بخشی از مقاله

جغرافياي طبيعي افغانستان
مقدمه :
جغرافیای طبیعی افغانستان افغانستان، در جنوب غربی آسیا یبن 29 درجه و 22 دقیقه و 53 ثانیه و 38 درجه و 29 دقیقه و 27 ثانیه عرض البلد شمالی و بین 60 درجه و 28 دقیقه و 41 ثانیه و 47 درجه و 51 دقیقه و 47 ثانیه طول البلد شمالی واقع شده است. مساحت این کشور 650000 کیلومتر بوده و حداکثر طول آن از شرقی‏ترین نقطه تا غربی‏ترین نقطه جنوبی آن 912 کیلومتر است و این کشور محاط به مناطق خشک بوده، به دریا متصل نمی‏باشد،

نزدیک ترین بندر دریایی به آن، بندر کراچی با فاصله 727 میل می‏‏باشد. این کشور در شمال پیوسته است به کشورهای تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان و از طرف غرب به کشور جمهوری اسلامی ایران و از شرق و جنوب به کشور پاکستان و از طرف شمال شرقی به ولایت سین کیانگ چین. افغانستان کشور کوهستانی و نسبتاً خشک است. مرتفع‏ترین و معروف‏ترین رشته کوه‏های آن عبارت‏اند از: هندوکش، بابا، سلیمان، سفید کوه و سیاه کوه. مرتفع‏ترین قله

کوه‏های آن، «نوشاخ» با ارتفاع 7485 متر در رشته کوه هندوکش شرقی می‏باشد و ... میزان بارندگی در این کشور کم است و مهمترین رودهای آن عبارتند از: آمودریا، رود کابل، هریرود، رود هلمند و رود مرغاب و طویل‏تری رودهایش، آمودریا (2620کیلومتر)، هیرمند (1400کیلومتر)، هریرود(1230 کیلومتر) اکثر این

رودخانه‏ها ناشی از برف‏های زیادی است که در زمستان در نقاط مرتفع‏ می‏بارد و در بهار و تابستان به تدریج آب می‏شود. آب و هوایش متغیر و در بسیاریی از نقاط زمستان بسیار سرد و طولانی (حدود شش ماه)و در برخی نقاط تابستان خیلی گرم و سوزان می‏باشد. اما در عین حال جلگه‏ها و دره‏های فراوان دارای خاک و آب‏ و هوای مساعد، نزی در آن نهفته است که برای کشاورزی و دامداری بسیار مناسب می‏باشند. حدود 01/0 خاک آن را جنگل‏ها پوشانده است. تقسیمات اداری از سال (1773) به بعد درست از زمانی که تیمور شاه کابل را پایتخت خود قرار داد. آن «شهر» همیشه مرکز پادشاهی افغانستان بوده است. شاهزادگان ولایت

را کم و بیش خودمختاری داده بودند. مهم‏ترین ولایات تحت کنترل شاهزادگان و امیران، کابل، قندهار، هرات، ترکستان افغانستان، قطغن و بدخشان بودند.


چکیده :
امیر عبدالرحمن خان 1901ـ1880 که از سوی بریتانیا به عنوان امیر کابل و حواشی آن به رسمیت شناخته شد دامنه قلمرو سلطنتی‏اش را به ولایات هرات، ترکستان افغانستان، هزاره‏جات، نورستان و بدخشان گسترش داده بود. در زمان نادرشاه «33ـ1921» افغانستان به پنج ایالت اصلی و یا عمده و چهار ایالت فرعی تقسیم گردید. بعد از حکومت مشروطه و تصویب قانون اساسی در سال 1964 افغانستان به 26 ولایت تقسیم شده که هر کدام به دلیل اهمیت و

چگونگی انکشاف آن به گروه‏های یک، دو و سه تقسیم گردیده بودند. کابل، غزنی، گردیز، جلال‏آباد، مزار شریف، هرات و قندهار جزء مراکز درجه یک ولایات در تقسیمات کشوری قرار گرفتند. هر کدام از این ولایات به وسیله فرمانداری «والی»، اداره می‏شد که در برابر وزارت داخله در کابل مسئولیت داشتند. مضافاً این که نماینده‏هایی در هر ولایت وجود داشت که روند اجرایی کار را مستقیماً به کابل گذارش می‏دادند. هر ولایتی دارای چندین «ولسوالی» بود که به وسیله مسئولی به نام «ولسوال» اداره می‏شدند و ولسوالی‏ها در برابر «والی» مسئولیت داشته و می‏بایست گزارش کار را به آنها می‏دادند، البته هر ولسوال امکان داشت چندین

علاقه‏داری را نیز اداره کند. علاقه‏داری‏ها در روستاهای مهم مستقر و در قبال ولسوالی‏ها مسئولیت مستقیم داشتند، علاقه‏داری‏ها به تناسب جمعیت آنان به چهار گروه تقسیم می‏شدند. در سال 1970 افغانستان به 26 ولایت شش ولسوالی بزرگ «لوی ولسوالی» 175 ولسوالی و 118 علاقه‏داری تقسیم شده بودند؛ در حال حاضر افغانستان دارای 34 ولایت می باشد . واحدهای کوچک روستایی به وسیله رئیس روستا که معروف به «قریه‏دار» ملک، و ارباب بود اداره می‏شد. آنها نقش رابط را بین روستا و رئیس بخش «علاقه‏دار» داشتند. اما شهرها به نواحی مختلف تقسیم می‏شدند. جغرافیای انسانی افغانستان سرزمینی که اکنون به نام

افغانستان یاد می‏شود، بر اساس گفته‏های مورخین و اسناد باستانی، با نام‏ها و عنوان‏های دیگر (مثل آریانا، خراسان و ...) دارای پیشینه تاریخی چندین هزار ساله بوده و مدنیت‏های فراوان را در درون خود پرورانده و بعضاً مدفون ساخته است. اما آنچه را که امروز در جغرافیای سیاسی به نام افغانستان می‏خوانیم، همان کشوری است که در اواسط قرن هجده (1747م) توسط احمد شاه ابدالی بنیان گزاری شد. این کشور دارای موقعیت خاص سیاسی ـ تجاری و فرهنگی است که فعلاً مجال بحث آن نیست. به هر صورت این کشور امروزه زیستگاه اقوام، تبارها و تیره‏های فراوانی است که هر کدام در بسیاری از جهات فرهنگی خصوصیات و

ویژگی‏های خاص خود را دارد و چون برخی از این ویژگی‏ها در ورطه‏های سیاسی ـ اجتماعی دارای اهمیت خاصی است، در این جا ناگزیریم که اجمالاً آنها را مورد اشاره قرار دهیم که از آن جمله است: تعداد جمعیت، ترکیب قومی، دین، زبان، فرهنگ و رسوم قومی و خصوصیات تاریخی ـ روانی تباری. کلیات اولیه این مسایل پیش از شرایط امروزه در متون جغرافیایی ساده اغلب چنین بیان شده است: نام: افغانستان جمعیت: بالغ بر 20500000نفر تراکم جمعیت: 7/31 نفر در

کیلومتر مربع ساکنین شهرها: 15% متوسط عمر: مردان 9/39 و زنان 7/40 میزان تولد: 2/49 در هزار میزان مرگ: 8/23 در هزار رشد جمعیت: 054/2 میزان مرگ کودکان: 182 نفر در هر نوزاد دین: اسلام (75% سنی) زبان: پشتو و فارسی ترکیب جمعیت: 60% پشتون، 30% تاجیک، 5% ازبک، 5% هزاره و ...

پرجمعیت‏ترین‏ شهرها 1ـ کابل 345/36% نفر؛ 2ـ قندهار 191345 نفر؛ 3ـ هرات 150497 نفر؛ 4ـ مزار شریف 110367 نفر؛ 5ـ جلال آباد 57824 نفر؛ 6ـ کندوز 57112 نفر؛ 7ـ بغلان 41240 نفر؛ ولی بسیاری از این قضاوت‏ها و ارقام نه درست و دقیق‏اند و نه به این سادگی، و لذا ناگزیریم به شرح و تفصیل بیشتر. حقیقت امر این است که در افغانستان هیچگاه آمارگیری و سرشناسی دقیق، علمی و بی‏طرفانه صورت نگرفته. آمارهای داده شده یا اغلب بر پایه تخمین و گمانه‏زنی استوار

است، یا آمارگیری ناقص و یا حتی بر اغراض سیاسی، و از همین نظر است که تعداد جمعیت این کشور از سوی منابع و مراجع مختلف با رقم‏های بسیار متفاوت ارایه شده است که ما در این جا درصدد بیان آنها نیستیم اما با توجه به فقدان آمار علمی و تلفات سنگین بیست و چند ساله جنگ می‏توان گفت که تعداد جمعیت این کشور امروز بین 20 تا 17 میلیون نفر می‏‏باشد که از این تعداد حدود 4 میلیون آن آواره و خارج از کشور می‏باشند. و با وضع اسفبار و ناپایدار فعلی، ارایه میانگین سن، میزان رشد جمعیت، میزان مرگ و میر و ... نیز کار بیهوده و بی‏اساس خواهد بود. اما چند مساله به خاطر اهمیت خاص خود نیاز به بحث

بیشتری دارد: 1ـ دین: تردیدی نیست که بیش از 99% ساکنان افغانستان مسلمان هستند و تا چندی قبل حدود 5 هزار هندو در این کشور می‏زیستند که اکنون تعداد بسیار اندکی از آنها باقی مانده‏اند و در این که از نظر مذهبی اکثریت قاطع مردم این سرزمین را اهل سنت تشکیل می‏دهند نیز شکی وجود ندارد، لیکن درصد دقیق این اکثریت مورد بحث و گفتگو و کنجکاوی است. زیرا که منابع شیعی مدعی هستند که آنها حدود 25 تا 30 فیصد را در این کشور تشکیل می‏دهند و

این آمار یکی از موارد بحث بین گروه‏های شیعه با دولت موقت مجاهدین (تشکیل شده در سال 1368هـ ش) در پشاور و دولت آقای ربانی در سال‏های (74-1371) در کابل بود و نشریات و مطبوعات گروه‏های سیاسی آن زمان در این مورد بحث‏های فراوان داشت که علاقمندان را به آنها ارجاع می‏دهیم. اما خالی از فایده نمی‏دانیم که در اینجا مقداری از مطالب منتشر شده در این زمینه از سوی یکی از موسسات پژوهشی را نقل کنیم. این موسسه چنین می‏نویسد: «دین 98

فیصد مردم افغانستان اسلام است. از این میان قریب به 70 درصد اهل تسنن هستند که اکثریت بر مذهب حنفی می‏باشند و بیش از 25 درصد نیز شیعه اثنی عشری‏اند. اکثریت شیعه‏ها را قوم هزاره تشکیل می‏دهند که در مناطق مرکزی افغانستان سکونت دارند و مرکز آنان شهر تاریخی بارسان (بامیان) است. تشیع همچنین در بین قزلباش‏ها‏، ترکمن‏ها، تاجیک‏ها و حتی پشتون‏ها پیروانی دارد. اقلیت‏های کوچکی نیز بر مذهب اسماعیلی هستند، رهبر فعلی فرقه اسماعیلیه حاج سید منصور (نادری) است. بیش از 20 هزار نفر هندو و ازبک در کابل، قندهار و مزار شریف و هرات و خوست سکونت دارند. حدود 150 خانوار کلیمی در کابل و قندهار و هرات وجود داشته‏اند که تدریجاً افغانستان را ترک گفته‏اند ... اقلیت‏های دیگری نیز وجود دارند که تعدادشان چندان نیست. طبق قانون اساسی رژیم

سطلنتی (در زمان ظاهرشاه)، پادشاه باید حنفی مذهب باشد. از ابتدای تشکیل حکومت تا امروز، دستگاه حکومت سنی مذهب بوده است. در اواسط دهه هفتاد در افغانستان پانزده هزار باب مسجد وجود داشت... مساجد افغانستان معماری ساده دارند. در داخل مساجد هیچ گونه تصاویر و شمایل و یا علایم دیگری که حضور قلب و تمرکز حواس نمازگزاران را از بین ببرد، وجود ندارد، در میان حنفی‏ها روحانیون مولوی نامیده می‏شوند. روحانیون هم در بین شیعیان و هم اهل تسنن، نفوذ زیادی در جامعه دارند. روحانیون از روزگاران گذشته نقش مهمی در آموزش افغانستان داشته‏اند، مردم عموماً در پای منبر وعظ آنها حاضر شده و با

دقت به حرف‏های آنها گوش می‏دهند.» 2ـ ترکیب قومی ـ ملی کارشناسان سیاسی و پژوهش‏گران علمی غربی، اکثراً گفته‏اند که در افغانستان حضور ملت به آن صورت که در اروپا رایج است، شکل نگرفته است و روح جمعی ملی، حس میهن پرستی، درک و ترجیح منافع ملی و در نهایت شعور جمعی ملی، حس

میهن‏پرستی، درک و ترجیح منافع ملی و در نهایت شعور جمعی ملی ـ کشوری، در میان مردم عامه این کشور وجود ندارد؛ بلکه هویت‏های پراکنده و غلیظ قومی جانشین مقوله‏های یاد شده در این سرزمین است، (مقوله که همواره می‏تواند هم دست‏آویز خوب سیاسی باشد و هم مایه شورش‏ها و غائله‏ها) و لذا برخی از آنها این کشور را «موزه اقوام» خوانده‏اند. مثلاً آقای الیور روا افغانستان‏شناس معاصر فرانسوی می‏گوید: «افغانستان هیچ گاه ملت یکپارچه نداشته ...» وی معتق

د به وجود نوعی تقابل میان جامعه و دولت و یا شهر و روستا در این کشور است. از نظر او، شهریان تحصیل کرده، تاجر پیشه، کارمند دولت هستند با روستاییان که در محدوده روستا‏های خویش از طریق دامداری و کشاورزی روزگار می‏گذرانند و به سیاست هیچ علاقه‏ای نداشته تغییر حکومت را پادشاه گردشی می‏نامند، در تقابل قرار دارند. که نه تنها رفتار و کردار کرکترشان با هم تفاوت دارند که دهاتیان به شهریان که آنها را آدم‏های حکومت می‏دانند به دیده بیگانه و همراه با سوء ظن می‏نگرند و در ضمن خود این دهاتیان نیز کاملاً هر کدام‏‏شان در درون ده، تیره و قبیله خود فرو رفته‏اند. یک نفر انگلیسی در این مورد چنین می‏گوید: «این ملت از

مجموعه‏ای از قبایل تشکیل می‏شود که دارای نیروهای متفاوت و عادات گوناگون می‏باشند که کمابیش آنها را به هم پیوند داده است. این پیوستگی بستگی به شخصیت قبیله دارد. احساس میهن پرستی آن طور که در اروپا متداول است نمی‏تواند در میان افغان‏ وجود داشته باشد، زیرا یک کشور مشترک برای آنها وجود ندارد. به جای حس میهن‏‏پرستی حس پرجوش و خروش آزادی فردی در آنها موجود است که بالطبع مایه طغیان علیه سردمداران حکومت می‏گردد. در نتیجه این مردم تاب تحت کنترل گرفتن را ندارند. خواه قدرت انگلیسی، روسی، ایرانی یا درانی باشد.» و فرد دیگر انگلیسی (آنتونی هی من) در این مورد چنین می‏گوید:

«قلب سرزمین امپراطوری درانی به تدریج استحکام پذیرفت و به صورت کشوری درآمد و صورت تجدد و تشکیل یک ملت را به خود گرفت این اقدام تشکیل دهنده و تجدد طلبی به کوشش و فعالیت امیر عبدالرحمن که بزرگ‏ترین فرمانروای افغانستان جدید است انجام گرفت. این ادعا کاملاً صحیح است اما با وجود این گسترش نیروی پشتون و اسکان آنها در قسمت‏های که پیش از آن مستقل بودند نتوانسته بود کشور را به صورت یک پارچه درآورد از ابتدا فقط کابل و نواحی

مجاور آن در اختیار حکومت مرکزی بود. حکومت مرکزی تحت فرماندهی امیر آهنین ابتدا قبایل پشتون را که جنوب بودند سرکوبی کرد. بعد به ازبک‏ها روی آورد و پس از انقلاب کردن خوانین ازبک و ترکمان در شمال و ایل هزاره در مرکز و کافرستان در مشرق تسلط خود را بر این نواحی استوار کرد... . با وجود این موفقیت‏های حس میهن‏پرستی یا ملیت در دل اتباع او بوجود نیامد. آنها، به صورت تابع باقی ماندند و جنبه همشهری‏گری در ملت واحد در آنها پدیدار نشد.» اگر چند وی

پیش‏بینی می‏کند که تجاوز شوروی به افغانستان سبب وحدت ملی، تضعیف هویت قومی و در نهایت تشکیل ملت واحد با حس میهن‏پرستی خواهد شد. اما این پیش بینی چندان درست از کار در نیامد. زیرا هنوز هم در این کشور متاسفانه هویت‏های قومی بر هویت ملی غلبه دارد. اگر چه در زمان جهاد و جنگ علیه روس‏ها این مردم وحدت ملی کم‏نظیری از خود نشان داد، اما این وحدت ملی بدبختانه عمرش با عمر جهاد در کشور به پایان رسید و از نظر تاریخی نیز همواره چنین بوده است که این مردم همیشه در برابر سلطه خارجی‏ و تجاوز، وحدت ملی شگرفی از خود نشان داده‏اند اما پس از رفع تجاوز و راندن دشمن خارجی و

تجاوزگر، اغلب باز هم هویت قومی بر هویت و منافع ملی و حس میهن دوستی چیره شده است. البته این بحث در سطح کلان توده‏ای در رابطه با کلیت‏ روستایی اقوام و قبایل بیشتر مطرح است، ورنه حساب جمعی تحصیل کرده، روشن‏فکر، سیاست‏مدار مال‏اندیش و بزرگ‏ بین از این قاعده جدا است. چون ترکیب قومی همواره در این کشور مهم و مورد توجه کارشناسان و پژوهش‏گران بوده است و لذا ناگزیر تحقیقات و نظریات برخی از آنها را می‏آوریم: آقای لودویک و آدمک، افغانستان شناس معروف و معاصر در این رابطه چنین می‏نویسد: گروه‏های قومی «جمیعت افغانستان مجموعه‏ای از گروه های کثیر و غیر متجانس قومی است

که با لهجه‏های مختلف و زبانی که برای طرف دیگر قابل فهم نیستند صحبت می‏کنند، بزرگترین گروه‏های قومی، پشتون، تاجیک، ازبک و هزاره می‏باشند. در سال 1986 «آوریوال» فهرستی از گروه‏های قومی در افغانستان را به شرح زیر یادداشت نموده است: 1- پشتو 11- ترکمن 31- شادی باز 41- گوارباتی 2- هزاره 12- طاهری 22- عرب 32- قزلباش 42- جوگی 3- تایمنی 13- براهوایی 23- گوجار 33- تیرابی 43- سیگ 4- موری 14- مغول 24- مونجانی 34- شیخ محمدی 44- زوری 5- قرقیز 15- اشکاشمی 25- شیغنانی 35- یهودی 45- جت 6- قپچاق 16- سنگلیچی 26- قارلیق 36- تیموری 46- پیکراغ 7- روشانی 17- فارسی 27- فیروز کوهی 37- میش مست 47- قزاق 8- واخی 19- ازبک 28- جمشیدی 38- غوربت 48- پاراچی 9- نورستانی 20- ایماق 29- ملیکی 39- وانگ والا 49-

ارموری 10- تاجیک 21- بلوچ 30- جلالی 40- تاتار 50- کوتانا 51- هندو زبان بسان تنوع قومی، تنوع زبانی نیز به صورت وفور در افغانستان وجود دارد به گونه‏ای که «جورج مورکنستر» زبان‏شناس معروف نروژی می‏گوید: «امپراطوری قدیم افغانستان را می‏توان گنجینه‏ای از شعبه‏های مختلف زبان‏های آسیا و اروپا شمرد.» زبان‏های فراوان ملی و محلی با لهجه‏های فراوانتر در میان اقوام و تیره‏های مختلف این کشور وجود دارد . پژوهش‏گران وجود بیش از 30 زبان را در این کشور برشمرده‏اند که ما در اینجا تعدادی از آنها را با مناطق جغرافیایی عمومی افغانستان با اندکی تلخیص نقل می‏کنیم: 1- زبان پشتو: زبان پشتو در مناطق جنو

ب، شرق و جنوب غرب و برخی از مناطق دیگر مورد گفتگو است. بیشتر این زبان‏ دارای لهجه‏ های فراوان است که معروف‏ترین آنها دو لهجه شمالی و غربی (قندهاری)می‏باشد. الف ـ لهجه غربی(قندهاری): از اتک شروع شده به غرب رود سند یعنی، دیره اسماعیل خان، بنو، توری، وزیرستان، کویته، شیندند،

قندهاری، زمین‏داور، فراه، جوین، سبزوار، اوبه و بعضی از جاهای دیگر به این لهجه مکالمه می‏نمایند؛ زبان دری: این زبان از جمله قدیمی‏ترین زبان‏های کشور بوده، عده زیادی نفوس افغانستان با لهجه های مختلف این زبان آشنای داشته و به فصاحت و بلاغت سخن می‏رانند. لهجه‏های مختلف این زبان عبارت از لهجه غربی، لهجه شمال شرقی، (بدخشان، کاپیسا و پروان) و لهجه اهالی مرکز و اطراف کابل، لهجه مناطق مرکزی (منطقه هزاره نشین که بعضی از لغات مغولی در آن حفظ گردیده است.) مناطقی که به زبان دری محاوره می‏نمایند، اکثر نفوس مردم غرب کشور، هزاره‏جات، بدخشان، ولایت کاپیسا، پروان، کابل، لغمان، نیمروز

، بلخ، تخار، قندوز و قسمتی از مردم بلوچستان و چترال را تشکیل می‏دهند؛ 3ـ بلوچی: این زبان‏ از بلوچستان تا کراچی، مروج است و در ساحه خاک افغانی در هلمند، حوالی گودزره، هامون صابری، حواشی سر حد غربی کشور و بلوچستان سخن می‏رانند؛ 4ـ ازبکی: در ولایت شمال کشور عمومیت دارد؛ 5ـ ترکمنی: در شمال و شمال غرب کشور تا ولایت هرات؛ 6ـ پراچی: در یکی از دره‏های نجراب: متصل به آلرسای تگاب؛ 7ـمنجی: در منجان بدخشان؛ 8ـ واخی: در واخان؛ 9ـ سریگی: در حاشیه شمال واخان؛ 10ـ سنگلیچی: در شمال منجان و جنوب زیباک بدخشان؛ 11ـ زیباکی: در زیباک بدخشان؛ 12ـ اشکاشمی: در اشکاشم

بدخشان؛ 13ـ شغنی: در اشکاشم و شغنان افغانی و شوروی؛ 14ـ روشانی و وارشری: در حاشیه غربی بدخشان به جوار رود پنج...؛ 15ـ که ته: در نورستان شرقی، مرکزی و غربی؛ 16ـ وایگلی: در نورستان مرکزی؛ 17ـ انبکویی: در نورستان مرکزی و غربی؛ 18ـ پارونی: در نورستان مرکزی؛ 19ـ پشه‏ای: در جنوب نورستان مرکزی، غربی بحوالی لغمان، دره‏های تگاب، نجراب و کوهستان، کاپیسا و لغمان؛ 20ـ گورتبی: در حاشیه شرقی نورستان شرقی و ... .
موقعیت
در آسیای میانه


مختصات جغرافیایی
در جنوب غربی آسیا یبن 29 درجه و 22 دقیقه و 53 ثانیه و 38 درجه و 29 دقیقه و 27 ثانیه عرض البلد شمالی و بین 60 درجه و 28 دقیقه و 41 ثانیه و 47 درجه و 51 دقیقه و 47 ثانیه طول البلد شمالی واقع شده است.
مساحت
مساحت افغانستان ۶۵۲۲۲۵ کیلومتر مربع است.که از نظر مساحت در جهان مقام چهلم و در قاره آسیا جایگاه یازدهم را دارا می‌باشد. حداکثر طول آن از شرقی‏ترین نقطه تا غربی‏ترین نقطه جنوبی آن 912 کیلومتر است

مرزها


افغانستان محاط به مناطق خشک بوده، به دریا متصل نمی‏باشد، نزدیک ترین بندر دریایی به آن، بندر کراچی با فاصله 727 میل می‏‏باشد. این کشور در شمال پیوسته است به کشورهای تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان و از طرف غرب به کشور جمهوری اسلامی ایران و از شرق و جنوب به کشور پاکستان و از طرف شمال شرقی به ولایت سین کیانگ چین. افغانستان کشور کوهستانی و نسبتاً خشک است.

کل: ۵۵۲۹ کیلومتر
مرزهای مشترک:
ایران (غرب): ۹۳۶ کیلومتر
ترکمنستان (شمال): ۷۴۴ کیلومتر
ازبکستان (شمال): ۱۳۷ کیلومتر
تاجیکستان (شمال): ۱۲۰۶ کیلومتر
چین (شرق): ۷۶ کیلومتر
کشمیر (شمال شرق): ؟؟؟ کیلومتر
پاکستان (جنوب): ۲٬۴۳۰ کیلومتر

آب و هوا
آب و هوای افغانستان متغیر و در بسیاریی از نقاط زمستان بسیار سرد و طولانی (حدود شش ماه)و در برخی نقاط تابستان خیلی گرم و سوزان می‏باشد. اما در عین حال جلگه‏ها و دره‏های فراوان دارای خاک و آب‏ و هوای مساعد، نيز در آن نهفته است که برای کشاورزی و دامداری بسیار مناسب می‏باشند. حدود 01/0 خاک كشور را جنگل‏ها پوشانده است


میزان بارندگی در افغانستان کم است و مهمترین رودهای آن عبارتند از: آمودریا، رود کابل، هریرود، رود هلمند و رود مرغاب و طویل‏تری رودهایش، آمودریا (2620کیلومتر)، هیرمند (1400کیلومتر)، هریرود(1230 کیلومتر) اکثر این رودخانه‏ها ناشی از برف‏های زیادی است که در زمستان در نقاط مرتفع‏ می‏بارد و در بهار و تابستان به تدریج آب می‏شود.

نام درياهاي افغانستان :
دريای آمو ( جيحون ) : از کوههای پامیر سرچشمه گرفته و حدود 1126 کیلومتر از آن در قسمت مرزهای شمالی کشور با تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان می باشد و قسمت هایی از آن قابل کشتیرانی است در سواحل آن رودخانه شیرخان بندر و بندر حیرتان قرار گرفته، که کالاهای صادراتی یا وارداتی افغانستان به ممالک آسیای میانه از این طریق مبادله می شود.جیحون دارای آبشارهای متعدد است و برای تولید نیروهای هیدرولیک قابل استفاده است

دريای هريرود : از کوه بابا در مرکز افغانستان سرچشمه گرفته، از هرات می گذرد و در شمال غربی کشور اندکی از مرز مشترک ایران و افغانستان را تشکیل داده سرانجام در ریگزارهای ترکمنستان فرو می رود. 1230 کیلومتر طول داشته و دارای آبشارهای متعدد است و برای تولید نیروی برق مناسب است.

دريای کابل : از کوههای شرقی سرچشمه گرفته از وسط دو شهر مهم «کابل» و «جلال آباد» عبور کرده وارد خاک پاکستان می شود و به رود «سند» می ریزد.

دريای هلمند ( هيرمند ) : از کوههای یغمان در غرب کابل سرچشمه گرفته و 1400 کیلومتر طول دارد و در جنوب غربی افغانستان قسمت کمی از مرز مشترک ایران و افغانستان را تشکیل می دهد و مهمترین منبع تامین آب دریاچه های سیستان و بلوچستان و اراضی زراعی شمالی آن است.
دريای لوگر در لوگر
دريای پنجشير در پنجشير
دريای اليشينگ در والينگار نورستان
رود کنر در کنر
دريای مرغاب در شمال غرب افغانستان
دريای ارغندلب در غزنی
دريای خاش در غرب کشور
فراه رود در فراه
رود ادرسکن در شندی
دريای غزنی در غزنی

جهيل های افغانستان:
هامون هلمند در جنوب غرب افغانستان
هامون پوزک در جنوب غرب افغانستان
هامون صابری در جنوب غرب افغانستان
بند امير در باميان
جهيل زرکول در شمال شرق افغانستان
جهيل چقمقتين در شمال شرق افغانستان
جهيل شيوا در شمال شرق افغانستان
ارتفاع

کشور افغانستان از معدود کشورهایی است که محصور در کوهستان‌ها و خشکی‌ها است. مناطق مختلف این کشور اغلب پوشیده از کوه‌است اما در جنوب و جنوب شرقی مناطق پستی نیز وجود دارد. مرتفع‏ترین و معروف‏ترین رشته کوه‏های آن عبارت‏اند از: هندوکش، بابا، سلیمان، سفید کوه و سیاه کوه. مرتفع‏ترین قله کوه‏های آن، «نوشاخ» با ارتفاع 7485 متر در رشته کوه هندوکش شرقی می‏باشد
كوهاي مشهور افغانستان :
کوه چگائی
کوه سليمان
تور غر (سياه کوه) 3982 متر
گل کوه
سياه کوه
فيروز کوه يا سفيد کوه
سلسله کوه تير بند ترکستان
کوه بابا 5413 متر
سلسله کوه خواجع محمد
هندوکش 6298 متر
کوه پامير 6281 متر
کوه واخان
سفید کوه 4755 متر
شاه مقصود 2773 متر
بالا کوه 3872 متر
هزار جات 4101 متر
دوشاخ 2110 متر
یاه بند (2560 متر

بلندترین نقطه: قله نوشاک (Nowshâk) به ارتفاع ۷٬۴۸۵ متر از سطح دریا.
پایین ترین نقطه: رود آمودریا (Amu Darya) به ارتفاع ۲۵۸ متر از سطح دریا.

دشت ها:

دشتهاي افغانستان عموماً در شمال و شرق هستند.از جمله : 1- دشت برنگ 2-د پشت رود 3- گرمسیر 4- ریگستان 5- سیاه سنگ 6- دشت مرغو (مارگو) 7- دشت خلش 8- دشت همدم آب 9- هجده نهر 10- دشت نمدی.


منابع طبیعی
از منابع طبیعی آن می‌توان به گاز طبیعی ، نفت ، زغال سنگ ، مس ، کرومیت ، طلق (talc) (نوعی کانی شفاف به رنگ‌های سفید و سبز و خاکستری) ، سولفات باریم ، گوگرد ، سرب ، روی ، سنگ آهن ، نمک طعام و سنگ‌های قیمتی (گوهر) ، اورانیوم و .... اشاره کرد.

محیط زیست
شاید مهمترین مشکل زیست محیطی افغانستان خط انقراض حیواناتی چون پلنگ ، سمور، غزال‌های وحشی ، قوچ و ... باشد .این حیوانات بیشتر برای استفاده از پوست شان کشته میشوند. از شاخص ترین محدودیت‌های زیست محیطی این کشور می‌توان به محدویت در دسترسی به منابع آب (مصرف کشاورزی و آشامیدنی)، چرای بیش از حد دام ، آلودگی هوا و آب ، عدم دسترسی به آب‌های آزاد و ... اشاره کرد. تقریبا در افغانستان سیستم چگونگی دفع زباله به روش مدرن وجود ندارد.

جغرافیای انسانی
طبق آمار سال ۲۰۰۵ دارای ۳۵ ولایت است. پرجمعیت ترین شهرهای افغانستان به ترتیب کابل ، قندهار ، مزار شریف، جلال آباد و ... هستند. . روابط خویشاوندی و خانوادگی در میان مردم افغانستان بسیار نزدیک وصمیمانه‌است [نیاز به ذکر منبع] که نشانه عواطف و احساسات عمیق خانوادگی است. هنوز در این کشور مسائل حاد میان مردم توسط ریش‌سفیدان و بزرگان حل و فصل می‌شود.

تقسیمات کشوری
تقسیمات اداری از سال (1773) به بعد درست از زمانی که تیمور شاه کابل را پایتخت خود قرار داد. آن «شهر» همیشه مرکز پادشاهی افغانستان بوده است. شاهزادگان ولایت را کم و بیش خودمختاری داده بودند. مهم‏ترین ولایات تحت کنترل شاهزادگان و امیران، کابل، قندهار، هرات، ترکستان افغانستان، قطغن و بدخشان بودند. امیر عبدالرحمن خان 1901ـ1880 که از سوی بریتانیا به عنوان امیر کابل و حواشی آن به رسمیت شناخته شد دامنه قلمرو سلطنتی‏اش را به

ولایات هرات، ترکستان افغانستان، هزاره‏جات، نورستان و بدخشان گسترش داده بود. در زمان نادرشاه «33ـ1921» افغانستان به پنج ایالت اصلی و یا عمده و چهار ایالت فرعی تقسیم گردید. بعد از حکومت مشروطه و تصویب قانون اساسی در سال 1964 افغانستان به 26 ولایت تقسیم شده که هر کدام به دلیل اهمیت و چگونگی انکشاف آن به گروه‏های یک، دو و سه تقسیم گردیده بودند. کابل، غزنی، گردیز، جلال‏آباد، مزار شریف، هرات و قندهار جزء مراکز درجه یک ولایات در تقسیمات کشوری قرار گرفتند. هر کدام از این ولایات به وسیله فرمانداری «والی»، اداره می‏شد که در برابر وزارت داخله در کابل مسئولیت داشتند. مضافاً این که نماینده‏هایی در هر ولایت وجود داشت که روند اجرایی کار را مستقیماً به کابل گذارش می‏دادند. هر ولایتی دارای چندین «ولسوالی» بود که به

وسیله مسئولی به نام «ولسوال» اداره می‏شدند و ولسوالی‏ها در برابر «والی» مسئولیت داشته و می‏بایست گزارش کار را به آنها می‏دادند، البته هر ولسوال امکان داشت چندین علاقه‏داری را نیز اداره کند. علاقه‏داری‏ها در روستاهای مهم مستقر و در قبال ولسوالی‏ها مسئولیت مستقیم داشتند، علاقه‏داری‏ها به تناسب جمعیت آنان به چهار گروه تقسیم می‏شدند. در سال 1970 افغانستان به 26 ولایت شش ولسوالی بزرگ «لوی ولسوالی» 175 ولسوالی و 118 علاقه‏داری تقسیم شده بودند؛ در حال حاضر افغانستان دارای 34 ولایت می باشد . واحدهای کوچک روستایی به وسیله رئیس روستا که معروف به «قریه‏دار» ملک، و ارباب بود اداره می‏شد. آنها نقش رابط را بین روستا و رئیس بخش «علاقه‏دار» داشتند. اما شهرها به نواحی مختلف تقسیم می‏شدند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید