بخشی از مقاله
مقدمه
ناصرخسرو 481-394 - ه. ق. - یکی از بزرگترین داعیان اسماعیلی در روزگار خلیفه فاطمی، المستنصر باالله -427 - 487 ه. ق . - است که در ترویج کیش اسماعیلی در مناطق شرقی ایران نقشی اساسی داشت. وی که بنا به اذعان پژوهشگران و صاحبنظرانِ عرصه ادبیات از شاعران توانا و سخنآور فارسی است از قالب قصیده، که به طور معمول دستمایه شاعران مداح بود، برای بیان اندیشههای مذهبی و دفاع از جهانبینی اسماعیلی خود بهره جسته است؛ به بیان دیگر ناصرخسرو یکی از نمایندگان بارز شعر متعهد در طول تاریخ ادبی ایران است. وی »شعر را همچون وسیلهای جهت تبلیغ عقاید مذهبی به کار گرفت و سعی کرد با سخن مخالفان را محکوم و گمرهان را هدایت کند.
ازین روست که شعر او غالباً به صورت مجموعهای از ادلّه عقلی و مباحث مذهبی درآمده است« - زرینکوب، . - 41 :1384 ناصرخسرو در قصاید خود تأکید ویژهای بر ارزش و جایگاه »سخن« داشته، 3 آن را نمودی از عقل میداند - ر. ک: 93 :1378، ابیات 17و - 18 و بر آن است که سخن نیکو کلید گنج حکمت است - ر. ک: همان، 231، بیت. - 20 جستار حاضر بر آن است تا ضمن اثبات این نکته که »سخن« یکی از موتیفها یا بنمایههای برجسته قصاید ناصرخسرو است، جایگاه این موتیف را در شعر ناصرخسرو ترسیم نماید. پیشینه بحث: از آنجا که ناصرخسرو یکی از شاعران، نویسندگان و اندیشمندان بزرگ و نامآور ایران زمین است، پژوهشگران و صاحبنظران بسیاری به بررسی ابعاد مختلف زندگانی ادبی، فرهنگی و مذهبی وی پرداختهاند که برخی از این آثار در یادنامه ناصرخسرو - 1355 - به کوشش مهدی محقق و کتابشناسی جامع حکیم ناصرخسرو قبادیانی - 1384 - تهیه و تنظیم لیلا آجرلو معرفی شده است.
بعضی از آثاری که در آنها بهصورت مجمل یا مفصل به جایگاه سخن در اندیشه و آثار ناصر خسرو پرداخته شده، عبارتست از کتابهای:با »کاروان حُلّه - 1378 - « و »سیری در شعر فارسی - 1384 - « از عبدالحسین زرینکوب؛ »ناصرخسرو و اندیشه او - 1383 - « از جلیل نظری؛ »از معنا تا صورت« - 1388 - نوشته مهدی محبتی و مقالات »افکار و عقاید کلامی ناصرخسرو - 1355 - « از سیّدجعفر شهیدی؛ »کلام محوری در ادب پارسی - 1389 - « نوشته فرزاد بالو و حبیباالله عباسی، »از کلام محوری تا هرمنوتیک کلاسیک با تأملی بر آثار منثور ناصرخسرو - 1390 - « از محمد غلامرضایی و دیگران و »کلمه و سخن در جهان بینی ناصرخسرو« - 1391 - اثر فاطمه حیدری که بیشتر پژوهشهای یادشده، جایگاه سخن را در آثار منثور ناصرخسرو مورد بررسی قرار دادهاند.
پژوهش حاضر بر آن است تا به تبیین جایگاه سخن در قصاید ناصرخسرو بپردازد. پرسش هایی که این جستار در صدد پاسخ گویی به آنهاست، عبارتند از: .1 چرا موتیف سخن در شعر ناصرخسرو کاربرد وسیعی دارد؛ .2 از نظر ناصرخسرو سخن به چه انواعی تقسیم میشود و تعریف وی از انواع سخن چیست؛ .3 ناصر اول »زادالمسافرین« قول - سخن/گفتار - را علم حاضران نامیده، آن را شریفتر از کتابت - نوشتار - که در علم غایبان است، میداند. با وجود این در قول دوم این کتاب، کتابت - نوشتار - را مختص انسان دانسته، امتیاز سخن مکتوب را نسبت به سخن ملفوظ در دیرپایی آن میداند.
خسرو سخن را با چه ملاکهایی ارزیابی کرده است. برای پاسخگویی به این سؤالات یکصد و پنجاه قصیده آغازین دیوان ناصرخسرو به شیوه استقرایی مورد بررسی قرار گرفت و نگارندگان بر پایه نتایج بهدستآمده با استفاده از روش توصیفی تحلیلی در چهار محور به سؤالات پژوهش پاسخ دادند؛ چهارمحور اصلی مقاله حاضر که در ادامه ارائه خواهد شد، عبارتست از: موتیف سخن در قصاید ناصرخسرو؛ دلایل موتیف شدن سخن در قصاید ناصرخسرو؛ انواع سخن در قصاید ناصرخسرو و ملاکهای ناصرخسرو در ارزیابی سخن. .1 موتیف »سخن« در قصاید ناصرخسرو از جمله نکات مهمی که لازم است در بررسی آثار ادبیمورد، تأمّل و توجه قرار گیرد؛ موتیف یا بنمایه این آثار است.
بنمایه » بخشی از مضمون اصلی - «کادُن، - 249 :1386 و » جزء بنیادین و وحدت آفرین درونمایه شعری است« - ولک، .1379 ج. - 85 :2/4 آنگونه که از تعریف موتیف - بن مایه - در فرهنگها و دانشنامههای گوناگون ادبی برمیآید، ویژگی اصلی موتیف »تکرار« است: موتیف - بنمایه - شامل تصویرها، فکرها و احساساتی است که در هر اثر تکرار می-شود - ر. ک: گری، 207 :1382 ؛ آبرامز، 278-277 :1386؛ کادُن، . - 249 :1386 بررسی قصاید ناصرخسرو نشان می دهد که در ابیات 107 قصیده از جامعه آماری مورد مطالعه این جستار، بسامد بنمایه »سخن«، ارزش سخن و انواع آن چشمگیر است.
موتیف سخن در ساخت و پرداخت قصاید ناصرخسرو به شکلهای زیر نمود یافته است: .1 .1 بیان افکار ناصرخسرو درباره سخن: در اندیشه ناصرخسرو هستی و آفرینش، کتابی ناطق است که حروفش را جمادات، نباتات، حیوانات و بالاتر از همه انسان بهوجود آوردهاند و همه این حروف یکصدا و هماهنگ با هم در نطق و نوا هستند. در روزگار ناصرخسرو که هنوز مبانی معرفت شهودی در زبان فارسی پا نگرفته بود، طرح این موضوع که هستی در کل مانند یک کتاب است که حروف و کلماتش سخن میگویند، یکی از جذابترین مباحث و موضوعاتی بود که ناصرخسرو با بیان هنری آن در آثار منثور و منظوم خویش توانست توجه ادبیان و اندیشمندان بسیاری را به این موضوع جلب کند - ر. ک: محبتی، - 578 :1388؛ برای مثال در ابیات زیر ناصرخسرو آنچه را که چرخ به آدمی میگوید بیان کرده، به صراحت اعلام می دارد که انسان دانا میتواند سخن چرخ را بشنود:
چرخ میگوید به گشتنها که من می بگذرم جز همین چیزی نگفتی گر چو ما گویاستی
قول او را بشنود دانا ز راه گشتنش گشتنش آواستی گر همچو ماش آواستی
226 :1378 - ، ابیات16و - 17
همچنین او در قصیدهای دیگر بیان میکند که جهان برای انسانهای دانا سخنگویی فصیح است؛ اما برای بیخردان صامت و ساکت است:
با مردم هشیار فصیحست اگر چند گنگست سوی بیخرد و بیسخن و لال
- همان، 255، بیت - 9
.2 .1 القای احساسات شاعر نسبت به سخن: ناصرخسرو در جایگاه حکیمی خردمحور و زهدمدار هرگونه سخنی را برنمیتابد و با بهرهگیری از واژگانی با بار معنایی عاطفی و القاگر بر آن است تا مخاطب را نیز در پسندها و احساسات خویش نسبت به انواع سخن سهیم سازد؛ در مثالی که خواهد آمد وی سخن خوب را مورد پسند انسانهای دانا و سخن بیهوده را پسندیده انسانهای نادان دانسته است:
دانا به سخنهای خوش و خوب شود شاد نادان به سرود و غزلو مطرب و قوّال
آن را که به بیهوده سخن شاد شود جانش بفروش به یک دسته خس ترّه به بقال
- همان، ابیات22و - 23
در نمونه یاد شده، شاعر با استفاده از تقابلهای دوگانه سخن خوب / سخن بیهود، انسان دانا / انسان نادان، جان ارزشمند / خس ترّه - و نه حتی خودِ تره - تأثیر القایی کلامش را دوچندان کرده است؛ حال آنکه اگر فقط از یکی از طرفین این تقابلها سخن می گفتمثلاً، اگر تنها به این بسنده میکرد که سخن خوب مورد پسند انسان دانا است، تأثیر القایی شعرش چندان قوی نمیشد: یکی از شگردهایی که میتواند تأثیر القایی کلام را تقویت کند، استفاده از زوجهای متقابل است.
او که سخنگفتن از دنیا و بهرهگیری از لذتهای آن را نمیپسندد، در بیتی دیگر به مخاطب هشدار میدهد که اگر کسی سخنی از این لون با تو گفت، در واقع به تو "خری" آموخته است: خری آموختت آن کس که بفرمودت که »همیشه شکم و معده همی آگن« - همان، 36، بیت - 38 .3 .1 ترسیم خوشههای تصویری از سخن: ناصرخسرو در جایگاه شاعری اندیشمند و صاحبسبک، نگاهی خلاق به پدیدههای هستی داشته، در بیشتر تصاویر شعری که آفریده است، ردپایی از »نگرش1« خود برجای گذاشته است. همانگونه که پیشتر اشاره شد، در اندیشه ناصرخسرو هستی مانند کتابی است که حروف و کلماتش - جمادات، نباتات، حیوانات و بالاتر از همه انسان - سخن میگویند.
این اندیشه یکی از تصاویر کانونی اشعار ناصرخسرو است که دارای سه رکن است: هستی، کلمات هستی و سخن که ناصرخسرو در قصاید خود برای هر یک از این ارکان، خوشههای تصویری متعددی آفریده است. بعضی از پر بسامدترین خوشههای تصویریای که این شاعر گرد محور سخن آفریده عبارتست از: .1 .3 .1 سخن = بذر و برگ و بار: در نگاه ناصرخسرو انسان و خرد انسان »درختی « - ر. ک: همان، 18، ابیات11و13؛ 87، بیت25؛ 93، بیت17؛ 206، بیت - 3 است که بذر و برگ و بار آن »گفتار« - ر. ک: همان، 18، ابیات11و17؛ 87، بیت25و33؛ 93، بیت17؛ 206، بیت - 3 است؛ برای مثال در بیت زیر انسان با تشبیه نهان به درخت مانند شده، درختی که میتواند نوع خود را با نوع سخنش - سخن خردمندانه = خرما/ سخن بیخردانه = بید - تعیین کند:
چرا بار ناری چو خرما سخنها همانا که بیدی ز من زان رمانی
- همان، 205، بیت - 30
ناصرخسرو در جایی دیگر سخن ارزشمند حضرت رسول - ص - را به » درختی بارور« - همان، 13، بیت - 37 مانند کرده است. همچنین وی »کار« آدمی را به منزله »کشت« ی میداند که »تخم« آن سخن است - همان، 77، بیت - 30 و دهقانی که باید این »تخم« را بپرورد، جان انسان است:
جهان زمین و سخن تخم و جانت دهقانست به کشت باید مشغول بود دهقان را
- همان، 118، بیت - 40
2 .3 .1سخن. = زرّ و گوهر: ارزش سخن حکیمانه و بهجا در نگاه ناصرخسرو وی را بر آن داشته تا این گونه سخن را از حیث ارزش و بها به زر و گوهر تشبیه نماید. او سخن حکیمانه را زرّ» خرد« - همان، 114، بیت - 44 و »سفته گهر« - همان، 303، بیت - 6 نامیده است. به کار بردن ترکیب اضافی دُرج» سخن « - همان، 183، بیت - 1 نیز از همین نگرش ناصرخسرو نشأت می گیرد؛ چرا که دُرج«» صندوقچهای بوده که طلا و جواهر را در آن نگهداری میکردند - ر. ک: دهخدا، » .1377درج. - « همچنین همطراز بودن سخن سنجیده با زر و گوهر در نگاه ناصرخسرو باعث شده تا وی مخاطب را به این نکته رهنمون شود که: 1 منظور از »نگرش« درونمایه مسلط در آثار هنرمندان بزرگ و صاحب سبک است. »نگرش« بر سراسر اثر سایه میافکند و در لابهلای تصویرها، در فرم، ساختار، سبک، مفهوم و مضمون اثر حضور دارد. نگرش، دستگاهی نظامدهنده است که شخصیت، اندیشه،زبان، سبک، جهانبینی و همه رفتارهای هنرمند را سازمان میدهد.