بخشی از مقاله
شناسايي نقش صنايع دستي در برنامه ريزي توريسم
نخست : كليات
1-1 طرح مساله:
سياحت و گردشگري سابقه اي به تاريخ بشريت دارد. بشر پس از يكجانشيني و پس از رفع نياز به مسكن و غذا عامل ديگري براي تغيير مكان نداش و پس از گذشت سالها و در پي شناخت ساير سرزمين ها و تمدن ها تصميم به سفر گرفتند.
بعد از انقلاب صنعتي انديشه جهانگردي جديد براي اولين بار شكل گرفت و گردشگري بواسطه خاصيت اشتغالزايي و كسب درآمد به يك صنعت جديد تبديل شد و از آن زمان به بعد اين صنعت رو به رشد بوده در كشورهاي پيشرفته با يك برنامه ريزي مناسب و ايجاد زيرساخت هاي صحيح، از آن به عنوان يكي از راه هاي پيشرفت و توسعه استفاده شد.
صنعت گردشگري بواسطه درآمد بالا و اشتغالزايي جزء سه صنعت برتر دنيا در كنار صنعت تجارت و نفت، در حال رقابت مي باشد.
گردشگري نقش بسزايي در پيوستگي و نزديك شدن روابط سياسي و بين المللي دارد و مي تواند به عنوان يكي از عوامل صلح و آرامش در سطح بين المللي محسوب شود.
علاوه بر آن فرهنگ هاي ملتهاي گوناگون را به هم نزديك و باعث تفاهم فرهنگي مي گردد.
گردشگري باعث افزايش سطح سواد، تغيير نگاه مردم به زندگي، سطح بهداشت، رفاه اجتماعي و ... ميزبان مي شود و مهمترين بخش گردشگري ، نگاه اقتصادي گردشگري است. مساله اي كه امروزه توجه اكثر دولتها و اقتصادانها را به خود جلب نموده است. مورد بعدي كه به بخش توريسم مربوط مي شود و يكي از عوامل توسعه به شمار مي رود بحث ارتقاي فرهنگي و تاثيرگذاري فرهنگي مي باشد.
موضوع ديگر فعاليت هاي گردشگري، فعاليت بخش هاي خصوصي در اين صنعت مي باشد. سرمايه گذاري در اين صنعت خيلي سريع به سودآوري تبديل مي شود. استفاده از نيروهاي بومي و نيمه ماهر و نيز جلوگيري از مهاجرت افراد به مراكز و ايجاد اشتغال بدون مشكلات ساير بخشهاي صنعتي از قبيل آلودگي و ... صنايع دستي از مظاهر فرهنگي و هنري محسوب مي شود و نظر به اينكه هر فرآورده دستي بازنگر كننده خصوصيات تاريخي، اجتماعي و فرهنگي كشور محل توليد است مي تواند هم عامل مهمي در شناساندن فرهنگ و تمدن به حساب آيد هم آن كه موجبي براي جلب و جذب گردشگران قلمداد شود.
صنايع دستي و صنعت گردشگري بر يكديگر اثر متقابل داشته مي تواند موجبات رشد و توسعه يكديگر را فراهم سازند.
با اين تفاسير چيزي كه در حال حاضر قابل مشاهده است آن است كه سهم ما به عنوان يك ايراني در گردشگري به خصوص گردشگري خارجي بسيار بسيار اندك است. با توجه به اين كه به لحاظ عقيدتي و سياسي امكان استفاده از ابزارهاي مهم پيشرفت گردشگري در كشور وجود ندارد صنايع دستي مي تواند نقش بسزايي در بالا بردن انگيزه سفر به مناطق مختلف كشور ايران را ايفا نمايد.
استان اصفهان به عنوان يكي از مهمترين قطب توريستي كشور داراي بيشترين و مهمترين صنايع دستي كشور مي باشد.
در اين تحقيق، پژوهشگر به دنبال آن است كه تمامي موانع گسترش صنعت گردشگري بخصوص بخش صنايع دستي در منطقه را مطالعه كرده و در اين پژوهش به شناسايي و معرفي صنايع دستي اصفهان بپردازد.
1-2 اهميت و ضرروت تحقيق
استان اصفهان مهد تمدن هاي قديمي ا يران است، معمولا صنايع دستي را به «هنر- صنعت» يا هنر كاربردي در برابر هنر محض تعبير مي كنند. به عبارت ديگر صنايع دستي به هر صورت حلقه اي مشترك است ميان هنر و صنعت
به علت ارتباط نزديك صنايع دستي با فرهنگ و سنت ها از يك سو و با ساختار اقتصادي از سوي ديگر، مفهوم و قلمرو آن در همه كشورها ثابت و يكسان نيست.
در كشور ما به دليل مسائل عقيدتي و اسلامي و مغايرت آن با صنعت توريسم و نيز ديدگاه هاي مختلف مراجع نسبت به توريسم و گردشگري، به غير از توريسم مذهبي، يكي از مهمترين برنامه ريزي ها در بخش گردشگري مي تواند در خصوص صنايع دستي و معرفي صنايع دستي ايران به عنوان يك محصول تك و خاص و مربوط به يك فضاي جغرافيايي ويژه باشد.
تهيه مولتي مدياي صنايع دستي اصفهان نيز به عنوان يك الگو براي ساير مناطق كشور نيز قابل اجرا مي باشد.
1-3 پيشينه تحقيق
با مطالعات و تحقيقات انجام شده بجز چند مقاله از انجمن هتلداران ايران و نيز مقاله هاي اينترنتي در خصوص تاثير صنايع دستي به عنوان يك پديده فرهنگي، هيچ تحقيقي در اين مورد صورت نگرفته است.
تحقيقات موجود در دانشگاه علامه صرفا در خصوص صنايع دستي كل كشور و يا فقط يك نوع صنايع دستي انجام گرفته است.
تحقيق ارائه شده ضمن معرفي تمامي صنايع دستي رايج و منسوخ و كم رونق اصفهان رابطه بين اين صنايع بعنوان الگو با حرفه جهانگردي را مطرح مي نمايد.
1-4 اهداف تحقيق :
1- شناسايي نقش صنايع دستي در برنامه ريزي توريسم
جاذبه هاي گردشگري مبنا و ياپه حرفه گردشگري بوده و بدون وجود جاذبه، مقوله توريسم فاقد مفهوم مي باشد. بنابراين براي وجود صنفي به نام توريسم در هر منطقه مي بايست به دنبال جاذبه هاي مهم ديدني جهت بازديد گردشگران بود. بررسي و شناخت صنايع دستي اصفهان اولين گام براي توسعه توريسم اين منطقه به شمار مي رود.
2- معرفي صنايع دستي اصفهان از قديم تاكنون و صنايع منسوخ و نيز طبقه بندي آن جهت اطلاع دقيق گردشگران اين استان.
صنايع دستي اين استان بهترين صنايع دستي كشور را شامل مي شود.
شناخت اين صنايع و معرفي آنها به شكل صحيح و واقعي مي تواند از سردرگمي گردشگر و انتخاب مناسب نوع صنايع دستي مورد نظر وي كمك بسزايي نمايد.
3- شناسايي نارسايي هاي موجود در حرفه توريسم استان اصفهان در بخش صنايع دستي با شناخت و شناسايي نارسايي ها و مشكلات در زمينه صنايع دستي و تاثير آن در بخش گردشگري كه مي توان در جهت بهبود وضعيت اقدام نمود.
بديهي است بدون در نظر گرفتن مشكلات و كمبودها نمي توان در جهت توسعه گردشگري و جذب گردشگر تلاش كرد.
1-5 سوالات تحقيق
1- جايگاه صنايع دستي در استان اصفهان چيست؟
2- چگونه ارتباطي بين صنايع دستي و جذب گردشگر در اين استان وجود دارد؟
1-6 فرضيه هاي تحقيق
1- به نظر مي رسد صنايع دستي در اصفهان عليرغم اهميت، به خوبي معرفي نشده و جايگاه آن مشخص نشده است.
ظاهراً جذب گردشگر با صنايع دستي استان اصفهان داراي ارتباط تنگاتنگي مي باشد.
1-7 قلمرو تحقيق:
در اين پژوهش استان اصفهان به عنوان يك محدوده سياسي، قلمرو تحقيق در نظر گرفته شده است.
استان اصفهان در مركز ايران واقع شده 937/105 كيلومتر مرب وسعت دارد.
1-8 روش و مراحل تحقيق
اين تحقيق توصيفي است كه اطلاعات آن به روش كتابخانه اي و همين طور مشاهده اي جمع آوري شده است و مراحل آن به شرح زير است:
مرحله اول : اطلاعات از طريق روش كتابخانه اي و مشاهده اي جمع آوري مي گردد.
روش مشاهده اي:
يكي از روشهاي جمع آوري اطلاعات مي باشد كه پژوهشگر طي آن به ثبت و ضبط اطلاعات مربوط به موضوع مورد نظر مي پردازد. در اين روش هدف پژوهشگر ايجاد تغيير در پديده يا محيط مورد نظر نيست بلكه صرفا محيط را همانگونه كه هست بررسي مي كند.
روش كتابخانه اي:
از روشهاي رايج در تحقيقات علمي به شمار مي آيد. در اين روش از ساير اطلاعات، مدارك، اسناد و تحقيقات انجام شده توسط ديگر محققين استفاده مي شود كه اين اطلاعات مي تواند به شكل كتاب، جزوه، مجله، روزنامه، تحقيقات دانشگاهي، پايان نامه و غيره باشد.
مرحله دوم: اطلاعات جمع آوري شده مورد تحليل قرار گرفته و پيشنهادات و راهكارهاي لازم و مناسب ارائه مي گردد.
1-9 تنگناها و محدوديت هاي تحقيق
همواره در انجام هر تحقيقي ممكن است مشكلاتي پيش آيد كه پژوهشگر در راه رسالت خويش دچار مشكلات و تحقيق را دچار نارسايي نمايد. از جمله مهمترين محدوديتهاي تحقيق عبارتند از :
- گسترش زياد محدوده مكاني تحقيق كه كنترل آن براي پژوهشگر مشكل ايجاد مي كند.
- عدم همكاري مسئولان سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري و صنايع دستي اصفهان و مركزي تهران
- محدوديت زماني از اصلي ترين مشكلات اين پژوهش بود
- عم وجود بانك اطلاعاتي لازم در بخش صنايع دستي اين استان و نبود صنف خاص در اين صنعت.
فصل دوم : چارچوب نظري
2-1 تاريخچه جهانگردي در جهان
گردشگري در جهان به همراه آغاز مدرنيته شكل گرفت. مدرنيته اشكال مختلف زندگي را تنها بر پايه قابليت هاي آنها در توليد منافعي كه توسط افراد مصرف مي شوند، مورد ارزيابي قرار داده و با مفاهيمي همچون همواره به پيش رفتن و كنارگذاران كهنه نگرش تازه انسان را به جهان و به خويش سبب گرديد و بدين گونه با پيدايش بعد تازه اي از دگرگوني دائمي، انهدام رسوم و فرهنگ سنتي را در صحنه ي زندگي اجتماعي رقم زد. تفكيك ميان كار و اوقات فراغت يكي از اين دگرگوني ها مي باشد كه در آن كار در قالب ضرورت و گردشگري در قالب اوقات فراغت، كه دمي آسودن از كار را براي تجديد قوا فراهم مي آورد، قرار مي
گيرد.اوقات فراغت به عنوان زماني از بيداري انسان، كه فرد بتواند آن را به ميل و دلخواه خود بدون هيچ گونه الزامي بگذارند، در مدرنيته مابين تمايز خانه و كار صورت رسمي به خود گرفت. اوقات فراغت به عنوان يك مفهوم جديد نمايانگر گذار از كار در مفهوم سنتي اش بود كه با توسعه نوآوري هاي تكنولوژيكي و مديريتي،با افزايش مصرف در جهان بوروكراتيك؛ عقل گرا و افسون زدايي شده، اين فرصت را مهيا كرد- كه هر چند كوتاه- انسان از اجبارها و محدوديت هاي نظم اجتماعي مدرن رها شود.
اين رهايي با فشار ناشي از انقباض اجتماعي حاصل از روند مدرنيته، گذران اوقات فراغت را در قالب گردشگري تسهيل نمود و انسان مدرن فارغ از عمق فرهنگي نهفته در اوقات فراغت به عنوان گردشگر تنها رهايي از وظايف مدرن را دنبال نمود. جريان گردشگري شكل گرفته در اين چارچوب نيز، انسان درن را با انگيزه تفريح در روند بازساخت شده سرمايه داري، به جستجوي محيط هاي گوناگون براي تمايز از محيط كار و تفريح واداشت. انسان در اين رابطه توانست كه نياز به تفريح و استراحت و آرامش و دور شدن از گرفتاريهاي زندگي مدرن را كه يك مساله عميق اجتماعي – فرهنگي دوران عصر مدرن است را به صورت
سطحي حلك كند. خود همين امر به علت مسائل سرمايه داري و تكنولوژيكي در يك حالت تضاد با تبارهاي دروني قرار داد. كار و تلاش بيشتر، خستگي و تحمل فشارهاي روحي رواني بيشتر براي داشتن پس انداز براي رفتن به مسافرت و گردش براي استراحت، هر چه زندگي ماشيني تر و تكنولوژي زده تر مي گردد، اين مساله تضاد بين كار و استراحت (لااقل براي توده مردم) بيشتر مي گردد( پاپلي يزدي و سقايي، 1382 ، 30و 31)
سرمايه داري در مدرنيته اوليه در پويش سرمايه داري تجاري، نخستين انباشت سرمايه را در سده هفده و هجدهم در اروپا تجربه كرد. اين انباشت همراه با انقلاب راهها در فاصله زماني 1745 تا 1760 و تنزل قيمت هاي حمل و نقل اولين جلوه هاي گردشگري مدرن را در چارچوب سفرهاي آموزشي در اروپا شكل داد (همان منبع ، 33). در اين ميان گردشگري در رابطه مستقيم با توانمندي مالي در چارچوب تورهاي خاصي شكل مي گرفت كه به سفرهاي آموزشي (G.T) معرف بودند. سفرهاي آموزشي اولين جلوه هاي گردشگري مدرن را در اروپا شكل داد. بيشتر اعضاي اين سفرهاي آموزشي براي كسب دانش و تجربه هاي جديد به مسافرت مي رفتند. معمولا اين افراد از طبقات بالاي اجتماع بودند كه براي كسب دانش و فرهنگ مسافرت مي كردند. اصولا پسران خانواده هاي مرفه براي ديدن آثار باستاني، مطالعه و نيز فراگيري علوم معماري و تاريخ به كشور خاصي اعزام مي شدند. سفرهاي آموزشي يك راهنماي سفر داشت كه در سال 1778 ميلادي توسط توماس نوگنت تهيه شد و پرفروش ترين كتاب معرفي گرديد (واي، گي، 1382، 29).
اما در مدرنيته عليا پايه و اساس گردشگري دسته جمعي امروزي به وجود آمد. در اين دوره تغييرات اقتصادي و اجتماعي عميقي به وجود آمد كه از آن جمله مهاجرت كارگران كشاورز از مناطق روستايي و روي آوردن آنها به شهرنشيني بود. انقلاب صنعتي قدرت بخار را كه در قطارها و كشتي ها مورد استفاده قرار مي گرفت، معرفي كرد. تغييرات اجتماعي، موجب تغيير مشاغل وگسترش طبقه مياني اجتماع گرديد و اين طبقه توان بيشتري يافت تا بيشتر به تفريح و مسافرت برود، در نتيجه افزايش تقاضا براي مسافرت باعث شد كه مسافرت هاي تخصصي طبقه مرفه تورهاي آموزشي شكل تازه اي به خود بگيرد ( همان منبع).
انقلاب صنعتي با پيش زمينه هاي فراهم آمده از انباشت سرمايه و دانش از نيمه دوم قرن هيجدهم در انگلستان آغاز گرديد كه روند رو به شتاب آن از سال 1780 سرعت زيادي يافت و اثرات بسياري بر جاي نهاد ( پالمر، 1357، 4) . انگلستان از آنجا كه داراي كارهاي توليدي بسياري بود، توانست بازارهاي گسترده اي را براي توليدات خود به دست آورد و سود بسياري را كسب نمايد. اين سود در تكميل صنايع كارگاهي به كار گرفته شد و سبب جايگزيني كارخانه به جاي كارگاه و استفاده از صنايع ماشيني به جاي صنايع دستي گرديد اين خود با سمت و سوي ويژه اقتصادي گذار از انقلاب تجاري را به انقلاب صنعتي سبب شد (لطفي،
1381 ، 298) . نخستين نمايشگاه صنعتي دنيا در 1851 ميلادي در بريتانيا (فوگل، 1380، 914) ، نشان از آن داشت كه انقلاب صنعتي در انگلستان به بالاترين درجه رشد در زمان خود رسيده است. از اين زمان به بعد بود كه انقلاب صنعتي در گسترش مابين سالهاي 1914-1871 رخ داد كه از آن به عصر ترقي ياد مي شود (فوگل ، 1380، 1018). نوآوري هاي تكنولوژيكي در روندي از انقلاب صنعتي در مدرنيته عليا نقش با اهميتي را در همه گير شدن جريان گردشگري ايفا نمود. مهمترين اين نوآوري ها، تكنولوژي راه آهن بود. هرچند نبايد نقش كشتي هاي بخار را نيز در اين امر ناديده گرفت. بعد از اختراع ماشين بخار به وسيله جيمز وات در سال 1769 ، از اين ماشين در فناوري هاي مختلفي استفاده گرديد.
روند توسعه گردشگري در چارچوب اقتصاد سرمايه داري با افزايش نوآوري هاي تكنولوژيكي و مديريتي همراه با سير تحول اجتماعي ناشي از آنها، در ميل به مصرف اوقات فراغت بيشتر در مدرنيته متاخر ابعاد ديگري به خود گرفت. توليد انبوه كه در اين دوره در چارچوب فورديسم شكل گرفت، نشان از يك روند دگرگون كننده داشت. اين شيوه، توليد انبوه كالا به يك هنجار بدل شد و توليد استاندارد شده ، توليد محصول با استفاده از فرآيندهاي گروهي (سيستم خط توليد انبوه)، توليد به مقدار بسيار زياد و بهره گيري از الگوي يكسان (يخچال، لباسشويي، تلويزيون و غيره ) در عرصه هايي مانند مهندسي، كالاهاي الكترونيكي و
اتومبيل يك مشخصه بارز به حساب مي آمد. كارخانجات توليدي به طور معمول در مقياس هاي بزرگ اندازه ايجاد شد. در بالاترين سطح كارخانه فورد در ديترويت چهل هزار كارگر را در يك مجموعه عظيم گردآورده بود و از آنجا كه توليد انبوه كم هزينه، به اقتصادهايي با مقياس كلان نياز داشت، دارا بودن صدها يا هزاران كارگر امري عادي بود. تسري توليد انبوه به تمامي سطوح اقتصادي سرمايه داري، گردشگري را نيز در برگرفت. گردشگري در اين ميان با كسب ويژگي هاي
سرمايه داري در چرخه توليد – مصرف، نه به عنوان سفري براي تجربه گردشگري، كه خ ود كار محسوب گرديد. اين خود به شكل گيري گردشگري انبوه فرصت داد كه در آن گردشگري به عنوان محصولي بسته بندي شده و استاندارد به عنوان دو هفته تعطيلات در سال و در كنار دريا ارائه گردد (Meethan,2005 , 26).
سواحل در گردشگري انبوه از اهميت بالايي برخوردار بودند و گردشگران به وسيله تورهاي گردشگري به صورت دسته جمعي به مناطق ساحلي روي مي آورند و امتداد آرامش در خانه را در اين مكان ها جستجو مي كردند. «به عنوان مثال سواحل درياي مديترانه نمونه خوبي براي گردشگري انبوه است. به گونه اي كه رشد سفر به اين سواحل از كشورهاي اروپايي بعد از جنگ جهاني افزايش چشمگيري يافت ( سلطاني، 1374 ، 96 ) ». آنچه فرايند گردشگري انبوه را در اين
سفرها رقم مي زد، دلبستگي به چهار «s» معروف بود كه در دريا، خورشيد، ماسه و سكس خلاصه مي شد. از اين رو گردشگران انبوه به دنبال يافتن آرامش در جستجوي مناطقي بودند كه از اهميت چنداني برخوردار نبوده، اما به دليل واقع شدن در كنار دريا و يا موقعيت خورشيدگير انتخاب مي شدند، اين گردشگران از نظر فرهنگي خود را بالاتر از ميزبانانشان دانسته و به همين دليل احتياج به آشپزي و امكانات مربوط به محيط خود را در خارج از كشور خود داشتند. آنان هر چند به دنبال آرامش بودند ولي معمولا باعث به وجود آودن تاثيرات مخرب بسياري براي ميزبانان خود مي شدند. بطور كلي گردشگري انبوه نشان دهنده مصرف چشمگير اوقات فراغت در مكان هاي استاندارد شده بود، كه با افزايش بهره بري از فضاهاي گردشگري- بخصوص در سواحل – حداكثر باز خور منفي را ايجاد مي نمود (پاپلي يزدي و سقايي، 1383، 40).
در اين ميان گردشگري در عصر حاضر نه به عنوان يك مسافرت، سياحت، تفنن و ... بلكه به يك فعاليت عظيم اقتصادي بدل گشته است به طوري كه در سال 2000 تعداد كل گردشگران در دنيا، بالغ بر 702 ميليون نفر بوده كه از طريق مسافرت اين تعداد نفر به نقاط مختلف جهان حدود 621 ميليارد دلار وارد چرخه اقتصادي جهان گرديده است. پيش بيني ها حاكي از آن است كه تا سال 2010 ميلادي اين صنعت به مبلغ غيرقابل باور 15 تريليون دلار در سال دست خواهد يافت ( جدول 1 ). آنچه در اين مقوله از اهميت اساسي برخوردار است، آن است كه گردشگري با تمامي انواع و اشكالش در حال تبديل به فعاليت اقتصادي پيشتاز جهان در ربع اول قرن 21 و مهم ترين و سودآورترين تجارت جهان است.
2-2 جهانگردي در ايران
هرچند كشور ايران به ملاحظات گوناگون همواره مورد توجه مردم همه نقاط جهان بوده و هر چند ردپاي جهانگردان از گذشته هاي دور را مي توان در اين سرزمين دنبال نمود، اما پرداختن به موضوع جهانگردي از ديدگاه اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و معرفي كشور و آداب و رسوم و هنر و خصوصيات آن به جهانيان فقط از آغاز تاسيس سازماني جلب سياحان سابق صورت گرفته است. در اينجا نگاهي كوتاه و گذرا به گذشته جهانگردي در ايران مي اندازيم:
2-2-1 جهانگردي در ايران قبل از اسلام
در ايران قبل، از اسلام و قبل از حكومت ارياها و پيش از تدوين تاريخ، نيز مسافر و جهانگردي داراي حقوق و امتيار بوده است كه در حكومتهاي مختلف و در تشكل هاي مدني هر دوره، حدود و ميزان آن يكسان و مشابه نبوده است بلكه با توجه به انگيزه و هدف مسافر يا جهانگرد حقوق و حدود آن، تعيين و اجراء مي شد.
در زمان حكومت ايلامي ها كه كشور ايران به صورت فدرال اداره مي شد سير و سفر معمول بوده و مسافرين نيز از امكانات موجود استفاده مي كردند، اگرچه به سبب فقدان تاريخ و يا روايات مكتوب به چگونگي آن حقوق، دقيقا نمي توان وقوف يافت ولي آنچه مسلم است اين است كه سير و سفر در آن دوران متداول بوده است و مسافرين اعم از ايرانگردان و جهانگردان از طريق و شوارع و تاسيسات و امكانات سرويس دهي مسافرين استفاده نموده اند.
براي نمونه به مندرجات بخشي از كتاب مسافران تاريخ استناد و عينا آنرا نقل مي كنيم:
... بي گمان سير و سفر در آن روز و در آن سرزمين باستاني از رونق و اعتبار ويژه اي برخوردار بوده، و تا قبل از نابودي اين تمدن، مسافران داخلي و خارجي در جاده هاي ميان شوش و ايالات داخلي و سرزمين هاي خارج از آن در رفت و آمد بوده اند و شايد تاسيساتي نيز براي رفاه حال آن مسافران ساخته شده بود كه در حملة آشوريان از ميان رفته است.
الف) دوران مادها و هخامنشيان:
از دوران مادها اطلاع صحيح و مستندي كه نمايانگر سير و سفر و يا وجود تاسيسات و بناهاي مورد استفادة جهانگردي باشد در دست نيست، و در منابع و كتابهاي موجود، نيز در اين زمينه اخبار و اعلامي نشده است. اما از دوران هخامنشي و پادشاهان اين دوران مدارك و مستنداتي موجود است كه انكار ناپذير مي باشد و در آن مستندات از طرق و شوارع و ابنيه، احداث شده و قابل استفاده مسافرين اسم برده شده است.
پس از فتح ايران، بوسيلة اسكندر مقدوني و دگرگوني تمدن و فرهنگ كهن ايراني و رواج فرهنگ و تمدن يوناني (هلنيسم) ، جهانگردي خصوصاً سير و سفر جهانگردان يوناني به ايران، تحرك بيشتري يافت و با ساخت شهرها و قصبات متعدد، سياحاني با اهداف بازرگاني و تجاري به ايران آمده و از شهرهاي تازه ساخت و امكانات جديد استفاده كرده اند.
در زمان سلوكيان و جانشيان اسكندر كه به توسعة راهها و عريض كردن و نگهداري آنها، توجّه ويژه داشتند، تردّد كاروانها مبادلة كالا در طول سال و در نقاط مختلف ايران ، معمول و رايج بوده و سيّاحان تجاري و بازرگاني، از آن امكانات بهره مي بردند.
ب) دوران اشكانيان:
در دورن اشكاني كه در سرزمين پارت حكومت داشتند، راههاي مهّمي احداث شده و جادّة ابريشم كه مهمترين شاهراه بازرگاني دنياي قديم بوده، و از كشور چين شروع و از افلات ايران به درياي مديترانه منتهي مي شد، مورد استفاده جهانگردان تجاري آن زمان بوده است؛ از مسافرين دورة اشكاني در زمان حكومت مهرداد دوم (اشك نهم)، جانك نين فرستادة چين استت كه به ايران سفر كرده است.
اشكانيان مانند هخامنشيان در منازل بين راه اسبان يدكي داشتند تا با استفاده از آنها در كار حمل و نقل تسريع شود، در آن دوران به منظور فراهم آوردن تسهيلات سفر و آگاه ساختن مسافران، از امكانات رفاهي مسيرهايي كه در آن سفر مي كردند، بروشورها و نقشه هاي راهنماي كاروانيان در اختيار آنان گذاشته مي شد.
ج ) دوران ساسانيان :
در زمان ساسانيان نيز همانند دوران هخامنشيان، به مساله جهانگردي و سير و سفر توجّ ه مي شد و در آن زمان علاوه بر احداث جادهّ ها، نظير جادة 250 كيلومتري فيروزآباد به خليج فارس، كه به طرف بندرطاهري امتداد مي يافت، كاروانسراهاي متعددي، با معماري زمان اشكاني و ساساني ساخته شد كه مورد استفادة مسافرين بوده است.
در اين دوره، دولت نه تنها به امنيت راههاي كاروان رو و وسايل حمل و نقل و ايستگاهها و كاروانسراها و ساير احتياجات توجّه داشت بلكه از عمّال خود براي نظارت در كارهاي تجاري و اقتصادي به مناطق سرحدّي و بنادر مي فرستادند. از دوران پيش از اسلام نوشته هايي در دست است كه خبر از سفر بعضي از يونانيان و روميان به ايران مي دهد. عده اي از اينان چون هردوت و گزنفون نوشته هايي هم راجع به تاريخ و اوضاع و احوال ايران آن روز برجاي گذاشته اند.
2-2-2 دوران بعد از اسلام (دوران اسلامي)
نخستين كسي كه از مغرب زمين به ايرن سفر كرد و شرح مسافرت خود را در سفرنامه اي به رشتة تحرير درآورد «بنيامين تودلاي» اسپانيايي است . جهانگردان و ايرانگردان ديگر عصر اسلامي كه از اماكن اقامتي ايران، رباط ها و كاروانسراهاي مهم و از استراحتگاهها و پناهگاههاي آماده براي توقّف و تردّد سيّاحان خسته و درمانده آن روزگاران، در كتابها و سفرنامه هاي خود، ياري نموده اند، عبارتند از :
- خاخام موسي پتاچيا چكسواكي، كه سفرش به ايران از طريق روسيه بوده است.
- ابوالقاسم بن خرداد،صاحب كتاب مشهور «المسالك و الممالك»
- خاقاني شرواني، شاعر بلندآوازه و سيّاح ايراني قرن ششم هجري و صاحب مثنوي نفيس «تحفه العراقين».
- ابوعبدالله مقدسي، جهانگرد و جغرافي نويس قرن چهارم هجري، كه بيشترين شهرتش در زمينة (شهرنگاري) است.
- ابودلف عربستاني، صاحب سفرنامه «ابودلف در ايران».
- ابوالقاسم محمّد بن حوقل بغدادي، صاحب كتاب «صوره الارض».
- شيخ مصلح بن عبدالله، معروف به (سعدي)، نابغة شعر و ادب و جهانگرد مشهور ايران.
- ماركوپولوي ونيزي، سيّاح نامدار جهان كه سفرنامة مشهور وي چندين بار در سراسر دنيا به چاپ رسيده است.
- جيواني دمونته كورينو، سيّاح اروپايي
- ريكولده دامونته كورچه، جهانگرد غربي
- اودوريكو داپور دنون، جهانگرد غربي
- فريرر جوردانوس، سيّاح اروپايي
- ناصر خسرو قبادياني شاعر نامدار قرن چهارم هجري كه از سيّاحان مشهور دوران اسلامي است پس از هفت سال سير و سفر به تمامي نقاط ايران در سفرنامة خود از تعداد رباطهايي اسم برده كه يا در طول سفر خود در آنها اقامت نموده و يا اين كه با ديدن آنها به توصيف امكانات و تسهيلات اقامتي موجود در آن رباطها پرداخته است.
ازدوران حكومت مغولها، امر سيّاح دوستي و مسافرپروري، بدين شرح شده است :
... در اين دوران سيّاح دوستي و مسافرپروري در سراسر كشورهاي اسلامي، شعار امرا و بزرگان بود و سيّاحان و مسافران وسيلة تبليغاتي مهمّي بودند، كه مي توانستند خبر احسان و كرم ارباب قدرت را از شهري به شهري برند و نام آوازة آنان را در اكناف عالم بپراكنند.
سيّاح دوستي، آنچنان در همه جا مرسوم و متداول بود كه مردي گمنام و ناآشنا چون ابن بطوطه با دست خالي از طنجه مراكش به راه افتاد و طي 30 سال در نهايت عزّت و احترام تا اقصي نقاط چين مسافرت نمود.
جوزافا باربارو و آمروزيو كنتاريني كه از سفراي دولت و نيز در دوران حكومت آق قويونلوها مي باشند؛ و با آنكه آنها خصوصاً (باربارو) سالهاي طولاني در ايران اقامت داشته و شهرهاي مهم آن زمان نظير اصفهان، كاشان، يزد، شيراز و هرمز و لار و قم و تبريز را ديده است و از جادّه هاي متعدّدي عبور كرده و قنوات داير را مشاهده نموده و پس از بازگشت به اروپا سفرنامه نيز نوشته است. ولي مشاهدات و نوشته هاي او خالي از برداشته هاي مربوط به حقوق و امتيازات جهانگردان است.
دوران صفويه (حكومت شاه عباس)
كنستانتين لاسكاري سيّاح ونيزي، لود ويكوري و ارتماي ايتايايي و لوئيچي رانچينوتو ونيزي از سياحان غربي زمان صفويه مي باشند و جان كين سون، سفيري است انگليسي كه از سوي اليزابت ملكة انگليس به حضور شاه طهماسب صفوي رسيد و همچنين دالساندري ونيزي سياح ديگري است كه در زمان شاه طهماسب به ايران سفر كرد.
سيّاحان دورة شاه عباس نيز به علت وجود امنيت عمومي و ثبات سياسي در كشور، متعدد و بيش از زمان شاهان ديگر صفويه بوده اند.
آنتوني شرلي و رابرت شرلي از مشهورترين سيّاحان زمان حكومت شاه عباس اول مي باشند. اين برادران در سفرنامة خود از رفتار ايرانيان با خارجيان چنين نقل كرده اند: بايد دانست كه مملكت ايران براي سكناي اهل خارجه به مراتب بهتر از عثماني است زيرا كه پادشاه ايران از حين جلوس خود حكومت و مملكت خود را به طوري مطيع و امن كرده است كه شخص، مي تواند در تمام مملكت مسافرت كند، بدون اينكه حربه يا اسلحه اي با خود داشته باشد، اهالي خيلي مودّب و نسبت به خارجيان مهربان هستند.
دلاواله ايتاليايي از مشاهير سياحاني است كه در زمان شاه عباس اول به ايران سفر كرده و بهترين سفرنامه را در پيرامون مشاهدات خود، خصوصا از زيبايي هاي طبيعت و از معماريهاي ارزشمند قصر سلطنتي و چهار باغ و خيابانهاي بزرگ و خانه هاي بزرگ كوچك و آب نماي چهار باغ كه به نظر او بسيار جالب و اعجاب انگيز مي باشد و از جاده ها و كاروانسراهاي متعدد و شهرهاي مختلف بويژه از شهرهاي مازندران و كاخهاي سلطنتي و از آداب و روسم مردم ايران نوشته است.
از مهمترين ويژگيهاي زمان حكومت شاه عباس اول كه باعث رواج سير و سفر و جلب سياحان بسيار زياد گرديد، علاقة شخص او به اعزام فرستادگاني نزد سلاطين كشورهاي مسيحي، به منظور رونق امور تجاري و صنعتي در كشور و پذيرش سفرايي از آن كشورها و جلب سياحان مختلف براي انتقال علم و تكنولوژي مي باشد در زمان حكومت شاه عباس اول جهانگردان به ندرت گرفتار ناامني و ملول بي ثباتي كشور شده و همواره مصون از خشونت و تعرضات بوده و جانشان ايمن و مالشان محفوظ بوده است.
ژان باتيسيت تاورنيه از بزرگترين سياحان قرن هفدهم ميلادي است كه در زمان حكومت شاه صفي و شاه عباس، شش بار به ايران مسافرت كرده و آنگونه كه گفته مي شود او كسي است كه ايران مسافرت كرده و آنگونه كه گفته مي شود او كسي است كه ايران را بهتر از ايرانيان همزمان خود شناخته است، مشاهدات او كه در سفرنامة معروفش سفرنامه تاورنيه منعكس است از مطمئن ترين مستندات و صادق ترين روايات تاريخي است زيرا با نظري دقيق به همة امور نگريسته و با صراحت و صداقت بدون اغراق آنچه را كه ديده به زبان و قلم آورده است.
ژان شاردن فرانسوي از سياحان مشهور ديگر زمان صفويه است، كه مفصل ترين و ارزشمندترين سفرنامه ها دربارة ايران را در 10 جلد نوشته است. ژان شاردن فرانسوي اوضاع حكومت شاه عباس دوم و مخصوصا دورة حكومت شاه سليمان صفوي را به دقت تصوير كرده و نوشته هاي او بدون اغراق به دور از هرگونه تعصب و با داوري هاي بسيار صائب و به حق است و به همين علت او را معرف تمدن و فرهنگ دورة صفويه نزد ملل غرب مي دانند، سفرنامة او را دايره المعارف تمدن ايران مي شناسند. شاردن در سياحت نامه خود در زمينة وجود امنيت، سهولت جهانگردي در ايران اين گونه مي نويسد:
... در تمام جهان، كشوري مانند ايران براي سياحت و جهانگردي وجود ندارد، از لحاظ قلت خطرات و از لحاظ امنيت طرق، كه مواظبت دقيقي در اين مورد به عمل مي آيد و خواه از جهت كمي مخارج كه معلول كثرت تعداد عمارات عمومي مخصوص مسافرين در سرتاسر امپراتوري در بلاد و بيابان است . در اين عمارات به رايگان سكونت مي كنند، بعلاوه در نقاط صعب العبور، پل ها و جاده هاي مسطحي (شوسه) وجود دارد، كه براي كاروانها و كلية كساني كه براي كسب نفع در حركتند تعبيه شده است.
بعد از حكومت صفويه كه عصر طلايي ايران آن زمان ناميده شد، و شكست سلطان حسين صفوي از محمود افغان، سير و سفر در ايران از رونق افتاد ولي در زمان نادرشاه تلاش براي بهبود امور سياحتي و توسعة آن حتي با تعمير و تعويض راهها و احداث جاده هاي جديد صورت گرفت. معروفترين فردي كه در اين دوره به ايران مسافرت كرد ويليام فرانكلين افسر ارشد سپاه بنگالمي باشد كه در فاصلة سالهاي 1787 – 1786 ميلادي به ايران سفر كرد.
از آنچه گذشت اينطور استناد مي شود كه كشور ايران از قديم الايام همواره مورد توجه جهانگردان بوده است و كساني كه در طي ساليان متمادي براي شناخت تمدن و فرهنگ كهن سرزمين ما به ايران آمده اند به شدت مسحور و مفتون هنر و اخلاق و خصوصيات مردم ايران شده و بررسيهاي فراواني در اين خصوص بعمل آورده اند. در قرن نوزدهم ميلادي و مقارن دولت حكومت قاجاريه، سياحت وجهانگردي در ايران بر خلاف زمان افشاريه و زنديه رونق پيشين خود را بازيافته و
همانند عصر صفويه تعداد زيادي جهانگرد مخصوصاً از كشورهاي اروپايي با انگيزه ها و اهداف مختلف به ايران سفر كرده اند. به هر حال از قرن نوزدهم به بعد است كه جهانگردي بصورت امري منظم و دسته جمعي و ضروري در مي آيد و چنان وسعتي كه خود مي گيرد كه كم و بيش ضرورت توجه به آن در همه جا احساس مي شود. اين امر از آن جهت مورد توجه قرار مي گيرد كه جهانگرد با خود رونق و ثروت به ارمغان مي آورد.
2-3 تعريف اصطلاحات:
1- توريسم : توريسم از كلمه Tour در ريشه يوناني Tourionis اخذ شده و معني آن گشت و سياحت است. در فرهنگ آكسفورد(oxford) معاني مختلفي براي توريسم بيان شده از جمله مسافرتي كوتاه (قرباني، 1381 ، ص 76)
اما طبق تعريفي كه در سال 1964 ازطرف سازمان ملل و براساس پيشنهاد كنفرانس بين المللي تورانسپورت و جهان گردي آن سازمان در روم به تصويب رسيد، جهان گردي عبارتست از فعاليت هاي افرادي كه براي استراحت، تفريح، ديدار دوستان و خويشان، تجارت، امور حرفه اي ، درمان بيماري، انگيزه هاي مذهبي، زيارتي و ... به خارج از محيط معمول خويش مسافرت كرده كه حداقل 1 شب و حداكثر 1 سال به طور متوالي در آنجا اقامت داشته باشد. (سينائي، 1382 ، ص 15).
2- صنعت توريسم: صنعت به عملي اطلاق مي شود كه اشتغال زا و توليدي باشد. به مجموعه فعاليت ها و خدماتي كه در خدمت توريست و به جهت توسعه آن انجام مي گيرد، صنعت توريسم گفته مي شود.
به طور كلي به هر نوع از مجموعه فعاليت هاي مولد اقتصادي عنوان صنعت مي توان اطلاق كرد و از آنجا كه جهان گردي امروزه نقش موثري در اقتصاد هر كشور يا منطقه اي مي تواند داشته باشد، به فعاليت هاي مرتبط با آن صنعت توريسم گفته مي شود .(قرباني، 1381 ، ص 77)
3- صنايع دستي: به موجب تعريفي كه از طرف دفتر بين المللي كار (I.L.O) براي صنايع دستي شده است، به كليه فعاليت هاي توليدي و خدماتي وابسته كه در موسسات با كمتر از 10 نفر كارگر صورت مي گيرد صنايع دستي گفته مي شود. (تحقيقي پيرامون سفال لالجين، 1363)
برحسب تعريفي كه در شوراي صنايع دستي ايران از اين رشته فعاليت به عمل آمده است، به آن رشته از صنايع اطلاق مي شود كه تمام يا قسمتي از مراحل ساخت فرآورده هاي آن با دست انجام گرفته و درچهارچوب فرهنگ و بينش فلسفي و ذوق هنري انسانهاي هر منطقه با توجه به ميراث هاي قومي آنان ساخته و پرداخته مي شود. (تاج، 1385 ، ص 2)
4- اوقات فراغت : فراغت ترجمه معادل فرانسوي Loisir و انگليسي Leisure و يا معادل آلماني Freizeit است كه در زبان فارسي رايج گشته است، برداشتهايي كه از ديدگاههاي مختلف علوم انساني از اوقات فراغت مي شود بسيار متنوع هستند و روي اين اصل تاكنون تعاريف متفاوتي از جنبه هاي گوناگون براي اوقات فراغت ارائه شده است. از نظر جغرافيايي اوقات فراغت عبارت است از زمان بيداري كه انسان در طول آن از كار و اشتغال ووظايف اجتماي روزمره فارغ گشته و مي تواند به طور دلخواه آن را در نواحي مختلف صرف كند. به طور كلي مجموع اوقاتي كه انسان در اختيار دارد به صورت زير حرف مي شود:
1- اوقاتي كه صر ف كار براي امرارمعاش مي شود.
2- اوقاتي كه براي تعادل صرف حيات مي گردد.
3- اوقاتي كه انسان در طي آن فارغ از كار و خواب بوده و مي تواند آن را به دلخواه بگذارند. همان گونه كه انسان از طريق كار يا خواب به نحوي وجود خود و نتايج منبعث از آن در جامعه و محيط پيرامون خود عينيت مي بخشد، به همين ترتيب مي تواند از طريق گذران اوقات فراغت خود محيط پيرامون را دگرگون نمايد .(رضواني، 1385، ص 120)
5- خدمات توريستي: آنچه كه تحت عنوان خدمات توريستي مطرح مي گردد، شامل موارد گوناگون و متنوعي است كه نه تنها موجب رونق بخشيدن به جريانهاي توريستي هر كشوري مي شود، بلكه توجه به آن، به امر برنامه ريزي توريستي نيز كمك مي نمايد و بدين وسيله به رشد و توسعه صنعت توريسم مي افزايد. خدمات توريستي شامل اين موارد مي شود: آموزش نيروي انساني، راهنمايان تور، خدمات تبليغات، خدمات سازماندهي تور، خدمات و تسهيلات ويزايي و گذرنامه، خدمات گمركي و عوارض، خدمات بانكي و تسهيلات ارزي، خدمات بيمه و امداد پزشكي.
2-4 تعريف و مفهوم جهانگردي:
بيشتر لغت نامه ها واژه ساده مسافرت (travel) را عمل جابجائي تعريف كرده اند، كه البته در مفهوم جهانگردي اين واژه تعريف ديگري دارد كه عبارت است از : «عمل جابجائي به خارج از جامعه براي تجارت يا تفريح و نه براي انجام كار روزمره يا تحصيل. براي اينكه مسافرت نوعي صنعت به حساب آيد، بايد در سايه اينگونه فعاليت ها نوعي ارزش اقتصادي ايجاد شود. در نيمه اول قرن بيستم، ورود و خروج مسافران و جهانگردان به ندرت ثبت مي شد، اگر هم اين كار انجام مي
گرفت روش ثبت از كشوري به كشور ديگر فرق مي كرد. در ضمن شمارش نهايي اين مسافران و جهانگردان به علت وجود تعريف هاي مختلفي از جهانگردان، امكان نداشت و فقط از روي گذرنامه هاي افراد خارجي امكان اين ثبت ايجاد مي شود. سرانجام با ارائه تعريف استانداردي از اين صنعت، پژوهشگران جهانگردي ، درباره صنعت مربوطه مفروضات علمي قابل اتكائي ارائه دادند و اين صنعت به سرعت گسترش يافت و باعث شد اين صنعت نقش فوق العاده در سيستم اقتصاد جهاني ايفا كند. اين صنعت هنوز به عنوان يك رشته آموزشي و علمي فاقد تحقيقاتي است كه در ساير رشته هاي بازرگاني مشاهده مي شود.
سازمان جهاني جهانگردي (كه بسياري از دولت ها در آن عضويت دارند) راهي را براي ارائه تعريفي عمومي از جهانگردي نشان داده است. در سال 1991 ، سازمان جهاني جهانگردي و دولت كانادا كنفرانس بين المللي درباره مسافرت و آمارهاي جهانگردي در اوتاكوا، كانادا تشكيل دادند.
اين تعريف مبتني بر تعريفي است كه اين سازمان ارائه نموده است:
2-3-1 جهانگردي:
به عمل فردي كه به مسافرت مي رود و در آن مكان كه خارج از محيط زندگي وي است براي مدتي كمتر از يك سال جهت تفريح، تجارت و ديگر هدف ها اقامت نمايد، گفته مي شود. ( شهام، 1384 ، ص 12)
2-3-2 جهانگرد (بازديد كننده يك شبه):
كسي كه حداقل يك شب در يك اقامتگاه عمومي يا خصوصي در محل مورد بازديد به سر ببرد.
2-5 انواع گردشگري
با توجه به طول مدت مسافرت، نوع تاسيساتي كه به خدمت گرفته مي شود، فصل و چگونگي سازماندهي مسافرت، همچنين انگيزه هاي گوناگون كه به موجب پيدايش يك جريان توريستي مي شوند مي توان اشكال مختلفي از جهانگردي را از يكديگر تميز داد.
2-5-1 گردشگر يك روزه
گردشگري كه شب را در يك اقامتگاه عمومي يا خصوصي در محل مورد بازديد به سر نمي برد. (شهام، 1384 ، ص 13)
2-5-2 مسافر – سفر
مسافر كسي است كه بين دو يا چند مكان سفر كند .
سفر با احراز معاني تازه، اوج و اهميتي بيشتر مي يابد و به عنوان يك عنصر اساسي در كار رشد و توسعة جوامع بشري تثبيت مي گردد.
معناهاي تازة سفر، جنبه هاي گوناگون دارد. جنبة اقتصادي، جنبة فرهنگي، جنبة اجتماعي. اما معناي رواني سفر هرگز از ميان نمي رود، و حتي كمرنگ تر هم نمي شود. در كنار عوامل اقتصادي و فرهنگي برآمده از رشد جوامع ، نيازهاي رواني انسان همچنان پابرجا باقي مانده است، و به گونه يك انگيزة نيرومند، آدمي را به اين تلاش يا آن تلاش رهنمون است.
رشد و توسعة اقتصادي وفرهنگي جامعة انساني، نياز به سفر را افزايش داد. هر چه جامعه انساني ساختار پيچيده تر مي يابد، باز هم نياز به سفر افزايش مي يابد. اگر يك روز انسان فقط به انگيزه رواني خود پا به سفر مي نهاد، در مراحل پيچيده تر و تكامل يافته تر اقتصادي و فرهنگ انگيزه هاي سفر رنگين تر مي شد.
هر قوم براي خود، داستانهايي از سفرهاي حماسي پهلوانان خود دارد. در متن سفرهاي حماسي، فرهنگ جوانه مي زند. پس از جوانه زدن فرهنگ، شوق تازه
اي در آدميان برانگيخته مي شود؛ شوق داد و ستدهاي فرهنگي، و اين خود انگيزه اي تازه براي سفر است. جوشش فرهنگ، در زندگي آدمي مفهوم هاي تازه اي وارد مي كند. يكي از اين مفهوم هاي تازه معنا بخشيدن به سفر است و آن اين است كه در متن ابنوه سفرهاي خودجوشي و بي نظم آدميان رگه هايي از حركتهاي جهت دار آغاز مي گردد و برخي كسان در تكاپوي خود از سرگرداني ها رها شده و سفر را با نظم و معنا تركيب مي كنند و حاصل اين سفر معني دار و نظم را به ديگران منتقل مي سازند. به هر حال معنا بخشيدن به سفر، يعني تركيب كردن و پيوند زدن سفر با فرهنگ، دو پديدة تازه را در متن سفر به جلوه در مي آورد. يكي سفرهاي اكتشافي، ديگري داد و ستدهاي فرهنگي.
سفر جلوه هاي گوناگوني داشته و دارد و بطور طبيعي براي هر جلوة آن واژه اي پديد آمده است و اين واژه ها، چون بسياري ديگر هرگز به دقت تعريف و توضيح نشده است اما تا آنجا كه كاربرد عمومي واژه ها زمينه فراهم مي آورد، آنها را مرور مي كنيم. واژه هايي كه براي جابجايي انسان فراهم امده عبارتند از : سفر، كوچ، مهاجرت، سياحت و جهانگردي.
در اينجا به ذكر سه مورد آن يعني سفر، سياحت و جهانگردي مي پردازيم:
سفر عبارت است از حركت يك شخص به محلي دور از اقامتگاه معمولي خود و سپري كردن چندگاهي در آنجا و سپس بازگشتن. سياحت عبارت است از به ديدار اقليم هاي گوناگون رفتن با قصد آگاهي يافتن بر احوال آن اقليم ها و مردمانش و فرهنگ و چگونگي زندگي ايشان.
جهانگردي عبارت است از حركت كردن يك شخص به محلي دور از اقامتگاه معمولي خود، لكن سياحت در زان و مكاني گسترده تر. سياحت و جهانگردي دو واژه اي است كه از پيوند خوردن سفر با فرهنگ حكايت دارد. اگر فرهنگ را جستجو نكنند ديگر سياحت و جهانگردي معنا پيدا نمي كند و سفرهاي تهي از برداشتهاي فرهنگي، به سرگردان بودن و بيهوده ره بردين بيشترين شباهت دارد. در زبان فارسي اصطلاح ديگري براي سفر در پيوند با فرهنگ عنوان شده است كه عبارتست از سير آفاق و انفس كه معناي اين عبارت نيز همان پيوند سفر و فرهنگ است.
سفر و جهانگردي يكي از اموري است كه اخيراً مورد توجه بسيار قرار گرفته و توجه به آن روز به روز بيشتر مي شود. در دنياي امروز، مسافرت و سياحت از بزرگترين منابع تجارتي بين المللي گشته و از نظر اقتصادي بسيار مهم و پرارزش شده است. جهانگردي بعنوان يك صناعت داراي مزايايي است كه توسعة آن در يك كشور مستعد، به نفع افزايش ظرفيت كار و درآمد ملي و هم بصورت ارز خارجي و هم به صورت سرعت گردش پول، قابل توجه است.
اگر از ديد جامعه شناسي به سفر نگاه كنيم، در مي يابيم كه جهانگردي يك ابزار گفت وگوي فرهنگي و ايجاد تفاهم است كه در تمام طول تاريخ بشر تا عصر صنعت چنين بوده است . ولي چگونگي جلوه هاي جهانگردي از عصر صنعت تا به امروز اين اصل را از صورت عام و فراگير خود دور كرده است . صنعت، با توجه به تمامي جلوه هاي فني و اجتماعي خود، بر جهانگردي هم مانند همه چيز ديگر، اثرهاي آشكار بجا نهاده است. يكي از اثرهاي عمده اي كه صنعت جديد، و پيامدهاي اجتماعي آن، بر پديدة جهانگردي فرو نهاده، دور كردن جهانگردي از معناهاي فرهنگي آن است. جهانگردي در عصر صنعت و ماشين، بيش از آنكه يك حركت فرهنگي باشد، يك حركت روانشناختي اجتماعي شده است.
انبوه عظيم مسافران و سياحتگراني كه در تنگناي كره خاكي، از اين سو بدان سو، پرواز مي كنند، كمتر در انديشة هضم و جذب فرهنگي و بيشتر در انديشة وقت خوش هستند. چه بسيارند جهانگرداني كه به كشوري سفر مي كنند و زماني را در آنجا به سر مي برند، بي انكه با فرهنگ زندة آن ديار كمترين تماسي حاصل كنند.
گروه هاي بزرگ سياحتگران كه اين روزها از اين كشور به آن كشور سفر مي كنند، فرصت و زمينة آن را نمي يابند كه با مردم آن سرزمين ارتباط تفاهمي برقرار كنند و يا از فرهنگ و شيوة زندگي مردم آن كشور حتي آگاهي اندكي بدست آورند، و نيز چه بسيارند گروههاي جهانگردي كه به كشوري وارد مي شوند، و نه تنها با مردم آنجا و شيوه هاي زندگيشان آشنايي نمي يابند، بلكه برداشتهاي نارسا و دور از واقع هم حاصل مي كنند و نيز چه بسيارند گروههاي جهانگردي كه به اميد خوش بيني به كشوري مي روند و با حرمان و افسردگي از آنجا باز مي گردند.
در طي چند دهة اخير، كه دوران شكوفايي جهانگردي و سياحت بوده، همه تدبيرهايي كه براي گسترش صنعت جهانگردي بكار گرفته شده، بطور كلي برگرد سه محور چرخيده است.
اول اينكه بر شمار جهانگردان بازديد كننده از كشور بيفزايند. دوم اينكه آسايش جسمي آنان را فراهم آورند، و سوم اينكه امنيت همه جانبة ايشان را تامين كنند.
در اين ميان تقريباً هيچ تدبيري نينديشيده اند تا جهانگردان خاطره اي درخشان از فرهنگ بومي را به همراه ببرند، بلكه برعكس همه ترتيب هايي كه در صنعت جهانگردي پديد آمده، رو بسوي آن دارد كه سياحتگران و جهانگردان را از تماس با زندگي روزانة مردم دور نگه دارد.
جهانگردي به عنوان يك پديدة منفك، در كنار جامعه و تقريبا بي ارتباط با آن ا داره مي شود و گسترش مي يابد و بازديدهاي جهانگردان از موزه ها يا اثار تاريخي و باستاني يا نمايشگاههاي عمومي و هنري و خريد چند تكه از صنايع دستي هيچ تغييري در اين اصل نمي دهد. در اين بازديدها جهانگردان با زندگي روزانه و فرهنگ زندة مردم هيچ تماسي ندارند و بازديد، آن چنان است كه گويي نمايشگاهي را در خاك خود و يا هر جايي ديگر ديده اند و بيشتر بازديد كنندگان هم از ريزه كاريهاي فني و ارزشهاي تاريخي آنچه ديده اند چيز زيادي دستگيرشان نمي شود. از طرف ديگر شيوه هاي جديد هدايت جهانگردي، چنان است كه هر سياحتگر از معبر مخصوصي كه از پيش تهيه ديده شده مي گذرد و ذوق و خواسته شخصي او در اين ميان كمتر به حساب گرفته مي شود.