بخشی از مقاله
فسخ نکاح
مقدمه
تعريف خانواده :
1«- ازنظر حقوقي محض ، خانواده عبارت است ازمجموع اشخاصي كه به واسطه قرابت بهم بستگي دارندواين خويشاوندي رابطه اي است كه از نسب يانكاح يا رضاع حاصل مي شود وخود نكاح ، عقدي است كه به واسطه آن زن و مرد به قصد مشاركت در زندگي وتعاون بايكديگر قانوناً متحد شده اند واين تعريفي است كه حقوقدانان ما تقريبا به طور هم آهنگ از نكاح نموده اند »
«خانواده به معنای عام ، ياخانواده گسترده عبارت ازگروهي است مركب ازشخص وخويشان نسبي همسر او ، گروهي كه ازيكديگر ارث مي برندمواد 862، 1032 قانون مدني طبقات اقرباء نسبي را بيان مي كند »« ماده 1032 : قرابت نسبي به ترتيب طبقات ذيل است .
طبقه اول : پدر ومادر واولاد واولاد اولاد .
طبقه دوم : اجداد وبرادر وخواهر واولاد آنها
طبقه سوم : اعمام وعمات واخوال وخالات واولاد آنها» .
«ضابطه اين خانواده ، همان ارث بردن است البته نكاح با بعضي ازاقرباء سببي قانوناً ممنوع است.»
« ماده 1047 قانون مدني بيان ميدارد : « نكاح بين اشخاص ذيل به واسطه مصاهره ممنوع است :
1- بين مردومادر وجدات زن اوازهر درجه كه باشد اعم از نسبي ورضاعي .
2- بين مردوزني كه سابقاً زن پدر ويايكي ازاجداد زن پسر يازن يكي ازحفاد او بوده است هرچند قرابت رضاعي باشد .
3- بين مرد بااناث ازاولاد زن از هر درجه كه باشد ولو رضاعي مشروط بر اينكه بين زن وشوهر زناشويي واقع شده باشد . »
«حتي مامور اجراي احكام نمي تواند متصدي اجراي حكم نسبت به اشخاصي كه با آنها قرابت سببي تا درجه معيني دارد ( ماده 28 قانون اجراي احكام مدني ) به هر حال ،خانواده به معناي گسترده درقديم اهميت بيشتري داشته ولي درعصر جديد اهميت خود را تاحد زيادي از دست داده است. خانواده به فضاي خاص ، عبارت از زن وشوهر وفرزندان تحت سرپرستي آنها ست كه معمولا باهم زندگي مي كنند وتحت رياست شوهر وپدر هستند . معيار ضابطه تشكيل اين خانواده همان رياست يك شخص براعضاي آن است ماده 1105 ق .م مي گويد : درروابط زوجين رياست خانواده با شوهر است . »
اهميت خانواده
خانواده ، از قديمي ترين ومهم ترين گروه است كه از آغاز بشر وجود داشته است. خانواده ، اولين جمعي است كه انسان در آن وارد مي شود وآداب ورسوم اخلاقي را از آن مي آموزد .
« خانواده ، درحفظ وگسترش قدرت ملي نقش موثري را ايفا مي كند به بيان ديگر ، رابطه اي نزديك بين قدرت ملي وخانواده وجود دارد وسستي وتباهي خانواده ها انحطاط ملت را به دنبال مي آورد ونيزتاريخ از سستي خانواده دردورهاي انحطاط خبر مي دهد . خانواده ا زنظر اقتصادي نيز نقش مهمي را در طول تاريخ ايفا كرده است، مخصوصاً در كشور ماهنوز اكثر واحدهاي كشاورزي باهمكاري وخود ياري اعضاي خانواده اداره مي شوند. خانواده، از جهت ديگر نيز دراقتصاد كشور موثر است ، كسي كه داراي خانواده است به زندگي وفعاليت هاي اقتصادي علاقه بيشتري نشان مي دهد بيشتر كار مي كند ودرآمد بيشتري به دست مي آورد . »
خانواده از لحاظ اجتماعي :
« خانواده، اولين مكتب شايسته اي است كه انسان آنرا اجتماعي بار مي آورد ودر آنجا حس از خود گذشتگي ومفهوم تعاون را فرا مي گيرد وبراي شركت درگروه هاي بزرگتر آماده مي شود. همبستگي اخلاقي ، اجتماعي در خانواده سبب ميشود كه درروابط زوجين علاوه بر تمايلات جنسي ،روابط آميخته با اخلاقيات وعواطف وتعاون يگانگي به منظور تحكيم مباني انساني ايجاد شده وكانون مقدسي به منظور تامين سعادت افراد خانواده و نتيجتاً پيشرفت اجتماع به وجود آيد » .
تعريف ازدواج :
« نكاح يا ازدواج درقانون مدني ايران وبسياري از كشورها تعريف نشده است نكاح درلغت به معني صم ( پيوستن ) است ودر اصطلاح حقوقي مي توان آن راچنين تعريف كرد : « نكاح قرار دادي است كه به موجب آن زن ومرددر زندگي با يكديگر شریک ومتحد شده ، خانواده اي تشكيل مي دهند...»
بعضي ازاستادان حقوق درتعريف نكاح گفته اند :« نكاح عبارت از ، رابطه حقوقي است كه به وسيله عقد بين مرد وزن حاصل مي گردد وبه آنها حق مي دهد كه تمتع جنسي ازيكديگر ببرند » .
البته تمتع جسمي ازمهمترين اغراض نكاح است وشايد مهم ترين هدفي است كه اشخاص را به عقد نكاح وا مي دارد ولي اغراض ديگري مانند توالد وتناسل وهمكاري درزندگي نيز در نكاح وجود دارد .
بعضي ازحقوقدانان اسلامي نكاح را چنين تعريف كرده اند: « نكاح، عقدي است كه به هر يك از زوجين حق استمتاع ازديگري را به وجه مشروع مي دهد »
اگراستمتاع را دراين تعريف به معني عام وشامل هرگونه بهره گيري بدانيم تعريف مذكور به جا وقابل قبول خواهد بود .»
دراينجا به تعريفي كه فقه از نكاح كرده است مي پردازيم :
« النُكاحُ مُستحبُّ مؤكَّد وفضلُه مشهور محققٌ حتّي أنَّ المتّزوَجَ يُحِرزُ نصفَ دينهِ ورويَ: ثُلثا دينه. وَهيَ مِن اعظَمِ الفوائدِ بعدَ الاسلامِ »
ترجمه اينكه : » ازدواج كردن از مستحبات موكد است وفضيلت آن درميان مسلمانان مشهورودر شرع اسلام محقق است ، تا آنجا كه رهبران ديني گفته اند كسي كه ازدواج مي كند نيمي ازدين خود را حفظ مي كند ودرروايتي آمده است ، دو سوم دين خود را حفظ ميكند واختيار كردن همسر ، پس از اسلام ، بزرگترين بهره ها وفايده ها به شمار مي رود»
«درحقوق انگليس نيز ،تعريف مشهور لرد پنزنسLord penzance كه نكاح را ،اتحاد ارادي بين زن ومرد براي مدت عمر دانسته است » .
چكيده مطالب :
دراين تحقيق، تلاش شده است كه ازلحاظ جنبه هاي حقوقي وقانوني به موضوع انحلال نكاح پرداخته درفصل اول به عوامل و موارد فسخ نكاح عواملي كه براساس آن نكاح به صورت غير ارادي فسخ مي شود، اشاره شده است. هم چنين درفصل دوم به مبحث مهم طلاق پرداخته وانواع اقسام طلاق را تعريف نموده، هم چنين ازباب تشريفات طلاق ونيز شرايط صحت طلاق مورد بررسي قرار گرفته است به طوركل بايد اشاره شود كه نگارنده دراين فصول مقررات وقانون جديد را مورد نقد وبررسي قرار داده وبه هر ترتيب سعي شده است كه مطالب ومسائل با توجه به كتب قانوني معتبر، تدوين شود .
درپايان، متذكر مي شوم كه با وجود قوانين متعدد درزمينه طلاق متاسفانه دادگاه ها هنوز نتوانسته اند از وسعت اختلافات وكشمكش ها بين زن وشوهر بكاهند . بنابراين، بهتر است درمرحله اول زوجين با ازخود گذشتگي موضوع را خاتمه داد . وبراي مسائل پيش وپا افتاده به دادگاه مراجعه نكنند.
بديهي است وقتي كه هر يك از اعضاء خانواده به حقوق ديگري احترام بگذارند كا ربه دعوا ومشاجره وطلاق نخواهد كشيد .
مريم جعفرپور
دانشجوي حقوق
موارد انحلال عقد نكاح
روابط بين زن ومرد در زمان نكاح با يكي از عوامل زير منحل مي شود:
طبق ماده 1120 قانون مدني : « عقد نكاح به فسخ يا به طلاق با به بذل مدت درعقد انقطاع منحل مي شود:
1- حق برهم زدن عقد نكاح با شرايط خاصي
2- طلاق در ازدواج دائم
3- پايان يافتن مدت در ازدواج موقت
فصل اول : فسخ نكاح
«فسخ نكاح تنها به اراده صاحب حق واقع مي شود و نيازي به رضاي طرفين ندارديعني در زمره ي ايقاعات است نه قراردادها. فسخ كننده بايد اهميت داشته باشد وبهمين دليل فسخ نكاح مجنون باولي يا قيم اوست»
به نظرمي رسد؛ فسخ نكاح طبق ماده 1120 قانون مدني شامل انحلال يا برهم خوردن نكاح به يكي ازعوامل قانونی بدون دخالت زوج يا زوجه است. آنچه مامورد بحث قرارمي دهيم، فسخ درنكاح دائم وطلاق است وبررسي شباهت ها وتفاوت هاي اين دو امر حقوقي است. به دليل اهميتي كه درامر نكاح وجود دارد برخلاف بقيه عقود خيار فسخ وجودنداشته و تنها در مواردي كه قانون آنرا ذكر كرده است، حق فسخ نكاح براي طرفين نكاح به وجود مي آيد.
گفتار اول :
وجودمشتركاني ميان فسخ نكاح وطلاق :
1- هم فسخ نكاح وهم طلاق يك عمل حقوقي يك جانبه يا ايقاع بوده وباعث منحل شدن ازدواج مي شود .
2- فسخ نكاح وطلاق هيچ يك نسبت به ماقبل تاثير نداشته ونكاح اززمان وقوع فسخ ، ويا طلاق پايان يافته و آثارش از زمان انعقاد آن به بار مي آيد .
3- عده طلاق وفسخ نكاح درهر دو سه طهر بوده ودرصورتي كه زن عادت زنانگي را نبيند در آن صورت سه ماه تمام عده مي باشد ماده 1151قانون مدني بيان مي دارد: «عده طلاق وعده فسخ نكاح سه طهر است مگر اينكه زن با اقتضاي سن عادت زنانگي نبيند دراين صورت عده اوسه ماه است » .
وجود تفاوت هايي بين فسخ نكاح وطلاق :
1- درمورد مهر، تفاوت هايي بين فسخ نكاح وطلاق وجود دارد از جمله اينكه هرگاه طلاق قبل از نزديكي واقع شود زن، مستحق نصف مهريه است درحاليكه درفسخ نكاح هرگاه عقد قبل ازنزديكي فسخ شود زن مستحق مهريه نبوده مگردر زماني كه نكاح به دليل عنن فسخ شده باشد كه در آن صورت زن مستحق نصف مهريه مي باشد .
2- در زمان طلاق زن بايد درطهر غير مواقعه باشد درحاليكه درفسخ نكاح اين شرط وجود ندارد .
3- طلاق درحقوق ايران به وسيله مرد انجام مي شود درحاليكه در فسخ نكاح يا ازطرف شوهر يا از طرف زن انجام مي شود .
4- فسخ نكاح هيچ گونه حرمتي ايجاد نمي كند، درحاليكه درطلاق بعد از 3 بار حرمت ايجاد مي شود .
5- عدم ثبت طلاق دردفتر خانه رسمي جرم شناخته شده، برعكس عدم ثبت فسخ ازدواج دردفتر خانه جرم شناخته نمي شود .
6- طلاق درازدواج دائم است؛ اما فسخ نكاح هم درازدواج دائم هم در ازدواج موقت است .
7- در فسخ نكاح هيچ گونه حق رجوعي براي مرد وجود ندارد، درحاليكه درطلاق رجعي براي مرد تا زماني كه زن درعده است حق رجوعي وجود ندارد» .
گفتار دوم :
«تعريف عده : عده عبارت است از مدتي كه تا انقضاي آن ، زني كه عقد نكاح او منحل شده است، نمي تواند شوهر ديگري اختيار كند. زن درمدت عده، حق ندارد با مرد ديگري ازدواج كند ولي براي ازدواج با شوهري كه ازاوطلاق گرفته درصورتي كه ازجهت ديگري منعي نباشد مانعي وجود ندارد .
نگاهداري عده براي زنان، بعد ازوفات شوهر ضروري است اما بعد ازطلاق وفسخ نكاح در صورتي كه بين زن وشوهر زناشويي نشده باشد يااينكه زن يائسه باشد لازم نيست» ماده 1141 بيان مي دارد :« طلاق درطهر مواقعه صحيح نيست، مگر اينكه زن يائسه يا حامل باشد.» همچنين درماده 1142 آمده است « طلاق؛ زني كه با وجود اقتضاي سن عادت زنانگي نمي شود وقتي صحيح است كه از تاريخ آخرين نزديكي با زن سه ماه گذشته باشد». ونيز ماده 1140 بيان كرده است: « طلاق زن درمدت عادت زنانگي يادر حال نفاس صحيح نيست
مگر اينكه زن حامل باشديا طلاق قبل از نزديكي با زن واقع شود يا شوهر غائب باشدبه طوري كه اطلاع ازعادت زنانگي بودن زن نتواند حاصل شود» .