بخشی از مقاله

تعلیم و تربیت سازنده

مقدمه
تعليم و تربيت سازنده، آن است كه خودآموزي را به انسان بياموزد و او را در شكل دادن به روش و ساختار يادگيري خود توانا سازد، به انسان بياموزد كه چگونه مسئوليت ادامة آموزش و پروش خود را بر عهده بگيرد، و او را چنان بپرورد كه جويندگي و بيش آموختن، خوي او شود و در دل و جان او جاي گيرد.
اما، انسان جويا و پژوهشگر، بايد ابزار جويندگي و پژوهش را بشناسد تا بتواند به گنجينه هاي گذشته و حال دانش بشري كه در كتابخانه ها و مراكز اسناد و مدارك علمي گردآوري شده، دسترسي پيدا كند، و آن گنجينه ها را پشتوانة كار تحقيقي خود سازد، و آن گاه به يافته هاي تازه اي دست يابد و آنها را بر آن گنجينه هاي عظيم بيفزايد.


در دنياي شتاب زدة علم و صنعت امروز، دانستني ها مرز زمان و مكان نمي شناسند، چنان دم به دم در حال گسترش است، و سيل بي امان انتشار كتابها و مقاله ها و نشريه هاي گوناگون چنان بي وقفه است كه كار تهيه، ضبط و بازيابي مدارك علمي و منابع پژوهش، ديگر كار آساني نيست. دايره كار پژوهشگر امروز، مانند زمان ابن سينا به صندوق ها و رف هاي يك كتابخانه محدود نمي ماند. و ابعادي به وسعت تمام كشورهاي روي زمين دارد. دانش هايي كه در عصر ابن سينا در چند كتاب مي گنجيد، چنان گسترش يافته و پيش رفته كه يك پژوهشگر گاه بايد براي يافتن پاسخ يك سؤال، ساعتها و روزها در پاي شبكه هاي اطلاع رساني و در كنار رايانه ها بنشيند. او، به جاي رف يا صندوق انباشته از كتاب با شبكه هاي وسيع الكترونيكي و پايگاههاي اطلاعاتي ملي، منطقه‌يي و جهاني سر و كار دارد، و ناگزير است كه همة اين ابزارها را بشناسد.

فصل اول: منابع مرجع دست اول
هر پژوهنده اي، در هر سطحي از معلومات، براي يافتن پاسخ پرسشهاي خود، اولين راهي كه به ذهنش مي رسد، پرسيدن از يك متخصص در همان زمينه است. مي دانيم كه هميشه دسترسي به يك متخصص آسان نيست. و در هنگام دسترسي نيز انتظار نمي توان داشت كه يك تن همه جزئيات يك مطلب را دقيق به خاطر سپرده باشد و با يك نظم منطقي به ياد آورد و به ما بگويد.


پس چه بايد كرد؟ دومين راهي كه به ذهن مي آيد، جستجوي پاسخ در يك كتاب مرجع است، و اين خود پرسش هاي ديگري را هم به ذهن مي آورد كه:
-آيا هر كتاب مرجعي، پاسخ هر پرسشي را در بر دارد؟
-براي پاسخ به پرسش مورد نظر، از ميان مرجع ها، مناسب ترين مرجع را چگونه مي توان يافت؟
-آيا جز افراد متحصص و كتاب هاي مرجع، منابع ديگري هم وجود دارد كه با كمك آنها پاسخ پرسش هاي خود را بيابيم؟
-آيا...؟


پاسخ اين «پرسش هاي ديگر» را كسي مي داند كه معني «كتاب مرجع» را دقيق و درست بداند، ‌انواع مرجع ها را بشناسد، و بداند كه هر نوع مرجع، پاسخگوي چه نوع پرسش هايي است؟ و نيز بداند كه يك مرجع را چگونه به كار بايد برد؟


در پاسخ به اين كه آيا افراد متخصص و كتاب هاي مرجع، تنها منابع پاسخ به پرسش هاي ما هستند؟ بايد گفت كه در درجه اول: بله، اما هر منبع ديگري كه ما را به پاسخ درست و روشن برساند، نيز در شمار منابع مرجع است مانند كتاب هاي ديگري كه در ظاهر كتاب مرجع نيست، اما مي تواند پاسخ دقيق و درستي به پرسش هاي ما بدهد، مجله ها، روزنامه ها، نقشه هاي جغرافيايي، مواد و ابزارهاي ديداري – شنيداري مانند فيلم و اسلايد و ... كه اين منابع نيز در صورتي پاسخگوي پرسش هاي ما خواهد بود كه از آنها در موقع مناسب و براي پوشش مربوط و مناسب بهره بگيريم. تلفظ درست يك واژه را در يك واژه نامه بايد جست، و موقع جغرافيايي يك شهر يا روستا را در يك فرهنگ جغرافيايي.


در اين گفتار، منابع مرجع تعريف و گروه بندي مي شود، و در باره مرجع اصلي و دست اول، و انواع و موارد استفاده و ارزيابي آنها، آنچه براي يك پژوهشگر ضروري و سودمند است، مي آيد، و معرفي منابع مرجع رابط يا دست دوم، در گفتار بعد خواهد آمد.

تعريف كتاب مرجع:
نخستين تعريفي كه به ذهن مي رسد، اين است كه يك كتاب مرجع بايد پاسخ پرسش هاي بسياري را در بر داشته باشد، و در هر مورد، پاسخ مناسب را در جاي خود و در درون يك ساختار منظم پيش چشم ما بياورد، و به آساني بتوان گفت كه پاسخ مورد نظر در رديف الفبائي يا در فصل بندي آن كتاب، كجا قرار گرفته است؟ نيز در تعريف مرجع گفته‌اند: كتابي است كه مطالب آن با حدس و گمان و خيال و احتمال به ذهن نيامده، و آنچه در اختيار ما مي گذارد، حاصل جستجو و مطالعه و دقت، و رسيدن به امور يقيني و مقبول اهل فن است.


بايد بدانيم كه هدف يك كتاب مرجع، بيان نقطه نظرهاي گوناگون و بحث گسترده و سؤال آفريني نيست. يك مرجع فقط اطلاعات اصلي و بنيادي و تأييد شده را به صورتي فشرده و جامع بايد در اختيار خواننده بگذارد. كتاب مرجع براي مطالعه پيوسته تدوين نمي شود، و حاوي پاسخ هاي بسيار براي پرسش هاي گوناگون است، و هنگامي به آن مراجعه مي شود كه يك پرسش مشخص در برابر پژوهنده قرار دارد. به همين دليل، مطالب يك مرجع بايد به صورتي تنظيم شود كه هر مطلب را با ترتيب و تنظيم خاص، در آن بتوان يافت. آن ترتيب و تنظيم خاص به نوع و موضوع مرجع نيز بستگي دارد، مثلاً واژه نامه ها و دايره المعارف ها عموماً تنظيم الفبائي دارد، و مرجع هاي تاريخي را به ترتيب سالهاي وقايع تنظيم مي كنند.


در كتابخانه ها، عموماً كتاب هاي مرجع را در يك بخش جدا از كتابهاي ديگر و در نقطه اي ديدرس و دسترس مي گذارند، و چون مرجع ها مورد مراجعه مكرر و همگاني است، به امانت داده نمي شود، و فقط در درئون كتابخانه مي توان از آنها استفاده كرد.

ارزيابي منابع مرجع
ارزيابي منابع مرجع يعني تعيين ارزش محتواي آنها، كارآيي و سودمندي آنها در پاسخ گويي، و اعتمادي كه به پاسخ هاي آنها مي توان داشت، و بخصوص آنچه هدف مشترك تمام كتابهاي مرجع است: دادن پاسخ درست در زماني كوتاه. در ارزيابي منابع مرجع، آنچه به عنوان معيارهاي كلي و در مورد تمام مراجع بايد درنظر گرفت، موارد زير است:
1-اعتبار پديده آورنده اثر، يعني صلاحيت علمي و تخصص و تجربه نويسنده يا نويسندگان، و همه كساني كه در تأليف و تدوين آن مرجع شركت داشته اند. توجه به آثار ديگري كه از نويسندگان نشر شده، ارتباط سوابق تحصيلي و تجربي آنها با مفاد و مندرجات مرجع، توجه آنها به آخرين پژوهش هاي مربوط و بهره گيري از آن پژوهش ها در كار خود، و به طور كلي استناد آنها به منابع معتبر و قابل اعتماد، نشانه هاي اعتبار نويسنده يا نويسندگان يك مرجع است.


2-اعتبار ناشر – مؤسسه هايي هستند كه به نشر آثار معتبر و با ارزش شهرت دارند و غالباً اين شهرت نتيجه يك تبليغ بازرگاني نيست. بعضي از ناشران ب راي حفظ اعتبار خود، روي كتاب هايي سرمايه گذاري مي كنند كه نويسنده آنها خود شهرت و اعتباري داشته باشد، و طبعاً بيشتر انتشارات آنها داراي اعتبار است.


3-تازه بودن اطلاعات – تازگي معلومات مندرج در يك مرجع، بخصوص در مراجع مربوط به علوم و فنون، بسيار اهميت دارد. در مرجعي كه محتوي شرح زندگاني گذشتگان و وقايع تاريخي است، ممكن است يك مطلب ساليان دراز و براي هميشه به يك صورت نوشته شود و قابل قبول باشد، اما در علوم و فنون و حرفه ها و صنايع هر روز نكته هايي تازه كشف مي شود، و گاه يك قانون علمي كه چند قرن مورد قبول بوده، بي اعتبار مي شود. اين امر، اهميت تازه بودن مرجع و تازه بودن مآخذ و منابع آن درا بيشتر مي كند.


4-زبان و شيوه نگارش – در بيان مطالب يك مرجع، نويسندگان بايد هشيار باشند كه تعبيرات و واژگاني كه به كار مي برند براي مراجعه كنندگان قابل فهم، و مناسب با ذخيره آنها از واژگان زبان باشد، براي مثال در مرجعي كه ويژه كودكان و نوجوانان است، واژگان كتابهاي دبستان و دوره راهنمايي تحصيلي باشد.


5-تنظيم منطقي- تنظيم يك مرجع يعني اين كه مطالب گوناگون آن چگونه در پي هم يا در كنار هم بيايد كه مراجعه كننده، هر مطلب را، جدا از مطالب ديگر به آساني پيدا كند؟ در ارزيابي يك مرجع توجه به اين نكته بسيار مهم است. د ر واژه نامه ها و دايره المعارف ها مناسبترين تنظيم، ترتيب الفبائي است كه به مراجعه كننده امكان مي دهد كه مطالب مورد نظر خود را در رديف الفبائي عنوان آن پيدا كند. در مراجعي كه تنظيم آنها تابع ترتيب الفبا نيست، وجود نمايه ها (فهرست ها)ي الفبائي ضرورت دارد و بازيابي مطلب موئرد نظر را آسان مي كند.
6-شكل ظاهري – در انتخاب يك مرجع براي كتابخانه، پس از توجه به محتوا و نظم علمي و منطقي و نگارش آن، شكل ظاهري كتاب را نيز نبايد از نظر دور داشت. كتابي كه مكرر مورد مراجعه است و و كساني كه با زمينه ها و خصوصيات مختلف آن را به كار مي برند، بايد از نظر چاپ و حروف چيني، كاغذ، صحافي و جلد، تصاوير و نمودارها عرضه اي مطلوب داشته باشد.


همان طور كه در گفتار نخست خوانديم، مقدمه و پيشگفتار و فهرست مندرجات يك كتاب، ما را از هدف و محتواي كتاب آگاه مي كند، و در انتخاب يك كتاب مرجع نيز بايد از همان طريق دريابيم كه آيا كتاب براي مراجعان كتابخانه ما مناسب و پاسخگوي نياز آنها هست يا خير؟ اگر كتاب ويرايش هاي مكرر دارد، بايد به تغييراتي كه در طي ويرايش پديد آمده توجه كرد. نيز بايد وجود سياهه اختصارها و آغازه ها، نمايه ها و فهرست هاي ارجاعي ديگر را درنظر گرفت، و از خود بايد پرسيد كه آيا مراجعان كتابخانه يا گروه سني كه كتاب را در اختيارشان مي گذاريم، مي توانند آن اختصارها و رمزها را درك كنند؟ و آن آگاهي را در بهره گيري از متن مرجع مي توانند به كار ببرند؟

انواع منابع مرجع؟
منابع مرجع را از روي شكل به دو گروه مي توان تقسيم كرد: مآخذي كه شكل كتاب دارد و مآخذي مانند نقشه هاي جغرافيايي، كره جغرافيايي و مواد و رسانه هاي ديداري – شنيداري كه آنها كه آنها را به طور كلي مراجع يا مآخذ غيركتابي مي گوييم.
كتاب هاي مرجع نيز با توجه به نقشي كه در ارائه اطلاعات دارد، به دو گره تقسيم مي شود:
-كتاب هاي مرجع اصلي يا دست اول كه منبع مستقيم اطلاعات است و پژوهنده، پاسخ پرسش خود را مستقيماً از آنها مي گيرد، و در اين گفتار از آنها سخن كي گوييم.
-گروه دوم كتاب هاي مرجع دست دوم يا هدايت كننده كه مانند يك پا، جوينده را به مرجع ديگر مربوط مي كند كه پاسخ پرسش او را در بردارد و از اين مرجع هاي هدايت كننده يا دست دوم در گفتار بعد سخن خواهيم گفت.


كتاب هاي مرجع دست اول يا اصلي عبارتند از: واژه نامه ها، دايره المعارف ها، مجموعه هاي معلومات عمومي، سالنامه ها، دستنامه ها، دستورنامه ها، راهنماها، سرگذشت نامه ها، منابع جغرافيايي و نشريات دولتي كه از هر يك جداگانه در اين گفتار سخن مي گوييم.


1-واژه نامه ها
واژه نامه كتابي است كه به توضيح واژه هاي يك زبان يا واژه ها و اصطلاحات خاص يك رشته يا يك موضوع مي پردازد. واژه نامه زبان واژه هاي بسيط يا مركب و اصطلاحات رايج در يك زبان را، در گذشته و حال، همراه با هويت دستوري آنها ضبط مي كند، و معاني گوناگون هر واژه يا اصطلاح را شرح مي دهد، و در بعضي از واژه نامه ها، شواهدي از آثار نويسندگان و شاعران نيز با شرح واژه است. در زبان فارسي – تا آنجا كه مي دانيم – فرهنگ اسدي طوسي (ف: 465 هـ) معروف به «لغت فرس» قديم ترين واژه نامه موجود است، و پس از آن كتابهايي چون مصالح الفرس، مجمع الفرس، برهان جامع، برهان قاطع، فرهنگ رشيدي، و در قرن اخير فرهنگ نظام و انجمن آزادي ناصري شهرت دارد، و در دوره معاصر فرنودسار يا فرهنگ نفيسي اثر دكتر علي نفيسي ناظم الاطبا، لغت نامه دهخدا، و فرهنگ فارسي از دكتر محمد معين واژه نامه هاي معتبري است كه از نظر محتوا و نظم بر آثار گذشتگان برتري دارد. در اينجا واژه نامه ها را به دو گروه اصلي تقسيم. و در باره هر گروه جداگانه گفتگو مي كنيم.


-واژه نامه هاي زبان
-واژه نامه هاي تخصصي و موضوعي

واژه هاي زبان:
واژه هاي زبان، با توجه به معلوماتي كه مراجعه كننده از آنها دريافت مي كند، به دو گروه تقسيم مي شود: واژه نامه هاي عمومي زبان، و واژه نامه هاي اختصاصي زبان.
1-واژه نامه هاي عمومي زبان كلمات و اصطلاحات يك زبان را شرح، و به زبان ساده تر، معني مي كند، و همراه با شرح، املاء درست، تلفظ درست، هويت دستوري، متضادها، مترادف ها، و در واژه نامه هاي مفصل، نمونه هايي از كاربرد كلمه را در جمله، و بخصوص در متون قديم، نشان مي دهد. در بعضي از واژه نامه ها ريشه كلمه در زبان كهن يا زبان هاي هم خانواده، و نيز ريشه هاي اجزا يك كلمه مركب نيز ذكر مي شود. در اين شمار «فرهنگ فارسي» معين، و حواشي دكتر محمد معين بر «برهان قاطع» را مي توان نام برد.


واژه نامه هاي عمومي زبان، به نسبت وسعت، در يك يا چند جلد عرضه مي شود، و گاه از واژه نامه هاي بزرگ و مفصل، صورت هاي فشرده و كوتاه يا فشرده تر و كوتاه تر تدوين مي شود. يك مؤسسه واحد، ممكن است واژه نامه اي را در بيست يا سي جلد براي كتابخانه هاي بزرگ نشر كند، و همان را فشرده تر مثلاً در دو جلد يا يك جلد براي استفاده در خانه يا دفتر كار به بازار بياورد. نمونه اين كار واژه نامه هاي چندين جلدي آكسفورد و لاروس است كه از آنها نشر يك جلدي نيز مكرر صورت گرفته يا در زبان فارسي، انتخاب اصلاح شده يا از لغت نامه دهخدا كه به عنوان «لغت فارسي» در دست انتشار است.


واژه نامه هاي عمومي زبان، گاه يك زباني است، يعني واژه هاي يك زبان را به همان زبان شرح مي كند. مانند فرهنگ نفيسي و فرهنگ فارسي معين؛ و گاه دو زباني است كه واژه هاي يك زبان را به زبان ديگر معني مي كند، مثل واژه نامه هاي رايج انگليسي به فارسي، فرانسه به فارسي، آلماني به فارسي و بالعكس. در واژه نامه هاي دو زباني، گاه كتاب شامل دو واژه نامه است، و در يك نيمه ان مثلاً واژه هاي فرانسه به انگليسي معني شده، و در نيمه ديگر واژه هاي انگليسي به فرانسه، و اين نوع، براي بيشتر زبانهاي غربي آن قدر فراوان است كه نيازي به ذكر مثال ندارد. نوعي از واژه نامه هاي دو زبانه هم داريم كه در آنها به جاي شرح به نثر، از عبارات منظوم استفاده شده، و در خلال ابيات، واژه هاي يك زبان ديگر به نظم معني شده، مثال معروف اين نوع «نصاب الصبيان» ابونصر فراهي است، كه معني واژه هاي عربير را به نظم فارسي بيان مي كند.


يك واژه نامه ممكن است چند زباني باشد، و معادل يك واژه يا اصطلاح را مثلاً در سه زبان مختلف در مقابل يكديگر بياورد، مانند «فرهنگنامة جديد فارسي – اردو – انگليسي»
گاه در بعضي از واژه نامه هاي عمومي زبان، علاوه بر شرح لغات و تركيبات و اصطلاحات، نام بزرگان تاريخ و فرهنگ يك سرزمين، عنوان وقايع مهم تاريخ، و نام شهرهاي مهم را نيز در رديف الفبائي در ميان واژه ها و اصطلاحات مي آورند و در باره آنها شرحي مي افزايد. از اين نوع، در فارسي لغت نامه را مي توان نام برد.

2-واژه نامه هاي اختصاصي زبان، واژه نامه هايي است كه در آنها واژه ها و تركيبات و اصطلاحات يك رشته خاص يا يك موضوع خاص ضبط و شرح مي شود يا واژه هايي كه در محدودة جغرافيايي و قومي خاص به كار مي رود، و از جمله آنهاست:


الفف. واژه نامه هاي گويش ها و لهجه ها كه شامل واژه هاي خاص و كاربردهاي يك گويش يا يك لهجه خاص است، و غالباً معادل آن واژه ها و كاربردها را در زبان عمومي و رسمي كشور به دست مي دهد. و ويژگي هاي لفظي يا ساختاري آن گويش و لهجه را بيان مي كند، مثل «واژه نامة يزدي» يا فرهنگ نائيني».
ب-واژه نامه هاي تاريخي، كه همان واژه هاي زبان رسمي را ضبط مي كند، اما در شرح هر واژه تحول آن را در دوره هاي تاريخي، و احتمالاًُ تغييرهاي جزئي معني واژه ها را در هر دوره، با ذكر مثال هايي از متون ادبي بيان مي كند، و از اين نوع است: «فرهنگ تاريخي زبان فارسي».
ج-واژه نامه هاي زبان عوام. واژه نامه هايي است كه در آن ها واژه ها، كاربردها، تركيبات، تكيه كلامها، و ضرب المثلهاي زبان كوچه و بازار ضبط، و معني آنها بيان مي شود، مانند «فرهنگ لغات عاميانه» و «كتاب كوچه».


د-كتاتب هاي امثال و حكم، كه در آنها ضرب المثل هاي رايج يك زبان، آنچه در متون و آثار ادبي گذشته، بكار رفته، و آنچه در زبان روزگار مولف رايج است، گردآوري، و شرح آن نوشته مي شود، و در فارسي نمونة ممتاز و گسترة آن كتاب چهار جلدي «امثال و حكم» از دهخداست.
ه. واژه نامة اختصارات و آغازه ها كه در آن نشانه هاي اختصاري و صورت كوتاه شدة اصطلاحات رشته هاي گوناگون كه در زبان يك كشور به كار يم رود يا اختصارات رايج بين المللي، ضبط و تعريف مي شود. همين اختصارات ممكن است در واژه نامه هاي عمومي زبان نيز بيايد.


تنظيم واژه نامه هاي عمومي و اخاتصاصي زبان، غالبا تابع ترتيب الفبايي هر زبان و از روي حرف اول و بعد حرف هاي دوم و سوم و ... است. اما در بعضي از واژه نامه هاي فارسي، همان ترتيب الفبائي را از حرف آخر واژه ها آغاز كرده اند. در لغت فرس اسدي طوسي فقط حرف آخر منظور شده است. در واژه نامه هاي عربي غالبا تمام واژه هاي مشتق از يك ريشه ثلاثي يا رباعي را، زير آن ريشه مي آورند.

واژه هاي تخصصي و موضوعي:
شرح و تعريف واژه هايي است كه در يك زمينة مشخص يا يك رشتة خاص علمي به كار مي رود و اصطلاحات و علائم، و در مورد مباحث علمي، قوانين علمي را نيز تضويح مي دهد. گاه در واژه نامه هاي عمومي زبان نيز ضبط و شرح اين گونه واژه ها را در رديف الفبائي هر يك مي توان يافت. اما در يك واژه نامة تخصصي، غالباٌ شرح و تعريف دقيق تر و مبسوط تر، و بيشتر قابل اعتماد است.


واژه نامه هاي تخصصي و موضوعي نيز مي تواند يك زباني، دو زباني يا چند زباني باشد، «فرهنگ اصطلاحات نفت» يك واژه نامة تخصصي چهار زباني است كه اصطلاحاتت صنعت نفت را در چهار زبان انگليسي، فرانسه، آلماني و فارسي در برابر يكديگر مي گذارد.
واژه نامه هاي تخصصي و موضوعي در دنياي امروز براي بسياري از رشته هيا علوم و فنون تدوين شده، و نمونه هاي آن به ويژه در زبان هاي اروپايي بسيار است. علاوه بر واژه نامه هاي تخصصي مستقل، بسياري از مولفان، همراه با آثار خود، واژه هاي تخصصي مربوط به موضوع كتاب را نيز به ترتيب الفبايي تنظيم، و با شرح واژه ها در پايان كتاب خود يم آورند. براي بعضي از كتابها نيز، واژه نامه هاي خاص تهيه مي شود كه تمام واژگان آن كتاب را ضبط و تعريف مي كند، مانند «فرهنگ لغات قرآن» يا «فرهنگ اشعار حافظ».

ارزيابي واژه نامه ها:
علاوه بر معيارهاي كلي ارزيابي كتاب هاي مرجع كه در آغاز اين گفتار خوانديم، در مورد واژه نامه ها بايد توجه داشت كه:
1-پيشرفت هاي علمي و فني، و اكتشافات و اختراعات، همواره واه ها و كاربردهاي تازه اي پديد مي آورد، و مولفان واژه نامه ها بايد در ويرايش هاي اثر خود، اين واژه ها و كاربردهاي تازه را بيفزايند، و دانستني هاي تازه را در كتاب بگنجانند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید