بخشی از مقاله
مقدمه:
صنايع دستي ايران بخصوص هنر فلزكاري كه مورد گفتگوي ماست، تجليگاه سنن، آداب و رسوم قوم ايراني است. گرچه در متن تاريخ ايران به هنر، بويژه هنر فلزكاري، توجه زيادي نشده است و بدين لحاظ چهرههاي بسياري از هنرمندان بخصوص فلزكاران را غبار فراموشي فراگرفته است، اما شاهكارهاي بجا مانده گواهي پرمعني از انديشمندي و سختكوشي آنان در آفرينش هنرهاي ارزنده ايراني است.
هدف تاريخ هنر عبارت است از شناخت و ارزيابي هنر، از هر زمان و مكاني كه آمده باشد و با هر دستي كه ساخته شده باشد در خارج از عرصه فرهنگ، دو اصطلاح هنر و تاريخ اين چنين تنگاتنگ دركنار يكديگر قرار نميگيرند. مردم غالباً تاريخ را سند و تفسير كارهاي گذشته انسان و هنر را- بدرستي- چيزي موجود در برابر قواي بينايي و لامسه ميپندارند
، كه البته رويدادهاي از ياد رفته و محو شدهاي كه اجزاي تشكيل دهنده تاريخ به شمار ميروند چنين نيستند. واقعيت اين است كه اثر هنري، بدليل مرئي و ملموس بودنش، گونهاي رويداد پايداري كننده است. اين اثر در زمان و مكاني خاص و به دست اشخاصي خاص آفريده شده است، حتي اگر ما هميشه آگاهي درستي درباره زمان و مكان و آفريينده آن نداشته باشيم. اين اثر با آنكه آفريدهاي متعلق به روزگاران سپري شده است، در زمان حال به حياتش ادامه ميدهد و تا مدتهاي طولاني از روزگار خوش باقي ميماند .
تاريخچه:
اشياء و آثار زيادي كه بوسيله اجتماعات باستاني چه در طول دورانهاي پيش از تاريخ و چه در دورانهاي تاريخي در محل استقرار آنها چه در غارها، تپههاي باستاني، يا ابنيه تاريخي بر جاي و به يادگار باقي مانده است بخوبي ثابت مينمايد كه بشر علاقه، شوق و استعداد خاصي براي توليد نمودن اشياء ظريف و زيبا داشته و رهگذر بنا به اقتضاء و امكان و تسهيلات موجود در هر زمان اثر و نمونهاي برجاي گذارده است. نقاشيهاي جالب و زيباي غارهاي باستاني در نقاط مختلف جهان،
تزئينات ظريف و قابل توجهي كه بر روي ادوات و ابزارهاي استخواني دوران پيش از تاريخ به كار گرفته شده است، ادوات ظريف و زيباي ساخته شده از سنگهاي مختلف كه همگي باقيمانده از دورانهاي اوليهايست كه بشر به صورت غارنشيني به زندگاني خود ادامه ميداده صحبت اين فرضيه را ثابت نموده و نمايشگر اين طبيعت عمومي افراد انساني از نظر گرايش به زيبايي و زيباپسندي و توجه بدين نكته ميباشد.
در دورانهاي گذشته در طول سير تكامل تمدن و فرهنگ و هنر بنابر امكانات موجود و قدرت و امكان دستيابي به منابع اوليه و خام در طبيعت و طرز استفاده از آن، مواد مختلفي چه بصورت اصلي در طبيعت و چه بصورت توليدي و مصنوعي براي ساختن زيورآلات و ابزار و ادوات و اشياء نفيس و تزئيني بكار گرفته شده است. اين مواد طبيعي يا صنعتي جلب توجه هنرمندان و صنعتگران با استعداد را نموده و از آنها اشياء مختلفي را بوجود آوردهاند. اگر چه كشف اين گونه ساختههاي دست بشر متعلق به آن دورانها، با توجه به پيشرفت صنعت و تكنيك عصر حاضر شايد خاصي نداشته باشد،
ولي با در نظر گرفتن زمان و هنگام توليد و تكنيكهاي اوليه موجود در آن زمان بيانگر پيشرفت خاص و استعداد قابل توجه سازندگان آنها بوده و مراحل اوليه پيشرفت هنر و صنايع را معرفي مينمايند. همچنين از طرف ديگر با توجه به امكانات زمان، انتخاب و اهميت هر ماده خاص، براي ساختن اين گونه آثار در دورانهاي مختلف متفاوت بوده است.
در آن هنگام كه بشر زندگاني دوران جمعآوري غذا را پشت سر گذارده و از زندگاني غارنشيني به تدريج به مرحله زندگاني استقرار در دهكدهها رسيد، از نظر امرار معاش و تهيه مايحتاج روزانه زندگي آرامش و تأمين بيشتري بدست آورد. تكثير وتوليد مواد غذايي از طريق كشاورزي فرصت و فراغت بيشتري در شبانهروز براي بشر بوجود آورد. اين فرصت اضافي در راههاي ديگري منجمله ساختن ادوات تزئيني و يا تزئيني نمودن ادوات و ابزارهاي عادي احتياجات زندگي روزمره بكار گرفته شد. نمونه اين نحوه فعاليتهاي تزئيني در اشيائي مانند كاسههاي سنگي تزئين شده با نقوش
كنده و يا برجسته كه از اين دورانها باقيمانده است مشاهده ميگردد. علاوه بر مواد طبيعي مانند سنگ و چوب و استخوان كه براي ساختن اشياء، ابزار و ادوات ساده در اختيار جوامع اوليه بشري وجود داشت،انسان در همان مراحل اوليه استقرارهاي كشاورزي و دهكدهاي به رفر ساختن ظروف سفالي براي نگاهداري مايعات و ساير مواد پي برد. با وجوديكه ظروف و اشياء سفالي در ابتدا
ساده و براي استفاده زندگاني عادي و روزمره بكار ميرفت به زودي در ساختن اين ظروف تزئينات خاص چه از نظر شكل و چه از نظر نقش بخصوص با پيشرفت تكنيك سفالگري بوجود آمد و سفالگران به ساختن ظروف سفالين با نقوش تزئيني به رنگهاي مختلف و يا با نقوش كنده و يا برجسته شروع نمودند.
پس از گذشت اين دوران كه استعداد هنرمندان بيشتر بر روي ساختن نمونههاي ظروف سفالين زيبا و متناسب بكار ميرفت بتدريج اجتماعات بشري با پيشرفت تكنيك به كشف فلزات دست يافتند و اين پديده مهم و ماده جديد كه از مقاومت و دوام بيشتري برخوردار بود بجاي سفال مورد استفاده هنرمندان قرار گرفت و استعداد هنرمندان بيشتر بر روي اين ماده جديد تجلي نموده است. از
دورانهاي بس قديم يعني حتي از دوران ديرينه سنگي (حجر قديم) كه اجتماعات غارنشين و اوليه براي ساختن ادوات خود از سنگ استفاده مينمودند بتدريج صنعتگران اوليه تجريبات خاصي نسبت به انواع سنگها و طرز استفاده از آنها براي ساختن ابزار مختلف بدست آوردند و در طول اين تجربيات بود كه بشر بتدريج آگاهي خاص نسبت به سنگ فلزات كه بصورت اوليه در طبيعت وجود داشتند بدست آورد. در طول دوران نوسنگي (حجر جديد) نيز صنعتگران آشنايي خاص با سنگ فلزات
آورده و بتدريج طرز استخراج فلز را از اين سنگهاي فلزي طبيعي بطريق ابتدايي و اوليه و با كوبيدن آنها بسدت آرودند. استخراج فلز و استفاده از آن در كشورها ما ايران در همان دورانهاي اوليه بسيار پيشرفت نمود و بقايا و آثار مس استخراج شده بوسيله كوبيدن يا چكش زدن در حفاريها تپه دهلران در دشت خوزستان كه قدمت آن بحدود هزاره هشتم پيش از ميلاد مسيح ميرسد كشف گرديده.بلافاصله پس از استخراج فلز از طريق حرارت دادن سنگ فلز و ذوب نمودن آن و درك اهميت آن ماده در ساختن ابزار و ادوات و ساير وسايل زندگاني، بشر به فعاليت دامنهداري براي پيشرفت در اين تكنيك دست زد و بتدريج فلز يكي از مهمترين مواد در زندگاني صنعتي اجتماعات انساني گرديد.
و هنرمندان صنعتگران كه اين ماده جديد را از هر حيث براي تجلي هنر و استعداد خود مناسبتر ميديدند آنرا بتدريج بخصوص در موارد تزئيني جايگزين موادي چون چوب، استخوان و يا سفال قرار دادند. در اواسط هزاره دوم پيش از ميلاد فلز در سطح وسيعي در زندگاني بشر در خاور نزديك و خاورميانه رواج يافته بود و يكي از مهمترين مواد در زمينه صنعت و تكنيك قرار گرفت و ادوات و ابزار، سلاحهاي جنگي، و ادوات و اشياء تزئيني و بخصوص جامهاي تزئيني از فلزات معمولي مانند مفرغ و فلزات قيمتي مانند طلا و نقره ساخته شد .
در حدود 2500 تا 1500 سال ق.م با كشف اتفاقي قلع، عصر مفرغ آغاز شد و صنعتگران توانستند با تركيب مس و قلع به ماده اوليه مقاومتري كه خواص مس را نيز دارا بود، دسترسي يابند و اين چنين بود كه مفرغ كاري به صورت يكي از برجستهترين صنايع بشري درآمد.عنصر آهن، اگر چه از نيمه اول هزاره سوم ق. م در بينالنهرين، آسياي صغير (و احتمالاً مصر) شناخته شده بود ولي به علت ديرگداز بودن و عدم قابليت چكشخواري و تغيير شكل عملاً نتوانست در صنعت آن زمان جايي براي خود باز كند تا اينكه در فاصله 1500 تا 550 سال ق. م با كشف راههاي تبديل آهن به فولاد كه ظاهراً براي نخستين بار در ارمنستان توسط صنعتگران آن سامان انجام شد، آهن نيز براي ساخت انواع وسايل مورد استفاده انسان قرار گرفت.
در حدود 1000 سال ق. م صنعت ساخت وسايل آهني پيشرفت چشمگيري كرد و انسان موفق به ساختن سلاحهاي جنگي و تدافعي، ابزار شكار و همچنين لوازم كشاورزي با عنصر تازه يافته شد، اما در ساختمان اين اشياء شكل قالبي اشياء مفرغي حضوري محسوس داشت.
هنر فلزكاري پس از ظهور اسلام:
در طول دو قرن اوليه اشغال ايران كه آئين شرع اسلام بر جامعه ايراني حكمفرما بود، موازين و مقررات حاكم بر جامعه تا چند دهه باعث سلب نبوغ و قدرت خلاقيت هنرمندان ايراني شد. چنين وضعي هنرمندان را از تجليات هنري بازداشت و به علت پراكندگي و مهاجرت آنان هنر ظريف فلزكاري به دست فراموشي سپرده شد.
اعراب كه خود از هنر و صنايع ظريفه بيبهره بودند، به علت نهي دين، اكل و شرب در ظروف زرين و سيمين را حرام ميشمردند. مضافاً ساخت هرگونه اشياء را به صورت مجسمه در پرهيز از بتپرستي يا ترسيم نقوش جانداران را بر روي ظروف و اشياء فلزي و همچنين بر در و ديوار بناهاي مساجد تحريم كردند. سختگيري حكام شرع و محتسبان در اجراي احكام، آنچان شديد بود كه صاحبان كار و پيشه هنري از ترس جان و مال خود ندرتاً به خلق يا توليد آثار هنري ميپرداختند. به كلامي ديگر هنر و هنردوستي و هنرمندي در اين زمان تا مدتي در جامعه ايران راه زوال پيمود و به بوته فراموشي سپرده شد.
ولي شكست و انقراض دولت ساساني به دست اعراب مسلمان، و سلطه آنان بر ايرانيان نتوانست موجب خفقان روح ايران در خلق آثار هنري شود. هنر آفرينان ايراني پس از ثبات وضع و ايجاد آرامش و طلوع حكومتهاي ملي از پس ابرهاي تيره، از گوشه و كنار ايران پديدار شدند تا قريحه ملي و نژادي خود را به منصه بروز رسانند. اين هنرمندان نتوانستند از فلزاتي ديگر چون آهن، مفرغ، مس و برنج ظروف و اشياء نفيسي بسازند كه همگي نشاني از غناي ذوق و قريحه نژادي سازندگان آنها است.
پس از افول اغتشاشات و هرج و مرجها فلزكاران اين عصر اسلوب و روش فلزكاران ساساني را سرمشق كارهاي خود قرار دادند؛ چه شيوه و سبك هنر ساساني پس از استيلاي اعراب هنوز در شمال خراسان و ماوراءالنهرين باقي بود. شايد همين دوام كه تا دوران حكومت شاهان و امراي محلي مانند طاهريان، صفاريان، آلزياد، آل بويه، سامانيان- كه از مشوقان هنر ايراني بودند- و بالاخره سلجوقيان كشيده شد
بيشترين اشياء فلزي باقيمانده پس از ظهور اسلام عبارتند از: تنگ، سيني، مشربه، قاب قرآن، شمعدان، جامهاي مفرغي، عودسوز، لگن، ظروف نقشدار برنجي و مسي. هنرمندان ايراني ظروف و اشياء فلزي را طلاكوب و نقرهنشان ميساختند، و يا آنها را به صورت مشبك و مرصع به خواستاران هنر عرضه ميكردند.
فلزكاران اين عصر استثنائاً ظروف و اشياء ديگري از زر و سيم با نقوش و تصاوير انسان و جانوران جهت بزرگان و اميران ميساختند و آنان بآساني در خلوت قصور و سراهاي خود، به اتكاي قدرت خاصه خويش از احكام شرع سرپيچي كرده، از اين ظروف استفاده ميكردند. تعدادي از اين اشياء كه ضمن حفريات و كاوشهاي زيرزميني يافت شده و امروزه زينتافزاي موزهها هستند، گواي ادعاي ماست .
چگونگي استخراج فلز در دوران كهن:
فلزكاري (متالوژي)
پيش از آغاز بيان بايد دانست كلمه «فلزكاري» شامل معاني فن استخراج فلز، ذوب فلز، ريختهگري و آهنگري است. طبق مدارك تاريخي ايرانيان نخستين مردماني بودند كه به علت دسترسي به كانهاي بزرگ و غني مس در نقاط مختلف كشور اين فلز را ميشناختند؛ و احتمالاً اولين توليد كننده، مصرف كننده و صادر كننده لوازم مسي در دنياي پيش از تاريخ بودهاند. به طوري كه از قرائن و آثار بدست آمده، كاوشهاي آزمايشگاهي، و تجزيه كربن 14 آثار كشف شده
معلوم ميشود ذوب مس و تخليص آن توسط ايرانيان لااقل از پنجهزار سال پ. م معمول شد. در خراسان احتمالاً از هزاره چهارم، در ايلام از هزاره سوم، در كردستان و لرستان و آذربايجان از 3500 سال پ. م. اين فلز براي ساخت لوازم زندگي و ملزومات جنگي و آثار هنري به كار گرفتهاند. معادن مس در فلات قاره ايران در كوههاي سهند، قرهداغ، انارك، كوههاي قفقاز، دامغان، سرچشمه در نزديكي كرمان، بافق، طالمسي (مخفف طلاومس) در كوير لوت، نائين، تل يحيي و زاگرس بطور مورد بهرهبرداري قرار گرفتهاند.
طبق آزمايشهايي كه در معادن مس طالمسي در كوير لوت انجام شده است، در عمق 80 متري اين معادن، سنگهاي معدني در هر مترمكعب در حدود 350 كيلوگرم مس داشتهاند كه از لحاظ عيار، از غنيترين كانهاي دنيا شناخته شدهاند. سنگ مس معادن سرچشمه ظرفيتي در حدود 800 ميليون تن با عيار 12/1% دارد كه در نوع خود كمنظير است.
فلز كاري مفرغ:
چون مس به علت نرمي براي ساخت ابزار معمولي و آلات جنگي فلز مناسب و مقامي نيست، فلز كاران عهد كهن درصدد تركيبي از فلزات برآمدند تا با به كاربردن آن بتوانند نيازهاي زندگي خود را برآورده سازند.
به قول اغلب تاريخنويسان، براي اولين بار سومريها در بينالنهرين در حدود 3500 سال پ. م. مفرغ را شناختند و مورد استفاده قرار دادند. مس و قلع نرم و غيرمقاومند؛ ولي از تركيب ايندو، فلزي سختر و مقاومتر ساخته شد كه خواسته بشر آن دوران را برآورده ميكرد. گرچه از چهار هزار سال پ. م. بشر عهدكهن با ذوب انواع سنگهاي معدني توفيق ساخت نوعي مفرغ را يافت،
ولي به علت ناخالصيهاي تركيبات، نتيجه مطلوب حاصل نشد. همانطور كه ذكر شد بعدها با تركيب مس و قلع، مفرغ را كه فلزي مقاوم و سختر است، براي رفع نيازهاي صنعتي و هنري به كار گرفتند و بوسيله قالبهايي از ماسه و سنگ و سفال به ساخت اشياء مفرغي پرداختند.
فلزكاري طلا
طلا فلزي است كه در طبيعت مانند نقره و مس به صورت خالص هم يافت ميشود. هنوز مشخص نشده است كه بشر اوليه طلا را نخست شناخت و مورد مصرف قرار داد، يا مس را. بسياري از باستانشناسان غربي معتقدند كه هنديان پيش از ساير ملل به استخراج طلا دست يافتهاند. برخي ديگر بر اين عقيدهاند كه مصريان اولين بار سنگهاي حاوي طلا و نقره را از معادن خود استخراج كردهاند.
بيشتر پژوهشگران بر اين اعتقادند كه بشر اولين بار ذرات درخشان طلا را در لاية ماسه هاي كنار رودخانه ها يافت؛ اين ذرات از جدار معادن طلا به رودخانه ها راه مي يافت. طلا به علت سنگيني وزن مخصوص خود، ته نشين مي شود و رسوب مي كند و به آساني به وسيلة شستشوي از مواد خارجي جدا شده و از طريق ذوب به صورت شمش در مي آيد. طرز استخراج طلا از سنگهاي معدني نيز آسانست؛ با آسياب دستي سنگ معدن را خرد مي كردند، و با شستشو، به علت رسوب ذرات طلا، ناخالصي ها را از آن جدا مي كردند، و سپس طلا را به صورت شمش در مي آورده اند.
از آثار باقي مانده معلوم مي شود كه در دوران پيش از تاريخ از معادن طلاي موته كه بين كاشان و مورچه خورت و اصفهان قرار دارد استفاده مي شده است. تاريخ فعاليتهاي فلزگري در اين ناحيه به شش هزار سال پ. م. مي رسد.ايرانيان در دوران هخامنشي و سلوكيان طلا را به مقدار زياد براي ساخت ظروف زرين و زيور آلات مورد مصرف قرار مي دادند. علاوه بر استخراج داخلي، از مصر و مملكت سكاها از راه بلخ، و همچنين از هند اين فلز را وارد كشور مي كردند و بيشترين مقدار آن پس از تبديل به ظروف و لوازم و زيورآلات، به ساير كشورها صادر مي شد
.
آثار به دست آمده در تپه هاي حسنلو، مارليك، كلاردشت، همدان، گنجينه جيحون در شمال خراسان، و حفاريهاي تخت جمشيد همه حاكي از مصرف بسيار اين فلز كمياب و پرارزش در آن دوران است؛ اما بر ما معلوم نيست كه بيشترين مقدار فلز را در ايران استخراج مي كردند، يا از خارج وارد مي كردند علاوه بر معادن موته، معادن طلا در دوران كهن و عصر هخامنشيان در همدان، تبريز، كوه زر در نزديكي دامغان، آستانه در نزديكي اراك و كردستان وجود داشتند.
فصل اول
خواص فلزات
خواص و ويژگيهاي عمومي فلزات
فلزات از دوام و استحكام قابل ملاحظه اي برخوردارند.
فلزات قابليت ذوب و تورق دارند و امكان استفاده مجدد از آنها وجود دارد.
فلزات قابليت شكل پذيري داشته و از قدرت چكش خواري خوبي برخوردارند.
فلزات داراي انواع گران قيمت چون طلا و نقره و انواع ارزان قيمت چون مس و قلع و حتي نوع مايع مانند جيوه هستند.
از امتزاج فلزات با يكديگر آلياژ به دست ميآيد و از آلياژهاي مهم كه به ويژه در فلزكاري و هنرهاي مرتبط با فلز كاربرد فراوان دارند بايد از «مفرغ» (= برنز) كه از تركيب مس و قلع و «برنج» كه از تركيب مس و روي و نيز از «ورشو» كه از تركيب نيكل و مس و قلع و … به دست مي آيد، نام برد.
از اهميت فلزات همين بس كه دوره هاي مختلف تمدن بشري را با فلز خاصي كه در هر دوره كشف شده و از اعتبار بيشتري برخوردار شده است، نام گذاري كرده اند و مي دانيم نخستين عصر، «عصر مس» نام گذاري شده است و در ضمن دوره هاي ديگري از ادوار تمدن را با فلزات يا آلياژهايي همچون مفرغ، آهن، فولاد و … نامگذاري كرده اند.
از ويژگيهاي منفي فلزات، اكسيد شدن تدريجي در مجاورت هوا و زنگ زدگي آنهاست.
اكثر فلزات در مجاورت هوا به تدريج دچار زنگ زدگي شده و همچنين با اكسيژن موجود در هوا تركيب و اكسيد مي شوند، گفتني است كه مس، رايج ترين فلز مورد استفاده در هنرهاي مرتبط با فلز و برنج عمده ترين آلياژ مصرفي در «هنر- صنعت» فلزكاري است.
خواص و ويژگي هاي مس به عنوان رايج ترين فلز مورد مصرف در فلزكاري و برنج بعنوان عمده ترين آلياژ مورد استفاده در اين «هنر- صنعت»
- خواص و ويژگي هاي مس
- خواص فيزيكي
مس خالص در 1083 درجهي سانتيگراد گذاخته و در 2360 درجهي سانتيگراد به غليان ميآيد. خواص چكش خواري، تورق و مفتول شدن در مس خالص به فراواني وجود دارد و ممكن است آن را به سهولت و تحت عمليات مكانيكي به شكل هاي مختلف درآورد. خواص فيزيكي مس را ميتوان به دو دسته تقسيم نمود كه عبارتند از:
الف) خواص الكتريكي ب) خواص مكانيكي
از آنجا كه خواص الكتريكي مس مورد بحث ما نيست لذا به خواص مكانيكي آن اشاره ميشود.
ب) خواص مكانيكي مس
مقدار جزئي اكسيد مس كه در مس خالص حل مي شود، براي خاصيت چكش خواري آن بسيار مفيد است ولي اگر مقدار آن از 4/0% تجاوز كند، باعث شكنندگي آن شده، مس را بسيار ترد مي سازد و قابليت نورد كردن آن را از بين ميبرد و ديگر امكان ندارد آن را به شكل ورق يا صفحه درآورد.
مقاومت مس در برابر نيروي كشش با مقادير جزيي از ارسينك و آنتيموان بيشتر ميشود
ولي عناصري مانند بيزموت، تلوريم و گوگرد در اندازه هاي هر چند كم و ناچيز از اين مقاومت مي كاهد. در موقع ريختن مس مذاب، مقداري اكسيژن در مس گداخته محبوس ميشود و پس از انجماد، قطعات ريخته شده را سوراخ دار و متخلخل ميسازد و از ميزان كاربرد آن ميكاهد كه به خصوص در تصاوير قلمزني تأثير سوء و منفي دارد. ولي چنانچه در موقع ريختن مس در قالب شمس مقدار كمي عنصر بورون بيفزاييم، اشكالات فوق مرتفع ميشود.
اثرات ناخالصيها در مس:
تركيب مس خالص بازرگاني و صنعتي به قرار زير است:
مس 44/99 تا 883/99 درصد
نقره تا 002/0 درصد
سرب از صفر تا 0072/0 درصد
بيزموت از صفر تا 01/0 درصد
ارسنيك 001/0 تا 02/0 درصد
آنتيموان 0006/0 تا 05/0 درصد
آهن 0028/0 تا 038/0 درصد
گوگرد 0016/0 درصد
اكسيژن 002/0 تا 088/0 درصد
بنابراين مشخص است كه افزون بر اكسيد مس، مس خالص محتوي يك سري از عناصر فلزي به شكل ناخالص است كه هر چه قدر هم مقادير آنها كم و جزيي باشد، با اين حال در مواردي در بعضي از خواص فيزيكي و مكانيكي مس تأثير بسزايي دارد كه به آن ميپردازيم:
1- اكسيژن در مس به صورت Cu2o وجود دارد ولي غيرقابل حل است و اين تنها اكسيدي است كه تا درجهي گداز مس پايدار و ثابت است. بايد گفت چنانچه مقدار آن از 45/0% تجاوز كند، مس را شكننده كرده و قابليت قملزني مس را ساقط مينمايد.
2- سرب در مسهاي خالص تجارتي به ميزاني نيست كه تأثيري در خواص آن داشته باشد، مثلاً تا 15/0% سرب، اثرات خود را روي نيروي كشش و خواص چكشخواري نشان نميدهد، ولي اگر مس حاوي اكسيژن به شكل Cu2o نباشد، آن وقت اثرات سرب به مقدار كمتر از 05/0% نيز محسوس ميشود.
3- بيزموت از خطرناكترين ناخالصيهاي موجود در مس به شمار ميآيد زيرا مقدار آن حتي اگر از 25/0% تجاوز كند، مس را به طور كلي شكننده و ترد ميسازد و ديگر نميتوان آن را تحت عمليات نورد قرار داد. وجود ارسنيك و آنتيموان تا اندازهيي از اثرات سوء عنصر بيزموت ميكاهد.
4- آهن در مس تجارتي هميشه وجود دارد و با توجه به ميزان ناچيز آن اثر سوئي بر مس ندارد، ولي اگر مقدار آن زياد شود، مس را شكننده و سخت ميسازد.
5- ارسنيك تا حد 4/0% اثرات سوئي روي خواص مكانيكي ندارد و تا اندازهي 6/0% قابل قبول است.
6- آنتيموان كه اثراتش شباهت زيادي به اثرات ارسنيك دارد و مقدار آن در مس خالص در حدود 5/0% است، از جمله عناصري است كه در تركيب مس خالص بازرگاني و صنعتي وجود دارد.
ناخالصيهاي ديگراز قبيل گوگرد، قلع و روي نبايد در مس خالص وجود داشته باشد. البته گاهي فسفر را عمداً به مس اضافه ميكنند تا خاصيت ريختن مس گداخته را در قالبها بهتر كند.
خواص و ويژگيهاي آلياژ مس و روي (برنج)
برنج يكي از آلياژهاي مهم مس بوده كه در كارهاي صنعتي نيز مورد استفاده قرار ميگيرد زيرا ارزان قيمت است، ذوب كردن و ريختن آن ساده ميباشد، شكل دادن (كشيدن، قالب زدن، پرسكاري، نورد كردن، چكشخواري و …) آن اشكالي به وجود نميآورد و خواص مكانيكي مناسبي دارد. اين ويژگيها ساختن بسياري از اشياء و قطعات را امكانپذير ميسازد. به طور كلي برنج بر دو نوع است:
1- برنج معمولي
2- برنج مخصوص
برنجهاي مخصوص علاوه بر مس و روي حاوي برخي از فلزات ديگر نظير نيكل Ni، آهن Fe، قلع Sn، آلومينيم Al، سرب Pb و منيزيم Mg ميباشد، به همين دليل سختي، استحكام كششي و مقاومت آنها از برنجهاي معمولي بيشتر است.
البته مقدار اين عناصر نبايد زياد باشد. در برنجهاي معمولي اكثراً نسبت وزني روي به مس يك به دو ميباشد زيرا خواص تورق، مفتول شدن و مقاومت كششي آنها زياد ميشود. از برنجهاي معمولي براي لحيمكاري، روكشكاري برنجي، ساختن پوكهي فشنگ و قطعات ماشينهاي بافندگي استفاده ميشود. از برنجهاي مخصوص در تهيهي لولههاي برنجي كه در دستگاه تقطير نفت به كار ميرود، در ساخت ورقهايي كه در بدنههاي اين دستگاهها قرار ميگيرند و همچنين در ساخت لولههاي برنجي كه در اسكلت كشتي به كار ميرود، استفاده ميشود. رنگ برنج معمولاً از سفيد نقرهيي تا زرد طلايي و بالاخره زرد تند متمايل به قرمز متغير است. البته هر چه مقدار روي در اين آلياژ زيادتر باشد، رنگ برنج بازتر و زردتر خواهد شد.
به طور كلي از سه دسته برنج كه برحسب مقدار روي تقسيم شدهاند، بيش از ساير برنجها استفاده ميشود كه به آنها همان برنج تجارتي ميگويند:
دستهي اول برنجهايي هستند كه حاوي 30% روي بوده و در تهيهي لولههاي دستگاه تقطير نفت، پوكهي فشنگ و ورقهاي برنجي ساختمان قسمتهاي مختلف كشتي به كار ميروند.
دستهي دوم برنجهايي است كه مقدار روي موجود در آنها 33% بوده و براي كارهاي ريختهگري برنجي- به كار گرفته ميشوند.
دستهي سوم را برنجهايي تشكيل ميدهد كه مقدار روي موجود در آنها 40% ميباشد و معمولاً در ساخت قطعات صنعتي مصرف ميشوند .
فصل دوم
قلمزني و شيوههاي مختلف آن
قلمزني:
قلزمني هنري است كه به وسيله آن صنعتگر قلمزن با بهرهگيري از قلمهاي مختلف و استفاده از ضربات ممتد چكش؛ طرحها و نقوش سنتي را بر روي شيء نقره ميكند. امروزه قلمزني ايران در شهر اصفهان، طنين استوارتري دارد، ضمن آنكه بايد از قلمزني نقره در شيراز و قلمزني ورشو در بروجرد و قلمزني مس در طبس و سرانجام قلمزني مس، نقره و برنج در شهر تهران نيز نام برده شود.
قلمزني روي انواع گلدان، جامها و ديگر آثار حجمي و نيز بر روي سطوحي كه به شكل تابلو درميآيد و همچنين روي انواع ظروف، سيني و … انجام ميپذيرد.
در مرحله قملزني از وسايلي به شرح زير استفاده ميشود:
انواع قلمها
پرگار در اندازههاي مختلف
چكش
متر
قيچي
دستگاه ذوب قير
در اين هنر پس از تهيه زير ساخت كه معمولاً از جنس نقره يا مس و در مواردي ورشو، برنج و حتي طلا است، ابتدا پشت كار را با قير ميپوشانند تا زير ساخت طي مرحله قملزني بر اثر ضربات چكش و فشار قلم تاب بر ندارد و همچنين از سر و صداي زياد ضمن انجام كار قلمزني جلوگيري شود. براي قير اندود كردن پشت كار قير جامد را در دستگاه ذوب قير، ذوب ميكنند سپس قير ذوب شده را به صورت لايهلايه روي محل مورد نظر ميكشند تا قشر نسبتاً ضخيمي تشكيل شود. بعد از اين مرحله، طرح را روي بدنه كار كپي ميكنند (گاه استاد قلمزن با شروع قلمزني، طرح را كه حاصل ابتكار خود اوست مستقيماً روي زير ساخت پياده ميكند).
طراحي طرحهاي ظروف قلمزني كه اكثراً از طرحهاي سنتي الهام ميگيرد به چند طريق به مرحله اجرا درميآيد:
رسم طرح روي سطح مورد نظر توسط قلمزن كه در طراحي نيز مهارت دارد.
رسم طرح بر روي كاغذ و سوزني كردن خطوط اصلي، سپس كوبيدن سمبه (پارچهاي كه درون آن را از گرد زغال يا جوهر پر كردهاند) روي كاغذ بعد از اينكه قسمتهاي سوراخ شده روي سطح كار خودش را نشان داد، قلمزني انجام ميشود.
زماني كه طرحها و نقوش روي كار پياده شدند، به وسيله ابزاري به نام «نيمبر» يا «قلم» خطوط اصلي را كندهكاري و حكاكي ميكند. آنگاه زمينههاي كار را به وسيله قلمهاي مختلف فلزي نقش ميزنند و پر ميكنند. سپس نوبت «روسازي» است. در اين مرحله روي طرحها را با قلمهايي كه بر سر آنها «خرده نقشها» يا «ريزه نقشها»ي مختلفي حك شده است تزئين ميكنند. قلمهاي اين مرحله عبارتند از: حصيري، قلمگيري، گرسواد، سمبه، يكتو، نيمور، كلفتي، كف تخت و …، اين نامگذاريها متناسب با نقشهاي حك شده بر سر هر كدام است. قلمهايي كه در زمينهسازي به كار ميروند عبارتند از: شوته، گرسوم، تك، تكتو.
تعداد قلمهايي كه در نوك آنها خرده نقشها و طرحهاي سنتي حك شده را بيش از 140 قلم شماره كردهاند. گو اينكه استادان طراز اول قلمزني برا تنوع بخشيدن به كارها و نوآوري و ابكار در آثارشان، قلمهاي خاصي را براي كار خود آماده ساخت يا فيالبداهه طرحي را كه در ذهن دارند روي كار قلم ميزنند. پس از اتمام كليه عمليات قلمزني، قير را به وسيله حرارت از محصول جدا
كرده و باقي مانده آن بر بدنه ظرف را نيز توسط نفت پاك ميكنند. سپس ظرف قلمزده براي هموار كردن يا صافكاري و در صورتي كه قطعات جداگانهاي داشته باشد به منظور سوار كردن قطعات و لحيمكاري به كارگاه صنعتگر سازنده زير ساخت برده ميشود. پس از صافكاري و اتصال قطعات، ظرف براي پرداخت شدن به كارگاه پرداختكاري برده ميشود و به وسيله فرچه با صابون تميز و پرداخت ميشود بعد از آن از يك نوع واكس مخصوص يا دوده براي جلاي كار استفاده ميشود