بخشی از مقاله

عوامل مؤثر در ايجاد آسيب هاي اجتماعي


مطالعات انجام شده در ارتباط با آسيب هاي اجتماعي، عوامل زير را منشاء بسياري از انحرافات اجتماعي قلمداد نموده اند. در اين بخش هر يك از عوامل به اجمال مورد بررسي قرار مي گيرد:
نابرابري هاي اقتصادي و اجتماعي


اختلافات طبقاتي هر جامعه، افراد را در موقعيت هايي قرار مي دهند كه نمي توانند نقش هاي اجتماعي مناسب خود را بيابند و موجب اختلاف در هنجارهاي اجتماعي مي شود. در نتيجه، ستيزه هنجارهاي اجتماعي، تفاوت معيارها را به وجود مي آورد و عدم تعهد به معيارها و ترديد در اصالت آنها، عدم پايبندي به قوانين را ايجاد مي كند كه اين به نوبه خود تضادهاي اجتماعي را افزايش مي دهد. درون اين تضاد، كشش به سمت انحرافات اجتماعي وجود دارد.


فقر مادي خانواده
در مطالعات علمي نشان داده شده است كه فقر مبنا و اساس انحرافات اجتماعي است. از آن جايي كه بيشتر مجرمين، معتادين به مواد مخدر و الكل، مبتلايان به امراض رواني و اشخاصي كه اقدام به خودكشي مي نمايند، از طبقات پايين اجتماعي بوده اند در عصر حاضر از فقر به عنوان عامل عمده انحرافات اخلاقي ياد شده است. ارتكاب جرائم طبقات فقير از شكافي كه بين خواسته هاي جوانان آن طبقه با آن چه كه در دسترس آنهاست، سرچشمه مي گيرد. عمده ترين علت انحرافات اخلاقي طبقه فقير نتيجه فشارهاي حاصله از شكست در رسيدن به هدف هاي معين است.


بيكاري
بيكاري به عنوان يك مسئله اجتماعي زمينه مساعدي براي انحرافات اجتماعي است. افراد بيكار بيشترين اوقات خود را در اماكن عمومي از جمله پارك ها مي گذرانند و اين گونه اماكن، بهترين و مناسبت ترين مكان براي كشش به سمت انحرافات اجتماعي از جمله اعتياد است.


رفاه اقتصادي خانواده
در خانواده هايي كه رفاه و درآمد اقتصادي زياد است، روابط انساني بر اثر كثرت كار و يا سرگرمي ضعيف تر مي گردد. ضعف روابط انساني به نوبه خود عامل مساعدي براي كشش به سوي انحرافات اجتماعي است. امروزه والدين و فرزندان نسبت به هم احساس و عاطفه گذشته را ندارند، چون با يكديگر تماس و ارتباط كمتري دارند و از طرف ديگر افرادي كه درآمد بيشتر از حد دارند، موقعيت و زمينه مساعدتري براي تفريحات متنوع در داخل و يا خارج از كشور را دارند و بديهي است كه اين قبيل امكانات براي مصرف و فروش مواد مخدر زمينه بسيار مساعدي است.


رشد صنعت و پيشرفت تكنولوژي
اگر در جامعه اي رشد صنعت به سرعت افزايش يابد و درآمد ناشي از آن صنعت به طور عادلانه توزيع نگردد، امكان وقوع سه اتفاق وجود دارد:
اولاً كاركنان براي اداره زندگي خود مجبور مي شوند ساعات بيشتري را به كار مشغول شوند و اين به نوبه خود موجب خستگي جسمي و روحي در افراد مي شود.


اگر در آن جامعه براي تفريح و گذراندن اوقات بيكاري مردم از طرف دولت براي استفاده از اوقات فراغت، برنامه ريزي هاي اجتماعي نشده باشد، زمينه مساعدي براي گرايش به انحرافات اجتماعي فراهم مي شود.


ثانياً مشكل ترافيك در شهرهاي بزرگ منجر به خستگي ناشي از كار در افراد شده در نتيجه والدين قدرت تربيت و سرپرستي فرزندانشان را نخواهند داشت و بي توجهي نسبت به پرورش كودكان و نوجوانان به گرايش آنان به سمت انحرافات اجتماعي از قبيل اعتياد، سرقت و... كمك خواهد كرد.
ثالثاً رشد شهرها باعث افزايش فاصله و شكاف طبقاتي شده و اين خود به خود باعث مي شود برقراري ارتباط با دوستان و خويشاوندان كمتر شده و زمينه براي ايجاد انحرافات اجتماعي فراهم شود.


ستيزه والدين
اختلافات زناشويي و نزاع بين پدر و مادر باعث مي شود محيط خانواده براي تربيت فرزندان، ناامن و نامناسب شود. وقتي خانواده، كانون و محيط مناسبي براي زندگي نباشد، انسان سعي مي كند بيشترين اوقات خود را در خارج از خانواده بگذراند و اين كار ارتباط او را با ديگراني كه چون شكارچيان ماهري به دنبال شكار مي گردند، زياد مي كند و آنها پس از شناخت مشكل شخص در نقش انساني دلسوز ظاهر شده و براي فرار از اين واقعيت تلخ، فرد را به سوي اعتياد و ديگر انحرافات اجتماعي فرا مي خواند. هر چقدر ستيزه هاي خانوادگي بيشتر باشد، احتمال كشش به طرف انحرافات اجتماعي بيشتر است.


شيوه هاي تربيتي والدين
مطالعات و تحقيقات نشان مي دهد كه رفتارهاي كودكان و نوجوانان با شيوه هاي تربيتي والدين رابطه مستقيم و تنگاتنگ دارد. شيوه هاي تربيتي والدين مي بايست با سطح نيازها و خواسته هاي مختلف فرزندان و همچنين با متدهاي تربيتي صحيح اسلامي هماهنگ باشد. چنانچه والدين از شيوه هاي تربيتي مبتني بر اصول اعتقادي و مذهبي استفاده نمايند، نتيجه مطلوب در رفتار فرزندان منعكس خواهد شد.


عدم آگاهي و بينش صحيح والدين
مطالعات نشان مي دهد كساني كه محروم از تحصيلات بوده و بينش صحيح نسبت به جامعه، تربيت و... نداشته باشند، امكان فريب خوردن و انعطاف پذيري آنها براي ارتكاب به كارهاي انحرافي و برخلاف قانون بيشتر است. چون تخصص و آگاهي ندارند، نمي توانند از طريق عادي، زندگي خود را تأمين كنند و به همين دليل است كه جامعه شناسي يكي از راه هاي پيشگيري از جرائم را عدالت آموزشي مي داند.


محرم وكاهش بزهكاري
با تحقيقات و پژوهش هاي انجام شده در جهان اين مطلب اثبات شده است كه گروه هاي مذهبي و اصولاً افراد مذهبي كم تر دچار بحران هايي چون بحران هويت مي شوند و كم تر در ميان ايشان بزه هاي اجتماعي گسترش و يا رواج مي يابد. پزشكان دريافته اند كه افراد مذهبي ومتدين در برابر بيماري هاي سخت درمان از مقاومت و اميد بيش تري برخوردارند

و دين و مذهب در ايجاد آرامش روحي و رواني آنان بسيار مؤثر مي باشد. كاهش افسردگي و بيماري هاي رواني و روحي و حتي سرعت درمان بيماري هاي جسمي در آنان به مراتب فزون تر از افرادي است كه از ايمان برخوردار نمي باشند و يا مذهبي به شمار نمي آيند. اميد به زندگي در آنان بيش تر و شادتر و از نظر رواني از شخصيت سالم و از نظر اجتماعي از تعادل شخصيتي و هنجاري برخوردارند.


هم چنين تحقيقات و پژوهش هاي ميداني كه از سوي مؤسسات و مراكز تحقيقاتي علمي صرف انجام شده نشان مي دهد كه در برخي از فصول بزهكاري افزايش و يا كاهش مي يابد. از اين رو بر تأثير عوامل محيطي و آب و هوايي بر نوع رفتار آدمي تحقيقات علمي فراواني انجام شده است. آنان هم چنين دريافتند كه حتي زمان ها و مناسبت هاي مذهبي تأثير شگفتي در نحوه برخوردهاي اجتماعي افراد غيرمذهبي داشته است

و حتي كساني كه غيرمذهبي به شمار مي آيند در زمان هاي مشخصي چون ماه رمضان از رفتار متعادل تري نسبت به ماه هاي ديگر برخوردار بوده اند. به سخني ديگر تحت تأثير عموم رفتاري جامعه قرار گرفته و به نوعي هماهنگي با اكثريتي دست مي يابند كه پاي بند به اصول مذهبي هستند. از اين رو اعمال جمعي در برخي از زمان ها حتي در گروه ها و افراد غيرمذهبي نيز تأثيرگذار مي باشد. اين نگرش بر پايه رويكرد كاركرد گرايانه به مسايل مذهبي انجام شده و مي شود و محققان و پژوهشگران از اين جهت به بررسي دين و مذهب و يا ماه هاي مذهبي مي پردازند تا نقش كاركردهاي اجتماعي و رواني امري را بازشناسانند. رويكرد كاركرد گرايانه مي تواند

به ما اين امكان و فرصت را بدهد تا افزون بر تأثيرات مستقيم به تأثيرات و بازتاب هاي يك عمل ديني در جامعه بپردازيم. از اين رو باز خواني ماه محرم با توجه به رويكرد كاركرد گرايانه مي تواند به عنوان ابزاري مفيد و سازنده و مثبت در ارتقاي ضريب امنيت اجتماعي و كاهش بزهكاري كمك و ياري كند.
براي نمونه در اين جا به گزارشي كه روزنامه ابتكار منتشر كرده و در شبكه جهاني در دسترس همگان قرار گرفته اشاره مي شود تا نقش و كاركرد محرم در افزايش ضريب امنيت اجتماعي و كاهش بزهكاري و جرم به روشني دانسته شود.


آمارهاي ارائه شده حاكي از آن است كه ميزان وقوع جرم و جنايت در ماه محرم 40درصد كاهش مي يابد. همچنين تحقيقات در نيروي انتظامي نشان مي دهد هر ساله آمار و ارقام جرايم در ماه محرم تا حد بسياري كاهش مي يابد و اين امر ناشي از اثرگذاري اين ماه در درون انسان ها است. يك جامعه شناس در خصوص تأثيرگذاري ايام محرم بر رفتار جوانان مي گويد: قرار گرفتن انسان در زمان معنوي همچون محرم باعث مي شود تا از پديده هايي كه مغايرت باارزشهاي والاي او دارد دوري كند و اين نوع رفتار ناشي ازسرشت دروني و همچنين اعتقادات ديني و مذهبي است كه در اين ايام تقويت مي شود.


اين روان شناس مي افزايد: در ايام محرم مردم تحت الشعاع محرم قرار مي گيرند و همين امر عاملي مي شود تا با آگاهي و شناخت تصميم به يك بازنگري در وجود خود كنند.


وي مي گويد: فضاي محرم زمان مناسبي را فراهم مي كند تا انسان و به خصوص جوانان تا حد امكان از گناه و اعمال خلاف دور شوند و خود را به پروردگار خود نزديك تر كنند. وي تصريح مي كند: والدين بايد كودكان را با مسائل ديني و اعتقادي آشنا كنند تا در دوران نوجواني و جواني بدون اجبار و درخواست آنان در اين مراسم شركت كنند.


او معتقد است: ماه محرم با توجه به ويژگي هاي والايي كه دارد مي تواند در كنترل و هدايت رفتارهاي انساني تا حد بسياري موثر واقع شود و باعث تغييرات اساسي در نگرش و نوع رفتار آدمي مي گردد.


كاهش آسيب هاي اجتماعي در ماه محرم
اين روان شناس توضيح مي دهد: انسان وقتي در زمان معنوي همچون محرم قرار مي گيرد به طبع از پديده هايي كه مغايرت با ارزشهاي والا او دارد دوري مي كند و اين نوع رفتار ناشي از سرشت دروني او دارد.


وي مي گويد: مشاركت و هم گرايي مردم و جوانان در ايام محرم در تكيه ها و حسينيه ها نوعي وفاق اجتماعي است كه اين نوع رفتار در كمتر نقاطي در جهان ديده مي شود. اين جامعه شناس خاطرنشان مي كند: ماه محرم به تنهايي به عنوان بهترين و كامل ترين عامل كنترل آسيب هاي اجتماعي محسوب مي شود و اين از ويژگي هاي منحصر به فرد اين ماه عزيز است كه مردم به خصوص جوانان بايد نهايت فرصت را از اين ماه ببرند.


داديار سابق مجتمع قضايي اطفال و دادرس محاكم عمومي تهران نيز در اين باره مي گويد: نرخ وقوع جرايم و بزه هاي اجتماعي در دو ايام ماه مبارك رمضان و ماه محرم تا حد بسياري كاهش پيدا مي كند و اكثر جوانان به دليل اعتقادات مذهبي تمايلي براي بروز رفتارهاي ناشايست و خلاف عرف جامعه در اين ماه ندارند.


وي مي گويد: به طور حتم ايام محرم در نوع رفتار و نگرش جوانان تا حد بسياري تاثير مي گذارد به نحوي كه اين امر را مي توان با توجه به كاهش پرونده ها در محاكم شاهد بود. در ايام محرم تمام فكر و ذهن قشر جوان به مسائل معنوي معطوف مي شود و همين امر عاملي مي شود تا اين قشر از مسائل حاشيه اي كه منجر به روي آوردن آنان به اعمال خلاف مي شود دوري كنند.
وي در ادامه مي گويد: والدين در افزايش گرايش و تمايل جوانان براي شركت در مراسم مذهبي نقش موثري دارند و بايد تا حد امكان آنان را به سوي اين برنامه ها سوق دهند.


با توجه به اينكه بررسي ها نشان مي دهد كه درصدي از والدين جواناني كه به اعمال خلاف روي مي آورند چندان به مسائل اعتقادي پايبند نيستند، بنابراين به طور حتم دوري از مسائل ديني و اعتقادي مي تواند جوانان را به سمت ارتكاب اعمال خلاف سوق دهد.


وي با اشاره به تحقيقات مي افزايد: تحقيقات نشان مي دهد نوجواناني كه والدين آنان از اعتقادات مذهبي محكم تري برخوردار هستند در ايام مذهبي كمتر مرتكب اعمال خلاف مي شوند بنابراين والدين بايد به اين امر توجه ويژه اي داشته باشند. آمارها حاكي از آن است كه در سال 82 در حدود 35درصد پرونده ها و در سال گذشته در حدود 40درصد جرايم جوانان در ايام محرم كاهش يافته و اين امر ناشي از تاثيرگذاري معنوي اين ايام برروي جوانان است.


يك بازپرس دادسراي جنايي درباره تاثير فضاي اين ماه بر ميزان جرايم اظهار داشت: اين موضوع از چند جهت قابل بررسي و بهره برداري است، اولا كه آمار وارده پرونده ها در اين ماه بسيار كاهش مي يابد كه اين كاهش در تمام جرايم مشهود است و اختصاص به جرم خاصي ندارد، البته بعضي از جرايم كاهش چشمگيرتري دارند مثلا آمار جرايم مفاسد اجتماعي بيش از 50 درصد كاهش مي يابد يا سرقت بسيار كمتر مي شود.


وي با بيان اين كه كاهش آمار جرايم، قابل توجه است، اين موضوع را از چند جهت قابل بررسي عنوان كرد و گفت: در وهله اول ما متوجه مي شويم كه در كشور ما همه افراد به اصل دين و اسلام پايبند هستند و ذات پاكي دارند و هر جا كه پاي مقدسات در ميان باشد، كم يا زياد در افراد تاثير دارد.


وي اظهار داشت: ما در كشورمان جاني بالفطره نداشته و نيز جنايت هاي حساب شده يا برنامه ريزي شده مانند كشورهاي اروپايي نداريم كه به صورت مافيايي مرتكب جرم شوند و اينگونه ارتكاب جرايم درصد بسيار ناچيزي را شامل مي شود.


وي افزود: در دهه اول ماه محرم آمار جرايم مجموعا كاهش مي يابد و اين هم بايد مورد توجه ارباب جرايد و مسئولان فرهنگي كشور باشد تا درخصوص اين قضيه فعاليت كنند و با برنامه ريزي صحيح، سبب زنده ماندن مقدسات و مسائل معنوي شوند و آن را نهادينه كنند تا به خاطر كم بودن پرونده هاي وارده، نيروهاي دادسرا نيز مانند بسياري از ارگان ها تعديل شوند.


وي معتقد است: در ماه محرم انسانها به حرمت ارزشي كه اين ماه دارد دور هم جمع شده اختلافات را كنار گذاشته و تصميم به آغاز زندگي دوباره اي مي گيرند.


اين بازرس در پايان مي افزايد: در ماه محرم جامعه و مردم تحت الشعاع عاشورا قرار مي گيرد و همين امر عاملي مي شود تا با آگاهي و شناخت اقدام به يك بازنگري در وجود خود كنند. در ماه محرم اكثر مردم مراقب رفتار و كردار خود هستند و سعي مي كنند تا حد امكان مرتكب عمل خلافي نشوند و در واقع اكثر مردم در اين ماه پليس خود مي شوند كه اين امر در ماه رمضان نيز مشاهده مي شود.


اين تحقيقات و نمونه هاي ديگر نشان مي دهد كه افزون بر عوامل اعتقادي و مذهبي كه موجبات كاهش بزه و جرم مي شود، زمان و نيز مكان در كاهش آن موثر است. به اين معنا كه مردم در مقاطع زماني مختلف روحيه ها و روش هاي مختلفي از خود بروز مي دهند. از اين روست كه پليس همه كشورهاي اسلامي به اين نتيجه رسيده اند كه مردم در ماه مبارك رمضان بسيار كمتر دچار خطا و جرم مي شوند.


بي شك موثرترين پليس و حافظ امنيت اجتماعي انسان ها، وجداني است كه در سينه و قلب آنها قرار دارد و بهترين قانون، آن قانوني است كه با فطرت الهي انسان سازگار باشد. از اين رو اگر مديريت حفظ امنيت اجتماعي بتواند هماهنگ با وجدان انسانها وفطرت الهي آنان حركت كند بالاترين بهره وري و بيشترين تاثير را در كاهش جرائم خواهد داشت. فضاي سالمي كه در ماههاي رمضان و محرم فراهم مي آورد به يقين فضاي سالم و مكاني دور از گناه است كه نقش ارزنده اي دركاهش تمايل انسان هاي حتي غيرمذهبي به جرم دارد؛ چرا كه انسان ها با فطرت الهي متولد مي شوند اما فضا، جو، زمان و مكان ممكن است مسير آنها را منحرف نمايد.

نقش خانواده در مراقبت از نوجوانان
دوره نوجواني ، دوره اي حساس و شگرف و حد فاصل کودکي و جواني است . خانواده هاي هوشيار بايد با آگاهي از شرايط ويژه اين دوره ، همواره مراقب فرزندان نوجوان خود باشند . موقعيت حساسشان را درک کنند و هرچه بيشتر آنها را در پناه خود بگيرند .


وقتي که مشکلات نوجوان در محيط خانه و در جمع صميمي خانواده بدون ترس از تنبيه و شماتت مطرح شود ، و از طريق راه حلهاي منطقي والدين رفع گردد ، ديگر نيازي به حضور و دخالت دوستان و همسالان نيست . نقش تربيتي خانه و خانواده به عنوان محيطي که فرزندان بيشترين وقت خود را در آن مي گذرانند تا جايي مهم است که به جرأت مي توان گفت ، منشاء تمام موفقيتها و شکستها را بايد در شيوه تربيتي خانواده ها جستجو کرد .


والدين بايد هوشيار باشند و ارتباطات ، رفتار و آمد و شدهاي نوجوان خويش را تحت نظر بگيرند ، و اگر احساس کردند بلاي مهلک سيگار ، گريبان فرزندانشان را گرفته با سعه صدر و بدون فوت وقت اين نطفه شوم را خفه کنند .
آموزش قبل از سن ?? سالگي ، تلاش براي کاستن فشارهاي رواني ، تشويق و تقويت به موقع موفقيتها ، فراهم کردن تفريحات سالم و سازنده و دروني کردن ارزشها در پيشگري از روي آوردن نوجوان به سيگار تاثير زيادي دارد.


پيشگيري از آسيب هاي اجتماعي در نوجواني
مطالعه انحرافات و کجروي هاي اجتماعي و به اصطلاح آسيب اجتماعي عبارت است از مطالعه و ريشه يابي بي نظمي ها، ناهنجاري ها و آسيب هايي نظير بيکاري، اعتياد، فقر، خودکشي، طلاق و ... همراه با علل و شيوه هاي پيشگيري و درمان آنها.


اگر در جامعه يي هنجارها مراعات نشود، منجر به بروز کجروي مي شود و رفتارها دچار آسيب مي شوند. به عبارتي آسيب، زماني پديد مي آيد که از هنجارهاي مقبول اجتماعي، تخلفي صورت پذيرد. نبود پايبندي به هنجارهاي اجتماعي منجر به پيدايش آسيب اجتماعي مي شود. عوامل پيدايش آسيب هاي اجتماعي به ويژه در نوجوانان و جوانان را مي توان به سه دسته عمده تقسيم کرد. عوامل شخصيتي، عوامل فردي و عوامل اجتماعي از اين دسته اند.


عوامل شخصيتي از جمله عوامل معطوف به نبود تعادل رواني، شخصيتي و اختلال در سلوک و رفتار است. در افراد کجرو اين ويژگي شخصيتي عبارت است از خودمحوري، پرخاشگري، هنجارشکني، فريبندگي ظاهري و نبود احساس مسووليت برون گرا؛ تشنه هيجان و ماجراجويي و ... که هيچگاه به پيامد عمل خود نمي انديشند و به طور معمول مستعد انجام رفتارهاي نسنجيده و انحرافي هستند.


افراد گاهي براي رسيدن به آمال و آرزوهاي بلند و دست نيافتني غيرواقعي مرتکب جرائم مي شوند. گاهي اوقات هم ارتکاب به جرائم را فقط يک کار تفنني و به عنوان گذران اوقات فراغت مي دانند يا اينکه ممکن است در خانه و محيط اطراف خود مشکل حادي هم نداشته باشند که آنان را مجبور به ارتکاب رفتار نابهنجار کند، ولي فقط به خاطر چند روز زندگي خوش

دست به ارتکاب اعمال خلاف عرف و اجتماع مي زنند.گروهي از نوجوانان نيز به دليل روحيه تنوع طلبي و زياده خواهي و نداشتن هدايت درست غرايزطبيعي، دست به اعمال خلاف مي زنند.در بررسي آسيب
ها و انحرافات اجتماعي، مي توان به علل اجتماعي انحرافات پرداخت.


آشفتگي کانون خانواده و طرد شدن از جامعه از مولفه هاي مهم در سوق يافتن نوجوانان و جوانان به سمت بزهکاري و انحرافات اجتماعي، گسسته شدن پيوندهاي عاطفي و روحي ميان اعضاي خانواده است. هرچند در بعضي از خانواده ها، پدر و مادر داراي حضور فيزيکي هستند، اما حضور وجودي و معنوي آنها براي فرزندان محسوس نيست.

در چنين وضعيتي فرزندان به حال خود رها شده، ارتباط آنان با افراد مختلف بدون هيچ نظارت، ضابطه و قانون خاصي در خانواده صورت مي گيرد. در برخي از خانواده ها پدر، مادر يا هر دو، بنا به دلايلي همچون طلاق و جدايي ، مرگ والدين و ... نه حضور فيزيکي دارند و نه حضور معنوي. در اينگونه خانواده ها که با معضل طلاق و جدايي مواجه هستند، فرزندان پناهگاه اصلي خود را از دست داده و هيچ هدايت کننده يي در جريان زندگي ندارند، بنابراين در پاره يي از موارد به دليل نيافتن پناهگاه جديد، گرفتار ناملايمات مي شوند.


چگونگي برخورد دوستان، خويشان و همسايگان با فرد بزهکار، در نوع نگاه متقابل وي با ديگران تاثير بسزايي دارد. در مجموع، اگر اين برخوردها، قهرآميز و به صورت طرد فرد از محيط اجتماعي باشد، جدايي او از جامعه سرعت بيشتري پيدا مي کند. اين نوع برخورد، همواره به عنوان هزينه ارتکاب هر جرمي مدنظر است.

علاوه بر اين، افرادي که داراي منزلت و پايگاه اجتماعي پاييني هستند يا از نقص عضو، بيماري جسمي، روحي و مشاغل پايين خود يا والدين شان رنج مي برند نيز از سوي افراد جامعه مورد بي مهري قرار گرفته و ناخواسته طرد مي شوند که احتمال دارد گاهي اين افراد دچار ارتکاب جرم شوند.از ديدگاه جامعه شناسان و روانشناسان بيکاري يکي از ريشه هاي مهم بزهکاري و کجروي افراد يک جامعه است. بيکاري موجب مي شود که افراد بيکار جذب مراکز تجمع افراد بزهکار شوند.


علاوه بر اين، بيکاري زمينه ساز بسياري از انحرافات اجتماعي است، چرا که فرد به دليل نداشتن شغل و درآمد ثابت نمي تواند مخارج زندگي خود را تامين کند. از نظر چنين فردي، بزهکاري به ظاهر معقول تر و بهترين اين راه هاست. حاصل تحقيقات صورت گرفته نيز حکايت از تاثير قاطع بيکاري و فقر بر افزايش بزهکاري دارد. در ميان علل و عوامل پيدايش بزهکاري و ارتکاب انحرافات اجتماعي، عامل فقر و مشکلات معيشتي و اقتصادي از جايگاه ويژه يي برخوردار است.

کم بودن بضاعت مالي خانواده ها و ناتواني در پاسخگويي به نيازهاي طبيعي و ضروري امکان ادامه تحصيل حتي در مقطع متوسطه، تامين پوشاک متنوع و متناسب با سليقه و روحيه آنان و ... زمينه بروز سرخوردگي، ناراحتي هاي روحي، دلمشغولي، افسردگي و انزواطلبي را در فرزندان فراهم مي سازد. اين امر موجب مي شود اين افراد براي التيام ناراحتي هاي ناشي از مشکلات خود به اقداماتي دست زده و خود درصدد حل مشکل خويش برآيند. در نتيجه ممکن است بسياري از اين افراد دست به ارتکاب اعمال ناشايست بزنند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید