه عبادت،‌هرگونه جهاد،‌ هرگونه قضاوت، هرگونه روابط فردي و اجتماعي، هرگونه اقتصاد و هر يك از شؤون حيات انساني،‌ بر اساس انديشه اي بود كه قرآن كريم مطرح مي فرمود.


رسول مكرم اسلام،‌ جامعه اي اسلامي را آنچنان تربيت كرده بود كه تطبيق تمامي اجزاء‌ و اركان فرهنگ و يكايك شؤون حيات انساني با قرآن، اساس فرهنگ جامعه ي اسلامي را تشكيل مي داد. عمل به آيه ي شريفه ي مذكور، سنت اساسي و اصلي رسول خدا صلي الله عليه و آله بود.


پس از آن حضرت نيز، شيوه ي اهل البيت آن حضرت و تمامي معصومين عليهم السلام آنگونه بود كه مبناي هرگونه رفتار فردي و اجتماعي و سياسي و نظامي و حقوقي و قضايي نه تنها در اسلام و حكومت اسلامي مي بايست با قرآن تطبيق داده مي شد،‌ بلكه مي بايست براساس آيات قرآن و متكي بر آيات قرآن باشد.


قرآن همان حبل اللهي است كه حقتعالي فرموده است محكم به آن بچسبيد و با رها كردن آن موجب تفرقه در بين جهان اسلام نشويد. آنجا كه مي فرمايد.


گويا حقتعالي مي فرمايد هرگونه برنامه ريزي اعم از اقتصاد، سياست،‌ حكومت داري، تعليم و تربيت، هنر، ورزش، بهداشت، علوم، صنعت و تجارت،‌ حقوق و قضا و عرفان و اخلاق و فلسفه و حكمت و جميع شؤون حيات انساني اگر از قرآن نشأت نگرفته باشد و با معيارهاي قرآني تطبيق نكند،‌به معناي جدايي و رها كردن حبل الله است و موجب تشتت و تفرقه جهان اسلام خواهد گشت.


كلمه ي «جميعاً» در آيه ي شريفه ي فوق به معناي تأكيد بر اجراي اين فرمان در تمامي اقشار جامعه مي باشد آيه… و اين به معناي آنست كه تطبيق رفتار جامعه با قرآن بايد در تمامي برنامه هاي جامعه و تمامي شؤون جامعه اجرا گردد. با عنايت به مفهوم عميق آيه ي شريفه ي مذكور، ريشه ي تمامي انحرافات و ضعفها و اختلافات جوامع اسلامي،‌ مشخص خواهد شد و آن عبارت است از عدم تطبيق شؤون مختلف حيات اجتماعي كشورهاي اسلامي با آيات شريفه ي قرآن.


امت رسول خدا در اجراي هر برنامه، منتظر نزول فرمان حقتعالي از طريق وحي و تبيين آن به وسيله ي آيات كريمه ي وحي شده بر رسول خدا بودند.


امت اسلام در زمان رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم آموخته بودند كه هر يك از رفتار رسول خدا و تمامي مؤمنين مي بايد با آيات قرآن كريم مطابقت داشته باشد.


براساس عمل به آيه ي شريفه ي مذكور،‌ هر يك از آحاد جامعه اسلامي در زمان رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم اعم از وضيع و شريف و رئيس و مرؤوس، موظف بود رفتار خود را با قرآن تطبيق دهد و مطابقت رفتار خود را با قرآن در آنجا كه موجب شبهه و سؤال مي شد،‌ اثبات نمايد.


مراجعه ي مكرر خلفاي راشدين پس از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام و مشورت و استفاده از راهنماييهاي آن حضرت به همين دليل بود كه آن حضرت را در تطبيق دقيق احكام قضايي و حقوقي و اجتماعي و سياسي و فقهي و حكومتي و اقتصادي و غيره، عالم تر از ديگران مي ديدند

. جامعه ي اسلامي توسط رسول خدا براساس همين آيه ي شريفه در لزوم تطبيق رفتار مسؤولين و برنامه هاي ايشان با قرآن كريم آنچنان تربيت شده بود كه صحت گفتار و رفتار مدعيان مسلماني اگرچه خليفه ي مسلمين باشند را در مطابقت گفتار و رفتار ايشان با قرآن كريم جستجو مي كرد.

به همين دليل،‌خلفاي راشدين، استفاده از رهنمودهاي حضرت اميرالمؤمنين و مشورت با آن حضرت را از افتخارات خود مي دانستند و در اظهار اين افتخار،‌مباهات مي نمودند. زيرا مي دانستند كه مشورت ايشان با حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام كه طبق روايات بسيار از رسول مكرم اسلام،‌عالمترين فرد امت اسلامي بر قرآن و عالمترين ايشان در تطبيق تمامي اجزاء‌و اركان حيات انساني با قرآن كريم بود، موجب افزايش حيثيت سياسي ايشان مي گشت.


امت اسلامي آنچنان تربيت شده بود كه حتي دلايل رفتار رسول دا را نيز در تطبيق با قرآن و معيارهاي قرآني جستجو مي كردند و حتي از شخص رسول مكرم اسلام در اين باره سؤال مي كردند.


اما متأسفانه اين سنت – يعني تطبيق تمامي شؤون حيات اجتماعي مسلمانان با قرآن – كه اساسي ركن در مهندسي فرهنگ اسلام توسط رسول مكرم اسلام و قرآن كريم مي باشد،‌در جوامع اسلامي اكنون كمرنگ شده يا به فراموشي سپرده شده است و عمل به آيات قرآن در سطح جامعه تنها به بعضي جوانب آن بسنده شده است.


خوشبختانه از افتخارات جمهوري اسلامي آنست كه در جستجو راهكارهاي اساسي و مباني اسلامي كردن برنامه هاي جمهوري اسلامي مي باشد و پرچم عمل به آيات قرآن را در جهان اسلام به اهتزاز درآورده است و محققين را در تدارك پاسخ به سؤالات بسياري كه چگونگي تطبيق شؤون مختلف حيات اجتماعي اسلام را با قرآن كريم تبيين نمايد،‌تشويق مي نمايد. چند نمونه از سؤالات مورد نياز جوامع اسلامي در زير مطرح شده است.


چگونگي اسلامي شدن آموزش و پرورش
چگونگي اسلامي شدن دانشگاه ها
چگونگي اسلامي شدن اقتصاد
چگونگي اسلامي شدن فرهنگ جامعه


چگونگي اسلامي شدن نهادهاي فرهنگي جامعه
چگونگي اسلامي شدن سياست و فعاليتهاي سياسي
چگونگي اسلامي شدن حكومت و فعاليتهاي حكومتي
چگونگي اسلامي شدن رفتار مسؤولين


چگونگي اسلامي شدن علوم


آنچه ذكر شد،‌ تنها نمونه هايي از انبوه سؤالاتي است كه حيات اسلامي و اقتدار جوامع اسلامي به تهيه ي پاسخ آن وابسته است و جمهوري اسلامي در تدارك و تهيه پاسخ و عمل به آنست و بحمدالله تاكنون به نمونه هاي عيني و عملي مهمي نيز دست يافته است.


كتاب نظريه تربيتي اسلام نيز در تدارك پاسخ به بخشي از سؤالات مذكور است و در پي آنست كه اساسي ترين راهكارها و رهنمودهاي قرآن كريم را در پاسخ به سؤالات مذكور ارائه دهد.


در اين كتاب،‌ اركان مهندسي فرهنگ در جامعه ي اسلامي از ديدگاه قرآن كريم و روايات شريفه به بحث گذاشته شده است. جهان بيني،‌عرفان،‌اخلاق، فلسفه و حكمت،‌تعليم و تربيت،‌ هنر، انسان شناسي، امامت و ولايت و ساير اركان فرهنگ از ديدگاه قرآن و روايات مطرح گشته است و دانش پژوهان و محققان را به نحو جذاب و شايسته اي به سوي تحقيق بيشتر در ساحت موضوعات فوق،‌ هدايت مي نمايد.


در اين كتاب، شيوه ي خاصي در بهره مندي از قرآن كريم بكار گرفته شده است كه موجب مي شود تا قرآن پژوهان و محققان اسلامي،‌ضرورت مراجعه به قرآن كريم و روايات شريفه را درباره ي تمامي مطالب مطرح شده احساس كرده و به آن اقدام نمايند.


آنچه از نظرات قرآن كريم و روايات در اين كتاب آمده است، تنها نمونه هايي براي آموزش و پيگيري پژوهشگران است تا با مراجعه به آيات قرآن و كتب روايي،‌انبوه آيات و روايات را در ساحت هر يك از موضوعات مطرح شده ملاحظه نمايند و به عنوان مطالعات و پژوهشهاي قرآني و روايي،‌ استخراج نمايند و در مسير كشف راهكارها و راهبردهاي قرآني و روايي مهارت يابند.


در غير اين صورت، اگر مجموعه آيات و رواياتي كه درباره ي هر يك از موضوعات مطرح شده در اين كتاب استخراج و ارائه مي گشت، حجم كتاب به چندين مجلد اضافه مي گشت و در جريان يادگيري و تدريس، زمان زيادي را به خود اختصاص مي داد كه مناسب حوصله ي قرآن پژوهان در مرحله ي فعلي نبود.


اما قرآن پژوهان با شيوه اي كه اين كتاب مي آموزد و ساير پژوهشگراني كه در ساحت معارف قرآني،‌ مشغول تحقيق مي باشند،‌ فرصت مي يابند درباره ي هر يك از ده ها عنوان مطرح شده به تحقيق بپردازند.


از نتايج به دست آمده در تحقيقات بيست و چند ساله ي اين مؤسسه،‌ اساس عقب ماندگي جوامع اسلامي ريشه در عدم تربيت و پرورش صحيح عقل و تفكر و عاطفه و اراده و عدم توجه به مركز ادراكات عالي انساني كه در قرآن كريم از آن به قلب ياد فرموده است و همچنين در عدم تبديل آموخته ها و علوم و فنون،‌به شعور و فهم عميقي است كه قرآن كريم آن را به عنوان علم حقيقي و بصيرت و نور و خرد ناب معرفي فرموده است.


بنابر دلايل فوق از ديدگاه اسلام، تربيت و پرورش،‌ مهمترين استعدادهاي انسان يعني عقل و اراده و عاطفه و تفكر و مركز ادراكات عالي انساني يعني قلب روحاني و تبديل دانش به بصيرت و شعور ، اساس مهندسي فرهنگي را تشكيل مي دهد و هرگونه طراحي و مهندسي بدون در نظر گرفتن اركان فوق، بيهوده و بي پايه خواهد بود.


علاوه بر اين سالهاست كه فرهيختگان و آگاهان عرصه ي انديشه از ضعف نظام علمي مدرسه و دانشگاه اظهار نگراني مي كنند و اعلام كرده اند كه اين نظام متكي به ذهن و محدود به ادراكات حسي است و نمي تواند نيروها و استعدادهاي برتر انسان مثل عقل و تفكر و عاطفه و اراده را تربيت كند و پرورش دهد زيرا براساس ديدگاه هاي ناقص غربي در شناخت انسان و توانايي هاي انسان بنا شده است.


سالهاست كه انديشمندان اعلام خطر مي كنند كه مسير برنامه هاي علمي در مدرسه و دانشگاه، جوانان ما را به همان راهي مي برد كه جوانان در كشورهاي غربي در بحرانهاي ناشناخته و پر از ابهام و ترديد و اضطراب و پوچ نگر فرو رفته اند.


اين در حالي است كه قرآن كريم از شدائد قوا يعني استعدادهاي برتر در وجود انسان خبر داده است كه زمينه ساز آمادگي انسان براي پذيرش حكمت و علم يعني شعور و بصيرت و توانايي كشف روابط حاكم بر هستي مي باشد.


و اساس توسعه ي پايدار و اساس مهندسي فرهنگي زا، پرورش استعدادهاي برتر انسان اعلام فرموده است.
آنجا كه مي فرمايد:‌ «و لما بلغ اشده و استوي آتيناه حكماً و علماً» در آيات ديگر نيز اساس خلقت انسان و مراحل رشد و تكامل انسانها را بعد از تكامل جسماني، مرحله ي «استواء» و «مسوي» شدن مي داند.


اما بدون در نظر گرفتن اركان فوق در مهندسي فرهنگي،‌چگونه مي خواهيم با نظام علمي موجود در مدرسه و دانشگاه رشته هاي علمي را از وابستگي به غرب نجات دهيم و مهندسي فرهنگي را بنا كنيم در حالي كه تمامي رشته هاي موجود علمي در مدرسه و دانشگاه به جوانان ما تفهيم مي نمايد كه جهان كفر و سكولار،‌تمامي دستاوردهاي علمي بشر را در خود جمع كرده است و مسلمانان جز با ترجمه كردن علوم از مراكز علمي غرب، راهي ديگر ندارند.


در كجاي نظام علمي و فرهنگي مدرسه و دانشگاه، شاخصهاي عقل سليم و روشهاي پرورش عقل معرفي شده است تا بتوان مطمئن شد كه نظام علمي مدرسه و دانشگاه تفاوت عواطف عالي انساني از احساسات غريزي و مشترك با حيوانات را تشخيص مي دهد و در مسير تربيت و پرورش عواطف عالي انساني گام برمي دارد و برنامه دارد.


در كجاي نظام علمي و فرهنگي مدرسه ودانشگاه برنامه اي وجود دارد كه اراده ي نوجوان و جوان را پرورش دهد.
در كجاي نظام علمي و فرهنگي مدرسه و دانشگاه برنامه اي وجود دارد كه معلومات را به بصيرت و شعور و دانايي و به تعبير قرآن كريم به نور تبديل نمايد.


در كجاي نظام علمي و فرهنگي مدرسه و دانشگاه برنامه اي وجود دارد كه ادراكات عالي انساني را پرورش و توسعه دهد و موجب گسترش حوزه هاي علوم گشته و آن را به حكمت منتهي نمايد.


امتيازات و شاخصهاي مهندسي فرهنگي از ديدگاه اسلام
اين در حالي است كه مهندسي فرهنگي از ديدگاه اسلام، داراي امتيازات بيشمار و شاخصهاي و محورهاي محكم و روشني است كه هر شخص فرهيخته اي را مجذوب خود مي نمايد

. به چند نمونه در زير اشاره مي شود:
1. مهندسي فرهنگي از ديدگاه اسلام، شاخصهاي عقلانيت كه اساس مهندسي فرهنگي و اساس توسعه پايدار مي باشد را ارائه مي نمايد. شيوه هاي تربيت و پرورش عقل را مشخص مي كند.


2. مهندسي فرهنگي از ديدگاه اسلام، تفكر را به عنوان اساس رشد در حيات انساني معرفي مي نمايد و شاخصهاي تفكر سازنده و صحيح را تبيين مي نمايد و روش تفكر صحيح را ارائه كرده و آن را پرورش مي‌دهد.


3. مهندسي فرهنگي از ديدگاه اسلام، عواطف عالي انساني را معرفي نموده و آن را از احساسات غريزي و مشترك با حيوانات بازشناسي مي نمايد و شاخصهاي تربيت و پرورش صحيح عواطف عالي انساني را بيان مي‌كند

و زندگي فردي و خانوادگي و اجتماعي بشريت را به عطر عواطف عالي انساني معطر و سالم و شيرين مي‌نمايد. علوم و رشته هاي علمي و محصولات علمي را از خشكي و بي‌روحي و بي‌عاطفگي و خشونت بيرون مي‌آورد و علم و محصولات علمي را به پرستار مهربان بشريت تبديل مي‌كند.


4. مهندسي فرهنگي از ديدگاه اسلام، شيوه‌هاي عبور از نظام پوسيده ذهن‌محور و محدود به ادراكات حسي را نشان مي‌دهد و بدينوسيله در شكوفايي حيات علمي جامعه افقهاي وسيع و زيبا و سازنده را مي گشايد.


5. مهندسي فرهنگي از ديدگاه اسلام، معارف و معلومات را در وجود انسان به شعور و بصيرت و نورانيت و حكمت تبديل مي‌كند.
6. مهندسي فرهنگي از ديدگاه اسلام، انسان و فرهنگ جامعه را آنچنان طراحي مي نمايد كه جامعه بتواند يقينيات و حقايق و حكمتها را از انديشه‌ها و مكاتب وهم‌آلود و منحرف و مردد و فريبكار و اوهام و شعارهاي پوچ و اهداف بي ارزش و رقابتهاي ناسالم بازشناسي نمايد.


7. مهندسي فرهنگي از ديدگاه اسلام، علاوه بر پرورش ادراكات حسي و ذهني در مغز، پرورش دستگاه ادراكات عالي انساني را هدف گرفته و آن را محور پرورش و تربيت خود قرار مي دهد.


اگر ملت ايران مفتخر به استقرار نظام جمهوري اسلامي نبود و اگر قانون اساسي ايراني اسلامي،‌مهندسي فرهنگي را بر اساس قرآن كريم و سنت و سيره ي رسول مكرم اسلام و اهل البيت مطهرش صلوات الله عليهم اجمعين هدف نمي گرفت

و اگر دهها هزار شهيد و جانباز و صدها هزار نفر از خانواده هاي ايشان بر مهندسي فرهنگي قرآني و روايتي تأكيد نمي كردند و اگر امام راحل رضوان الله تعالي عليه و مقام معظم رهبري تا اين اندازه بر مهندسي فرهنگي از ديدگاه اسلام تأكيد نمي داشتند، باز هم به دليل امتيازات فوق العاده مهندسي فرهنگي از ديدگاه اسلام و برتري آن بر ساير مكاتب غربي و به دليل ضرورت و نياز به توسعه ي پايدار مي بايست مهندسي فرهنگي طبق ديدگاه قرآن و اسلام طراحي شود.


لذا بدينوسيله نظر حضرتعالي را كه خود از انديشمندان و فرهيختگان صاحب نظران در مهندسي فرهنگي مي باشيد به طرح نامه اين مؤسسه در مهندسي فرهنگي و دوره هاي آموزشي و توجيهي و تربيت استاد كه ضرورت و پيش نياز مهندسي فرهنگي مي باشد، جلب مي نمايد و آماده است تا با همكاري مشترك هرگونه امكانات خود را در اختيار اجراي دوره هاي مذكور قرار دهد.



اهداف دوره ي آموزشي در مهندسي فرهنگي و تعلیم و تربیت قرآني
از آنجا که فلسفه و مبانی تعليم و تربيت اسلامی، شامل تمامی شئون حيات انسانی میگردد، پس می توان مطمئن شد که تدوين فلسفه و مبانی تعليم و تربيت اسلامی، کليد اصلی و مشکل گشای تدوين مبانی و فلسفه ی تمامی شئون مذکور میباشد؛

مانند فرهنگ و هنر اسلامی، فلسفه و حکمت اسلامی، آموزش و پرورش اسلامی، اعّم از آموزش و پرورش، پيش دانشگاهی ، دانشگاه و حوزههای شريفه ی علميه، تبليغات اسلامی و برنامههای تبليغی اسلام، خانواده و اجتماع، حقوق و تمامی رشته های آن، جامعه شناسی و تمامی رشتههای آن، علوم تربيتی و تمامی رشتههای آن و رسانه و صدا و سیما و تمامی رشته های آن.


بنابراین ارزش علمی و سرنوشت ساز تدوین مبانی و فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی و نقش آفرینی آن در حیات فردی و اجتماعی انسان، آنچنان گرانقدر است که مقام و موقعیّت آن در بین سایر تحقیقات علمی، کاملاً ممتاز است؛ بطوریکه هیچ تحقیقی تا این اندازه در حیات انسانی، رشد دهنده، نجات بخش و اثرگذار نمیباشد.


اما منابع و مآخذ و متون موجود درباره ی مبانی و فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی آنچنان وسیع و فراوان و بی کرانه است که محقق را در تدوین فلسفه و مبانی تعلیم و تربیت اسلامی آنگونه که بتوان بر اساس آن نظام تعلیم و تربیت اسلامی را طراحی کرد، دچار حیرت میسازد.


تمام قرآن، تمام روایات و سیره طیبه رسول خدا و اهل البیت مطهرش صلوات الله علیهم اجمعین، تمام محدثین و آثار ایشان، و تمام فقه و علوم فقهی و فقها و آثار ایشان، تمام عرفان و عرفا و آثار ایشان، تمام کلام و متکلّمین و آثار ایشان، تمام فلسفه و حکمت و حکما و آثار ایشان، تمام اخلاق و علمای اخلاق و آثار ایشان، مجموعاً منابع و مآخذ تعلیم و تربیت اسلامی را تشکیل میدهند.


اساساً هر یک از منابع مذکور، شأنی از شئون و وجهی از وجوه فلسفه و مبانی تعلیم و تربیت اسلامی را تشکیل میدهد؛ امّا منظور از تدوین فلسفه و مبانی تعلیم و تربیت اسلامی، اولاً: تدوین خلاصه و فشرده ای از مجموع معارف و منابع مذکور است تا با بهرهمندی از تمام منابع مذکور، جامعيت فلسفه و مباني تعليم و تربيت اسلامي ممکن گردد و ثانیاً: بگونه ای تدوین شود که استخراج نظام تعلیم و تربیت اسلامی از آن امکان پذیر گردد.


امّا گستردگی حیرت آور منابع و مآخذ و علوم مذکور، موجب شده است تا دانشمندان و متفکرین و کارشناسان بسیاری به تألیف و تدوین مجموعه هایی با عنوان مبانی یا فلسفهی تعلیم و تربیت اسلامی بپردازند که در جای خود، بسیار سودمند است؛

ولی تنها به یک یا چند وجه از وجوه و شئون بسیار متنوّع در مبانی و منابع مذکور توجه کردهاند؛ و از مابقی وجوه آن صرفنظر نمودهاند؛ لذا استفاده از تمام آن مجموعه ها برای استخراج نظام تعلیم و تربیت اسلامی، همواره با مشکل مواجه بوده است.


بنابراین مشکل اصلی در تدوین فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی، کمبود منابع و مبانی نیست؛ بلکه حلقه ای در این میان ، مفقود میباشد که باید نقش نخ تسبیح را در گردآوری و ارتباط مهره های تسبیح، ایفا نماید و در جهت بهره مندی هر چه بیشتر، تمامی منابع و مبانی اسلامی را بعنوان مهره های تسبیح به یکدیگر پیوند دهد.


و با بهره گيري از مجموع آن منابع و مبانی، اولاً: فلسفه ای منسجم و محکم تدوین گردد و ثانیاً: جامع و خالص و متکی و مستند به قرآن کریم و روایات شریفه باشد و ثالثاً: فشرده و خلاصه باشد و رابعاً: از آن فلسفه وآن مبانی بتوان نظام تعلیم و تربیت اسلامی را استخراج و طراحی نمود.


بنابراین آنچه که در پی آن هستیم، از مقوله کشف و اکتشافات از عمق مبانی و منابع موجود است، نه از نوع اختراع؛ به دیگر سخن، آنچه که این اثر در پی آن است، خلق و اختراع مطلبی جدید نیست تا به تحقیقات گذشتگان اضافه نماید؛ بلکه در پی کشف و معّرفی حلقه مفقوده ای است که بتواند از تمامی مبانی و منابع موجود و دست اوّل اسلامی، در جهت تدوین فشرده ای از فلسفه و مبانی تعلیم و تربیت اسلامی با شرایط و ویژگیهای که ذکر شد، بهرهمند گردد.


با بیانی دیگر، آنچه که این اثر در پی آن بوده و بحمد الله و المنه به کشف آن نائل آمده است، آن است که اولاً نشان دهد برای تدوین مبانی و فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی باید از کجا شروع کرد و به کجا ختم نمود؟ و ثانياً در عین حفظ جامعیت و استحکام منطقی، دچار بی کرانگی وتحیر در صورت تحقیقات نشود و از جانب سوم ،

دارای خلوص بوده و مستقیماً برخاسته از آیات قرآن کریم و روایات شریفه باشد و از جانب چهارم، بگونه ای تدوین گردد که بتوان نظام تعلیم و تربیت اسلامی اعّم از آموزش و پرورش، پیش دانشگاهی و دانشگاهی و حوزوی را از آن استخراج نمود.


از کجا باید شروع کرد:
در پي پاسخ به اين سؤال هستيم كه برای کشف حلقه مفقوده در تدوین مبانی و فلسفهی تعلیم و تربیت اسلامی، از کجا باید شروع نمود تا ویژگیهای مذکور را دارا گرديم؟


روشنترین و محکمترین و محوریترین عنوان در تدوین مبانی و فلسفه تعلیم و تربیت، نفس کلمه ی تعلیم و تربیت است؛ زیرا تمامی ابعاد و شئون دیگر حول این محور باید طراحی و تدوین گردد.

و چون تربیت، حاصل و نتیجه و نهایت تعلیم است، پس تعلیم، اوّلین واصلیترین محورواساسیترین موضوعی است که برای تدوین مبانی و فلسفه تعلیم و تربیت از دیدگاه اسلام، یعنی قرآن کریم و روایات شریفه، باید تحت بررسی و تحقیق قرار گیرد و اگر معنی و مفهوم و تعریف تعلیم از دیدگاه قرآن و سیرهی اهل البیت را بدست نیاوریم، چگونه ممکن است فلسفهي تعلیم را از دیدگاه اسلام تدوین نمود؟


بنابراین کلید اصلی و حلقه مفقوده عبارتست از: «درک صحیح و فهم عمیق از مفهوم و تعریف تعلیم در نظر قرآن و عترت». به دیگر سخن، تدوین مبانی و فلسفهی تعلیم و تربیت اسلامی را باید از بررسی در اسرار کلمه تعلیم از نگاه قرآن و سنّت و سیره ی طیبه اهل البیت علیهم السلام شروع نموده و نیز به همان ختم نمود. زیرا تعلیم از جنس فعل و از نوع متعدی است و این فعل متعدی، شامل فاعل و نفس فعل و مفعول آن است. این بدان معنی است

که اگر به فاعل و حقيقت فعل و چگونگي تحقق فعل و ويژگيهاي مفعول توجه کنیم و مورد تحقیق و بررسی قرار دهیم، حلقه ی مفقوده را در تدوین فلسفه و مبانی تعلیم و تربیت اسلامی خواهیم یافت؛ بنابراین برای کشف آن حلقهی مفقوده و درک مفهوم تعلیم و تربیت از دیدگاه اسلام، نکات زیر را مورد بررسی و تحقیق قرار دهیم:


الف - فاعل تعلیم – بايد روشن شود كه اسلام چه ويژگيها و شرايطي را براي معلم و يا مربي لازم ميداند، تا تعليم از طرف فاعل امكان پذير گردد؟
ب – حقیقت فعل تعلیم – بايد روشن شود كه اسلام چه هدفي را براي تحقّق فعل تعلیم یا هدف انتقال دانش به متربّی در نظر گرفته است؟


ج – چگونگی نفوذ تعلیم در متربّی- بايد روشن شود كه اسلام چه شرایط و مراحل و فضای لازم را برای نفوذ فعل تعلیم در وجود مفعول یعنی متعلّم یا متربّی پيشنهاد ميكند.
د – مفعول تعلیم – بايد ديد كه اسلام براي متربي يا متعلم چه ویژگیهای ذاتی و چه امکانات وجودی قائل است تا تعلیم در وجود و شاکلهي او محقق گردد.


توضیح مربوط به چهار نکته ی ذکر شده:
الف – فاعل تعلیم یعنی عالم یا معّلم یا مربّی: در فلسفه و مبانی تعلیم و تربیت اسلامی، نقش معّلم و مربّی بسیار مهم است و طبق نظر تربیتی اسلام در این باره، نکات بسیاری مطرح است که به ذکر چند نمونه بسنده میشود:


1- پاک بودن و مهذّب بودن معلم از هواهای شیطانی و نفسانی و دارا بودن شاکله و شخصیت تربیت شده.
2- خالی بودن معّلم از اغراض نفسانی، برای تعلیم.
3- هدف گیری معلم بسوی نورانی کردن متعلّم و ایجاد بصیرت و روشنی در متعّلم.


بهمین دلیل در مکتب تربیتی اسلام، منظور از عالم یا معّلم، آنگاه که مفهوم وحیانی آن مورد توجه است،محدود به معنی استاد و متخصص نیست؛ بلکه منظور از عالم و معّلم: فردی است که دارای بصیرت، آگاهی، نور، روشنی و شعور و دارای قدرت تشخیص حق و باطل و دارای ملکات فاضله میباشد.


ب – حقیقت فعل تعلیم: بديهي است كه حقیقت فعل تعلیم از دیدگاه مکتب تربیتی اسلام هدف تحقق فعل را مشخص ميسازد. اين حقيقت، آنگاه روشن خواهد شد که حقیقت علم از منظر وحی و قرآن کریم و روایات شریفه، تبیین و روشن گردد. زيرا تعليم بمعني انتقال علم است. پس تا وقتي كه حقيقت علم روشن نشود، حقيقت تعليم نيز روشن نخواهد شد.


بايد عنايت داشت كه در ادبیات وحیانی، اعّم از قرآن کریم و روایات شریفه، کلمۀ علم و تعلیم به دو معنی بکار رفته است.
1- بمعنی معلومات و تخصّصها و فنون و معارف و انتقال آنها به دیگری.


2- بمعنی نور، بصیرت، درک حقیقت و شعور و تشخیص حق و باطل و ایجاد آن در متعّلم.
بنابراین حقیقت فعل تعلیم ، آنگاه که مفهوم وحیانی آن مورد عنایت باشد، به معنی انتقال معلومات و اطلاعات نیست1 ؛ بلکه بمعنی به نور رساندن است

. به معنی تبدیل اطلاعات و دانش به بصیرت در دل متعلم است، به معني آگاهی، به معني شعور، به معني ايجاد روشنی و به معني ايجاد توانایی کشف حقیقت و به معنی ايجاد قوه تشخیص حق و باطل در متعلم است که قرآن کریم از آن به «نور و بصیرت» تعبیر فرموده است؛ زیرا اساساً کلمه ی علم در آنجا که بعنوان مفهومی نجات بخش و هدایتگر مطرح میگردد

، به معنی اطلاعات و دانش و معلومات نیست؛ بلکه بمعنی بصیرت، آگاهی، شعور، نور، روشنی، فهم، درک عمیق و دقیق و یقین آور از حقایق است و این اختلاف در مفهوم علم و اين تفاوت در تعریف تعلیم، اوّلین و پایهای ترین تفاوت بین تعلیم و تربیت اسلامی با تعلیم و تربیت غربی است.


از دیدگاه اسلام، اگر دانش در وجود متعّلم و متربّی به نور، بصیرت، شعور و توانایی کشف حقایق تبدیل نشود، علم ناميده نميشود، بلكه بعنوان فضل (یعنی تخصّص) نامیده میشود؛ که اگرچه خوب است، ولی تفاوت مقام و رتبهی آن در مقایسه با مفهوم علم به معنی نور، مانند تفاوت رتبه و مقام زمین، در برابر آسمان و ملکوت است.


در اینجا به ذکر یک روایت از رسول مکرم اسلام (ص) بسنده میشود که آن حضرت آنگاه که به مسجد وارد شدند و جمعی را دیدند که برگرد فردی نشسته و به سخنان او گوش میدهند و تحت تعلیم او هستند، پرسیدند: او کیست؟ عرض کردند: او علاّمه است؛

حضرت پرسیدند: منظور از علاّمه چیست؟ عرض کردند: او علم انساب و تاریخ و از اين قبيل را میداند. حضرت فرمودند: (قال رسول الله (صل الله علیه و آله و سلم:) « انمّا العلم ثلاثه : آیةٌ محکمة، سُنَّة قائِمَة، فَریضَة عادِلَة، و ما خَلا هُنّ فَهُوَ فَضلٌ»


آن حضرت با ورود به مسجد و مشاهده ی مجلس تعلیم، فرمودند: علم، فقط سه نوع است. بنابراین تعلیم نیز بر سه نوع است:
الف – هر گونه دانش و یا هر گونهای تعلیمی که به کشف آیات و نشانههای یقین آور و نورانی و توانايي در کشف بیّنات و حقانيت آيات الهی و كشف قوانين حاكم بر هستي از جانب حقتعالي منتهی شود، علم است.( آیةٌ محکمة)


ب – هر دانش و تعلیمی که به تحقق فرهنگ زنده و پویا و برپا و پاینده و استقامت بخش و قیام کننده و استوار الهی در جامعه، منتهی شود، علم است.( سُنَّة قائِمَة)
ج – هر دانش و تعلیمی که به کشف قوانین عدالت گستر و عدالت پرور و آگاهی از قوانین عادلانه ی الهی در جامعه و جهان و هستی منتهی شود، علم است.( فَریضَة عادِلَة)


ج – چگونگی نفوذ فعل تعلیم در وجود متعّلم : فعل تعلیم، متعّدی است و لازمه ی تحقق فعل تعلیم، نفوذ آن در وجود متعّلم بعنوان مفعول در فعل تعلیم است.
نفوذ تعلیم دروجود متعّلم از دیدگاه اسلام، بمعنی ایجاد نور و بصیرت و شعور و قدرت تشخیص حق از باطل و شناخت حقایق و آگاهی و هدایت است.


مکتب تربیتی اسلام، لازمهي تحقق تعلیم را شرایطی میداند که بدون آن شرایط، تعلیم صورت نخواهد پذیرفت؛ آن شرایط عبارتند از:
1- شرط ایجاد فضای پاک و خالص و سالم و زلال انسانی و دور کردن فضای تعلیم، از هر گونه آلودگیهای نفسانی و شیطانی و مزاحم و مانع و مشکل ساز در هنگامه ی تعلیم.


2- نیاز سنجی فردی از متعّلم و ایجاد تناسب محتوای تعلیم با استطاعت و توانایی و امکانات شخصی متعّلم.
3- نیاز سنجی اجتماعی و ایجاد تناسب محتوای تعلیم با نیازهای جامعه و اجتماعی متعّلم.
4- شرط ایجاد روحیات پاک و سالم و زلال در متعّلم،به منظور آمادگی او برای دریافت تعلیم.


5- شناخت حقیقت عاطفه و ویژگی های آن و ارزش عاطفه و تشخیص تفاوت آن از احساس و احساسات، و نقش آفرینی استفاده از عاطفه و (نه احساس) در تعلیم از دیدگاه اسلام.
به نظر ميرسد كه دربارهي حقيقت عاطفه از ديدگاه اسلام بايد توضيح بيشتري تقديم گردد.


حقیقت عاطفه و نقش آن در دیدگاه اسلام
حقیقت عاطفه، غیر از احساس و احساسات است؛ زیرا احساس، ریشه غریزی و حیوانی دارد؛
لذا انسان در داشتن احساس در بسیاری موارد اگرچه بسیار پیچیده است، ولی در عین حال به حیوانات شباهت بسیاری دارد؛ مثل احساس گرسنگی ، تشنگی، خشم، علاقه به فرزند، علاقه به جنس مخالف، احساس شهوت، احساس تملّک و جلب منافع شخصی.


امّا عـاطفه، ریشۀ معرفتی دارد و خاص انسان است. لذا در اسلام علاقه های عاطفی، متفاوت از علاقه های احساسی است.
حضرت امیرالمؤمنین (ع) در وصف رسول مکرم اسلام علیهما الصلوات و السلام میفرماید: « کان علیه السلام اَعطَف الناس .....»


در دعای کمیل، از قول حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام ازحقتعالی درخواست میکنیم که نسبت به ما عطوف باشد و در قرآن کریم تلاوت میکنیم که « قل لا اسئلکم علیه اجراً الاّ المودّة فی القربی» یعنی مودّت ( که اوج عاطفهی مثبت انسان است، ) به ساحت مقدس اهل البیت رسول خدا علیهم السلام، معادل ثمره، نتیجه و اجر تمامی زحمات و هدایت های رسول خدا (ص) است. و نیز تلاوت میکنیم که «اِن کنتم تحبّون الله فاتّبعونی یُحببکُم الله».


و آیات و روایات بسیار در باب محبّت، موّدت، ترّحم، رحمت، لطف، رأفت، عفو، خشوع، انکسار، غفران، الفت، اخّوت، شفقت، رفاقت، ولایت، احسان، حلم، رغبت، شکر، فرحت، اشتیاق، رضایت، سرور و بکاء وجود دارد که تماماً شقوق و تجلیّات عاطفه است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید