بخشی از مقاله
سابقه تاريخي مشهد
خراسان قديم داراي چهار شهر بزرگ و مهم بوده است به نام هاي : بلخ، مرو، هرات و نيشابور
نيشابور نيز خود داراي توابعي بوده است از جمله توس كه نقش بسزايي در شكل گيري مشهد داشته است. شهر توس داراي 4 ناحيه اصلي بوده كه عبارتند از :
1. تابران: بزرگترين و مهم ترين ناحيه توس بوده است و مركز حاكم شن ناحيه. در واقع از زمان قديم تا به حال وقتي كه به توس اشاره مي شود منظور همان تابران است. اين شهر در طول تاريخ خود با فراز و نشيب هاي بسياري رو به رو بوده است؛ از جمله حمله اعراب كه اين شهر بدون مقاومت در برابر آن ها تسليم مي شود، همچنين بعدها در جريان حمله غزها و سپس حمله خانمان سوز مغول چندين بار ويران و دوباره آباد شده است. ويرانه هاي شهر تابران كه اكنون به نام شهر باستاني توس معروف است در نزديكي شهر مشهد به جاست و آرامگاه فردوسي را در خود جاي داده است.
2. نوقان: در شرق شهر تابران بر سر راه توس _ نيشابور به فاصله 4 فرسنگي از تابران واقع بوده و به فاصله يك مايلي از جنوب نوقان دهكده اي به نام سناباد وجود داشته و كاخ حميد بن قحطبه والي خراسان در وسط باغي در كنار اين دهكده قرار داشته است. در سناباد عمارتي ييلاقي وجود داشته كه رجال دولتي در آن اقامت داشته و نام اين عمارت دار الحكومه حميد بن قحطبه بوده است. بعد از آن كه در سال 203 هـ . ق باغ ياد شده مدفن امام رضا شد، دهكده نوقان رو به
آبادي گذاشت تا اينكه در اواخر به تدريج دهكده سناباد به صورت شهر بزرگي در آمد و به مشهد مرسوم گرديد و سناباد بزرگ پس از گسترش به نوقان متصل شد و روي هم سناباد بزرگ را تشكيل دادند كه مشهد نام گرفت، در نتيجه مشهد شهري بوده كه از آباداني و گسترش نوقان شكل يافته و به مشهد الرضا شهرت پيدا كرده است.
3. اردكان: در ده فرسخي غرب تابران و چهارده فرسخي نوقان واقع بوده و از توابع شهر مشهد به حساب مي آمده است .
4. طرقبه: چهارمين بخش نامدار توس بوده و در منطقه اي كوهستاني _ ييلاقي بر سر راه توس _ نيشابور واقع بوده و در جلگه با صفا و سر سبز توس قرار داشته است و همواره به صورت منطقه اي ييلاقي در نزديكي شهر مشهد مطرح بوده است.
زمان و چگونگي پيدايش شهر مشهد:
وقتي كه امام رضا (ع) در سال 203 هـ . ق در توس به شهادت مي رسند، مأمون پادشاه عباسي ايشان را در بالاي سر پدرش هارون در همان عمارت ييلاقي سناباد دفن مي كند و از آن زمان به بعد اين محل نام مشهد الرضا را به خود مي گيرد ولي باز هم آن قدر معروف نبوده كه به عنوان يك شهر بزرگ و مطرح محسوب شود بلكه دهكده اي به شمار مي آمده كه آرامگاه امام رضا (ع) در آن واقع بوده است . تا اينكه در سال 791 هـ . ق بعد از حمله غزها و سپس مغولان مردم تابران به
سناباد كوچ كرده و به آن پناهنده مي شوند و به همين خاطر است كه مورخان سال 791 را مبدأ تاريخ شهر مشهد قلمداد ميكنند و از همين سال به بعد بود كه مشهد شهرت زيادي پيدا كرده و تدريجاً شيعيان و شيفتگان زيادي در آن سكونت كرده و مجاور آن مي شوند و به عمران و آباداني آن مي پردازند.
وجه تسميه مشهد:
كلمه مشهد، اسم مكان عربي از ريشه شهادت است و معني شهدد، به حضور، محل شهادت و مدفن شهيد نيز مي دهد و جمع اين كلمه، كلمه مشاهدات. نام مشهد الرضا از هنگام خاك سپاري امام رضا (ع) در سناباد يعني سال 203 مصطلح بوده اما اختصاص كلمه مشهد به شهري جديد كه آرامگاه امام رضا در آن قرار داشته، مدتها بعد از اين واقعه و تقريباً بعد از حمله مغولان يعني سال 791 هـ . ق صورت گرفته و قبل از آن زمان مشهد نه به عنوان شهر بلكه به عنوان
آرامگاهي در باغ بزرگ سناباد از توابع توس مطرح بوده است. سناباد مدتي نام خود را حفظ كرده ولي آرام آرام تحت الشعاع اهميت و وسعت شهر مشهد قرار مي گيرد و به تدريج نامش به مشهد رضوي و سپس مشهد توس و بعد مشهد مقدس تغيير پيدا مي كند و پس از مدتي مشهد به تنهايي و بدون مضاف اليه و به اختصار مورد استفاده قرار مي گيرد و نام سناباد از يادها فراموش مي شود.
اقليم مشهد:
مشهد شهري است كه در ناحيه اي كوهستاني واقع شده است. اين شهر و توابعش در دامنه كوه قره داغ و هزار مسجد و بينالود واقع شده و در تابستان توابعش، محل ييلاق مردم اين شهر به حساب مي آيد. با اينكه شهر در منطقه اي كوهستاني قرار گرفته ولي آب و هوايي بيشتر شبيه كوير است. زيرا زمستان هاي سرد و تابستان هاي گرم دارد. هواي مشهد بسيار متغير است و اختلاف قطعي فصول چهارگانه آن زياد است. در تابستان به واسطه وزش بادهاي خشك خاوري از طرف سيستان و دشت نااميد رطوبت هوا كم مي شود و درجه حرارت حدود 30 تا 35 درجه سانتي گراد است.
وضع اجتماعي، اقتصادي مردم مشهد:
قسمتي از جمعيت مشهد مقدس را طوائف مختلف هزار، بهلولي، باخرزي و بلوچ و سالارخاني و يمتوري تشكيل مي داده اند كه از گذشته هاي دور براي حراست از مرزهاي خراساني از نواحي غربي كشور به اين منطقه كوچ نموده و به زبان هاي تركي و فارسي صحبت مي كردند و با حفظ آداب و رسوم ايلي خود به شغل زراعت و دامپروري مشغول شدند.
قسمتي از مردم مشهد را مجاورين تشكيل مي دهند و اينها افرادي هستند كه در گذشته براي زيارت به مشهد آمده و همان جا مانده اند. قسمت سوم مردم بومي هستند كه بيشتر در محلات قديم سكونت داشته و اكثر آنان شغل تجارت و زراعت داشته اند و يا مشغول كسب و كار در رشته هاي مختلف بوده اند.
از محلات قديم مشهد مي توان به نوقان عيدگاه، پائين خيابان و بالا خيابان، ارگ، پا چنار سيادون _ محله كشميري ها و چهنود و چهارباغ اشاره كرد. قابل توجه است كه اين چهار باغ كه به تقليد از چهار باغ هرات به اين نام معروف شده دارالحكومه شاهرخ ميرزا، پادشاه تيموري بوده كه اقدامات مفيد زيادي را حجت عمران و آباداني مشهد به انجام مي رساند.
تاريخچه، موقعيت و وجه تسميه محلات ششگانه مشهد
از شش محله قديم و مهم شهر مشهد دو محله نوغان و سراب قديم ترين هستند. محلات سرشور و عيد گاه از نظر قدمت پس از نوغان و سراب قرار دارند؛ دو محله بالا خيابان و پايين خيابان هم كه جوانتر هستند در زمان احداث خيابان مشهد (در آغاز سده يازده هجري) به اين نام شهرت يافته اند.
محله نوغان شامل شهر قديمي و احتمالاً باستاني نوغان بوده است. پيش از آن كه حضرت رضا (ع) در سال 203 ق در شهر نوغان شهيد و در اراضي سناباد (واقع در جوار غربي نوغان) مدفون شوند و نام ((مشهد)) يا مشهد الرضا پديد آيد، شهر نوغان در اين محله وجود داشت و يكي از شهرهاي چهار گانه مهم و بزرگ ولايت توس بود. اين محله در شمال شرق مشهد واقع بوده و اكنون هم يكي از راسته هاي قديمي شهر به نام ((نوغان)) خوانده مي شود كه در اصل قلب شهر نوغان قديم بوده است. بنابراين مردم نوغان از قديم ترين اهالي مشهد هستند.
محله سراب كه نام آن برگرفته از سر آب قنات قريه سناباد است، پس از محله نوغان قديمي ترين محله مشهد است. سناباد يكي از قراء قديمي همجوار مشهد واقع در يك ميلي غرب آن (حدود 1600 متري) بوده است. چون يكي از واليان توسي خراسان به نام حميد بن قحطبه در اراضي سناباد كاخ و باغي داشته كه خليفه هارون الرشيد در سال 193 در آن دفن شده، ده سال بعد هم مأمون حضرت رضا (ع) را در كنار پدرش به خاك سپرده، آن باغ هسته اوليه شهر جديد مشهد را تشكيل داده است. بعد ها هم كه سناباد و نوغان در هم آميخته اند و به همه شهر ((مشهد)) گفته شده، اراضي سناباد به محله سراب شهرت يافته است. اين محله به سبب ارتفاع بيشتر
اعيان نشين و محل تجمع سادات و علماء و بزرگان مشهد شده است. در زمان احداث باروي مشهد توسط شاه تهماسب يكي از دروازه هاي شهر در محل مظهر قنات سناباد قرار گرفته و به ((دروازه سراب)) شهرت يافته، لذا منطقه واقع ميان دروازه مزبور تا حرم حضرت رضا و غرب محله نوغان محله سراب ناميده شده است. شاهرخ تيموري در آغاز سده نهم اولين كاخ و باغ حكومتي شهر مشهد را به نام ((چهار باغ)) در حد فاصل همين محله سراب تا حرم حضرت رضا احداث كرد.
اولين ارگ شهر مشهد هم در سالهاي 6 _ 1135 توسط ملك محمود سيستاني در غرب محله سراب ساخته شد. محل دروازه سراب اكنون به ايستگاه سراب شهرت دارد و در محل تقاطع خيابانهاي امام خميني (پهلوي سابق) و سعدي واقع است. بازارچه سراب در حد فاصل ايستگاه سراب و حرم مطهر يادگار ديگري از محله سراب و هم قلب آن محله بوده است.
محله سرشور كه وجه تسميه آن دقيقاً معلوم نيست در جنوب شرق محله سراب و غرب حرم مطهر واقع بوده و پس از محله سراب اعيان نشين ترين محله شهر محسوب مي شده است. بخشي از بازار مزبور هنوز با نام ((بازار سرشور)) در همين محله واقع است. آنچه مسلم است معبري مهم به نام ((كوچه شور)) از اين محله شروع مي شده و پس از عبور از شرق حرم حضرت رضا (ع) به محله نوغان و راسته بازار ديگر شهر مي پيوسته. به نظر مي رسد كه پس از نوغان و سراب محله سرشور از قديمي ترين محلات مشهد بوده باشد، اما به سبب اين كه اين محله
دروازه اصلي و مهمي نداشته در منابع تاريخي قديمي كمتر از آن نام برده شده است. اكنون خيابان خسروي نو، آخوند خراساني (خاكي پيشين)، و امام رضا (تهران سابق) عمدتاً محله سرشور را در بر گرفته اند.
محله عيدگاه كه در جنوب شهر و بر سر راه ري و عراق عجم و ولايات جام و هرات واقع بوده، در شرق محله سرشور و غرب پايين خيابان قرار داشته است.
دست كم قديمي ترين مصلاي شهر مشهد كه ظاهراً در اوايل قرن نهم ساخته شده (مصلاي زرق) در كنار رودخانه طرق (در فاصله يك فرسنگي دروازه عيدگاه) قرار دارد كه نشان مي دهد نمازهاي عيد فطر و قربان مردم مشهد در آن محل برگزار مي شده است. اين محله اكنون عمدتاً در ميان خيابانهاي اما رضا (تهران قديم)، پايي خيابان، هفده شهريور و بازار رضا واقع شده و از مراكز مهم تجاري سنتي شهر است.
محله پايين خيابان كه شامل دو حاشيه بخش سفلي ي ((خيابان)) مشهد است ميان محلات عيدگاه و نوغان قرار دارد، لذا عمر و قدمت آن كمتر از محله عيدگاه نيست، اما تا پيش از احداث خيابان توسط شاه عباس صفوي (آغاز سده يازده هجري) محله مزبور قطعاً به اين نام خوانده نمي شده است. قسمت علياي اين خيابان كه حدود 2 كيلومتر طول دارد و در شمال غرب واقع است به بالا خيابان شهرت يافته و قسمت سفلي ي آن كه در جنوب شرق قرار دارد پايين خيابان ناميده شده است. شاه عباس در آغاز و پايان خيابان مزبور دو دروازه جديد به نامهاي بالا خيابان و پايين
خيابان نيز احداث كرد. اين محله چنان كه از نام آن پيداست در اراضي پايين دست و كم ارتفاع شهر قرار داشته لذا از همان آغاز از زمره بخشهاي پايين شهر و نسبتاً فقير نشين بوده است. گرچه پايين خيابان پس از انقلاب اسلام به خيابان ((نواب صفوي)) تغيير نام يافته اما مردم مشهد عموماً آن را پايين خيابان يا ته خيابون مي خوانند. طول اين محله حدود يك كيلومتر، از حرم مطهر تا دروازه پايين خيابان مي شده خيابان يا ته خيابون مي خوانند. اكنون نيز پايين خيابان، خصوصاً محل دروازه پايين خيابان (كه به پنج را شهرت يافته) از محلات و بخشهاي شلوغ و فقير نشين شهر و محل
سوداي انواع كالاي قانوني و غير قانوني است.
محله بالاخيابان كه شامل دو حاشيه قسمت علياي خيابان مشهد بوده در شمال غرب شهر و ميان دو محله قديمي سراب و نوغان قرار داشته است، در نتيجه قدمت آن به چند صد سال پيش مي رسد اما مانند محله پايين خيابان از زمان احداث خيابان (دروازه قوچان سابق و ميدان توحيد كنوني) تا حرم مطهر امتداد داشته است. اين محله گر چه از وسعت زيادي برخوردار بوده چون در قسمت بالا آب شهر قرار داشته عمده مساحت آن را باغها و باغچه هاي شهر در بر مي گرفته، لذا جمعيت آن نسبت به محلات ديگر كمتر بوده است.
بررسي فرهنگ مردم مشهد و ارتباط آن با مذهب و حرم مطهر امام رضا (ع):
از آنجا كه لازمه شناخت يك شهر و يك مكان، شناخت مردم آن شهر، سنت ها و آداب و رسوم مردم و حرم مطهر و شريعت اسلام را از گذشته با حال مورد بررسي قرار دهيم.
سنگهاي زائر
در گذشته در راه رسيدن به مشهد تپه اي وجود داشته كه در اين مسير هر از چند گاه كاروان كوچك ما به سنگهاي درشت گردي بر مي خورد كه بدانها عنوان سنگهاي زائر داده اند. اين سنگهاي عظيم را مومناني از كوه جدا كرده و پس از آنكه به شكلي مدور امـّا بي قواره تراش داده اند، در جاده اي كه به مشهد مقدس منتهي مي شود رها كرده اند و بر مومناني كه با اين سنگها مواجه مي شوند فرض اخلاقي است كه هر يك را سه بار در جهت بارگاه امام رضا (ع) بغلطانند.
مومنان دو آتشه تا آنجا پيش مي روند كه اين سنگها را بر مركوب خود سوار كرده چند فرسخ به طرف آستانه امام پيش مي روند. امـّا بدا به حال كسي كه سنگي را در جهت مخالف حرم امام بغلطاند كه در اين صورت عذابي وحشتناك تر از عذاب جهنم در انتظار اوست. ما نيز چون قصد زنده ماندن داشتيم از سنت پيروي كرده هر يك سه بار اين زائران بي احساس را در جهت حرم چرخانديم…
سفر زيارتي اين سنگها گاه سالها به طول مي انجامد و امـّا وقتي يكي از آنها به نزديكي شهر مي رسد خدمه آستانه فرا مي رسند و تا تشريفاتي آنها را مستقيماً به محـّلي مي برند كه براي همين منظور در نظر گرفته شده است و هم اكنون هزاران سنگ از همين نوع در آن ذخيره گرديده است تا به موقع با به كار رفتن در بناي اين آستانه مقدس و مورد احترام بر استحكام و دوام آن بيفزايند.
در منظر مشهد
وقتي به بالاي تپه اي كه بر شهر مشهد مشرف بود رسيديم زائراني كه در طول چند روز همسفر ما بودند با ديدن مناره هاي آستانه با خلوص تمام به دعا و نيايش پرداختند و آنگاه هر يك به ياد روزي كه از اين راه گذشته و براي اوّلين بار گنبد و مناره هاي حرم را ديده اند چند سنگي به صورت هرم نا استوار بر هم گذاشتند كه قطعاً با وزيدن بادي درهم مي ريخت اگر چه بلافاصله بدست زائران ديگري بر پا مي شد. دروازه شهر مشهد دروازه اي قديمي است داراي كنگره هاي زيادي
است كه جاي لانه كبوترهاست كه اين كبوترهاي حرم هستند كه در مشهد مصونيت دارند ولي در خارج از شهر مي توان آنها را شكار كرد.
آداب و رسوم رايج در شهر هاي مذهبي
1. زيارت
سنت زيارت كردن و به زيارت رفتن، مقوله اي است كه در بيشتر اديان از جايگاه ويژه اي برخوردار و هر آييني پايبند بدان مي باشد.
از مكانهاي مهم مذهبي و زيارتي در ميان شيعيان مرقد مطهـّر امام رضا ( ع) در شهر مشهد مي باشد، از اين رو سعي بر آن است تا با آداب زيارت در نزد ايرانيان در حدود بضاعت علمي و منابعي كه در اختيار داريم آشنا شده و ديدگاه سياحان را در اين خصوص مورد مطالعه قرار دهيم.
كلاويخو مي نويد:
((مشهد شهر عمده زيارتي همه اين حوالي است و سالانه گروه بي شماري به زيارت آن مي آيند هر زايري كه به آنجا رفته باشد چون باز گردد همسايگانش نزد او مي آيند و لبه قباي او را مي بوسند چون دريافته اند كه وي از زيارت چنين محل محترمي باز گشته است.)) ((اين امر را بايد متذكر شد كه هر يك از مسلمانان نيك نفس و متدين ايران خود را مجبور مي دانند كه در سن كهولت به زيارت مكه معظمه و كربلاي معلي و مشهد مقدس مشرف شوند.)) تعدادي از زايران بيماران هستند و ((دكتر جان ويشارد)) درباره ايشان مي نويسد:
((بيماران زيادي را زايرين بي شماري كه به قم، مشهد و كربلا مي روند تشكيل مي دهند. اين سفرهاي طولاني، كسل كنند و خستگي آور حتي براي آدمهاي مقاوم و خوش بينه هم گرفتاريهايي به وجود مي آورد. در فصل تابستان بسياري بيمار مي شوند و سر و كارشان به مريضخانه مي افتد. پس از بهبودي به سفرشان ادامه مي دهند و عده اي ديگر جاي آنها را پر مي كنند.))
اما آيا غير از اعتقادات مذهبي عاملي براي اين سفر وجود داشته آيا چيزي جز ((توكل به خدا)) و ((توسل به بزرگان)) مي توانست انگيزه تحمل چنين مشكلاتي به حساب آيد؟ در كتاب تصويرهايي از ايران به عنوان يك منبع اروپايي در اين باره ميخوانيم:
((توكل شرقي كه در نظر درست مي نمايد، در عمل بطور اسفناكي در هم مي شكند، پايه اصلي آن بيچارگي مردمي است كه هرگز بر ايشان اتفاق نيفتاده است كه زندگي را با دستان نيرومند بگيرند. فلسفه اي خردمندانه از آدمي مي خواهد كه بلاي اجتناب ناپذير را تحمل كند و شكايت بر لب نياورده، ولي ما غربيان قانع نمي شويم مگر آنگاه كه كشف كنيم كه حوادث تا كجا اجتناب
ناپذير است و تا كجا مي توان با دور انديشي و معرفي كاملتر بر پيشينه آن تغييرش داد. شايد بتوان گفت كه ما مسير سرنوشت عاجل را چندان تغيير نمي دهيم، ولي تا جايي كه توان داريم براي سلامت آينده جهان بكوشيم.))
اين ديدگاه و نظري است كه تنها به عنوان روايتي نقل گرديد. زيرا توكل آن هم از نوع شرقي كار عشق و اعتقاد و ايمان است و اين مقوله از حد اين مختصر بيرون است. گذشته از مسأله زيارت و زايران، اماكن مقدس زيارتي توسط متولياني اداره مي شده است. متوليان موقعيتي را براي زايران فراهم كردهاند تا آنها بهتر بتوانند به زيارت بپردازند. بدين سبب متوليان و مقامات مذهبي علاوه بر وجهه عمومي نزد مردم از وجهه سياسي نيز برخوردار بوده اند، و گاهي هم در امور سياسي مداخله مي كرده اند.
علاوه بر تمام مسائل مذهبي و عقايد عمومي مردم ايران كه به طور اكثريت شيعه و مسلمان هستند، مسائل اعتقادي و سياسي بسياري هم باعث توسعه حرم و رونق شهر مشهد گرديد.
در دوره صفويان بخاطر ترويج مذهب شيعه و عقيده پادشاهان صفوي مشهد بسيار رونق يافت به علت تقسيم شيعه و سني ، در زمان شاه عباس پايگاه بزرگي در عثماني براي شيعيان سعي در رونق حرم نمود و با هدايايي كه به اين مكان تقديم نمود، اين رسم را در ميان ساير متوليان نيز ايجاد كرد. ساخت حمام ها در مشهد به دليل تشويق اسلام بر سلامتي و پاكيزگي در مشهد به صورت وقفي انجام مي شد. و اين يكي ديگر از مسايل اعتقادي موثر از دين در مشهد بود.
از طرف ديگر بازارهاي مشهد داراي رونق بسيار بودند و هستند و اصولاً داشتن بازارهاي زيبا و مناسب لازمه يك شهر مذهبي است. در بازارهاي مشهد، هم قشرهاي جامعه و حتي از كشورهاي ديگر بازاريان را مي بينيم، افغاني ها، هندي ها و افرادي از ديگر ملل شرقي همه داراي دكان هايي در اين بازارها بودند. ضمناً بسياري از مردم معتقد بودند كه كالاهاي خارجي نجس هستند و به همين علت خريد كالاهاي داخلي بسيار رونق داشته، اكثر بازارهاي مشهد به حرم مطهر ختم مي شده اند كه اكنون هم با وجود اينكه پيكره حرم كيفيت خود را از دست داده و از اقشار اجتماعي دور شده، هنوز آثار و در پاي اين دكان هاي قديمي را در اطراف حرم مشاهده مي كنيم. از ديگر مسائلي كه در رونق حرم از نظر اقتصادي و فرهنگي بسيار تاثير داشته، عقيده مردم بر دفن مردگان خود در اماكن مذهبي است. كه اين خود ايجاد يك شغل در شهر ها كرده بوده، كه حمل و نقل مردگان از شهرهاي ايران به نجف و كربلا و مكه صورت مي گرفت و در ازاي آن پول زيادي پرداخت مي شد، دفن مرده در جايگاههاي بهتر هميشه نصيب افراد عادي نمي شود بلكه اغلب شخصيتهاي بزرگ و معروف را در جوار مزارات مقدس به خاك مي سپارند زيرا مردم عادي پول كافي ندارند. در اعصار مختلف خروج مردگان از كشور براي دفن رد اماكن مذهبي باعث خروج مقدار زيادي پول از كشور شد. به همين دليل سعي بر رونق اماكن مذهبي داخلي مشهد و قم شد،
شاه عباس به اين وسيله سعي نمود پول را در داخل كشور حفظ كند اين مسئله باعث رونق شهر مهشد شهر طوريكه شهر مشهد شهر مردگان ناميده شد. حتي زميني در مشهد بوده به نام زمين قتلگاه كه گفته شده امام رضا (ع) آن را براي متوفيان زائر خريداري كرده بوده ( كه البته فقط يك روايت است) حتي ساير زمين هايي كه در مشهد به مردگان داده شده هم به نوعي به امام رضا (ع) نسبت مي دهند مثلاً خواجه اباصلت كه گفته شده از نزديكان امام بوده است.
اخلاق و روحيات مردم مشهد
درباره اخلاق و آداب و عادات مردم خراسان و مشهد مطالب زيادي نوشته شده است كه همگي و يا بدون اغراق اكثر نويسندگان بر حسن سلوك مردم خراسان اتفاق نظر داشته اند.
به طور كلي صفات برجسته مردم مشهد را اين گونه بر مي شمردند.
((مردم مشهد خوش جوش، زود آشنا، عصبي مزاج، احساساتي، بي كينه، زود رنج و در دوستي و رفاقت قرص و محكم و پابرجا هستند.))
تاورنيه (1629 م) عادات و اخلاق هر ملتي را معمولاً مربوط به مذهب آن ملت مي داند. و چون مشهد مكاني مذهبي است پس لزوم داشتن خصوصياتي متمايز و اخلاقي متفاوت با ديگر شهر ها را ايجاب مي نمايد كه به طور طبيعي از محيط و شرايط مذهبي شهر تأثير گرفته است. دكتر جان ويشارد (1910 _ 1891 م) مي نويسد:
((در مشهد، مقدسترين شهر مذهبي ايران، زندگي مردم متكي به زايران و مسافران است، و روحيه خود باعث مي گردد كه مشهديها مردمي زود جوش بار بيايند و چون در اكثر روزهاي سال با اقوام و زبانهاي مختلف و مردم گوناگون سرو كار دارند بتوانند با غريبها خيلي زود پسوند آشنايي برقرار نمايند. مع هذا نبايد اين پيوند را تنها در اثر ميل سودجويي و كاسب منشانه آنها دانست، بلكه روحيه ميهمان نوازي كه خصلت همه ايرانيان بوده در آن نقش داشته است.
هر چند گروهي با اين ديدگاه مخالفند مولف كتاب سياحتنامه ابراهيم بيك در اين با
ره مي گويد:
((مردم]مشهد[ در قساوت قلب از اشرار الناسند و در معاملات، متاعي را كه قيمتش يك تومان است پنج تومان مي خواهند و در سر هر سخن هم بيشرمانه سوگند دروغ به حضرت ياد مي كنند.))
جنبه هاي مذهبي شهر مشهد مخصوصاً از زمان صفويه به بعد موجب گرديد كه روز به روز بر جمعيت شهر افزوده، به دلايلي روشن قشر مذهبي و روحاني در اين شهر از كثرت بيشتري برخوردار شود. پس بايد روحيه اي سخت مذهبي را لااقل در عصر صفوي در بين مردم اين شهر انتظار داشت. با گذشت زمان و رونق شهر مشهد علاوه بر تجار و روحانيون، هنرمندان نيز بدين شهر روي آوردند و آثار معماري و سنتي خلق نمودند كه در قرنها ي بعد تمام جهانيان از آنها به زيبايي ياد كرده اند.
موقعيت خاص جغرافيايي مشهد موجب شد كه اين شهر با نژادهاي گوناگون در آميزد. اهميت خراسان در گذشته به عنوان مهد سلسله هاي مختلف و حتي مطرح بودنش به عنوان كل ايران _ به لحاظ سياسي، اقتصادي _ همسايگي با هندوستان، نزديكي به اقوام تركمن، از رونق افتادن
شهر هاي مهم تجاري همچون هرات و سمرقند و بخارا با گذشت زمان و جدايي اين شهر ها در عصر قاجار از خراسان بزرگ، مذهبي بودن شهر و اهميت استراتژيك آن، مهاجرت اقوام گوناگون ترك و كرد و حتي قبايلي از اعراب شيعه در عصر صفوي و افشاري به منظور كاهش قدرت آنها و حايل شدنشان بين خراسان و اقوام بيابانگرد، همه و همه دست و دست هم داد تا مشهد را به شكل شهري با خصوصيات فرهنگي و نژادي خاص در مي آورد.