بخشی از مقاله

چکیده

در میان حماسههایی که پس از شاهنامه به نظم در آمدهاند برزونامهنسبتاً رواج بیشتری در میان عامه مردم داشته است. برزونامه یکی از منظومههای حماسی پس از شاهنامه فردوسی است که در قرن هفتم یا هشتم هجری سروده شده است. این داستان بیش از دیگر حماسههای ملی و تاریخی، پس از شاهنامه در اندیشه مردم برخی از مناطق ایران جایگیر شده و با حفظ ویژگیهای حماسی در حافظه تاریخی مردم محفوظ مانده است. یکی از این مناطق سیستان است که در آنجا روایتیکاملاً متفاوت از شخصیت برزو بر سر زبانها، دهانبهدهان نقل میشود.

برزو نوه رستم و پسر سهراب است. سهراب قبل از جنگ با ایرانیان در سرزمین شنگان عاشق دختری به نام »شهرو« شد و حاصل این ازدواج برزو بود. مردم سیستان برزو را با کوه خواجه میشناسند و معتقدند که وی نمرده است؛ بلکه در این کوه تا رستاخیز زنده است و هنگامیکه سوشیانس آخرین موعود زردتشت از دریاچه هامون برانگیخته شود، »شهرو« ظهور میکند و در بسط عدالت و دادگری به یاری او قیام میکند. در این مقاله کوشش شده است، نخست روایتی شفاهی که در منطقه سیستان رواج دارد، معرفی و سپس بر تأثیر این روایت بر فرهنگ و باور مردم منطقه پرداخته شود.

مقدمه

فرهنگ عامیانه شامل قصهها، افسانهها و اسطورهاست که شفاهاً از فردی به فرد دیگر و از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. این مجموعه از مشترکات فرهنگی یک ملت عامل پیوند آنهاست. فولکلور و باورهای عامیانه، حاوی رمز و رازهایی است که میتواند کلید گشایش بسیاری از دشواریها در فهم متون حماسی و اساطیری باشد. امروزه بسیاری از اسطورهشناسان بزرگ دنیا، مانند»کلود استروس« و دیگران، کلید نادانستههای خود را در باورها و اندیشههایی که بیارزش یا کمارزش شمرده میشوند، مییابند. چنانکه این باورها در فهم بسیاری از معماهای حماسی و اساطیری کلیدی ارزشمند و گاه، تنها کلید بهشمار میروند. 

»برزونامه« یکی از حماسههای دلنشین ایرانی است که از سیستان به تمام نقاط ایران گسترده شده است. و از میان تمام حماسههای بزرگ مانند »گرشاسپنامه« و »بهمننامه« تنها »برزونامه« رواج بیشتری یافته و در میان عامه مردم دهانبهدهان نقل میشود. روایت شفاهی رایج موجود درسیستان کاملاً متفاوت با روایت مکتوب است. بهگونهای که شاید بتوان گفت، این روایت، یکی از متفاوتترین روایاتی است که از برزونامه بهدست آمده است.

تاکنون درباره این اثر حماسی پژوهشهایی صورت گرفته است؛ برای نمونه، ژول مول در مقدمهای که بر »شاهنامه« نوشته، درباره برزونامه اشارهوار سخن گفته و معتقد است که این منظومه در سده پنجم یا اوایل سده ششم به نظم درآمده است. ذبیحاالله صفا، در کتاب »حماسهسرایی در ایران« با آوردن دلایلی سبکشناسانه کوشیده است، گفته ژول مول را به اثبات برساند. همچنین احمد محمدی در مقالهای تحت عنوان »سرگذشت برزو«، برزونامه را تقلیدی از شاهنامه دانسته و سپس به بررسی تطبیقی این داستان و داستان رستم و سهراب در شاهنامه پرداخته است - محمدی، . - 96-86 :1354 افزون بر موارد یادشده، اکبر نحوی در مقالهای با عنوان »ناگفتههایی دربارهی برزونامه« برزونامه را به دو بخش جدید و قدیم تقسیم کرده و گویندگان آن را مشخص میکند.

او با نادرست دانستن گفته ژول مول و آوردن دلایلی مستند، تاریخ دقیق سرایش هر دو بخش را روشن میکند - نحوی، . - 378- 371 :1381 در سالهای اخیر از برزونامه دو چاپ مختلف در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است؛ کتاب نخست با عنوان »حماسه برزونامه« - بخش یکم - به چاپ رسیده که علی محمدی آن را تصحیح کرده و دو مقدمه بر برزونامه نگاشته است. در مقدمه نخست به سابقه تاریخی اثر پرداخته و در مقدمه دوم توضیحاتی در پیوند با عطاء بن یعقوب و چگونگی انتساب حماسه برزونامه به او ارائه داده است - محمدی، . - 28-11 :1354

کتاب دوم با عنوان »برزونامه« - بخش کهن - به چاپ رسیده و اکبر نحوی آن را تصحیح کرده است. او در مقدمهای مفصل به بیان برخی ابهامها در پیوند با برزونامه پرداخته است؛ برای نمونه پس از بررسی اسناد و دیدگاههای به این نتیجه میرسد که سراینده بخش کهن شمس الدین محمد کوسج، در سده هشتم بوده است و شخصی ملقب به عطایی، بخش دوم این داستان را سروده که در قرن دهم میزیسته است. البته تأکید میورزد که این عطایی، با عطاء بن یعقوب متفاوت است - نحوی، . - 4 :1378 همچنین به مقایسه داستان برزو و داستان رستم و سهراب پرداخته و شباهتها و تفاوتهای این دو سروده را بیان کرده است و در ادامه موارد اختلاف روایتهای شفاهی و روایت مکتوب برزونامه را برشمرده است که البته در این مقدمه به روایت شفاهی موردِنظر در این مقاله اشارهای نشده است.

انجوی شیرازی در کتاب »فردوسی و مردم« روایتهای شفاهی برزونامه را که در مناطق گوناگون ایران رواج داشته، گردآورده است. اما وی اشارهای به روایت شفاهی موجود در منطقه سیستان نکرده است. با توجه به اهمیت شناخت روایتهای گوناگون از یک داستان و تفاوتهای آنها و همچنین آمیخته با فرهنگها و باورهای ویژه منطقهای خاص ضروری مینمود، این روایت شفاهی که تاکنون مکتوب نشده بود، ثبت، تحلیل و بررسی شود؛ چون این روایت تفاوتهای چشمگیری با دیگر روایتها دارد و میتواند در مطالعات مردمشناسی نیز پژوهشگران را یاری دهد. در این مقاله کوشش شده، نخست روایتی شفاهی از این منظومه که در منطقه سیستان رواج دارد و تاکنون کتابت نشده است، مکتوب شود و سپس به بررسی تطبیقی روایت منظوم و روایت شفاهی بپردازیم.

روایت مکتوب برزو

»برزونامه« یکی از منظومههای حماسی پس از »شاهنامه« فردوسی است که در قرن هفتم یا هشتم هجری سروده شده است. این داستان درباره برزو، فرزند سهراب است که اندکی پیش از رفتن به جنگ ایران به »شهرو« دختر کاخنشین شنگان برمیخورد. او را به زنی میگیرد و به هنگام حرکت انگشتر خود را به یادگار برای فرزند میگذارد. مادر آن را در سینه جای میدهد. مادر فرزند را تا بیستسالگی بزرگ میکند و اصل و تبارش را پنهان نگه میدارد تا مبادا به انتقام خون پدر به جنگ رستم رود.

افراسیاب که بههمراه سپاهش از ایران شکست خورده بود، درحال گذر از شنگان به توران، برزو را جوانی نیرومند و شایسته کارزار میبیند، با دادن وعدههای فراوان او را به جنگ با رستم و سپاه ایران تشویق میکند - کوسج، . - 40 :1387 برزو این پیشنهاد را میپذیرد و پس از آموختن آداب رزم، بههمراه سپاه توران راهی ایران میشود و ناشناس در برابر پدربزرگ خود، رستم، قرار میگیرد و در طی چندین نبرد، سرانجام، به دست فرامرز اسیر میشود. برزو را به دژ سیستان میفرستد. شهرو پس از شنیدن خبر گرفتاری فرزند راهی سیستان میشود و در آنجا به یاری رامشگر زمینه فرار برزو را آماده میکند تا از دژ بگریزد. رستم در هنگام فرار برزو درحال بازگشت به ایران است و در راه برزو را میبیند و دوباره میان آنها نبرد آغاز میشود. در این نبرد برزو شکست میخورد و هویت او بر رستم آشکار میشود.

روایت شفاهی برزو

روایتی که درپی میآید، روایتی از برزونامه است که از سوی جواد اویسی، عباس محمدی و محمدحسین غلامیان، سه نفر از مردم بومی زابل روایت شده است: برزو پسر سهراب است. سهراب قبل از جنگ با ایرانیان در سرزمین شنگان عاشق دختری به نام »شهرو« شد و حاصل این ازدواج فرزندی بهنام برزو بود. مردم سیستان برزو را با کوه خواجه میشناسند و معتقدند که وی نمرده است، بلکه در این کوه تا روز قیامت زنده است و هنگامیکه سوشیانس آخرین موعود زردتشت از دریاچه هامون برانگیخته شود، او ظهور میکند و در بسط عدالت و دادگری به یاری او بهپای خواهد خاست.

معتقدند برزو پسر سهراب نوه رستم در کوه خواجه به طلسم جادویی اسیر است و هر چهارشنبه یک بار در ساعت و روز معین در هیئت آدمی عادی در گوشه و کنار کوه خواجه ظاهر میشود و حتی با رهگذرانی که تنها از کنار او میگذرند به گفتوگو میپردازد. به او خبر از آزادی خود از طلسم را میدهد که برای این کار گوسفندی یا بزغالهای با خصوصیات تعیینشده و از پیش گفتهشده در وقت ظهور برای او قربانی کنند و از خون گوسفند یا بزغاله پیشانی او را به خون آغشته کنند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید