بخشی از مقاله
آموزگاري، يك فرصت است
گفتوگو با دكتر حسين احمدي، معاون آموزش عمومي وزارت آموزش و پرورش.پيش از عيد نوروز مقالهاي در صفحه آموزش همشهري چاپ شد كه تيتر آن اين بود: وضعمان خوب شده است. مؤلف اين مقاله، دكتر حسين احمدي، معاون وزارت آموزش و پرورش بود.
در همان مقاله، قول داديم در گفتوگويي با دكتر احمدي، برخي از نكات مطرح شده در نوشته و نيز مسايل آموزش و پرورش ايران را با وي در ميان بگذاريم. آن چه در پي ميآيد چكيدهاي است از گفتوگويي مفصل كه با معاون آموزش عمومي و امور تربيتي وزارت آموزش و پرورش انجام دادهايم.
حسين احمدي داراي درجه دكتري در رشته «فلسفه تعليم و تربيت» است. او كه در حال حاضر معاون آموزش و پرورش عمومي وزارت آموزش و پرورش است، پيش از اين به عنوان مديركل دفتر ارزشيابي تحصيلي و تربيتي و مديركل دفتر آموزش ابتدايي در همين وزارتخانه فعاليت كرده است. تأليف چند مقاله، كتاب و انجام پژوهشهاي مختلف آموزشي و پرورشي در كارنامه علمي احمدي به چشم ميخورد.
• اهميت دوره ابتدايي چيست؟
- دوران كودكي كه حدود دو سال آن در آمادگي، پنج سال در دوره ابتدايي و سه سال در دوره راهنمايي (كه به آموزش عمومي مرسوم گشته است) سپري ميشود، دوران بسيار حساسي است. در اين دوران جنبه تربيت بر آموزش صرف ذهني غلبه دارد، يعني دوران كودكي دوران تربيت است.
دوره آموزش عمومي، دوران ايجاد زيرساخت و پيريزي استوانهها و ستون خلق و خلق فرد جهت سازگاري، تهذيب و رشد موزون فرد است. بنابراين در اين دوران ما بايد كنجكاوي كودك را تقويت كنيم. او را به سمت علم و دانش ببريم. روحيه قانونگرايي، قانونپذيري و پرورش خصلتهاي انساني را به او آموزش دهيم. مهارتهاي زندگي و تفكر را به او بياموزيم و در يك كلام كودك را براي زندگي آماده كنيم.
• پس طبيعتاً نقش تربيتي معلمان اين دوره بر نقش آموزشيشان غلبه دارد؟
- در اين دوران معلمان ما نفس انساني و مولود تازه و نورسي را كه از فضاي محدود و از ميان تعداد معدود افراد خانواده به گسترهاي وسيع و جمعيتي متفاوت و متعدد وارد شده است بايد به مقام بلند انساني برساند و از ورود به پستي و سستي و كجروي بازش دارد. نگذارد كه استعدادها به هرز برود.
او را بشناسد و بكوشد ملكات و صفات حسنه را با آموزش و تكرار و تمرين و ممارست، در او دروني كند. يعني بايستي زبان كودكي بگشايد و بداند كه همين كودك نقش و يادگار معلم را براي هميشه در ذهن و دل خود جاوداني خواهد كرد و با روح خود گره خواهد بست. معلم در بينش اسلامي حكيم است، علم با اخلاق در الگوها و اسوههاي ما ممزوج شده است. معلم نقش عاطفي مهمي دارد، نقش مشاورهاي و از همه سنگينتر نقش تربيتي و الگويي دارد.
• به رغم اهميتي كه دوره آموزش عمومي و بخصوص دوره ابتدايي دارد، به نظر ميرسد كه در نظام آموزشي ما به اين دوره كمتوجهي شده و اين دوره زير سايه سنگين دوره متوسطه قرار گرفته است. فكر ميكنيد علت اين بيتوجهي چيست؟
- شايد دير بازدهي و فاصلهاي كه وجود دارد تا او شغل به دست آورد. شايد جوان بودن كشور و بياهميتي به نقش سرمايه انساني، ما را به اين وضعيت سوق داده است. شايد هم فرهنگ گذشته ما، ضربالمثلهاي ما سبب اين بيتوجهي است.
• يعني پيشينه فكري و فرهنگي ما به دوران ابتدايي يا بهتر بگويم كودكي بها نداده است؟
- البته فرهنگ ديني ما توجهي خاص به كودك دارد. ببينيد رفتار پيامبر با كودكان چگونه بود؟ چگونه با كودكان بازي ميكرد. پيامبر به كودكان سلام ميكرد، به تربيت آنان همت ميگماشت. با تشويق، آنان را رشد ميداد. از تنبيه پرهيز ميكرد. به حرف كودكان گوش ميداد. ميفرمود: آنان را به آداب و رسوم خود مجبور نكنيد.
زيرا آنان براي زماني غير از زمان خود شما آفريده شدهاند. از ديگر ائمه ما به ويژه از حضرت علي(ع) نقل شده است كه قلب نوجوان مانند زمين خاكي است. معلم بايد تلاش كند كه كودك در اين دوران دانشي بياموزد كه كاوش محور باشد و در اين دوران تربيت او اخلاق محور و مهارتهايش تجربه محور باشد.
• اخيراً از سوي آموزش و پرورش تعبير «مدرسه زندگي» مطرح شده است. اين تعبير چه مفهومي دارد، و چه آموزشهايي را دربرميگيرد؟
- يعني مدرسه به جسم و قوه جسماني كودك اهميت دهد. كودك صحيح راه برود، صحيح بنشيند، صحيح و درست غذا بخورد و از نظر جسمي سالم باشد.توجه به نشاط، سرزندگي، پويايي و تلاش از ديگر ويژگيهاست. ارتباط با همسالان، آموزش رعايت حقوق ديگران؛ اين كه كودكان ما بياموزند انسان در خور احترام است، رعايت عدالت يعني رعايت حقوق ديگران، انسان در خور كرامت است و نيازمند ارتباطي عادلانه است. توجه به خلاقيت، توجه به علم نيز از ديگر مسائل است.
• پس در واقع همه آنچه كه فرموديد، آموختن چگونه زيستن براي كودكي است كه ميخواهد در جامعه فردا زندگي كند. يعني همان تعبير «جامعه پذيري» كه جامعهشناسان و متخصصان علوم تربيتي به كار ميبرند؟
- مقام رهبري فرمودند به كودكان فلسفه بياموزيد. فلسفه يعني قدرت استدلال ايجاد كردن، در اين جا صحبت از عيني و ذهني، رابطه صورت ذهني با شيء خارجي، متغير و ثابت و وجوب و امكان و... نيست. مهم اين است كه فلسفه، برخلاف برخي از علوم و فنون با سرشت انسان آميخته است.
برخي ادعا ميكنند كه هر كودك فيلسوف به دنيا ميآيد. البته اين حرف بزرگي است. هر انساني پيش از كسب مهارت و شغل، مهارت و غريزه فلسفيدن دارد. انسان علاقهمند است كه درباره جهان تفكر كند. كودكان ميپرسند و سؤال اولين گام فلسفيدن است.
• و شما ميخواهيد فلسفه را، از آن نوعي كه گفتيد و توضيح داديد، به كودكان بياموزيد؟
- بلي. برخي ميگويند كودك ظرفيت ندارد. اين گمان باطلي است. فلسفه آموختن به كودكان به شكل و نوع آموزش ما بستگي دارد. اگر به كودكان اجازه داده شود فكر كنند، سؤال كنند، حرف بزنند، مشاركت كنند و مقلد نباشند، اين فلسفه است. وقتي ذهن كودك بيجواب نماند، وقتي به حق طبيعي و خدا داده كودك توجه شود و كودك قادر به تفكر، قياس كردن، نتيجه گيري كردن، تعميم دادن، مثال زدن و نوآوري باشد، اين آموزش فلسفه است.
• پس در واقع منظور دروني كردن فلسفه است؛آموزش نگرش پرسشگر و تفكر انتقادي؛ پرورش پرسشگري، پرورش تخيل و خيالپردازي...
- بلي. براي مثال همين قدرت تخيل كودك يك ابزار تربيتي است كه در هنر و انشا ميتوان از آن بهره گرفت. در پوشش داستانهاي خيالي، حقايق فلسفي و اخلاقي و خلاقيت را به كار انداخت. در پرسشها بايد به وجدان و فطرت و عقل يا تجربهها و دادههاي بيروني و حواس مراجعه كرد و پاسخ را بدون لجاج و تعصب به دست آورد.
بايد جواب را از خود سؤال بيرون كشيد و به تعبير سقراط زاياندن فكر مخاطب و درآوردن فكري جديد و سالم از طريق تحريك ذهن و وجدان و بيدار سازي وجدان خود فرد است.بايد كودك را منطقي، انديشمند و داراي قوه تميز و تشخيص پرورش داد.پياژه گفته است: يك فيزيكدان نابغه بزرگسالي است كه توانسته است ظرفيتهاي خلاق دوره كودكي خود را به جاي آن كه زير فشارهاي اجتماعي محافظهكارانه مدفون سازد، همواره در خود زنده نگه ميدارد.
• نظام آموزشي نمرهگراي ما، نظامي كه بخش عمده آموزش را در قالب محفوظات ارائه ميدهد، تا چه حد ميتواند به كودك در نگهداري ظرفيتهاي خلاقش كمك كند؟
- بايد روزهاي تحصيل و ساعات درسي را اضافه كرد، نه به معني كلاسداري. بلكه ماندن در مدرسه، حتي جمعهها، توأم با تفريح و ورزش و كارهاي گروهي. بايد نظام برنامهريزي درسي و نظام برنامهريزي آموزشي خود را در زمينههايي متحول كنيم.
افلاطون سخني دارد كه ميگويد: «حرفهايي را ميگويم، ولي دستانم انجام نميدهند. نميدانم چرا بين دهانم و دستانم فاصله است.» ما هم از اهميت اين دوره ميگوييم، ولي در عمل توجه نميكنيم.
• وزير آموزش و پرورش سال تحصيلي 86-85 را سال آموزش ابتدايي اعلام كرده است. براي اين سال چه برنامههايي در نظر گرفته شده است؟