بخشی از مقاله
خط، هنر تثبیت ذهنیات است با علایم معهود چشم. احتیاج به حفظ خاطرهها نخستین محرک پیدایى خط در بین اقوام عالم بود. چه انسان اولیه براى حفظ امورى که مىخواست سالهاى مدید باقى بماند، ابتدا به رسم صور آنها پرداخت و از این تصویرپردازی روش تصویرنگارى را بوجود آورد. روش تصویرنگارى
تصویرنگاره و اندیشه نگاره
که به ابتدا ناظر به رسم صور اشیاء بود، بعدها توانست با تصویر اشیایى شبیه به اندیشهها به نمایش اندیشه نیز اقدام کند. این طریق نمایش اندیشه همانست که نام اندیشهنگارى را در تاریخ خطوط دارد. روش اندیشهنگارى، گرچه تا حدى رافع نقص تصویرنگارى شد ولى باز کافى نبود چه در این روش اندیشهها با علایمى نمایش داده می شدند که بکلى فارغ و مستقل از زبان بودند. در قدیم یک سلسله اعمال و علایمى وجود داشت که تا حدى به حفظ خاطرهها و امورى که باید حفظ شوند، کمک مىکرد، نظیر: چوبخطهاى کوچک آلمانیهاى قدیم و یا ریسمانهاى گرهخورده ی مردمان پرو از زمان اینکاها و یا گردن بندهاى صدفى قوم ایروکوا به نام وامپون و بالاخره چوبخطهاى استرالیایی ها. نارسایى روش اندیشهنگارى
موجب شد که در کار نگارش طریق دیگرى پیش آید که بستگى بیشتر با زبان داشته باشد، یعنى بستگى با اصواتى که چون گوش آنها را شنید، معانى آنها را درک کند. در این روش، اسم ها با علایمى نمایش داده می شوند که ربطى با اصوات مزبور ندارند، ولى در عوض آن خاصیت را دارند که چون چشم آنها را دید (بوقت قرائت) الفاظى قرین این علامات کند. با بکار بستن علایمى که شکل کلمات آن جناس لفظى با کلمات مبین معانى آنها دارد خط به مرحله ی سیلابى کشانیده شد. در این مرحله، هر سیلاب با علامتى خاص همراه است که با پیشرفت نمایش سیلابى خط کمکم روش الفبایى خط بوجود آمد. در روش سیلابى، با تجزیه ی سیلاب ها و نمایش مجزاى هر یک از آنها مطلب شکل تحریرى به خود می گیرد. در دنیاى قدیم ما به چهار نوع خط اندیشه نگار بر مىخوریم به شرح زیر:
الف: خط چینى
ب: خط میخى
ج: خط هیروکلیف مصرى
د: خط هیروکلیف هیتیتى
الف: خط چینى
چینىها ابتدا با رسم اشکالى آغاز به نگارش کردند، ولى علامات آنها به علت نارسایى موجب شد که بعدها ترکیباتى بسازند و با آن ترکیبات به بیان اندیشههاى خود بپردازند. این ترکیبات گرچه از یک سو مصور اندیشههاى آنان بود، ولى از طرف دیگر در انتقال مقاصد آنها نقش صحیح بازى نمىکرد و سرانجام به آنجا کشید تا چینىها با تکوین علاماتى که بیشتر تکیه بر اصوات مىکرد، به نوعى خط صوتنگار دست یابند. این خط صوتنگار گرچه از حیث آنکه با زبان بستگى داشت؛ در مرحلهاى جلوتر از خط قدیم بود، ولى از آنجا که هر حرف مىتوانست نمایشگر اصوات مختلف چندى باشد واجد نقص بسیار بود. چینىها براى رهایى از این نقص، یعنى نمایش معنى حقیقى هر علامت از علائمى اندیشهنگار به نام کلید استفاده کردند و هر کلید مبین یک نوع اندیشه بود. دانشوران چینى بعدها به یک قسم خط تندنویسى دست یافتند که نمونه ی خط ژاپونى شد.
خوشنویسی نیز از کهن ترین هنرهای چین است. چینی ها خوشنویسی را جوهر نقاشی های تصویری می شمردند و از این رو در چین بین خطاطی و نقاشی پیوند های خاصی برقرار بوده است. هنر خط در سنت هنری چین والاترین جایگاه را دارد. خط و خوشنویسی در چین از حدود 2500 سال پیش (احتمالا در زمان کنفوسیوس) به عنوان یک هنر معتبر رواج یافت و به مرور زمان 5 شیوه ی خوشنویسی در چین پدید آمد و با اندک تغییراتی تاکنون پابرجا مانده است. این 5 شیوه عبارتند از:
مهرگونه - تحریری - منتظم - غیر منتظم - روان.
خط چینی 1500 سال ق.م.
خط چینی اوایل سلسله ی مینگ قرن 14 م.
ب: خط میخى
این خط که اصلى اندیشهنگار داشت در همه کشورهاى آسیاى غربى بکار می رفت. محققین سومریان را ابداع کننده ی خط میخی می دانند. سومریان (حدود 3000 تا 2500 سال قبل از میلاد) با ابداع خط میخی دوره ای را آغاز کردند که به عنوان آغاز خط نویسی شهرت دارد و همچنین اولین مدارک نگارشی بشر که به صورت الواح گلین برجای مانده متعلق به تمدن های بین النهرین است.
در سال 1621م. سیاح ایتالیایى به نام پیترودلاواله از کتیبههاى تختجمشید چند علامت میخى نقاشى کرد و با خود به اروپا برد و به حدس خود گفت که این خط باید از چپ به راست خوانده شود. شاردن سیاح فرانسوى در سال 1674م. یکى از کتیبههاى ایرانى را در سیاحتنامه خود ترسیم کرد و کنت کاى لوس در 1762 م. تصویر گلدانى از مرمر را که بر روى خود کتیبههایى از سه خط میخى و یک خط مصرى داشت انتشار داد و زمینه را براى تحقیق باز کرد. در سال 1765م. کارس تنس نىبور دانمارکى کتیبههایى از پاسارگاد کپی برداشت و معلوم کرد که خطوط این کتیبهها از سه نوع است و سادهترین آنها مرکب از چهل و دو علامت می باشد. عالم دانمارکى دیگر به نام مونتر نوع دوم خط میخى را در سال 1802م. خط
سیلابى یا هجایى اعلام کرد و گفت هر علامت آن نماینده ی یک هجاست و خط سوم نیز ایدئوگرامى است یعنى هر علامت نماینده ی یک مفهوم یا کلمه است. بعدها عالم مزبور گفت در جاهایى که کتیبه به سه نوع خط نوشته شده هر سه از حیث مضمون راجع به یک مطلباند و هرکدام از خطها متعلق به یک زبان است. به عقیده ی او خط اول باید متعلق به زبانى باشد که متن در ابتدا به آن زبان نوشته شده و بعد آن را به دو زبان دیگر ترجمه کردهاند و چون زبان اهالى پارس، که تختجمشید در آن واقع است، زبان پارسى بوده پس جاى اول را باید به زبان پارسى داد. پس از آن او بخواندن خط اول که سادهتر بود پرداخت. او با این مجاهدت ها توانست دو حرف را که عبارت از «آ» و «ب» باشند معلوم کند و نیز متوجه شد که چند علامت
خط میخی در ایران باستان
همیشه با هم و به یک ترتیب تکرار می شوند ولى گاه گاه آخر این چند علامت تغییر می کند. در ادامه ی تلاش های مون تر محقق دیگری به نام گروت فند به این نتیجه رسید که این چند علامت که به یک ترتیب و با هم تکرار مىشوند باید کلمه شاه باشد و کلمهاى که قبل از آن آمده و در دو کتیبه مختلف است اسم شاه. بالا خره بعد از مجاهدت و تلاشهای فراوان محققین راولین سن موفق شد راز کتیبه ی بیستون داریوش اول را که با سه زبان نوشته شده بود (پارسی قدیم، ایلامی، آسوری) فاش کند. و این باعث شد تا الفبای زبان پارسی
قدیم معلوم شود و چهارصد کلمه از این زبان بدست آمد. علامات خط میخی دوم نیز به کوشش راولین سن در سال 1855 م. کاملا معلوم شد و محقق شد که زبان آن زبان ایلامى یا زبان شوش جدید است. بعد از این به خواندن خط سوم پرداختند در اینجا کار با اشکالات بسیار همراه بود زیرا این خط کمتر از دو خط دیگر جا گرفته بود. «مون تر» در 1802 م. گفت که بعضی علامات خط سوم شبیه علاماتى است که بر آجرهاى بابل نوشته شده و از خرابههاى این شهر قدیم بدست آمده است. بر اثر اکتشافات الیاردا و ابت تاا در نینوا ثابت گردید که خط سوم کتیبههاى هخامنشى همان خط آسورى و بابلى است و دیگر شکى نماند که شاهان هخامنشى بعد از زبان پارسى قدیم و زبان ایلامى به خط و زبان آسور و بابل، که زبان و خط نخستین مردم متمدن آسیاى پیشین بود توجه داشته و آنرا بکار می بردهاند.
خط میخی مربوط به اکدیان
بر اثر کوشش صد و پنجاه ساله ی این محققین ما امروزه از هر جهت به زبان و خط رایج زمان هخامنشیان آگاهیم.
نمونه ی خط میخی لوح همورابی
نمونه هایی از خط میخی
ج: خط هیروگلیف مصری
این خط، در حدود 5 هزار سال قبل از تصویر نگاری مشتق شد.نزدیک به 500 علامت تصویری در خط هیروگلیف جود داشت. و طرز نگارش آن به دو صورت عمودی و افقی بود که ابتدا هیروگلیف عمودی و سپس افقی پدید آمد.
این خط را مصریان اولین بار جهت نوشتن مطالب خود اختراع کردند و آن را هیروگلیف نامیدند. هیروگلیف به معنی کنده کاری مقدس و خط مقدس است که حجاران و صنعتگران آن را در دیوار مقابر، ستون ها، تندیس ها مهر ها و ... به کار می بردند. بعدها با پیدایى پاپیروس از این خط نوع دیگرى بوجود آمد بنام هیراتیک (مذهبى، با صلابت) و سپس با بهم ریختگى آن نوعى خط تندنویسى ایجاد گردید به نام خط عامیانه. در زیر نمونه هایی از خط هیروگلیف مصری را مشاهده می کنید:
تصویر1. مردان ، زنان و خدایان بزرگ
تصویر 2. اعضای بدن انسان و حیوان
تصویر 3و4. حیوانات
تصویر 5. حشرات، گیاهان، آسمان، زمین، آب
تصویر 6. ساختمانها
تصویر 7. وسایل، لباس، کشتی
تصویر8. کشاورزی، شکار، صنعت، جنگ
د: هیروکلیف هیتیتى:
این خط خیلى درستتر از خط هیروگلیف مصریست. فنیقىها (چهارده قرن پیش از میلاد مسیح) به احتمال اقرب به یقین، نخستین کسانى بودند که افتخار کشف الفباى حقیقى را دارند؛ کشفى که تحول عظیمى در خط بوجود آورد چه الفباى یونانى و ایتالیایى منتج از الفباى فنیقى است و از آنجا که الفباى سایر کشورهاى اروپایى مشتق از این دو الفبا مىباشد، مىتوان گفت که مبدأ خطوط ملل اروپایى فنیقى است. علاوه بر این، از طریق قوم آرامى الفباى فنیقى در مصر و عرب و بینالنهرین تا هند بسط یافت و اصول آن بعدها با اختراع علایمى براى نشان دادن حروف مصوت بوسیله ی یونانی ها کامل شد.
خط فنیقى چون بوجود آمد، سایر خطوط جز خط چینى را از قلمرو نویسندگى خارج کرد؛ چون کتابت با این خط بسیار آسان بود، بکار بستن آن توسعه زیاد یافت. در جنب پیشرفت خط سعى دیگرى نیز به عمل آمد و آن توسعه ی محل و مواد نویسندگى بود چه قبل از پیدایى کاغذ از سنگ و فلزات استفاده مىکردند و غیر از سنگ و فلزات از پوست درختان و جانوران نیز استفاده می شد، ولى گرانى قیمت این دو پوست موجب شد که در مصرف آن اقتصاد بورزند و طریق اقتصادورزى، یکى فشردگى در نوشته و دیگر استفاده از علائم اختصارى و سدیگر تراش پوست و استفاده ی مجدد از آن بود.
قدیمی ترین نمونه های این الفبای فینیقی در شهر کوچک بولوس لبنان پیدا شده که امروزه جبیل خوانده می شود. یونانی ها الفبای فینیقی را پذیرفتند و در آن تغییراتی دادند. که الفبای یونانی (1000 سال پیش از میلاد) بوجود آمد. عقیده بر آن است که الفبای مذکور از خط اقوام سامی شمالی سرچشمه گرفته است.
نمونه هایی از خط عبری که خط اقوام سامی بوده است
سرچشمه ی خط لاتین نیز بنا به عقیده ی محققان به خط اقوام اتروسک که ساکنان اولیه ی ایتالیا بودند مربوط می شود. پس از قرن اول ق.م. در الفبای لاتین قواعد زیبایی شناسی خاصی پدیدار گشت. این امر نخست در کتیبه ها و سپس با تغییرات جزیی در کتب تحقق یافت.
امروز انواع اصلى خطوط عبارتند از: چینى، عربى (خط جمیع ملل مسلمان جز ترکیه)، هندى، یونانى، روسى، آلمانى، لاتین (خط لاتین بوسیله ی آمریکاییها و استرالیاییها نیز اخذ شده است).
جهت نگارش خط: خط مصریها، سانسکریت، یونانى، لاتینى و خطوط مشتق از آن، ارمنى، اتیوپى، گرجى و اسلاوى همه از چپ براست نوشته می شود. عبرى، عربى، کلدانى، آسورى، فارسى، ترک، تاتار، از راست به چپ؛ چینى، ژاپونى سطور از بالا به پایین و حروف از راست به چپ تحریر مىگردد. مکزیکىها از پایین به بالا مىنویسند. در یونان قدیم، نوعى نگارش بوده که ابتدا از راست به چپ مىنوشتند و چون به انتهاى سطر مىرسیدند از چپ به راست مىنوشتند و با همین ترتیب تا آخر پیش مىرفتند.
تاریخ خط در ایران
با آمدن اسلام به ایران و گسلیدن فرهنگ بعد از اسلام ایران از قبل از اسلام، مبحث خط نیز به دو قسمت می شود؛ قسمتى از آن مربوط به خطوط ماقبل اسلام در ایران قسمت دیگر مربوط به خط بعد از اسلام است.
ورود اسلام به ایران و تحول خط:
در این قسمت تاریخ خط فارسى همان تاریخ خط عربى است. که ابتدا اما تاریخ خط عربى به اجمال ذکر می کنیم.
بنابر گفته ی جرجى زیدان چنین است. اعراب حجاز مدرکى دال بر خط و سواد داشتن خود ندارند، ولى از اعراب شمال و جنوب حجاز آثار کتابت بسیار بدست است که معروفترین این مردمان مردم یمنىاند که با حروف مسند مىنوشتند و دیگر نبطىهاى شمالاند که خطشان نبطى است. مردم حجاز که بر اثر صحرانشینى از کتابت خط بىبهره ماندند، کمى پیش از اسلام بعراق و شام مىرفتند و بطور عاریت از نوشتن عراقیان و شامیان استفاده مىکردند و چون به حجاز مىآمدند، عربى خود را با حروف نبطى یا سریانى و عبرانى مىنوشتند. خط سریانى و نبطى بعد از فتوحات اسلام نیز میان اعراب باقى ماند و تدریجاً از نبطى، خط نسخ پدید آمد و از سریانى، خط کوفى. خط کوفى در ابتدا به خط حیرى مشهور بود و بعدها که
مسلمانان کوفه را در نزدیکی حیره ساختند، این خط نام کوفى گرفت. سریانیهاى مقیم عراق خط خود را با چند قلم مىنوشتند که از آن جمله، خط مشهور به سطرنجیلى مخصوص کتابت تورات و انجیل بوده است. عربها در قرن اول پس از اسلام این خط (سطرنجیلى) را از سریانى اقتباس کردند و یکى از وسائل نهضت آنان همین خط بوده است. بعدها خط کوفى از همان خط پدید آمد و هر دو خط از هر جهت بهم شبیه هستند. مورخین درباره ی شهرى که خط از آنجا به حجاز آمده، اختلاف نظر دارند و به قول مشهور خط سریانى از شهر قدیمى انبار به حجاز آمده است. و مىگویند مردى به نام بشربن عبدالملک کندى برادر اکیدربن عبدالملک فرمانرواى دومةالجندل، آن خط را در شهر انبار آموخت و از آنجا به مکه آمده صهباء
دختر حرببن امیه، یعنى خواهر ابوسفیان را تزویج کرد و عدهاى از مردم قریش نوشتن خط سریانى را از داماد خودِ بشربن عبدالملک آموختند و چون اسلام پدید آمد، بسیارى از مردم قریش مقیم مکه خواندن و نوشتن می دانستند تا آنجا که پارهاى گمان کردند سفیانبن امیه اول کسى بود که خط سریانى را به حجاز آورد. بارى عربها در سفرهاى بازرگانى که به شام مىرفتند خط نبطى را از مردم حوران و از عراق خط کوفى را آوردهاند و همانطور که تورات به خط «سطرنجیلى» تحریر مىیافت، آنها قرآن را با «خط کوفى» نوشتند در «خط کوفى» و خط «سطرنجیلى» چنین رسم است که اگر الف ممدود در وسط کلمه واقع می شد، در کتابت مىافتاد چنانکه در اوابل اسلام مخصوصاً در تحریر قرآن این قاعده کاملا مراعات می
شد و به جاى «کتاب» «کتب» و به جاى «ظالمین» «ظلمین» مىنوشتند. پس از آمدن اسلام، عربهاى حجاز با نوشتن آشنا بودند، ولى عده ی کمى از آنها نوشتن مىتوانستند و آنان از بزرگان صحابه شدند که بعضى از آنها «علىبن ابیطالب» و «عمربن خطاب» و «طلحةبن عبیدالله» بودند. در زمان خلفاى راشدین و بنىامیه، قرآن را به خط کوفى مىنوشتند و مشهورترین قرآننویس بنىامیه، مردى بود قطبهنام و خیلى خوشخط بود و به علاوه خط کوفى را با چهار قلم مىنگاشت. در اوائل دولت عباسى دوازده قلم خط به شرح زیر معمول بود:
1- قلم جلیل 2- قلم سجلات 3- قلم دیباج 4- قلم اسطور مار کبیر 5- ثلاثین 6- قلم زنبد 7- قلم مفتح 8- قلم حرم 9- قلم مد مرات 10- قلم عمود 11- قلم قصص 12- قلم حرفاج.
در زمان مأمون نویسندگى اهمیت پیدا کرد و نویسندگان در نیکو ساختن خط به مسابقه پرداختند و چندین قلم دیگر به نام قلم مرصع، قلم نساخ، قلم رقاع، قلم غبارالحلیه، قلم ریاسى. و درنتیجه، خط کوفى به بیست شکل درآمد. اما خط نبطى یا نسخ، بهمان شکل سابق در میان مردم و براى تحریرات غیررسمى معمول بود تا آنکه ابن مقله خطاط مشهور متوفى به سال 328 ه . ق. با نبوغ خود خط نسخ را بصورت نیکویى درآورد و آنرا جزء خطوط رسمى دولتى قرار داد و خطى که امروز معمول است، همان خط اصلى ابن مقله مىباشد. مشهور است که ابن مقله خط نسخ را از خط کوفى استخراج کرده است، ولى واقع آنست که خط کوفى و نبطى هر دو از اوائل اسلام معمول بوده و چنانکه گفته شد، کوفى را براى کتابت قرآن و امثال آن بکار مىبردند و نبطى در مکاتبات رسمى استعمال می شد. و ابن مقله اصلاحاتى در خط نسخ نمود و آنرا براى نوشتن قرآن شایسته و مناسب ساخت. سپس به مرور زمان، خط نسخ فروعى پیدا کرد و به طور کلى دو خط نسخ و کوفى در کتابت عربى معمول گشت و هر کدام از آن شاخههایى داشت که در قرن هفتم هجرى مشهورترین آن به قرار زیر بوده است:
ثلث، نسخ، ریحانى، تعلیقى و رقاع
همین قسم خطاطان بسیارى بوجود آمدند و کتابها و رسالههایى درباره خط و خطاطى پرداختند.
درباره ی تاریخ خط فارسى در تذکره ی مرآتالخیال آمده است که انواع خطوط فارسى شامل: ثلث، رقاع، نسخ، توقیع، محقق و ریحان است و باز در آنجا آمده که خط هفتم تعلیق است که از رقاع و توقیع برآمده. پس از ذکر انواع خطوط مزبور نویسنده ی مرآتالخیال مىآورد: «گویند که از متقدمین خواجه تاجسلمان این خطها را خوب مىنوشت و خط هفتم که تعلیق باشد میر على تبریزى در زمان امیر تیمور صاحبقران از نسخ و تعلیق استنباط نمود». خط فارسى رافع اقلامى است از جمله:
اجازت، تعلیق، توقیع، ثلث، جلى، جلى دیوانى، دیوانى، رقاع(رقعه)، ریحانى، سنبلى، سیاقت، شجرى، شکسته، شکسته ی نستعلیق و کوفى یا نسخ
خطوط اصلی و متداول عصر حاضر در ایران
ترتيب زماني و پيدايش خطوط اصلي چنين است:
1ـ كوفي 2ـ محقق 3ـ ريحان 4ـ ثلث 5ـ نسخ 6ـ تعليق 7ـ ديواني 8ـ رقعه 9ـ نستعليق 10ـ شكسته نستعليق
1- كوفي :
در صدر اسلام با انتخاب خط كوفي به عنوان خط كتابت قرآن دوران ترقي و تكامل آن آغاز گرديد. اين خط اصل و ريشه تمام خطوط اسلامي است.
معروف است نخستين كسي كه نقطه را براي كوفي وضع كرد شخصي به نام ابوالاسود دوئلي بود كه از ياران و شاگردان حضرت علي عليه السلام به شمار مي رفت بعد از مدتي كه خط كوفي در ايران رايج شد در حدود قرن چهارم ايرانيان خط كوفي نوع خط تلفيقي به نام پيرآموز ابداع كردند كه به كوفي ايراني موسوم است.
بطور كلي خط كوفي به دو دسته بزرگ تقسيم مي شود
نمونه ی خط کوفی
خط کوفی ایرانی
1ـ كوفي مغربي
2ـ كوفي مشرقي
خط كوفي مشرقي مشتمل بر انواع زير مي باشد:
الف ـكوفي ساده
ب ـ كوفي تزئيني
ج- كوفي بنايي (معقلي )
الف- كوفي ساده
اين خطوط يا كاملاً ساده و بدون تزئين هستند و يا تزئينات بسيار مختصري دارند.
ب ـكوفي تزئيني :
اين خط براي تزئين استفاده مي شد و به شيوه هايي چون مشجر ، مورق، مزهر ، موشح نوشته ميشد كه كوفي تزئيني كه شامل موارد فوق مي باشد از همان قرن دوم هجري به عناصر مهم اسلامي تبديل شد و بر صفحه هاي قرآن سكه ها و كتيبه ها خودنمايي كرد.
از ديدگاه كتيبه نويسي اوج خط كوفي تزئيني در طي قرن پنجم يعني در عصر پادشاهان سلجوقي است و تحول شكلهاي تزئيني آن تا اواخر قرن ششم ادامه پيدا كرد. بطور كلي مي توان گفت كه خطوط كوفي اعم از ساده و تزئيني آن بسيار باشكوه هستند و خطوط عمودي آنها حالتي معنوي را تداعي مي كند.
ج ـ كوفي بنايي (معقلي) :
اين خط در بسياري از بناها و مساجد به ويژه بعد از دوره سلجوقي ديده مي شود و در زيبايي بنا و القاي روحيه معنوي به آن سهمي بسزا دارند اساس كوفي بنايي امتدادهاي افقي و عمودی و گردش خط با ضخامتی یکنواخت در
خط کوفی بنایی
راستاي افقي يا عمودي است به گونه اي كه تمام سطوح هندسي شكل با اين نوشته هاي افقي و عمودي پر مي شود. در بعضي انواع كوفي بنايي به نمونه هايي برخورد مي كنيم كه هم سياهي و هم سفيدي بين آنها از كلماتي تشكيل شده اند كه داراي معناست و اصطلاحاً به آن سواد و بياض گفته مي شود امروزه به سبب اينكه جنبه هاي تزئيني در انواع كوفي بسيار فراوان است مي توان به عنوان پايه اي براي طراحي جديد حروف الفبا در رشتة گرافيك مورد استفاده قرار گيرد. بعضي از هنرمندان در سالهاي اخير با استفاده از خط كوفي و تغيير و تلفيق آن با ديگر انواع خوشنويسي ، براي طراحي پوستر ، نشانه، سربرگ كاغذ و ديگر كارهاي مربوط به اين رشته استفاده كرده اند.
2- خط محقق :
خط محقق
خطاطان خط محقق را پدر خطوط گفته اند. اين خط از خطوط اصيل اسلامي مي باشد. خط محقق نزديكترين خط به كوفي ساده است. در اين خط اشكال حروف يكدست، يكنواخت و درشت اندام است كه با فواصل منظم و بدون تداخل حروف مي باشد.
3- خط ريحان :
خط ريحان مشتق از محقق مي باشد و خطي است ظريف و كوچك اندام و تمام ويژگيهاي خط محقق را دارد ولي ظريفتر است و به همين جهت آن به گل و برگ و ريحان تشبيه كرده اند. اين خط براي سهولت در نگارش ابداع شده است و خواسته اند سبك و روش محقق را در خلاصه نويسي بكار برده باشند.
خط ريحان
4- خط ثلث :
خطاطان خط « ثلث » را مادر خطوط گفته اند. ثلث نوعي خوشنويسي است كه از كوفي استخراج شده است. ابداع آن را به ابوعلي بن مقله بيضاوي شيرازي كه در قرن سوم هجري مي زيسته است نسبت داده اند.
يكي از دلايلي كه براي گذاشتن نام ثلث بر اين نوع خوشنويسي آورده شده است داشتن 3/1 سطح ( خطوط مستقيم ) و 3/2 دور ( خطوط انتهايي ) در داخل كلمات آن مي باشد.
از هنرمندان ثلث نويس معاصر مي توان افراد زير را نام برد.
1ـ حامد آلامدي در تركيه 2- هاشم محمد بغداي در عراق 3- احمد نجفي زنجاني و 4- طاهر در ايران
الفباي كشيده و بلند و دواير نسبتاً كم عمق و باز از خصوصيات اين نوع خوشنويسي است. در خط ثلث كلمات خيلي تو در تو و سوار بر يكديگر نوشته مي شوند به همين علت درجه خوانايي آن كم ميشود. اين خط از لحاظ ظاهري بي شباهت به محقق نيست با اين تفاوت كه در اين خط برخلاف محقق دور حروف بيشتر و اندازه آنها كوچكتر است.
ريتمي كه در اثر تكرار ضربه هاي عمودي و بلند حروف در اين خط ايجاد مي شود القاء كننده قدرت عظمت و بزرگي است. مهمترين كاربرد خط ثلث در كتيبه نويسي است خط ثلث داراي بار مذهبي نيرومندي مي باشد و به همين لحاظ در دورة پس از انقلاب اسلامي در آثار گرافيكي براي نوشتن آيات قرآن و ادعيه بكار مي رود. همچنين در عناوين برخي مجله ها پشت جلد كتاب و طرح تمبر و … نيز بكار برده مي شود.