بخشی از مقاله

چكيده
در اين مقاله با توجه به كليات سعدي و در نظر نظر او درباره‌ي زنان مورد بررسي قرار گرفته است. پس از بيان مقدمه‌اي درباره‌ي ديدگاه سعدي و تفاوت زنان معرفي شده در بوستان و گلستان بر اساس همين ديدگاه به نقش‌هاي گوناگون زنان در آثار سعدي مانند زن در مقام مادر، زن در نقش دختر، و زن در مقام همسر پرداخته مي‌شود. سپس با توجه به حكايات مربوط به زنان ملاك‌هاي جامعه‌ي روزگار سعدي مانند توجه به زيبايي، عدم رعايت هم شأني، كدخدا

منشي پيران و بزرگان در حل مشكلات، تعدد زوجات، ناسازگاري داماد و مادرزن و آزارهاي جنسي بررسي شده است. سپس دريافت بعضي از نكات اعتقادي سعدي در مورد زنان از خلال حكايت‌ها بيان شده و پس از آن با توجه به باب هفتم بوستان فضايل و رذايل زنان از نظر سعدي بيان گرديده است. همچنين به بعضي از سخنان سعدي در مورد زنان كه به صورت ضرب‌المثل درآمده اشاره شده و سپس مباحث جمع‌بندي و نتيجه‌گيري شده است
كليد واژه‌هاي: زن، نقش زن، گلستان، بوستان، سعدي، كليات سعدي

 


مقدمه
شيخ مشرف‌الدين سعدي شاعري است كه شهرتش قلمرو وسيع ايران و تمدن اسلامي را در نور ديده و جهاني گشته است. شهرت آثار سعدي و اسلوب سهل ممتنع او همه‌ي مرزها را در نورديده است به طوريكه حدود نيم قرن پس از او غزلش را ابن بطوطه از خنياگران چيني در پكن شنيده است.
تا دل به مهرت داده‌ام در بحر فكر افتاده‌ام
تا در نماز استاده‌ام گويي به محراب اندري(1)

او شاعري رئاليست و واقع گراست به طوري كه در آثار او ردپايي از اساطير، خرافه‌ها، نمادها و عوالم غيررئاليستي ديده نمي‌شود. او شاعري عاشق است و عارفي واصل كه در ميان مردم و در زمين مي‌زيد و با وجود داشتن تجربه‌هاي ملموس مادي و چشيدن عشق زميني قصد صعود به عوالم بالا را دارد. سعدي در عرصه نويسندگي نيز قلمش را در هر دو عرصه‌ي نظم و نثر دوانده و هنر خويش را به بهترين وجه نمايانده است.
از آنجا كه سعدي در مسافرت‌هاي 35 ساله‌ي خود اطراف و اكناف عالم را ديده و تجربه‌هاي بسياري از آن اندوخته است، در آثار و حكايت‌هاي او شخصيت‌هاي متفاوتي را مي‌توان مشاهده كرد. زن نيز از اين قاعده مستثني نمي‌باشد.


نقش‌هاي زنان در آثار سعدي بيشتر مربوط به امور خانوادگي و روابط زن و مرد است و از نقش اجتماعي او به صراحت چيزي نيست. لذا شايد بتوان ادعا كرد كه بررسي و مطالعه‌ي نقش زنان در آثار سعدي نه تنها آيينه‌اي از زنان در شيراز قرن هفتم بدست مي‌دهد بلكه با توجه به زن عربي كه سعدي داشته و جهانگردي او تصويري از زنان ممالك اسلامي آن روزگار است.


زنان معرفي شده در بوستان و گلستان مانند ديدگاه كلي سعدي در اين دو كتاب با هم متفاوتند. زن مطرح شده در گلستان تصويري است درست و زنده از دنيا با همه تضادها و تناقض‌ها و با همه زشتي‌ها و زيبايي‌ها. زن آنچنان كه هست نه آنگونه كه بايد باشد و اين همان دنيايي است كه سعدي آن را ديده است نه آن كه از خود خلق كرده و آفريده باشد.


اگر در مطالعه‌ي گلستان نقش‌هاي مطرح شده‌ي زنان منفي يا درجه دوم و سوم است نيز ناشي از حقيقت دنياست نه آن كه سعدي زن ستيز بوده باشد، زيرا اگر در گلستان و بوستان دقيق شويم به ژرف‌نگريهاي سخن سعدي پي برده مي‌شود.


او در بسياري از جاها به صراحت خود و نيكي در منش زنان را ستوده است، همانگونه كه بازيگران مرد صحنه‌ي حكايات سعدي بد و خوب دارند زنان نيز از همين دو چهره برخوردارند. اما زن به تصوير كشيده شده در بوستان سيماي يك انسان نمونه را دارد مدينه فاضله‌اي كه سعدي در بوستان به تصوير كشيده و آرزوهاي بزرگ او در وجود زنان هويداست. زناني شايسته و اخلاقي، زناني كه به سوي صلاح نصيحت‌گرند، شايسته‌اند و از ناشايستگي‌ها برحذر مي‌دارند. هر گاه

سعدي در مورد زنان حكايتي را مثل زده است بي‌شك قصد بيان افكار عالي اخلاقي را داشته و آن را در قالب حكاياتي مختصر بيان كرده و در آن بدنبال مقصود خاص خويش بوده است حكايت‌هاي مربوط به زنان اغلب كوتاه، پرمغز و آميخته به داروي تلخ نصيحت است.
اگر شربتي بايدت سودمند
ز سعدي ستان داروي تلخ پند (3)

به پرويزن معرفت بيخته
به شهد ظرافت در آميخته

«در بوستان و گلستان هر حكايتي را كه نوشته بخوانيم از آن معنايي عمومي را ملتفت مي‌شويم و دانسته مي‌شود آنچه در هر حكايت واقع شده نمونه‌اي است از آنچه در باورها واقع مي‌شود و در زندگي بسيار كسان اتفاق مي‌افتد(4).


«به گفته بعضي‌ها سعدي پسندهاي قومي و اجتماعي و آنچه را كه رسم مطلوب زمانه‌اش بوده بيان نموده است»(5)، اما بايد اقرار نمود ويژگي‌هاي مثبت زنان يا ذكر صفات رذيله آنان(6) حكايت مردي كه زن صاحب جمالش در گذشته و مادرزن در خانه بود(7) يا عدم تناسب سني زن و شوهر مانند حكايتي پيرمردي كه دختري خواسته و حجره به گل آراسته بود (8) و همچنين حكايت منجمي كه از رفتار ناشايست همسر خويش در خانه خبر نداشت(9).


امروزه مصاديق فراواني دارد و گرد كهنگي به آن پاشيده نيست. بعضي از حكايات مربوط به زنان، در آثار سعدي «براي انجام پندها و نصايح كلي و عمومي بوده است»(10).
مانند اشارات زير كه مي‌تواند تداعي‌گر راضي بودن به قضا و قدر و پذيرفتن حقيقت وجودي خويش و آينده‌نگري باشد. مثلا از زبان زني كه طفلش دندان در آورده به همسرش كه در غم مخارج طفل است مي‌گويد هر آن كس كه دندان دهد نان دهد(11).
يكي مرد درويش در خاك كيش
نگو گفت با همسر زشت خويش (12)

چو دست قضا زشت رويت سرشت
مينداي گلگونه بر روي زشت

كه حاصل كند نيك‌بختي به روز
به سرمه كه بينا كند چشم كور

به دختر چه خوش گفت بانوي ده
كه روز نوا برگ سختي بنه (13)

همه وقت بردار مشك و سبوي
كه پيوسته در ده روان نيست جوي

زن در كليات سعدي رسالت‌هاي چندگانه‌اي را ايفا مي‌كند. زن در نقش همسر، زن در نقش مادر، زن در نقش دختر، زن مظهر پارسايي، زن مظهر عشق و دلدادگي، زن در مقام توكل، زن مظهر پرهيزكاري، و زن مظهر خردمندي و ... حكايات مربوط به ليلي، زليخا، شيرين، عذرا، ... نيز به دفعات در كليات سعدي مشاهده مي‌شود.
اين اشارات فراوان نيز خصوصا در غزلها با چنان تازگي بيان شده است كه به جرأت مي‌توان گفت تنها شاعر بزرگي چون سعدي به آن دست يافته است و معلوم مي‌نمايد كه زنان عاشق مهمترين گروه مموردنظر سعدي بوده‌اند.
«نقش‌هاي مختلف زنان در آثار سعدي»
1- زن در مقام مادر
سعدي كه در كودكي پدر خود را از دست داده و در آغوش دلپذير مادر بزرگ شده است علاوه بر آنكه با يتيمان درد آشناست و سروده:
مرا باشد از درد طفلان خبر
كه در طفلي از سر برفتم پدر(14)

به ارزش مادر بسيار واقف است.
او در چند حكايت مقام و ارزش مادر را بيان نموده است. در گلستان آمده كه پسر سرهنگي به فرزند هارون‌الرشيد دشنام مادر مي‌دهد جلسه‌اي تشكيل مي‌گردد تا جزاي چنين كسي را مشخص كنند هر كس نظري مي‌دهد يكي به كشتن، يكي به مصادره و ديگري به زبان بريدن، اما هارون به ترك مخاصمه و گذشت دعوت مي‌كند و مي‌گويد اگر به ضرورت انتقام‌خواهي تو نيز به مادر او دشنام بده(15).
من ار نام مردم به زشتي برم
نگويم به جز غيبت مادرم(16)

در حكايت ديگر آورده است روزي به جهل جواني بانگ بر مادر زده و سبب شده كه او دل آزرده و گريان بگويد مگر خردي فراموش كردي كه درشتي مي‌كني؟(17).
سعدي در رساله‌ي صاحبيه مي‌گويد:
هر بد كه به خود نمي‌پسندي
با كس مكن اي برادر من (18)

گر مادر خويش دوست داري
دشنام مده به مادر من

او در جايي ديگر از جواني سخن مي‌گويد كه قدر مادر را نكو نمي‌داند و زحماتش را فراموش كرده است.
جواني سر از رأي مادر بتافت
دل دردمندش به آذر بتافت (19)

چو بيچاره شد پيشش آورد عهد
كه اي سست عهد فراموش عهد

نه در عهد نيروي حالت نبود
مگس راندن از خود مجالت نبود؟

تو آني كزان يك مگس رنجه‌اي
كه امروز سالاري و سرپنجه‌اي

به حالي شوي باز در قعر گور
كه نتواني از خويشتن دفع مور

سعدي يتيم هميشه لذت زندگي در كنار مادر و خون جگر خوردن‌هاي او را به خاطر داشته و اشارت نموده است.
كنار و بر مادر دلپذير
بهشتست و پستان در او جوي شير (20)

درختي است بالاي جان پرورش
ولد ميوه نازنين در برش

نه رگهاي پستان درون دل است؟
پس ار بنگري شير خون دل است

بي‌شك ديدگاه اسلامي سعدي در مورد مادر نقش مهمي داشته و تحت تأثير اين سخن پيامبر اسلام بوده است كه: «الجنه تحت اقدام الأمهات»
2- زن در مقام دختر
سعدي مي‌گويد روزي در هنگام سفر دختري را در كاروان ديده است كه هنگام برخاستن گردو خاك شديد با مهرباني تمام با روسري‌اش گردوغبار را از چهره پدر پاك مي‌كرده است و مهرورزي او زمينه‌اي فراهم مي‌آورد تا پدرش زبان به نصيحت بگشايد و عالم پس از مرگ و گور را به او يادآوري ‌كند.
- پدر گفتش اي نازنين چهر من
كه داري دل آشفته مهر من (21)

نه چندان نشيند در اين ديده خاك
كه بازش به معجر توان كرد پاك

در جايي ديگر با رقم زدن ماجراي دختر حاتم كه آزادي خود را قبول نكرد و خواست كه او را با ساير اسيران گردن بزنند تصويري از يك زن خردمند فداكار به تصوير مي‌كشد.
به زاري به شمشيرزن گفت زن
مرا نيز با جمله گردن بزن (22)

مروت نبينم رهايي ز بند
به تنها و يارانم اندر كمند


3- زن در مقام همسر
در اين مقام زن چهره‌اي متضاد دارد، زن با چهره‌اي منفي مانند زن لوط: زني كه همسر پيامبر بود اما به شوهرش و آئين او ايمان نياورد و به دليل طغيان و سركشي به همراه ساير كافران قوم گرفتار عذاب الهي گرديد.
- با بدان يار گشت همسر لوط
خاندان نبوتش گم شد (23)

سگ اصحاب كهف روزي چند
پي نيكان گرفت و مردم شد

و زن منفي ديگر زن خود سعدي است. زني كه به علت شهرت منفي در جامعه هنوز نيز ضرب‌المثل است چنانكه زن بد زبان، گردشگر را به زن سعدي مثال مي‌زنند. به گفته‌ي خود سعدي زني بدخوي، ستيزه روي، نافرمانبردار و زبان دراز كه عيش سعدي را منغص مي‌نمود، زني طعنه‌زن كه به شوي خويش مي‌گفت تو آن نيستي كه پدر من تو را از قيد فرنگ به ده دينار خلاص كرد؟
اين زن چنان بر سعدي سخت گرفته و روزگارش را سياه نموده كه سروده است
- زن بد سراي مرد نكو
هم در اين عالم است برزخ او (24)

زينهار از قرين بد زينهار
و قنا ربنا عذاب النار

و يا زن با چهره‌اي مثبت، زني خردمند كه از شوهر خود مي‌خواهد به دنبال رزق و روزي برود.
- به سرهنگ سلطان چنين گفت زن
كه خيز اي مبارك در رزق زن (25)

يا زن نصيحت گري كه به شوهر خويش مي‌گويد:
- زني گفت بازي كنان شوي را
عسل تلخ باشد ترش روي را (26)

به دوزخ برد مرد را خوي زشت
كه اخلاق نيك آمده است از بهشت

4- زن در مقام داناي نصيحت‌گر و خردمند
اين زن نصيحت‌گر شوهر خويش در زندگي است. راه را از چاه و خوب از بد به او مي‌نماياند
- به دهقان نادان به خوش گفت زن
بدانش سخن گوي يا دم مزن (27)

مگوي آنچه طاقت نداري شنود
كه جو كشته گندم نخواهي درود


ملاك‌هاي جامعه روزگار سعدي و زن
1- توجه به زيبايي
از آثار سعدي برمي‌آيد كه زيبايي يكي از مهمترين ملاك‌ها براي گزينش همسر در جامعه‌ي او بوده و اين امر هم از طرف مردان و هم از طرف زنان مورد توجه قرار مي‌گرفته است.


سعدي از زني به غايت زشت روي سخن مي‌گويد. زني كه به سن ازدواج رسيده و با وجود داشتن جهيزيه و مال كسي حاضر به ازدواج با او نبوده است لذا او را به حكم ضرورت به همسري مردي كور در مي‌آورند پدر فقير اين دختر به كساني كه مي‌گفتند اكنون كه طبيبي حاذق پيدا شده چرا دامادت را معالجه نمي‌كني؟ مي‌گويد: شوي زن زشت روي نابينا به(28).


در جاي ديگر آورده است كه زن جواني به ازدواج مرد پيري درآمد، شوهر پير اين زن هر چه مي‌كند زنش با او انس و الفت نمي‌گيرد و خواستار همسري جوان و زيبا است چنانكه به شوهر خود مي‌گويد: زن جوان را اگر تيري در پهلو نشيند به كه پيري(29).
- زن كز بر مرد بي‌رضا برخيزد


بس فتنه و جنگ از آن سرا برخيزد

خلاصه از همسر خويش جدا گشته و به عقد جواني در مي‌آيد. تند، ترشروي، تهي‌دست و بد خوي، جور و جفاي مي‌ديد و رنج و عذاب مي‌كشيد اما شكر نعمت مي‌گذارد و مي‌گفت
الحمدلله كه از آن عذاب اليم برهيدم و بدين نعيم مقيم برسيدم
- با اين همه جور و تندخويي
بارت بكشم كه خوبرويي

با تو مرا سوختن اندر عذاب


به كه بادگري در بهشت

بوي پياز از دهن خوبروي
به بحقيقت كه گل از دست زشت

كه در بيت اخير سعدي در خصوص ملاك زيبايي غلو نيز كرده است.
در حكايتي ديگر سخن از پيرزني مي‌گويد كه موي سر خود را رنگ مي‌كند تا جوان و زيبا جلوه كند و سعدي در مورد او مي‌گويد
- پيرزني موي سيه كرده بود
گفتمش اي مامك ديرينه روز (30)

موي به تلبيس سيه كرده گير
راست نخواهد شدن اين پشت كوز

لازم به ذكر است در خصوص ملاكهاي زيبايي و چيستي آن سعدي در غزلها به نظرات فردوسي و توصيف او از زنان زيباي شاهنامه بسيار نزديك مي‌شود و به صفاتي چون اعتدال قامت، حسن تركيب، حركات دلفريب، بادام چشمي، سيم تني، خوش سيمايي و ... اشاره مي‌نمايد كه پرداختن به آنها در اين مقاله‌ي محدود نمي‌گنجد.


2- عدم رعايت تناسب سني و هم كفي در ازدواج
از مطالعه چند حكايت چنين برمي‌آيد كه هم كفو بودن، هم شأني و تناسب سني ازدواج در آن دوران چندان مورد توجه نبوده و همين امر موجب ناسازگاري و جدايي‌ها مي‌گرديده است. براي مثال سعدي از زن جواني به نام گوهر سخن مي‌گويد كه به ازدواج پيري درآمده اما سرانجام ميان آنها به جدايي مي‌انجامد (31)


در جايي ديگر حكايت مي‌كند كه پيري دختري جوان خواسته و حجره به گل آراسته بود. پير او را نصيحت مي‌كند تا رام او گردد و مي‌گويد:
- تا توانم دلت بدست آرم
ور بيازاريم، نيازارم (32)

ور چو طوطي شكر بود خورشت
جان شيرين فداي پرورشت

اما دل زن صيد او نمي‌گردد نفسي سرد از درون پر درد برمي‌آورد و مي‌گويد: چندين سخن كه بگفتي، در ترازوي عقل من و زن آن يك سخن ندارد كه وقتي شنيده‌ام از قابله‌ي خويش كه گفت: زن جوان را اگر تيري در پهلو نشيند به كه پيري (33).
و سرانجام چون امكان موافقت نبود كارشان به مفارقت مي‌انجامد و زن پس از مدتي با جواني تندخوي ازدواج مي‌كند و همچنان شكر نعمت مي‌گذارد كه از آن عذاب اليم برهيدم و بدين نعيم مستقيم برسيدم.


تعدد طرح حكايات اينچنيني علاوه بر نشان دادن تعدد و سرانجام چنين ازدواج‌هايي در آن دوره بيانگر آن است كه سعدي ازدواجي را كه از آن لذت جنسي به دست نيايد بي‌اهميت مي‌داند.
زن كز بر مرد بي‌رضا برخيزد
بس فتنه و جنگ از آن سرا برخيزد (34)

سعدي براي آنكه اين اهميت را نشان دهد از شيوه غيرمستقيم حكايت سازي استفاده كرده است تا با يك تير چند نشان زده باشد: براي مثال هم به ازدواج‌هاي ناهمسان انتقاد كرده و هم به اصل زيبايي پرداخته باشد و هم اهميت روابط جنسي را متذكر گشته باشد. موضوع ازدواج پيران و جوانان كه سعدي نيز بر آن انگشت گذارده موضوع اصلي داستان‌هايي مانند ويس ورامين، سند بادنامه، مرزبان‌نامه، طوطي نامه و ... نيز مي‌باشد و در حقيقت نوعي ادبيات اعتراض است نسبت به يك رسم ناخوشايند و تغيير آن به اميد فردايي بهتر.


3- كدخدا منشي براي حل مسائل خانواده
در آثار سعدي زوج‌هايي كه گرفتار ناسازگاري هستند شكايت به نزد پيران قوم و قبيله مي‌برند سعدي با زبان نصيحت آنان را به سازش با يكديگر فرا مي‌خواند گاه به مرد ناراضي مي‌گويد
- چو از گلبني ديده باشي خوشي
روا باشد ار بار خارش كشي (35)

 

درختي كه پيوسته بارش خوري
تحمل كن آنكه كه خارش خوري

و يا به نو عروسي كه خواستار جدايي است مي‌گويد:
دريغ است روي از كسي تافتن
كه ديگر نشايد چون او يافتن (36)

 

چرا سركشي زانكه گر سر كشد
به حرف وجودت قلم در كشد

4- تعدد زوجات
سعدي با بياني طنزآلود ازدواج مجدد را به مخاطب خويش توصيه كرده است.
- زن نو كن اي دوست هر نو بهار
كه تقويم پاري نيايد به كار (37)

البته تعدد زوجات در اسلام براي مردها مجاز شمرده شده از اين رو نبايد از اين سخن سعدي چندان برآشفت، زيرا پس از اين بيت بلافاصله مي‌گويد
- كسي را كه بيني گرفتار زن
مكن سعديا طعنه بر وي مزن (38)

تو هم جور بيني و بارش كشي
اگر يك سحر در كنارش كشي

5- ناسازگاري داماد و مادرزن
اين ناسازگاري مانند دعواي مادرشوهر و عروس سابقه‌ي طولاني دارد سعدي در اين مورد حكايتي آورده است كه: زني جوان درگذشته و مادرش براي دريافت مهر آن زن در خانه داماد مانده است و مرد از مجاورت با مادر زن جانش در رنج است و چاره‌اي ندارد و به دوستي كه از او مي‌پرسد چگونه‌اي در مفارقت يار عزيز مي‌گويد: ناديدن زن بر من چنان دشوار نمي‌نمايد كه ديدن مادر زن(39).


- گل به تارج برفت و خار بماند
گنج برداشتند و مار بماند

ديده بر تارك سنان ديدن
خوشتر از روي دشمنان ديدن

واجب است از هزار دوست بريد
تا يكي دشمنت نبايد ديد

ديدن مادرزن بر داماد چنان دشوار است كه به خار و مار مانندش كرده است و دشمنش داشته و زن جوان و زيبا را به گل.
6- آزارهاي جنسي
با مطالبه‌ي بعضي از حكايات سعدي چنين مستفاد مي‌شود كه خشونت جنسي نسبت به زنان در آن زمان رايج بوده است كه بارزترينش توسط اربابان نسبت به كنيزان و مملوكان صورت مي‌گرفته است. براي مثال يكي از ملوك كنيزي چيني را چون به خواسته‌ي او در حالت مستي تن نداده بود. به سياهي زشت، كريه المنظر، بدبوي چون مردار مي‌بخشد كه تا پايان عمر در چنگال وي اسير بماند و آزار ببيند (40). حكايات ديگري نيز در آثار سعدي وجود دارد كه رفتارهاي جنسي خشونت بار را نقل مي‌كنند مانند حكايت پيرمردي كه دخترش را به كفش دوزي مي‌دهد كه رفتار آزاررسان جسمي داشت. سعدي پس از پايان اين حكايت نتيجه مي‌گيرد:


- خوي بد در طبيعتي كه نشست
ندهد جز به وقت مرگ از دست(41)


«دريافت بعضي از نكات اعتقادي سعدي در مورد زنان از خلال حكايت‌ها»
1- مردان يك گام جلوتر از زنان:
سعدي به نسبت آن روزگار كه تا امروز نيز ادامه يافته از بعضي جهات مانند نيروي جسماني و جنگاوري مردان را از زنان برتر دانسته است. امروزه نيز بسيار استعمال مي‌شود كه مردي بگويد اگر چنين كنم يا چنان نشود مرد نيستم كه زنم، شواهد شعري اين مطلب در آثار سعدي بسيار است
- چو مردانگي آيد از رهزنان
چه مردان لشكر چه فيل زنان (42)

- كه گر من گلي بر وجودت زنم
به نزديك مردان نه مردم زنم (43)

- در مرد چو بد نگه كني زن بيني
حق باطل و نيكخواه دشمن بيني (44)

- زهره‌ي مردان نداري چون زنان در خانه باش
و به ميدان مي‌روي از تير باران برنگر (45)

- مرد و زن گر به جفا كردن من برخيزند
گر بگردم زوفاي تو نه مردم كه زنم (46)

- مردي كه ز شمشير جفا روي بتابد
در كوي وفا مرد خوانش كه زن است آن (47)

- لاف مردي زني و زن باشي
همچو خنثي مباش نر ماده (48)

- پيدا شود كه مرد كدام است و زن كدام
در تنگناي حلقه‌ي مردان به روز جنگ (49)

- تو با اين مردي و زورآزمايي
همي ترسم كه از زن كمتر آيي (50)

- مرا از بهر ديناري ثنا گفت
كه بختت با سعادت مقترن باد (51)

چو دينارش ندادم لعنتم كرد
كه شرم از روي مردانت چو زن باد

- تو بي‌عذر يك سو نشيني چو زن
رواي كم ز زن لاف مردي مزن (52)

- چو از راستي بگذري خم بود
چه مردي بود كز زني كم بود (53)

- اگر چون زنان جست خواهي گريز
مرد آب مردان جنگي مريز (54)

مخنث به از مرد شمشيرزن
كه روز وغا سر بتابد چو زن (55)

كم از زن گفتن به مردان، از زن كمتر و همچو زن دشنامي است كه امروزه نيز هيچ مردي آن را بر نمي‌تابد.
2- رجحان بعضي از زنان بر مردان
اگر چه در خلال حكايت و اشعار سعدي مردان را يك گام جلوتر از زنان مي‌داند اما بابت بعضي از فضايل در مواردي زنان را از مردان برتر مي‌داند.
- چه سرپوشيدگان مرد بودند
كه گوي نخوت از مردان ربودند (56)

- زناني كه طاعت به رغبت برند
ز مردان ناپارسا بگذرند (57)

- زن از مرد موذي به بسيار به
سگ از مردم مردم آزار به (58)

3- آزار همسر و در سختي گذاردن آنها و يا آسايش خود را به راحتي آنان ترجيح دادن موجب بدبختي است و نفرين زن خصوصا زن بيوه و يا پير نفريني از بين برنده و گيرا است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید