بخشی از مقاله

مقدمه

براساس تعریفی اولیه، پتکانه، اندامی شامل چند رديف تاقچه )تاسه( است که روي هم سوار ميشوند و جلو ميآيند. توسعه و تکامل این اندام منجر به شکلگیری يکي از جالبترين و پيچيدهترين تاقهاي ايراني میشود. بهطور معمول، پتکانه در کنار روشهایی چون پتکین و سهکنج بهعنوان یکی از روشهای گوشهسازی شناخته میشود. در این میان، گوشهسازی پتکین شباهتهای بیشتری با پتکانه دارد. پتکین از نخستین راه حلهایی است که در معماری پیش از اسالم در ایران، برای گوشهسازی گنبد بهکار رفته است. نمونههای اولیۀ این فناوری چوبی است که قدیمیترین آنها در آتشکدۀ بازه هور دیده میشود. استاد پیرنیا پتكين را نوعي گوشهسازي معرفی میکند كه فرانسويها به آن Encrobellement میگويند و بهمعني پيشآوردن تدريجي ديوار است )پیرنیا 1370، .)26
در این روش، با پيشگذاردن آجر در گوشهها، دهانۀ مربعی را به زمینۀ دایره نزدیک میکنند؛1 بنابراین، چنانکه در نگارۀ 1 و 2 دیده میشود، هر دو فناوری پتکانه و پتکین، براساس ایدۀ پیشنشستن تدریجی شکل گرفتهاند که در پتکانه، این کار با استفاده از تاسههای منحنی و در پتکین، بهوسیلۀ پلههای راستگوشه ایجاد میشود.

دو فصلنامه معماری ایرانی
شماره 5 ـ بهار و تابستان 93
6 نگارۀ :1 معرفی پتکانه )راست( ردیفهای تاقچه که بر روی هم سوار میشوند و در هر ردیف جلو میآیند. )چپ( هندسۀ نظری تاسهها در پتکانه


نگارۀ :2 معرفی پتکین. )راست( نحوۀ پیشنشستن آجرها، )وسط و چپ( گوشهسازی پتکین در بازۀ هور )معماریان )1391

بهدلیل شباهت پتکانه با انواع گوشهسازی از یکسو و برخی از گونههای تاقی و پوششهای تزئینی از سوی دیگر، این اندام کمتر بهعنوان یک تاق یا آسمانۀ مستقل معرفی شده است. به بیان دیگر، پتکانه از یکسو )از منظر سازه(،

با تاقهاي با باريکهتاق شباهتهایی دارد و از سوی دیگر )از منظر شکل( با پوشش مقرنس شبیه است. این موضوع سبب شده که پژوهشگران مختلف داخلی و خارجی معموالً مرزهای آن را با دیگر گونههای مشابه تفکیک نکنند. به لحاظ کاربردی نیز، پتکانه در معماری ایرانی حضوری متنوع دارد که در فضاهای داخلی و فضاهای خارجی استفاده میشود. ترکیب تاقچههای طبقاتیِ جلو آمده، لباسی است که در قامت عملکردهای مختلف ظاهر میشود. گاه با شکلی درونسو، در گوشهسازی گنبدها دیده میشود و گاه با ترکیبی برونسو، قطاربندی دورتادور منارهها یا برخی آرامگاههای گنبدخانهای را شکل میدهد. گاهی با ابعادی ظریف و بهعنوان عنصری تزئینی، پوشش محرابها و قطاربندی دور ستونها را ایجاد میکند و گاهی دیگر با ابعادی بسیار بزرگ فضاهای بستۀ زیر گنبد و فضای نیمگنبدی ایوانها را پوشش میدهد )نگارۀ .)3 این تنوع موجب میشود که نتوان این اندام را صرفاً یک «پوشش» یا «آسمانه» نامید و وجوه دیگر عملکردی آن را نادیده انگاشت.

با توجه به ماهيت شكليـ سازهاي و عملکردهای چندگانۀ پتكانه، بهنظر ميرسد مطالعۀ اين اندام، نيازمند نگاهي همهجانبه است. نگرشي كه مالحظات سازهاي و شكلي را بهطور توأمان در نظر گيرد. «کتابها و مقاالت متعددي در مورد هندسۀ معماري ايراني نوشته شده است که همگي بيشتر به شکل ظاهري و نقوش هندسي پرداختهاند؛ درحاليکه محاسبات سازهاي معماري ايراني با هندسه است و سازواره و نيارش معماري هم براساس هندسه شکل ميگيرد» )ابوالقاسمي 1384، .)65 كمبود چنين نگاهي در ميان بسياري از مطالعات انجامشده، منجر به معرفي سطحي يا ناقص پتکانه شده است.

از اینرو، این مقاله جهت دریافت فهمی کامل و اصیل از چیستی پتکانه، بهعنوان یک پوشش شکل میگیرد. در پاسخ به این پرسش، بایستی نمونههای آن در ادوار مختلف معماری اسالمی بررسی، مقایسه و تحلیل شود. این کار میتواند در دو سطح انجام شود. سطح نخست، بازخوانی «نمونههای نخستین» است؛ نمونههایی که اولین بارقهها و ایدۀ خلق پتکانه را نمایان میسازند و سطح دوم بازخوانی «نمونههای توسعهیافته» را شامل میشود که روشهای خالقانه ترکیب و توسعۀ این ایده را در بستر فرهنگ معماری ایران مشخص میکند.
در گام نخست در این مقاله، پیشینۀ شکلگیری این اندام، از نخستین گامهای پیدایش بررسی میشود. بدین منظور مقالۀ حاضر، ابتدا اطالعات مربوط به نمونههای اولیه را از طریق «مشاهده و برداشت مستقیم میدانی»، «مصاحبه با استادکاران و مرمتگران ابنیۀ مورد مطالعه» و «مطالعات کتابخانهای» گردآوری میکند. پس از آن، جهت دستیابی به چهارچوبی که مرز پتکانه را با دیگر گونههای تاقی مشابه روشن کند، نظام هندسی و ساختار سازهای نمونهها را از طریق مدلسازی با نرمافزارهای سهبعدی پیاده میکند. در نهایت، شناخت حاصل شده و مقایسه و تحلیل یافتههای مرتبط به همۀ نمونهها، با استفاده از روش توصیفیـ تحلیلی، میتواند زمینۀ دستیابی به تعریفی کاملتر و اصیل از پوشش پتکانههای نخستین را فراهم سازد. الزم است تأکید شود این مقاله، پایهها و ریشههای پوشش پتکانههای نخستین را بررسی میکند و ارائۀ تعریف کاملتر از این پوشش، مستلزم پژوهش بر نمونههای توسعهیافته در ادوار بعدی و تحلیل نظام هندسی، سازهای و نقش عملکردی آنهاست.

دو فصلنامه معماری ایرانی شماره 5 ـ بهار و تابستان 93

7


نگارۀ :3 نمونههایی از تنوع در نقش عملکردی پتکانه: .1 مناره ساربان )پوپ و كرمن .2 )1387 مقبره باباقاسم اصفهان 3و.4 ایوان غربی مسجد جامع اصفهان 5و.6 گنبد مسجد جامع ورزنه .7گوشهسازی گنبد شمالی مسجد جامع اصفهان .8 سرستون خانه سوزنگر دزفول

.1 مفهوم پتکانه در تحقیقهای پیشین

مروري بر منابع مختلف نشان ميدهد برداشتهاي يكساني از واژۀ پتكانه وجود ندارد و مرزهاي اين اندام معماري سنتي با نمونههاي مشابه خود نامشخص است. گاه تعاريف، جامعيت الزم را ندارد و تنها به بخشي از نمونههاي پتكانه محدود ميشود. در مواقعي ديگر، تعريف ارائهشده با تعريف ديگر فنون تاقزني، گنبدزني و گوشهسازي2 تداخل دارد. گاهي تعريف مدّ نظر، بهطور كامل معنايي متفاوت ارائه ميدهد و در برخي مواقع، تعريفي مشترك در قالب دو نام متفاوت مطرح ميشود. در ميان فرهنگها و لغتنامههاي فارسي، در لغتنامۀ دهخدا و فرهنگ معين، هيچ اشارهاي به واژۀ پتکانه نشده است. با وجود این، فرهنگهاي تخصصي معماري چون فرهنگ مهرازي ايران، فرهنگ واژگان معماري سنتي ايران، با استناد به نوشتههاي پيرنيا، پتکانه را تعريف کردهاند.

در بسیاری از منابع مرجع خارجی و ترجمۀ فارسی آنها، بدون توجه به تفاوتهای پتکانه با مقرنس، این پوشش مقرنس خوانده شده است؛ برای مثال لیوکاک، پوشش ایوان غربی مسجد جامع اصفهان، یکی از نمونههای برجستۀ پتکانه در معماری جهان را مقرنس خوانده است )لیوکاک 1388، .)126 آندره گدار نیز بهطور غيرمستقيم به توصيف پتکانه ميپردازد. وي با اشاره به نمونههاي گوشهسازي در مساجد جامع اصفهان و برسيان، تاقچههاي پتكانه را تزئيني ميداند و معتقد است «از آنجا كه با تخريب اين تاقچهها، گنبد همچنان باقي مانده است، انتقال بار تنها از طريق چفد پشتي انجام ميشود و تاسهها تزئيني هستند» )گدار 1369، .)91 بر اين اساس، گدار ماهيتي مستقل براي پتکانه قائل نیست و آن را بهصورت دو اندام مجزاي سازهاي )باريکهتاق در پشت تاقچهها( و تزئيني )تاقچهها( معرفي ميکند؛ حال آنکه پتکانه نوعي تاق يا گوشهسازي مستقل است که ويژگيهاي شکلي و سازهاي خاص خود را دارد. کاملیا و دیوید ادوارد )Edwards 1999, 68-95( از معدود منابعی است که به معرفی پوشش پتکانه در معماری جهان اسالم میپردازد. این مقاله که بهنظر میرسد با حمایت و نظارت هیلن براند شکل گرفته، با وجود اشاره به نمونههای متنوع و متعدد، با نگاهی صرفاً شکلی موضوع را مطالعه کرده است. نویسندگان مبنای نامگذاری پوششها و گوشهسازیهای مختلف را شکل چفد )دور( آنها قرار دادهاند و آن را با عنوان Shouldered Arch )قوس شانهدار( نامگذاری میکنند. بدین ترتیب، این پژوهش حقیقت سازهای پوشش پتکانه را در نظر نگرفته است. جدول 1، مفهوم پتکانه را در گزیدهای از منابع مرجع نشان میدهد.

دو فصلنامه معماری ایرانی شماره 5 ـ بهار و تابستان 93

8

جدول :1 مفهوم پتکانه در گزیدهای از منابع

نام منبع


پیرنیا )پیرنیا 1731، )73

حبیبي در ترجمه )بزنوال )1731

فرهنگ دهخدا

فرهنگ معین


فرهنگ مهرازي )فالحفر 1733، )45


کاملیا و ديويد اِدوارد

)Edwards 1111, 83-14(

آژند در ترجمه مقاله لیوکاک )لیوکاک 1733، )128

آندره گدار )گدار 1781، )11


آرتور پوپ )پوپ 1733، )512

دونالد ويلبر )ويلبر )1784 هیلنبراند )هیلنبراند )1737

واژه

بهکاررفته


پتکانه

پتگانه

وجود ندارد

وجود ندارد


پتکانه


Shouldered
arch
قوس شانهدار

مقرنس

تاقچههاي

تزئیني


Squinch


مقرنس

مقرنس

تعریف ارائهشده

چند رديف تاقچه که روي هم سوار شده و جلو

آمده باشند تا ترکیب گوشهبندي را کامل کنند. معني کانه يا تاقچه روي تاقچه )تاقچهبندي( را ميدهد. بر خالف مقرنس که روي پاي خـودش ميايستد و آويخته نميشود؛ براي ساختن پتکانه اول تاقچههاي پايیني را درست ميکنند و تاقچههاي بااليي روي سر پايیني مينشیند.

شیوهاي از گوشهسازي که با پیشآمدگي تدريجي ايجاد ميشود.

-----

-----

.1 يکي از انواع گوشهسازي .2 نوعي سکنج با

مجموعهاي از قوسچههاي سردرهمگذارده براي گوشوارهسازي زير تاق و گنبد .7 تاقچهبندي .5 چند سري تاقچه که روي هم سوار شده و جلو آمده است.

نويسندگان مبناي نامگذاري پوششها و گوشهسازيهاي مختلف را شکل چفد )دور( آنها قرار دادهاند.

مترجم و نويسنده پوشش ايوان غربي مسجد جامع اصفهان را مقرنس خواندهاند.
از آنجا که با تخريب تاقچهها، گنبد همچنان باقي

مانده است، انتقال بار تنها از طريق چفد پشتي انجام ميشود و تاسهها تزئیني هستند.

مترجم و نويسنده پوششهاي پتکانه را گنبد مقرنسي و گوشهسازي آن را سه کنج خواندهاند.

مترجم و نويسنده پوششهاي پتکانه را مقرنس خواندهاند.

نقد تعریف

.1 در تعريف وجوه شکلي و روش ساخت معرفي شده است؛ اما وجه سازهاي پتکانه کامل نیست. .2

پتکانه تنها روشي براي گوشهسازي نیست.

.1 اين تعريف مربوط به روشي از گوشهسازي است

که استاد پیرنیا آن را پتکین مينامد. .2 پتکانه تنها روشي براي گوشهسازي نیست.

-----

-----

.1 پتکانه تنها روشي براي گوشهسازي نیست. .2

پتکانه مرزهاي روشني با گوشهسازي سه کنج دارد که در اين تعريف روشن نشده است. .7 تعريف 7 و تعاريفي5 صحیح اما ناقص و صرفاً شکلي از پتکانه است.

هرچند شکل کلي پتکانه به قوسهاي شانهدار

شبیه است؛ اما اين نامگذاري کامالً شکلي بوده و منطبق با ساختار سازهاي پتکانه نیست. ضمن آنکه چنین نامگذاري موجب گسستن پیوند پتکانه از ريشههاي تاريخي و ايراني خود ميشود و فهمیدن و خواندن آن را دشوار ميسازد.

به تفاوت هندسي و ساختماني پتکانه و مقرنس توجه نشده است.

1. پتکانه را گونه تاقي مستقلي نميداند.

2. تاسهها را صرفاً شکلي ميداند.

نويسنده پتکانه و ديگر انواع گوشهسازي را Squinch خوانده است که در ترجمه، سهکنج ترجمه شده است. حال آنکه سهکنج، منحصراً يکي از انواع گوشهسازي در معماري ايران است.

به تفاوت هندسي و ساختماني پتکانه و مقرنس توجه نشده است.


دو فصلنامه معماری ایرانی شماره 5 ـ بهار و تابستان 93

9

بررسی منابع نشان میدهد که براي واژهشناسي پتکانه، مناسبترين مرجع، تعريف استاد پيرنيا در مقالۀ گنبد در معماري ايراني است. وي بر اثر تماس مستمر با معماران سنتي ايراني، به فرهنگ شفاهي معماري ايراني دستيافته و توانسته واژگان زيادي به اين فرهنگ بيفزايد. بر اين اساس، استاد پيرنيا پتكانه را نوعي گوشهسازي ميداند و تعريفي مبتني بر روش ساخت و شكلشناسي ارائه ميدهد: «شکل پتکانه به چند رديف تاقچه ميگويند که روي هم سوار شده و جلو آمده باشند تا ترکيب گوشهبندي را کامل کنند. پتکانه معني کانه يا تاقچه روي تاقچه را ميدهد )که به آن تاقچهبندي هم ميگويند(.» وي مرزشناسي پتکانه و مقرنس را از طريق تفاوت در روش اجرا و رفتار سازهاي مشخص ميسازد و چنين مينويسد: «در نظر اول، پتکانه بسيار شبيه مقرنس است و با آن اشتباه ميشود.

دو فصلنامه معماری ایرانی شماره 5 ـ بهار و تابستان 93

10

تفاوت عمدۀ اين دو در نوع اجراست. مقرنس )چفتآويز( از سقف آويخته ميشود؛ ولي پتکانه روي پاي خـودش ميايستد و آويخته نميشود. براي ساختن آن اول تاقچههاي پاييني را درست ميکنند و تاقچههاي بااليي روي سر پاييني مينشيند؛ ولي مقرنس از سقف شروع شده و بهتدريج پايين ميآيد» )پيرنيا 1370، .)38 با وجود ويژگيهاي منحصربهفرد تعريف پيرنيا از پتکانه، اين تعريف تنها به نمونههاي بهکاررفته در گوشهسازي محدود ميشود و اشاره روشني به پتکانه بهعنوان پوشش گنبد يا تاق نميکند؛ از این رو، برای فهم تعریف «کامل» و «اصیل» پتکانه، بایستی پیشینۀ شکلگیری این اندام را از نخستین گامهای پیدایش بازبینی کرد. این مقاله در ادامه ساختار هندسی و سازهایِ پتکانههای نخستین را بررسی میکند.

.2 پیشینۀ شکلگیری: پتکانههای نخستین

پرسش اصلي در اين بخش آن است که پتکانه از کجا شکل گرفته و نقطۀ آغازين آن کجاست؟ پاسخ به این پرسش میتواند ما را به پایهها و مایههای نخستین پتکانه رهنمون سازد. الزم است تأکید شود جستوجوی سرمنشأهای تاریخی پتکانه بهمعنای ايجاد يک زنجيرۀ تکاملي تاريخي3 نیست، بلکه این پاسخ میتواند اندامهای اصلی، خواص بنیادی و صفات پایۀ پوشش پتکانه را که در بدو شکلگیری پتکانه وجود داشته، روشن سازد و از این طریق، ما را به سوی فهم تعریف دقیقتری از پوشش پتکانه هدایت کند. در ادامه، کاربرد همه یا بخشی از اجزای پتکانه در گوشهسازی سهکنج و سه نمونه از پوششهای قرون اولیه اسالمی بررسی میشود.

1ـ.2 گوشهسازی سهکنج در بناهای اشکانی و ساسانی
در صورتی که مهمترین نمود شکلی پتکانه را تاقچههای )تاسههای( طبقاتی جلو آمده بدانیم، باید نخستین حضور چنین تاسههایی را در معماری پیش از اسالم ایران جستوجو کنیم. يکي از مسائل مهم ساختماني در تاريخ معماري جهان، انتقال سطح مربع به دايره در فضا و به عبارت دیگر، پوشاندن یک فضای مکعبی )بشن)4 در گنبدخانه با یک پوشش گنبدی بوده است. اين مسئله براي اولين بار به دست معماران ايراني در اواخر دورۀ اشکاني حل شد و در دورۀ ساساني و بهويژه در دوران اسالمي تکامل یافت. اولين راه حلها استفاده از روش پيشآمدن تدریجی )پتكين( بود. در معماري ساساني و اشکانی، جهت تبديل زمينۀ مربع به هشتضلعي راه حلهاي متكاملتري جايگزين شد و چندين فن گوشهسازي مختلف مانند فيلپوش و سكنج بهكار رفت.5 در اين ميان، بهنظر ميرسد آنچه ميتواند زمينۀ ايجاد پتكانه باشد، گوشهسازي سكنج6 است.« 7سكنج متشكل از

دو تاق اريب است كه همديگر را در يك نقطه [و به عبارت دقيقتر در يک خط] قطع كرده باشند. ... تقاطع دو تاق، اين نوع گوشهسازي را بهوجود ميآورد» )پيرنيا 1370، .)22 به بیان دیگر، گوشهسازی سهکنج از دو مثلث خمیده و منحني در فضا تشکیل شده است كه از یک ضلع میانی با هم مشترک هستند. هر یک از این دو جزء مثلثی «تاسه» نام دارد. در ادوار بعدی در پوشش پتکانه، «تاسهها» توسعه و تكامل مییابد و با هندسههایی متنوع در فضا تکرار میشود. از این منظر، گوشهسازي سکنج و تاسههاي تشکیلدهندۀ آن را ميتوان بهعنوان منشأیی جهت ايجاد پتكانه محسوب کرد )نگارۀ .)4

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید