بخشی از مقاله
عوامل اجتماعی موثر در بروز خشونت
چکیده:
ﻣﻔﻬﻮم ﺧﺸﻮﻧﺖ، دو ﻣﻮرد ﺧﺎص دارد ﻳﻌﻨـﻲ ﺿـﺮب وﺟﺮح و ﻗﺘﻞ ﻋﻤﺪ
ﺟﻨﺲ، وﺿﻌﻴﺖ ﺗﺄﻫﻞ، ﻣﻌﺎﺷﺮت ﺑﺎ دوﺳﺘﺎن ﺑﺰﻫﻜﺎر، ﻋﻀﻮﻳﺖ در ﮔﺮوهﻫـﺎي ﻧـﺰاع، تاثیر آب وهوا وشرایط جغرافیایی برخلق وخوی ساکنین ﺗﺄﻳﻴﺪ ﭘﺮﺧﺎشﮔﺮي، ﺗﻮﺟﻴﻪ ﻋﻤﻞ ﻣﺠﺮﻣﺎﻧﻪ، ﺗﺼﻮر از ﺧﻮردن ﺑﺮﭼـﺴﺐ ﻣﻨﺤـﺮف، ﻋﻼﻗـﻪ ﺑـﻪ ﻓﻴﻠﻢﻫﺎي ﺧﺸﻦ، ﺳﺎﺑﻘﻪ اﺧﺮاج از ﻣﺪرﺳﻪ و ﻣﺼﺮف اﻟﻜﻞ، ﻣﻮاد ﻣﺨﺪر و ﻗﺮص اﻛﺲ ﺑﺎ ﺳﺎﺑﻘﺔ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﺟﻮاﻧﺎن 18-35 ﺳﺎل ﻣﻮرد ﺑﺮرﺳﻲ ارﺗﺒﺎط ﻣﻌﻨﺎدار دارد. ﺟﺮاﻳﻢ ﺧﺸﻮﻧﺖ آﻣﻴﺰي ﭼﻮن ﻗﺘﻞ و ﺿﺮب و ﺟﺮح در ﻣـﺮدان ﺑـﻴﺶﺗـﺮ از زﻧـﺎن رخ ﻣﻲدﻫﺪ. ﺑﻴﺶﺗﺮﺟﻮاﻧﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺳﺎﺑﻘﻪ ﺧﺸﻮﻧﺖ دارﻧﺪ ﻣﺠﺮدﻧﺪ، ﻋﻀﻮ ﮔـﺮوهﻫـﺎي ﻧـﺰاع ﻫـﺴﺘﻨﺪ، ﺳﺎﺑﻘﺔ اﺧﺮج از ﻣﺪرﺳﻪ دارﻧﺪ، ﭘﺮﺧﺎشﮔﺮي را ﺑﺮاي ﺣﻞ ﻣﺴﺎﺋﻠﺸﺎن ﻻزم ﻣﻲداﻧﻨﺪ، ﺟﺮم ﺧﻮد را ﺗﻮﺟﻴﻪ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ.
ﻛﻠﻴﺪ واژهﻫﺎ: ﺧﺸﻮﻧﺖ، ﺿﺮب و ﺟﺮح، ﻗﺘﻞ ،پرخاشگری،
مقدمه:
خشونت یکی از آسیبهای عمده در جهان امروز است که معمولاً توسط کنش گران فردی یا جمعی ،علیه خود (خود کشی یا خود آزاری )یا علیه دیگران (دیگر کشی یا دیگر آزاری) اعمال می شود .خشونت ماهیتی اجتماعی دارد وبیشتر در تعاملات بین شخصی وبین گروهی صورت می گیرد اما به صورت های متفاوت فیزیکی، اقتصادی ،سیاسی اجتماعی وفرهنگی نظیر قتل ،ضرب وجرح ،ترور ،جنگ ،تهدید،تخریب ،هتک حرمت ،تحقیر ،توهین وفحاشی و.... نمود پیدا می کند و امنیت اجتماعی وگروهی افراد را مورد تهدید قرار می دهد .خشونت مفهومی وس
یع ودارای معانی گوناگونی است وهر جامعه ای طیفی از خشونت های خاص وپذیرفتنی را در درون خود مشخص کرده وحساسیت خود را متوجه انواع دیگر این پدیده می سازد. تمام جوامع امروزی با مساله خشونت مواجه اند اما آنچه که امروز ه نگرانی جوامع را موجب ش
ده همان وسعت ودامنه خشونت است. در ایران نیز جهش ناگهانی خشونت در شهر ها ی بزرگ در آمار وارقام خود نمایی می کند .
در این نوشتارسعی شده است بطور خلاصله به بررسی عوامل اجتماعی موثر بر خشونت پرداخته شده است.
ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻣﻮﺿﻮع، ﺑﻴﺎن ﻣﺴﺌﻠﻪ و اﻫﺪاف:
خشونت در لغت به معنای «درشتی، زبری، ناهمواری و تندخویی» می باشد، این معنا کلیه اعمال فشارهای جسمی و روحی را شامل می شود. «نقطة مقابل محبت، بغض و اثر محبت احسان و نرمی است و نقطه و اثر بغض قهراً خشونت و سختگیری است. خشونت سوء رفتارهایی است که علیه فردی توسط فرد دیگر اعمال میشود و میتواند با آزارهای جسمی، روانی، اقتصادی، اجتماعی یا جنسی همراه باشد».
ﺧﺸﻮﻧﺖ اﻣـﺮي اﺳـﺖ کاﻣﻼً ﻧﺴﺒﻲ، ﮔﺴﺘﺮده ای است ﻛﻪ ﺑﺎ زﻣﺎن و ﻣﻜﺎن ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻣﺎﻫﻴﺖ ﻣﻲدﻫﺪ. ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ ﺑـﺮاي ﺑﺮرﺳـﻲ ﺑﻬﺘـﺮ ﻣﻮﺿﻮع، ازﻣﻴﺎن اﻧﻮاع ﺧﺸﻮﻧﺖ ﻛﻪ ﺷﺎﻣﻞ ﺧﺸﻮﻧﺖ ا
ﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﺧﺸﻮﻧﺖ ﺧﺎﻧﻮادﮔﻲ و ﺧﺸﻮﻧﺖ دوﻟﺘﻲ اﺳﺖ، ﻳﻚ ﻧﻮع آن ﻳﻌﻨﻲ ﺧﺸﻮﻧﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و آن ﻫﻢ در دو ﺑﻌﺪ ﻗﺘﻞ ﻋﻤﺪ و ﺿـﺮب وﺟﺮح در ﻣﻴﺎن ﺟﻮﻧﺎن در اﻳﻦ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﻣﻮرد ﺑﺮرﺳﻲ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ.
ﻣﻨﻈﻮر از ﻗﺘﻞ ﻋﻤﺪ، ﺳﻠﺐ ارادي و ﻇﺎﻟﻤﺎﻧﺔ ﺣﻴﺎت اﻧﺴﺎﻧﻲ ﺗﻮﺳﻂ ﺷـﺨﺺ ﻋﺎﻗـﻞ و ﺑـﺎﻟﻎدﻳﮕﺮ اﺳﺖ . و ﺿﺮب و ﺟﺮح ﻧﻴﺰ از ﻧﻈﺮ ﭘﺰﺷﻜﻲ ﻗﺎﻧﻮﻧﻲ ﻋﺒـﺎرت اﺳـﺖ ازآﺳﻴﺐﻫﺎي ﺣﺎﺻﻞ از ﺑﺮﺧﻮرد ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﻜﺎﻧﻴﻜﻲ، ﻓﻴﺰﻳﻜﻲ، ﺷﻴﻤﻴﺎﻳﻲ و رواﻧﻲ ﺑﺮ ﺑﺪن اﻧﺴﺎن ﻛـﻪ ﺑﻪ ﻃﻮر ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ و ﻳﺎ ﻏﻴﺮ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﺑﻪ وﺟﻮد ﻣﻲآﻳﻨﺪ. ﺿﺮب ﺑﻪ ﺻﺪﻣﺎت و آﺳﻴﺐﻫـﺎﻳﻲ اﻃـﻼق ﻣﻲﺷﻮد ﻛﻪ ﺑﺪون از ﻫﻢ ﮔﺴﻴﺨﺘﮕﻲ ﻇﺎﻫﺮي ﻧﺴﺠﻲ و ﺟﺎري ﺷﺪن ﺧﻮن اﻳﺠﺎد ﺷﻮﻧﺪ و ﺟﺮح ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﻣﻮاردي ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻲﺷﻮد ﻛﻪ ﺑﺎﻓﺖ
ﻫﺎي ﺑﺪن از ﻫﻢ ﮔﺴﻴﺨﺘﻪ و اﻏﻠﺐ ﺑـﺎ ﺧـﻮﻧﺮﻳﺰي ﻫﻤـﺮاه اﺳﺖ. ﻧﺘﻴﺠﺔ ﺑﺮرﺳﻲﻫﺎي ﺑﻪ ﻋﻤﻞ آﻣﺪه ﻧﺸﺎن ﻣﻲدﻫﺪ ﻛﻪ در اﻳﺮان ﭘﻴﻤﺎﻳﺶ ﻣﻠﻲ ﺟﺎﻣﻌﻲ در زﻣﻴﻨﺔﭘﺮﺧﺎشﮔﺮي ﻳﺎ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﺻﻮرت ﻧﮕﺮﻓﺘﻪ (ﺑﻴﺶﺗﺮ ﺗﺤﻘﻴﻘـﺎت اﻧﺠـﺎم ﺷـﺪه دراﻳـﻦ زﻣﻴﻨـﻪ ﺑـﻪ ﺧﺸﻮﻧﺖﻫﺎي ﺧﺎﻧﻮادﮔﻲ از ﺟﻤﻠﻪ ﺧـﺸﻮ
ﻧﺖ ﻋﻠﻴـﻪ زﻧـﺎن و ﻛﻮدﻛـﺎن و ﻫﻤﺴﺮﻛـﺸﻲ ﭘﺮداﺧﺘـﻪ اﻧﺪ)اﻣﺎ ﺑﺮ اﺳﺎس اﻃﻼﻋﺎت ﺑﻪ دﺳﺖ آﻣﺪه ﻣﻲﺗﻮان ﮔﻔﺖ ﻛﻪ ﻣﻴﺰان آن در ﻃﻮل ﭼﻨﺪ دﻫﺔ اﺧﻴﺮ ً ﺧﺼﻮﺻﺎ در ﺑﻴﻦ ﺟﻮاﻧﺎن داراي رود اﻓﺰاﻳﺸﻲ ﺑﻮده اﺳـﺖ. ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ ﺑﻴﺶﺗﺮﻳﻦ ﮔﺮوه درﮔﻴﺮ ﺑﺎ ﻣﺴﺌﻠﺔ ﺧﺸﻮﻧﺖ، ﮔﺮوه ﻓﻌﺎل و ﺟﻮان ﺟﺎﻣﻌﻪ اﺳﺖ ﻛﻪ اﻳﺠﺎد آﺳﻴﺐﻫﺎي ﺟﺴﻤﻲ ﺟﺪي در اﻳﻦ ﮔﺮوه ﺳﻨﻲ، ﻣﻮﺟﺐ وارد ﺷﺪن ﺻﺪﻣﺎت اﻗﺘﺼﺎدي ﺑﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ از ﻛﺎر اﻓﺘﺎدن ﻧﻴﺮوي ﻓﻌﺎل ﻛﺎر در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﻲﮔﺮدد . در ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﻓﻮق، ﺳﺌﻮال اﺻﻠﻲ ﭘﮋوﻫﺶ ﺣﺎﺿﺮ اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﭼﻪ ﻋﻮاﻣﻞ و ﺷﺮاﻳﻄﻲ ﺑﺎ اﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮع ﻣﺮﺗﺒﻂ اﺳﺖ؟ زﻳﺮا ﻫﻴﭽﻜﺲ از ﻣﺎدر ﻣﺠﺮم ﻣﺘﻮﻟﺪ ﻧﻤﻲﺷﻮد و اﻧﺴﺎن ﺳﺎﺧﺘﻪ و ﭘﺮداﺧﺘﺔ ﺑﻨﻴﺎدﻫﺎي ﺧﺎﻧﻮادﮔﻲ، ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ، آﻣﻮزﺷـﻲ، اﻗﺘـﺼﺎدي و رواﺑـﻂ و ﻣﻨﺎﺳـﺒﺎت اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺟﺎﻣﻌﺔ ﺧﻮﻳﺶ اﺳﺖ و ﻫﻤﻴﻦ دﻟﻴﻞ ﺑـﺮ آن ﺷـﺪﻳﻢ ﺗـﺎ ﻋﻮاﻣـﻞ ﺑـﺮ ﻧﺎﻫﻨﺠـﺎريﻫـﺎي اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ از ﻗﺒﻴﻞ ﺿﺮب و ﺟﺮح و ﻗﺘﻞ ﻋﻤﺪ را ﺑﻪ ﻃﻮر ﻛﻠﻲ ﺑـﺎ ﺗﻮﺟـﻪ ﻣﺤـﻴﻂ ﺧـﺎﻧﻮادﮔﻲ و اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و ... ﺑﺮرﺳﻲ ﻧﻤﺎﻳﻴﻢ. در اداﻣﻪ و در ﺟﻬﺖ ﺑﺮرﺳﻲ ﻋﻮاﻣﻞ و ﺗﺤﻘﻖ اﻫﺪاف ﭘـﮋوﻫﺶ ﺑﻪ ﻧﻘﺶ ﺧﺎﻧﻮاده، ﮔﺮوه دوﺳﺘﺎن و ﻫﻤـﺴﺎﻻن، رﺳـﺎﻧﻪﻫـﺎي ﺟﻤﻌـﻲ،
اﺣـﺴﺎﺳﺎت، ﻋﻮاﻃـﻒ و ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻲ و ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﻣﺤﻞ زﻧﺪﮔﻲ
و ... ﭘﺮداﺧﺘﻪ ﺷﺪه اﺳﺖ. اﻧﺘﺨـﺎب دورة ﺟﻮاﻧﻲ ﻧﻴﺰ ﺑﻪ دﻟﻴﻞ ﺣﺴﺎﺳﻴﺖ اﻳﻦ دورة ﺳـﻨﻲ و ﻧﻘـﺸﻲ اﺳـﺖ ﻛـﻪ ﺟﻮاﻧـﺎن در ﺟﺎﻣﻌـﻪ و در ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ آن دارﻧﺪ. ﻋﻼوه ﺑﺮ اﻳﻦ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻛﻪ اﻓﺮاد ﺟﻮان ﻫﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪاي دﺳـﺖ ﻛـﻢ ﺑـﻪ دﻟﻴﻞ داﺷﺘﻦ ﺷﺮاﻳﻂ ﺟﺴﻤﻲ و رواﻧﻲ ﺧﺎص ﺑﻴﺶﺗﺮ از دﻳﮕﺮان ﻣﺴﺘﻌﺪ ﻋـﺼﻴﺎن و ﺳﺮﻛـﺸﻲ و ﻛﺞروي و ﺑﺰﻫﻜﺎري ﻫﺴﺘﻨﺪ و ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺟﻮان ﺑﻮدن ﺟﺎﻣﻌﺔ ﻣﺎ، در اﻳﻦ ﺟﺎ ﺳﻌﻲ ﺷﺪه ﺗﺎ ﺑـﻪ ﺑﺮرﺳﻲ ﺧﺸﻮﻧﺖ و ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺑﺎ آن در ﺑﻴﻦ ﺟﻮاﻧﺎن زﻧﺪاﻧﻲ (18-35)ﺳﺎل ﭘﺮداﺧﺘﻪ ﺷﻮد. ﻣﺒﺎﻧﻲ و ﭼﺎرﭼﻮب ﻧﻈﺮي ﻧﻈﺮﻳﻪﻫﺎي ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﺧﺸﻮﻧﺖ را ﻣﻲﺗﻮان ﺑﻪ ﭼﻬـﺎر دﺳـﺘﻪ ﺗﻘـﺴﻴﻢ ﻛـﺮد: اﻟـﻒ) زﻳـﺴﺘﻲ ب) رواﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻲ ج) رواﻧﺸﻨﺎﺳﻲ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ د) ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﻲ.
اﻟﻒ) در ﻧﻈﺮﻳﻪﻫﺎي زﻳﺴﺘﻲ ﻧﻈﺮﻳﻪ ﭘﺮدازاﻧﻲ ﭼﻮن ﺗﻮﻣﺎس ﻫـﺎﺑﺰ و وﻳﻠـﺴﻮن ﻫـﺴﺘﻨﺪ ﻛـﻪ ﺧﺸﻮﻧﺖ را ﺑﻴﺎﻧﮕﺮ ﻳﻚ ﻣﺸﻲ ﻃﺒﻴﻌﻲ و ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻳﻚ وﻳﮋﮔﻲ ذاﺗﻲ اﻧﺴﺎﻧﻲ ﻣﻲداﻧﻨﺪ.
ب) ﻧﻈﺮﻳﻪ ﭘﺮداز ﻣﻬﻢ دﻳﺪﮔﺎه رواﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻲ ﻓﺮوﻳﺪ اﺳﺖ. او ﺑﻪ ﺧـﺸﻮﻧﺖ ﺑـﻪ ﻋﻨـﻮان ﻳـﻚ ﻏﺮﻳﺰة اﺳﺎﺳﻲ ﻧﮕﺎه ﻣﻲﻛﺮد. از ﻧﻈﺮ او اﻧﺴﺎن داراي دو ﻏﺮﻳﺰة زﻧﺪﮔﻲ و ﻣـﺮگ و روان اﻧـﺴﺎن ﻋﺮﺻﻪ ﻧﺒﺮد و ﻛﺸﺎﻛﺶ اﻳﻦ دو ﻏﺮﻳﺰه اﺳﺖ ﻛﻪ اﮔﺮ ﻧﻴﺮوي ﻣﺮگ ﺑﺮ ﻧﻴﺮوي زﻧﺪﮔﻲ ﭘﻴﺮوز ﺷﻮد ﻣﻮﺟﺐ ﺧﺸﻮﻧﺖ و اﻳﺠﺎد ﺗﻤﺎﻳﻞ ﺑﻪ اﻋﻤﺎل وﺣـﺸﻴﺎﻧﻪ ﻣـﻲﺷـﻮد. ﺑـﺴﻴﺎري از اﻧﺴﺎن ﺷﻨﺎﺳﺎن ﺑﺎ ﻣﻄﺎﻟﻌﺔ ﺟﻮاﻣﻌﻲ ﻛﻪ در آنﻫﺎ ﺻﻠﺢ ﺣﺎﻛﻢ اﺳﺖ ﻓﺮﺿﻴﺔ ﻏﺮﻳﺰة ﺧﺸﻮﻧﺖ را ردﻛﺮدهاﻧﺪ. وﺟﻮد ﺑﻌﻀﻲ ﺟﻮاﻣﻊ (ﺣﺘﻲ ﻧﺎدر)ﻛ
ﻪ در آنﻫﺎ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﻓﻴﺰﻳﻜﻲ(واﻗﻌﻲ ﻳﺎ ﺑﻪ ﺻﻮرتﺗﻬﺪﻳﺪ) دﻳﺪه ﻧﻤﻲﺷﻮدﻣﻲ ﺗﻮاﻧﺪ ﻓﺮﺿﻴﺔ اﺳﺘﻌﺪاد دروﻧﻲ ﺧﺸﻮﻧﺖ را زﻳﺮ ﺳﺌﻮال ﺑﺒﺮد .در ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪ دﻧﺒﺎل ﺷﺮاﻳﻂ ﻣﺤﻴﻄﻲ و اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑﺎﺷﻴﻢ ﻛـﻪ زﻣﻴﻨـﻪ ﺳـﺎز اﻋﻤـﺎل و رﻓﺘﺎرﻫﺎي ﺧﺸﻮﻧﺖآﻣﻴﺰاﻧﺪ.ﺻــﺎﺣﺐ ﻧﻈــﺮ دﻳﮕــﺮ در اﻳــﻦ زﻣﻴﻨــﻪ ﻟــﻮرﻧﺰ اﺳــﺖ او ﺑــﺎ وﺟــﻮد آن ﻛــﻪ ﻣﺎﻧﻨــﺪ ﻓﺮوﻳــﺪ ﭘﺮﺧﺎشﮔﺮي وخشونت را ذاﺗﻲ ﻣﻲداﻧﺪ اﻣ
ﺎ ﺑﺮ ﺧﻼف وي آن را ﺳﺎزﻧﺪه و ﻣﺜﺒﺖ ﺗﻠﻘﻲ ﻣﻲﻛﻨﺪ. ﺑﻪ ﻧﻈﺮ اوﭘﺮﺧﺎشﮔﺮي ﺑﻪ وﻳﮋه در ﺣﻴﻮاﻧﺎت وﺳﻴﻠﻪاي اﺳﺖ ﺑﺮاي ﺣﻔﻆ ﺣﺮﻳﻢ و ﻗﻠﻤﺮو زﻧﺪﮔﻲ و ً ﻃﺒﻌـﺎ ﺣﻔﻆ ﺣﻴﺎت ﻣﻮﺟﻮد زﻧﺪه.
ج) ﻧﻈﺮﻳﻪ ﭘﺮدازان دﻳﺪﮔﺎه ﻧﺎﻛﺎﻣﻲ ـ ﭘﺮﺧﺎشﮔﺮي ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ اﻧﺴﺎنﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ دﺳﺖ ﺑﻪ ﻋﻤـﻞ ﺧﺸﻮﻧﺖ آﻣﻴﺰ ﻣﻲزﻧﻨﺪ، ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻳﻚ ﻧﻮع ﻣﺤﺮوﻣﻴـﺖ وﻧـﺎ اﻣﻴـﺪي در زﻣﻴﻨـﻪ دﺳـﺘﻴﺎﺑﻲ ﺑـﻪاﻫﺪاﻓﺸﺎن ﻗﺮار ﻣﻲﮔﻴﺮﻧﺪ.ﻧﻈﺮﻳﺔ واﻛﻨﺶ ﺑﻪ روﻳﺪادﻫﺎي آزاردﻫﻨﺪه ﻣﻄﺮح ﻣﻲﻛﻨﺪ ﻛﻪ روﻳﺎروﻳﻲ ﺑﺎ وﻗﺎﻳﻊ آزار دﻫﻨﺪه ﺑﺎﻋﺚ اﻳﺠﺎد اﺣﺴﺎﺳﺎت ﻣﻨﻔﻲ ﻣﻲﺷﻮد. اﻳﻦ اﺣﺴﺎﺳﺎت ﺑﻪ ﻧﻮﺑـﺔ ﺧـﻮد ﺑـﻪ ﺻـﻮرت ﺧﻮدﻛـﺎر، ﮔﺮاﻳﺶ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﭘﺮﺧﺎشﮔﺮي ﻳﺎ ﻓﺮار و ﮔﺮﻳﺰ را اﻓﺰاﻳﺶ ﻣﻲدﻫﻨﺪ. ﺑﺎﻧﺪورا (ﻧﻈﺮﻳﻪﭘﺮداز ﻳﺎدﮔﻴﺮي اﺟﺘﻤـﺎﻋﻲ) رﻳـﺸﺔ ﺧـﺸﻮﻧﺖ را در ﻣﺤـﻴﻂ ﺗﻌﻠﻴﻤـﻲ اﻓـﺮاد ﻣﻲداﻧﺪ. از ﻧﻈﺮ او ﻳﺎدﮔﻴﺮي ﻋﻤﻞ ﺧﺸﻮﻧﺖ آﻣﻴﺰ ً ﻣﻌﻤﻮﻻ ﺗﺤﺖ ﺷﺮاﻳﻂ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ(ﺗﻨﺒﻴﻪ، ﺗﺸﻮﻳﻖ وﻣﺸﺎﻫﺪات ﻓﺮدي) ﺻﻮرت ﻣﻲﮔﻴﺮد و ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ﻧﺘﻴﺠﺔ ﺗﺠﺎرب ﺷﺨﺼﻲ ﻓﺮد ﻳﺎ ﺑﺮﮔﺮﻓﺘﻪ ازﻧﺘﺎﻳﺞ رﻓﺘﺎرﻫﺎي ﺳﺎﻳﺮ اﻓﺮاد ﺑﺎﺷﺪ. ﺑﺎﻧﺪورا ﺳﻪ اﻟﮕـﻮي ﺧـﺎﻧﻮاده، ﺧـﺮده ﻓﺮﻫﻨـﮓﻫـﺎي ﻓﺮﻋـﻲ ﻣﺜـﻞ ﮔﺮوهﻫﺎي ﻫﻤﺴﻦ و ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺜﻞ ﻓﻴﻠﻢﻫﺎ را ﻣﻄﺮح ﻛﺮده اﺳﺖ. وﻟﻔﮕﻨﮓ ﻧﻈﺮﻳﻪ ﭘﺮداز ﺧﺮده ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺧﺸﻮﻧﺖ، ﻣﻄﺮح ﻣـﻲﻛﻨـﺪ ﻓـﺮد ﺑـﻪ ﻋﻠـﺖ ﺗﻌﻠـﻖ ﺑـﻪ ﮔﺮوهﻫﺎي ﺧﺸﻮﻧﺖ، ﻫﻨﺠﺎرﻫﺎ و ارزشﻫﺎ و ﻋﻘﺎﻳﺪ و رﻓﺘﺎرﻫﺎي ﺧﺸﻮﻧﺖآﻣﻴﺰ را ﻳﺎد ﻣـﻲﮔﻴـﺮد.ﮔﻼﺳﺮ ﻣﻌﺘﻘﺪاﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺴﻴﺎري از ﻣﺸﻜﻼت ﺑﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﻻﻳﻨﺤﻞ اﻧﺴﺎﻧﻲ ﻣﺸﻜﻼت راﺑﻄـﻪاي ﻫﺴﺘﻨﺪ. ازﻧﻈﺮ او ﺑﻪ ﺟﺰ ﺑﻴﻤﺎري و ﻓﻘﺮ و ﻣﺼﺎﺋﺐ و ﻋﻮارض ﻛﻬﻨﺴﺎﻟﻲ ﺳـﺎﻳﺮ ﻣـﺸﻜﻼت ﻣﻬـﻢ ﺑﺸﺮ ﻣﺜﻞ ﺧﺸﻮﻧﺖ، ﺑﺰﻫﻜﺎري، ﺑﺪرﻓﺘﺎري ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮ، اﻋﺘﻴﺎد ﺑﻪ اﻟﻜـﻞ، ﻣـﻮاد ﻣﺨـﺪرو ... ﻣﻌﻠـﻮل رواﺑﻂ ﻏﻴﺮ رﺿﺎﻳﺖ ﺑﺨﺶ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﻋﻼوه ﺑﺮ اﻳﻦ او ﻣﻄﺮح ﻣﻲﻛﻨـﺪ ﻛـﻪ اﮔـﺮ ﻳﻚ ﻓﺮد ﺻﺮف ﻧﻈﺮ از ﺳﺎﺑﻘﺔ زﻧﺪﮔﻲاش ﺑﺘﻮاﻧﺪ در ﻣﺪرﺳـﻪ ﻣﻮﻓـﻖ ﺷـﻮد ﺑـﺮاي ﻣ
ﻮﻓﻘﻴـﺖ در زﻧﺪﮔﻲ ﻧﻴﺰ ﺷﺎﻧﺲ ﻓﻮق اﻟﻌﺎدهاي دارد.
د) ﻧﻈﺮﻳﻪﻫﺎي ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﻲ ﻣﻄﺮح ﺷﺪه در اﻳﻦ زﻣﻴﻨﻪ را ﻣﻲﺗﻮان ﺑﻪ ﺳ
ﻪ دﺳﺘﻪ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻛﺮد:
1- ﻧﻈﺮﻳﻪﻫﺎي ﻛﺎرﻛﺮدﮔﺮاﻳﻲ ﺳﺎﺧﺘﺎري: ﻧﻈﺮﻳﻪ ﭘﺮدازان ﻛﺎرﻛﺮدﮔﺮاﻳﻲ ﺳﺎﺧﺘﺎري ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ ﻛﻪ ﺧﺸﻮﻧﺖ را ﺑﻴﺶﺗﺮ اﻓﺮادي اﻧﺠﺎم ﻣﻲدﻫﻨﺪ ﻛﻪ ﭘﻴﻮﺳﺘﮕﻲ و ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻲ ﺿـﻌﻴﻔﻲ ﺑـﺎ ﺟﺎﻣﻌـﻪ دارﻧﺪ (ﭘﺎرﺳﻮﻧﺰ و دورﻛﻴﻢ). ﻫﻤﭽﻨـﻴﻦ ﻫﻨﮕـﺎﻣﻲ ﻛـﻪ اﻓـﺮاد ﻳـﻚ ﺟﺎﻣﻌـﻪ ﻧﺘﻮاﻧﻨﺪ از ﻃﺮﻳﻖ وﺳﺎﻳﻞ ﻣﻮرد ﻗﺒﻮل ﺟﺎﻣﻌﻪ اﻫﺪاف ﺧﻮد را ﻣﺤﻘﻖ ﺳﺎزﻧﺪ ﻣﻤﻜﻦ اﺳـﺖ ازاﺑﺰارﻫﺎي ﻧﺎﻣﺸﺮوع اﺳﺘﻔﺎده ﻛﻨﻨﺪ. و در ﭼﻨﻴﻦ ﺷﺮاﻳﻄﻲ ﺟـﺮاﻳﻢ ﺧـﺸﻮﻧﺖ آﻣﻴﺰي ﭼﻮن ﻗﺘﻞ اﻓﺰاﻳﺶ ﻣﻲﻳﺎﺑﺪ(ﻣﺮﺗﻮن). ﻋﻼوه ﺑﺮ اﻳﻦ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ﻧﺘﻴﺠﺔ ﺷﻜﺴﺖ ﻋﻮاﻣﻞ ﻛﻨﺘﺮل اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻣﺜﻞ ﭘﻠـﻴﺲ و دﺳـﺘﮕﺎهﻫـﺎي ﻗـﻀﺎﻳﻲ و اﻣﻨﻴﺘـﻲ ﺑﺎﺷـﺪ(ﻫﻴﺮﺷـﻲ و رﻛﻠﺲ)
2- ﻧﻈﺮﻳﻪﻫﺎي ﻛﻨﺶ ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ: ﺗﻌﺎﻣﻞﮔﺮاﻳﺎن ﭼﮕـﻮﻧﮕﻲ و ﻋﻠﻠـﻲ را ﻛـﻪ اﺷـﺨﺎص و ﮔـﺮوهﻫـﺎ ﻣﻨﺤﺮف داﻧﺴﺘﻪ ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ ﻣﻮرد ﺗﻮﺟﻪ ﻗﺮار ﻣﻲدﻫﻨﺪ. در اﻳـﻦ ﻧﻈﺮﻳـﻪﻫـﺎ ﻣﻄﺮح ﻣﻲﺷﻮد ﻛﻪ ﻗﺮار داﺷﺘﻦ ﻓﺮد در ﻣﻌﺮض ﻣﻨﺎﺳﺒﺎت ﻓﺮاﻳﻨﺪ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺷﺪن و ﻳﺎدﮔﻴﺮي اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻣﺴﺎﻋ
ﺪ ﺑﺎ ﺑﺰﻫﻜﺎري در ﺧﺎﻧﻮاده، ﮔﺮوه دوﺳﺘﺎن و ﻣﺤﻴﻂ ﭘﻴﺮاﻣـﻮن ﻓـﺮد و ارزش ﻧﻬﺎﻳﻲ و ﺑﺎ ارزش ﺑﻮدن ﺧﺸﻮﻧﺖ ﻣﻮﺟﺐ ﮔﺮاﻳﺶ ﻓﺮد ﺑﻪ ﺟﺮاﻳﻢ ﺧـﺸﻮﻧﺖآﻣﻴـﺰ ﻣـﻲﺷـﻮد (ﺳﺎﺗﺮﻟﻨﺪ). اﻛﺜﺮ ﺟﺮاﻳﻢ ﺟﻮاﻧﺎن ﻣﻮاردي ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛـﻪ ﺟـﻮان ﺑـﺮاي آنﻫـﺎ ﺗﻮﺟﻴﻬــﺎﺗﻲ دارد ﻛــﻪ از ﻧﻈــﺮ او ﻣﻌﺘﺒــﺮ اﺳــﺖ، اﻣــﺎ ﻧﻈــﺎم ﺣﻘــﻮﻗﻲ آنﻫــﺎ را ﻣﻌﺘﺒــﺮ ﻧﻤﻲداﻧﺪ(ﻣﺎﺗﺰا). ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﻗﺒﻮل اﻧﺤﺮاف در ﻣﻮرد ﻳـﻚ ﻓـﺮد ﻣﻨﺠـﺮ ﺑـﻪ رﻓﺘﺎر ﻧﺎﻣﻨﺎﺳﺐ دﻳﮕﺮان ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ او و ﺗﻤﺎﻳـﻞ او ﺑـﺮاي ﺷـﺮﻛﺖ در ﮔـﺮوهﻫـﺎي ﻣﻨﺤـﺮف ﻣﻲﺷﻮد (ﺑﻜﺮ، ﮔﺎﻓﻤﻦ).
3- ﻧﻈﺮﻳﻪﭘﺮدازان ﺗﻀﺎد: (اﻧﮕﻠﺲ، وﻟﺪ، ﻛﻮﺋﻴﻨﻲ و ﺗﺮك) ﻣﻌﺘﻘ
ﺪﻧﺪ رﻗﺎﺑﺖ و ﺳﺘﻴﺰ و ﻧﺎﺳﺎزﮔﺎري اﻓﺮاد ﺑﺎ ﻳﻜـﺪﻳﮕﺮ زﻣﻴﻨـﻪﺳـﺎز وﻗﻮع ﺧﺸﻮﻧﺖ اﺳﺖ. ﺑﺮاي ﺑﺮرﺳﻲ ﻋﻠﻞ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﺟﻮاﻧﺎن ﻣﺘﻐﻴﺮﻫﺎي اﺳﺎﺳﻲ از ﻧﻈﺮﻳﻪﻫﺎي ﻣﻄﺮوﺣﻪ اﺧـﺬ ﺷـﺪه اﺳﺖ. از ﺟﻤﻠﻪ از ﻧﻈﺮﻳﻪﻫﺎي ﻛﺎرﻛﺮدﮔﺮاﻳﻲ ﺳﺎﺧﺘﺎري ﻣﺘﻐﻴﺮﻫﺎي ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻲ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و ﻋـﺪم ﺗﻨﺎﺳﺐ ﻣﻴﺎن اﻫﺪاف و وﺳﺎﻳﻞ، از ﻧﻈﺮﻳﻪﻫﺎي ﻛﻨﺶ ﻣﺘﻘﺎﺑـﻞ ﻣﺘﻐﻴﺮﻫـﺎي ﻣﻌﺎﺷـﺮت ﺑـﺎ دوﺳـﺘﺎن ﺑﺰﻫﻜﺎر، ﺗﻮﺟﻴﻪ ﻋﻤﻞ ﻣﺠﺮﻣﺎﻧﻪ، و ﺗﺼﻮر از ﺧﻮردن ﺑﺮﭼـﺴﺐ ﻣﻨﺤـﺮف ﺗﻮﺳـﻂ دﻳﮕـﺮان و ازﻧﻈﺮﻳﻪﻫﺎي روانﺷﻨﺎﺳﻲ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻣﺘﻐﻴﺮﻫﺎي ﺗﺄﻳﻴﺪ ﭘﺮﺧﺎشﮔـﺮي، ﺳـﺎﺑﻘﺔ اﺧـﺮاج از ﻣﺪرﺳـﻪ، ﻋﻼﻗﻪ ﺑﻪ ﻓﻴﻠﻢﻫﺎي ﺧﺸﻦ و ﻋﻀﻮﻳﺖ دردار و دﺳﺘﺔ ﻧﺰاعﻫﺎي ﻣﺤﻠﻲ اﺧﺬ و ﻣﻮرد اﺳﺘﻔﺎده ﻗﺮارﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ.
بررسی واکنش افراد در قبال پدیده بزهکاری(خشونت)
هجوم افراد شهرها وشلوغی بی حد شهر ها موجب پیدایش نوعی لز زندگی گردیده است که در آن آثاری از محبت وهمبستگی وبرادری دیده نمی شود .در اجتماع سرد وخالی از عواطف بشری ،انسان بیش از پیش خود را تنها احساس نموده وبین(( هیجان )) و((دلمردگی))دست وپا می زند بعضی از افراد در برخورد با این زندگی ووقایع آن بیش از حد به هیجان آمده وبه ((ستیز وپرخاش )) ویا حتی به خشونت روی می آورند.
1-پرخاشگری وستیز در زندگی عادی و روزانه
پرخاشگری وستیز در زندگی عادی مردم شهر بیشتر ق
ابل ملاحظه وادراک است .ضریب ودر صد افرادی که اذعان داشته اند که در زندگی خصوصی وعادی بیش از دیگران خشونت جو و ستیزه گرند در شهر های بزرگ ودر شهر هایی که بیش از صد هزار نفر جمعیت دارند ،به مراتب از نقاط روستایی بیشتر است .بسیاری از کسانی که در شهر های بزرگ زندگی می کنند وگرفتار زندگی جنجالی وپر هیا هوی شهری هستند معتقدند که برای ادامه زندگی در محیط فعلی مقداری خشونت ودرگیری لازم وضروری است .این افراد زرنگی در رانندگی وفرار از ترافیک سنگین شهری به هر طریق ،سوار شدن به اتوبوس ومترو بدون رعایت نوبت وبدست آوردن جای خالی بدون استحقاق را نوعی زرنگی دانسته وآن را پاداش پرخاش جویی وخشونت گری خود می دانند.
اگر مقداری زرنگی برای ادامه زندگی عادی بی فایده نباشد ،ولی باید توجه نمود که این زرنگی با اندک تغییری به خشونت ودرگیری گلاویز شدن با همدیگر وکتک کاری وبزهکاری غیر منطقی وغیر قابل دفاع تبدیل می گردد.
2- خشونت وستیزه گری در زندگی اجتماعی
در زندگی اجتماعی امروز ،نمونه های فراوانی از خشونت ودرگیری وجود دارد که یک قسمت اعظم آنها به دنیای کار وکارگری مربوط می شود .روابط کارگران وکار فرماین گاه جنبه های خشونت آمیز به خود گرفته وافکار عمومی را به خود متوجه می سازد .مهمترین نوع چشمگیر وجنجالی آین نوع از خشونت ((اشغال محل کار ))به وسیله کارگران است این عمل به خودی خود مستلزم هیچ گونه خشونت جانی علیه افراد وحتی مدیران ،ویا خشونت
های مالی علیه اموال کارخانه نمی باشد .بلکه همین عمل مانع استفاده معمولی و آزاد از وسایل کار بوده وبه همین جهت در بطن خود بذر هایی از خشونت کیفری ذخیره می نماید که ممکن است رشد نموده وبه ضرب وجرح ویا جنایت منجر شود.
3- جغرافیایی جنایی
کلته بلژیکی وریاضی دان بود وگری فرانسوی وحقوق دان .این دو با توجه به آمار جنایی دادگستری فرانسه نوسانات بزهکاری را در شهرستانها وا
ستانهای این کشور مطالعه کرده اند .کلته می خواست از این طریق ویژگی ونرخ جرایم را برحسب ویژگی های محیط جغرافیایی مطالعه کند (بررسی تاثیر آب وهوا وشرایط جغرافیایی برخلق وخوی ساکنین ).این دیدگاه قبل از کلته وگری در کتاب مقدمه ابن خلدون ودر برخی فصول کتاب روح القوانین منتسکیو منعکس شده بود.البته این دو توجه خاص به جرم نداشته اند اما اشاراتی هم به تاثیر شرایط جغرافیایی برخلق وخوی مردم کرده اندکه در این زمینه
قانون حرارتی بزهکاری این دو اندیشمندبیان گر این است که در فصول گرم وکشورهای جنوبی معمولاًجرایم علیه اشخاص بیشتر است ودر فصل سرد وکشورهای شمالی جرایم علیه اموال بیشتر رخ می دهد .همچنین عوامل طبیعی مانند کوهستانی بودن منطقه که مردمانی خشن دارند در مقایسه با مردمان کنار ساحل که آب وهوای ملایمی دارند در بروز خشونتهای فیزیکی (ضرب وجرح) وجنایت می شود تاثیر بسزایی دارد.
4-مهاجرت وحاشیه نشینی
محیطهای حاشیه ای ونامساعد شهر ها ومهاجرت افراد از روستا ها به شهر ها ونبودن امکانات لازم وسکونت در حاشیه این شهر ها همچنین نا همگونی در آمد ومخارج افراد تقسیم شهر ها به مناطق بالای شهر وپائین شهر وتفکیک محلات برحسب طبقات مختلف مردم وعدم توجه مساوی مسئولان ونابرابری وناعدالتی در وضعیت اجتماعی با عث
سرو صدای زیاد ،تراکم وسائل نقلیه ،رفت وآمد در شلوغی ،خستگی ناشی از کار،زرق وبرق برخی از اماکن که به خودی خود اغوا کننده وفریبنده است باعث بروز خشونت ودر گیری ضرب وجرح ودر مواقعی باعث قتل نیز می گردد.
نوسانات خشونت در دوران کودکی ونوجوانی
رفتار های خشونت آمیز مانند ضرب وجرح ،فریاد وگاز گرفتن ،از زمان که طفل از لحاظ فیزیکی قادر به انجام آن باشد ،یعنی از زمان راه رفتن تا حدود 29 ماهگی می تواند ظهور پیدا کند .بر همین اساس 53%پسران و41%دختران این رفتار ها را انجام مید هند پس از آن این درصد مرتباًسیر نزولی به خود می گیرد و در سنین یازده سالگی میزان بروز رفتار های خشن در پسران ودختران به ترتیب به 14%و8%می رسد .بدین ترتیب فراوانی خشونت در سن دو سالگی است وپس از آن به دلیل آموختن تدریجی خود کنترلی ،فروکش می کند لذا آموختن عدم خشونت باید زود هنگام آغاز شود .همچنان که عدم خشونت قابل آموختن است .اما سوال مهمی در اینجا ااین است که آیا انسان ذاتاً بد متولد می شود واین جامعه است که وی را به سمت خوبی ها سوق می دهد ؟پاسخ به این سوال بله یا خیر نمی باشد .در واقع اگر چه انسان فطرتاًبد متولد نمی شود لیکن توانایی عمل وعکس العمل تهاجمی در او تکوینی است .پس شرور مت
ولد نمی شود ولی برای زنده ماندن در محیط متخاصم مجهز به قدرت دفاع وحمله می باشد .همانطور که ملاحظه شد ،خشونت در سنین متفاوت به اشکال مختلف ظاهر می شود :به عنوان مثال در سن دوسالگی به صورت ضرب وگاز گرفتن ،12-13سالگی به صورت زدو خورد ودرگیری فیزیکی ودر 18سالگی در قالب قتل ظهورپیدا می کند یعنی خشونت
بالقوه بسته به شرایط وزمان به فعل در می اید .یک نوجوان که خود کنترلی را هم خوب آموخته است ،در برابر یک تحریک یا حمله غافلگیرانه ،به یک باره گی خود را در مقابله می بینداما آموزش عدم خشونت که زود هنگام در اوان زندگی شروع می شود ،مانع باز ظهور اشکال مختلف خشونت می گردد.بطور کلی بروز ناگهانی خشونت در طول نوجوانی نتایج جمع دو فاکتور است .فاکتور اول سست شدن کنتر ل اجتماعی وفاکتور دوم فرصت های حمله ودفاع از خود .چنین است که در مرحله پر مشکل که آموزش خود کنترلی ندیده اند برخی از جوانان به عنوان باند وگروهه به نزاع واستمرار زد وخورد می پردازند.
کاهش مرحله به مرحله خشونت که به دنبال تقویت خود کنترلی اتفاق می افتد در مورد همه صدق نمی کند در واقع این خشونت همچنان نزد اقلیتی از نوجوانان باقی می ماند .اینها کسانی هستند که خود کنترلی وشیوه کنترل خشونت بالقوه را نیاموخته اند .اقلیت مورد اشاره در مدرسه رفتار های نسنجیده وتکانشی دارند ،با همکلاسی ها در تقابل اند ،نمرات درسی شان رضایت بخش نیست ،در بزرگسالی نیز به بزهکاری ادامه می دهند .آنها به دلیل بی کفایتی والدین وناتوانایشان در آموزش خود کنترلی ،برای تحمیل خود صرفاًبه خشونت کلامی ومادی متوسل می شوند ونمی دانند که چگونه با دوستان ورفقای خود رفتار صمیمانه ومحترمانه بر قرار کنند روابط شان با معلمین نیز توام با زور وقدرت نمایی است البته این تنها ترین راهی است که می شناسند ،به همین خاطر در مدرسه نیز چیز زیادی یاد نمی گیرند این گونه از افراد به خاط
ر اینکه توان ایجاد وبرقرای تعامل وهمکاری با دیگران را ندارند منزوی شده ودر نهایت به عضویت گروههای ضد اجتماعی در می آیند .برای اینکه لذت همکاری وتعامل را در ک نکرده اند .نوجوانان پرخاشگر به لحاظ بالینی نیز خصوصیاتی به شرح زیر دارند.
1-ناتوانی در خود کنترلی
2-گرایش به خطر پذیری
3-فقدان قدرت پیش بینی پیامد های رفتاری
4-خود محور بینی وضعف در توجه به خواسته های دیگران
مجموع این پیش آمدگی ها آنان را به سمت ارتکاب جرم ودستیابی به لذت بلا فاصله سوق می دهد .
شناسایی از طریق عوامل خطر
در طول دهه های گذشته ،از گذر مجموعه ای از مطالعات جاری در زمان ،عوامل متعددی که در رشد بزهکاری وخشونت موثر بوده است شناسایی گردیده اند .این عوامل را بطور کلی به دو دسته ی عوامل خطر وعوامل حمایتی تقسیم کرده اند.به عبارت دیگر انسان در دوران طفولیت از عوامل حمایتی مانند حمایت خانواده ،عشق به والدین ،آموزش مدرسه ،کودکستان ،آمادگی ،رابطه تعاملی سازنده با مربیان ،اموزگاران ،دوستان ،وخانواده برخوردار است .اگر این عوامل حمایتی کار کرد خود را درست انجام ندهند ،تبدیل به عوامل خطر می شوند یعنی مجموعه ای از خصوصیات فردی وپیرامونی که از طریق آن می توان در صد ارتکاب جرم یا انجام رفتار های ضد اجتماعی شخص را در آینده پیش بینی کرد . با توجه به توضیحات فوق عوامل خطر موثر در به عادت شدن بزهکاری علی الخصوص خشونت که در شناسایی افراد موضوع اقدامات زود رس می تواند به ماکمک نماید را می توان در چهار سطح خانواده ، رفتارها ، محیط تحصیلی و سطح دوستان بررسی کرد:
الف:در سطح خانواده:
منشاء عوامل خطر می تواند مهمترین مکانهاونهاد های جامعه پذیری مانند محیط خانواده باشد.
1-فقر عاطفی ،فقر تربیتی واقتصادی والدین
. بر اساس جامعه آماری درﺻﺪ ﺑﺎﻻﻳﻲ از اﻳﻦ ﺟﻮاﻧﺎن ﻣﻄﺮح ﻛﺮده اﻧﺪ ﻛﻪ در ﻣﺤﻠﻪاي ﻛﻪ ﻗﺒـﻞ از دﺳـﺘﮕﻴﺮي در آن زﻧﺪﮔﻲ ﻣﻲﻛﺮدهاﻧﺪ ﻓﻘﺮ(67,9%) و ﺟﺮم(74%) وﺟﻮد داﺷﺘﻪ اﺳﺖ. 63 درﺻﺪ از اﻳﻦ اﻓﺮاد ﻧﻴـﺰ ﻋﻀﻮ ﮔﺮوهﻫﺎي ﻧﺰاع ﻣﺤﻠﻲ ﺑﻮدهاﻧﺪ.
2-اعتیاد ،خشونت وفروپاشی بنیان خانواده
استعمال مشروبات الکلی ومصرف مواد مخدروپناه بردن به آن یکی دیگر از تجلیات خشئنت ودرگیری است .
مصرف کنندگان مواد مخدر والکلی در پناه نشئه این مواد برای خود کاخ پوشالینی از ر.یاها وتصورات بنا نموده ودر آن کاخ دروغین وتصوری خود را در امن وامان حس می کنند .غافل از آنکه مصرف مواد الکلی ومخدر شخصیت آنان را از بین برده وانسانیتشان را لکه دار می سازد .استعمال این مواد نه تنها آنان را از جامعه وانسانیت دور وبیزار می نماید بلکه سعدت وسلامت وحتی زندگی آنان را شدیداً به خطر می اندازد .علاوه بر آن، این خطرات تنها متوجه شخص معتادان ووضع داخلی آنان نیست .در بسیاری از موارد استعمال این مواد ویا کوشش برای
بدست آوردن این مواد به وقوع جرایم ضرب وجرحها وجنایات خطر ناک(قتل )می شود.معتادانی که هدف زندگیشان به دست آوردن مواد الکلی ومخدر است ،در راه وصول به این هدف از انجام هیچ گونه جرم وجنایتی پروا ندارند.
3-روابط ناموزون وقهر آمیز بین اطفال وووالدین
طبق آمار های بدست آمده53 درﺻﺪ از بزهکاران ﺷﺎﻫﺪ ﺧﺸﻮﻧﺖ واﻟﺪﻳﻦ(ﻛﺘـﻚ ﻛـﺎري) و 44درﺻﺪ ﻧﻴﺰ ﺷﺎﻫﺪ ﻛﺘﻚ ﻛﺎري اﻋﻀﺎي ﺧﺎﻧﻮاده ﺑﺎ دﻳﮕﺮان ﺑﻮدهاﻧـﺪ. درﺻـﺪ زﻳـﺎدي از اﻳـﻦ ﺟﻮاﻧﺎن در دوران ﻛﻮدﻛﻲ و ﻧﻮﺟﻮاﻧﻲ از ﺳﻮي اﻋﻀﺎي ﺧﺎﻧﻮاده ﺷﺎن(ﭘـﺪر56%، ﻣـﺎدر4 .70%،
ﺑﺮادر و ﺧﻮاﻫﺮ67%، ﻧﺎﭘﺪري و ﻧﺎﻣﺎدري80%درﺻﺪ)در ﺣﺪ زﻳﺎدي ﺗﻨﺒﻴﻪ ﺑﺪﻧﻲ ﺷﺪهاﻧﺪ
4-اقدامات تنبیهی وتشویقی ،بی ضابطه وبی قاعده که گاه شدید وگاه با اغماض صورت می گیرد.
کتک زدن کودک همیشه در سوئد غیرقانونی است.درسال 1979 استفاده از هرنوع خشونت علیه کودکان ممنوع شد. مفهوم این امر آنست که والدین حق ندارند فرزند خودرا بزنند. همه افراد زیر 18 سال کودک محسوب می شوند. سوئد اولین کشوری در جهان بود که خشونت علیه کودکان یا به اصطلاح تنبیه کودکان را ممنوع کرد. هنوز در بسیاری از کشورهای جهان مثلاً در آمریکا و انگلستان، زدن کودک آزاد است. خشونت علیه کودکان در کلیه اقشار اجتماعی، طبقات شغلی و مناطق مسکونی وجود دارد.
ب:در سطح رفتارها :
1-استمرار حالت پرخاشگری
2-وجود رفتار های مخالفت آمیز ومنفی
3-تکانشی بودن ،شلوغ بودن ،آرام نداشتن فزون کاری
4-فقدان یا کمبود رفتار مثبت وسازنده با دیگران وهمسالان
ج: در محیط تحصیلی
1-شکست تحصیلی
ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺑﻪ دﺳﺖ آﻣـﺪه از بررسی های جامعه شناسان ﺑـﻴﺶﺗـﺮ ﺟﻮاﻧـﺎن خشونت گر ﻣﺮد(94,31%)، ﻣﺠﺮد (52%) و ﺳﻄﺢ ﺳﻮادﺷﺎن زﻳﺮ دﻳﭙﻠﻢ اﺳـﺖ (55,8%) اﺳـﺖ. 16,2%از آنﻫﺎ ﻧﻴﺰ ﺑﻲﺳﻮاد ﻫﺴﺘﻨﺪ. واﻟﺪﻳﻦ ﺗﻌﺪاد زﻳﺎدي از اﻳﻦ اﻓﺮاد ﺑﻲﺳﻮاد(ﺑﻪ ﺧﺼﻮص ﻣﺎدر) ﻳﺎ ﺳﻄﺢ ﺳﻮادﺷﺎن ﭘﺎﻳﻴﻦ اﺳﺖ. 71,5% از اﻳﻦ اﻓﺮاد ﺷﺎﻏﻠﻨﺪ و ﻣﻴﺎﻧﮕﻴﻦدر آمدشان بسیار پائیین است.
2-رفتار توام با اخلال گری وآشوب
3-ضریب هوشی پائین
4-عقب ماندگی تحصیلی
5-مشکل داشتن در تمرکز
6-فقدان آینده بینی وبرنامه ریزی
د:در سطح دوستان
1-آمیزش با دوستان وهمسالان ضد اجتماع
2-ترجیح خوشگذرانی وعیاشی بدون کنترل در اماکن غیر معمولی
مشروبات الکلی بطور اتوماتیک با خشونت ارتباطی ندارند. برخی از افرادی که کتک می زنند معتاد به مشروبات الکلی هستند و برخی دیگر نیستند. عده ای فقط وقتی مشروب الکلی نوشیده باشند کتک می زنند. سایرین فقط وقتی کتک می زنند که مست نیستند. از طرف دیگر مشروبات الکلی اغلب بعنوان دلیل توجیهی برای کتک زدن استفاده می شود.
3-طرد فرد از سوی همسالان اجتماعی ،بهنجار ومعقول
دلایل خشونت در جامعه ایرانی
بر حسب آمار، آمريکا پرخاشگرترين جامعه در سطح جهاني است و ميزان پرخاشگري به صورت قتل، استفاده از اسلحه و تجاوز جنسي در اين کشور بسيار بالا
ست. روانشناسان معتقدند در امريکا اصولاً پرخاشگري تشويق مي شود و اين تشويق معمولاً به وسيله فيلم هاي هاليوودي نمود پيدا مي کند.گويي خشم به فيلم هاي امريکايي تقدس فرهنگي مي دهد؛ اما در ايران که اين مشوق وجود ندارد، جامعه شناسان مشکلات اقتصادي و افسردگي را مهمترين عامل پرخاشگري مي دانند. ريشه خشونت را مي توان در تداوم تاريخي مبارزه و مقابله انسان با خطرها و تهديدهاي محيط زندگي فرد دانست که بر تفکر و رفتار او و چگونگي برخورد وي با تهديدها و خطرها اثر مي گذارد.
طبق آماری که دربرخی از سایت های اینترنتی منتشر شده اس
ت خشونت ها یی از جمله ضرب و شتم عمدی و غیر عمدی، توهین، تهدید، تخریب جزو بیشترین خشونت ها در ایران هستند.
در این راستا یک استاد دانشگاه و آسیبشناس اجتماعی ، جامعه ایران را یک جامعه خشن دانسته و معتقد است: ما وقتی پروندههای قضایی ایران را مورد بررسی قرار میدهیم متأسفانه با توجه به مقیاس نسبی با جمعیت کشورمان، باید بگوییم که یک جامعه خشن هستیم؛ به عبارت دیگر وقتی ردیفهای قابل ملاحظه و آماری که در قتل عمد، درگیریها و خشونتهای فیزیکی وجود دارد ،که منجر به تشکیل پروندههای قضایی شده و آن پروندهها به پزشکی قانونی ارجاع داده میشود را نگاه میکنیم به این نتیجه میرسیم که جامعه خشنی داریم.
یکی دیگر از اساتید دانشگاه تهران وجامعه شناس ایرانی در پاسخ به این سوال
که علت خشونت هایی مانند نزاع های خیابانی در جامعه ایران چیست؟ تصریح کرد: بحثی که در علوم اجتماعی وجود دارد این است که جامعه مدرن مجموعه ای از تناقض ها و تعارضات است. این تعارضات در دو سطح وجود دارد؛ یکی سطح فردگرایی، جمع گرایی، اقتصادگرایی و... است که ساحت مفهومی و نظری دارد ولی سطح بعدی ساحت تجربی است؛ جامعه ی مدرن جام
عه ای است که نابرابری در کنار برابری و یا میل به برابری زیست می کند، فق
ر با ثروت در حال زیست مستمر است و نهایتا خشونت و عدم خشونت هم با هم زیست می کنند. این نوع تعبیر تناقض در جامعه مدرن به ما این اجازه را می دهد که بگوییم در زند
گی مدرن، خشونت، فساد، نابرابری و فقر بیش از امر ممکن است و یک امر مستمر است.
او دلیل این اتفاق در جامعه مدرن را در این دانسته است که در چنین جامعه ای آدم ها و سازمانهای اجتماعی مبتنی بر ریسک و اراده عمل می کنند همچنین وی می گوید: جامعه را می توان با ماشین مقایسه کرد. مثلا وقتی یک ماشین حرکت می کند باید احتمال تصادف و پنچری را در آن داد. به دلیل وجود داشتن این مشکلات جاده و علائم رانندگی و پلیس ایجاد شده است پس اختراعی به نام ماشین باعث می شود مجموعه ای از اتفاقات دیگری افتد و در کنار آن بیماری ها و پیشگیری ها ایجاد می شود پس وقتی جامعه وارد ساحتی به اسم خطرپذیری می شود یکسری مشکلاتی را هم ایجاد می کند.
این جامعه شناس در ادامه بحثهای خود می افزاید: این مسایل در مورد خشونت هم صدق می کند. وقتی افراد به حوزه عمومی دعوت می شوند، باید انتظار چیزی به نام تعارض و تضاد را داشته باشیم.جامعه ای که افراد با هم در ارتباط باشند ولی در تعارض نباشند، و
جود ندارد. این در حالتی که جامعه در شرایط مدرن باشد بسیار بیشتر اتفاق می افتد که سطح شدید آن خشونت است. بنابراین نهایتا ما باید یک ساحتی از برخورد و خشونت را در جامعه جدید بپذیریم. البته خشونت سطوح متفاوت دارد مشکلی که ما با آن رو به رو هستیم در این است که خشونت در جاهایی وجود دارد که انتظار نمی رفت. مثلا خشونتی که بین دو برادر، دو همسایه ، .والدین و فرزندان اتفاق می افتد و افراد به جای اینکه در مناسبات اجتماعی مشکلات را حل کنند دست به خشونت می زنند. مشکل این است که تعارضات طبیعی است
اما واکنش مانند خشونت برای جامعه ما عادی نیست.
همچنین این اتفاقات چند دلیل دارد، یکی از دلایل آن است که در جامعه ما ساحت بیرونی افراد بسیار بیشتر از ساحت درونی آنها شده است. دیروز ایران، دیروز بسیار خلوت درونی بود. مثلا در قدیم زن و شوهر دعواهایشان در خلوت بود حتی جلوی فرزندان دعوا نمی کردند ولی در حال حاضر دعواها به سطح خیابان ها هم رسیده است. در حوزه سیاست هم همین گونه است. در دیروز ما، اگر مشکلی در بین سیاسیون وجودداشت در نهاد مربوطه بود ولی در حال حاضر به ساحت بیرونی و عمومی مردم رسیده است این ساحت یک ساحت نمایشی هم دارد بنابراین نیاز به مخاطب دارد، در نتیجه کپی برداری می شود یعنی وقتی فردی خشونتی را انجام می دهد حتما از جایی آن را کپی کرده است و به شکل خاصی این رفتار را از خود بروز می دهد.
اینکه در جامعه امروزی مثلا در عرصه سینما و یا فیلم های کارتونی برای کودکان، کشتن را امری ممکن نشان می دهند در سطح بعدی شیوه ها و ابزارها را هم به نمایش می گذارند و یا وقتی حادثه ای رخ می دهد ما نحوه اجرای خشونت آن را در مطبوعاتتوصیف میکنیم این عمل ما از زشتی آن نمی کاهدبلکه ساحت نمایشی پیدا می کند و کسی هم
که این کار را انجام می دهد حالت نمایشی آن را بیشتر می کند بنابراین یکی از علت ها این است که زندگی ایرانی حالت نمایشی و وجه بیرونی اش در مقایسه با دیروز که خیلی خلوت بوده بیشتر شده است.
یکی دیگر از علل بروز خشونت در جامعه ایران را می توان کاهش کنترل اجتماعی دانست منظور از کنترل اجتماعی، پلیس نیست. زیاد بودن پلیس در جامعه به
این معنا نیست که کنترل زیاد است و یا کم آن نشان این است که کنترل اجتماعی وجود ندارد؛ وقتی پلیس زیاد است دال بر وجود خشونت در جامعه است. کما اینکه در ایران مجازات هایی که صورت می گیرد موجب کاهش جرایم نشده و از طرفی موجب افزایش خشونت هم شده و علت آن این است که کنترل اجتماعی کاهش پیدا کرده است. باید رابطه ای بین مجازات و کنترل اجتماعی وجود داشته باشد وقتی کنترل اجتماعی افزایش پیدا می کند، جرایم و مجازات ها کاهش پیدا می کند. مجازات ها معطوف به جرایمی است که غیر قابل کنترل است. منظور از کنترل اجتماعی وقتی است که آدم ها در جامعه ای که زیست می کنند معطوف به شرایط پیرامونی خود حساسیت به خرج می دهند در حال حاضر افراد جامعه ما حساسیت خود را نسبت به محیط پیرامونی خود از دست داده اند و از طرفی گروه های ذی نفوذ و مرجع که در کنترل اجتماعی موثرند اثرات خود را از دست داده اند.مثلا محیطی که در آن مس
جد وجود دارد و یا محیط بازار که محیط کسب و کار است و نشان از رفت و آمد خانواده هاست این ها عواملی است که با مشخص بودنشان کنترل اجتماعی را برای جامعه به وجود می آورند که در حال حاضر اثرات آنها کمرنگ شده است و علت آن این است که همه نشانه ها در شهر گم شده اند و نمادی از آنها مشخص نیست که کنترل اجتماعی را ایجاد کند ولی وقتی شهر به لحاظ معماری خود را نشان می دهد و عناصر بیرو
ن هستند دیگر نیازی به ایجاد علائم و تابلو ها هم نیست. این ها عواملی است که کنترل اجتماعی را تسهیل می کند در این شرایط وقتی کسی می خواهد جرمی انجام دهد جلوی مسجد این کار را نمی کند ولی در تهران به دلیل پنهان بودن عناصر همه جا جرم اتفاق می افتد.
در کشورهای دیگر مثل آمریکای شمالی توزیع جرایم به دلایل متعدد مثلا اجتماعی، ترکیب جمعیت، سابقه جرایم تقسیم بندی می شود به همین دلیل مثلا در یک منطقه ای خودکشی بیشتر است و در منطقه ای دیگر دزدی. بنابراین عوامل کنترل در شهری مثل تهران کم است و جامعه به نوعی درهم شده است یعنی افراد بیشتر به خودشان می پردازنند تا محیط پیرامونی خود به همین دلیل ما دچار فردگرایی شده ایم نه از نوع فردگرایی اجتماعی بلکه در این نوع فردگرایی که افراد به منافع خود بیشتر توجه می کنند به همین دلیل وقتی اتوبوسی با ظرفیت 40 نفر باشد و افرادی که می خواهند سوار شوند هم 40 نفر باشند باز هم همه دم در جمع می شوند چون ه
مه می خواهند زودتر بروند در صورتی که جا برای همه وجود دارد. مثلا در توزیع سبد کالا دولت مدام تکرارمی کند که این سبد برای همه است و به همه می رسد ولی باز هم ما شاهد به هم ریختگی بودیم؛ چون هر کسی می خواهد به منافع خود برسد. این فرد گرایی باعث شده که ما به محیط پیرامون خود توجهی نکنیم از طرفی عوامل فیزیکی که ما را نسبت به محیط حسا
س کند وجود ندارد به همین دلیل برای افراد فرد گ
را پلیس حضور دارد.
یک جامعه شناس و استاد دانشگاه تهران ، علت ایجاد افزایش خشونت در بعضی از جوامع را مورد بررسی قرار داده و معتقد است: خشونت در دو حالت فردی و اجتماعی وجود دارد که این ها به هم قابل انتقال هستند. البته خشونت فردی حالت های روانشناختی ولی خشون
ت اجتماعی حالت جامعه شناسی دارد. ریشه های خشونت های فردی در این است که خوی حیوانی از گذشته در انسان مانده و باعث شده تا انسان همیشه در جنگ و خشونت به سر ببرد. البته بعضی خشونت ها نوعی بیماری است. خشونت اجتماعی نتیجه ای که به همراه خود دارد جنگ ها و تهاجم ها است . این نوع خشونت حالت ویژه ای دارد که در حیوا
نات هم هست که وقتی که در شرایط اضطرار قرار می گیرند خشمگین می شوند، این حالت در انسان ها هم دیده می شود البته بستگی به شرایط فرد دارد.
همان طور که ابن خلدون در مقدمه کتاب خود توضیح می دهد؛ قبایل از یک طرف حالت وحدت و اتحاد پیدا می کنند ولی در آنها یک عصبیت قبیله ای هم وجود دارد و وقتی این عصبیت ها رو در روی هم قرار می گیرند به خشونت ها و جنگ ها منجر می شود. به عنوان مثال چنگیز خان اول در قبیله خود خشونت ایجاد کرد و بعد به تدریج قبایل دیگر را به
زور تحت سلطه خود در آورد و بعد با این قبیله به سراسر دنیا رفت و خشونت را در همه جا به راه انداخت و یا هیتلر که خوی خشونت او در ملت آلمان، تحت عنوان نژاد پرستی رسوخ کرد. در واقع می توان گفت مذهب، نژاد، مسایل اقتصادی و مسایل سیاس
ی انگیزه هایی هستند برای به وجود آمدن خشونت های طولانی و نابود کننده.
معمولا تسلط اقتصادی قومی بر قوم دیگر و زندگی نابسامانی که در جامعه وجود دارد، افراد را به انسان های تهاجمی تبدیل می کند. خشونت انواع مختلفی دارد گاهی خشونت جسمانی، کلامی و یا حتی مطبوعاتی. رقابت هم ممکن است مو
جب خشم شود از طرفی نیازهای اقتصادی و مظالمی که در جامعه وجود دارد هم جزء مواردی است که باعث ایجاد خشم می شود؛ مثلا وقتی کارگران ناچار شوند و احساس می کنند که از آنها بهره کشی می شود طغیان می کنند و تا جایی پیش می روند که طبقه بالاتر خود را نابود کنند و جانشین آنها شوند.به طور خلاصه خشونت نوعی حالت تهاجمی روانی است و در شرایطی است که افراد ناچارند و هیج راه دیگری را پیدا نمی کنند .البته در افراد هم سطح هم این تهاجمات به وجود می آید مثلا در گذشته بر سر تقسیم غنائم این خشونت ها بسیار زیاد ایجاد می شده است. تعصبات نقش مهمی در ایجاد خشونت ها دارند تعصبات دینی، نژادی، قومی، هر کدام به نوبه خود می توانند سر منشا خشونت های بی حدی شوند به همین دلیل برخی گرایش های مسلمانان و یا یهودیان دست به خشونت می زنند. این ها تعصبات قومی و مذهبی است که ندانسته در افراد رسوخ می کند و افراد به دلیل تحقیرهای نژادی، واکنش های خشونت آمیزی را از خود نشان می دهند. خشونت در جامعه متمدن هم رخ می دهد انس
ان ها هر چه از خوی های حیوانی خود دور شوند و به تمدن نزدیک تر شوند و تمدن و فرهنگ جانشین خشونت خواهد شد البته در جوامع جدید هم خشونت های زیادی بوده است مانند جنگ جهانی اول و دوم که ناشی از خودخواهی هایی است که کشورها بر سر منابع با یکدیگر داشتند.
انسان یک نوع خشونت تخریبی دارد و حالت دیگر آن هم نسبت به هم نوع است. خشونت هایی که علیه کودکان و زنان وجود دارد از جمله خشونت هایی است که سرچشمه القایی دارد و از فیلم هایی که توسط رسانه های جمعی پخش می شود و مورد استقب
ال بیشتر افراد قرار می گیرد، نشات می گیرد و این ها خوی خشونت را در انسان ترویج می کند و در اینجاست که فرد به انتقام گیری روی می آورد. چون زنان از نظر نیروی جسمانی متفاوت با مردان برخوردار هستند خشونت ها تبعیض جنسی هم ایجاد می کند. این مساله در کشورهای کانادا و ژاپن هم دیده می شود. در مقاله ای خواندم که در کانادا حدود 48 درصد از مردان، زنان خود را کتک می زنند بنابراین این گونه خشونت ها در کشورهای
متمدن هم دیده می شود البته در قبایل بیشتر و در شهرها هم کمتر است ولی از بین نرفته و به نوع های مختلف خود را نشان می دهد.
عموما در کشورهای توسعه نیافته قدرت های بالا بر مردم مسلط شده اند و یا حکامی همراه با استبداد حکومت می کنند بنابراین در این افراد حقارت ایجاد می شود که احساس حقارت ریشه خشونت است . به عنوان مثال در 50 سال اخیر مساله تسلط اسراییل بر کشورهای غربی و تحمیل شدن این رژیم به کشورهای دیگر باعث از بین رفتن شهرها و قبایل شده است مانند لبنان، مصر؛ در این راستا چون اسراییل بسیار مورد حمایت اروپاییان قرار گرفته مردم در واکنش به این تهاجم به ناچار به خشونت دست می زنند و این خشونت ها از گ
روهی به گروه دیگر انتقال می یابد.
ﺑﺤﺚ و ﻧﺘﻴﺠﻪ
در ﻳﻚ ﺟﻤﻊﺑﻨﺪي ﻛﻠﻲ ﻣﻲﺗﻮان ﮔﻔﺖ ﻛﻪ ﺟﺮاﻳﻢ ﺧﺸﻮﻧﺖ آﻣﻴﺰي
ﭼﻮن ﺿﺮب و ﺟﺮح وﻗﺘﻞ ﻋﻤﺪ، ﺟﻨﺴﻴﺘﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ و ﻣﺮدان ﺑﻴﺶﺗﺮ ﻣﺮﺗﻜﺐ اﻳﻦ ﺟـﺮاﻳﻢ ﻣـﻲﺷـﻮﻧﺪ. ﺗﺄﻫـﻞ از ﺟﻤﻠـﻪ ﻣﻮاردي اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ﺑﺎ ﻛﺎﻫﺶ اﻳﻦ ﺟﺮاﻳﻢ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺑﺎﺷﺪ. ﻣﻌﺎﺷـﺮت ﺑـﺎ دوﺳـﺘﺎن ﻣﺠـﺮم، ﻋﻀﻮﻳﺖ در ﮔﺮوهﻫﺎي ﻧﺰاع ﻣﺤﻠـﻲ، ﺳـﺎﺑﻘﺔ ﺷﻜـﺴﺖ ﺗﺤـﺼﻴﻠﻲ و اﺧـﺮاج ازﻣﺪرﺳـﻪ، ﻋﻼﻗﻪ ﺑﻪ ﻣﺸﺎﻫﺪة ﻓﻴﻠﻢﻫﺎي ﺧﺸﻦ ﻧﻴﺰ از ﻣﻮاردي اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺳﺎﺑﻘﺔ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﻣﺮﺗﺒﻂ اﺳﺖ. اﻳﻦ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻫﻤﺴﻮ اﺳﺖ ﺑﺎ ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت اﻧﺠﺎم ﺷﺪة دﻳﮕﺮ در اﻳﻦ زﻣﻴﻨﻪ ﻛﻪ ﺗﻤﺎﺷـﺎي
ﺧـﺸﻮﻧﺖ درﺗﻮﻟﻴﺪات رﺳﺎﻧﻪﻫﺎ را ﻳﻜﻲ از ﻣﻬﻢﺗﺮﻳﻦ ﻋﻮاﻣﻞ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﮔﺬار ﺑﺮ ﺑـﺮوز رﻓﺘﺎرﻫـﺎي ﭘﺮﺧـﺎشﮔﺮاﻧـﻪ است ، . ﺳﺎﺑﻘﻪ ﻣﺼﺮف ﻣﻮاد ﻣﺨـﺪر، اﻟﻜـﻞ و ﻗـﺮص اﻛـﺲ ﺑـﺎ ﺳـﺎﺑﻘﺔ ﺧـﺸﻮﻧﺖ ﺗﺄﻳﻴـﺪ ﭘﺮﺧﺎشﮔﺮي و اﺳﺘﻔﺎده از ﻓﻨﻮن ﺗﻮﺟﻴﻪ ﺑﺎ ارﺗﻜﺎب اﻳﻦ ﺟﺮاﻳﻢ ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻲ دارﻧﺪ. ﻋﻼوه ﺑﺮ اﻳـﻦ ﻧﺤﻮة ﺑﺮﺧﻮرد اﻃﺮاﻓﻴﺎن ﺑﺎ ﻓﺮد ﻣﺠﺮم ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ﺑﺎ ارﺗﻜﺎب ﻣﺠﺪد اﻳﻦ ﺟﺮاﻳﻢ از ﺳﻮي او راﺑﻄـﻪ ﺑﺎﺷﺪ. ﺑﻴﻦ اﻓﺮادي ﻛﻪ ﺳﺎﺑﻘﺔ ﺧﺸﻮﻧﺖ داﺷﺘﻪ و اﻓﺮادي ﻛﻪ ﺳﺎﺑﻘﺔ ﺧـﺸﻮﻧﺖ ﻧﺪاﺷـﺘﻪاﻧـﺪ، از ﻧﻈـﺮوﺟﻮد ﻣﻴﺰان ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻲ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و ﻋﺪم ﺗﻨﺎﺳﺐ ﻣﻴﺎن اﻫﺪاف و وﺳـﺎﻳﻞ، ﺗﻔـﺎوت ﻣﻌﻨـﻲداري دﻳﺪه ﻧﺸﺪ
.
در ﭘﺎﻳﺎن ﺑﺮ اﺳﺎس ﻧﺘﺎﻳﺞ اﻳﻦ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﻣﻲﺗﻮان ﮔﻔﺖ ﻛﻪ ﺑـﺎ ﻓـﺮاﻫﻢ ﻛـﺮدن ﺷـﺮاﻳﻂ ازدواجﻣﻨﺎﺳﺐ ﺟﻮاﻧﺎن، آﻣﻮزش ﺷﻴﻮهﻫﺎي ﺗﺮﺑﻴﺘﻲ ﺻﺤﻴﺢ ﺑﻪ واﻟـﺪﻳﻦ، ﻧﻈـﺎرت ﺻـﺤﻴﺢ واﻟـﺪﻳﻦ ﺑـﺮﻓﺮزﻧﺪان، اﻋﻤﺎل دﻗﺖ و ﻧﻈﺮ و ﻛﻨﺘـﺮل ﻣـﺴﺘﻤﺮ ﺑـﺮ ﭘﺨـﺶ ﺑﺮﻧﺎﻣـﻪﻫـﺎي رﺳـﺎﻧﻪ اي، آﻣـﻮزش ﻣﻬﺎرتﻫ
ﺎي زﻧﺪﮔﻲ (ﻣﻬﺎرت ﻛﻨﺘﺮل ﺧﺸﻢ) و ﻓﺮاﻫﻢ ﻛﺮدن ﻓﻀﺎي آﻣﻮزﺷﻲ ﻣﻄﻠﻮب ،طرح جذب حاشیه نشینان ،برنامه های پیش از تولد ﻣـﻲﺗـﻮان در ﺟﻬﺖ ﻛﺎﻫﺶ و ﭘﻴﺸﮕﻴﺮي از وﻗﻮع ﺟﺮاﻳﻢ ﺧﺸﻮﻧﺖ آﻣﻴﺰي ﭼﻮن ﻗﺘـﻞ و ﺿـﺮب و ﺟـﺮحﻗﺪم ﺑﺮداﺷﺖ.
منابع وماخذ
- آﻗﺎﺑﺨﺸﻲ، ﺣﺒﻴﺐ(1388). وﺿﻌﻴﺖ زﻧﺪﮔﻲ زﻧﺎن ﻣﺘﻬﻢ ﺑـﻪ ﻗﺘـﻞ ﺷـﻮﻫﺮ(روﻳﻜـﺮدﻣﺪدﻛﺎري اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ)، ﻓـﺼﻠﻨﺎﻣﻪ ﭘـﮋوﻫﺶ اﺟﺘﻤـﺎﻋﻲ، ﺳـﺎل دوم، ﺷـﻤﺎره ﺳـﻮم،ﺗﺎﺑﺴﺘﺎن 1388.
- اﻓﺘﺨﺎري، اﺻﻐﺮ(1379)ﺧﺸﻮﻧﺖ و ﺟﺎﻣﻌﻪ، ﺗﻬﺮان: ﺳﻔﻴﺮ - اﺣﻤﺪي، ﺣﺒﻴﺐ(1384)ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﻲ اﻧﺤﺮاﻓﺎت، ﺗﻬﺮان: ﺳﻤﺖ
- ﺟﻮادي ﻓﺎﻃﻤﻪ، ﻓﺮاﻣﺮز ﺳﻬﺮاﺑﻲ، ﻣﺤﻤﺪرﺿﺎ ﻓﻠﺴﻔﻲ ﻧﮋاد، اﺣﻤﺪ ﺑﺮﺟﻌﻠـﻲ(1387). ﺑﺮرﺳــﻲ ﺗــﺄﺛﻴﺮ ﺳــﺒﻚ ﻣﺪاﺧﻠــﻪ(ﻧﻈــﺎرت) در ﺗﻤﺎﺷــﺎي ﺧــﺸﻮﻧﺖ ﺗﻠﻮﻳﺰﻳــﻮﻧﻲ ﺑــﺮﭘ
ﺮﺧﺎﺷﮕﺮي ﭘﺴﺮان 9-11 ﺳﺎﻟﻪ، ﻓﺼﻠﻨﺎﻣﻪ ﭘﮋوﻫﺶ و ﺳﻨﺠﺶ.
- ﺳﺘﻮده، ﻫﺪاﻳﺖ ا... (1382). آﺳﻴﺐﺷﻨﺎﺳﻲ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﺗﻬﺮان: آواي ﻧﻮر.
- ﺳﺨﺎوت، ﺟﻌﻔﺮ(1381). ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﻲ اﻧﺤﺮاﻓﺎت اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﺗﻬﺮان: داﻧﺸﮕﺎه ﭘﻴﺎمﻧﻮر.
- ﺳﺨﻨﻮري ﻓﺎﻃﻤﻪ، ﻣﺤﺴﻦ ﻣﺼﻠﺤﻲ، ﺣﺴﻦ ﻧﻮازﻫﻲ و رﺿﺎ ﻓﺪاﻳﻲ ﻧـﻮﺑﺮي(1389). ﺑﺮرﺳﻲ اﭘﻴﺪﻣﻮﻟﻮژﻳﻚ ﺧﺸﻮﻧﺖ و ارﺗﺒﺎط آن ﺑﺎ ﺳـﻦ و ﺟـﻨﺲ و ﻣﺤـﻞ درﮔﻴـﺮي،ﻣﺠﻠﻪ داﻧﺶ و ﺗﻨﺪرﺳﺘﻲ، ﺗﺎﺑﺴﺘﺎن 1389 ﺷﻤﺎره 5.
- ﺳﻠﻴﻤﻲ، ﻋﻠﻲ و ﻣﺤﻤﺪداوري(1386)ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳـﻲ ﻛﺠـﺮوي، ﻗـﻢ: ﭘﮋوﻫـﺸﮕﺎهﺣﻮزه و داﻧﺸﮕﺎه.
- ﺳﻔﻴﺮي، ﻣﺴﻌﻮد(1379)ﻛﺎﻟﺒﺪ ﺷﻜﺎﻓﻲ ﺧﺸﻮﻧﺖ، ﺗﻬﺮان: ﻧﺸﺮ ﻧﻲ
- ﺷﺎﻣﺒﻴﺎﺗﻲ، ﻫﻮﺷﻨﮓ(1375). ﺣﻘﻮق ﺟﺰاي ﻋﻤﻮﻣﻲ، ﺟﻠﺪ دوم، ﺗﻬﺮان: وﻳﺴﺘﺎر.
- ﺷﻴﺨﺎوﻧﺪي، داور(1386). ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﻲ اﻧﺤﺮاﻓﺎت و ﻣـﺴﺎﺋﻞ ﺟـﺎﻣﻌﺘﻲ اﻳـﺮان،ﺗﻬﺮان: ﻧﺸﺮ ﻗﻄﺮه- ﺻﺎدﻗﻲ، ﻋﺒﺎس و ﻣﺤﺴﻦ ﺣﻘﻴﻘـﻲ(1385)ﻣـﺪﻳﺮﻳﺖ ﭘﺮﺧﺎﺷـﮕﺮي، رﺷـﺖ: ﺣـﻖﺷﻨﺎس
- ﺻﺪﻳﻖ ﺳﺮوﺳﺘﺎﻧﻲ، رﺣﻤﺖ ا... (1388)، آﺳﻴﺐﺷﻨﺎﺳﻲ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳـﻲاﻧﺤﺮاﻓﺎت، ﺗﻬﺮان: ﺳﻤﺖ.
- ﻋﺒﺪاﻟﻠﻬﻲ، ﻣﺤﻤﺪ. آﺳﻴﺐﻫﺎي اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و روﻧﺪ ﺗﺤـﻮل آن در اﻳـﺮان، ﻣﻘـﺎﻻتاوﻟﻴﻦ ﻫﻤﺎﻳﺶ ﻣﻠﻲ آﺳﻴﺐﻫﺎي اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ در اﻳﺮان ﺧﺮداد 1381، ﺗﻬﺮان: آﮔﻪ، ﺟﻠﺪاول.
- ﻛﺮﻳﻤﻲ، ﻳﻮﺳﻒ(1380). رواﻧﺸﻨﺎﺳﻲ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﺗﻬﺮان: ارﺳﺒﺎران.
- ﻛﻴﺎﻧﻲ ﻣﻬﺮزاد، ﺷﺒﻨﻢ ﺑﺰﻣﻲ، ﺟﺎﺑﺮ ﻗﺮه داﻏـﻲ، ﻋﺒـﺪاﻟﺮزاق ﺑﺮزﮔـﺮ(1386) ﻣﺠﻠـﻪﻋﻠﻤﻲ ﭘﺰﺷﻜﻲ ﻗﺎﻧﻮﻧﻲ، دوره 13، ﺷﻤﺎره 4 زﻣﺴﺘﺎن 1386.
- ﮔﻼﺳﺮ، وﻳﻠﻴﺎم(1382)ﻧﻈﺮﻳﺔ اﻧﺘﺨﺎب، ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻣﻬﺮداد ﻓﻴﺮوز ﺑﺨﺖ، ﺗﻬﺮان: رﺳﺎ.
- ﮔﻼﺳﺮ، وﻳﻠﻴﺎم(1380)ﻣﺪارس ﺑﺪون ﺷﻜﺴﺖ، ﺗﺮﺟﻤﻪ ﺳﺎده ﺣﻤﺰه، ﺗﻬﺮان: رﺷﺪ
- ﮔﻠﭽﻴﻦ، ﻣﺴﻌﻮد. اﻧﺤﺮاﻓﺎت اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺟﻮاﻧﺎن در آﻳﻴﻨﻪ ﭘـﮋوﻫﺶﻫـﺎ، ﻧﺎﻣـﻪ ﻋﻠـﻮماﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺷﻤﺎره28ﭘﺎﻳﻴﺰ1385.
- ﻣﻘــﺼﻮدﻟﻮﺻﻔﺎ، آرش ﻗﺪوﺳــﻲ، ﻋﻠﻴﺮﺿــﺎ ﻛﻔﺎﺷــﻴﺎن، ﺳــﻤﻴﻪ ﺑﻬــﺮا
م زاده و ﻋﺒــﺎسﻋﻄﺎري(1388). ارﺗﻜﺎب ﺑﻪ ﻗﺘﻞ در زﻧﺎن ﻗﺎﺗـﻞ، ﻣﺠﻠﻪ رواﻧﭙﺰﺷﻜﻲ و رواﻧﺸﻨﺎﺳﻲﺑﺎﻟﻴﻨﻲ اﻳﺮان (اﻧﺪﻳﺸﻪ و رﻓﺘﺎر)زﻣﺴﺘﺎن 388.
- واﻳﺖ، راب وﻓﻴﻮﻧﺎ ﻫﻴﻨﺰ(1383). ﺟﺮم وﺟﺮﻣﺸﻨﺎﺳﻲ، ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻋﻠـﻲ ﺳ
ـﻠﻴﻤﻲ، ﻗـﻢ: ﭘﮋوﻫﺸﻜﺪه ﺣﻮزه و دانشگاه
-ابراهیمی ،شهرام جرم شناسی پیشگیرانه،جلداول،سال 1391
- پرفیت،آلن، (1378) پاسخ هایی به خشونت ،ترجمه مرتضی محسنی ،گنج دانش