بخشی از مقاله
تفاوتهای زن و مرد :
چه بخواهیم و چه نخواهیم انسان خنثی وجود ندارد، هیچ موجودی در جهان نیست که هم مرد باشد و هم زن، هم خصوصیات مردانه داشته باشد و هم خصوصیات زنانه، مرد و زن در عین برابر بودن متفاوت هستند. کم نشان دادن تفاوتهای زن و مرد حتی می تواند خطرناک باشد. خطرناک برای هر فردی که درک نکردن زبان جنس مخالف خود را به حساب ناتوانی شخصی خود می گذارد تفاوتهای آنها را می توان در چهار گروه طبقه بندی کرد :
1- تفاوتهای ژنتیک 2- تفاوتهای غدد جنسی
3- تفاوتهای هورمونی 4- تفاوتهای روانی و رفتاری
تفاوتهای ژنتیک :
کروموزومی که به وسیله مادر انتقال می یابد الزاماً یک کرموزوم x است اما کروموزومی که به وسیله پدر منتقل می شود می تواند x یا y باشد.
دانشمندان ژنتیک می خواهند با استفاده از وسایل و روشهای موجود کدهای موجود در برنامة این ژنهای داخل کروموزومها را باز کنند.
تفاوتهای غدد جنسی :
غدد جنسی ابتدا در درون شکم جنین قرار دارد این غدد در آنجا باقی می مانند و به تخمدان تبدیل می شوند. اگر نه به خارج از بدن می روند و به بیضه ها تبدیل می شوند.
تفاوتهای هورمونی :
غدد تناسلی وظیفة تولید پروژسترون و استروژن در زن و تولید تستوسترون و آندروژن در مرد را برعهده دارند. زن و مرد مقدار کمی از هورمونهای جنس مخالف را نیز در خود تولید می کنند. همه این هورمونها در شد آلتهای تناسلی هر دو جنس، بروز خصوصیات جنسی ثانویه به هنگام بلوغ، تنظیم میل جنسی در روند عادی حاملگی نقش مهمی ایفا می کنند.
تفاوتهای روانی و رفتاری :
اعتقاد به این که تفاوتهای ژنتیک، غددی و هورمونی نمی توانند روی روان و رفتار زنان و مردان اثر بگذارند کاملاً غلط و ضد علمی است.
به نظر تاننبوم : برای درک واقعیت چهار روش وجود دارد: فیزیکی، عقلانی، روحانی، احساسی.
زنان به راحتی می توانند از یک روش به روش دیگر بروند، اما مردان با روش فیزیکی و عقلانی راحت تر هستند.
به عنوان مثال مردی که غمگین یا شاد است این حالتها را با رفتار فیزیکی خود نشان می دهد ولی زن غم را احساس می کند و حتی می تواند بی دلیل احساساتی شود و درک این موضوع برای مرد بسیار سخت است.
(ایوان دالر . عزیزم با من حرف بزن.1380، انتشارات ویرایش )
عوامل مؤثر در ازدواج موفق :
گرچه ازدواج پیمان و سازشی دایمی است و به از خود گذشتگی و ایثار زن و شوهر نیازمند است به پاره ای از عوامل مؤثر در وقوع ازدواجهای موفق اشاره می شود:
عامل اوّل : رشد عاطفی و فکری
مهمترین عامل موفقیت در زندگی زناشویی رشد عاطفی و فکری می باشد افراد در سن خاصی از رشد روانی، عاطفی، اجتماعی و جسمی برخودار می شوند. ممکن است شخص از نظر سن شناسنامه ای بیست ساله باشد ولی به سن رشد روانی یا عاطفی نرسیده باشد.
فردی که به رشد عاطفی و فکری رسیده باشد امکان تغییر ناگهانی فکر و ایده و هیجان در رفتار او کم می باشد.
عامل دوم : تشابه علاقه ها و طرز فکر
لازم است جوانان قبل از بستن پیمان زناشویی از علاقه ها و طرز فکر یکدیگر اطلاع حاصل کنند تا چنانچه مغایرتهای شدیدی در این زمینه با یکدیگر دارند و قادر به تحمل علاقه و فکر طرف مقابل نیستند موجب تشکیل خانواده ای نشوند که سرتاسر آن درگیری، لجبازی و عناد باشد.
عامل سوم : تشابه مذهبی
زن و شوهری که پای بند مذهب هستند باید دارای مذهب یکسان باشند اهمیت این عامل به قدری است که روانشناسان ازدواج دو نفر را از دو دین یا دو مذهب مختلف توصیه نمی کنند.
عامل چهارم : تشابه تحصیلی و طبقاتی
چنانچه زوجین از لحاظ سطح تحصیلات و طبقه اجتماعی با یکدیگر فاصله زیادی داشته باشند احتمال زیادی برای فراهم شدن شرایط ناسازگاری و درگیری بین آنان وجود دارد.
عامل پنجم : تشابه طرز فکر راجع به مسائل زناشویی
وجود تشابه در زمینه مسائل زناشویی به ویژه رابطه جنسی یکی از مهمترین علل خوشبختی برای زن و شوهر تلقی می گردد. اگر این روابط ارضا کننده نباشد یا یکی از زوجین متمایل و دیگری گریزان باشد به احساس محرومیت، ناکامی و ناایمنی منجر می گردد.
عامل ششم : تشابه علاقه به زندگی
زن و شوهر باید به زندگی و به ویژه ادامه آن علاقه مند باشند چنانچه یکی از آنها علاقه زیادی به زندگی نداشته باشد و زیر بار مشکلات اقتصادی، عاطفی و خانوادگی قد خم کرده باشد و در گفتگوهای خود از پوچی زندگی نام ببرد در وضعیت روانی طرف مقابل هود نیز خلل وارد می سازد.
(محمد علی احمدوند. بهداشت روانی 1386، انتشارات پیام نور )
عامل هفتم : تناسب سنی
تفاوت سن بلوغ جنسی در دختر و پسر یک امر طبیعی است. پسر حدود 4 سال دیرتر از دختر به بلوغ جنسی می رسد. پس خوب است که تفاوت سن آنان در امر ازدواج نیز به همین میزان باشد. ( پسر بزرگتر باشد)
البته رعایت این تفاوت سن به این مقدار واجب نیست بلکه بهتر است که چنین باشد.
عامل هشتم : تناسب اجتماعی
کسی که اهل علم و تحقیق است می خواهد عمر و زندگی اش را در راستای مسائل علمی و تحقیقی بگذارند هرگز نباید با فرد و خانواده ای وصلت کند که روحیه اجتماعی شان یک روحیه تجملاتی و تشریفاتی و اهل تفریحات بسیاری هستند.
(استاد رضاییان. آئین زندگی ، 1387، دانشگاه علمی کاربردی )
پایه های اساسی در زندگی زناشویی :
ازدواج به هر شکلی که صورت گرفته باشد ادامه آن زندگی به عوامل بستگی دارد که تشکیل دهنده پایه های اساسی زندگی زناشوئی است و از اهمیت خاصی برخوردار هستند که عبارتند از :
الف) رابطه سالم و دو طرفه : رابطه سالم و دوطرفه دو زوج به عواملی بستگی دارد که عبارتند از : 1- رعایت خواسته ها و نیازهای یکدیگر
2- کنترل رفتارهای توام با عصبانیت و پرخاشگرانه
3- توجه به تواناییهایی که در زندگی مشکل ساز است و تلاش برای رفع آن
4- تعدیل خواسته ها و انتقادات خود در حد توانایی های یکدیگر .
ب) توانایی برقراری روابط دوستانه و عاشقانه :
زن و شوهری که توانایی برقراری رابطه دوستانه را نداشته باشند احساسات دوستانه و عاشقانه یکدیگر را درک نمی کنند و این حالت منجر به کشمکش خواهد شد که در نهایت موجب دلسردی و جدایی احساس و عاطفی می گردد.
ج : اعتماد متقابل :
ممکن است این اعتماد از شروع زندگی وجود داشته باشد ولی بعداً به دلایلی از بین برود و طرفین حالت رازداری و احساس مشارکت صمیمانه را از دست بدهند و یا بالعکس ابتدا این اعتماد وجود داشته باشد ولی بعدها با برخوردها و عکس العمل های دوستانه و متقابل این اعتماد به وجود آید.
د : صداقت :
یکی از ارکان مهم روابط همسران صداقت می باشد اتفاق می افتد که زن و شوهری از میان واقعیت ها حقی در رابطه با جزئی ترین مسائل به صرف مهم نبودن موضوع سرباز می زنند بدون آنکه در نظر داشته باشند که این عمل موجب می شود که نگرش و عقیده دیگری را در صداقت و راستگویی مختل می سازد و او را به عکس العمل متقابل وادار کند و یا به تدریج حالت شک در او بروز کند و تغییر رفتار دهد.
(باقر ساعتچی . مقدمه ای بر جامعه شناسی خانواده ، 1381، انتشارات سروش )
حقوق زن :
1- حق نفقه
2- حق اشتغال
3- حق حضانت فرزند
4- حق مطالبه مَهر
5- حق استقلال در امور مالی
6- حق احترام
7- حق شیر ندادن
8- حق کار نکردن
9- حق عدم تکلیف شاق بر زن
10- حق ابراز مِهر شوهر به زن
حقوق مرد:
1- اطاعت از مدیریت منطقی و قانونی شوهر
2- اجابت کردن در خواستهای مشروعش
3- عدم انجام مستحبات بدون اجازه شوهر
4- آرایش برای شوهر
5- حفظ مال شوهر
6- اعتدال در هزینه خانه
7- احترام به شوهر
8- استقبال و بدرقه از شوهر
9- صداقت
10- عدم منت
(محسن کتابچی. آیین زندگی از دیدگاه امام رضا (ع)، انتشارات الف ، 1379)
ارزشهای اصلی مردان :
قدرت، شایستگی، کارآمدی، انجام دادن و به پایان بردن کارهاست. مردان بیشتر به اشیا و چیزها علاقه مندند. برای مرد مهم است که شایستگی خود را به اثبات برساند و به اهداف خود برسد برای او کمک خواستن نشانة ضعف است وقتی از مرد کاری خواسته می شود که شایستگی و لیاقت اوست احساس افتخار می کند اما نمی داند که صحبت کردن از مشکلاتی که دارد به معنای درخواست راه حل نیست. برای داشتن احساس خوب مرد خود را منزوی می کند با سکوت آرامش را می خرد در صورتی که نمی داند با این کار موجب شعله ور شدن آتش جنگ با زن می شود. مرد برای حرف زدن نیاز به دلیل دارد. مرد به اعتماد، مقبولیت، تقدیر، تحسین، تأیید و تشویق نیاز دارد. او به چیزهای کوچک خیلی اهمیت نمی دهد و بر روی موضوعی مهم متمرکز می شود.
ارزشهای اصلی زنان :
زنان به عشق، زیبایی و روابط ارزش زیادی قایل است، او به انسانها و احساسات بیشتر علاقه نشان می دهد. برای او خیلی مهم است که به خاطر خودش دوست داشته شود. برای او کمک کردن به معنای محبت، مورد توجه قرار گرفتن نشانة افتخار و محبت کردن از مشکلاتی که دارد دریچه ای است به روی طرف مقابل و نشانه ای است از عشق. زنان بیشتر به خاطر لذتی که از حرف زدن می برند حرف می زنند آنها به تفاهم نیاز دارند به توجه، احترام، از خود گذشتگی، ارزش گذاشتن به احساسات او و امنیت نیاز دارند. برای زنان چیزهای بسیار کوچک اهمیت زیادی دارند. (جان گری، مردان مریخی زنان ونوسی ، 1382، انتشارات رایان سبز)
خواسته های مردان و زنان از یکدیگر :
مردان می خواهند که زنان :
1. کمتر حرف بزنند.
2. کمتر هیجانی شوند.
3. کمتر رمانتیک باشند.
4. زودتر حاضر شوند.
5. خوش قول تر باشند.
6. کمتر حساس باشند.
7. بیشتر در خانه بمانند.
8. بیشتر منطقی باشند.
9. به کارشان بیشتر مشغول باشند.
10. بیشتر به رابطة جنسی بپردازند.
11. فعالیتهای بدنی بیشتری داشته باشند.
12. کمتر فکر خود را به دیگران مشغول کنند.
زنان می خواهند که مردان :
1. بیشتر حرف بزنند.
2. بیشتر عاطفی باشند.
3. بیشتر رمانتیک باشند.
4. بیشتر به بیرون از خانه بروند.
5. فعالیتهای بدنی کمتری داشته باشند.
6. کمتر حسابگر باشند.
7. وقت خود را کمتر به کار و بیشتر به خانواده صرف کنند.
8. بیشتر به نوازشهای عاشقانه بپردازند و کمتر به فکر تولید مثل باشند.
9. به دیگران بیشتر فکر کنند.
10. همدردی بیشتری نشان دهند.
11. به سلامت خود بیشتر برسند.
12. کمتر عجله داشته باشند.
(ایوان دالر . عزیزم با من حرف بزن. 1380، انتشارات ویرایش)
مسئولیتهای متقابل زن و مرد :
اساس تشکیل خانواده ازدواج دو بزرگ سال یا جنسیتهای مخالف است. اولین وظیفه این دو سازگاری و تطابق با یکدیگر است. زن و شوهر باید برای سازگاری بخشی از ترجیحات و عقاید شخصی خود را به مرور زمان کنار گذاشته و هر طرف بخشی از حقوق مستقل دیگری را بپذیرد.
1- سازگاری اولیه :
برای تنظیم روابط زن و شوهر توصیه هایی وجود دارد که با ابعاد روان شناختی آنها متناسب است. اولین نکته به تفاوت روانی زن و مرد باز می گردد و مرد نباید بر اساس ویژگی هایی که در خود و سایر مردان می بیند زن را بسنجد و انتظار داشته باشد که از لحاظ روانی کاملاً با او هماهنگ باشد اگر مرد بر این شیوه اصرار ورزد به شخصیت زن ضربه زده و موجب آسیب روانی او می شود بنابراین لازم است که مرد زن را با همه ویژگی های مخصوص او بپذیرد و در برخی ابعاد خود را با او هماهنگ سازد.
مردان در جامعه متحمل سختی ها و فشارهایی می شوند که آستانه تحریک پذیری و پرخاشگری آنها را بالا می برد زن باید این واقعیت را بداند و آن را بپذیرد و به نحوی آن را تعدیل کند.
2- استمرار روابط مطلوب :
پس از سازگاری و تطابق اولیه و استمرار روابط مطلوب و رضایت بخش زن و شوهر از وظایف مهم آنهاست. به هریک از زن و مرد توصیه هایی شده که زمینه ساز رابطه مناسب بین آنهاست. مسئولیتهای مرد در قبال همسرش به چند امر باز می گردد: تأمین شرایط اقتصادی، برآورده ساختن نیازهای عاطفی، احترام و بزرگداشت زن، مصاحبت نیکو با او، مدارا و مسامحه در موارد اختلاف و گذشت نسبت به رفتارهای نامناسب زن.
از سوی دیگر مسئولیتهای زنان نیز اهمیت دارد به گونه ای که مهمترین مسئولیت زن پس از تکالیف دینی در قبال همسر اعلام شده است.
ابراز عشق و محبت به همسر از وظایف مهم زن است.
(محمد رضا سالاری فر، خانواده در نگرش اسلام و روان شناسی، 1385، انتشارات زیتون)
وظایف شوهر در قبال زن:
1- مسئولیت سنگین سرپرستی
2- مهرورزی به همسر
3- احترام گذاشتن به همسر
4- خوش اخلاق بودن
5- دلجویی کردن از همسر
6- عیب جویی نکردن در مورد افراد خانواده زن
7- نادیده گرفتن لغزشها و مراقبت از همسر
8- چشم پوشیدن از غیر همسر
9- سپاسگزار بودن
10- پاکیزگی و نظافت
11- تنظیم دخل و خرج
12- اجتناب از طلاق دادن
وظایف زن در قبال شوهر :
1- خوش اخلاقی
2- داشتن توقعات به جا
3- دلداری دادن شوهر
4- عیب جویی نکردن
5- بخشیدن خطاهای شوهر
6- سکوت در مقابل عصبانیت همسر
7- بها ندادن به بدگوییهای دیگران
8- تمییز کردن و آرایش نمودن در منزل
9- پذیرش مدیریت همسر
10- قدردانی کردن از زحمات همسر
11- همه توجه را به شوهر معطوف کردن
12- سازگاری با خویشان همسر
(محمد علی احمد وند. بهداشت روانی . 1386، انتشارات پیام نور )
راه های ایجاد دوستی و محبت بین همسران :
1. به استقبال آمدن و بدرقه کردن
2. آوردن شادی به خانه به جای خستگی
3. ایجاد فضای تحرک و شادابی
4. عدم منفی بافی و نق نق کردن
5. عدم استفاده از خشونت
6. ایجاد تنوع در زندگی : مسافرت، سیاحت، زیارت
7. طرح نکردن اختلافات در مواقع نامناسب
8. توجه کافی به شخصیت یکدیگر
9. بیان خوبی های یکدیگر
10. یاد کردن خاطرات خوش گذشته که با هم بوده اند
11. محبت کردن کافی و مورد نیاز
12. رفاقت با یکدیگر
13. ایجاد فضای آزاد
14. مشورت با یکدیگر
15. طرح کردن دور نمای زندگی آینده
16. استفاده از واژه های محبت آمیز
17. کمک به یکدیگر
18. ایجاد فضای اعتماد
(شکوه نوابی نژاد . مشاوره ازدواج و خانواده درمانی ، 1379، انتشارات انجمن اولیا و مربیان)
تفاوتهای زن و مرد در مقابله با استرس و مشکلات:
مرد به گونه ای چشمگیر در چنین مواقعی در خود کز می کند و خود را عقب می کشد در صورتی که زن تا حد زیادی خود را درگیر و گرفتار آن می کند. زن با گفت و گو درباره تمامی مسایل ممکن و بدون تمرکز در جهت حل یک مسأله به احساس بهتری دست می یابد.
او با کشف احساسات خود در این روند آگاهی بیشتری درباره آنچه واقعاً باعث رنجش او می گردد کسب می کند و از این رو ناگهان تمامی مسایل و مشکلات خود را فراموش می کند و به آرامش می رسد.
مردی که دچار احساس استرس شده می کوشد تمام توجه خود را بر روی یک مشکل متمرکز کند و از دیگر مسایل غافل می شود. هنگامی که مردی زیر فشار مشکلات قرار دارد سعی می کند به درون غار ذهن خویش پناه ببرد و راه حلی برای مشکلات خویش بیابد و بعد از یافتن راه حل است که به آرامش می رسد.
راه های متفاوت ایجاد انگیزه در زن و مرد :
مرد وقتی که احساس کند همسرش به او نیاز دارد انگیزه پیدا می کند و نیرو می گیرد. وقتی که مرد احساس می کند در رابطه زناشویی همسرش نسبت به او احساس نیاز نمی کند بتدریج بی حال و بی اراده می شود و نیروی خود را از دست می دهد و با گذشت هر روز نسبت به روابط زناشوئی شور و اشتیاق کمتری از خود نشان می دهد. اما وقتی که احساس کند که مورد اعتماد همسرش است نهایت تلاش خود را در جهت خشنودی و رفع نیازهای او انجام می دهد و در چنین حالتی مرد نیرو می گیرد و از خود مایه می گذارد.
زن نیز وقتی که احساس کند همسرش به او عشق می ورزد انگیزه پیدا می کند و نیرو می گیرد. هنگامی که زن تصور نماید همسرش نسبت به او بی احساس است به تدریج اجباراً خود را مسوول می داند و از اینکه توجه بیشتری به روابط زناشویی خویش داشته باشد خسته می شود اما وقتی که احساس کند که همسرش به او توجه دارد و احترام می گذارد خشنود می شود و از خود بیشتر مایه می گذارد.