بخشی از مقاله

عيد قربان يا روز قرباني کردن هر غيرخدا

لکم دينکم ولي دين1
« بگو : نه من مي توانم در عبادت بتها با شما همگام شوم وپندارهاي شما را بپذيرم ونه شما توفيق پرستش خداي حقيقي را داريد وخواهيد داشت پس دين شما براي خودتان ودين من براي خودم » .

اين سوره مبارکه مسلمانها را از مداهنه با دشمنان دين منع کرده ودستور صراحت ودرس شجاعت وقاطعيت مي دهد . به همه آنها مي آموزد که با کافران سازش وهمکاري در امر دين نکنند بلکه با کردار خود به مخالفت بپردازند ودر گفتار از آنها بيزاري جويند. مثال بارز آن اجتماعات عمومي مسلمانان در مراسم برائت از مشرکين در ايام حج مي باشد.


هيچ ملتي به اندازه ملت مسلمان نسبت به مخالفانشان وسعت نظر وگذشت نداشته است وهيچ ديني مثل اسلام تا اين حد با پيروان ا ديان ديگر مدارا کننده وبي آزار نيست وبه اصطلاح تساهل مذهبي ندارد. قران به صراحت بيان مي دارد که خداوند شما را از نيکي کردن وعدالت نمودن در حق کفاري که با شما مقاتله نکرده اند وشما را از ديارتان خارج- نکرده اند نهي نمي کند ولي دوستي وهمکاري وسازش امر ديگري است ومحبت ونيکي وعدالت با آنها چيزي ديگر. قران به صراحت مي فرمايد: يهود ونصاري را دوست خود نگيريد که هرکس چنين کند از آنهاست نه از مسلمانها .


اقليتهاي ديني که در پناه حکومت اسلامي زندگي مي کنند ، در صورتي که نظام اسلامي را محترم شمرده، وعليه رهبري وحکومت ومردم مسلمان توطئه نکنند، مورد احترام بوده، وداراي حقوق ويژه اي هستند، قران مجيد با صراحت تمام به حقوق طبيعي آنان اعتراف کرده، وآنان را از عدل وقسط بهره مند مي داند .


لا ينهاکم عن الذين لم يقاتلوکم في الدين ولم يخرجوکم من ديارکم ان تبروهم وتقسطوا اليهم ان الله يحب المقسطين2
خداي متعال شما را منع نمي کند از اينکه نسبت به کفاري که با شما برسر دين نمي جنگند، واز وطنتان بيرونتان نمي کنند، نيکي کرده وعادلانه رفتار کنيد، همانا خداوند دادگران را دوست دارد .
آري قران مسلمين را به معاشرت وارتباط دوستانه وعادلانه با اقليتها فرمان مي دهد :
«انما ينهاکم الله عن الذين قاتلوکم في الدين واخرجوکم من ديارکم وظاهروا علي اخرجوکم ان تولوهم ومن يتولهم فاولئک هم الظالمون » 3


خداوند شمارافقط از دوستي وپيوند صميمانه با کساني که بخاطردينتان جنگيده وازوطن بيرونتان کرده اند بازمي دارد وآنها که با آنان دوستي کنند از ستمگران مي باشند.

اهل کتاب يعني مسيحيان ويهوديان ، در صورتي که حقوق اکثريت مسلمان را محترم شمرده وضديت ومبارزه با اسلام نداشته باشند مي توانند در رفاه وآسايش کامل بسر برده واز امن وآسايش واقعي برخوردار شوند ، اسلام پيروان خود را به معاشرت نيک واحترام به افکار وعقايد اهل کتاب وابقاء آنان بر دينشان درصورتي که خودشان چنين بخواهند تشويق مي کند ، رسول خدا شخصا اهل کتاب را گرامي داشته وبا آنان به بهترين وجه رفتار مي فرمود، حتي مردگان آنان را نيز محترم مي شمرد.


جابربن عبدالله مي گويد : جنازه اي را از جلو ما عبور دادند ، پيامبر اکرم صلي الله عليه واله به احترام آن از جا برخاسته، ما نيز به پيروي از آن حضرت از جا برخاستيم وبه آن حضرت عرض کرديم : اين مرده يک يهودي بود، فرمود : هرگاه جنازه اي ديديد به احترام برخيزيد .
اميرالمومنين علي عليه السلام نيز وقتي پيرمردي مسيحي را در حال گدايي ديد، سئوال فرمود که اين کيست ؟ گفتند: مردي مسيحي است، فرمود: از او کا ر کشيديد، اکنون که پير وناتوان شده، اورا با اين وضع رها کرده ايد، دستور داد از بيت المال به اندازه رفع نيازش به او کمک کنند. 4



حق مسلمان بر مسلمان:
معلي بن خنيس از امام صادق عليه السلام پرسيد : حق مسلمان بر مسلمان چيست؟ حضرت فرمودند: هفت حق واجب است ، هيچ حقي از آنها نيست مگر اينکه براو واجب است ، اگر چيزي از آن را تباه کند ، ازولايت واطاعت خدا بيرون مي رود، وبراي خدا در او بهره اي نيست، گفتم : فدايت شوم اين حقوق چيست؟ فرمود : اي معلي ، من برتو نگرانم مي ترسم اين حقوق را پاس نداشته ضايع سازي ، وبداني وعمل نکني ، مي گويد : گفتم : ( هيچ نيروئي نيست جز به عنايت خداوند) فرمود:


ساده ترين آنها آن است که دوست بداري براي او آنچه را براي خود دوست داري ، وهرچه را برخود نمي پسندي برا و نپسندي.
◄ وحق دوم اين است که از خشمگين ساختن او پرهيز داشته وبه دنبال خرسندي او باشي وامرش را اطاعت کني.
◄ وحق سوم اين است که او را با جان ومال وزبان ودست وپايت ياري کني.
◄ وحق چهارم آن است که چشم او وراهنماي او ، وآئينه او باشي ( عيوبش را براي خودش منعکس کني ) .


◄ وحق پنجم آن است که تو سير نباشي واو گرسنه ، وتو سيراب نباشي واو تشنه ، وپوشيده نباشي واو برهنه .


◄ وحق ششم اين است که اگر خدمتگزاري داري وبرادرت ندارد، واجب است خدمتگزارت را بفرستي تا لباسش را بشويد ، وغذايش را فراهم کند ، وبستر او را بگستراند .
◄ وحق هفتم اين است که سوگند او را باور کرده ، ودعوت او را پذيرفته ، ودر حال مريضي عيادتش کني ودر تشييع جنازه اش حاضر باشي ، وهرگاه دانستي که نيازي دارد خود به رفع آن اقدام کني، بدون اينکه صبر کني تا او از تو بخواهد ، در رفع نيازش بکوشي وهنگامي که چنين کردي دوستي خود را به او ودوستي او را به خود متصل ساخته اي.

 

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید