بخشی از مقاله
چکیده:
امروزه برخورداری از اطلاعات و دانش روزآمد به موقعیتی استوار برای ادامه حیات فردی و اجتماعی تبدیل شده، و حتی توان رقابت در بازار منوط به کسب توسعه دانش فردی و سازمانی است، تا حدی که دانش جزئی اساسی از سرمایه، تلقی شده است. به منظور استفاده بهینه از سرمایه دانش در سازمانها، رشته جدیدی از مدیریت به نام مدیریت دانش پدید آمده است. مدیریت دانش به عنوان نیازی استراتژیک، برای تمامی سازمانها در هزاره سوم مطرح است. هم اکنون سازمانها و مؤسسات آگاه شدهاند که مدیریت دانش، چیزی بیش از دستیابی اتفاقی به دانشی یکپارچه و جامع است. مدیریت دانش را میتوان توانایی تبدیل دادهها به اطلاعات و همچنین اطلاعات به دانش تعبیر نمود و مدیران باید به این امر واقف گردند که اجرای مدیریت دانش در سازمانی که با فناوری اطلاعات در تعامل است، فواید استراتژیک بی شماری به دنبال خواهد داشت. امروزه به خوبی مدیران به اهمیت دانش و مدیریت دانش در سازمانها واقف شدهاند . بسیاری از آنان به دنبال پیاده سازی سیستم مدیریت دانش در سازمان خود هستند، در عین حال برای استقرار مدیریت دانش موانعی وجود دارد، که مدیران را نگران شکست استقرار مدیریت دانش در سازمانشان میکند.در مقاله حاضر ضمن اشاره به ویژگیها و فواید مدیریت دانش، چالشها و موانع موجود برای استقرار دانش را بر شمرده و سپس راهکارهای لازم برای استقرار مدیریت دانش در سازمانها را ارائه میدهیم.
کلمات کلیدی: مدیریت دانش، فواید مدیریت دانش، چالشها، راهکارهای استقرار مدیریت دانش
×
.1 مقدمه:
دنیای پیرامون ما در حال پیشرفت سریع و غیر قابل تصور است، و در این دنیای پیشرو ملتها و جوامع هستند که باید سرعت فهم و تعامل خود را با جهان پیرامون کنترل کنند و علم و دانش خود را با دانش روز تطبیق دهند؛ اگر جامعه بتواند هم قدم با دنیای امروز پیش رود قطعاً از مزایای این پیشرفت بهره خواهد برد و اگر نتوانند به سرعت خود بیفزاید قطعاً از سایر جوامع جدا خواهند شد و در انزوا به سر خواهند برد . با توجه به این مهم محققان و دانش پژوهان در تمام حوزههای علمی به ویژه علوم انسانی در تلاش هستند تا استانداردها و ساختارهای مدیریت دانش را کاربردی نموده تا جوامع به دانش روز که به نوعی یک
سرمایه استراتژی محسوب میشود دست یابند و بر دارائی های فکری و انسانی بیفزایند.[1] در سالهای اخیر »مدیریت دانش« به موضوعی مهم و بحث برانگیز در سطوح جهانی تبدیل شده است. در حالیکه که این مقوله،
پدیدهای چندان جدید نیست. درواقع مدیریت دانش از صدها سال پیش که صنعتگران و صاحبان مشاغل مختلف، تجارب حرفهای خود را به فرزندان و شاگردان خویش منتقل میکردند، وجود داشته است. ولی در اوایل دهه 1990 این واژه به طور جدی وارد مباحث سازمانی گردید. همزمان با تغییر وابستگی زیربناهای اقتصاد صنعتی، از منابع طبیعی به سوی سرمایه های فکری؛ مدیران نیز ناگزیر شدند به بررسی دانش زیربنای سازمانی و چگونگی بهرهبرداری مطلوبتر از آن بپردازند. در همین زمان، از طریق توسعه شبکههای کامپیوتری و اینترنت امکان دسترسی، طبقه بندی و ذخیرهسازی دانشهای گوناگون برای کلیه افراد به شکلی آسانتر و ارزانتر از گذشته فراهم آمد. در آن زمان سازمانها به دنبال دستیابی هر چه بیشتر به اطلاعات و دانش بودند. اما امروزه با انبوهی از اطلاعات و دادههای گوناگون مواجهند که در بسیاری از موارد، اداره و بهرهبرداری صحیح از آنها به دشواری صورت میپذیرد.[2] طی دهه 1980 کوچک سازی استراتژی مطلوب جهت کاهش هزینههای بالا سری و افزایش سود بود. اما این استراتژی منجر به
از دست رفتن دانش سازمانی شد؛ زیرا کارکنان با ترک کار، دانشی را با خود از سازمان خارج مینمودند که سالها در ذهن آنها انباشته شده بود . با گذشت زمان سازمانها متوجه شدند که سالها اطلاعات و تجربه باارزش را از دست دادهاند و اینک مصمم بودند، خود را از تکرار این بحران مصون دارند. هم اکنون سازمانها سعی دارند تا از طریق مدیریت دانش، دانش انباشته در ذهن کارکنان خود را بدست آورند تا بتوانند آن را به راحتی با دیگران در درون سازمان تقسیم نمایند. دانش ذخیره شده در سیستم، دوباره تبدیل به منبعی قابل استفاده میشود که میتواند مزیت رقابتی برای سازمان فراهم کند.
نکته قابل توجه اینکه؛ مدیریت دانش واجد فن آوری بسیار قوی است که جزئی جداناپذیر از آن محسوب میشود. امروزه ایجاد سازمانهای اثربخش بدون بکارگیری فناوری اطلاعات به مثابه آن است که، به آینده پشت شود. در واقع مدیریت دانش شکل دیگری از مدیریت استراتژیک است و نیازمند بهرهبرداری کامل مدیران عالی از فرصتهای ارائه شده توسط فناوری اطلاعات، به منظور دستیابی به اهداف سازمانی است. باید به این باور دست یافت که تمامی رقبا از پیش اقدام به چنین عمل نمودهاند و این امر نیازی مبرم برای تمامی مدیران سازمانها بشمار میرود. از دیگر سو، در نظر گرفتن فناوری اطلاعات به عنوان تنها ابزار حمایتی برای فرایندها و فعالیتهای سازمانی یک استراتژی ضعیف محسوب میگردد. جهت بهرهبرداری مطلوب از فرصتهای نوین ارائه شده توسط فناوری اطلاعات، باید آن را به عنوان جزئی جدایی ناپذیر از فرایندهای سازمانی در نظر بگیریم.[3] مدیریت دانش در پی ایجاد ارزش از طریق داراییهای نامحسوس سازمان میباشد .بسیاری از سازمانها برای تسهیل در فرایند به اشتراک گذاری و ادغام دانش به طراحی سیستمهای مبتنی بر رایانه میپردازند . باید توجه داشت که برای این کار تنها استفاده از تکنولوژیهای رایانهای در مدیریت دانش کافی نمیباشد، کاربران سیستم مدیریت دانش میدانند که کارکنان و فرهنگ کار ، دیگر عوامل تعیین کننده در موفقیت یا شکست اجرای سیستم مدیریت دانش محسوب میشوند. توجه به ورودی هایی چون توجه، انگیزه، تعهد، خلاقیت، نوآوری برای توضیح مناسب خروجیهای عملکرد سازمان ضروری است. اما اغلب مدیران در فهم جنبههای عملی مدیریت دانش با چالشهای مختلفی روبرو هستند . [4]